چگونگي غيبت حضرت مهدي ( علیه السلام )
چگونگي غيبت حضرت مهدي(علیه السلام)
بررسي ديدگاههاي بالا:
الف) آن حضرت مانند فرشتگان، ارواح و جنّ، جسمي نامرئي دارد؛ با وجود اين که در ميان جوامع بشري حضور دارند، ديده نمیشوند. ب)ايشان جسمي مرئي دارد، اما به قدرت الهي در ديدگان مردم و تصرف می کنند تا ایشان را نبينند.اين كار از اولياي الهي ـ كه از سوي خدا داراي چنین قدرتی در جهان آفرينش هستند ـ بعيد نيست. در آيات قرآن كريم نيز به امكان پنهان شدانسان از برابر ديدگان ـ چه به صورت كوتاه مدت يا درازمدت ـ اشاره شده است.[1] به نظر ميرسد تفسير نخست، غير قابل پذيرش باشد، چرا که هيچ دليلي وجود ندارد که آن حضرت داراي جسمي با این ويژگي باشد، بلکه برعکس، آن حضرت مانند تمامي انسانها داراي جسمي مادي ميباشد. با اين بيان تفسير دوم مورد پذيرش است. در يک بررسي جامع در سخنان معصومين علیهم السلام برخی روايات با روشنی بيشتری اين موضوع را بيان کردهاند. امام صادق علیه السلام فرمودند: «مردم امام خويش را گم میكنند، پس آن امام در موسم حج حضور میيابد و مردم را میبيند، ولی مردم او را نمیبينند».[2] عبدالعظيم حسني هنگامي که عقايد خود را بر امام هادي علیه السلام عرضه کرد، آن گاه که به اعتقاد به ائمه علیهم السلام رسيد تا امام هادي علیه السلام را شمرده و اقرار به امامت ايشان کرد. آنگاه امام هادي ادامه داد: و پس از من، پسرم حسن است. پس مردم چگونه خواهند بود با جانشين او؟ عرض کردم: چگونه خواهند بود. فرمودند: «لِأَنَّهُ لَا يُرَی شَخْصُهُ»؛[3] به دلیل آن که شخص او ديده نميشود .... از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمودند: «هرکس به تمامي ائمه علیهم السلام اقرار کند و مهدي عجل الله فرجه را انکار کند همانند کسي است که به تمامي پيامبران علیهم السلام اعتراف کرده، اما واپسين فرستاده خداوند، رسول گرامي اسلامصلی الله علیه و آله و سلم را انکار کرده است.» آن گاه از آن حضرت پرسيده شد: اي فرزند رسول خدا، مهدي از کدامين فرزندان شماست؟ آن حضرت فرمودند: «از فرزندان هفتم است. شخص او از شما پنهان ميشود...».[4] داودبن قاسم ميگويد از امام هادي علیه السلام شنيدم که فرمودند: «جانشين پس از من حسن است. پس چگونه خواهيد بود با جانشين پس از جانشين؟» عرض کردم: خدا مرا قربانت گرداند! براي چه؟ فرمودند: «همانا شما شخص او را نميبينيد».[5] از امام رضا علیه السلام وقتي در باره امام مهدي عجل الله فرجه پرسش شد فرمودند: « لَا يُرَی جِسْمُهُ...»؛[6] جسمش ديده نميشود. عبيدالله بن زراره از امام صادق علیه السلام نقل كرده كه فرمودند: «براي قائم دو غيبت است که در يکي از آن دو در موسم حج حاضر ميشود، مردم را ميبيند ولي مردم او را نميبينند».[7]و نيز در فرازي از دعاي ندبه چنين ميخوانيم: «...عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أَرَي الْخَلْقَ وَ لَا تُرَي...».[8] روشن است که همه روايات بالا و احاديثي مانند آن، بر ديده نشدن آن حضرت دارد و قابل تأويل بر شناخته نشدن نخواهد بود، چرا که صراحت در معناي ديده نشدن دارد.نکته قابل توجه اين که اين دسته روايات به خلاف دسته بعد تنوع و کثرت بيشتري دارد. بنابراين به روشني از اين روايات استفاده ميشود که آن حضرت با وجود اين که زنده است و در بين مردم زندگي ميکند و مردم را ميبيند، خداوند پردهای بين آن حضرت و مردم قرار داده آن حضرت مردم را میبينند ولی مردم آن حضرت را نميبينند. ديدگاه دوم: همان گونه که اشاره شد، در اين ديدگاه بيان شده است که آن حضرت افزون بر اين که در جوامع انساني عمر شريف خود را سپري مينمايد و مردم را ميبيند، مردم نيز ايشان را ميبينند اما ايشان را نميشناسند. به تعبير ديگر فقط از نگاه معرفتي مردم غائب است نه از ديد ظاهري. برای اين ديدگاه نيز رواياتی مورد استناد قرار گرفته است: شيخ صدوق در کمال الدين و تمام النعمه و نيز در علل الشرايع با ذکر سند از سدير نقل کرده که امام صادق علیه السلام فرمودند: «در قائم سنّتي از يوسف است... چرا اين مردم منکرند که خداي تعالي با حجت خود همان کند که با يوسف کرد؟ در بين ايشان گردش کند و در بازارهاي آنها راه رود و بر فرشهاي آنها پا نهد و آنها او را نشناسند تا آنگاه که خداي تعالي به او اذن دهد که خود را به آنها معرفي سازد، همانگونه که به يوسف اذن داد...».[9] سخن ديگري نيز در تأييد اين ديدگاه نقل شده است که البته سخن معصوم نيست بلکه از نائب خاصّ حضرت مهدي علیه السلام محمّد بن عثمان نقل شده است. ايشان در اين باره ميگويند:«به خدا سوگند، همانا صاحب اين امر هر سال در موسم حج حاضر ميشود، مردم را ميبيند و آنها را ميشناسد و مردم او را ميبينند ولي نميشناسند».[10] از آنجايي که اين سخن شبيه روايتي است که در نفي ديده شدن آورديم، ممکن است همان روايت باشد که تصحيف شده است. و نيز اين امکان وجود دارد که مقصود نائب خاص از اين مضمون، دوران غيبت صغرا باشد. افزون بر اين که، احادیث اين ديدگاه کم شمار است, با معنای لغوی غيبت نيز مخالف است، زیرا به کسی که ديده می شود ولی شناخته نمی شود، ناشناس میگويند، نه غايب.ديدگاه سوم: اگر چه علم به چگونگي غيبت حضرت، فقط نزد پرودگار متعال است، از جمع بين روايات ميتوان استفاده کرد، حضرت دارای هر دو نوع پنهان زيستی باشد. حضرت در مواردي که صلاح بداند از چشمان مردم پنهان است؛ البته با تصرفي که ـ به قدرت الهي ـ در ديدگان افراد ميکنند. نه نامرئي کردن جسم خويش. و در مواردي که آن حضرت مصلحت بداند، به صورت آشکار در جامعه حرکت مي کند و مردم ايشان را ميبينند ولي نميشناسند.
پي نوشت :
[1] . خداوند در سوره يس(36)، آيه 9 ميفرمايد: g وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ f ؛ و در سوره اسراء (17) آيه 45 میفرمايد: gوَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراًf.
[2] . «يَفْقِدُ النَّاسُ اِمامَهُمْ يَشْهَدُ المَوسِمَ فَيَراهُمْ وَلا يَرَوْنَهُ»؛ شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 161، ح 119؛ شيخ کلينی, كافي، ج 1 ص 337، ح 6؛ نعمانی, الغيبة، ص 175 ح 14؛ شيخ صدوق, کمال الدين و تمام النعمة، ج2، باب 33، ص346، ح33.
[3] . شيخ صدوق, کمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص379.
[4] . «مَنْ أَقَرَّ بِجَمِيعِ الْأَئِمَّةِ علیهم السلام وَ جَحَدَ الْمَهْدِيَّ كَانَ كَمَنْ أَقَرَّ بِجَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ جَحَدَ محمّداً نُبُوَّتَهُ فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مِمَّنِ الْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِكَ قَالَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ يَغِيبُ عَنْكُمْ شَخْصُهُ ...»؛ پيشين، ص333، ح1.
[5] . «الْخَلَفُ مِنْ بَعْدِيَ الْحَسَنُ فَكَيْفَ لَكُمْ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِ الْخَلَفِ فَقُلْتُ وَ لِمَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ فَقَالَ إِنَّكُمْ لَا تَرَوْنَ شَخْصَهُ...»؛ شيخ کلينی, کافي، ج1، ص328؛ شيخ طوسی, کتاب الغيبة، ص202؛ شيخ صدوق, کمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص381.
[6] . شيخ کلينی, کافي، ج1، ص333؛ شيخ صدوق, کمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص370.
[7] . «لِلْقَائِمِ غَيْبَتَانِ يَشْهَدُ فِي إِحْدَاهُمَا الْمَوَاسِمَ يَرَى النَّاسَ وَ لَا يَرَوْنَهُ»؛ شيخ کلينی, کافي، ج1، ص339؛ نعمانی, الغيبة، ص175.
[8] . سيّد بن طاووس، اقبال الاعمال، ص298.
[9] . «إِنَّ فِي الْقَائِمِ سُنَّةً مِنْ يُوسُفَ ... فما تنکر هذه الامة ان يکون الله عز و جل يَفْعَلُ بِحُجَّتِهِ مَا فَعَلَ بِيُوسُفَ أَنْ يَكُونَ يَسِيرُ فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأُ بُسُطَهُمْ وَ هُمْ لَا يَعْرِفُونَهُ حَتَّی يَأْذَنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ أَنْ يُعَرِّفَهُمْ نَفْسَهُ كَمَا أَذِنَ لِيُوسُفَ...»؛ شيخ صدوق, کمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص144، باب 5، ح3.
[10] . «وَ اللَّهِ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ لَيَحْضُرُ الْمَوْسِمَ كُلَّ سَنَةٍ يَرَی النَّاسَ وَ يَعْرِفُهُمْ وَ يَرَوْنَهُ وَ لَا يَعْرِفُونَهُ»؛ شيخ طوسي، کتاب الغيبة، ص362؛ شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج2، ص520.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}