نویسنده: دکترمحمدرضا اصلانی (همدان)

 


معادل دیگر: خندستان
کمدی هنر نمایشی طنزی است که در آن تمامی عناصر به شکلی انتخاب و ترتیب داده می‌شوند تا در کل موجب خنده و شادمانی مخاطبان شوند. در کمدی همگان اطمینان دارند سرانجام همه چیز به خوبی و خوشی پایان می‌یابد، بدکاران به سزای اعمال خود می‌رسند و شخصیت اصلی و عاشق‌پیشه به وصال خود می‌رسد. البته واژه‌ی Comedy انگلیسی نباید با واژه‌ی Comédy فرانسه اشتباه شود که لزوماً به معنی نمایش مایه‌ی انبساط خاطر نیست و فقط به نمایش‌هایی گفته می‌شود که تراژدی نیست.
پیشینه‌ی کمدی به دوران باستان و شهر آتن بر می‌گردد. در آتن و اغلب شهرهای یونان، در جشن‌های دیونیزوسی مراسم نمایشی با نام کوموس برگزار می‌شد که در آن ضمن اجرای آوازها و رقص‌های جمعی، اجرا کنندگان با لباس‌های مضحک، ماسکی بر چهره می‌زدند و با حرکات خود، خدایان باروری را می‌ستودند. در این مراسم، تندیس بزرگی از آلت رجولیت را به عنوان نشانه‌ای مقدس از نیروی باروری طبیعت حمل می‌کردند و برای خدایان باروری و زایش، مخصوصاً دیونیزوس سرودهای گروهی می‌خواندند. هدف غایی این مراسم آن بود تا با تجسّم روابط جنسی خاک را بر سر غیرت آورند و به باروری برانگیزند. در کوموس قیود اجتماعی به طور موقت کنار گذاشته می‌شد. رواج کمدی در یونان قدیم به حدی بوده که ظاهراً برای مدتی قانون منع آن اجرا می‌شد. گویند کلئون از هجو آریستوفان که با طعنه، اصل و تبار یونانی وی را انکار کرده بود سخت برآشفت و از او به دادگاه شکایت کرد. گویی حتا برای مدت کوتاهی قانون منع حمله به نام و نشان افراد در کمدی جاری بود. واژه‌ی یونانی Kõmõidia که ظاهراً شکل دگرگون یافته‌ی Komos است و معنی شادمانی و عیاشی می‌دهد، ریشه‌ی واژه‌ی Comedy است. واژه‌ی لاتین Comoedia معادل این واژه‌ی یونانی است.
گویی سوساریون، از مردم مگارا، اولین کسی بود که در زمان حکومتش گروه همسرایی مضحک را ابداع کرد. اما اولین سند ثبت شده درباره‌ی کمدی مربوط می شود به جشنواره‌های دیونیزوسی و مسابقات سال 487 قبل از میلاد که از شخصی با نام خیوندوس نام برده شده است.
طبق اطلاعاتی دیگر ماگنس، کراتینوس، کراتس و فرونیخوس کمدی گونه‌هایی نوشته و در جشن‌ها ارائه کردند.
ارسطو در بوطیقای خود کمدی را از نظر ماهیت در تقابل با تراژدی قرارداد، چرا که تراژدی به موضوعات مهم و مشترک بشری می‌پردازد. اما کمدی درباره‌ی مسائل عادی و روزمره (Low Mimetic) است. تراژدی به نوعی سرگذشت انسان‌های بزرگ و قهرمان (High Mimetic) است، اما شخصیت‌های کمدی انسان‌هایی عادی‌اند. پایان تراژدی همواره غم‌انگیز و فاجعه‌بار است؛ حال آن که کمدی به شادی پایان می‌یابد. تراژدی مانند اثر حماسی زبانی فخیم دارد، اما زبان کمدی همان زبان عادی و بازاری مردم است. ارسطو همچنین درباره‌ی کمدی می‌گوید:
«کمدی چنان که گفتیم، تقلید از اطوار و اخلاق زشت، نه این که تقلید بدترین صفات انسان باشد، بلکه فقط تقلید اطوار شرم‌آوری است که موجب ریشخند و استهزا می‌شود. آن چه موجب ریشخند و استهزا می‌شود نیز امری است که در آن عیب و زشتی هست، اما از آن عیب و زشتی گزندی به کسی نمی‌رسد. چنانچه آن نقاب‌ها که بازیگران از روی هزل و شوخی بر چهره می‌گذارند، زشت و ناهنجار است، اما به کسی آزار نمی‌رساند. کمدی به سبب آن که چندان قدری نداشته است، مبدای پیدایش آن بر ما پوشیده مانده است و این بی‌اعتنایی به کمدی چندان بود که آرکونت تا این اواخر برای کمدی گروه خاصی از سرایندگان تعیین نمی‌کرد، و پیش از این‌ها تعداد این گروه در کمدی، برطبق میل داوطلبان بود. فقط از وقتی که کمدی صورت خاص خود را گرفت، نام شاعرانی که کارشان کمدی بود در بین مردم شهرت یافت. اما باز این نکته که نقاب‌ها و پیش‌گفتارها یا تعداد بازیگران کمدی و این‌گونه امور را اول بار چه کسی ایجاد کرده است بر ما معلوم نیست بر این که فکر افسانه‌پردازی کمدی به اپیکارم و فرومیس منتهی می‌شود. این فکر نخست در سیسیل پدید آمد و در آتن، کراتس اولین کسی بود که شیوه‌ی وزنی آیمبیک را رها کرد و درصدد تالیف افسانه و مضامین عمومی برآمد بی‌آن که نظر به شخص معینی داشته باشد.»
از قرن چهارم بعد از میلاد، نحویونی همچون اوانتیوس، دیومدس و دوناتوس کلیاتی را درباره‌ی کمدی عنوان کرده‌اند. اوانتیوس می‌گفت در کمدی، شخصیت‌ها در طبقه‌ی متوسط قرار دارند. خطرهایی که آن‌ها با آن مواجه می‌شوند چندان جدی و هولناک نیست و عملکردشان به شادمانی پایان می‌یابد. او همچنین عنوان کرد در شرایطی که زندگی در تراژدی تمایل به گریز دارد، در کمدی زندگی در جنگ است. دیومدس می‌گفت شخصیت‌ها در کمدی برخلاف تراژدی، از عوام جامعه هستند. پس آن‌ها هیچ‌گاه قهرمان، ژنرال یا پادشاه نیستند. او در ادامه اضافه می‌کند دو موضوع اصلی در کمدی، امور عشقی و ربودن یک دوشیزه است. به عقیده‌ی دوناتوس، کمدی داستانی است که از عناصر گوناگونی، اوضاع ساکنان شهرها ومردم عادی تشکیل شده است. آن‌ها نشان می‌دهند در زندگی چه چیزی مفید و چه چیزی مضر است و از چه چیزی باید پرهیز کرد.
در یونان باستان، کمدی به سه دسته‌ی کمدی قدیمی، کمدی میانه و کمدی نو تقسیم می‌شود. بعد از کمدی یونان باستان نوبت به کمدی رومی می‌رسد که به خصوص در آثار پلاتوس و ترنس جلوه‌گر می‌شود. این نوع کمدی تا حد زیادی تحت تأثیر کمدی‌های یونانی بود.
در قرون وسطا بیش‌تر به تراژدی بها داده شد و کمدی تا حد زیادی از رونق افتاد. فقط عناصری از آن در نمایش‌های مذهبی نمایش‌های مربوط به کریسمس، فارس‌های قرون‌وسطایی، نوازندگان دوره گرد، بندبازان و نمایش لال‌بازی وجود داشت. اواخر قرون وسطا مقارن بود با توسعه‌ی فارس و میان پرده‌های کمیک در نمایش‌های رمزی. از مرگ ترنس تا اواخر قرون وسطا کمدی قابل توجهی به وجود نیامد. البته اواخر همین دوران، اوایل قرن 14 میلادی، در ایتالیا دانته کمدی الهی را نوشت، شرح سفری کیهانی از دوزخ به بهشت از طریق برزخ. بدیهی است این سفر پایان خوشایند دارد. دانته واژه‌ی کمدی Commedia را مشتمل بر Comos به معنی روستا و oda به معنی آهنگ دانست. پس کمدی نوعی آهنگ روستایی تلقی می‌شد. در تعریفی از کمدی آمده است: یک شعر روایی قرون وسطایی با پایان خوشایند.
در دوران رنسانس، در انگلستان به کمدی توجه زیادی شد و نویسندگان زیادی قدرت هنری خود را در این نوع ادبی آزمودند. در همین دوران سرفیلیپ سیدنی در رساله‌ی در دفاع از شعر در تعریف کمدی گفت: «کمدی تقلیدی است از لغزش‌های عادی زندگی، لغزش‌هایی که نویسنده آن را به مضحک‌ترین و تحقیرآمیزترین شیوه‌ی ممکن ارائه می‌دهد.»
از اولین کمدی‌ها در انگلستان، کمدی رالف رویستر دویستر (1553) اثر نیکولا اودال و کمدی‌های منثور سوزن گامر گارتن (1566) و تصورات (1566) را می‌توان نام برد. در این دوران همچنین قسمتی قطعات کوتاه و سرگرم کننده در بین پرده‌های مختلف نمایش‌نامه‌های جدی اجرا می‌شد که با نام میان پرده رواج یافت.
در اسپانیا زیتون اثر لوپه دورودا، حیله‌گر خوشبخت اثر سروانتس و شوالیه‌ی حقه‌باز اثر لوپه دووگا نمونه‌های خوبی از کمدی‌های این دوره بودند.
در ایتالیا کمدی دل آرته ابداع شد و به تدریج در قرن‌های بعدی به حرکت تکاملی خود ادامه داد.
در دوران الیزابت، کمدی رمانتیک شکل گرفت. کمدی با ترکیب سبک‌های نمایشی قرن شانزدهم میلادی و کمدی‌های دوران باستان، در آثار شکسپیر و بن‌جانسن ابعادی تازه یافت. بن‌جانسن در تمایز تراژدی و کمدی، تراژدی را اثری توصیف کرد که ژرفا، وزن، تراکم، درگیری و جدیت دارد، اما مشخصه‌‌ی کمدی، بازیگوشی، سبک سری، شوخ طبعی و کینه‌ورزی پرنشاط فون است. (فون خدای رومی است به شکل انسان، با دم و گوش‌های تیز بز. او محافظ رمه‌ها و مزرعه‌ها است). کمدی‌های شکسپیر عبارت بودند از دو نجیب‌زاده‌ی ورونایی، کمدی اشتباهات، خوش بخندد هر آنکه آخر بخندد، رام کردن زن سرکش، تیتوس آندرونیکواس، رنج‌های بیهوده‌ی عشق، رؤیای شب نیمه‌ی تابستان، تاجرونیزی، هیاهوی بسیار برای هیچ، زنان سرخوش ونیزی، آن طور که تو می‌پسندی، شب دوازدهم، چشم در برابر چشم، ترویلوس و کرسیدا، کریولانوس، پریکله، سیمبلین، داستان زمستان، توفان، از آن‌جایی که حدود هشتاد درصد کمدی هیاهوی بسیار برای هیچ مانند کمدی فرضیات اثر گاسکوین به نثر نوشته شده، تأثیر مهمی بر تکامل کمدی داشت. کمدی‌های شب دوازدهم و توفان، علی‌رغم عناصر غم و اندوهی که در آن‌ها وجود دارد، بهترین نمونه‌های کمدی‌های رمانتیک شکسپیر هستند. کمدی‌های خوش بخندد هر آن که آخر بخندد، چشم در برابر چشم، داستان زمستان و سیمبلین به دلیل وجود عناصر تاریک و تند، کمدی تاریک (Dark Comedy) نامیده می‌شوند.
بن جانسون مبدع کمدی خلقیات بود و به ترتیب کمدی‌های هر کس سرخلق خویش، آدم‌های کج‌خلق، ولپن و کیمیاگر را خلق کرد.
گرچه پس از مدت زمان کوتاهی افراد زیادی در سبک نوشتاری کمدی‌های خود از این دو نویسنده تقلید کردند، اما بودند کمدی‌نویسان دیگری مانند جان لیلی، رابرت گرین، جورج پیل، دکر، جان مارستون، چپمن و مسینجر که آثاری اصیل آفریدند.
شکسپیر در تعدادی از آثارش با گنجاندن صحنه‌هایی نمایشی خنده‌دار در لابه‌لای موضوعات جدی و تراژیک به تدریج فاصله‌ی ساختاری میان کمدی و تراژدی را که آن همه مورد توجه ارسطو و نمایش‌نامه نویسان باستان بود برداشت.
شکسپیر در سطح وسیعی از آثار کمدی خود، انواع کمدی را آزمود. او حتا در آثار جدی خود لحظه‌های فرح‌بخشی را به نام تسکین کمیک گنجاند تا به نوعی از فشار عاطفی تماشاگر و خواننده بکاهد. نوع خاص کمدی بن جانسون که کمدی خلقیات است، بر این تفکر کهن استوار بود که سلامت طبع انسان حاصل تعادل چهار آب گونه‌ی خون، بلغم، سودا و صفرا است.
در قرن هفدهم در انگلستان با شروع جنگ‌های داخلی و بسته شدن درهای تأترها، کمدی‌ هم مانند دیگر اشکال نمایشی رواج خود را از دست داد.
البته در اوایل همین قرن در فرانسه مولیر از بزرگ‌ترین کمدی‌نویسان همه‌ی دوران‌ها ظهور کرد. او که نام واقعی‌اش ژان باپتیست پوکلن بود، ابتدا تراژدی دون گارسیا را نوشت که با شکست مواجه شد. پس برای همیشه تراژدی و تراژدی‌نویسی را کنار گذاشت. اولین کمدی کوتاه مولیر عشق طبیب بود که در حضور لویی چهاردهم اجرا شد و اقبال فراوانی را به همراه داشت. مولیر بعدها خالق آثار گرانقدر تارتوف، میزانتروپ، ژرژداندن، خسیس و دون ژوان شد. وضعیت اخلاقی رایج در دربار لویی چهاردهم، روابط نامشروع درباریان، اشراف ورشکسته، قماربازی‌ها، حرکات جنون‌آمیز افراد برای کسب مقام و عنوان، ضیافت‌های پرزرق و برق، خودآرایی‌ها، تملق و چاپلوسی‌ها همگی دست‌مایه‌ی مولیر برای خلق کمدی بودند. در کمدی خسیس، هارپاگون که نوکیسه‌ای خسیس و رباخوار است، به دختر جوانی که ندیده و نشناخته و ماریان نام دارد، دل می‌بازد. او در عین حال می‌خواهد که دختر خودش لیزا را بدون جهیزیه به ازدواج اصیل‌زاده پیر و ثروتمند درآورد. اما پسرش کلئانت، ماریان را دوست دارد و با والر برادر ماریان که عاشق لیزا است همدست می‌شود. لافلش نوکر کلئانت جعبه‌ای را که هارپاگون ده هزار سکه در آن مخفی کرده است می‌دزدد. او این پول را به شرطی به هارپاگون پس می‌دهد که از ازدواج با ماریان منصرف شود. در پایان نمایش‌نامه ماریان با کلئانت و لیزا با والر ازدواج می‌کنند.
مولیر در سال 1673 در حالی که روی صحنه نقش مریض خیالی را بازی می‌کرد خون استفراغ کرد و مرد. جسد او را حتا اجازه ندادند در گورستان دفن شود. پیرکورنی، دیگر کمدی‌نویس فرانسه در این زمان بود.
از اواخر قرن هفدهم در انگلستان تأتر و به تبع آن کمدی دوباره رواج یافت. پنج کمدی‌نویس مطرح این دوران، سرجورج اتریچ، ویلیام ویچرلی، سرجان و بروگ، ویلیام گانگریو و جورج فارگوار بودند.
پس از این دوران، در قرن هجدهم در انگلستان کمدی احساساتی رواج یافت. الیور گلداسمیت و ریچارد شریدان دو کمدی‌نویس مشهور این دوران اهل ایرلند بودند. آن‌ها با ترکیب عناصر انواع کمدی رفتارها، طنزآمیز و احساساتی آثار ماندگار آفریدند.
مرد خوش طینت (1768) و خانمی که برای پیروزشدن تمکین می‌کند. (1773) نام دو کمدی مشهور گلداسمیت است. شریدان هم فارس روز پارتیک مقدس یا ستوان اِسکیمینگ، اپرای کمیک دیونا و بورلسک منتقد را نوشت.
قرن هجدهم در فرانسه زمان رواج کمدی سوزناک بود. ماریو و بومارشه دو کمدی‌نویس مشهور این زمان بودند. از میان آثار بورمارشه، ریش‌تراش سویل و عروسی فیگارورا می‌توان نام برد.
هوراس والپول، شاعر و ادیب انگلیسی این دوران، در تمایز کمدی و تراژدی گفت: «جهان برای آنان که می‌اندیشند کمدی است و برای آنان که احساس می‌کنند تراژدی».
کمدی دل آرته که در دوران رنسانس در ایتالیا ابداع شد در قرن هجدهم رواج بسیاری یافت. کارلو گوتزی کار خود را با همین نوع کمدی آغاز کرد. کمدی مشهور او سه درخت پرتقال نام دارد. کارلو گلدونی هم حدود 300 نمایش‌نامه به زبان‌های ایتالیایی، فرانسوی و گاه هر دو نوشت. عظمت کمدی‌هایش به حدی بود که ولتر او را مولیر ایتالیا لقب داد. بیوه‌ی حیله‌گر و میراندولینیا از مشهورترین آثار اوست.
اوایل و اواسط قرن نوزدهم تحول و توسعه‌ی خاصی در کمدی‌های انگلستان و فرانسه رخ نداد و فارس محبوب‌ترین نوع نمایش طنز بود. دو دهه‌ی آخر قرن نوزدهم در تأتر انگلستان و فرانسه تجدید حیاتی دیگر ایجاد شد. در همین قرن جورج بایرون در تبیین تمایز تراژدی و کمدی گفت:
«همه‌ی تراژدی‌ها به مرگ ختم می‌شوند، همه‌ی کمدی‌ها به ازدواج می‌انجامد.»
دهه‌ی آخر قرن نوزدهم وایلد دوباره کمدی رفتار را احیا کرد. مهم‌ترین کارهای او عبارتند از بادبزن بانو ویندرمر (1892)، یک خانم بی‌اهمیت (1893)، یک همسر ایده‌آل (1895) و اهمیت ارنست بودن (1895).
در همین زمان جورج برنارد شاو ایرلندی با خلاقیتی فوق‌العاده و طیف گسترده‌ای از انواع کمدی با آثار خانه‌های بیوه‌مردان (به کمک ویلیام آرچر) (1892)، نمایش‌نامه‌های خوشایند و ناخوشایند (1898)، سه نمایش‌نامه برای پاک‌دینان (1901)، مرد و ابر مرد (1903)، خانه‌ی ماتم (1917)؛ بازگشت به متوشالح (1921)، یوحنای قدیس (1924)، جزیره‌ی دیگر جان بول و سرهنگ باربارا (1907)، اولین نمایش‌نامه‌ی فنی (1911)، پیگمالیون (1912) گاری سیب (1929)، واقعیت محض و مضر (1932)، خواستگاری دهاتی (1933)، زن میلیونر (1936)، روزهای طلایی شاه چارلز نازنین (1939)، سلاح و انسان (1892)، کاندیدا (1895)، مرید شیطان (1897)، سزار و کلئوپاترا (1898)، هرگز نتوانی گفت (1899)، حرفه‌ی خانم وارن (1902)، میزالی آنس (1910) و آندروکس وشیر (1912) به حدی تأثیرگذار بود که جایزه‌ی نوبل به او تقدیم شد.
سینج وشون اوکیس ایرلندی از دیگر کمدی‌نویسان این دوران بودند.
در سال 1877 جورج مردیت در مقاله‌ای تحت عنوان ایده‌ی کمدی، کمدی را به دو نوع کمدی متعالی و کمدی سبک تقسیم کرد. در کمدی متعالی خنده‌ی مخاطبان به حماقت‌ها، خودخواهی‌ها و رفتارهای ناموزون بشری خنده‌های هوشمندانه و متفکرانه است، خنده‌ی تفکربرانگیزی که به لحاظ احساسی از آکسیون نمایش جدا است. جورج مردیت کمدی رفتار به خصوص دو کمدی هیاهوی بسیار برای هیچ شکسپیر و مسیر جهان کانگیزپو را مواردی از کمدی فخیم دانست. کمدی سبک غایت تفکربرانگیز را جست‌وجو نمی‌کند و با شوخی‌هایی سطحی و رفتارهایی بی‌ادبانه خنده‌ی حضار را بر می‌انگیزد.
پیشروان کمدی روسیه در دوران نوین گوگول با کمدی بازرس دولت (1839) و فارس ازدواج (42 – 1837) و تورگنیف با کمدی یک ماه در منطقه‌ی ییلاق (1850) بودند. تورگنیف چند کمدی دیگر هم نوشت که بسترساز آثار هنری چخوف بود. آخرین دهه‌ی قرن نوزدهم مقارن بود با ظهور آثار تراژدی کمدی چخوف که طنزی آرام، تلخ و گزنده داشت. چخوف با خلاقیتی بدیع و با چهار اثر اصلی خود، مرغ دریایی (1896)، دایی وانیا (1899)، سه خواهر (1910) و باغ آلبالو (1904) باعث تحولی اساسی در این نوع ادبی شد.
بعد از این که در اوایل قرن هجدهم کمدی احساساتی رواج یافت، دیگر کمدی جدیدی ابداع نشد تا اینکه در قرن بیستم تأتر پوچی ابداع شد، توفانی که از فرانسه برخاست و در آثار ساموئل بکت، آرتور آدامف، اوژن یونسکو و ژان ژنه بهترین جلوه‌های خود را نمایان کرد.
ام. اچ. آبرامز به تبع جورج مردیت کمدی را به دو نوع کمدی متعالی و کمدی سبک تقسیم می‌کند. هنری لویی برگسون فرایندهای تکرار، جابه‌جایی نقش‌ها و تداخل امور را از مشخصات بسیاری از آثار طنز به خصوص کمدی می‌دانست. منظور از تکرار حرف یا جمله‌ای نیست که شخصی مدام بکار برد، بلکه یک وضعیت یعنی مجموع اوضاع و احوالی است که چندبار به یک شکل رخ می‌‌‌دهد و با جریان زندگی، که دگرگون شدن لازمه‌ی آن است، تعارض پیدا می‌کند. مثلاً من روزی در کوچه به دوستی بر می‌خورم که مدت‌ها است او را ندیده‌ام. این واقعه کمیک نیست. اما اگر همان روز، دوباره و سه باره و چهارباره او را ببینم هر دو از این اتفاق به خنده می‌افتیم.
جابه‌جایی نقش‌ها یا وارونه کردن وقتی است که نقش شخصیت‌ها عوض می‌شود. صحنه‌ای را در نظر بگیرید که در آن متهم به قاضی درس اخلاق می‌دهد، یا کودکی که می‌خواهد چیزی را به والدین خود بیاموزد. در یکی از کمدی‌های لابیش شخصی خطاب به مستأجر طبقه‌ی بالا، که ایوان خانه‌ی او را کثیف کرده بود، فریاد می‌کشد: «چرا آشغال چپق‌هایت را توی ایوان من خالی می‌کنی؟» مستأجر بالایی پاسخ داد: «تو چرا ایوانت را زیر چپق من نگه می‌داری؟»
پاتلن که وکیل دعاوی است به موکل خود توضیح می‌دهد برای فریب دادن قاضی دادگاه نقشه‌ای کشیده است. موکل با استفاده از همان نقشه، حق‌الوکاله‌ی او را نمی‌پردازد.
زنی بدخو از شوهرش می‌خواهد تمام کارهای خانه را جزء به جزء طبق طومار انجام دهد و بعد نتیجه را برای او بنویسد. اتفاقاً روزی این زن در خمره ی بزرگی می‌افتد. شوهرش از بیرون آوردن او خودداری می‌کند و می‌گوید: «این کار در طومار نوشته نشده است.»
برای تداخل رخدادها در تأتر حالت‌های متفاوتی وجود دارد. تداخل رخدادها وقتی است که در آن واحد یک وضعیت وابسته به دو رشته رخداد کاملاً مستقل از هم باشد و بتوان دو معنای گوناگون را از آن برداشت کرد.
زیگموند فروید هم در کتاب شوخی و رابطه‌ی آن با ناخودآگاه در بیان عدم تجانس کمیک و نقش آن می‌گوید: «هر کس وقتی به نظرمان کمیک می‌آید که در مقایسه با خودمان، برای اعمال جسمانی‌اش خیلی مایه بگذارد و برای اعمال ذهنی‌اش بسیار کم؛ و نمی‌توان انکار کرد که در هر دوی این موارد خنده‌ی ما نشان دهنده درک لذت بخشی از این برتری است که نسبت به او احساس می‌کنیم.»
ژرژژان ناتان می‌گوید:
«معیار تشخیص کمدین واقعی این است که آیا قبل از این که دهانش را باز کند مخاطب به او می‌خندد.»
چارلی چاپلین در فصل دهم زندگینامه‌ی خود (1964) گفت: «برای ساخت کمدی همه‌ی آن چیزی که به آن احتیاج دارم پارک، مأمور پلیس و دختری زیباست.»
منبع مقاله :
اصلانی، محمدرضا؛ (1394)، فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز همراه با نمونه‌های متعدد برای مدخل‌ها، تهران: انتشارات مروارید، چاپ اول.