نویسنده: دکترمحمدرضا اصلانی

 


Kârikalemâtur

کاریکلماتور واژه‌ی ابداعی نیمه فارسی، نیمه‌انگلیسی است که با استفاده از روش واژه‌سازی امتزاج (Blending) از کلمه‌های کاریکاتور و کلمات ساخته شده است. این واژه را اولین بار، سال 1346 احمد شاملو، وقتی سردبیر نشریه‌ی خوشه بود، برای تک جمله‌های طنزپرویز شاپور برگزید. به نظر می‌رسد بیژن اسدی‌پور در طنزهای خانگی و رحیم صارمی در تابلوهای کوچک بدون قاب متأثر از کاریکلماتورهای پرویز شاپور بودند.

پرویز شاپور

-آن چنان دوستت دارم که محلی برای دوست داشتن خودم باقی نمانده است.
- وقتی تصویر گل محمدی در آب افتاد، ماهی‌ها صلوات فرستادند.
- پشت سراغلب خواننده‌ها صفحه می‌گذارند.
- مرگ از زندگی سرچشمه می‌گیرد.
- عمق سکوت را با فریادم اندازه می‌گیرم.
- عاشق جغدی هستم که بر ویرانه‌ی آزادی اشک می‌ریزد.
- آبشار، در اوج زیبایی، سقوط می‌کند.
- جاده‌ی متروک، دیرگاهی است مقصد را از یاد برده است.
- وقتی رودخانه سربالا می‌رود، سرچشمه به نفس‌نفس می‌افتد.
- جدول ضرب، اعداد را آپارتمان‌نشین می‌کند.
- ای‌کاش می‌توانستم لبخندی را که گل تشنه به قطره‌ی باران می‌زند ببینم.
- رودی که سیل بنوشد، پله‌های سرد ذهنش را خراب می‌کند.
- بیداری در چشم مسافر خسته به خواب می‌رود.
- گورکن عمری در گورستان جان می‌کند.
- حاصل جمع عمرها هم کفاف رسیدن به مقصد خوشبختی را نمی‌دهد.
- شب هنگام آن چنان در ذهنم گام بر می‌داری که از صدای پایت بیدار می‌شوم.
- ضعف پیری آن چنان زمین گیرم کرده است که دلم برای شنیدن صدای پایم تنگ شده است.
- وقتی به تو می‌اندیشم، پاییز فکرم بهار می‌شود.
- آب در خشک‌سالی برای گذراندن نماز، تیمم می‌کند.
- عمری در بن‌بست زندگی روزگار گذراندم.
- از چشمم خیلی بدی دیده‌ام، ولی اگر روی ماهت را نشانم دهد از تقصیراتش می‌گذرم.
- وقتی از عرض نگاهم می‌گذری، غرق تماشای نیمرخت می‌شوم.
- واپسین دم حیات، در حاصل جمع‌های عمرهای سپری شده غرق می‌شویم.
- شب یلدا، آمدن فردا را به تأخیر می‌اندازد.
- از هر راهی که برویم عمرمان را پشت‌سر می‌گذاریم.
- آرزو می‌کنم در خروجی زندگی به آسانی به رویم گشوده شود.
- گرسنگی، پرنده را از پرواز سیر می‌کند.
- جزیره در دریا هم دل از خشکی نمی‌کند.
- عمر گورکن در آستانه‌ی در خروجی زندگی می‌گذرد.
- رودخانه، تشنه‌تر از دریا پیدا نمی‌کند.
- کوچه پس کوچه‌های درخت، لبریز از ردپای پرندگان است.
- آرزو می‌کنم پرنده‌ی محبوسی هر چه زودتر محل خالی‌اش را در آسمان پر کند.
- پیری، جسد جوانی را با جان کندن به دوش می‌کشد.
- وقتی جوجه سر از تخم در می‌آورد، پرواز جوانه می‌زند.
- عابر بدصدایی که آواز می‌خواند، شنوندگان را از شنیدن صدای پایش محروم می‌کند.
- برای این‌که صدای پای گورکن مزاحم خواب آخرتم نباشد، وصیت کرده‌ام جسدم را در جاده‌ی متروک به خاک بسپارند.
- پرنده، پرواز را به تساوی بین بال‌هایش تقسیم می‌کند.
- عمرم کفاف نداد گُلی را که از شاخه چیده‌ام سرجاش بگذارم.
- تا وقتی صدای پایم را می‌شنوم، مطمئن هستم که به مقصد آخرت نرسیده‌ام.
- در پاییز هم به اندازه‌ی شکوفه‌ی شاداب بهاری دوستت دارم.
- خورشید برای رسیدن به مقصد غروب گامی به بلندی روز بر می‌دارد.
- پرواز از پرنده‌ی جوان، بیش‌تر از پرنده‌ی پیر حرف‌شنوی دارد.
- ارزش آب، بستگی به میزان تشنگی دارد.
- قلبم را آن چنان با قلبت میزان می‌کنم که سکوتی بین ضربان قلب‌هایمان شنیده نشود.
- شبی که بیداری پایش را از گلیمش درازتر می‌کند، بی‌خوابی به سرم می‌زند.
- مرگ و سقوط همزمان به پرنده‌ی تیر خورده اصابت کردند.
- آن چنان با هم یکی شده‌ایم که رفع تنهایی محال است.
- شب یلدا انتقام بلندترین روزها را از خورشید می‌گیرد.
منبع تحقیق:
شاپور، پ. (1376). کاریکلماتور (کتاب ششم). تهران: مروارید.
منبع مقاله :
اصلانی، محمدرضا؛ (1394)، فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز همراه با نمونه‌های متعدد برای مدخل‌ها، تهران: انتشارات مروارید، چاپ اول.