خانواده در سيره پيامبر اعظم صلي الله عليه و سلم
خانواده در سيره پيامبر اعظم صلي الله عليه و سلم
روابط بين حضرت رسول صلي الله عليه و سلم و حضرت خديجه سلام الله عليها ،روابطي الهي ، عاطفي و بسيار صميمي بود . احترام متقابل ، رعايت حقوق هم ديگر در حد اعلي آن، هماهنگي ، همكاري و هم ياري از جمله خصوصيات بارز اين خانواده نمونه است . به فرازهايي از ارتباطا ت خانوادگي رسول مكرم اسلام صلي الله عليه و سلم توجه فرمائيد.
در شرايط سخت سال هاي نخست اسلام كه دعوت رسول خدا صلي الله عليه و سلم با مقاومت شديد و عكس العمل خشن قريش مواجه شده بود، خديجه سلام الله عليها به عنوان همسري مهربان ، ياوري واقعي و مسلماني صادق ، در همه صحنه ها و سختي ها پا به پاي پيغمبر اسلام صلي الله عليه و سلم با آن بزرگوار همراه بود و بارها و بارها خود را سپر بلاي پيغمبر خدا صلي الله عليه و سلم كرد تا به ايشان آسيبي نرسد.
خديجه سلام الله عليها در پيشرفت و گسترش اسلام نقش برجسته اي داشت و در اين مسير تا زنده بود، يك لحظه پيامبر صلي الله عليه و سلم را تنها نگذاشت. او سنگ صبور رسول خدا صلي الله عليه و سلم بود و در مشكلات و سختي ها به ايشان آرامش مي داد خديجه شخصيت والا مقامي است كه ذريه پيامبر صلي الله عليه و سلم از بطن او به دنيا آمده و سيده زنان عالم ، كوثر قرآن، حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها و فرزندان پاكش عليه السلام از نسل اوست.
علاقه پيامبر صلي الله عليه و سلم به همسرش خديجه به حدي بود كه حتي پس از وفات او عليرغم اختيار همسران ديگر، استمرار داشت و همواره به مناسبت هاي مختلف از او ياد مي- كرد و به ياد مهرباني ها و خدمات خديجه بي طاقت مي شد، اشك مي ريخت و برايش استغفار مي نمود.
پيغمبر اكرم صلي الله عليه و سلم عليرغم فعاليت هاي تبليغي و اجتماعي زياد و خستگي مفرط ، هرگز از انجام كارهاي خانه و كمك به همسرش شانه خالي نمي كرد. هيچ وقت كارهاي خود را به همسرش تحميل نمي نمود، لباس هاي خود را، خود وارسي مي كرد، كفش خود را اصلاح مي نمود، گوسفندان را مي دوشيد و با دست خود گوشت خرد مي كرد، خانه را جارومی کردوشتران را به محمل مخصوص روانه مي ساخت.
در منزل، اوقات خود را به سه قسمت كرده بود. قسمتي براي عبادت خدا، قسمتي براي خانواده و قسمتي هم براي خودش كه البته عمده وقت خود را به رسيدگي به كارها و حوائج مردم مصرف مي كرد .
هروقت از خواب بيدار مي شد دست نوازشي بر سر فرزندان و نوه هاي خود مي كشيد و آن ها را مورد لطف خود قرار مي داد.
احترام و علاقه رسول خدا صلي الله عليه و سلم به دخترش فاطمه زهرا سلام الله عليها به حدي بود كه مردم را به تعجب واداشته بود. آن حضرت با آن مقام عظيمي كه داشت خم مي شد و دست دخترش را به مي بوسيد، هنگام مراجعت از سفر، ابتدا به ديدن وي مي شتافت و وقتي مي- خواست به سفر برود با آخرين خانه اي كه خداحافظي مي كرد خانه فاطمه بود.
پيغمبر اكرم صلي الله عليه و سلم در امر ازدواج حضرت زهرا سلام الله عليها، هرگز خواسته و نظر خود را بر وي تحميل نكرد. وقتي علي بن ابيطا لب عليه السلام براي خواستگاري زهرا آمد و مطلب را به رسول خدا سلام الله عليها عرضه داشت پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود: تا كنون چند نفر ديگر به خواستگاري زهرا آمده اند و من شخصا مطلب و خواسته آنان را با زهرا در ميان گذاشته ام و او به علامت نارضا يتي چهره خود را برگردانده است. اكنون خواستگاري تو را هم به اطلاع او مي رسانم .
پيغمبر صلي الله عليه و سلم خود عاشق علي عليه السلام است، خود او را بزرگ كرده و تربيت نموده، اما در عين حال پيش زهرا سلام الله عليها رفت و مطلب را با دخترش در ميان گذاشت. ولي زهرا برخلاف نوبت هاي ديگر ، چهره خود را برنگرداند و با سكوت ، رضا يت خود را اعلام نمود. پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم تكبير گويان ازنزد فاطمه بيرون آمد.
اگر احيانا ناسازگاري از يكي از همسران خود مي ديد سريع خشم نمي گرفت، بلكه از راه هاي مختلف سعي مي كرد او را متوجه اشتباه خود كند و به تناسب مورد از راهكار مخصوص آن استفاده مي نمود. گاهي با قطع مراوده و گاهي با تكلم نكردن موقت با او مسأ له را حل مي- نمود.
اما اگر احساس مي كرد همسرش به دليلي از او ناراحت شده است با كمال بزرگواري از او عذرخواهي كرده و ناراحتي او را برطرف مي كرد.
هر چند سازگاري پيامبر صلي الله عليه و سلم با همسرانش عمدتا از ناحيه خلق كريمانه و ملاطفت و گذشت آن حضرت بود نه اخلاق خوب آن ها .
يكي از كارهايي كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و سلم انجام مي داد اين بود كه براي همسرش هديه مي خريد و به او عطا مي كرد و اين كار فضاي صميميت و صفاي خانه را مضاعف مي- نمود.
پس از ازدواج علي ابن ابيطا لب عليه السلام و زهراي مرضيه سلام الله عليها آن دو بزرگوار به پيغمبر اكرم صلي الله عليه و سلم عرضه داشتند: يا رسول الله، حال كه ما زندگي مشترك تشكيل داده ايم، دوست داريم ترتيب و تقسيم كارهاي خانه با نظر شما باشد.
پيامبر فرمود: كارهاي بيرون خانه با علي و كارهاي داخلي خانه به عهده زهرا باشد.
علي و زهرا از اين كه نظر رسول الله در زندگي خصوصي خود دخا لت داده و رسول خدا صلي الله عليه و سلم با مهرباني و محبت خاصي از پيشنهاد آن ها استقبا ل كرد و نظر داد رسول خدا صلي الله عليه و سلم او را از كار بيرون معاف كرد خيلي خوشحال شد و گفت: يك دنيا خوشحال شدم كه پدرم مرا از سر و كار داشتن با مردان (كارهاي بيرون خانه) معاف كرد.
از آن تاريخ به بعد، كارهايي از قبيل آوردن آب، آذوقه،سوخت، خريد و ... را علي عليه السلام انجام مي داد و كارهايي مانند آرد كردن گندم و جو بوسيله آسيا، پخت و پز و شستشو و نظافت خانه به وسيله زهرا سلام الله عليها عمل مي شد.
اما علي عليه السلام هر وقت فراغتي مي يافت در كارهاي خانه به كمك زهرا مي شتافت. يك روز پيامبر صلي الله عليه و سلم به خانه آنان؟ آ مد و ديد هر دو با هم مشغول كار هستند. پرسيد: كدام يك از شما خسته تريد؟
علي اشاره به زهرا كرد و فرمود: يا رسول الله زهرا خسته تر است.
رسول اكرم صلي الله عليه و سلم به زهرا فرمود: دخترم لختي استراحت نما، من به جاي تو كارت را انجام مي دهم.
روزي پيغمبر اكرم صلي الله عليه و سلم به علي و زهرا وارد شد. ديد علي، در خانه عدس پاك مي كند و فاطمه هم كنار د يگ نشسته است. فرمود: «اِسمع مني يا ابالحسن و ما اقول الا من امر ربي، ما من رجل تعين امرأته في بيتها الا كان له بكل شعرة علي بدنه عبادة سنة صيام نهارها و قيام ليلها و اعطاه الله من الثواب ما اعطاه الصابرين و داود النبي و يعقوب و عيسي (عليه السلام)»
يا علي بشنو چه مي گويم. آن چه مي گويم از پروردگارم است. هر مردي در كارهاي خانه (كارهاي مشروع و حلال، به قصد قربة) به همسرش كمك كند خداوند به تعداد هر موي بدنش ثواب عبادت يك سال را عنا يت مي كند در حالي كه روزها يش را روزه و شب ها يش را به عبادت گذرانده است. هم چنين اين شخص از آن ثوابي كه خداوند متعال به صابرين و داود و يعقوب و عيسي عنايت كرد بهره مند خواهد شد.
در اوايل بعثت پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و سلم،اعراب به دليل اين كه از سطح فرهنگي پاييني برخورداربودند، پيامبر صلي الله عليه و سلم را با نام، صدا كرده و شأنيت او را حفظ نمي - كردند. هرچند اين امر، براي رسول الله صلي الله عليه و سلم امر مهمي نبود اما پروردگار عالميان با نازل كردن آيه شريفه «لا تجعلوا دعاء الرسول كدعاء بعضكم بعضا» (يعني رسول خدا را همانند خود نشمريد و او را به نام صدا نكنيد بلكه او را با كلمه يا رسول الله و .. بخوانيد ) از اين امر ممانعت كرده و از مردم و مسلمانان خواست كه حرمت پيامبر را حفظ نمايند.
وقتي زهراي مرضيه دختر گرامي رسول خدا صلي الله عليه و سلم،ز اين قضيه با خبر شد، با خود انديشيد كه خوب است من هم به پاس احترام و عظمت پيغمبر اكرم صلي الله عليه و سلم از اين به بعد جاي كلمه- پدر- او را با تعبير- يا رسول الله- صدا بزنم .
لذا به محض اين كه پيغمبر اكرم صلي الله عليه و سلم وارد خانه شد زهراي مرضيه صدا زد: السلام عليك يا رسول الله اما ملاحظه كرد كه رسول خدا صلي الله عليه و سلم از ايشان روي برگرداندند. اين كار چند بار تكرار شد تا اين كه سرانجام رسول خدا صلي الله عليه و سلم به دختر بزرگوارش فرمود:
فاطمه جان! اين آيه براي جفاكاران مغرور و خشن قريش نازل شده نه در مورد تو و نسل تو، تو از من هستي و من از تو. فاطمه جان:
«قولي يا ابه فانها احيي للقلب و ارضي للرب»
تو مانند هميشه مرا با تعبير- پدر- صدا كن كه اين گونه صدا كردن تو دل را زنده مي كند و خشنودي پروردگار را در پي دارد.
رسول خدا صلي الله عليه و سلم آماده اقامه،نماز بود،امام حسين عليه السلام هم كه كودكي بيش نبود، نزد حضرت ايستاده بود، پيغمبر صلي الله عليه و سلم تا تكبير گفت، حسين خواست آن را تكرار كند اما نتوانست. پيغمبر صلي الله عليه و سلم مجددا آن را تكرار كرد و حسين آن را زير لب زمزمه نمود و به همين ترتيب تا هفت بار تكرار شد تا حسين توانست ذكر« الله اكبر» را صحيح و كامل بر زبان آورد.
وقتي فاطمه بنت اسد، را به دنيا آورد از عمر مبارك حضرت محمد صلي الله عليه و سلم سي- سال مي گذشت پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم آن كودك را سخت دوست مي داشت از اين رو به مادرش فاطمه بنت اسد گفت، گهواره علي عليه السلام را در كنار بستر من بگذار.
از آن پس رسول خدا صلي الله عليه و سلم تربيت و پرورش علي را به عهده گرفت. به هنگام شستشو خودش علي را مي شست،در موقع خواب، گهواره او را مي جنباند، در هنگام بيداري او را نوازش مي نمود، با او سخن مي گفت، او را به سينه مي فشرد و غذا را مي جويد و در دهان او مي گذاشت.
همواره او را به دوش مي گرفت و در كوه ها و بيابانها مكه به تفريح و گردش مي برد.
امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام از نظر سني يك سا ل با هم فاصله داشتند، در دوران خردسالي يكي از بهترين سرگرمي هاي آنان برگزاري مسابقات علمي، ديني و فني بود. يك روز هر كدام در يك صفحه، خطي نوشته بودند. آن را خدمت حضرت رسول صلي الله عليه و سلم آورده و از او پرسيدند: يا رسول الله! كدام يك از ما بهتر نوشته است؟
حضرت كه نمي خواست خط يكي را بر ديگري ترجيح دهد فرمود: هر دو خوب نوشته ايد.
گفتند: كدام بهتر است؟
فرمود: عزيزان من، مي دانيد وقتي وحي الهي به من نازل مي شود، پدرتان علي آن را مي- نويسد او خط شناس است. خوب است پيش او رفته و از او بخواهيد كه مشخص كند كدام خط بهتر است!
حسن و حسين به محضر پدر رسيده و همان سؤال را از او نمودند. علي فرمود: عزيزانم هر دو خوب است،ولي بچه ها قانع نشدند و اصرار داشتند كه يكي از خط ها برگزيده شود.
حضرت فرمود: خوب اگر شما مدرسه مي رفتيد، حق اين بود كه از استادتان بپرسيد،اما شما خود، نوشتن خط را آموخته ايد و هنوز خردساليد، ولي يك راه دارد آن اين است كه پيش مادرتان رفته و از او سؤال كنيد، چرا كه مادران به كودكان نزديك ترند و روحيا ت آن ها را بهتر مي- شناسند. مادرتان هر چه بگويد من هم قبول دارم.
حسين نزد مادرشان زهرا آمدند،خانم فاطمه، نگاهي به دو خط كرده و واقعا ديد هر دو خوب است و تفاوت گذاشتن بين آن دو بسي مشكل. لذا گفت: اصلا مي خواهيد يك كار ديگر بكنيم، من اين گردن بند را بريده ودانه هاي آن را روي زمين مي ريزم هر كه دانه هاي بيشتري را جمع كرد او برنده است و خطش را هم بهتر حساب مي كنيم. گفتند خوب است؛ هر چند اين كار، قرعه كشي است و خط شناسي نيست ولي ما راضي هستيم.
حضرت دانه هاي گردنبند را روي زمين ريخت و حسنين دويدند و شروع كردند به جمع كردن دانه ها، اتفاقا پس از شمارش معلوم شد هر دو به يك اندازه مساوي دانه گردنبند جمع كرده اند، نتيجه مساوي بود، هر دو راضي شدند و گفتند: آخرش هم همان طور شد كه جدمان و پدرمان و مادرمان مي خواست.
رسول خدا صلي الله عليه و سلم ازهمسران خود داراي دختراني شد،اما فقط يك پسر داشت كه نام او ابراهيم بود. ابراهيم بيش از 18 ماه عمره نكرد و از د نيا رفت و پدر را در عزاي خود نشاند.
پس از درگذشت ابراهيم، رسول خدا صلي الله عليه و سلم به علي ابن ابيطا لب عليه السلام فرمود: علي جان ابراهيم را غسل بده و تجهيزش كن. بعد از غسل و تجهيز خود حضرت بدن ابراهيم را در كفن پيچيد و حنوطش كرد.
آن گاه پيكر فرزند دلبندش را به قبرستان بقيع بده و بر او نماز ميت خواند. در آستانه دفن پيغمبر ابراهيم،علي عليه السلام داخل قبر شد و رسول خدا صلي الله عليه و سلم با تاثر و اندوه بدن بي جان پسر عزيزش را در دستان علي گذاشت تا در قبر گذارد. سرشك اشك از ديدگان رسول الله صلي الله عليه و سلم جاري بود. مسلمانان حاضر در مراسم نيز با ديدن گريه رسول خدا صلي الله عليه و سلم به گريه افتادند.
لحظاتي گذشت، پيغمبر صلي الله عليه و سلم از مردم خواست ساكت شوند. آنگاه رو كرد به جنازه فرزندش و فرمود: هر چند چشمانم را باران اشك فرا گرفته است ودلم از جدايي تو در آتش است، اما هرگز سخني كه موجب خشم و غضب الهي شود بر زبان نخواهم راند.
علي ابن ابيطالب عليه السلام نقل مي كند. روزي پيامبر صلي الله عليه و سلم در منزل استراحت مي كرد. حسن و حسين هم كه در سن كودكي بودند به پيرامون حضرت نشسته بودند. حسن تقاضاي آب كرد.رسول خدا صلي الله عليه و سلم خود از جاي برخاست مقداري شير دوشيد و در ظرفي ريخت و به دست حسين عليه السلام داد... دراين هنگام حسين عليه السلام از جاي خود برخاست و خواست كاسه شير را از دست برادرش بگيرد اما پيامبر صلي الله عليه و سلم جلوي حسين عليه السلام را گرفت و نگذاشت ظرف شير را از حسين بگيرد. حضرت زهرا سلام الله عليها كه اين منظره را تماشا مي كرد گفت: اي رسول خدا تو حسن را بيشتر دوست داري؟
پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود: نه چنين نيست،من هر دو را دوست دارم، علت اين كار من اين بود كه حسن تقدم داشته و زودتر از حسين تقاضاي آب كرده بود و بايد نوبت را رعايت مي- نمود.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}