نویسنده: دکترمحمدرضا اصلانی (همدان)

 

Clothes Satire

به آن دسته از نقیضه‌های طنزآلودی که برای توصیف لباس‌ها و شیوه دوخت آن‌ها به کار می‌رود طنز لباسی گفته می‌شود. مولانا محمود نظام قاری مشهورترین چهره این نوع طنز می‌باشد.
مولانا محمود نظام قاری از شعرای نیمه‌ی دوم قرن نهم هجری، در دیوان البسه در نقض شعر:
فکر بلبل همه آنست که گل شد یارش/ گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش»
می‌گوید:

آن که خیاط برد پارچه از رو وارش *** پنبه حلاج چرا کم نکند از کارش
رخت را زود مَدَر دیر مپوشان در چرک *** خواجه آنست که باشد غم خدمتکارش
ای که دستار سمرقندیت افتاد پسند *** جانب طره عزیز است فرومگذارش
گر سروپای کسی هست تهی تن عریان *** به از آنست که در پا نبود شلوارش
جای آنست که اطلس رود از رنگ به رنگ *** زین تغابن که قدک می‌شکند بازارش
مرد دیدم که بیاراست به رخت والا *** تن خود را ز جوانی و نیامد عارش
زآن همه رخت زنان را به گه آریش *** پهلوان پنبه خوش‌آمد به نظر و افزارش
قاری از موی شکافان و سخن پردازان *** کیست کو مدحت مویینه بود اشعارش

نظام قاری در موردی دیگر از حافظ که گفته:

«دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد *** که چو سرو پای بندست و چو لاله داغ دارد»

می‌گوید:

دل ما به وصل اُرمَک زقبا فراغ دارد *** که به دکمه‌ای بند است وز در زداغ دارد

منبع مقاله :
مهدوی زادگان، داود؛ (1394)، فقه سیاسی در اسلام رهیافت فقهی در تأسیس دولت اسلامی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اول