تولد يك شورشى

«ارنستو رافائل گوارا دلاسرنا»، مشهور به «چه گوارا»، انقلابى ماركسيست و رهبر جنگ هاى چريكى كوبا در ۱۴ ژوئن ۱۹۲۸ در آرژانتين به دنيا آمد. «چه گوارا» يكى از اعضاى اصلى جنبش ۲۶ جولاى به رهبرى فيدل كاسترو بود كه در سال ۱۹۵۹ در كوبا به قدرت رسيد. وى پس از مدتى كه عهده دار مسئوليت هاى كليدى در دولت جديد كوبا بود، در سال ۱۹۶۶ كوبا را به اميد برپا كردن انقلاب هايى مشابه در كشورهاى ديگر ترك كرد. او ابتدا دولت جمهورى دموكرات كنگو را هدف قرار داد و پس از آن به بوليوى سفر كرد و آنجا طى يك عمليات نظامى كه سازمان سيا برنامه ريزى كرده بود، دستگير شد. مسئولين سيا اميد زيادى براى زنده نگهداشتن چه گوارا و تخليه اطلاعاتى او داشتند اما ارتش بوليوى او را اعدام كرد. پس از مرگ او، «چه گوارا» به قهرمان جنبش هاى انقلابى سوسياليست كشورهاى جهان سوم بدل شد. او بيش از آنكه به عنوان تئوريسين و برنامه ريز جنگ هاى نامنظم مورد تقدير باشد، به سبب روح بزرگ و افكار انقلابى اش ستايش مى شود.

دوران جوانى

«چه گوارا» در ۱۴ ژوئن سال ۱۹۲۸ در شهر روساريو آرژانتين در خانواده اى اسپانيايى _ ايرلندى به دنيا آمد. خانواده «پاتريك مينچ»، جد بزرگ «چه گوارا» در سال ۱۷۱۵ در ايرلند به دنيا آمد و پس از سفرهايش به بيلبائو اسپانيا در آرژانتين اقامت گزيد. «فرانسيسكو لينچ»، جد «چه گوارا» در سال ۱۸۱۷ و «آنالينچ»، مادربزرگ او در سال ۱۸۶۱ به دنيا آمد. پسر او «ارنستو گوارا لينچ» (پدر چه گوارا) در سال ۱۹۰۰ متولد شد و پس از ازدواج با «سليا دلاسرنا» صاحب پنج فرزند شد.
«چه گوارا» كه در خانواده اى از سطح متوسط با افكار چپ گرايانه رشد كرد، به سبب افكار و ديدگاه هاى با حرارت و افراطى اش در بين اعضاى خانواده زبانزد بود. به رغم آنكه او از بيمارى فلج كننده آسم به شدت رنج مى برد، توانست به ورزشكارى ممتاز بدل شود. در سال ،۱۹۴۸ او براى تحصيل در رشته پزشكى به دانشگاه بوئنوس آيرس راه پيدا كرد و توانست از بورسيه استفاده كند و در مارس ۱۹۵۳ تحصيلات پزشكى اش را به اتمام رساند.او بيشتر تعطيلات خود را در سفر به آمريكاى لاتين مى گذراند. در سال ،۱۹۵۱ او به پيشنهاد دوست زيست شناسش، «آلبرتو گرانادو» كه از فعالان تندرو سياسى بود، يك سال از دانشگاه مرخصى تحصيلى گرفت و با يك موتور ۵۰۰ سى سى به نام «لاپودروسا» به كشورهاى آمريكاى جنوبى سفر كردند.آنها قصد داشتند چند هفته اى را در سواحل رودخانه آلازوف سپرى كنند. او به همراه دوست ۲۹ ساله اش موطن خود را به مقصد «كوردوبا» ترك كردند. يادداشت هاى اين سفر تحت عنوان «خاطرات موتورسيكلت» به چاپ رسيد كه در سال ۱۹۹۶ تحت همان عنوان به زبان انگليسى ترجمه شد. مشاهدات دست اول او از فقر و تنگدستى توده مردم او را به اين باور رساند كه تنها راه محروميت زدايى اجتماعى در سايه انقلاب است. سفرهاى متعدد به او آموخت كه آمريكاى لاتين را نه به عنوان مجموعه اى از ملل مختلف، بلكه به عنوان يك مجموعه فرهنگى اقتصادى واحد بشناسد. آزادى خواهى وى نيازمند يك استراتژى فراقاره اى بود. پس از بازگشت به آرژانتين، او تحصيلات پزشكى خود را در حداقل زمان ممكن به پايان رساند تا بتواند سفرهاى ماجراجويانه اش به كشورهاى آمريكاى جنوبى را ادامه دهد.

گواتمالا

پس از فراغت از تحصيل از دانشگاه بوئنوس آيرس در سال ،۱۹۵۳ گوارا به گواتمالا سفر كرد. در آن زمان «جاكوب آربنز گازمن» در راس يك حكومت مردمى قرار داشت. در همين دوران بود كه «گوارا» لقب معروف، «چه» را به دست آورد. «چه» در كشور آرژانتين آوايى است براى صدا كردن كسى و در كشورهاى آمريكاى لاتين اهالى آرژانتين را با اين لقب صدا مى كنند.)پس از آنكه در سال ،۱۹۵۴ حكومت «آربنز» به وسيله كودتايى آمريكايى سقوط كرد «چه گوارا» به اين نتيجه رسيد كه نوك پيكان حملات دولت آمريكا هميشه به سوى حكومت هايى است كه سعى در رفع محروميت هاى اجتماعى در كشورهاى آمريكاى لاتين و ساير كشورهاى در حال توسعه دارند.اين باور تبديل به شالوده اصلى ديدگاه هاى سوسياليست «چه گوارا» شد و بارها در سخنرانى ها و نوشته هايش به آن اشاره كرد. پس از كودتا، «چه گوارا» آمادگى خود را براى مبارزه اعلام كرد اما «آربنز» از حاميان او خواست تا كشور را ترك كنند و «چه گوارا» به كنسولگرى آرژانتين پناه برد.

كوبا

«چه گوارا» برادران كاسترو را در حالى در مكزيكوسيتى ملاقات كرد كه آنها هم از كوبا تبعيد شده بودند. فيدل و رائول كاسترو در حال تدارك نيرويى نظامى براى بازگشت به كوبا و براندازى رژيم «فولجنسيو باتيستا» بودند. «گوارا» به سرعت به آنها ملحق شد و از اين جريان بعدها با عنوان جنبش ۲۶ جولاى ياد مى شود.در نوامبر ،۱۹۵۶ «كاسترو» و «گوارا» به همراه ۸۰ چريك در حالى «توكس پان» را به مقصد كوبا ترك گفتند كه «گوارا» تنها غيركوبايى اين جماعت بود.به فاصله كمى پس از پياده شدن انقلابيون در ساحل باتلاقى «نيكوئدو»، نيروهاى نظامى باتيستا به آنها حمله كردند. تنها ۱۶ تن از انقلابيون مخالف جان سالم به در بردند. «چه» كه پزشك گروه بود، كوله پشتى حاوى داروى همراه خود را بر زمين انداخت تا مهمات يكى از هم قطاران فرارى خود را از زمين بردارد. او از اين لحظه به عنوان نقطه تبديل خود از يك پزشك به يك مبارز ياد مى كند.شورشى هاى مخالف حكومت با به دست آوردن مقاديرى سلاح، جذب نيروهاى بومى از مناطق روستايى و جلب حمايت روشنفكران و نيروهاى كارگرى توانستند دوباره كمر راست كنند. «گوارا» با شجاعت بى نظيرش و مهارتى فوق العاده در فنون جنگى خيلى زود توانست به تواناترين و مورد اعتمادترين نيروى فيدل كاسترو تبديل شود. «گوارا» مسئوليت محاكمه خبرچين ها، نيروهاى سركش، فراريان ارتش و جاسوسان ارتش انقلابى را بر عهده گرفت.او «اوتيميو گوئرا» مظنون به جاسوسى براى «باتيستا» را شخصاً با گلوله كلت ۶۵/۷ ميليمترى اش اعدام كرد.در طى ماه هاى بعد، «گوارا» توانست به درجه فرماندهى، بالاترين درجه نظامى ارتش انقلابيون برسد. در اواخر سال ،۱۹۵۸ نيروهاى تحت فرماندهى «گوارا» توانستند با منهدم كردن يك قطار حامل نيروهاى نظامى باتيستا شهر «سانتاكلارا»ى كوبا را تحت كنترل خود درآوردند و موجبات فرار «باتيستا» از كشور را فراهم كردند. «گوارا» خاطرات دو سال فعاليت براندازانه خود را در كتابى تحت عنوان«خاطرات جنگ هاى انقلابى كوبا» در سال ۱۹۶۳ به چاپ رسانيد كه در سال ۱۹۶۸ به زبان انگليسى ترجمه شد.

دولت انقلابى

پس از آنكه سربازان فيدل كاسترو شهر هاوانا را در ۲ ژانويه ۱۹۵۹ تصرف كردند، دولت سوسياليست جديدى تاسيس شد. به فاصله كمى بعد از آن، «گوارا» به شهروندى كشور كوبا درآمد و از همسر اهل پرو خود «هيلدا گدا» جدا شد و بعدها با يكى از نيروهاى ارتش كاسترو به نام «آليدا مارچ» ازدواج كرد و از او صاحب چهار فرزند شد.«گوارا» به شخصيتى برجسته در دولت جديد بدل شد، در عين حالى كه عهده دار مسئوليت هاى مهمى در ارتش كاسترو بود. پس از آنكه سال ها به عنوان فرمانده قلعه نظامى «لاكابانا» به دولت كاسترو خدمت كرد، مسئوليتى در موسسه اصلاح اراضى كشاورزى به او محول شد و علاوه بر آن رياست بانك ملى كوبا و وزارت صنايع را برعهده گرفت. با وجود حجم بالاى مسئوليت، گوارا توانست اقتصاد كاپيتاليستى كشاورزى كوبا را به اقتصاد صنعتى سوسياليست تغيير دهد، پس از آنكه در سال ۱۹۶۰ مذاكراتى با اتحاد جماهير شوروى براى عقد قراردادهاى تجارى انجام داد، پس از آنكه دولت آمريكا تحريم اقتصادى عليه كوبا را به اجرا گذاشت، «چه گوارا» با اعطاى نمايندگى تجارى به متحدين اتحاد جماهير شوروى علاوه بر بازار كوبا، زمينه هاى تجارى در آفريقا و آسيا را نيز براى آنان مهيا كرد.در سال،۱۹۵۹ «چه گوارا» به رياست زندان «لاكابانا» منصوب شد. «گوارا» نقش بسزايى در جهت گيرى دولت چپ و كمونيست فيدل كاسترو ايفا كرد. او كه در زمينه هاى اقتصادى و اجتماعى دولت كاسترو فعاليت چشمگيرى داشت به سرعت در اروپا و كشورهاى غربى به عنوان منتقد بى پرواى امپرياليسم و استعمار نو در تمام اشكال آن شهرت يافت و به سبب حملات تندش عليه سياست هاى خارجى آمريكا در آفريقا، آسيا و خصوصاً آمريكاى لاتين از محبوبيت چشمگيرى برخوردار شد.در خلال اين برهه از زمان، او سياست هاى دولت كوبا را به صورتى شفاف از طريق سخنرانى ها، مقالات و بيانيه هايش اعلام كرد كه مهمترين آنها در دو كتاب او در باب جنگ هاى چريكى ذكر شده است. كتاب اول او با عنوان «مردم و سوسياليسم در كوبا» در سال ۱۹۶۷ و كتاب ديگر او در مورد جنبش هاى انقلابى كشاورزان در كشورهاى در حال توسعه منتشر شد. در سال ۱۹۶۲ «گوارا» به همراه «رائول كاسترو» نقشه استقرار موشك هاى هسته اى در كوبا را برنامه ريزى كردند. «گوارا» بر اين اعتقاد بود كه اين عمليات، كوبا را از خط حمله مستقيم آمريكا در امان نگاه خواهد داشت. «جان لى اندرسون» از «سام راسل» خبرنگار انگليسى روزنامه سوسياليست «ديلى وركر» نقل مى كند كه از «چه گوارا» شنيده بود كه اگر كنترل موشك هاى هسته اى در اختيار كوبا بود مطمئناً آنها را به سوى آمريكا شليك مى كرد. «چه گوارا» در كتاب دومش با عنوان «جنگ هاى چريكى» به شرح فلسفه دفاعى جنگ هاى نامنظم پرداخت. او معتقد بود كه يك گروه كوچك نظامى با حملات شديد و متعدد عليه حكومت مى تواند احساسات انقلابى مردم را تهييج كند و به انقلاب منجر شود، از اين رو هيچ الزامى براى تشكيل قواى نظامى گسترده براى انقلاب وجود ندارد.

كنگو

«چه گوارا»، كاسترو را متقاعد كرد تا براى شركت در درگيرى هاى اوليه كوبايى ها او را عازم آفريقا كند. او مايل بود تا در جنبش انقلابى «لومومبا سيمبا» مشاركت كند.در سال ۱۹۶۴ «گوارا» براى مدتى از حمايت رهبر جنگ هاى چريكى كنگو، «لارنت كابيلا» برخوردار بود و به حاميان لومومبا كمك كرد تا شورش سال ۱۹۶۵ را ترتيب دهند، كه در نهايت با دخالت ارتش دولت كنگو سركوب شد. «كابيلا» در سال ۱۹۶۰ رهبر گروهى از سياسيون را برعهده داشت كه از نخست وزير مائوئيست- كمونيست وقت، پاتريس لومومبا حمايت مى كردند كه در سال ۱۹۶۱ با مخلوع شدن «پاتريس لومومبا» از قدرت عقيم ماند. «چه گوارا» در مورد اختلاف نظرش با «كابيلا» مى نويسد: «هيچ دليلى براى باور قاطعيت اين مرد وجود ندارد.» «چه» در آن زمان فقط ۳۵ سال داشت و هيچ دوره آموزش نظامى رسمى نگذرانده بود. بيمارى آسم مانع از اين مى شد كه وى به خدمت سربازى اعزام شود و او از اين امر به عنوان افتخارى در جهت مخالفت با دولت احساس رضايت مى كرد. او كه تجربه انقلاب كوبا را به همراه داشت و طعم پيروزى را در سانتاكلارا چشيده بود معتقد بود كه فعاليت تحت رهبرى انقلابى فرزانه لزوماً او را به رهبرى بزرگ مبدل نخواهد كرد.

غيبت «چه گوارا»

در آوريل ۱۹۶۵ او زندگى اجتماعى خود را رها كرد و ناگهان ناپديد شد و تا ۱۴ مارس همان سال پس از يك دوره سفر سه ماهه به جمهورى خلق چين، مصر، الجزاير، غنا و كنگو به هاوانا بازگشت. محل اقامت هاوانا در مدت غيبتش يكى از رازهاى بزرگ مردم كوبا در سال ۱۹۶۵ بود، با اين وجود از او هميشه به عنوان قدرت دوم دولت كاسترو با احترام ياد مى شد. بسيارى غيبت او را متاثر از ناكامى هايى مى دانند كه در زمينه سياست هاى صنعتى اش در خلال عهده دارى مقام وزارت صنايع كوبا مى دانند. سياست هاى جانبدارانه «چه» در قبال چين به يكى از مشكلات عمده دولت «كاسترو» بدل شد. چه اقتصاد دولت كوبا در اثر فشارهاى وارده از سوى دولت كمونيست شوروى هر روز با اتحاد جماهير شوروى وابسته تر مى شد. از همان روزهاى اول انقلاب، جانبدارى «گوارا» از سياست هاى اقتصادى چين در صنعتى سازى سريع كوبا و اصرار وى در پياده كردن چنين سياقى در كشورهاى آمريكاى لاتين قابل پيش بينى بود. در اول نوامبر همان سال فيدل كاسترو طى مصاحبه اى كه با چهار خبرنگار خارجى داشت اعلام كرد كه از محل اقامت «گوارا» در زمان غيبتش مطلع است اما حاضر به افشاى آن نيست و در رد شايعه مرگ دست راست خود اعلام كرد: «او در شرايط جسمانى ويژه اى به سر مى برد.» با اين حال تا دو سال بعد هنوز محل اقامت وى در آن دوره از زمان، كنجكاوى بسيارى را برمى انگيخت.

بوليوى

حدس و گمان در مورد «گوارا» كه زمانى وزير صنايع و مدير بانك ملى كوبا بود ادامه پيدا كرد. ژنرال «آلميدا» در مراسم اول ماه مه در سخنرانى خود از «گوارا» به عنوان خادم صادق انقلاب در آمريكاى لاتين ياد كرد و پس از آن بود كه مشخص شد وى در زمان نبودش در كوبا چريك هاى انقلابى بوليوى را همراهى مى كرد.قطعه اى از جنگ هاى «نانكوهازو» از طرف كمونيست هاى بوليويايى تبار به عنوان محدوده آموزش نظامى در اختيار او قرار گرفت. شواهد گواهى مى دهند كه تمرينات «گوارا» بسيار مخاطره آميزتر از نبردهاى واقعى بود. پس از طى مسيرى كوتاه در راه ايجاد يك ارتش چريكى قدرتمند، رئيس جمهور وقت بوليوى «رنه بارى نيتوس» به ارتش بوليوى دستور داد كه «گوارا» و پيروانش را دستگير كنند و سر بريده او را بر نوك نيزه در محله جنوبى «لاپاز» به نمايش بگذارند.چريك هاى آموزش ديده «چه گوارا» كه به خوبى تجهيز شده بودند و تعدادشان به ۱۲۰ نفر مى رسيد به پيروزى هاى زودهنگام متعددى در جنگ هاى كوهستانى عليه نظاميان بوليوى دست يافتند. در اواخر سپتامبر ارتش بوليوى دو گروه از چريك ها را منهدم كرد و يكى از فرماندهان اصلى را كشت. آرزوى «گوارا» براى انقلاب در بوليوى تا حد زيادى نسنجيده به نظر مى رسيد چه او براى مقابله با نظاميان دولتى بوليوى آماده شده بود در حالى كه ارتش آمريكا حضور فعالى در بوليوى داشت. پس از آن كه نظاميان آمريكايى محل استقرار او را شناسايى كردند عوامل سازمان سيا براى اقدامات ضدشورشى به بوليوى اعزام شدند. «گوارا» تصور مى كرد نظاميان بوليوى مشتى سربازان كم تجربه و ضعيف هستند درحالى كه تمامى آنها تحت تعليم آموزش هاى پيشرفته نظامى افسران آمريكايى بودند. مامورين سازمان سيا به كمك كوبايى هايى كه در دوره حكومت كاسترو از كشورشان تبعيد شده بودند خانه هاى بازجويى ترتيب دادند و تمام كسانى را كه به عنوان مطلع يا معتقد به اصول «گوارا» دستگير شده بودند را شكنجه و تحت بازجويى قرار مى دادند.پس از آن كه ارتش بوليوى هم از محل اقامت وى اطلاع يافت، در هشتم اكتبر منطقه را به محاصره خود درآورد و «چه گوارا» پس از آن كه اسلحه اش متلاشى شد و از ناحيه پا مورد اصابت گلوله قرار گرفت خود را تسليم كرد.«بارى نيتوس» به محض اطلاع يافتن از دستگيرى «گوارا» دستور اعدام او را صادر كرد. «چه گوارا» اعدام شد. او به يك مدرسه قديمى برده شد و پس از آن كه دستان او را به تخته كلاس بستند قلب او را هدف قرار دادند. او قبل از مرگش خطاب به مامورين اعدامش فرياد مى زد: «مى دانم كه براى كشتن من به اينجا آمده ايد. شليك كنيد ترسوها. شما يك مرد را مى كشيد.»