شعراي مهدويت در طول تاريخ اسلام
شعراي مهدويت در طول تاريخ اسلام
امام علي عليه السلام»
1- فلله دره من امام سميدع
يذّل جيوش المشرکين بصارم
2- و يظهر هذا الدين في کل بقعه
و يرغم انف المشرکين الغواشم
3- و يا ويل اهل الشرک من سطوه الفنا
و يا ويل کل الويل لمن کان ظالم
4- ينقي بساط الارض من کلب آفه
و يرغم فيها کل من کان غاشم
5- و يأمر بمعروف و ينهي لمنکر
و يطلع نجم الحق علي يد قائم
6- و ينشر بسط العدل شرقاً و مغرباً
و ينصر دين الله رأس الدعائم
7-و ما قتلت هذا القول فخراً و انما
قد اخبرني المختار من آل هاشم(1)
1- آفرين بر امام دليري که لشکرهاي مشرکين را با شمشير بران به ذلّت مي کشاند.
2- و اين دين را در هر سرزميني آشکار مي سازد و بيني مشرکان ستمگر را به خاک مي مالد.
3- اي مشرکان! واي از چيزه شده فنا و نابودي و صد واي بر کسي که ستمگر بوده است.
4- پهنه ي زمين از هر آفتي پاک مي کند و بيني هر ستمکاري را به خاک مي مالد.
5- امر به معروف و نهي از منکر مي کند در حالي که ستاره ي حقّ به دست قائم طلوع مي کند.
6- و بساط عدالت را در شرق و غرب (عالم) مي گستراند و دين حقّ را در رأس همه ي امور ياري مي کند.
7- اين سخن را براي اين که افتخاري براي ما باشد نگفتيم، بلکه سخني است برگزيده از آل هاشم (يعني محمد بن عبدالله صلي الله عليه و آله) که به من خبر داده است.
و نيز در مورد علائم ظهور خطاب به فرزندش امام حسين عليهما السلام مي فرمايد:
1- بنّي اذا ما جاشت الترک فانتظر
ولايه مهديّ يقوم و يعدل
2- و ذلّ ملوک الارض من آل هاشم
و بويع منهم من يلذّ و يهزل
3- صبيّ من الصبيان لا رأي عنده
و لا عنده جدّ و لا هو يعقل
4- فثّم يقوم القائم الحقّ منکم
و بالحقّ يأتيکم و بالحقّ يعمل
5- سميّ نبيّ الله نفسي فداؤه
فلاتخذلوه يا بنيّ وعجلّوا
1- پسرم! زماني که (قبائل) ترک مضطرب و آشفته شدند، منتظر ولايت مهدي باش که قيام خواهد کرد و در ميان مردم به عدالت رفتار خواهد نمود.
2و3- (آن زماني که) پادشاهان روي زمين از آل هاشم ذليل و خوار شوند و کسي از ايشان بيعت بگيرد که اهل خوشگذراني و لهو و لعب است. کودکي که رأي و تدبير و عقل ندارد و در کارهايش جديّ نيست.
4- در اين هنگام است که قائم به حقّ از شما ظاهر شود و حقّ را مي آورد و بدان عمل مي کند.
5- او هم نام پيغمبر خدا است، جانم فداي او باد، اي پسرانم! او را خوار نکنيد و در نصرت و ياري او تعجيل نماييد.
زيد بن علي بن الحسين عليه السلام:
1- نحن سادات قريش
و قوام الحقّ فينا
2- نحن الانوار التي
من قبل کون الخلق کنّا
3- نحن منا المصطفي ال
مختار و المهديّ منا
4- فبنا قد عرف الله
و بالحقّ أقمنا
5- سوف يصلاه سعير
من تولي اليوم عنا(2)
1- ما سادات قريشيم و پشتيبان و حامي حقّ در ميان ما است.
2- ما انوري هستيم که قبل از خلقت بوده ايم.
3- ما (جماعتي هستيم) که مصطفاي برگزيده و مهدي از ما هستند.
4- به وسيله ي ما خداوند شناخته مي شود و ما به حقّ قيام مي کنيم.
5- به زودي به آتش افکنده شود کسي که امروز از ما روي گردان شود.
امام صادق عليه السلام:
لکل أناس دولة يرقبونها
و دولتنا في آخر الدهر تظهر(3)
براي هر گروهي از مردم دولتي است که انتظار آن را مي کشند و دولت ما را در آخرالزمان ظاهر خواهد شد.
تأييد امام رضا عليه السلام:
اين قصيده طولاني و از صد بيت متجاوز است. ما در اين قسمت به چند بيت از آن بسنده مي کنيم:
1- خروج امام لامحاله خارج
يقوم علي اسم الله و البرکات
2- يميّز فينا کلّ حقّ و باطل
و يجزي علي النعماء و النقمات(4)
1- اميد من به خروج امامي است که حتماً ظهور مي کند و به نام خدا همراه با انواع برکت ها قيام مي کند.
2- حقّ و باطل را از هم جدا نموده و بر خوبي ها و بدي ها پاداش و کيفر مي دهد.
امام حسن عسکري عليه السلام:
1- لعلک يوماً أن تراني کأنما
بنّي حواليّ الاسود اللوابد
2- فانّ تميماً قبل أن يلدالحصي
اقام زماناً و هو في الناس واحد(5)
1- شايد روزي مرا با فرزندان (نيرومندم) به گونه اي ببيني که گويي شيران بيشه گرد من حلقه زده اند.
2- تميم قبل از اين که هم چون سنگ ريزه هاي بيابان صاحب فرزندان فراوان شود، مدتي در ميان مردم تنها (بدون فرزند) زيست.
ابن ابي الحديد معتزلي
وي در قصيده ي ششم (قصيده ي عينيه) بعد از آن که در توصيف صفات بارز اميرالمؤمنين عليه السلام اشعار بسيار زبيايي را سروده است، به مسأله ي مهدي موعود و انتظار فرج اشاره مي کند و در اشعار نغز خود، ظهور آن حضرت را قطعي مي داند و انتظار آن روز را مي کشد، آن گاه مي گويد:
1- و رأيت دين الاعتزال و اننّي
أهدي لأجلک کلّ من يتشيّع
2- و لقد علمت بانه لابدّ من
مهديّکم و ليومه اتوقّع
3- يحميه من جند الاله کتائب
کاليمّ اقبل زاخراً يتدفع(6)
1- من معتقد به دين اعتزالم در حالي که به خاطر تو هر شيعه اي را دوست دارم
2- به خدا سوگند! من (ظهور) مهدي شما را حتمي مي دانم و انتظار آن روز را مي کشم.
3- سپاهياني از لشکر خدا همچون درياي خروشاني که هيچ چيز در مقابل امواج متلاطم آن تاب مقاومت ندارد، از وي حمايت خواهند کرد.
محيي الدين بن عربي
1- اذا دار الزمان علي حروف
ببسم الله فالمهدي قاما
2- و يخرج بالحطيم عقيب صوم
ألا فاقرأ من عندي السلاما(7)
1- هنگامي که روزگار برحرفي دور زند؛ پس مهدي با نام خدا قيام خواهند کرد.
2- او بعد از ماه روزه، از طرف حطيم کعبه خروج خواهد کرد. هان از جانب من به آن حضرت سلام برسان.
محمد بن طلحه ي شافعي
1- فهذا الخلف الحجه قد ايدّه الله
هداه منهج الحقّ و آتاه سجاياه
2- واعلي في ذري العلياء بالتأييد مرقاه
و آتاه حلي فضل عظيم فتحلاه
3- و قد قال رسول الله قولاً قد رويناه
و ذوالعلم بما قال اذا ادرک معناه
4- يري الاخبار في المهدي جاءت بمسمّاه
و قد أبداه بالنسبه و الوصف و سمّاه
5- و يکفي قوله منّي لإشراق محيّاه
و من بضعته الزهراء مرساه و مسراه
6- و لن يبلغ ما اوتيه امثال و أشباه
و ان قالوا هو المهدي ما مانوا بما فاه(8)
1- پس اين جانشين و حجتي است که خداوند او را تأييد نموده است. او را به راه راست هدايت کرد و سجاياي خويش را به او عطا نمود.
2- و با نردبان تأييد الهي به بالاترين نقطه هاي بزرگي رسيد. و زيورهاي فضيلتي عظيم به او مرحمت فرمود و آن حضرت هم لباس فضيلت را بر تن کرد.
3 و4- رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم سخني فرموده که ما آن را روايت کرده ايم. و آن کس که به آنچه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرموده علم پيدا کند، هرگاه معناي سخن آن حضرت را درک کند خواهد ديد که اخباري درباره ي علامات مهدي وارد شده و رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نسبت و صفت و نام وي را آشکار کرده است.
5- گفته ي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم کفايت مي کند که مي فرمود: نور صورت مهدي از نور من است. آن رسولي که پاره ي تنش زهراء، محل وقوع و روانه شدنش (به علم وجود) است.
6- هيچ مثل و شبيهي به اين مقامي که به مهدي دادم نخواهد رسيد. و اگر بگويند او مهدي است در آنچه گفته اند دروغ نگفته اند.
صدر الدين قونوي
1- يقوم بأمر الله في الارض ظاهراً
علي رغم شيطانين يمحق للکفر
2- يؤيّد شرع المصطفي و هو ختمه
و يمتدّ من ميم بأحکامها يدري
3- علي يده محق اللئام جميعهم
بسيف قويّ المتن علّک ان تدري
4- حقيقه ذاک السيف و القائم الذي
تعيّن للدين القويم علي الامر
5- أليس هو النور الأتمّ حقيقه
و نقطه ميم منه امدادها يجري
6- يفيض علي الأکوان ما قد افاضه
عليه اله العرش في أزال الدهر.(9)
1- به فرمان خدا در روي زمين آشکارا قيام مي کند و علي رغم دو شيطان (انس و جنمّ) کفر را از بين مي برد.
2- شريت مصطفي، خاتم انبياء را از زمان حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم (تا زمان ظهورش) ادامه مي يابد و به احکام آن واقف است، تأييد و پشتيباني مي کند.
3- نابودي همه ي اشخاص پست و لئيم به دست پرتوان و شمشير محکم و استوار اوست.
4- شايد تو از حقيقت آن شمشير و آن قائمي که به فرمان حقّ براي (احياي) آن دين استوار مشخص شود، آگاه شوي.
5-آيا در حقيقت او نور کاملتر و تمامتر نيست؟ در حالي که نقطه ي ميم از او امداد مي گيرد.
6- آنچه را که خداوند عرش در عالم ازل به او افاضه نموده بر عالم هستي افاضه مي کند.
شيخ عبدالرحمن بسطامي
1- و يظهر ميم المجد من آل محمد
و يظهر عدل الله في الناس اولاً
2- کما قد روينا عن عليّ الرضا
و في کنز علم الحرف اضحي محصلاً
3- و يخرج حرف الميم من بعد شينه
بمکه نحو البيت بالنصر قدعلا
4- فهذا هو المهدي بالحقّ ظاهر
سيأتي من الرحمن للحقّ مرسلاً
5- و يملأ کلّ الارض بالعدل رحمه
و يمحو ظلام الشرک و الجور أولاً
6- ولايته بالامر من عند ربّه
خليفه خير الرسل من عالم العلا
1- ميم مجد و عظمت آل احمد (مهدي) ظهور مي کند و عدل خداوند براي اولين بار در ميان مردم آشکار مي گردد.
2- چنانکه از علي بن موسي الرضا عليه السلام براي ما روايت شده و از گنجينه ي علم و حروف هم به دست مي آيد.
3-و حروف ميم بعد از شين آن، در مکه از طرف کعبه با نصرت و برتري خارج مي گردد.
4- اين همان مهدي است که به حقّ ظهور مي کند و به زودي از طرف خداوند رحمان براي (احياي حق) فرستاده خواهد شد.
5- و با (اجراي) عدالت، عرصه ي زمين را سرشار از رحمت مي کند و تاريکي هاي شرک و ستم را نخست نابود مي کند.
6- ولايت امر او از جانب پروردگارش مي باشد و او جانشين بهترين پيغمبران از عالم بالاست.
فضل بن روزهان
1- سلام علي القائم المنتظر++
ابي القاسم القرم نور الهدي
2- سيطلع کالشمس في غاسق
ينجيه من سيفه المنتضي
3- تري يملأ الارض من عدله
کما ملئت جور أهل الهوي
4- سلام عليه و آبائه
و انصاره ما تدوم السماء(10)
1- سلام بر قائم منتظر ابوالقاسم، آن سرور بزرگوار و نور هدايت.
2- به زودي همچون آفتاب در دل تاريکي طلوع مي کند و با شمشير برکشيده اش اسلام را نجات مي دهد.
3- و زمين را از عدل و داد پر مي کند، هم چنان که از ستم هواپرستان پرشده باشد.
4- سلام بر او و پدرانت و يارانش تا زماني که آسمان پابرجاست.
محمد بن طولون
1- عليک بالأئمه الاثني عشر
من آل بيت المصطفي خير البشر
2- ابوتراب، حسن، حسين
و بعض زين العابدين شين
3- محمد الباقر کم علي دري
و الصادق ادع جعفراً بين الوري
4- موسي هو الکاظم و ابنه عليّ
لقبه الرضا و قدره عليّ
5- محمد التقي قلبه معمور
عليّ النقيّ درّه منثور
6- والعسکري الحسن المطهر
محمد المهديّ سوف يظهر.(11)
1- به ائمه ي دوازده گانه که از دودمان بهترين انسان (يعني محمد) مصطفي هستند چنگ بزن.
2- (آن ها عبارتند از): ابوتراب، حسن و حسين، و بغض يا زين العابدين چقدر زشت است.
3- و محمدباقر که چقدر داناي علوم است، و صادق که او را در ميان مردم جعفر بخوان.
4- و موساي کاظم و پسرش علي، ملقب به رضا که داراي قدر و منزلت والايي است.
5- و محمدتقي که قلبي سرزنده و آباد دارد، و علي نقي که گوهر او پراکنده شده است.
6- و عسکري، آن حسن مطهر، و محمد مهدي که به زودي ظهور خواهد کرد.
کميّت بن زيد اسدي
او در ضمن اشعاري که در حضور امام محمد باقر عليه السلام در رثاي شهيدان کربلاء سرود، به قيام مهدي موعود- عجل الله تعالي فرجه الشريف- اشاره مي کند:
1- أضحکني الدهر و ابکاني
و الدهر ذو صرف و ألوان
2- لتسعه باّلطف قدغودروا
صاروا جميعاً رهن أکفان
3- و سته لا يتجاري بهم
بنوعقيل خير فرسان
4- ثمّ علي الخير مولاهم
ذکرهم هيّج أحزاني
5- من کان مسروراً بما مسّکم
او شامتاً يوماً من الآن
6- فقد ذللتم بعد عزّ فما
أدفع ضيماً حين يغشاني
7- متي يقوم الحقّ فيکم متي
يقوم مهدّکم الثاني.(13)
1- روزگار مرا خندانيد و به گريه واداشت؛ چرا که روزگار داراي حوادث گوناگون و رنگارنگ است.
2- گريه ي من براي آن نه نفري است که در سرزمين طفّ (کربلاء) رها شدند در حالي که همگي در گرو کفن ها بودند.
3- گريه ي من نيز بر آن شش نفري است که کسي به پاي آن ها نمي رسد، آنها فرزندان عقيل، بهترين سوارکارانند.
4- آن گاه گريه ي من بر بهترين، يعني بر مولاي آنان است، ياد ايشان، غم هاي مرا تحريک کرده است.
5- چنانچه کساني به واسطه ي آنچه به شما رسيد خوشحال شدند يا اين که روزي شما را شماتت کنند.
6- شما بعد از عزّت خوار گشتيد، در حالي که من هم به هنگام ظلم و ستم قدرت دفاع ندارم.
7- چه موقع، حقّ در ميان شما حکمفرما مي شود؟ و چه موقع مهدي دوم شما قيام خواهد مرد؟
پي نوشت ها:
1-ينابيع الموده، ج3، ص 275.
2- بحارالانوار، ج46، ص202، ح77.
3- بحارالانوار، ج51، ص143، ح3.
4- فرائد السمطين، ج2، ص337؛ ينابيع الموده، ج3، ص309؛ بحارالانوار، ج49، ص239، ح9.
5- بحار الانوار، ج50، ص275، کشف الغمه، ج2، ص503.
6- شرح نهج البلاغه، ج2، ص535.
7- ينابيع الموده، ص416.
8- مطالب السؤول في مناقب آل الرسول صلي الله عليه و آله، ص152.
9- ينابيع الموده، ج3، ص340. الزام الناصب، ص95.
10- ينابيع الموده، ج3، ص337.
11- فضل بن روزبهان، اللآئي المنتظمه و الدرر الثمنيه، ص79و80.
12- الأدمه الاثني عشر، ص118.
13- تاريخ الادب العربي، ج1، ص697.
14- کفاية الاثر، ص248.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}