نویسنده: دکترمحمدرضا اصلانی (همدان)

 

Xeymehšabbâzi

معادل‌های دیگر: پرده‌بازی، جی‌جی‌بی‌جی، سایه بازی، شب‌بازی، لعبت بازی، نمایش عروسکی
در اساطیر هندی آمده براهما، خدای خالق، سررشته‌ی نخ‌های جهان را به دست دارد. جهان محل بازی و مخلوقات عروسک‌های او هستند. پس بشر به تقلید از پروردگار خود، عروسک‌هایی را ساخت و تلاش کرد به آن‌ها جان بخشد. بنابراین، اولین نشانه‌ی این نوع نمایش از تمدن هند است. عروسک‌های خیمه شب‌بازی از روزگاران بسیار قدیم در جنوب هند وجود داشت و به تدریج در سایر قسمت‌های مشرق زمین گسترش یافت.
براساس یافته‌های باستان‌شناسی و بررسی محققان، عروسک‌های نخستین، ابتدایی و معمولاً از گِل ساخته می‌شد.
در ایران خیمه شب‌بازی‌ در زمان بهرام‌گور مقارن با کوچ بازیگران کولی هند متداول شد. این نمایش شاد به مناسبت جشن‌ها، عروس‌ها و ختنه‌سوران‌ها به اجرا در می‌آمد. در خیمه شب‌بازی تعدادی عروسک در اندازه‌های 20 تا 25 سانتی‌متر از چوب ساخته شده بود و در محلی به نام خیمه به جای آدم‌ها ایفای نقش می‌کردند. عروسک‌های زن روسری، شلیته و چاقچور و عروسک‌های مرد کلاه‌نمدی، پیراهن آبی یا قرمز و شلواری سیاه و گشاد بر تن داشتند.
براساس نوع عروسک‌ها و نحوه‌ی اجرای آن‌ها، نمایش‌های خیمه شب‌بازی به دو دسته‌ی کلی تقسیم شده است. در حالت اول عروسک‌ها از کیسه ساخته می‌شد. انگشتان دست عروسک‌گردان در سرو در دست عروسک جای می‌گرفت و آن را بالای سرخود به حرکت در می‌آورد. در این حالت عروسک‌گردان پشت پرده روی زمین می‌نشست. در حالت دوم عروسک‌ها با نخ یا سیمی که از بالا به آن‌ها وصل شده بود حرکت می‌کردند. در این حالت خیمه شب‌بازی شب هنگام داخل خیمه برگزار می‌شد. خیمه در واقع صندوقی بود که از یک سو رو به تماشاگران داشت و از سه سوی دیگر دیوارهای اتاق را القا می‌کرد.
شخصیت‌های مهم این عروسک‌ها، پهلوانان کچل، پهلوان پنبه، ملا، عروس، مادرزن و دیو بودند. پهلوان کچل قهرمان زیرکی بود و سری طاس داشت. پهلوان پنبه فقط برای عروسک‌های ضعیف‌تر از خود شجاع بود و عروس شخصیتی خجالتی و پرمدعا داشت.
در خیمه شب‌بازی مردم با نام مرشد کنار خیمه می‌نشست و با تنبک، موسیقی ضربی می‌نواخت. مرشد گاهی هم آوازهای محلی می‌خواند. گفته‌های عروسک‌ها نامشخص و خنده‌دار بود، زیرا از سوتک‌هایی که در دهان عروسک گردان‌ها بود تولید می‌شد. مرشد ضمن گفت‌وگو با عروسک‌ها، قبل از این که جمله‌ی خود را بیان کند، با لحنی استفهامی جمله عروسک مخاطبش را تکرار می‌کرد تا تماشاگران معنی آن‌ها را بفهمند.
«عروسک: می‌خوام برم خونه‌ی بابام.
مرشد: می‌خوای بری خونه‌ی بابات؟ چه کنی؟
عروسک: من دیگه تو این خونه نمی‌مونم، میرم خونه‌ی بابام.
مرشد: تو دیگه تو این خونه نمی‌مونی؟ میری خونه‌ی بابات! چرا مگه چی شده؟
عروسک: شوورم به من خرجی نمی‌ده. هر روز کتکم می‌زنه.
مرشد: شوورت بهت خرجی نمی‌ده؟ هر روز کتکت می‌زنه؟ خوب تو چه کار می‌کنی؟
عروسک: من گریه می‌کنم. من می‌خوام برم خونه‌ی بابام.
مرشد: تو گریه می‌کنی؟...»
در برخی مناطق شیراز به دلیل صدای زیرو جیغ عروسک‌ها، به خیمه شب‌بازی، جی‌جی‌بی‌جی گفته می‌شد.
موضوع نمایش‌های خیمه شب‌بازی برگرفته از داستان‌های عامیانه است. در اواخر دوران قاجاریه و به خصوص زمان احمدشاه بسیاری از خیمه شب‌بازی‌ها جنبه‌ی سیاسی به خود گرفت. برای مثال عروسکی را شبیه پادشاه، با همان لباس و کلاه درست می‌کردند. عروسک‌گردانی که سرنخ عروسک را به دست می‌گرفت، مانند انگلیسی‌ها لباس می‌پوشید تا با حرکت دادن و به جای او حرف زدن، نشان دهند این مملکت در اختیار چه کسی است. بعد از انقلاب مشروطه تا حد زیادی از رونق این نوع نمایش کاسته شد.
گرچه مدارکی دال بر اجرای نمایش خیمه شب‌بازی در دوران مغول‌ها و صفویه در ایران وجود دارد، اما بهترین مدرک باقی مانده، متن لوح رییس است که توسط بهاءالله، یکی از وزیرزادگان ایرانی برای سلطان عبدالعزیز عثمانی فرستاده شد. در آن متن او می‌گوید:
«وقتی که این غلام طفل بود و به حد بلوغ نرسیده، والد از برای یکی از اخوان که کبیر بود در طهران اراده‌ی تزویج نمود و چنان که عادت آن بلد است هفت شبانه‌روز به جشن مشغول بودند. روز آخر مذکور نمودند امروز بازی شاه سلطان سلیم است و از امراء و اعیان و ارکان بلد جمعیت بسیار شد، و این غلام در یکی از غرف عمارت نشسته ملاحظه می‌نمود، تا این که در صحن عمارت خیمه برپا نمودند. مشاهده شد صوری به هیکل انسانی که قامتشان به قدر شبری [= وجبی] به نظر می‌آمد، از خیمه بیرون آمده ندا می‌نمودند که سلطان می‌آید کرسی‌ها را بگذارید. بعد صور دیگری بیرون آمدند، مشاهده شد که به جاروب مشغول شدند و عده‌ی آخری به آب‌پاشی. بعد شخصی دیگر نداد نمود – مذکور نمودند جارچی‌باشی است – ناس را اخبار نمود که برای سلام در حضور سلطان حاضر شوند. بعد جمعی با شال و کلاه، چنانچه رسم عجم است، و جمعی دیگر با تبرزین، و همچنین جمعی فراشان و میرغضبان با چوب و فلک آمده در مقام‌های خود ایستادند. بعد شخصی با شوکت سلطانی و اکلیل خاقانی، با کمال تبختر و جلال تقدم مرة ویتوقف اخری، آمده در کمال وقار و سکون و تمکین بر تخت متمکن شد و حین جلوس صدای شلیک و شیپور بلند گردید و دخان خیمه و سلطان را احاطه نمود. بعد که مرتفع گشت مشاهده شد که سلطان نشسته وزراء و امراء و ارکان بر مقام‌های خود مستقر در حضور ایستاده‌اند. فی‌الفور میرغضب‌بایش گردن آن را زده و آب قرمزی که شبیه به خون بود از او جاری گشت. بعد سلطان به حضار بعضی مکالمات نموده، در این اثناء خبر دیگر رسید که فلان سرحد یاغی شده‌اند. سان عسکر دیده چند فوج از عساکر با توپخانه مأمور نمود، بعد از چند دقیقه از ورای خیمه استماع صداهای توپ شد – مذکور نمودند که حال در جنگ مشغولند – این غلام بسیار متفکر و متحیر که این چه اسبابیست. سلام منتهی شد و پرده‌ی خیمه را حائل نمودند. بعد از مقدار بیست دقیقه شخصی از ورای خیمه بیرون آمد و جعبه در زیر بغل. از او سؤال نمودم این جعبه چیست و این اسباب چه بود. مذکور نمود که جمیع این اسباب منبسطه و اشیای مشهوده و سلطان وامرا و وزراء و جلال و استجلال و قدرت و اقتدار که مشاهده فرمودید الان در این جعبه است.»
منبع مقاله :
مهدوی زادگان، داود؛ (1394)، فقه سیاسی در اسلام رهیافت فقهی در تأسیس دولت اسلامی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اول