مغالطه پژوهی نزد فخر الدین رازی
فخر الدین محمد بن عمربن حسین رازی، معروف به امام فخر رازی و ابن الخطیب و ملقب به امام المشککین (544- 660 ه.ق)، از علما و حکما و متکلمین بزرگ اسلام است که در ری به دنیا آمد. در نسبش کلمه ی «تیمی بکری» ذکر شده است که نشان میدهد خاندان او نسب خود را به ابوبکر، خلیفه ی اول، میرساندهاند. از فخر رازی آثار زیادی برجای مانده است. برخی از مهم ترین این آثار در علم فلسفه و منطق، به شرح ذیل است: 1. المباحث المشرقیة 2. محصل افکار المتقدمین و المتأخرین 3. المنطق الکبیر 4. الملخص فی الحکمة و المنطق 5. تعجیز الفلاسفه 6. رسالة فی جوهر المفرد 7. الانارات فی شرح الاشارات 8. لباب الاشارات 9. شرح عیون الحکمة 10. رسالة فی النفس 11. مباحث الوجود 12. مباحث الحدود 13. الآیات البینات و ... (1) از میان این آثار ما به منظور بررسی آراء فخر رازی، کتاب الانارات و شرح عیون الحکمه را محور بحث خود قرار میدهیم.
دو اثر نخست در شرح آراء ابن سیناست. فخر رازی در این دو اثر، همانند ابن سینا، رویکردش به ترتیب رویکرد طبقه بندی و بحث از مواضع است. (2)
وی در الملخص هرگز وارد بحث از مغالطات نمیشود و سخن از آن را اطاله ی کلام میداند. (3)
بنابر سخن بالا، رویکرد فخر رازی طبقه بندی و بحث از مواضع بوده است. با وجود این، چون فخر رازی، مانند غزالی، در آثارش به رد آرائی میپردازد که فلاسفه بیان کردهاند و نظر او مخالف با شریعتاند، از این رو أخذ رویکرد موردی به نحو پراکنده در جای جای آثار او مشهود است؛ ولی از آنجا که فخر رازی در آثار مذکور بخش مستقلی را به معماهای منطقی اختصاص نداده است، نمیتوان او را همانند غزالی و سهروردی أخذ کننده ی رویکرد مورد پژوهانه نیز دانست.
تعریف مغالطه از دیدگاه فخر رازی
فخررازی در الانارات بدون اینکه مغالطه را تعریف کند، سخن را چنین آغاز میکند: بدان غلط یا در صورت (قیاس) واقع میشود و یا ... . (4)وی در الملخص میگوید: «اگر انسان در تحصیل تصورات رشد لازم را پیدا کند و سپس تصدیقات اولیه را از آن ها به دست آورد و در تألیف قیاس این مقدمات، شرایطی را که در ترکیب ذکر شد، رعایت کند، لامحاله قیاس برهانی میسازد (و در دام مغالطه نمیافتد)؛ از این رو صرف وقت برای اموری [منظور مغالطات است] که برخی ذکر میکنند جداً لازم نیست». (5)
همین مطالب را با بیانی دیگر در شرح عیون الحکمة نیز مشاهده میکنیم. (6)
از مجموع عبارات فوق میتوان چنین استنباط کرد که فخر رازی نیز، مانند بسیاری از گذشتگان، هنگام بحث از مغالطات، مغالطات در قیاس را مدنظر دارد و حتی مانند غزالی میگوید: اگر قیاسی درست نباشد، این نادرستی به سبب «خللی» است که در آن رخ داده است. به دیگر سخن فخر رازی هم مانند غزالی و سهروردی «قیاس مختل» و نادرست را مغالطه میداند و مورد بحث قرار میدهد و اصلاً به جنبه هایی از قبیل «مناقض نتیجه بودن» و امثال آن، که ارسطو و ابن سینا گفته بودند، اشاره نمیکند.
غلط (ص 312) |
در صورت قیاس (ص 312) |
از اشکال منتج نباشد (ص 312) |
از اشکال سه گانه نباشد (ص 312) |
از ضروب منتج نباشد (ص 312) |
|||
در ماده (ص 312) |
صادق (ص 313) |
عین نتیجه باشد (ص 313) |
|
محتاج به نتیجه باشد (ص 313) |
|||
اخفی از نتیجه باشد (ص 313) |
|||
غیر مناسب با نتیجه باشد (ص 313) |
|||
کاذب (ص 314) |
به سبب لفظ (ص 314) |
هنگام بساطت لفظ |
در جوهر لفظ (مشترک) (ص 314) |
در هیئت لفظ (ص 314) |
|||
به سبب ترکیب لفظ |
انتقال از لفظ جمیع به لفظ هر یک (ص 314) |
||
انتقال از لفظ هر یک به لفظ جمیع (ص 314) |
|||
به سبب معنی (ص 314) |
ایهام عکس (ص 316) |
||
أخذ ما بالعرض به جای ما بالذات (ص 317) |
|||
أخذ لاحق شیء به جای شیء (ص 317) |
|||
أخذ ما بالقوه به جای ما بالفعل (ص 317) |
|||
ناشی از غفلت از توابع حمل (ص 317) |
|||
در اعراب و بناء (ص 317) |
|||
اشتباه شکل و اعجام (ص 317) |
|||
در صورت و ماده با هم (ص 312) |
|||
نه در صورت و نه در ماده (بی ربط بودن مقدمات نسبت به نتیجه) (ص 312) |
وضع غیرعلت به جای علت (ص 312) |
||
مصادره به مطلوب (ص 312) |
خلل در قیاس (ص 239) |
در مقدمات (ص 239) |
در لفظ (مشارکت در اسم) (ص 239) |
در معنی (مشارکت در صفتی از صفات عام (ص 239) |
اشتراک در بعضی وجوه موهوم اشتراک در تمام وجوه شود (ص 239) |
|
اینکه حکم تنها با وجود شرایط خاصی صادق باشد و گمان شود که در نبود آن شرط نیز حکم صادق است. (ص 240) |
||
حکم وهم در غیر محسوسات (ص 240) |
||
در هر دو (در لفظ و معنی) (ص 239) |
||
در ترکیب (ص 239) |
فقدان شرایط مذکور در منتجات (ص 240) |
اقسام مغالطه از دیدگاه فخر رازی
فخر رازی «غلط» و «خلل در قیاس» را مقسم قرار میدهد و تقسیم مغالطات را از آنجا آغاز میکند؛ (7) یعنی همان کاری که غزالی، سهروردی و ابن سینا (در اشارات) انجام دادهاند. بنابراین فخر رازی نیز مانند آن ها در دسته بندی و تقسیم مغالطات، مغالطات ناشی از احوال آدمی را جای نمیدهد و راهی را که فارابی رفته بود، نمیپیماید.ملاک تقسیم نزد فخر رازی، «علل وقوع خلل در قیاس» و به عبارت دیگر «علل وقوع مغالطه» است؛ یعنی درست همان ملاکی که تمامی دانشمندان مزبور برگزیده بودند. این امر از سخنش پیداست که میگوید: «اگر نتیجه ی قیاس درست نباشد، این نادرستی به سبب خللی است که یا در مقدماتش هست و یا در ترکیبش». (8)
فخر رازی در شرح عیون الحکمة و الانارات، هنگام بیان اقسام مغالطه، مغالطات را به «مغالطات به سبب صورت» و «به سبب ماده» تقسیم میکند؛ همان طور که ابن سینا در اشارات از آن سخن گفته بود و پس از ابن سینا، غزالی و سهروردی در بیان اقسام مغالطه آن را آوردند.
هر چند فخر رازی در الانارات در مقام شارح اشارات، سخن میگوید؛ اما تقسیمی که از مغالطه در این اثر ارائه میکند، بیش از اینکه به تقسیم ابن سینا در اشارات شباهت داشته باشد، با تقسیمات سهروردی در اللمحات و المشارع و المطارحات مشابهت دارد.
جدول (1-6) مغالطاتی را که فخر رازی در الانارات آورده است، نشان میدهد. از مقایسه ی این جدول با جدول (2-3) که جدول تقسیمات مغالطه از دیدگاه ابن سیناست، شباهت اسامی مغالطاتی که این دانشمند بیان میکنند آشکار، و روشن میشود که مغالطاتی از قبیل «أخذ ما بالقوه به جای بالفعل» را ابن سینا در طبقه بندی خود ذکر نکرده است؛ لیکن فخر رازی، همانند سهروردی، آن را قسمی از مغالطات میداند. همچنین روشن میگردد که فخر رازی نیز مثل سهروردی مغالطات ناشی از «ماده و صورت با هم» را قسمی مستقل میداند، که قسیم مغالطات در «صورت» و مغالطات در «ماده» است. وی قسم دیگری از مغالطات را نیز ذکر میکند که پیش از او گفته نشده بود و آن، مغالطاتی است که نه در صورت و نه در ماده ی آن ها، خللی نیست. (9) او معتقد است که دو مغالطه ی «وضع غیرعلت به جای علت» و «مصادره به مطلوب» چنین هستند؛ یعنی نه در صورت و نه در ماده ی آن ها، خللی نیست؛ بلکه بی ربط با نتیجه هستند.
فخر رازی بسیاری از مغالطاتی را که در الانارات بیان کرده بود، در شرح عیون الحکمة ذکر نمیکند و صرفاً طبقه بندی اجمالی و مختصری از مغالطه ارائه میدهد، که ما آن را در جدول (2-6) نشان داده ایم. عدم ذکر مغالطاتی از قبیل «مغالطه ی ناشی از کذب مقدمات» و یا مغالطه ی «ایهام عکس»، «أخذ ما بالقوه به جای ما بالفعل» و ... موجب تفاوت بین جدول (2-6) با (1-6) شده است و از این رو باید گفت تقسیمات ارائه شده در الانارات، کامل تر و جامع تر از تقسیمات شرح عیون الحکمة است.
ملاحظه ی جداول فوق الذکر هر چند در ظاهر، نشان دهنده ی تفاوت تقسیمات فخر رازی با تقسیماتی است که اسلافش ارائه کردهاند؛ اما در حقیقت بیانگر میزان تأثر او از ابن سینا و مشابهتش با سهروردی است. این تأثر و مشابهت را در نام مغالطات و اقسام آن میتوان مشاهده کرد. سبب این تشابه را باید در هم عصر بودن فخر رازی با سهروردی، و بهره مندی هر دو دانشمند، از استادی واحد جست و جو کرد. (10)
مثال های فخر رازی
1. ایهام عکس. مثل اینکه وقتی میگوییم مقدمات صادق نتیجه اش صادق است، چنین گمان شود که هرچه نتیجه اش صادق است، خودش هم صادق دچار این مغالطه شده ایم (الانارات، ص 316، پ 4).این مغالطه را ابن سینا نیز «ایهام عکس» خوانده بود و ارسطو آن را «ناشی از لوازم» نامیده بود. اما غزالی از چنین مغالطه ای یاد نمیکند. بنابراین باید فخر رازی را در بیان این نام برای چنین مغالطه ای، همچون سهروردی و ابن سینا، تابع فارابی دانست؛ زیرا این تسمیه را نخستین بار در آثار فارابی میبینیم؛ اما مثال فخر رازی مثال جدیدی است.
2. أخذ ما بالعرض به جای ما بالذات. مانند سخن کسی که معتقد است سقمونیا ذاتاً سردی است؛ حال آنکه سردی بودن آن عرضی است، نه ذاتی (الانارات، ص 317).
این مغالطه را به جز غزالی همه ی دانشمندان پیش از او که از آن ها نام بردیم، ذکر کردهاند.
3. أخذ لاحق شیء به جای شیء. اگر حکم کردیم که واجب نیست سفید، حیوان باشد، در این صورت واجب نیست که به ملحوق سفید، یعنی «انسان» نیز همین حکم را نسبت دهیم (یعنی بگوییم واجب نیست که انسان حیوان باشد) (الانارات، ص 317، پ 2).
این مثال فخر رازی مثال جدیدی است که قبل از او دانشمندانی چون ارسطو، ابن سینا و فارابی و ... نقل نکردند.
4. أخذ ما بالقوه به جای ما بالفعل. مانند اینکه از امکان و توانایی حصول نقطه در دایره، به وجود نقطه (وجود بالفعل آن) در دایره حکم کنیم (الانارات، ص 317، پ 3).
این مثال هم مانند مثال هایی که پیش از این از فخر رازی نقل کردیم، از جمله مثال های جدیدی است، که از اسلافش نقل نکرده بودیم.
5. غفلت از توابع حمل. فخر رازی در این مورد میگوید اگر از جهات، روابط و سورها غافل شویم، این مغالطه رخ میدهد (الانارات، ص 317، پ 4).
سهروردی غفلت از «جهات»، «سور» و ... را به تنهایی موضعی از مواضع مغالطه ذکر کرده بود.
6. اعراب و بناء. اگر این عبارت را داشته باشیم: غلام حسن (بدون ذکر اعراب) مشخص نمیشود که این دو کلمه مضاف و مضاف الیه هستند، یا صفت و موصوف (الانارات، ص 317، پ 5).
مثال فوق را سهروردی برای مغالطه ی «اشتراک لفظ» ذکر کرده بود و فخر رازی آن را برای مغالطه ی به سبب اشتباه در اعراب و بنا میآورد.
7. اشتباه شکل و اعجام. مانند این استدلال: آنچه حکیم میشناسدش پس آن مانند آن است که میشناسدش؛ و حکیم سنگ را میشناسد؛ (پس آن (یعنی حکیم) سنگ است) (الانارات، ص 317، پ 7).
مثال فوق مثالی است که پیشینیان فخر رازی، همچون ارسطو، ابن سینا، فارابی، غزالی و سهروردی با اندکی تغییرات جزئی نقل کرده بودند و آن را میتوان ذیل مغالطه ی «مراء» یا «ممارات» و یا «انصراف کنایات» و امثال آن در آراءشان یافت.
8. اینکه حکم تنها با وجود شرایطی خاص، صادق باشد و گمان شود در نبودن آن شرط نیز حکم، صادق است. فخر رازی برای این مغالطه نامی ذکر نمیکند و توضیح میدهد که منظور از شرایط همان اموری است که در باب تناقض بیان شد، یعنی قوه، فعل، جزء، کل، زمان و مکان، اضافه و ... (شرح عیون الحکمة، ص 240، پ 3).
9. حکم وهم در غیرمحسوسات. فخر رازی میگوید حکم وهم اگر در محسوسات باشد، حق است؛ ولی اگر در غیرمحسوسات باشد، باطل است؛ مانند حکم به اینکه «هر موجودی در جهتی است» (شرح عیون الحکمة، ص 240، پ 4).
مثال بالا از نظر فخر رازی مغالطه است؛ زیرا حکم وهم به غیر محسوس نسبت داده شده است. در توضیح این سخن باید گفت که قوه ی وهم، قوه ای است که معانی نامحسوس را که در محسوسات جزئی موجود است درمی یابد (11) و چون این معانی از محسوسات أخذ میشوند، باید به محسوسات نیز نسبت داده شوند و اگر آن ها را به غیرمحسوسات نسبت دهیم، مغالطه ی فوق را مرتکب شده ایم. در مثال بالا، «هر موجودی» اعم از محسوس و غیرمحسوس است.
این مثال را فارابی نخستین بار برای مغالطه ی ایهام انعکاس نقل کرده است؛ اما به جای اینکه بگوید «هر موجودی در جهتی است» گفت «هر موجودی در مکانی است». سهروردی این مثال را درست همانند آنچه فخر رازی میگوید، آورده است. (12)
پینوشتها:
1. مصاحب، غلامحسین، دایرة المعارف فارسی، ج 2، بخش اول، ص 1848.
2. ر.ک: جدول (1-6) و (2-6).
3. رازی، فخرالدین، المخلص، ص 252.
4. الانارات، ص 312 پ 1.
5. الملخص، ص 252 پ 1.
6. رازی، فخر الدین، شرح عیون الحکمة، ص 239.
7. ر.ک: جدول (1-6) و (2-6).
8. عیون الحکمة، ص 239 پ 1.
9. ر.ک: جدول (1-6).
10. ر.ک: سیر فلسفه در جهان اسلام، ص 341 پ 4.
11. شرح اشارات و تنبیهات، نمط سوم، ص 182 پ 1.
12. ر.ک: المشارع و المطارحات، ص 481 پ 3.
عارف، رضا؛ (1389)، مغالطه پژوهی نزد فیلسوفان مسلمان، تهران: نشر بصیرت، چاپ دوم.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}