چاپخانه و روزنامه در ایران
سیدحسن تقیزاده از جمله رجال سیاسی تاریخ ایران است که فراز و فرودهای زیادی در زندگی شخصی و سیاسی او وجود دارد. تقیزاده بر جدایی دین از سیاست تأکید میکرد تا حدی که گروهی از علمای نجف از جمله آیتالله عبدالله مازندرانی و آخوند خراسانی فتوا به «فساد مسلک سیاسی» وی دادند. تقیزاده در سال 1325ه. ق عضو «لژ بیداری ایران» شد. وی پس از مدتی به بالاترین مقام فراماسونری؛ یعنی استاد اعظم میرسد. شاید برای شناخت تقیزاده هیچچیز بهتر از سرمقالهی خود او در شروع دورهی جدید مجلهی کاوه در تاریخ 22ژانویه1920 نباشد. او مینویسد: «امروز چیزی که به حدّ اعلا برای ایران لازم است و همهی وطندوستان ایران با تمام قوی باید در آن راه بکوشند و آن را بر هر چیز مقدم دارند سه چیز است که هرچه درباره شدت لزوم آنها مبالغه شود کمتر از حقیقت گفته شده: نخست قبول و ترویج تمدن اروپا بلاشرط و قید و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و ترتیب و علوم و صنایع و زندگی و کلّ اوضاع فرنگستان بدون هیچ استثنا... این است عقیدهی نگارندهی این سطور در خط خدمت به ایران: ایران باید ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً فرنگی مآب شود و بس». سایت راسخون تصمیم دارد در راستای وظیفهی اطلاعرسانی خود، تعداد محدودی از نوشتههای وی را در موضوعات مختلف که دارای نکات قابل توجهی است و میتواند مورد استفادهی محققان قرار بگیرد، منتشر کند. مقالهی ذیل یکی از مقالات این مجموعه است.
چاپخانه (1) و مطبعه و بَصمهخانه که هر سه لفظ در ایران دائر است معلوم است که از فرنگستان به ایران آمده ولی این لفظهای مختلف هر یک منشأ دیگری دارد: لفظ مطبعه که عربی است محتاج به شرح نیست چه واضح است که از طباعت و طبع که به همین معنی بوده اخذ شده. منشأ لفظ «چاپ» که در هندوستان گاهی «چهاپ» هم نوشته میشود بر نگارنده کاملاً روشن نیست؛ بعضیها آن را مأخوذ از کلمهی «چاو» مغولی یا چینی که اسم اسگناس و پول کاغذی بوده که در عهد گیخاتوخان پادشاه مغول در ایران رایج شد (و شرح آن در کتاب تواریخ ثبت است) فرض کردهاند ولی مأخذ این فقره معلوم نیست. نگارنده احتمال میدهد که این لفظ از هند به ایران آمده باشد و شاید هم اصلاً لفظ هندی باشد. لفظ «بَصمه» یا «باصمه» اگر چه ظاهراً ترکی به نظر میآید و حالا به طور اسم مصدر از فعل «بَصمق» عثمانی یا «باصماخ» در ترکی شرقی استعمال میشود و عمل طبع را هم در زبان ترکی فعلاً «باصمَق» میگویند و مشتقّات آن را در مقام «طبع کردیم» و «طبع شده» و «طبع خواهیم کرد» و «منطبع» استعمال میکنند با وجود این منشأ اصلی آن درست واضح نیست چه این لفظ از قدیم یعنی از عهد مغول معمول بوده و در آن عهد میان مغولها به تصویر پادشاهان مغول «بَصمه» میگفتند. (2)ظاهراً اوّلین مطبعه هم که به ایران آمده معروف به بصمه خانه شده بود، چنانکه آنژ دو سَنت ژوزِف (3) از مبشّرین و پادریان فرقهی نصارای کَرمَلیط از اهل طولوز در کتاب لغت فرنگی و پارسی خود موسوم به Gazophylacium Linguae Persarum که در حدود سنهی 1081 تألیف کرده و در سنهی 1096 به طبع رسانیده در تحت عنوان کلمات «باصمهخانه کارخانهی بصمجی، مطبع» (صفحه 415 از آن کتاب) چنین مینویسد:
«حضرات پادریان کرملیط میدانی میر به بصمه خانهی عربی و فارسی در عبادتخانهی خودشان در اصفهان برپا و دایر کرده بودند و هنوز دارند. ارامنه نیز در جلفا بصمهی ارمنی دارند.» (4)
بعد از این جمله شرحی میدهد و میگوید که هیچکدام از مطبعهها عاقبت پیشرفت نکردند و این به سبب خشکی مفرط هوا است. (5) از عبارت فرانسوی این کشیش که به لفظ «پدران قدیم ما» گفته استنباط میشود که مطبعهی مزبور در اوائل قرن یازدهم هجری به ایران آمده چه مبشّرین مسیحی کاتولیک از اوایل این قرن به اصفهان آمده و برقرار شدند، ابتدا فرقهی اوگوستینهای (6) پرتگالی در سنه 1011 و بعد از آنها فرقهی کرملیتهای اصلاح شده (7) در سنه 1016 بعد فرقهی کاپوسینهای (8) فرانسوی در سنه 1038 و فرقهی یسوعییّن (9) (ژِزویت) در سنه 1055 و کمی بعد از آنها دومینیکانها (10) در اصفهان برقرار شدند. پس ورود مطبعه را به ایران ممکن است در حدود سنه 1020 تا 1030 دانست که همین کرملیتها آوردند و ابتدا اوراق به زبان عربی و فارسی در ادعیه و اذکار مسیحی طبع کردند. در جلفای اصفهان هم ارامنه از قدیم الأیّام یک چاپخانهی ارمنی داشتهاند. این مطبعه بنا بر قول مرحوم هوتُم شیندلر (11) «تقریباً سی سال بعد از اینکه شاه عبّاس اوّل در سنه 1013 چند هزار خانوادهی ارامنه را از جلفای قفقازیّه به اصفهان کوچانید و در نزدیک آن شهر ساکن ساخت کتب متعدّد با حروف ارمنی چاپ کرده ابتدا از تاریخ 1050 در کتابخانهها موجود است و قسمتی از حروف قدیمالحال هم در نمازخانهی جلفا حاضر است. در این زمان چاپخانهی ارمنی با حروف جدید کار میکند.» (12)
در دائرةالمعارف بریتانی در مادّهی «ادبیات ارمنی» نیز ذکر یک ورق بزرگی به زبان ارمنی چاپ جلفای اصفهان شده که در سنه 1050 طبع شده. موضوع این ورقه دینی است و عبارت است از «گذارش پدران کویر». (13)
از این فقره معلوم میشود که دخول مطبعهی عربی در ایران قبل از دخول آن در عثمانی بوده چه در عثمانی ابتدا در سنهی 1141 بود که چاپ عربی آمد و اوّلین کتاب مطبوع با آن حروف ترجمهی ترکی صحاح جوهری بود اگرچه طبع با حروف دیگر در عثمانی قدیمتر است و ابتدا در سنهی 894 نخستین مطبعه از طرف یهودیها در اسلامبول بنا شده و در سنهی 953 اوّلین کتاب عربی که در آن مطبعه چاپ شد تورات عربی بود ولی با حروف عبرانی.
خود ایرانیها سالیان دراز بیمطبعه بودند و ابداً در خیال آن نبودند و مثل سایر آثار تمدّن مطبعه نیز خیلی دیر به ایران رسید. شاردَن سابق الذّکر در کتاب سیاحتنامهی بزرگ و معروف خود گوید «ایرانیان صد دفعه تا حال خواستهاند مطبعه داشته باشند، فواید و منافع آن را میدانند و میبینند و ضرورت و سهولت آن را میسنجند لکن تا حال کامیاب نشدهاند. برادر وزیر اعظم (14) (یا مجتهد بزرگ؟) که آدم خیلی عالم و مقرّب شاه است در سنهی 1087 از من خواست تا عمله از فرنگ بیاورم که این کار را به ایرانیان بیاموزد و کتب مطبوعهی عربی و فارسی را هم که من به او داده بودم به شاه نشان داده و اجازه گرفته بود ولی وقتی که پای پول به میان آمد همه چیز به هم خورد». (15)
نه تنها در زمان شاردَن بلکه صد سال بعد هم ایرانیان همّتی در باب مطبعه نکردند تا وقتی که در زمان سلطنت فتحعلی شاه اوّلین مطبعه در تبریز برقرار شد. (16) در باب این مطبعه مرحوم هوتُم شیندلِر چنین مینویسد:
«در سال 1233 شخصی موسوم به آقا زینالعابدین تبریزی اسباب و آلت مختصر باسمه خانهی طیپوگرافی یعنی چاپ حروفی به تبریز آورده در تحت حمایت عبّاس میرزا نایبالسّلطنه که در آن زمان حکمران آذربایجان بود مطبعهی کوچکی را برقرار نمود و بعد از مدّتی کتابی را موسوم به فتحنامه تمام کرد. این کتاب نخستین کتابی بود که در ایران به حروف عربی مطبوع شد. مصنّف کتاب مذکور میرزا ابوالقاسم قایم مقام بود و قصّهها گفته از جنگی که در سال 1227 میان دولتین روس و ایران واقع شد و به توسّط صلحنامهی گلستان مورّخه 12 اکتوبر 1813=16 ذیالقعده 1228به انتها سید.
«فتحعلی شاه میرزا زینالعابدین را در سال 1240 به دارالخلافه احضار کرد و میرزای مزبور ابتدا به منزل ملکالشّعرای ثانی آمد ولی چون ملک از این کیفیت بصیرتی نداشتند منوچهر خان معتمدالدّوله (17) میرزا را جذب کرد و در تکیهی منوچهر خان منزل داد. کمی بعد از آن میرزا زینالعابدین قرآن مجید اعلی را به خطّ مرحوم میرزای نیریزی که به «قرآن معتمدی» مشهور شد به چاپ حروفی (؟) درآورد. چند نفر پیش میرزا زینالعابدین شاگرد بودند و یکی از آنها مرحوم میرباقر بود که بعدها نسخهی ناسخالتّواریخ تألیف لسانالملک را به چاپ لیتوگرافی درآورد.
«در مآثر سلطانی که به سعی و استادی ملاّ محمّد باقر تبریزی در اواخر شهر رجب 1241 در تبریز به چاپ حروفی به طبع رسیده نیز در ضمن وصف طبع اشاره به میرزا زینالعابدین مزبور هست «که به اهتمام منوچهر خان مجلّدات از کتب حدیث باسمه کرده» بعد از فوت عبّاس میرزا (سنه 1249) مطبع طیپوگرافی تبریز موقوف شد...
طیپوگرافی یعنی چاپ حروفی طهران در سال 1261 موقوف شده بود و آنکه در تبریز بود تقریباً ده سال قبل از آن بسته شده بود. در سال 1246 شخصی روسی اسباب مختصری چاپ سنگی یعنی لیتوگرافی به تبریز آورد امّا تا سال 1256 خیلی ثمر نبخشید بعد از آن تاریخ خوب عمل کرد. در سال 1259 آقا عبدالعلی اسباب لیتوگرافی به طهران آورد و بدون تأخیر مشغول کار شده در همان سال نخستین کتاب چاپ سنگی که در طهران به طبع رسید کتاب معجم فی آثار ملوک العجم [بود] تألیف میرزا عبدالله بن فضلالله و تاریخ پطرکبیر [نیز] به سعی او تمام شد. آقا عبدالعلی بعد از چندی کارخانه را به آقا میرباقر واگذار نمود. چاپخانهی سنگی در دارالعلم شیراز تقریباً در سال 1254 برقرار شد ولی گویا غیر از یک کتاب (قرآن مجید) کاری نکرد. در اصفهان تقریباً در سال 1260 عمل لیتوگرافی شروع کرد و کتاب رسالهی حُسنیّه به طبع رسید.» (18)
تا اینجا عین کلام مرحوم شیندلر بود. در یک کتاب فرانسوی موسوم به «مطبعه در خارج از فرنگستان» (19) که مؤلّف آن امضای مجهول «یک کتابشناس» (20) میکند و تاریخ مطبعهها ذکر میکند و در سنة 20-1319 (1902 میلادی) در پاریس به طبع رسیده در باب اوّلین مطبعه در ایران در مادّهی تبریز گوید: «دکتر کوتون (21) گوید که در سنهی 1822 میلادی (1238-39) جوانی میرزا جعفر نام اوّلین مطبعهی سربی را در این شهر (یعنی تبریز) دائر کرد و کتاب اوّل که چاپ شد، گلستان بود که بنا به قول ساسی (22) و کاترِمر (23) در سال 1824 میلادی (1240-41) و به قول کوتون مشارالیه در سنة 1825 (1241-42) چاپ شده بعد از آن تاریخ قاجاریّه تألیف عبدالرزّاق بن نجفقلی در آن مطبعه چاپ شد». (24) (معلوم است که قول هوتم شیندلِر در این باب صحیحتر و معتبرتر است). ایضاً در کتاب مزبور در مادّهی طهران نیز شرحی به نقل از روزنامهی جمعیّت آسیائی مبشّرین انگلیسی (25) دربارهی اوّلین کتب مطبوعه در طهران درج میکند و میگوید آن کتب «در کارخانهی معتمدالدّوله به اهتمام ملاّ عبّاسعلی» به چاپ رسیدهاند و اسامی بعضی از آن کتب را میدهد.
در مقدّمهی رسالهای که جناب آقا میرزا محمّد علی خان تربیت در تاریخ جراید ایرانی تألیف کردهاند و موسوم است به ورقی از دفتر تاریخ مطبوعات ایرانی و فارسی که ترجمهی انگلیسی آن را جناب استاد برون نشر کردهاند و نسخهی فارسی هنوز بدبختانه به طبع نرسیده نیز اطّلاعات ذیل دربارهی اوّلین مطبعه در ایران ثبت است:
«... در حدود سال 1240 عبّاس میرزا نایبالسّلطنه میرزا جعفر نام تبریزی را به مسکو فرستاد که یک دستگاه چاپخانهی سنگی بیاورد و آن صنعت را نیز بیاموزد وی دستگاهی به تبریز آورده و دائر کرد. مشهدی اسد آقا باصمه چی معروف تبریزی که خودش حالا (یعنی در وقت تألیف کتاب در سنه 1330) زنده و مطبعهی قدیمش هنوز در تبریز دائر است روایت میکند که میرزا صالح شیرازی (26) وزیر طهران میرزا اسدالله نامی را از اهل فارس با مخارج زیاد برای یاد گرفتن صنعت چاپ به پترسبورگ فرستاد و مشارالیه پس از مراجعت در تبریز به دستیاری آقا رضا (پدر مشهدی اسد آقا راوی این روایت) مطبعهی سنگی (لیتوگرافی) تأسیس نمود و اوّلین نسخه که در آن مطبعه چاپ شد قرآن مجید بود به خطّ میرزا حسین خوشنویس معروف. بعد از پنج سال شاه این مطبعه را با اجزاء و عمّال آن به طهران خواست و اوّلین نسخه که در طهران طبع شد دیوان نشاط (میرزا عبدالوّهاب معتمدالدّوله متخلّص به نشاط) بود». (27)
در کتاب موسوم به کتابشناسی شرقی (28) تألیف زنکر (29) و در کتاب کتابشناسی ایران (30) تألیف شواب (31) و کتاب فهرست کتب عربیّه و فارسیّه و ترکیّه منطبعه در اسلامبول و مصر و ایران و موجوده در موزهی آسیائی پترسبورگ تألیف دورن (32) که در پترسبورگ در سنه 1866 میلادی طبع شده اسامی کتب زیادی از قدیمترین مطبوعات ایران ثبت است که چند فقره از آنها را که مهمترند ذیلاً درج میکنیم و خصوصاً سه چهار فقره که اوّل ذکر میشوند برای اصلاح بعضی فقرات آنچه از هوتم شیندلر نقل شد مفید است:
رساله حُسنیّه چاپ اصفهان به قول زنکر در سنه 1244 و به قول دورن به تاریخ غرّهی رجب سنه 1248 ، (33) قرآن چاپ شیراز سنگی سنه 1840 میلادی (1244-45) به قول زنکر، محرّق القلوب نراقی چاپ طهران سنه 1239 به قول شواب و سنه 1248 به قول دورن، جلاء العیون و عین الحیوة و حیوة القلوب و مفتاح النّبوّه سنه 1240 به قول دورن، نخبهی کلباسی (رسالهی عملیّهی فقه) چاپ اصفهان سنه 1246 به قول دورن. گنجینهی معتمدالدّوله میرزا عبدالوهّاب متخلّص به نشاط چاپ طهران سنه 1266 به قول دورن. علاوه بر اینها که ذکر شد باز اسامی خیلی کتب دیگر در مآخذ مزبور موجود است که از سنه 1239 به این طرف در تبریز و طهران و اصفهان چاپ خورده. از بعضی دلایل و قراین معلوم میشود که در همان وقت که در تبریز چاپخانهی سربی اوّلی دائر بوده چاپخانهی دیگری نیز در طهران در حدود سنه 1240 دائر بوده است بدون آنکه مطبعهی تبریز به طهران نقل شود زیرا که در هر دو مطبعه در سال 1240 وسالهای بعد از آن کتب زیادی چاپ شده.
در کتاب مشاهیر الشّرق جرجی زیدان در ضمن شرح حال ناصرالدین شاه (جلد اوّل، صفحهی 139 و 140) ظاهرً به نقل از قول میرزا مهدی مدیر نایبالسّلطنه در تبریز تأسیس کرد و دو نفر از فحول علما (!) را یعنی میرزا صالح شیرازی و میرزا محمّد جعفر تبریزی مشهور با میرزا خواسته و سه مسکو و پترسبورگ فرستاد و 14 دستگاه اسباب یعنی چرخ مطبعهی سنگی طرز قدیم آوردند و در تبریز مطبعه دایر کردند.
از قرینهی انتشار روزنامهی فارسی در طهران در حدود سنهی 1250 که میرزا صالح شیرازی دایر کرده بود و طبع آن به چاپ سنگی بود استنباط میشود که دائر شدن چاپ سنگی نیز در طهران قدیمتر از آنست که هوتم شیندلِر یادداشت کرده است.
بعد از تبریز و طهران و ظاهراً بعد از شیراز و اصفهان نیز اوّلین شهری که مطبعه در آن پیدا شد شهر ارومی بوده که از سنه 1256 به این طرف دعات مسیحی آمریکائی در آنجا یک مطبعهی سربی عربی و سریانی و انگلیسی دارند. دکتر پرکین (34) از اوّلین مبشّرین آمریکائی در ارومی در کتاب خود به عنوان (هشت سال در ایران) (35) در باب اوّلین مطبعهی خودشان چنین مینویسد: «در 7نوامبر 1840 میلادی (12 رمضان 1256) مطبعهچی آقای بریث (36) از آمریکا برگشته و مطبعهی ما را که کوچک و قابل نقل بود آورد. در 21 نوامبر (26 رمضان) مطبعه را به کار انداخته و بعضی قطعات دعا به زبان سریانی چاپ کردیم. مسلمانان شهر نیز از ورود مطبعه ما ممنون بودند، منجّم باشی ارومی به ادارهی ما رجوع کرده و خواهش کرد که تقویم او را برای سال 1257 چاپ کنیم. در 30 نوامبر (5 شوّال) شروع به طبع زبور در زبان سریانی قدیم کردیم...».
بعد از ارومی ظاهراً به ترتیب تاریخی ذیل در سایر بلاد ایران مطبعه داخل شده:
بوشهر، مشهد، انزلی، رشت، اردبیل، همدان، خوی، یزد، قزوین، کرمانشاه، کرمان، گرّوس، کاشان. (37)
عجب است با آنکه در ایران اوّل چاپخانهی سربی داخل شده بود بعدها مدّتهای دراز منسوخ شده و چاپ سنگی دایر شد «تا آنکه در سنه 1290 در حین مسافرت ناصرالدّین شاه به فرنگستان در اثنای توقّف در اسلامبول یک دستگاه چاپخانه با حروف عربی و فرنگی به قیمت پانصد لیرهی عثمانی ابتیاع شد و آن دستگاه را با یک نفر حروفچین روانهی طهران کردند ولی در طهران اهمال شده و در بوتهی تعویق ماند تا آنکه در سال 1292 بارون نرمان (38) اجازهی نشر روزنامهی فرانسوی به اسم پاتری (وطن) تحصیل کرده و چرخ مطبعه را تعمیر و حروف را صاف کرده و به کار انداخت.» (39) در تبریز قاسم خان پسر علیخان والی (که امروز سردار همایون لقب دارد) در حدود سنه 1317 باز یک دستگاه مطبعهی سربی دایر کرد. در همان اوقات یک مطبعهی کوچک سرکاری هم در ادارهی محمّد علی میرزا ولیعهد ایجاد شد که شرح نهجالبلاغه تألیف ابن ابی الحدید را در آن مطبعه چاپ کردند. امروز در خیلی از بلاد مهمّهی ایران مطبعه موجود و دائر است و این اختراع فرنگی مفید پس از صدها سال اهمال و مسامحه و اجتناب از رسوم کفّار عاقبت در ممالک مسلمان دائر شده و باعث شادی روح گوتنبرگ آلمانی شده است.
در خاتمه این را نیز بگوئیم که طبع با حروف عربی و نشر کتب عربی و فارسی در اروپا مدّتهای زیاد پیش از رواج طبع در مشرق زمین بوده و قران و کتب تفسیر و کتب علمی مسلمین در فرنگ به طبع رسیده و غالباً در مشرق زمین از روی همین چاپها یا چاپ هندوستان (برای کتب فارسی مخصوصاً لکهنو) دوباره چاپ کردهاند. قرآن مجید سیصد سال بیشتر است در اروپا به طبع رسیده در صورتی که در ممالک اسلامی خیلی بیشتر از صد سال نیست که طبع شده.
راجع به تاریخ روزنامهنگاری در ایران محض تنگی صفحات کاوه در این شماره در شمارهی آینده شرح خواهیم داد.
پینوشتها:
1. کاوه، دوره جدید، سال 2، شمارهی 5 (رمضان 1339 ق). ص 14-11.
2. در تاریخ عمومی فرانسوی لاویس (جلد 4، ص 665) مذکور است که ایوان سوّم پادشاه مسکو در سنهی 881 در مقابل مطالبهی خراج که سفیرخان مغول احمد خان در شهر سرای برای آن که به مسکو رفته بود به غیظ آمده و «باصمهی» خان را زیر پا انداخت و سفیر را کشت.
3. Ange de Saint Joseph
4. عبارت فرانسوی این فقره نیز که در همان کتاب در مقابل عبارت فارسی نوشته شده چنین است:
Now ancient pères avaient foundé dans notre Couvent à lsphahan...
5. لانگلس (S. Langlés) در حواشی خود به کتاب شاردَن (Chardin) سیّاح مشهور فرانسوی همین فقره را از کتاب آنژ نقل کرده ولی عقیدهی تأثیر خشکی هوا را ردّ میکند.
6. Augustins - این طایفه ابتدا از گوا = Goa (که از مستملکات پرتگالیها در هندوستان است) به اصفهان آمدند.
7. Carmélites réfermes لفظ کراملیت که ترجمهی آن گرملیّون میشود از جبل کرمل در فلسطین مأخوذ است. در سنه 1013 پاپ روم که خبر از آمدن اوگوستینها به ایران نداشت مأموریت ایران را به کرملیّین واگذار نمود و بعضی از آنان در سنهی 1016 در اصفهان قرار گرفتند.
8. Capucins.
9. Jesuites
10. Dominicans.
11. Général Sir. A. Houtum Schindler.
12.نقل از یک مکتوب مرحوم هوتم شیندلر که در سنه 1332 از منزل خودش در حوالی لندن به زبان فارسی به نگارنده در لندن نوشته است.
13. Les Perès de dèsert.
14. Grand maîire
15. سیاحتنامهی شاردَن چاپ لانژلِس جلد چهارم.
16. در کتاب زنکر که شرح آن خواهد آمد اسم از یک کتابی میبرد که عنوان انگلیسی دارد و معنی آن اینست «ملاحظات در خصوص خواجه حافظ الشیرازی» تألیف August L. l. Herbin از اعضای جمعیّت علوم و ادبیّات و صنایع پاریس که در ماه فوریه (شباط) از سنهی 1806 میلادی (1220-21) در شیراز طبع شده. اگر این فقره صحّت داشته باشد چاپخانه در شیراز قدیمتر از طهران و تبریز داخل شده ولی ظاهراً این روایت ضعیف است.
17. منوچهر خان در آن وقت یعنی سنه 1240 هنوز لقب معتمدالدّوله نداشت و بعدها بعد از وفات میرزا عبدالوّهاب معتمدالدّوله در سنه 1244 منوچهرخان به این لقب ملقّب شد.
18. اقتباس از عین کاغذی که مرحوم هوتّم شیندلر به خطّ خود و به فارسی در جواب بعضی سؤالات به نگارنده نوشته و عیناً ضبط است. محض حفظ اصل عبارت دخل و تصرّفی در املا و انشای آن مرحوم به عمل نیامد. مرحوم مشارالیه در نزد مطلّعین بر مقامات علم و محتاج به معرّفی نیست و بلاشک در اطّلاع بر اوضاع ایران و احاطه بر تمام امور آن در قرن اخیر اوّلین شخص بوده.
19. lmprimerie hors de l'Europe.
20. Un Bibliograph
21. Dr. Cotion ظاهراً مقصود کوتون انگلیسی مقیم هندوستان است که از طرف کمپانی در آنجا بوده.
22. Silvester de Sacy.
23. Quatremere.
24. مقصود همان کتاب مآثر سلطانی عبدالرّزاق بیک دنبلی است که در سنة 1241 در تبریز چاپ شده.
25. Le Journal de la Société Asiatique des Missions Anglaises
26. این میرزا صالح ظاهراً همان میرزا صالح شیرازی ناشر اوّلین روزنامهی فارسی در طهران بوده که پیش از نشر روزنامه جزو سفارت ایران به لندن رفته بوده است.
27. تا اینجا منقول از رسالهی آقا میرزا محمّد خان بود. [ترجمهی انگلیسی صفحهی 7 و 8].
28. Bibliotheca Orientalis - Manucl. de Bibliographie oriental.
29. S. Th. Zinker
30. Bibliograhie de la Perse
31. Schwab.
32. Bernhard Dorn.
33. ظاهراً قول دورن اصّح است.
34. Dr. J. Perkin.
35. Eight years in Persia.
36. Breath.
37. رسالهی میرزا محمّد علی خان تربیت ترجمهی انگلیسی، صفحهی، صفحهی 8.
38. Baron Louis de Norman.
39. نقل از مکتوب هوتم شیندلر.
تقیزاده، سید حسن، (1393)، مقالات تقی زاده (جلد سیزدهم)، تهران: انتشارات توس، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}