ردهبندی دانشها از دریچهی چشم امام محمد غزّالی (3)
تا اینجا نگاههای رنگارنگ غزّالی را در ردهبندیهای دانش در نگاشتههایش دیدیم. اینک، میرسیم به سترگترین و پربرگترین نوشتهی غزّالی یعنی احیاء علوم الدین و ردهبندی دانشها در آن. ردهبندی دانشها در احیاء با نگرشی ارزشی همراه
نویسنده: محمد حسین ساکت
دانشها در احیاء علوم الدّین
تا اینجا نگاههای رنگارنگ غزّالی را در ردهبندیهای دانش در نگاشتههایش دیدیم. اینک، میرسیم به سترگترین و پربرگترین نوشتهی غزّالی یعنی احیاء علوم الدین و ردهبندی دانشها در آن. ردهبندی دانشها در احیاء با نگرشی ارزشی همراه است و با دیگر نگاشتههایش سراسر جدا و گونهگون مینماید.غزّالی در احیاء، ردهبندی دانش را از دریچهی چشم آخرتشناسی میبیند و بس. اگر او از پیشهها و فنون و صنعتهای این جهانی سخن میگوید، در پیوند با شناخت سرای مینو (آخرت) است. دانشاندوزی برترین کارهاست و فرادهی و فراگیری دانش بهترین کار:
... علم چون افضل کارهاست، تعلم او طلب افضل باشد، و تعلم او افادت افضل. و بیان این معنی آن است که مقاصد خلق مجموع است در دین و دنیا، و نظام دین منوط است به نظام دنیا، چه دنیا مزرعهی آخرت است، و آلتی است رساننده به حضرت باری- سبحانه و تعالی- مرآن کسی را که او [آخرت] را آلت و منزل سازد، نه وطن و قرارگاه؛ و کار دنیا منظّم نشود مگر به أعمال آدمیان؛ و اعمال و حِرَف و صناعات از سه قسم بیرون نیست... (1)
غزّالی در دیباچهی احیاء دانش آخرت را دارای دو بخش میداند:
1. علم مکاشفه (دانشِ دل آشکاری، دانش انجام نشدنی که همان درون شناسی است و با کشف شهود و ذوق پیوند دارد)؛ 2. علم معامله (دانش انجام شدنی، پرستشی، که همان احوال دل است).
غزّالى علم مکاشفه را دانشی میداند که تنها پرده برگرفتن از دانسته را میخواهیم (کشف) و نه چیز دیگری. علم معامله دانشی است که چون دانستهای کشف شد، به فراخور، بدان رفتار کنیم. (2) او بی درنگ میافزاید که آنچه در احیاء بدان میپردازد علم معامله است و نه علم مکاشفه، زیرا برای علم مکاشفه جای در کتابها و نگاشتهها نیست، یا به گفتهی حافظ: «که درس عشق در دفتر نباشد»، هرچند والاترین هدف و شریفترین خواستهی دانش پژوهان و راست کرداران همین علم مکاشفه است، و علم معامله راهِ آن دانش است. از آنجا که پیامبران در علم مکاشفه موشکافی نکردهاند، مگر با رمز و اشاره، مردم از دریافت و شناخت علم مکاشفت ناتوان و درماندهاند.(3)
غزّالی دانش انجام شدنی (معامله) را به دو پارهی زیر بخش میکند:
1. دانش آشکار (برون)، که دانستن کُنشهای اندامها (حواس)ی ظاهر است، و خود بر دو گونه است:
الف. عادت (عرف و آیینها)؛ ب. عبادت (پرستش و نیایش).
2. دانش درون و ناآشکار، که دانستنِ کنشهای دل است و بر دو دسته است:
الف. نکوهیده (مذموم)؛ ب. نیکو (محمود)
به گفتهی غزّالی، دانش انجام شدنی (معامله) از این چهار بخش بیرون نیست.
غزّالی در جای دیگر این کتاب، دانشها را از این دین که نیکوست یا نکوهیده، به دینی (شرعی) و نادینی (غیرشرعی) بخش میکند. منظور غزّالی از دانش نادینی همان علوم عقلی است و منظورش از دانش دینی علوم نقلی است.
1. دانشهای دینی (نقلی)
دانشهای دینی آنهایی است که از پیامبران میگیریم و خرد (مانند حساب) و تجربه (مانند پزشکی) و شنیدن (واژه/ زبان) را در آن راه نیست. ریشه و تنه، شاخ و برگ، پیش زمینهها و درآمدها (مقدّمات) و پس زمینهها و تکملههایش (متمّمات) دارند.الف. ریشه و تنههای دانش دینی (نقلی) چهار تاست:
(1) کتاب خداوند بزرگ؛(2) سنت پیامبر، بر او درود؛
(3) اجماع امّت؛
(4) آثار (روایات) یاران پیامبر.
ب. شاخهها
(1) آنچه به مصلحتهای این جهان وابسته است، که فقه است؛(2) آنچه به مصلحتهای آن جهان وابسته است، که دانش احوال دل است.
پ. پیشزمینهها (مقدّمات)
(1) دانش واژه؛ (2) دستور زبان (نحو)؛ (3) دانشِ نگارشاین پیش زمینهها و درآمدها، ابزارهای دانش کتاب خدا، آیین و سنت پیامبر است و دانشهای دینی نیستند.
ت. پس زمینهها (متمّمات)
(1) پس زمینهها در قرآنشناسی عبارتاند از:الف. آنچه به لفظ پیوند میگیرد، مانند آموزش خواندن قرآن و آواشناسی
ب. آنچه به معنا پیوند میگیرد، مانند تفسیر؛
پ. آنچه به احکام قرآن پیوند میگیرد، مانند شناخت ناسخ و منسوخ، عام و خاص، و نصّ و ظاهر که بدان «اصول فقه» میگویند.
(2) پس زمینهها در روایات و أخبار
(الف) رجالشناسی، نامها و تبارگان آنان و نامهای یاران پیامبر و صفات ایشان؛
(ب). دانش عدالت راویان؛ دانستن احوال آنان برای تمیز حدیث سست از نیرومند؛ دانستن سالیان
زندگیشان برای تمیز مُرسل از مُسند و نیز هرآنچه بدان وابسته است. (4)
2. دانشهای نادینی (عقلی)
این دانشها را غزّالی به سه دستهی نیکو، نکوهیده و میانی (نه نکو و نه نکوهیده (مُباح)) بخش میکند.الف. دانش نیکو و پسندیده
آن است که به مصالح کارهای این جهانی پیوند مییابد، مانند پزشکی و حساب. این خود بر دو گونه است:1. فرض کفایی (کفایت)، مانند پزشکی و حساب؛
2. فضیلت و نه فریضه (واجب)، مانند موشکافی در زیر و بم حساب و باریکیها و حقایق پزشکی و مانند آن که نیازی بدان نداریم.
ب. نکوهیده و ناپسند مانند:
(1). جادوگری؛(2). طلسمها؛
(3). شعبده (نیرنگ) بازی؛
(4)، تلبیسات (چشمبندی).
4. میانی (مُباح: نه نیکو و نه نکوهیده):
(1) دانستن شعرهایی که سبک مغزی و سبکسری در آنها نباشد؛(2). تاریخها و گزارهها و آنچه همانند آنهاست.(5)
همان گونه که میبینیم، در اینجا این دانشها و ردهبندیها را بر نگاشتههای پیشین خویش افزوده است و از دانش کلام، در شمار دانشهای دینی که پیشتر در منخول آورده بود، یادی نکرده است.
فلسفه دانش مستقلی نیست
غزّالی در احیاء، به وارونهی دیدگاهش در مقاصد، فلسفه را دانشی مستقل و روی پای خود نمیشناسد، بلکه آن را بافته از چهاربخش زیر میداند:1. هندسه و حساب؛
2. منطقی؛
3. الاهیّات:
4. طبیعیّات.(6)
همان گونه که میبینیم، غزّالی منطق را پارهای از فلسفه و نه تنها دست افزاری برای دیگر دانشها، قرار داده است و در احیاء راهی را نمیرود که در مقاصد رفته است. در مقاصد، غزّالی به هنگام گفت وگو از دانش نظری، فلسفه را در این دسته و بافته از ریاضیات، الاهیّات و طبیعیّات دانسته است.
غزّالی به هنگام سخن از حالِ دل، افزون بر گونهگون دانشهای عقلی، دینی، اینجهانی و آنجهانی، دانشهایی را که در بخش حال دل در میآیند به دو پارهی 1. دانشهای عقلی؛ 2. دانشهای دینی (نقلی) بخش میکند.
دانشهای عقلی آنهایی است که فراخور آن، غریزهی عقل است و با تقلید و شنیدن پدید نیاید؛ و این خود بخش میشود به:
الف. دانشهای ضروری (حضوری) که نمیدانیم از کجا و چگونه به دست آمدهاند؛
ب. دانشهای اکتسابی (حصولی) که از آموختن و استدلال برمیگیریم و به این جهانی و آن جهانی تقسیم میگردد:
الف. دانشهای این جهانی، مانند:
(1) پزشکی؛ (2) حساب؛ (3) هندسه؛ (4) ستارهشناسی؛ (5) دیگر پیشهها و صنعت ها.
ب. دانشهای آن جهانی، مانند:
(1) دانستن احوال دل و گزندهای کنشها؛ (2) دانش به خدا، صفات و افعال او.
نمودارهایی از ردهبندی دانشها در نگاشتههای غزّالی
1. منخول
2. مقاصد الفلاسفه
الف- درآمد کتاب:
ب. دیباچهی نخست و دوم الاهیات: دانش حِکمی بر دو گونه است: کاربردی و نظری:
تهافت الفلاسفه
دانشهای فلسفی
میزان العمل
دانشهای سودمندنمودار ردهبندی ارزشی دانشها در احیاء علوم الدین
1. واژه و زبان از دانشهای دینی به شمار نیامده است (سرشت در آنها بسنده است).
2. شعرهایی که اخلاقی، سودمند، پندآموز یا دینی است.
3. دانشهای فلسفی بدان اندازه که در راه دانشهای دینی یاریگر است.
پینوشتها
1- غزّالی خود در کیمیای سعادت (به کوشش خدیوجم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هفتم، ج1، ص132) از علم المعامله به «دانش کردنی» و از علم المکاشفه به «دانش ناکردنی» تعبیر کرده است.
2- احیاء، ج1، صص20-21.
3- غزّالی، احیاء، ج1، صص 52-54.
4- همان، ص52.
5- غزّالی، پیشین، صص64-65.
6- غزّالی، احیاء علوم الدین، ترجمه مؤیدالدین خوارزمی، ج3، صص غزّالی با ردهبندیاش از دانشهای دینی و جدایی و بازشناسیشان از دانشهای عقلی (نادینی) بر دادههای فارابی و پورسینا افزوده است، زیر فارابی در ردهبندیهایش از دانشها آشکارا از دانشهای عقلی و نقلی یا دانشهای دینی و عقلی سخنی نمیگوید (حسام الآلوسی، دراسات فی الفکر الفلسفی، بیروت، الطبعة الاولی، 1400هـ / 1980، ص212).
جلیلی، سید هدایت؛ (1389)، مجموعه مقالات غزالی پژوهی، تهران: خانه کتاب، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}