تکریم جوانان

نويسنده:عباس اسماعیلی یزدی

پيشتر يادآور گشتيم كه محبّت به ذات و علاقه به خويشتن، يكي از نشانه‌ها علایم مهّم سلامت باطن و اعتدال روان است.
هر انساني چنان چه از اعتدال رواني و سلامت كافي برخوردار باشد، ضمن اين كه از هر رفتار يا برخوردي كه به گونه‌اي حيثيت و شخصيت او را خدشه‌دار سازد، متأثّر گشته و به شدّت رنج مي‌برد، از هر وسيله‌اي براي حراست ازكرامت انساني خويش استفاده كرده، از معاشران و اطرافيان خود نيز پاسداري از حرمت خويش را –كه در گرو احترامي است كه از آنان اعمال مي‌گردد – انتظار دارد.
هر انساني مايل است از سوي ديگران به خوبي مورد احترام واقع شده، آن چنان كه مقام و منزلت و ارزش انساني او ايجاب مي‌كند . به او نگاه كنند.
عدم رعايت اين مسأله خصوصاً نسبت به جواناني كه دوران كودكي و نوجواني را پشت سر گذاشته، به تازگي وارد عرصه‌هاي زندگي شده‌اند، عواقب زيان‌باري را در پي خواهد داشت كه ناديده گرفتن حرمت پدر و مادر، لجاجت، پرخاشگري و برخورد خشن از شايع‌ترين موارد آن به حساب مي‌آيد.
پدران و مادران و مربيان بايد با برخوردي شايسته، جوانان را در تصميم‌گيري‌هاي ود در امور مختلف زندگي آزاد گذارده، ميدان استقلال را براي‌ آن ها تنگ نسازند، و با گشاده رویي، حسن برخورد، ارتباط صميمانه و مشورت با آنان علاوه بر پيشگيري از پي‌آمدهاي ناپسند، محيط زندگي را از شور و نشاط جوانان سرشار نموده، خود از پرتو مزاياي فراوان آن بهره‌مندگردند.

هيچ يك از تمايلات، كشش‌ها و خصلت‌هاي دروني كه به صورت قوّه و استعداد در نهاد آدمي به وديعه گذارده شده، به خودي خود داراي ارزش مثبت يا منفي نبوده، نقص يا مزيّتي براي او به حساب نمي‌آيند بلكه آنگاه از رنگ و بو و ارزش مثبت برخوردار مي‌گردند كه با انگيزه اي متعالي و در راه هدفي ارزشمند فعليت يابند.
بر روي زمين كم نيستند موجوداتي كه هم چون انسان از نعمت حيات برخوردارند. مي‌خورند، مي‌آشامند، توليد مثل مي‌كنند، در راه تهيّه ی مايحتاج روزمرّه و ساختن سرپناه و لانه و آشيانه تلاش كرده، و با موانع آن به صورت جدّي برخورد مي‌نمايند. بسياري حيواناتي كه به صورت دسته‌جمعي و با آدابي خاص و نظمي شگفت‌انگيز زندگي كرده و هرگروهي عهده‌دار مسؤوليّتي ويژه هستند، حتّي در مواقع خطر به كمك يكديگر مي‌شتابند. امّا آن چه كه زندگي آدمي را حقيقتاً از آنان متمايز ساخته و به آن ارزش حقيقي بخشيده، انگيزه، نيّت و اعتقاد اوست. و آن چه كه به زندگي او رنگ و بویي ويژه مي‌بخشد، سعي و تلاشي است كه در راه اعتلاي معنوي وتبلور اعتقادات ارزشمند خويش، از خود بروز مي‌دهد.
بايد با شناخت درست و به موقعِ هريك از استعدادها و قابليت‌هاي دروني، و جهت‌مند كردن إعمال آن ها و ارضاي صحيح هر يك، ارزش حقيقي آن ها را احيای نموده، و از بيراهه رفتن و ضايع گشتن آن ها به شدّت آن ها به شدّت جلوگيري نمود.
با سپري شدن روزگار كودكي و فرارسيدن دوران بلوغ و جواني، تدريجاً صفات و خصایص جديدي از انسان بروز مي‌نمايد كه زندگي وي را به طور كامل از دوران كودكي متمايز مي‌سازد. احساس استقلال و ميل به تثبيت شخصيت را مي‌توان از شاخص‌ترين تمايلات ومميّزات دوران جواني برشمرد.
با پاسخي درست به اين نياز، و انتخاب صحيح راي منطقي و طبيعي براي بروز دادن شخصيت حقيقي، ضمن برخوردار شدن از اعتماد به نفس كافي و جرأت و جسارت لازم براي ورود به صحنه‌هاي نبرد زندگي ، خواهيم توانست در برابر سختي‌ها و دشواري‌ها، ايستادگي كرده، و براي بهره‌مند شدن از مزاياي يك زندگي سالم، فعّال و پربار، با صبر وبردباري و مقاومت و پايداري، مشكلات و موانع راه رايكي پس از ديگري پشت سر گذاريم.
دوران بلوغ و جواني كه به منزلهِ اعلان طبيعيِ برخوردار شدن از درك و قدرت كافي براي پذيرش مسؤوليت‌هاي فردي و اجتماعي است، از يك سو فرد بالغ را در برابر وظایف خطير انساني و ديني مسؤول مي‌سازد، و از سوي ديگر جامعه را به پذيرش رسمي عضويت اجتماعي وي موظّف مي نمايد. سهل انگاري نسبت به انجام هريك از اين دو وظيفه ی مهم، پي‌آمدهاي ناروا و خطرات ناگوار فراواني را به دنبال خواهد داشت.
بسياري از نوجوانان و جوانان به علّت برخي از ناهنجاري‌هاي اخلاقي و يا عدم برخورداري از فيض راهنمایي‌هاي مربيّان شايسته، و بعضاً به خاطر موضع گيري‌هاي نادرست اطرافيان، از مسير صحيح منحرف گشته، و از انطباق خود با اجتماع عاجز مي مانند. پاره‌اي از ناكامي‌ها، شكست ها، محروميّت ها، و برخوردهاي بسيار تند جوانان نسبت به جامعه و فرهنگ و مذهب و حتي، برخي از موارد انتحار و خودكشي آنان از ضعف شخصيّت و سوی تدبير نسبت به گزينش روشي كه به همزيستي و سازگاري با جامعه بينجامد سرچشمه مي گيرد .
پدران، مادران، مربيّان، معاشران و اطرافيان بايد تثبيت شخصيّت جوانان را كه با ابراز رخي از جلوه‌ها و مظاهر استقلال‌ طلبي همراه است، به عنوان يك حق طبيعي‌ و يك پديده ی مثبت تلقّي نموده، با برخوردي شايسته، آنان را براي ابراز شخصيّت و رشد و تعالي و سازگاري با جنبه‌هاي مثبت موجود ياري كرده، از اعتراض آنان نسبت به گرايش هاي منفي و عادات و رسومات نادرست، با شرح صدر استقبال نمايند.

پديدهاي مادّي به اقتضاي وجود عوامل مخرّب يا ناسازار با آن ها پيوسته از درون و بيرون مورد تهاجم آفات گوناگوني است كه چنان چه براي مقابله با آن ها تدابير لازم را نينديشند دير يا زود سلامت، بلكه بقای و موجوديت آن ها دستخوش خطرات نابودكننده ی داخلي يا خارجي قرار خواهد گرفت.
مصونيت امور معنوي از رخنه ی عوامل فاسد كننده ی داخلي و آفات ويرانگر خارجي نيز از يك سو نيازمند وجود عواملي است متناسب با ماهيّت و محتواي هر يك كه به مثابه موتور تأمين كننده -ی قوا بوده، و حفظ و بقا و استمرار حركت آن ها را تأمين سازد از سوي ديگر مراقبتي پيوسته و دایمي را مي طلبد كه بسان نيروئي بازدارنده و محافظي قوي آن ها را از هجوم آفات خارجي محافظت نمايد.
انسان به اقتضاي غريزه كمال‌خواهي پيوسته در راه آن چه كه به نوعي، شايسته و زيبنده ی مقام انساني خويش مي‌پندارد تلاش مي كند. امّا اين غريزه نيز هم چون ساير امور معنوي و پديده‌هاي مادّي همواره موردتهديد آفات زيانبار داخلي و خارجي است. .
توقف و قانع شدن به آن چه كه در اختيار انسان است را مي توان به عنوان يكي از خطرناك ترين عوامل تباه كننده و از خسارت‌بارترين آفات داخلي غريزه ی كمال‌خواهي برشمرد.
تفوّق‌طلبي و برتري‌جویي كه يكي از غرایز طبيعي و از تمايلات مهّم انساني است براي پيشگيري از اين آفت خطرناك در نهاد‌ آدمي به وديعه گذارده شده است.
اين غريزه از عوامل قدرتمند ايجاد محرّك، و از قوي‌ترين انگيزه‌هاي دروني آدمي بوده، چنان چه به شايستگي از آن بهره‌برداري گردد، نقش فراواني در ترغيب و تشويق انسان براي پي‌گيري اهداف و مقاصد عالي انساني ايفا نموده، و عامل نيرومندي برا ي تداوم حركت و حفظ و حراست از غريزه ی كمال‌جویي، و مصونيت از توقف به حساب مي آيد.
تفوّق طلبي در نسل جوان بسيار قوي بوده، ضمن اين كه به واسطه ی برانگيختن حسّ رقابت در آنان، حركت ايشان را در مسير كمال شتاب مي‌بخشد، فضاي كلّ جامعه را نيز از شور و نشاط و حركت و تلاش بيشتري برخوردار مي‌سازد.
عدم بهره‌برداري صحيح از اين خواهش طبيعي، علاوه بر اين كه آدمي را از امتيازات مثبت فراوان آن محروم مي‌سازد، آثار منفي متعددي را – كه برانگيخته شده حسّ حسادت از بارزترين آنهاست – در پي خواهد داشت.

تقليد از شايع ترين رفتارهاي آدمي و ابزارهاي مهمّ تربيت و بازوي توانمند بسياري از تمايلات، احساسات، و غرایز او محسوب مي گردد. انسان به اقتضاي گرايش هاي طبيعي و تمايلات غريزي، پيوسته در مقام رفع نيازها و ارضاي خواسته‌هاي ذاتي خويش بوده، هر وسيله و ابزاري را – كه تقليد از كارآمد‌ترين آنهاست – به خدمت گرفته، از آن استفاده مي نمايد.
اگر غريزه ی صيانت نفس، او را به حفظ وحراست از وجود خويش وامي‌دارد، زمينه ی بسياري از راه‌كارهاي آن از قبيل ساختن سرپناه، به كار گرفتن امكانات گوناگون براي تأمين سلامتي در برابر سرما، گرما و بيماري، و ساختن تجهيزات دفاعي براي مقابله با هجوم دشمن و غيرآن، از طريق تقليد فراهم مي‌گردد. هم چنان كه تأمين سعادت ونيل به كمال مطلوب كه مقتضاي كمال‌خواهي است، در بسياري از موارد از پرتو تقليد و بهره‌گيري از تجربيات ديگران امكان‌پذير خواهد بود.
بسياري از كشفيات علمي واختراعات خيره‌كننده بشري كه به يمن غريزه ی كنجكاوي و تلاش شبانه‌روزي محقّقين و نوابغ جهان به دست آمده ، در سايه ی استفاده از آموزه‌هاي گرانبها، و به بركت تقليد از روش‌هاي تجربه شده ی ساير دانشمندان حاصل گرديده است. هم چنان كه صعود به قلّه‌هاي توانمندي، كه از دست آوردهاي ارضاي غريزه ی قدرت‌طلبي است – در راستاي دريافت آگاهانه ی تجربيّات و به كارگيري هر يك از آن ها به روش تقليد منطقي ميسّر گرديده است .
ارضاي هر يك از گرايش هاي لذّت‌خواهي ، زيبادوستي، و مهرطلبي نيز تا حدود زيادي به مساعدت تقليد و كارگيري رفتارهاي ديگران عملي مي‌گردد. اگر اين انگيزه در آدمي نبود، بشر از فيض عظيم تجرب محروم مي گشت، و هر كس ناگزير بود جميع امور زندگي را شخصاً تجربه نمايد.
گرايش تقليد در همه ی افراد و در سنين مختلف وجود دارد، ليكن جوان به لحاظ تجددخواهي و نوگرایي بسيار زودتر از سايرين به افكار تازه و پيشرفت‌هاي نوين متوجّه گشته، براي احيای شخصيّت و بروز قابليّت‌هاي خود، خويشتن را با مقتضيات زمان تطبيق داده، با الگو قراردادن قهرمانان عرصه‌هاي مختلف زندگي، روش آنان را برنامه ی عملي خود قرار داده، به گونه‌اي شگفت‌انگيز از آنان تقليد مي‌نمايد.
وسعت قلمرو اين گرايش و عمق تأثيرگذاري آن در فرهنگ و مظاهر مختلف زندگي، و نقش فوق‌العاده ی الگوها در شكل دادن به شخصيّت فكري و رفتاري انسان، ايجاب مي كند كه جوانان عزيز با دقّت و حسّاسيّت ويژه در گزينش الگو و كيفيّت تقليد – كه از راه‌كارهاي عملي و مناسب براي دستيابي به كمالات معنوي و فضایل مادي، و پشت پا زدن به گرايش هاي باطل و رسومات نادرست خرافي است – مراقبت هاي لازم و جدّي را اعمال نموده از تقليد ناآگاهانه و برگزيدن الگویي كه زيبنده ی شخصيّت انساني آنان نيست به شدّت بپرهيزند.
منبع:فرهنگ تربیت