نویسنده: آیة الله العظمی مکارم شیرازی

 
عَن ابنِ عَبّاسٍ قالَ: سَمِعتُ رَسولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله وسلم) یَقولُ: اِنَّهُ مَا سَکَنَ حُبُّ الدُّنیا قَلبَ عَبدٍ اِلّا التاطَ فیها بِثَلاثٍ: شُغلٍ لایَنفَدُ عَناؤُهُ وَ فَقرٍ لایُدرَکُ غِناهُ وَ اَمَلٍ لایُنالُ مُنتَهاهُ. اَلا اِنَّ الدُّنیا وَ الآخِرَةَ طالِبَتانِ وَ مَطلوبَتانِ فَطالِبُ الآخِرَةِ تَطلُبُهُ الدُّنیا حَتّی یَستَکمِلَ رِزقَهُ وَ طالِبُ الدُّنیا تَطلُبُهُ الآخِرَةُ حَتَّی یَأخُذَهُ المَوتُ بَغتَةً.
ابن عبّاس می‌گوید شنیدم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: هر که گرفتار دوستی دنیا گردد سه بلا دامنگیرش می‌شود: استغال فکری‌ای که بر اثر آن خستگی‌اش تمام نمی‌شود، فقری که بی نیازی با آن نیست و آرزوهای طولانی که پایان ندارد. آگاه باشید که دنیا و آخرت هم طالبند و هم مطلوب، پس هر که سراغ آخرت رفت دنیا خودش به سراغ او می‌آید تا از روزی خود به طور کامل بهره‌‌برداری کند. و خواهان دنیا، آخرت به سراغش می‌آید تا اینکه مرگ ناگهانی او را دریابد و به کام خود فرو کشد.
بحارالانوار، ج 77، ص 188

نور هدایت

در روایات در مورد حبّ دنیا - البتّه به معنی دنیاپرستی، نه علاقه‌هایی که بر اساس عقل باشد- تعابیر مختلفی آمده که دوستی دنیا منشأ همه‌ی گناهان است. حبّ دنیا شاخه‌های فراوانی دارد که به آنها اشاره می‌کنیم. در این حدیث آثار حبّ دنیا از نظر روانی بحث می‌شود. هر که گرفتار حبّ دنیا شود سه بلا دامنگیرش می‌شود و در واقع سه ناراحتی روحی پیدا می‌کند.

1. اشتغال فکری همیشگی:

فکرش چنان مشغول است که بر اثر آن همیشه خسته است و خستگی‌اش برطرف نمی‌شود. شبیه این عبارت در نهج البلاغه هم آمده که می‌فرماید: مَن لَهِجَ قَلبُهُ بِحُبِّ الدُّنیا التاطَ قَلبُهُ مِنها بِثَلاثٍ.

2. فقر دائم:

فقری معنوی که غنا با آن نیست و هر چه بیشتر از دنیا به دست می‌آوَرد باز احساس کمبود می‌کند، زیرا بی نیازی خارج از وجود انسان نیست، بلکه در درون جان اوست. انسان دنیاپرست همیشه تشنه است و هیچ‌گاه سیراب نمی‌شود.

3. آرزوهای طولانی بی پایان:

آرزوها هم از او دست برنمی‌دارند و هر کدام که برآورده شود آرزوی دیگری می‌آید و آرزوهایش نامتناهی می‌شود. چنین انسانی هرگز آرامش ندارد. یعنی این موضوع دست به دست هم داده و آرام و قرار را از او می‌گیرد؛ در نماز به فکر دنیاست، در غذا به فکر دنیاست، نمی‌داند چه خوانده و چه خورده.
در اینجا به دو نکته باید توجّه کرد:
الف) مردم به چیزهایی اهمّیّت می‌دهند که در واقع ارزشی ندارد، چرا که مهم این است که انسان در زندگی دنیا آرامش روحی داشته باشد. با اینکه امروز زندگی بشر مرفّه تر شده، امّا بر اساس آمارهایی که می‌دهند فشار و ناراحتی‌های روحی و روانی بیش از گذشته است. به عبارت دیگر، مشکلاتی که قبلاً بوده امروز برای بشر نیست. سفرها کوتاه شده، در حالی که در گذشته می‌گفتند «اَلسَّفَرُ قِطعَةٌ مِنَ السَّقَرِ؛ مسافرت پاره‌ای از جهنّم است».
به هر حال، مشکلات روحی در زمان ما زیاد شده است.
یکی از دوستان که قلبش را جرّاحی کرده بودند سینه‌اش را به من نشان داد گفت که آن را شکافتند، استخوان سینه را با ارّه بریدند، با جک‌ها دنده‌ها را عقب زدند و قلب را جرّاحی کردند. با اینکه چندین ساعت زیر عمل جرّاحی بود، وقتی نگاه کردم از آثار آن فقط یک خراش مثل نوک تیغ روی سینه‌اش نمایان بود. می‌بینید که علم و سایر جهات زندگی نسبت به گذشته بسیار پیشرفت کرده، امّا بیماری‌های روانی افزایش یافته، چون ناآرامی‌های فکری انسان زیاد شده است. به نظر می‌رسد که ناآرامی افکار انسان دو عامل بسیار مهم است:
نداشتن ایمان و دنیاپرستی.
گاه دنیاپرستی در بهترین مراکز عبادت مانند حج، دامان انسان را می‌گیرد. واقعاً تماشایی است که مخلوقات خدا در حج دارند چه می‌کنند. در آنجا انسان در عالمی دیگر است، امّا وقتی دنیاپرستی به سراغ انسان می‌آید، در مکّه هم به دنبال دنیا از این سو به آن سو می‌رود، در حالی که شاید بعضی از آنان اصلاً در ایران سراغ آن نمی‌روند.
ب) نکته‌ی دیگر، شاخه‌های دنیاپرستی است. دنیاپرستی تنها به پول‌پرستی نیست، ممکن است به حبّ جاه، مقام و سایر عناوین دنیوی باشد. مثلاً وقتی وارد مجلس شد و در جایی نشست که پایین مجلس بود، به خانه که می‌آید شب خوابش نمی‌برد، فکرش ناراحت است که به او توهین شد. لذا گفته‌اند: آخِرُ ما یَخرُجُ مِن قُلُوبِ الصِّدِّیقینَ حُبُّ الجاهِ؛ آخرین چیزی که از دل‌های صدّیقین خارج می‌شود حبّ جاه و مقام است».
«اَلا اِنَّ الدُّنیا وَ الآخِرَةَ طالِبَتانِ وَ مَطلوبَتانِ» پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) با این تعبیر، باز بی اعتباری دنیا را مطرح کرده می‌گوید: «دنیا و آخرت هم طالبند و هم مطلوب». در هر سمتی قرار بگیریم آنها در سمت دیگر قرار می‌گیرند و به عکس. مثلاً وقتی طالب آخرت شدیم دنیا به سراغ ما می‌آید و ما مطلوب دنیا می‌شویم. برای اینکه خداوند روزی‌هایی را که مقدّر کرده آن روزی‌های حتمی به سراغ من می‌آید پس گرچه من طالب آخرت بودم دنیا طالب من می‌شود و سراغم می‌آید. عکس این هم چنین است که اگر طالب دنیا شدم آخرت سراغ من می‌آید تا مرا به سوی مرگ بکشاند، من سرگرم دنیا هستم که ناگهان مرگ دامنم را می‌گیرد.
در حقیقت در اینجا به من مطلب اشاره شده است که خیال نکنید اگر کسی سراغ آخرت رفت از دنیا محروم می‌شود، بلکه اگر کسی تلاشش برای آخرت باشد از دنیا محروم نیست. من بارها روی این مسأله فکر کرده‌ام که اگر ما خواهان دنیا باشیم باید هم اهل دنیا باشیم هم اهل آخرت، چرا که اگر بخواهیم در این دنیا زندگی کنیم باید به هم اعتماد داشته باشیم و اگر به هم اعتماد نکنیم زندگی اجتماعی ناممکن می‌شود. اگر میلیون‌ها آجر پراکنده را روی هم بریزند ساختمان نمی‌شود، امّا بر طبق اسلوب و نظامی خاص می‌توان با آن عمارتی نو ساخت. اگر اهل دنیا هستیم باید اهل آخرت هم باشیم. باید به یک سلسله مبانی معتقد باشیم تا بتوانیم در کنار هم با امنیّت و آرامش زندگی کنیم. اگر جامعه مؤمن شد مردم به هم خوش‌بین می‌شوند و به هم اعتماد می‌کنند و فضای صمیمی و درستی به وجود می‌آید.
پیامبر اکرم که «طبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ» است می‌داند درد ما کجاست، لذا انگشت بر دردها می‌نهد و مرهم و دوای آن را نشان می‌دهد.الان اگر شما پرونده‌هایی که در دادگاه‌هاست را ببینید متوجّه می‌شوید هیچ یک از دعواها در مورد کاری معنوی نبوده است که آقا من خواستم کار خیری انجام بدهم ایشان مزاحم شد و نگذاشت. تمام پرونده‌ها درمورد امور دنیوی است. برای مقداری مال دنیا به جان هم می‌افتند و خیانت و جنایت می‌کنند. گاه دو برادر در مقابل هم می‌ایستند.
در حقیقت ریشه‌ی همه‌ی گناهان حبّ دنیاست. قرآن می‌فرماید: «(زُیِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ البَنینَ وَ القنَاطِیرِ المُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الفِضَّةِ وَ الخَیلِ المُسَوَّمَةِ وَ الأَنعَامِ)؛ محبّت امور مادّی از (قبیل) زنان و فرزندان و اموال فراوان از طلا و نقره و اسبان ممتاز و چارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است». (1)
زن و فرزند و پول نقد زینت حیات دنیا هستند.
درآیه فعل «زُیِّنَ» مجهول آمده است و ذهن انسان به همه جا می‌رود که آیا آن را شیطان زینت داده، یا دوستان، یا شهوات و یا به یک معنا خدا برای امتحان؟ این همه تزیین همه جانبه نمی‌گذارد تکان بخوریم. لذا اسلام پی در پی سفارش ترک می‌دهد تا سدّی در مقابل شهوات پایان‌ناپذیر بشر درست کند، چون جاذبه‌های دنیا بسیار زیاد است.

پی‌نوشت‌ها:

 

منبع مقاله :
مکارم شیرازی، ناصر، (1390) انوار هدایت (مجموعه مباحث اخلاقی)؛ قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب (ع)، چاپ اول.