وقف نامه معراج پيامبر


تمرکز چنين بنيادهاي آموزشي و خيريه و مذهبي، در اين ملک خاص، بي‏شک به روايتي قرآني مربوط مي‏شود که درباره سفر معجزه‏آساي شبانه محمد (ص) به بيت‏المقدس (سوره17، آيه1) است.
طبق روايت، محمد (ص) اين سفر را همراه جبرئيل ـ فرشته خدا ـ و بر پشت يک مرکب آسماني به نام «براق» انجام داده است. افسار اين مرکب به نقطه‏اي بسته شده بود که اکنون ديوار غربي مسجد براق است. سپس پيامبر (ص) از صخره‏اي به آسمان رفت. اولين مرحله «اسرا» ناميده شد که پس از آن، هفدهمين سوره قرآن به اين نام خوانده شد، دومين مرحله معراج بود.
محققان اروپائي متأخر، منبع الهام دانته را به اين حکايت (نمونه مذهبي) نسبت مي‏دهند. ورودي حرم نزديک «مسجد براق»، به «باب محمد (ص)» و يا به «باب‏البراق» معروف است. اين باب، همان «باب‏المغاربه» است که به موقوفات آموزشي و خيريه و مذهبي مذکور منتهي مي‏شود. همچنين در روايات اسلامي، اين نقطه از اين جهت اهميت دارد که مسير معراج محمد (ص) را نشان مي‏دهد. از اين‏رو به آمدن، پارسايان، طلب و مستمندان در چهارگوشه جهان اسلام در اين نقطه براي نماز و بيتوته در اين مکان مقدس، در آيه نقل شده، مذکور است.
بنابراين، جاي تعجب نيست که بخش ديوار غربي حرم متصل به اين موقوفات، به «البراق» معروف شده باشد. همچنين، بخش کوچکتر اين ديوار، با روايت يهودي درباره آخرين معبد «هرود» نيز مربوط مي‏شود. آنان معتقدند که شش‏سنگ در پي ويران ساختن اورشليم به دست روميان، قبل از فتح اعراب، باقي مانده است.
در حکومت «هادريان» در محوطه معبد، محرابي براي پرستش ژوپيتر برپا شد و ورود يهوديان به داخل شهر، تا هنگام مرگ ممنوع گرديد. فرض بر اين است که بعدها اين ممنوعيت تخفيف يافت و يهودياني که ماليات مي‏پرداختند، اجازه داشتند که سالي يک‏بار، آن هم در سالگرد ويران‏سازي معبد، روي کوه زيتون، مشرف بر محوطه، براي سوگواري حاضر شوند.
اغلب يهودياني که از فجايع پي‏درپي، باقي‏مانده بودند در جليله زندگي مي‏کردند. آنان هنگامي که ايرانيان به سوريه حمله کردند، و در 614م اورشليم را گرفتند، بسيار اميدوار شدند. در اين جنگ، يهوديان به عنوان پيش‏قراول ايرانيان عمل مي‏کردند و در قتل‏عام مسيحيان و ويران‏سازي کليساهايشان شرکت جستند. هنگامي که دوباره هراکليوس اورشليم را تسخير کرد، يهوديان به مجازات رسيدند و کنيسه‏ها باقي ماند. اين واقعه در عبـاراتي از پاتـريارک سوفرونيوس زماني که اورشليم [قدس] را در سال 17 هجري به خليفه عمر خطّاب واگذار کرد، آشکار است. (طبري، تاريخ، چاپ دوخويه، 1: 2405)
مي‏توان فرض کرد شروطي که براي يهوديان گذاشته شد بنابه درخواست مسيحيان بوده است، زيرا آنان، نقشي را که يهوديان در کشتار و ويراني هنگام جنگ با ايرانيان به عهده داشتند، فراموش نکرده بودند