پاسخ به شبهاتي پيرامون و ملاقات و تشرف

1- برخي مي گويند : ملاقات در عصر غيبت با حکمت غيبت و مقتضاي آن که قطع رابطه به شکل عمومي است منافات دارد . غرض از غيبت اين است که حضرت از عموم مردم غايب باشد و کسي از او اطلاع نداشته باشد .
حکمت و مقتضي غيبت نسبت به کل افراد است يعني قرار نيست که همه بتوانند و به خدمت حضرت شرفياب شوند ، و اين منافات ندارد با اين که برخي به جهت مصالحي خاص بتوانند شرفياب حضور شوند .
2- برخي مي گويند : در صورت امکان رؤيت در عصر غيبت کبري چه فرقي بين اين غيبت با غيبت صغري است ؟
در دوره ي غيبت صغري امام زمان عليه السلام به کلي از ديد ه ها پنهان نبود ، بلکه با وکلا و سفيران خاصش در تماس بوده ، و گاهي سفيران آن حضرت ملاقات برخي از افراد را با امام مهدي عليه السلام ترتيب مي دادند .(1)ولي در عصر غيبت کبري ملاقات ها به اين نحو سازماندهي نشده است ، بلکه در صورت ضرورت ، خود حضرت به ديداربرخي آمده و از وجود حضرت بهره مند مي شوند .
3- برخي در استدلال بر عدم امکان تشرف به ملاقات حضرت مهدي عليه السلام در عصر غيبت ، به توقيع حضرت بن علي بن محمد سمري تمسک کرده اند ، زيرا در ذيل آن چنين آمده است : « ألا فمن ادعي المشاهده قبل خروج السفياني و الصحيه فهو کذاب مفتر »؛(2) « آگاه باش ! پس هر کس قبل از خروج سفياني و صحيه ، ادعاي مشاهده کند و پس او بسيار دروغگو و تهمت زننده است ... ».
الف - کسي اطلاق اين روايت را قبول نکرده و لذا جماعت بسياري از علما و صلحا قضيه ي تشرف خود را بر ديگران نقل کرده اند .
ب - در توقيع ، ادعاي مشاهده تکذيب شده و مشاهده عبارت است از ديدن با شناخت (3) ، در حالي که مي دانيم : غالب ديدار ها با شناخت در مرحله اول همراه نبوده است .
ج - ممکن است که مقصود از ادعاي مشاهده خصوصا با وجود مدعيان دورغين نيابت و سفارت در عصر صدور اين روايت ، ادعاي مشاهده و رؤيت و ملاقات با حضرت به عنوان نايب خاص باشد ، که حضرت به طور اکيد در عصر غيبت کبري نيابت خاص را نفي مي کند ، خصوصاً به قرينه ي آن که در توقيع شريف آمده است : « و زود است که در ميان شيعيانم کساني پيدا شوند که ادعاي مشاهده نمايند ...».
د - شيخ طوسي رحمه الله با آن که اين توقيع را نقل کرده ولي خودش به عموم آن عمل نکرده و قائل به امکان رؤيت براي افراد صالح امت است .
ه - ممکن است که مراد از مشاهد ، ديداري باشد که بر آن آثار مترتب گردد . و در حقيقت ، حضرت درصدد آن است که ترتب اثر را از اين ملاقت ها و سخن هايي که در آن ها بوده برطرف نمايد .
همان گونه که در روايتي مي خوانيم : « اگر پنجاه نفر نزد تو قسم بر ضد کسي خوردند، ولي آن شخص خلاف آن را گفت ، او را تصديق کرده و آن پنجاه نفر را تکذيب کن » اين به معناي عدم ترتب اثر بر قسم پنجاه نفر است .
و - روايت ، بر فرض صحت سند ، مفيد ظن است ، در حالي که قضاياي تشرفات به حدي است که انسان را به يقيت مي رساند .
ذ - ممکن است که مقصود از مشاهده در توقيع شريف ، ادعاي مشاهده ي اختياري باشد ، به اين معنا که رؤيت در عصر غيبت کبري اختياري نيست ، بلکه هر کس را که ما صلاح دانستيم او را به شرف لقاي خود مفتخر مي سازيم .
ح - توقيع ، خبر مرسل است و لذا از حيث سند ضعيف مي باشد .
4- برخي مي گويند : قبول امکان ملاقات در عصر غيبت سبب رواج مدعيان دروغين مهدويت يا سفارت و يا وکالت شده و موجب عوام فريبي مردم مي گردد .
اگر بر امکان موضوعي در خارج ادله ي قطعي وجود دارد ، نمي تواند به جهت مشکلاتي که در برخي موارد پديد مي آيد آن را انکار کرد ، بلکه اين وظيفه ي علما است که مردم را ارشاد کرده ، از افراد شياد و حيله گر و عوام فريب بر حذر دارند . آيا مي توان به مجرد اين که عده اي ادعاي دروغين نبوت کرده اند ، اصل نبوت را انکار نمود ؟
5- برخي مي گويند : مطابق قاعده ي سد ذرايع ادعاي ملاقات با حضرت را بايد تکذيب کرد زيرا منشأ فساد درجامعه مي شود .
اهل سنت معتقدند راه هايي که به حرام منجر مي شود را بايد به طور مطلق مسدود نمود . و به تعبيرديگر ، مقدمه ي حرام مطلقاً و به طور کلي جرام است . اين را قاعده ي سد ذرايع مي گويند .
ولي در جاي خود به اثبات رسيده که مقدمه ي حرام هميشه حرام نيست ، بلکه براي کسي حرام و در مواري حرام است که به طور حتم و قطع ، امري منجر به حرام گردد.
در مورد ادعاي ملاقات ، اگر در جايي اين ادعا منجر به انحراف برخي گردد ، نقل آن حرام است . ولي در عموم خبرها چنين نيست ، بلکه نقل آن ها باعث تقويت ايمان مردم به حضرت خواهد شد ، اگر چه ممکن است برخي سوء استفاده کرده و هوس چنين ادعاهايي نمايند ، ولي وظيفه علما است که در مقابل اين گونه افراد ايستاده و مردم را از مقاصد شوم آن ها مطلع سازند .
6- برخي براي استدلال بر عدم امکان رؤيت در عصر غيبت کبري به روايات خاصي تمسک کرده اند از جمله آن که در روايت آمده است : « ولکن حجت مردم را مي شناسد ولي آنان او را نمي شناسند .» . و نيز در روايتي آمده است : « او مردم را مي بيند و ولي مردم او را نمي بينند » .
اولاً : نفي دراين گونه روايات نسبت به عموم مردم است و لذا منافاتي با رؤيت و معرفت برخي از افراد ممتاز ندارد.
ثانياً : روايت دوم در مورد حج است و لذا عموميت ندارد .
ثالثاً : مقصود ازعدم رؤيت در روايت دوم به قرينه « لايعرفونه » که در روايت اول آمده ، نشناختن است ، خصوصاً آن که در روايت ، حضرت مهدي عليه السلام به حضرت يوسف تشبيه شده است که مردم او را مي ديدند ولي نمي شناختند.
7- برخي مي گويند : قرار است که شيعيان در عصر غيبت با نديدن امامشان امتحان شوند و اين با ادعاي ملاقات در اين عصر منافات دارد .
امتحان شيعه به لحاظ عموم افراد جامعه ي شيعي است و لذا منافاتي با ملاقات برخي از بزرگان و اهل تقول به جهت مصالح خاص ندارد .

پي نوشت :

1- الغيبه ، طوسي ، ص 216.
2- بحارالأنوار ، ج 52 ، ص 151.
3- مفردات راغب ، ص 267.

منبع: کتاب غيبت کبري