چگونه براي شوهرمان شنونده ي بهتري باشيم

نويسنده:باربارا آنجليس

چگونه شنونده ي بهتري باشيم؟

آيا تا به حال برايتان اتفاق افتاده که به حرف هاي نامزد يا همسرتان گوش فرار داده باشيد و احساس کنيد که شنونده ي خوبي هستيد؟ واو با عصانيت سرتان داد زده باشد که: «تو هيچ وقت به من گوش نميدي.» آيا تا به حال برايتان اتفاق افتاده که نامزد يا همسرتان مشغول ابراز احساساتش باشد و شما صبرتان تمام شده و احساس کنيد که اين کار را به کندي انجام مي دهد؟
يکي از بزرگترين شکايت هاي مردها از ما زن ها، اين است که ما شنونده ي خوبي براي آن ها نيستيم.
«هر وقت همسر قبليم اين شکايت را از من مي کرد، خيلي عصباني مي شدم. در حالي که حالت تدافعي به خودم مي گرفتم، به او مي گفتم: «منظورت چيه که به تو گوش نميدم.نمي بيني که همين جا خلوت نشستم و دارم بهت گوش ميدم؟»
سال ها طول کشيد تا بفهمم مردها دوست دارند، چگونه به آن ها گوش بدهيم تا احساس کنند شنونده ي خوبي هستيم.در زير توصيه هاي مفيدي در اين باره آمده است که مي توانيد آن ها را به کار ببريد:

جدول ارتباطي

در زير جدولي است که به شما در مطالعه ي هر چه بهتر اين سه راز ارتباطي، درباره ي مردان کمک مي کند:

راز

اشتباه هايي که زن ها مرتکب مي شوند

عکس العمل مردها

راه حل

1- مردها هنگامي به بهترين وجه ارتباط برقرار مي کنند که در مکالمه نقطه تمرکزي داشته باشند. چرا که هدف مدار هستند.

صحبت هايمان اغلب گنگ و مبهم و سربسته است. ما فرآيند مدار هستيم. شما را جدي نمي گيرند.

مردها علاقه اي از خود نشان نمي دهند؛ در مقابل احساسات شما مقاومت مي ورزند.

براي نامزد يا همسرتان دستور جلسه ي مکالمه را روشن کرده و از او سؤال کنيد.

2- مردها فرايند تفکر خود را دروني کرده و تنها نتيجه ي پايان را با شما در ميان مي گذارند. چرا که راه حل مدار هستند.

ما با صداي بلند فکر مي کنيم و به هنگام شکايت کردن از اميدها يمان هيچ گونه صحبتي نمي کنيم.

فکر مي کنند زن ها زياد صحبت مي کنند. کم طاقت شده و کاري مي کنند که زودتر صحبت هاي خود را تمام کنيد

راجع به سبک ارتباطي خودتان با او صحبت کنيد و وقت بدهيد تا به جواب برسد.هنگامي که مي خواهيد از موردي شکايت کنيد از قبل به او بگوييد

3- مردها به راحتي زن ها به احساسات و عواطف خود دسترسي ندارند. احساسات و عواطف براي مردها قلمرويي ناآشنا است.

ما مردها را به اين خاطر که غيراحساسي هستند سرزنش مي کنيم و از آن ها انتظار داريم که به همان سرعت ما، به احساسات خود دسترسي داشته باشند و فرض را بر اين مي گذاريم که مي بايست از لحاظ احساسي نيز ناطق و گويا باشند، همان گونه که از لحاظ تفکري چنين هستند

همه ي موارد را به خود مي گيرند. احساس مي کنند آن ها را سرزنش کرده ايد و اين که زن ها آن ها را درک نمي کنند. در مقابلتان شورش کرده و با کلمات به شما حمله مي کنند

به هنگام ابراز احساسات، آهسته پيش برويد. به همسرتان احساس امنيت بدهيد و بگوييد مجبور نيست کامل و بي عيب و نقص باشد. پيشرفتش را تحسين کرده و به او وقت بدهيد تا با احساسات خود تماس پيدا کند.


چند بار نامزد يا همسرتان گفته است: «باز هم صحبت هاي مرا قطع کردي؟» در اين گونه مواقع معمولاً چنين جواب مي دادم: «من صحبت هايت را قطع نکردم، فقط دارم احساسم را بيان مي کنم. مي خواهي چکار کنم، فقط بنشينم و هيچ چي نگم؟ در اين گونه مواقع چنان چه نامزد يا همسرتان صادق باشد، مي بايست چنين جواب دهد: «بله اين دقيقاً همان موردي است که از تو انتظار دارم.» ما زن ها فکر مي کنيم، آن ها نمي خواهند حرف هايمان را بشنوند، اما اين واقعيت ندارد. در زير برخي از دلايل اين حالت، توضيح داده شده است.
•مردها نياز دارند به هنگام صحبت تمرکز داشته باشند، تا به احساسات خود دسترسي پيدا کنند. تا به حال بايد درک کرده باشيد صحبت کردن از احساسات تا چه اندازه اي براي مردها سخت است. به خاطر داريد که براي مردها انجام دو کار در آن واحد بسيار مشکل است. چنان چه اين حقايق را کنار يکديگر بگذاريد، مي توانيد درک کرده که چرا مردها از اين که کسي صحبت هايشان را قطع کند، ناراحت مي شوند.
•هنگامي که صحبت هاي مردي را قطع مي کنيد، موقتاً تمرکز او را بر احساسات و افکارش مختل مي نماييد.
•هنگامي که همسرتان سعي دارد به احساسات خود نظم بدهد( در مورد مردها اين مهارتي است که هنوز خوب آن را کسب نکرده اند) و شما شروع به صحبت مي کنيد، تمرکزشان را بهم مي زنيد. ممکن است تنها بخواهيد اشاره ي ساده اي بکنيد، اما اين کار با فرآيند تفکر او تداخل کرده و
او را تحت فشار مي گذارد تا به شما گوش دهد، لذا از دستتان ناراحت خواهد شد.
•مردها هدف مدار هستند. بنابراين هنگامي که فکري در سر آن ها شکل مي گيرد، مي خواهند آن را کامل کنند. مي دانم براي ما زن ها مسئله اي نيست، چنان چه مشغول صحبت درباره ي موضوعي باشيم و به ناگهان به موضوع ديگري بپردازيم و هر دو را نا تمام بگذاريم و در اين ميان موضوع سومي را از سر بگيريم و دست آخر به موضوع اول باز گرديم. اما اين کار مردها را ديوانه مي کند! به خاطر داشته باشيد مردها هدف مدارتر از زن ها هستند و به خط مستقيم فکر مي کنند و نمي توانند به مانند ما زن ها «دايره وار» فکر کنند. بنابراين هنگامي که همسرتان در حين مکالمه مي خواهند از نقطه ي A به نقطه ي B برسد و شما با پيش کشيدن نقاط E , D, C مزاحم تنظيم افکارش مي شويد، او را از هدف دور کرده و نمي تواند اين نکته را دريابد که شما تنها سعي مي کنيد کمکش کنيد، بلکه اين کارتان را مانعي بر سر راه رسيدن به هدف خود مي بيند.
•مردها نياز دارند احساس کنند کارها را بدرستي انجام مي دهند. بنابراين قطع شدن صحبت هايشان توسط شما را به اين صورت تعبير مي کنند که گويي به آن ها گفته ايد:«نه، باز هم اشتباه کردي.» هنگامي که مردي احساساتش را بيان مي کند، نه تنها علاقمند است نيات درونيش را بيرون بريزد، بلکه مي خواهد اين کار را درست انجام دهد. باور کنيد مردها به هنگام صحبت کردن دقت بيشتري به خرج مي دهند و اگرچه ممکن است گفته هاي آن ها معناي چنداني براي ما زن ها نداشته باشد، اما تلاش زيادي را در اين راه به کار گرفته اند. بنابراين هنگامي که
صحبت هايش را قطع مي کنيد، احساس مي کند به او مي گوييد: «از آن جا که بلد نيستي چطوري آن را انجام بدهي، تو را متوقف مي کنم، قبل از آن که اشتباه هاي بيشتري بکني.» اين کار به نوعي شبيه مسابقاتي است که به محض آن که يکي از شرکت کنندگان مرتکب اشتباهي مي شود، صدايي که به زنگ چکش شباهت دارد، خاطي را از صحنه اخراج مي کند.

راه حل:

بدون آن که صحبت هاي او را قطع کنيد، فقط گوش بدهيد.
اين بدين معني است که به او اجازه دهيد صحبت هايش را به پايان ببرد و قبل از آن که صحبتي بکنيد، مطمئن شويد، حتماً صحبت هايش را تمام کرده است.
نکته ي مهم: از فواصل و توقف هايي که در بين صحبت هاي خود دارد با اين بهانه که:«آه، فکر کردم صحبت هايت تمام شده.» استفاده نکنيد.
اطمينان حاصل کنيد تمامي آن چه را که مي خواسته بگويد را گفته باشد، حتي از او بپرسيد: «آيا مورد ديگري هست که بخواهي بگويي؟»
سپس هنگامي که احساس کرديد صحبت هايش کامل شده اند، شما نيز فرصت داريد تا احساسات خود را بيان کنيد. البته از او نيز بخواهيد تا صحبت هاي شما را قطع نکند.البته اين بدان معنا نيست که هر بار صحبت
مي کنيد، بايد «نوبتي» اين کار را بکنيد. اين موضوع به ويژه در شروع مکالمه که مي خواهيد تازه با احساسات خود تماس برقرار کنيد، از اهميت بسزايي برخوردار است.
«الگوي احساسات» که از لايه لايه بودن آن ها و عواطف مختلف سخن مي گويد،الگويي است که به درک هر چه بيشتر شما نسبت به احساسات خود و نيز ديگران کمک بسياري مي کند. اين الگو همچنين به شما کمک مي کند تا از احساسات ناخوشايندي نظير خشم، رنجش و ترس بيرون آمده و مجدداً احساس عشق کنيد. بر طبق اين الگو، هرگاه احساس مي کنيد ناراحت هستيد، يا توازن و تعادل احساسي خود را از دست داده ايد، به اين دليل است که در آن واحد شش لايه احساسي مختلف را تجربه مي کنيد، اين سطوح عبارتند از:
هنگامي که موردي شما را ناراحت مي کند، با احساسات نزديک به
سطح، تماس بيشتري داريد.(خشم، رنجش) درست به مانند طبقات مختلف يک ساختمان احساسات شما از بافتي لايه لايه که يکي پس از ديگري روي يکديگر کشيده شده است، ساخته شده اند.
خشم، سرزنش و انزجار اولين لايه را تشکيل مي دهند. اين احساسات اولين واکنش هاي حفاظتي به منظور حمايت از ماست، هنگامي که احساس مي کنيم مورد حمله قرار گرفته ايم يا دوستمان ندارند. زيرا اين لايه، احساسات رنجش، غم و يأس خوابيده اند که آن ها احساساتي آسيب پذير محسوب مي شوند. در زير، احساسات آسيب پذيرتري وجود دارند که عبارتند از ترس، نگراني و ناامني.همين که از اين احساسات شديد عبور مي کنيد و به لايه هاي زيرين نزديک مي شويد، بهتر مي توانيد با تأسف خود تماس برقرار کرده و مسئوليت درک« حقيقت محض» را در رابطه با اتفاقي که افتاده است به عهده بگيريد. در اين جاست که با نيات و خواسته هاي خود، به منظور تغيير واقعي، تماس برقرار مي کنيد.در زير خشم، رنجش، ترس، پشيماني، ندامت و عشق خوابيده است. احساسات ديگر معمولاً عکس العمل هايي هستند که وقتي موضوعي با توانايي هاي ما در دوست داشتن و دوست داشته شدن تداخل مي کند، تجربه مي کنيم.

از مغز به قلب خود برويد

در سمينارهايم تمثيلي به کار مي برم که مضمون آن چنين است: «با آسانسور از مغزتان به دلتان برويد.» از بالاترين طبقه ي احساسات که عبارت است از خشم و سرزنش، به پايين ترين طبقه که عشق و درک مي باشد،
برويد. هر بار که انتخاب مي کنيد، احساسات واقعي خود را درک کنيد و به «حقيقت محض» (تمامي سطوح شش گانه) نگاه کنيد؛ بايد از طبقه ي اول شروع کرده و يکي يکي طبقات را بر طبق الگوي احساسات پايين برويد. ابتدا احساس خشم خود را ابراز کنيد و سپس آسانسور را در طبقه ي بعدي متوقف کرده و احساس مربوط به آن طبقه را ابراز کنيد، تا اين که به طبقه ي زيرين (عشق) برسيد.
کسب مهارت در ابراز احساسات، به اين معناست که بدانيد چگونه وارد آسانسور شويد و طبقات را يکي پس از ديگري طي کنيد و حقيقت محض را در هر طبقه با خود و همسرتان در ميان بگذاريد.
طي سال ها تجربه در امر مشاوره، چنين دريافته ام که آسانسور اغلب مردها از آسانسور زن ها کندتر است. بدين معني که حس کردن احساسات لايه لايه براي آن ها زمان بيشتري مي برد. معمولاً ابتدايي ترين لايه اي که مردها با آن تماس دارند خشم، معذب بودن و ناراحتي مي باشد. به همين دليل زن ها در اين مواقع بي صبري مي کنند. اين حالت مردها به اين دليل نيست که مي خواهند شما را ناراحت کنند، يا اين که لجباز هستند، بلکه به اين خاطر است که در اين کار مهارت ندارند.پي بردن به احساسات مردها زمان بيشتري مي برد، چرا که تماس و آشنايي کمتري در مقايسه با زن ها از دنياي دروني خود دارند.

چگونه شنونده ي بهتري شدم

بزرگترين اشتباه زنان به هنگام شنونده بودن، بي صبري آن هاست. اين عادت بد را خود نيز داشتم و از آن جا که يک تراپيست بودم، بسيار به ضررم تمام مي شد. يک روزکنار همسرم نشسته بودم و به صحبت هايش راجع به موردي که ناراحتش کرده بود، گوش مي دادم. بعد از گفتن چهار يا پنج جمله از او جلو زدم و تمام احساساتش را زودتر از خودش دريافتم. او مشغول صحبت بود و من هم در صندلي با بي صبري «وول» مي خوردم و از اين که چقدر اين وضعيت طول مي کشد، متعجب شده بودم. بعد از چند دقيقه صبرم تمام شد و ناگهان وسط صحبت هايش پريدم و گفتم: «عزيزم، به نظر من اتفاقي که افتاده اين است، و تمامي داده ها را در اين باره برايش بازگو کردم.» اغلب اوقات ارزيابي هايم درست از آب در مي آمدند، اما اعتراف مي کنم که با «حرف گذاشتن در دهانش» او را از اين فرصت که خود به احساساتش پي ببرد، محروم کردم. در نهايت او عصباني شد و احساس احجاف کرد. احساس مي کرد در حقش «مادري» کرده و او را تحقير نموده ام.
يک روز پس از آن که تحليل جامع و مانعي از احساساتش را به او تحويل دادم، يک دفعه از عصبانيت منفجر شد و آن چه مي بايست بشنوم را به من گفت: «ببين باربارا، شايد من نتونم به سرعت تو فکر کنم، يا به سرعت تو احساساتم را بفهمم، چون که اين چيزها هنوز برايم خيلي تازگي دارند. مي دونم، مي خواهي به من کمک کني، اما لطفاً اجازه بده خودم تنهايي اين کار را بکنم.» از گفته هاي او ناراحت شده بودم، اما مي دانستم که حق با اوست. هدف از صحبت هاي ما اين نبود که من زودتر
بفهمم او چه مي خواهد بگويد، بلکه اين بود که خود او احساساتش را بفهمد. بي صبري من او را از اين که صددرصد اين تمرين را تنها با تکيه به خودش انجام دهد، محروم مي کرد. چنان چه اين کار را هميشه من براي او بکنم، پس چگونه مي تواند شيوه ي ابراز احساسات را بياموزد؟ اين به مانند آن مي باشد که شما يک تنه مسايل رياضي بچه ي خود را حل کنيد. پس بدين روش او هرگز نمي آموزد چگونه مسئله ها را خودش حل کند.

راه حل:

1-به اين خاطر که نامزد يا همسرتان به لحاظ احساسي زياد ناطق و گويا نيست، سرزنشش نکنيد. به او حق بدهيد؛ زبان احساسات و عواطف براي مردها به مانند يک زبان دوم مي ماند، در حالي که براي زن ها به مانند زبان اولشان است. انتظار نداشته باشيد در ابزار احساساتش به رواني و سليسي شما صحبت کند. وقت بدهيد تا با احساساتش تماس برقرار نمايد. ممکن است حتي بدانيد مشکل اصلي چيست و اين که او از چه موردي ناراحت است. تمايل او را به تمرين ابراز احساسات و تخليه ي عاطفيش تحسين کنيد، حتي اگر در اين اقدام کند باشد.
2-الگوي احساسات لايه اي را برايش توضيح دهيد و به او در رد شدن از يک يک اين لايه هاي احساسي کمک کنيد. چنان چه بهبود و ارتقاء سطح رابطه با همسرتان برايتان مهم است، حتماً کتاب «رازهاي درباره ي عشق» را به اتفاق همسرتان مطالعه کنيد و تکنيک هاي ارائه شده در آن را به کار ببنديد، تا به شما در کسب مهارت هاي ارتباطي مؤثرتر، کمک کند. مي توانيد اين مهارت ها را حتي در حرفه ي شخصي يا
شغلي خود نيز به کار ببنديد. مي توانيد هرگاه همسرتان در ابراز احساساتش با مشکل مواجهه شد، با پرسيدن سؤال هايي که در زير مي آيد و او را از يک لايه ي احساسي به لايه ي بعدي هدايت مي کند، کمک کنيد.
چرا از من (يا ديگري) ناراحت هستي؟
من و ديگري چکار کرده ايم که تو را ناراحت کرده است؟
همين حالا از چه موردي ناراحت هستي؟
چه موضوعي تو را سرد و سرخورده کرده است؟
مي ترسي چه اتفاقي بيافتد؟
از چه چيزي نگران هستي؟
بگذاريد خودش احساساتش را بيان کند. به او وقت کافي بدهيد و از او بازجويي نکنيد. چنان چه کمي گيج به نظر مي رسد، در جهت درست هدايتش کرده بگذاريد خودش به جواب ها برسد.
3-به هنگام ابراز احساسات خودتان نيز از الگوي آن تبعيت کنيد. عادلانه نيست از نامزد يا همسرتان انتظار داشته باشيد، از قوانيني تبعيت کند که خود زير پا مي گذاريد. موعظه هاي خود را به کار ببنديد و براي همسرتان الگو باشيد.
براي مردها هيچ موردي ناراحت کننده تر از اين نيست که احساس کنند، خوب درکشان نمي کنيد. اغلب اوقات برداشت آن ها به اين دليل است که ما به احساسات آن ها صحه نمي گذاريم.
چنانچه نشان دهيد احساسات نامزد يا همسرتان را درک مي کنيد، آن ها نيز احترام بيشتري براي احساسات شما قائل مي شوند.
در زير روش هايي جهت ارائه پس خوراند مثبت به مردها آمده است:
1-سعي کنيد فعالانه به آن ها گوش دهيد و برخي اوقات گفته هايشان را تکرار کنيد. اين يک روش ارتباطي بسيار ساده است که تراپيست ها و مشاورين خانواده به زوج ها مي آموزند. نام ديگر اين روش، «تعکيس»است. تعکيس به زوج ها کمک مي کند تا به گونه اي مؤثرتر به احساسات يکديگر گوش کنند. بعد از شنيدن صحبت هاي نامزد يا همسرتان گفته هايش را با جملات و عبارات ديگري به خود او بر گردانيد و بپرسيد که آيا درست متوجه منظورش شده ايد يا نه.
تد مي گويد: «مري، اين اواخر از روابط جنسيمان اصلاً راضي نيستم به نظر ميرسه که تو هيچ وقت حوصله نداري. نمي دونم آيا از دست من ناراحتي يا از مورد ديگه اي؟ احساس مي کنم خيلي از تو دور شدم. مدام عذر و بهانه مياري که «بچه ها نمي گذارند، يا خيلي خسته اي، يا سردرد داري يا...»، اما ميدونم دليل آن چيز ديگه ايه، ميدونم که اين اواخر وقت زيادي با تو نگذراندم؛ شايد به همين دليل احساس صميميت و نزديکي زيادي به من نمي کني.»
ماري جواب مي دهد: (شنونده ي بد)«چطور مي توني، چنين چيزي بگي؟ يک ماهه، اصلاً تو را نديدم، همه اش مشغول کارت هستي. اين تويي که شب ها خيلي خسته به خانه مياي. فکر مي کني من اين جوري تحريک مي شم؟ نه.تو نميدوني يه بچه ي کوچيک و دو تا بچه ي بزرگتر را اداره کردن
يعني چه؟»
ماري(شنونده ي خوب)«احساس مي کني تو را پس مي زنم؟ فکر مي کني از نزديکي با تو خوشم نمي آيد؟ اين احساس خيلي بديه، به نوعي ترسناکه، با علم بر اين که تو خيلي هم پر حرارت هستي.»
تد گفت:«آره، همين طوريه، من از اين وضع خيلي ناراحتم.»
هنگامي که مري بر احساسات تد صحه مي گذارد، تد احساس امنيت کرده و مي تواند به لايه هاي زيرين برسد. حال مي تواند از الگوي احساسات پيروي کرده و با احساس هاي آسيب پذيري، نظير رنجش و ترس تماس برقرار کند.
2-به مرد خود نشانه هاي بينايي و گفتاري اي ارائه دهيد که نشان دهنده ي شنونده بودن و درک کردن شما باشد. به عنوان مثال:چنان چه به هنگام گوش دادن به سخنان نامزد يا همسرتان تنها فقط آن جا مي نشينيد و به او خيره مي شويد؛ او احساس خواهد کرد که به وي گوش نداده ايد. مردها نياز دارند هنگامي که به قلمرو احساسات خود وارد مي شوند، تحسين و تشويق شوند. به چندين روش مي توانيد در اين رابطه به همسرتان کمک کنيد:
•به ياد داشته باشيد که مردها «بينايي» هستند. بنابراين هنگامي که نامزد يا همسرتان صحبت مي کند، سر خود را به علامت تأييد گفته هاي او تکان دهيد. بدين ترتيب احساس پذيرفتني بودن کرده و حس خواهد کرد خوب به او گوش داده ايد.
•اصواتي نظير «آها» و «هوم هوم»کردن به همسرتان کمک مي نمايد، احساس کند درکش مي کنيد، البته اين به اين معني نيست که مي بايست
همواره با تمام گفته هايش موافقت کرده، بلکه به اين معناست که شما گفته هاي او را درک مي کنيد.
نوازش جسماني باعث مي شود همسرتان احساس صميميت و نزديکي بيشتري با شما کرده و به خود اجازه دهد، احساسات بيشتري را حس کند. البته اين رفتار را بيش از حد انجام ندهيد.همان گونه که در ابتداي مقاله گفتم دست او را گرفتن، نزديک او نشستن و احساس نزديکي؛ صميميت بين شما را افزايش داده و مکالمه ي احساسي ارضاء کننده تري را بين شما برقرار مي کند.
من اين توصيه ها را در زندگي شخصي خود نيز به کار برده و به نتيجه رسيده ام. اميدوارم شما نيز با استفاده از آن به روابط ارضاء کننده تري دست يابيد. اين اطلاعات را با نامزد يا همسر خود در ميان بگذاريد تا او نيز براي شما شنونده ي بهتري بشود.

پرسش هايي درباره ي روش هاي ارتباطي مردها

در زير پنج سؤال مهم آمده که به کرات از من پرسيده شده و نيز پاسخ هر يک آورده شده است. ضمناً درک اين پاسخ ها در خلق روابط ارضاء کننده تر با مرد زندگيتان به شما کمک خواهد کرد:

1-چر همسرم به هنگام دعوا سعي مي کند مرا از احساساتم دورکند؟

آيا تا به حال اتفاق افتاده به هنگام ابراز ناراحتي يا رنجش خود به همسرتان، ناگهان ببينيد در مجادله اي متفکرانه و منطقي گير افتاده ايد
که نهايتاً در آن بازنده شماييد؟ در حاليکه نمي توانيد بفهميد چه اتفاقي افتاده است و تنها احساساتتان را بيان مي کرديد؟ اما به شما حمله شد و با سخناني نيشدار به شما جواب دادند!
در اين گونه مواقع شما يک قرباني هستيد که بي خبر از همه جا در دام اين تاکتيک ارتباطي مردها افتاده ايد.
هنگامي که مردها احساس مي کنند مورد تهديد واقع شده اند، مي ترسند و احساس آسيب پذيري کرده و سعي مي کنند شما را از احساساتتان بيرون بکشند. در اين گونه مواقع آن ها سعي دارند شما را از قلبتان به سرتان بکشند، جايي که شانس بيشتري براي برنده بودن دارند.
مردها به هنگام کاربري از مغز و قوه ي تفکر خود، در مقايسه با هنگامي که از قلب و احساسات خود صحبت مي کنند، احساس تسلط بيشتري مي نمايند، چرا که تمرين بيشتري در اين زمينه داشته اند. آن ها هنگامي که شما به ابراز احساسات مي پردازيد، احساس ضعف کرده و لذا به منظور موازنه ي معادله ي قدرت، سعي مي کنند مکالمه را از «احساسات» به سمت «داده ها» سوق دهند و در اين راه سؤال هاي زيادي از شما مي پرسند. به جاي اين که احساسات خود رادر اين باره ابراز کنند، مشاهدات علمي انجام مي دهند و سعي مي کنند با گفتن جملاتي نظير جملات زير، احساسات شما را زير سؤال ببرند.
•«کمي عصبي به نظر مي آيي؟ خيلي احساساتي برخورد مي کني.»
•«نمي فهمم، چرا اين جوري بهم ريختي؟»
•«آرام باش، خيلي عصبي شده اي!»
•«بيش از حد احساساتي هستي و نق مي زني!»
اين تاکتيک در مورد اغلب زن ها مؤثر واقع مي شود، به طوري که توان خود را از دست داده و به يک نبرد فکري کشيده مي شوند. در اين گونه مواقع مردها از شانس بيشتري برخوردار هستند. (مخصوصاً اگر وکيل باشند!)در اين موقع مشکل اصلي هم چنان حل و فصل نشده باقي مي ماند و شما سرخورده و گيج و او از اين که با کاستي ها و ناتواني هاي احساسي و عاطفي خود روبرو نگشته، احساس رهايي خواهد کرد. گرچه برخي از مردها نسبت به اين عادت خود، آگاهي چنداني ندارند، اما اغلب مواردي که من با آن ها مصاحبه کرده ام، چنين ابراز داشتند که در اين گونه مواقع کاملاً آگاهانه دست به اين کار مي زنند.
راه حل: اجازه ندهيد نامزد يا همسرتان با شما چنين برخورد کند. تماس خود را با احساساتتان از دست ندهيد و به خاطر داشته باشيد، نقطه ي قدرت زن ها در همين است. به نامزد يا همسرتان بگوييد که از نياتش با خبريد و اين که چنين روش هايي ديگر در مورد شما کار ساز نمي باشد. به خاطر داشته باشيد، سرباز زدن از مسايل اصلي و ريشه اي به همان اندازه که براي شما ناخوشايند و غيرارضاءکننده است، براي نامزد يا همسرتان نيز نامطلوب مي باشد. هرچه مردي در ابراز احساساتش احساس امنيت بيشتري داشته باشد، با احساسات شما نيز راحت تر برخورد کرده و سعي نخواهد کرد اين احساسات را در شما سرکوب کند.

2-چرا مردها از صحبت راجع به مسايل احساسي، در دير وقت متنفرند؟

ساعت يازده شب است، شما و همسرتان در رختخواب مشغول مطالعه هستيد. تمام روز منتظر فرصتي بوديد تا موردي را با او در ميان بگذاريد.بنابراين رو به او کرده مي گوييد: «عزيزم، مي تونم راجع به موردي با تو صحبت کنم؟»در اين هنگام او با بي ميلي و اکراه به شما پاسخ مي دهد که:«خيلي دير شده ،نمي تونيم فردا راجع بهش صحبت کنيم؟»هنگامي که شما اصرار مي کنيد، او عصباني شده و به شما جملاتي نظير اين ها مي گويد:
•«چرا هميشه نصف شب، ياد صحبت کردن مي افتي؟»
•«مي دوني خيلي طول مي کشه؟ ممکن است تا نزديک صبح من را بيدار نگه داري؟»
•«نمي تونم، بعد از اين همه کار کمي با خودم آرامش داشته باشم؟»
•«چرا هميشه مي بايست موقعي که تو مي خواهي صحبت کنيم؟»
اين احتمال وجود دارد که با گفتگوي شما موافقت کند، اما در بين صحبت هايتان خوابش ببرد، يا به احساساتتان اهميت چنداني ندهد و با هوم هوم کردن يا آه و اوه هاي تک سيلابي به شما پاسخ بدهد.
چرا صحبت درباره ي مسايل احساسي شب ها ديروقت تا بدين حد مردها را آزار مي دهد؟
الف-مردها شب ها هنگامي که خسته هستند، احساس تسلط کمتري مي کنند. آن ها اغلب به مکالمه، به چشم يک «نبرد قدرت»کوچک مي نگرند. هنگامي که مکالمه حول موضوع هاي احساسي و عاطفي دور بزند، به مراتب احساس توانايي کمتري در خود مي کنند.بنابراين سعي
خواهند کرد مکالمه را به وقت بعدي موکول نمايند تا شانس بيشتري داشته باشند. البته عکس اين حالت در مورد زن ها صدق مي کند. ما به طرزي غريزي دوست داريم هنگامي که مردها خسته هستند، راجع به چنين مسائلي صحبت کنيم، چرا که مي دانيم مقاومتشان پايين تر بوده و ذهن و فکرشان خيلي شفاف نيست.
ب- مردها مي ترسند مبادا تا صبح ادامه دهيد و آن ها از خوابشان محروم شوند. اين مربوط مي شود به اين راز ارتباطي درباره ي مردي که مي گفت:«مردها براي صحبت کردن به يک دستور جلسه احتياج دارند.» آن ها مي ترسند تا صبح بيدار بمانند و صبح نتوانند از فرط خستگي به سر کار بروند، پس بنابراين شغل خود را از دست بدهند. اين است که به شما پاسخ منفي خواهند داد.
راه حل: در اين باره با همسرتان صحبت کنيد و سعي نماييد راجع به اين قبيل صحبت هاي دير هنگام به توافق برسيد. شايد لازم باشد برخي اوقات با او همکاري کرده و تا فردا صبر کنيد. مي توانيد براي خود يک محدوديت زماني در نظر بگيريد و مثلاً به او بگوييد: «عزيزم، مي بايست راجع به موردي با تو صحبت کنم. مي توني فقط پانزده دقيقه به من وقت بدهي؟ مي دونم، خيلي خسته اي. اما اين به من کمک مي کنه احساس بهتري داشته باشم. مي تونيم بعداً راجع به ادامه ي آن صحبت کنيم.»
هرگز احساسات منفي را روز ها و هفته ها در خود نگه نداريد، تا به يک باره همگي آن ها را روي سر همسرتان خالي کنيد. سعي نماييد همواره راجع به احساسات منفي خود با همسرتان صحبت نموده تا در
شما «تلنبار» نشود و به هيولايي که حل و فصل شان بسيار وقت گير هستند، تبديل نگردند.
3-چرا هنگامي که به نامزد يا همسرم توصيه يا نصيحتي ارائه مي دهم، مخالفت مي کند، اما چند روز بعد با همان راه حل بر مي گردد و طوري رفتار مي کند که گويي خودش به آن راه حل رسيده است؟
آياشما و همسرتان مي خواهيد تصميم بگيريد، براي تعطيلات به کنار دريا برويد يا به به درياچه اي که در نزديک شهرتان است؟ پس سعي مي کنيد او را متقاعد سازيد که به کنار دريا رفتن اشتباهي بزرگ خواهد بود، چرا که اين موقع سال بسيار شلوغ بوده و شنيده ايد که نوجوان ها آن جا سرو صداي زيادي مي کنند. از طرفي درياچه بسيار آرام و رمانتيک بوده و سفر به آن جا ارزان تر تمام مي شود، اما همسرتان ظاهراً صحبت هايتان را نشنيده مي گيرد و اصرار مي ورزد که کنار دريا ايده ي بهتري است. شما خوب مي دانيد که خود او نيز براستي دريا را ترجيح نمي دهد و با شما موافق است اما گفته هايتان را تأييد نمي کند.
چند روزبعد به هنگام شام او رو به شما کرده و مي گويد: «راجع به سفرمون فکر کردم، به نظر من اين موقع از سال کنار دريا خيلي شلوغه و ديگر اين که بچه مدرسه اي ها اونجا خيلي شلوغ مي کنند. درياچه آرام بخش تره، بنابراين بهتره به اونجا بريم.» در حالي که دهانتان از تعجب باز مانده، نمي توانيد بفهميد، چگونه به خاطر نمي آورد که همين نظر را چند روز پيش شما داده بوديد.
به خاطر داريد که:
•مردها نياز دارند، احساس کنند که قادرند کارها را به تنهايي و به
خوبي انجام داده و اين که هميشه حق با آن ها است. همان طور که مي دانيد مردها خيلي رقابتي فکر مي کنند، حتي با همسرشان. برخي اوقات هنگامي که ايده اي به ذهنتان مي رسد با اين که ممکن است با شما موافق باشند، اما از اين که نظرتان را بپذيرند، امتناع مي کنند. تسليم شدن و اعتراف به اين که نظرات شما نيز صحيح هستند، باعث مي شود که احساس نمايند، شما باهوش تر از آن ها هستيد و اين چيزي است که اصلاً دوست ندارند بپذيرند.
•مردها نياز دارند احساس کنند همه جا رئيس هستند و مسئوليت کارها و تصميم گيري ها با آن ها است.هنگامي که راه حلي براي مشکلي پيشنهاد مي کنيد که ممکن است با آن نيز موافق باشند، بخشي از آن ها احساس مي نمايد، شما رئيس هستيد و اين که قدرت و تسلط بيشتر در رابطه با شماست. اين يکي از غرايز عمده در مردان محسوب مي شود، اما در عين حال آن را با اصرار تمام انکار مي کنند!
•مردها دوست دارند احساس استقلال کرده و اين که خودشان کارها را انجام دهند. اين به آن نياز غريزي پسر بچه ها که استقلال خويش را جدا از مادرشان تعريف مي کنند، بر مي گردد. پسر بچه ها معمولاً مي گويند: «نه مامان، بذار خودم بند کفش هايم را ببندم، خودم مي تونم اين کار را بکنم.»هنگامي که مردي احساس کند به او کمک کرده ايد تا مسئله اي را حل کند، به طرزي پنهان احساس ضعف مي کند.
راه حل: حائز اهميت است که درک کنيد مردها عمداً چنين رفتار نمي کنند. اين طور نيست که خودآگاه صحبت هايتان را ناديده بگيرند و
سپس بگويند:«آه چرا زودتر به فکر خودم نرسيد؟ حالا که اين طور شد تا پنجشنبه صبر مي کنم تا آب ها از آسياب بيافتد و بعد وانمود مي کنم که خودم به جواب رسيده ام.» نه اين طور نيست. چنان چه از او بپرسيد، او مي تواند قسم بخورد چنين چيزي را قبلاً هرگز از شما نشنيده است! بهترين توصيه اي که در اين مورد وجود دارد، اين است که با او در اين باره صحبت کنيد و بخواهيد اين مطالب را با او نيز بخواند.به خاطر داشته باشيد که اين عادت براي رابطه تان زياد تهديد آميز نيست، بلکه تنها کمي آزار دهنده است.
4-چرا همسرم به اندازه ي من در رابطه با احساسات و عواطفش ابراز گر نيست و به آن اندازه که من پذيراي احساسات او هستم، او پذيراي احساسات من نيست؟
تصور کنيد شما و همسرتان برنامه ريزي کرده ايد که به ميهماني برويد. يک ساعت و نيم طول مي کشد تا آماده شويد. بعد از لباس پوشيدن پيش همسرتان مي رويد و مي گوييد: «عزيزم، آرايشم چطوره؟» شوهرتان نگاهي مي اندازد و مي گويد: «خيلي خوبه.» سپس مي رود تا کليد ماشين را بردارد.همانجا خشکتان مي زند، پيش خودتان فکر مي کنيد: «خوب فقط همين؟»هنگامي که شوهرتان بر مي گردد و به او مي گوييد از او رنجيده ايد، با تعجب جواب مي دهد: «من که گفتم خيلي خوب شده اي! مگه ديگه مي بايست چي بگم؟»
«تو نديديي که لباس هاي نو پوشيدم و موهامو پيچيدم؟»
او در حالي که صداي خود را کمي بالا برده، مي گويد:«ميدوني مشکل چيه؟ هيچ وقت سيري نداري. هر کاري مي کنم، تو راضي نميشي.
همه اش از من ايراد مي گيري؟»
در حالي که همين طور مشغول دعوا هستيد، احساس گيجي و سردر گمي مي کنيد و نمي توانيد بفهميد که چرا اين اتفاق افتاده است.
واقعيت از اين قرار است:به آن اندازه که زن ها به جزييات دقت دارند، مردها دقت ندارند.اين موضوع بر ميگردد بهحافظه ي ژنتيکي مردها چنين آموزش ديده اند که بسيار هوشيار باشند و زن ها چنين آموزش ديده اند که به جزييات وقوف بيشتري داشته باشند. مردهادوردست ها را زير نظر مي گيرند تا نشاني از قبايل دشمن بيابند، در حالي که زن ها به آتش خيره مي شوند و حواسشان به بچه هاست. مردها به اين فکر مي کنند روزي چند جريب زمين را مي توانند شخم بزنند، يا اين که سال بعد چه به کارند. در حالي که زن ها هوش و حواسشان به اين است که امشب براي شام چه درست کنند. مردها ناراحت اين هستند که چگونه پول بيشتري در بياورند تا بچه ها را به دانشگاه بفرستند و قسط خانه را تمام کنند. در حالي که زن ها نگران اين هستند، بچه ها براي فردا لباس زير تميز دارند يا نه. هيچ يک از اين نوع آگاهي ها لزوماً بهتر يا بدتر از ديگري نيست، بلکه تنها متفاوت هستند و هر دو لازم. مردها و زن ها تنها به دو طريق متفاوت دنياي اطراف خود را مي بينند و ادراک مي کنند. احتمالاً مي توانيد با موارد زير ارتباط برقرار کنيد.
تا به حال شده است در راه برگشت از خانه ي دوستي از مبلمان آن ها تعريف کنيد و شوهرتان جواب دهد: «جدي؟ کاناپه شان آبي رنگ بود؟ اصلاً متوجه نشدم!»
آيا شده است از همسرتان بپرسيد: «لباس کتاني سبز رنگ منو ديدي؛
اوني که پاپيون سفيد داره؟ فکر مي کند بهتر نيست براي عروسي پسر خاله ات اونوبپوشم، تا آن لباس مخمل سياه را؟» اما او طوري با دهان باز به شما نگاه مي کند، گويي اصلاً نمي داند چنين لباس هايي داريد؟
اغلب مردها (نه همه ي آن ها) به اندازه ي ما زن ها رنگ، شکل، بافت، جنس و جزئيات ديگر را مشاهده نمي کنند.
زن ها اين طور آموزش ديده اند که تمامي جزئيات را ببينند.مشکل در اين جاست که زن ها ناخودآگاه انتظار دارند مردها نيز از همان نوع ادارک بهره مند باشند که زن ها بهره دارند.
بنابراين هنگامي که از همسرتان مي پرسيد: «آرايشم چطور به نظر ميرسه؟» انتظار داريد با ذکر جزئيات به اين سؤال شما جواب بدهد، در حالي که چنين نيست. ما زن ها عادت داريم هنگامي که لباس جديدي را بر تن يکي از دوستانمان مي بينيم، بگوييم: «آه باربارا، لباست جديده؟ چقدر زيبا است، بر گرد پشتت را هم ببينم، چقدر بهت مياد، چه رنگ زيبايي، واقعاً اندامت تو اين لباس خيلي زيباتر به نظر ميرسه. واي، چه گوشواره هايي، چقدر به هم ميان، اون را از کجا خريدي؟»
اين چنين نيست که مردها دوست ندارند از شما تعريف کنند، بلکه موضوع اين است که آن ها زياد به اين چيزها دقيق نمي شوند، اصولاً عادت ندارند به اين قبيل جزئيات آن هم به طرزي خاص و ويژه توجه نشان دهند. در واقع اغلب مردها حتي ممکن است از اين مشکل بي خبر باشند و نتوانند اين قبيل موارد را درک کنند. مگر آن که به سمع و نظرشان برسد
و برايشان توضيح داده شود.
راه حل: مي توانيد به نامزد يا همسرتان آموزش دهيد به جزئيات توجه بيشتري نشان دهد. راجع به قيافه و لباس هايي که مي پوشيد جزئياتي را برايش ذکر کنيد، يا مثلاً هنگامي که خانه ي زيبايي را مي بينيد، جزئيات بيشتري از زيبايي هاي آن را به رؤيت همسرتان برسانيد.تا او نيز اين قبيل چيزها را ببيند. مي توانيد زيبايي هاي منظره اي را که در پارک ديده ايد، برايش توصيف کنيد.
روش مردانه:«لباس زيبايي است.»
روش زنانه:«عزيزم، چه لباس قشنگي پوشيدي، چه بافت زيبايي دارد، تار و پودش چه رنگ زيبايي دارد. آه کمي قرمز و آبي هم به چشم مي خورد. هرچه رو به پايين مي رود به طرز زيبايي تنگ تر و تنگ تر مي شود. هيکلت در اين لباس خيلي زيبا شده چقدر خوش دوخت است؟»
روش مردانه: «آن خانه زيبا به نظر مي رسد.»
روش زنانه: «آه، چه خانه زيبايي. حياطش را ببين، آيا زيبا نيست؟ چه درب و پنجره هاي فرانسوي زيبايي؟ چه زيبا رنگ شده اند، چقدر نو به نظر مي رسد.»
روش مردانه: «امروز پارک خيلي زيبا بود.»
روش زنانه: «خيلي دوست دارم الان توي پارک باشم و زير آفتاب روي صندلي ها بنشينم. اين وقت از روز همه چيز زير آفتاب خيلي قشنگ تر به نظر مي رسد. نميدوني چه سايه هاي تيره و روشني از رنگ سبز آن جا به چشم مي خورند. ابرها چقدر «پف کرده اند» اين طور به نظر مي رسد که
مي خواهند منفجر شوند. هر وقت که اين جا هستم خيلي احساس آرامش دارم.
اين به همسرتان آموزش مي دهد که او نيز جزئيات يبشتري را مشاهده کرده و راجع به آن ها صحبت کند.
هنگامي که نامزد يا همسرتان از شما تعريف مي کند، يا به موردي اعتراف مي کند، از او بخواهيد دقيق تر صحبت کند. به طور مثال، تصور نماييد همسرتان مي گويد: «عزيزم از اين لباست خيلي خوشم مياد.»در اين موقع به گفتن «متشکرم» قناعت نکنيد و بخواهيد توضيح دهد، از چه ويژگي آن خوشش مي آيد. چنان چه پاسخ داد: «از رنگش خوشم مي آيد.» بپرسيد از اين رنگ بيشتر خوشش مي آيد يا از رنگ لباس ديگرتان که آبي است؟ به عبارت ديگر به او آموزش دهيد، احساساتش را با جزئيات بيان کند.
چنان چه به تاريخ ادبيات نگاه کنيد، در مي يابيد که مردها نيز به همان اندازه زن ها از احساسات و ذوق شاعرانه بهره مند هستند، اما بسياري از مردان قرن بيستم به تمرين بيشتري در اين زمينه احتياج دارند.
5-چرا همسرم هنگامي که از موردي ناراحت است عصباني مي شود و حالت تدافعي به خود مي گيرد، به جاي آن که بگويد چه عاملي او را ناراحت کرده است؟ شما و همسرتان پس از صرف شام توي اتاق نشسته ايد و مي بينيد او از موردي ناراحت است، مي پرسيد: «از موردي ناراحتي؟» و او مي گويد: «نه»
اصرار مي ورزيد: «عزيزم ميدونم از موردي ناراحتي. ميتوني راجع به اون با من صحبت کني.» با لحن سردي مي گويد: «هيچ موردي، اينقدر به
من پيله نکن.»
شما مي گوييد:«به نظر نميرسه وضعت خوب باشه، صدات هم عصبانيه.»
سرتان داد مي زند: «دست از سرم بردار، حوصله ندارم. چرا اينقدر منو زير نظر گرفتي؟ آره درست ميگي، من عصباني ام، اما الان از اين که اينقدر مزاحمم شدي، عصباني ترم.»
چرا مردها فقط عصبانيت خود را ابراز مي کنند؟ هنگامي که ترسيده اند يا نگران هستند، با عصبانيت واکنش نشان مي دهند. وقتي که رنجيده اند، عصباني تر مي شوند؛ وقتي که احساس گناه مي کنند، باز هم عصباني مي شوند؛ گاهي اوقات حتي از اين که اين قدر شما را دوست دارند و تا بدين حد به شما محتاجند، باز هم با عصبانيت واکنش نشان مي دهند؟
به منظور يافتن پاسخ اين معما، مي بايست به کودکي مردها نگاهي بياندازيم. تا همين اواخر به پسر بچه ها چنين آموزش داده مي شد که نبايد احساسات آسيب پذيري نظير رنجش، ترس يا نيازمند بودن را از خود بروز دهند. چرا که اين احساسات، واکنش ضعيف ها به شما مي روند و فقط به درد دخترها مي خورند نه پسرها. پسرهايي که مي رنجند، گريه مي کنند، مي ترسند، مسخره جلوه مي کنند و يا «بچه سوسول» ناميده مي شوند. به پسرها براي قوي بودن، خشن بودن و رفتار مردانه داشتن جايزه داده مي شود. از آن ها چنان چه عصباني شوند يا دعوا کنند پذيرفتني است، چنان چه جا بزنند، بترسند و گريه کنند پذيرفتني نيست.
هنگامي که حدس مي زنيد، شوهرتان احساسات ديگري (به غير از خشم)را تجربه مي کند، به اين روش مي توانيد کمک کنيد: براي او منطقه ي امني فراهم کنيد تا از خشم خود دور شود و احساسات آسيب پذيرش را نيز حس کرده و متعاقباً آن ها را ابراز کند.
«عزيزم ميدونم چقدر از حمله ي قلبي فرد ناراحتي. او هم سن تو و بهترين دوست توست و بهت خيلي نزديکه. هميشه وقتي يکي از نزديکان ما سکته قلبي مي کنه، خيلي مي ترسيم. ترس از اين که اون هايي که دوستشان داريم را از دست بديم. مي بايست خيلي درمانده و ناراحت باشي. نمي دوني چکار کني تا اون بهتر بشه و فقط مجبوري که منتظر بموني.» هنگامي که همسرتان احساسات آسيب پذيري خود را به شما نشان مي دهد، پس خوراند مثبت زيادي به او ارائه دهيد. به خاطر داشته باشيد، مردها همواره به خاطر آسيب پذير بودنشان مورد انتقاد زيادي قرار گرفته اند. هيچ وقت به خاطر اين مورد کسي آن ها را تأييد نکرده است. هنوز نيز در بسياري از بخش هاي جامعه، وضع هم چنان به همين منوال است. پس بدانيد آن ها به تمامي تأييد و تشويق و حمايتي که شما مي توانيد به آن ها بدهيد، نياز دارند. هنگامي که همسرتان کمي خودش را رها کرده و احساساتش را ابراز مي کند، به او بگوييد که چقدر دوستش داريد و به او افتخار مي کنيد. منظورم اين نيست که رفتار زيردستانه اي پيش بگيريد، بلکه منظورم اين است که از مردتان به خاطر انجام آن چه که براستي برايش ترسناک است، حمايت کنيد.
هرچه مردي عصباني تر است، پسر بچه ي کوچک درون (کودکي) او بيشتر ترسيده است.
نکته ي مهم: چنان چه نامزد يا همسرتان خشم مزمن و هميشگي دارد که برايتان آزار دهنده و غيرقابل کنترل است، توصيه هاي اين مقاله را تماماً فراموش کنيد و فوراً نزد مشاور يا روانکاو برويد.

فرهنگ مردانه و زنانه

مطمئنم بعد از خواندن اين مقاله، مي توانيد درک کنيد که چرا مطلب را با اين جمله آغاز کردم که مردها به زبان هاي مختلفي صحبت مي کنند. به منظور جمع بندي هر آن چه را که تا به اين جا گفته ايم، در زير يک فرهنگ لغت مردانه و زنانه آورده ام. درست به مانند يک فرهنگ واژگان فرانسه به انگليسي که ترجمه ي لغات فرانسوي به انگليسي مقابل هر واژه آمده است. يعني عبارت هاي مذکر (مردانه) را گرفته و ترجمه هاي مونث (زنانه) آن را در مقابل آورده ام. تنها موارد معدودي را در اين ليست گنجانده ام. مي توانيد از اين مثال ها استفاده کرده و ترجمه هاي شخصي خود را از گفته ها يا تکيه کلام هاي همسرتان که شما را عصباني مي کند، ترتيب دهيد.
حتي ممکن است لازم باشد از همسرتان نيز در اين رابطه کمک بگيريد. چنان چه او گفت اين کار تنها و به شرطي انجام مي دهد که شما نيز در درست کردن يک فرهنگ واژگان زنانه و مردانه به او کمک کنيد، تعجب نکنيد!

رازهايي درباره ئ برقراري ارتباط با مردان

عبارت ها

ترجمه

نمي خوام الان راجع به آن صحبت کنم

به کمي وقت احتياج دارم، تا بفهمم چه احساسي دارم. مي ترسم چنان چه الان جواب بدهم اشتباه کنم. در ابراز احساسات به خوبي و مهارت شما زن ها نيستيم.

آرام باش، خيلي احساساتي شدي.

احساس مي کنم، مجبورم حال تو را خراب کنم. اما نمي دانم چطور؟ من خود را مسئول درد و رنج تو مي دانم. اما نمي دانم که چگونه به تو کمک کنم.

ببين، من همين طوري هستم، مردها اين جوري بار آمدند.

مي ترسم عيبي داشته باشم و نتوانم تغيير کنم. خودم هم هميشه دليل رفتارهايم را نمي فهمم

گفتم متأسفم، مي بايست ديگر چکار کنم؟

مي ترسم مرا نبخشي. احساسي مي کنم که يک آشغال هستم که تو را ناراحت کرده ام. هر وقت اشتباهي مي کنم، احساس شرمندگي مي کنم.

عزيزم فردا صبح بايد زود بيدار بشم. فکر مي کني الان وقت مناسبي است. (شب در رختخواب در حين پيش نوازش)

الان فقط مي خوام با تو همبستر شوم و حوصله ي پيش نوازش را ندارم. مي ترسم، چنان چه اين خواسته خود را بگويم فکر کني خودخواه هستم.

چرا هميشه مي خواهي، موقعيت را طوري جلوه بدهي که همه ي تقصيرها با من است، پس اشتباهاتي که تو مي کني چه مي شود؟

هيچ وقت دوست ندارم بگويم حق با توست. از اين که گاهي اوقات تصميم هايم به خوبي تو نيست، يا به سرعت تو نمي توانم تصميم بگيرم، از دست خودم عصباني مي شوم.

اميدوارم مطالب اين مقاله درباره ي نحوه ي ارتباط با مردها، برايتان مفيد و روشنگر بوده باشد. لطفاً آموخته هاي خود را با نامزد يا همسرتان در ميان بگذاريد. بدين طريق آن ها احساس خواهند کرد شما درکشان مي نماييد و آن گاه مي توانند در جهت خلق ارتباطي مؤثر و عاشقانه با شما همکاري کنند.
منبع:کتاب رازهايي درباره ي مردان