عواقب سخن بدون علم
از جمله کارهایی که عمومیّت دارد و شاید دامنگیر بسیاری از مردم باشد این است که اگر پرسشی از آنها کنند و پاسخ آن را ندانند خجالت میکشند بگویند نمیدانیم، لذا پاسخی میدهند که روی آن مطالعهای صورت نگرفته و در نتیجه غلط از
نویسنده: آیة الله العظمی مکارم شیرازی
یا أباذَر، إذا سُئِلتَ عَن عِلمٍ لاتَعلَمُهُ فَقُل لاأعلَمُهُ تَنجُ مِن تَبِعَتهِ وَ لاتُفتِ بِما لاعِلمَ لَکَ بهِ تَنجُ مِن عَذابِ اللهِ یَومَ القِیامَةِ.
ای اباذر، اگر چیزی از تو بپرسند که آن را ندانی، بگو نمیدانم. در این صورت از عواقب آن نجات مییابی و به چیزی که نمیدانی فتوا نده که از عذاب قیامت نجات یابی.
بحارالانوار، ج 77، ص 76
نکتهی مهمّی را به شما طلّاب یادآور میشوم که وقتی لباس روحانیّت پوشیدیم و عِمامه بر سر گذاشتیم مفهومش این نیست که عِلم کل یا استاد کلّ فی الکلّ هستیم، چنین نیست، زیرا بسیاری از چیزهاست که انسان نمیداند. علما، مراجع، مجتهدان و متفکّران، آن هم با هفتاد یا هشتاد سال مطالعه و تدریس، بسیاری از مسائل را نمیدانند و اگر از آنها بپرسند میگویند مطالعه میکنیم و بعد جواب میدهیم. بنابراین، کاری نکنیم که هم برای خودمان و هم برای مردم، این ذهنیّت پیدا شود که ما همه چیز را میدانیم. به قول آن دانشمند، همه چیز را همگان دانند و همگان هم هنوز از مادر متولّد نشدهاند. علاوه بر این همه چیز را همگان هم نمیدانند، چون اگر تمام علوم بشر را روی هم جمع کنیم باز همگان همه چیز را نمیدانند و این یک واقعیّت انکارناپذیر است. من برخی مسائل را از آنها میپرسیدم میگفتند باید فکر کنیم، مطالعه میکنیم. خلاصه سخن بدون علم و آگاهی عواقب خطرناکی هم در دنیا دارد و هم در آخرت که گریبان انسان را میگیرد.
انسان در اینگونه موارد باید بترسد که واقعاً ترس هم دارد، زیرا این کار از خطرهای بسیار بزرگی است که جامعه را تهدید میکند. امیرمؤمنان علی (علیه السلام) فرمود: «لاتَقُل ما لاتَعلَمُ فَإنَّ اللهَ فَرضَ عَلی جَوارِحَکَ کُلِها فَرائِضَ یَحتَجُّ بِها عَلیکَ یَومَ القِیامَةِ؛ آنچه را نمیدانی مگوی، زیرا خداوند بر اعضا و جوارح تو فرایضی مقرّر داشته که روز قیامت به آنها با تو احتجاج خواهد کرد». (1)
این برنامهی اسلام است، امّا میبینیم که عدّهای چقدر با جرأت فتوا میدهند و خود را در همهی مسائل اسلامی (اصول و فروع و اقتصاد و سیاست) صاحبنظر دانسته و قضاوت میکنند. این برای جامعه بسیار خطرناک است که تخصّص در مسائل دینی از آن حذف شود. چگونه است که در مسائل طبّی غیر طبیب حق ندارد نسخه بدهد و این قابل تعقیب است، امّا وقتی در مسائل دینی نسخههای زیادی صادر میشود و هر کسی اظهارنظر میکند قابل تعقیب نیست؟
لذا باید هر مسألهای را برای اهلش بگذارند. مسائل فقهی را برای مراجع و مجتهدان و حوزههای علمیّه باید گذاشت، چون آنها اهلش هستند. مسائل دینی چیزی نیست که هر چه به ذهن هر کسی رسید بگوید. من حساب کردهام حدود پنجاه سال است که در این حوزه تدریس میکنم، ولی مثل آنها جرأت نمیکنم با آن صراحت جواب بدهم. باید پذیرفت که حساب تخصّصهای علمی از مسائل شرعی و دینی جداست و هر کسی در قلمرو خودش فعّالیّت کند. طب برای اطبّا، کشاورزی برای کشاورزان، فقه هم برای فقها.
بنابراین حضرت میفرماید: اگر از موضوعی بپرسند و پاسخ آن را ندانی صریحاً بگو نمیدانم که در این صورت از تبعات آن نجات پیدا میکنی و به چیزی که نمیدانی فتوا نده که از عذاب قیامت نجات یابی.
«کَم مِن نَظَرَةٍ جَلَبَت حَسرَةً وَ کَم مِن کَلِمَةٍ سَلَبَت نِعمَةً؛ بسا نگاهی که موجب حسرت و بسا سخنی که موجب سلب نعمت است». (3)
«اِذا تَکَلَّمتَ بِالکَلِمَةٍ مَلَکَتکَ وَ اِذا أمسَکتَها مَلَکتَها؛ هرگاه سخنی گفتی تو در بند آن خواهی بود و چون ساکت مانی، سخن در بند تو خواهد بود». (4)
«لایَزالُ الَّرجُلُ المُسلِمُ یُکتَبُ مُحسِناً مادامَ ساکِتاً فَإذا تَکَلَّمَ کُتِبَ مُحسِناً أو مُسیئاً؛ مرد مسلمان تا ساکت است نیکوکار نوشته میشود و چون سخن گوید یا نیکوکار یا بدکار نوشته خواهد شد». (5)
«اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ جَعَلَ صُورَةَ المَرأةِ فی وَجهِها وَ صورَةَ الرَّجُلِ فی مَنطِقِهِ؛ همانا خداوند سیمای زن را در صورت او نهاد، امّا سیمای مرد را در منطق و گفتارش». (6)
از جمله مصداقهای بارز و مهمّ سخن بدون علم، شایعهپراکنی است. از بلاهای بزرگی است که دامنگیر جوامع مختلف میشود و روح اجتماعی و تفاهم و همکاری را در میان آنها میکشد. گاه یک منافق مطلب نادرستی جعل میکند و آن را به دیگران میگوید و کسانی بدون تحقیق در نشر آن میکوشند و شاید شاخ و برگهایی هم از خودشان به آن میافزایند و در نتیجهی آن مقدار قابل توجّهی از نیرو و فکر و وقت مردم را مشغول ساخته و اضطراب و نگرانی در مردم ایجاد میکنند.
بسا شایعات که اعتماد عمومی را متزلزل میسازد و افراد جامعه را در انجام دادن کارهای لازم سست و مردّد میکند.
گرچه اجتماعاتی که در فشار و خفقان هستند گاهی شایعهسازی و نشر شایعات را به عنوان نوعی مبارزه یا انتقامجویی تعقیب میکنند، ولی در اجتماعاتی سالم نشر شایعات زیانهای فراوانی به بار میآورَد. اگر شایعات در مورد افراد لایق، مثبت و مفید باشد آنها را در خدمات خود دلسرد میکند و گاهی حیثیّت چندین سالهی آنها را بر باد میدهد و مردم را از فواید وجود آنان محروم میسازد؛ به همین دلیل، اسلام قاطعانه با شایعهسازی مبارزه کرده و جعل دروغ و تهمت را ممنوع میسازد.
در بسیاری از آیات قرآن و روایات اسلامی دربارهی ظنّ و گمان تأکید شده، از جمله:
آیاتی که افراد بی ایمان را در پیروی از ظنّ و گمان به شدّت نکوهش کرده میفرماید: «(وَ مَا یَتَّبِعُ اَکثَرُهُم إِلَّا ظَنّاً إِنَّ الظَّنَّ لایُغنِی مِنَ الحَقِّ شَیئاً)؛ بیشترشان در قضاوتهای خود تنها از گمان پیروی میکنند، در حالی که گمان به هیچ روی انسان را به حق و حقیقت نمیرسانَد». (8)
در جای دیگر پیروی از گمان در ردیف پیروی از هوای نفس قرار داده شده است: «إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ مَا تَهوِی الأَنفُسُ)؛ آنها تنها پیروی از گمان و هوای نفس میکنند». (9)
در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) میخوانیم که فرمود: «اِنَّ مِن حَقیقَةِ الایمانِ أن لایَجوزَ مَنطِقُکَ عِلمَکَ؛ از حقیقت ایمان این است که گفتارت از علمت فزونتر نباشد و بیش از آنچه میدانی نگویی». (10)
در حدیث دیگری از امام موسی بن جعفر (علیه السلام) میخوانیم که از پدرانش چنین روایت کرد: «لَیسَ لَکَ اَن تَتَکَلَّمَ بِمَا شِئتَ لأنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ یَقولُ: وَ لاتَقفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ علم؛ تو نمیدانی هر چه را میخواهی بگویی، زیرا خداوند متعال میفرماید از آنچه علم نداری پیروی نکن». (11)
در حدیث دیگری پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «اِیّاکُم وَ الظَّنَّ فَإنَّ الظَّنَّ اَکذَبُ الکِذبَ؛ از گمان بپرهیزید که گمان بدترین دروغ است». (12)
کسی خدمت امام صادق (علیه السلام) رسید و عرض کرد: «إنَّ لِی جیراناً وَ لَهُم جَوارٍِ مُغَنِّیاتٌ یَتَغَنَّینَ وَ یَضرِبنَ بِالعُودِ فَرُبَّمَا دَخَلتُ الخَلاءَ فَاُطیلُ الجُلُوسَ استِماعاً منّی لَهُنَّ قال فَقالَ أبوعبدالله (علیه السلام): لاتَفعَل فَقال الرَّجُلُ: وَ اللهِ مَا هو شَیءٌ آتیهِ بِرِجلی إنَّمَا أسمَعُ بِاُذُنی فَقالَ أبوعبدالله (علیه السلام): بِاللهِ تَبارکَ و تَعالی (إنَّ السَّمعَ وَ البَصَرَ وَ الفُؤادَ کُلَّ أُولَئِکَ کَانَ عَنهُ مَسئُولاً) (13) فَقالَ الرَّجُلُ کَأَنِّی لَم أَسمَعها فی کتابِ اللهِ مِن عَجَمّیٍ وَ عَرَبّیٍ لاجَرَمَ إنِّی قَد تَرَکتُها وَ إِنّی أستَغفِرُاللهَ؛ همسایگانی دارم که کنیزکان خوانندهای دارد، میخوانند و مینوازند و من گاهی که برای قضای حاجت میروم نشستن خود را طولانیتر میکنم تا نغمههای آنان را بشنوم، در حالی که برای چنین منظوری نرفتهام. امام صادق (علیه السلام) فرمود: مگر گفتار خداوند را نشنیدهای که میفرماید: گوش و چشم و قلب همگی مسؤولند؟ گفت: گویی هرگز این آیه را از هیچکس، نه عرب و نه عجم نشنیده بودم و اکنون این کار را ترک میگویم و به درگاه خدا توبه میکنم». (14)
در برخی منابع روایی در ذیل این روایت میخوانیم که امام به او دستور داد برخیز و غسل توبه کن و هر چند میتوانی نماز بگزار، زیرا کار بسیار بدی کردی و اگر در آن حال میمردی مسؤولیّت تو بزرگ بود.
از این آیات و احادیث روشن میشود که اسلام چگونه چشم و گوش انسان را مسؤول میشمرَد؛ تا نبیند نگوید، تا نشنود قضاوت نکند و بدون تحقیق و علم و یقین، نه به چیزی معتقد شود، نه عمل کند و نه به داوری برخیزد.
تکیه بر غیر علم، سرچشمهی پایمال شدن حقوق افراد یا دادن حق به غیرمستحق است.
پیروی از غیر علم، آبروی افراد آبرومند را به خطر میاندازد و خدمتگزاران را دلسرد میکند.
اعتماد بر غیر علم، به بازار شایعات و شایعهسازان رونق میدهد.
پیروی از غیر علم، روحیّهی تحقیق و کنجکاوی را از انسان گرفته و او را فردی زودباور و سادهاندیش بار میآورَد.
پیروی از غیر علم، روابط گرم و دوستانه را در خانه و بازار و همه جا به هم زده و مردم را به یکدیگر بدبین میسازد.
پیروی از غیر علم، استقلال فکری را از بین میبرَد و روح را برای پذیرش هرگونه تبلیغات مسموم آماده میکند.
پیروی از غیر علم، سرچشمهی قضاوتها و انتخابهای عجولانه در مورد هر کس و هر چیز است که این خود مایهی انواع ناکامیها و پشیمانیهاست.
در پاسخ باید به چند نکته توجّه کرد:
نخست باید عواقب دردناک این کار را از راههای مختلف پی در پی به مردم گوشزد کرد و از آنها خواست که در آثار شوم پیروی از غیر علم بیندیشند.
دیگر اینکه باید طرز تفکّر و جهانبینی اسلامی را در انسانها زنده کرد تا بدانند خداوند در همه حال مراقب آنهاست. او شنونده و بینا و حتّی از افکار ما آگاه است (یَعلَمُ خَائِنَةَ الأَعیُنِ وَ مَا تُخفِیالصُّدُورِ). (15)
هر سخنی که میگوییم ثبت و ضبط میشود و هر گامی برمیداریم در حساب ما نوشته میشود و مسؤول تمام اعمال و قضاوتها و اعتقادات خود هستیم.
همچنین باید سطح رشد فکری را بالا برد، زیرا پیروی از غیر علم اغلب کار عوام ساده لوح و ناآگاه است که با شنیدن یک شایعهی بی اساس فوراً به آن میچسبند و داوری میکنند و آن را الگوی کار خود قرار میدهند.
مکارم شیرازی، ناصر، (1390) انوار هدایت (مجموعه مباحث اخلاقی)؛ قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب (ع)، چاپ اول.
ای اباذر، اگر چیزی از تو بپرسند که آن را ندانی، بگو نمیدانم. در این صورت از عواقب آن نجات مییابی و به چیزی که نمیدانی فتوا نده که از عذاب قیامت نجات یابی.
بحارالانوار، ج 77، ص 76
نور هدایت
از جمله کارهایی که عمومیّت دارد و شاید دامنگیر بسیاری از مردم باشد این است که اگر پرسشی از آنها کنند و پاسخ آن را ندانند خجالت میکشند بگویند نمیدانیم، لذا پاسخی میدهند که روی آن مطالعهای صورت نگرفته و در نتیجه غلط از کار در میآید. چنین سخنی که از روی عدم آگاهی و بی حساب و کتاب گفته شده است، هم عواقب و تبعات دنیوی دارد و هم عواقب اُخروی.نکتهی مهمّی را به شما طلّاب یادآور میشوم که وقتی لباس روحانیّت پوشیدیم و عِمامه بر سر گذاشتیم مفهومش این نیست که عِلم کل یا استاد کلّ فی الکلّ هستیم، چنین نیست، زیرا بسیاری از چیزهاست که انسان نمیداند. علما، مراجع، مجتهدان و متفکّران، آن هم با هفتاد یا هشتاد سال مطالعه و تدریس، بسیاری از مسائل را نمیدانند و اگر از آنها بپرسند میگویند مطالعه میکنیم و بعد جواب میدهیم. بنابراین، کاری نکنیم که هم برای خودمان و هم برای مردم، این ذهنیّت پیدا شود که ما همه چیز را میدانیم. به قول آن دانشمند، همه چیز را همگان دانند و همگان هم هنوز از مادر متولّد نشدهاند. علاوه بر این همه چیز را همگان هم نمیدانند، چون اگر تمام علوم بشر را روی هم جمع کنیم باز همگان همه چیز را نمیدانند و این یک واقعیّت انکارناپذیر است. من برخی مسائل را از آنها میپرسیدم میگفتند باید فکر کنیم، مطالعه میکنیم. خلاصه سخن بدون علم و آگاهی عواقب خطرناکی هم در دنیا دارد و هم در آخرت که گریبان انسان را میگیرد.
عواقب دنیوی
اگر در امور مادّی از انسان سؤالی کنند و بدون علم و آگاهی جواب دهد به خودش و دیگران زیان مادّی میرسانَد. و اگر در امور معنوی باشد زیان معنوی به مردم میرساند. هر ضربهای که به جامعه وارد شود به فرد هم وارد میشود. فی المثل اگر عالمی فتوای نادرستی بدهد که به سبب آن ضرر و زیانی دامنگیر کسی گردد، خسارت به او خسارت به کلّ جامعه است و این باعث میشود که عواقب دنیوی هم داشته باشد، زیرا گاهی فقیه و مجتهد ضامن خسارات مادّی هم میشود. مثلاً اگر کسی از من به عنوان یک مرجع تقلید بپرسد که من گوسفند را چنین سربریدم حلال است یا حرام؟ من در پاسخ بگویم حرام است و باید دور ریخته شود، این را من علیالقاعده ضامن هستم، چون اگر واقعاً حرام نباشد و من فتوا به حرمت بدهم، یا اگر طرز ذبح کردن را گفته باشم و غلط بوده، که اگر جاهل مقصّر باشد نه جاهل قاصر، چون بی مطالعه و دقّت سخنی گفته و باعث شده است گوسفند حرام شود، در اینجا اگر فتوای قطعی به ضمان مجتهد ندهیم، دست کم احتیاط وجوبی دارد. چنانکه در رأی قاضی گفتهاند اگر قاضی رأی داد که بیگناهی اعدام شود، اگر جاهل مقصّر است که باید طبق قانون اسلام با او رفتار شود و اگر جاهل قاصر است و خطا کرده، به دلیل آنکه مصون نیست از بیت المال مسلمانان باید دیهی خطایش را بپردازند، مجتهد هم مانند قاضی است.عواقب اُخروی
این کار عواقب و تبعاتی هم در آخرت انسان دارد. مثلاً اگر شما در مجلس وعظ و خطابه روی منبر، فتوای خلافی را نقل کنید و در نقل آن مقصّر باشید، وقتی میتوانید از عواقبش در امان باشید که تمام کسانی را که پای منبر بودهاند ببینید و اشتباهی را که کردهاید جبران کنید. حال من چگونه مستمعین را شماره و آنها را پیدا کنم تا یک حکم خلاف الهی را که گفتهام تصحیح کنم؟ این کار بسیار دشواری است. بنابراین باید با دقّت سخن گفت و در اصول و فروع دین و احکام اسلام باید دقّت فراوان به خرج داد. حتّی اگر در جایی یقین دارید باز فوراً جواب ندهید، ابتدا مطالعه کنید و بعد جواب بدهید.انسان در اینگونه موارد باید بترسد که واقعاً ترس هم دارد، زیرا این کار از خطرهای بسیار بزرگی است که جامعه را تهدید میکند. امیرمؤمنان علی (علیه السلام) فرمود: «لاتَقُل ما لاتَعلَمُ فَإنَّ اللهَ فَرضَ عَلی جَوارِحَکَ کُلِها فَرائِضَ یَحتَجُّ بِها عَلیکَ یَومَ القِیامَةِ؛ آنچه را نمیدانی مگوی، زیرا خداوند بر اعضا و جوارح تو فرایضی مقرّر داشته که روز قیامت به آنها با تو احتجاج خواهد کرد». (1)
این برنامهی اسلام است، امّا میبینیم که عدّهای چقدر با جرأت فتوا میدهند و خود را در همهی مسائل اسلامی (اصول و فروع و اقتصاد و سیاست) صاحبنظر دانسته و قضاوت میکنند. این برای جامعه بسیار خطرناک است که تخصّص در مسائل دینی از آن حذف شود. چگونه است که در مسائل طبّی غیر طبیب حق ندارد نسخه بدهد و این قابل تعقیب است، امّا وقتی در مسائل دینی نسخههای زیادی صادر میشود و هر کسی اظهارنظر میکند قابل تعقیب نیست؟
لذا باید هر مسألهای را برای اهلش بگذارند. مسائل فقهی را برای مراجع و مجتهدان و حوزههای علمیّه باید گذاشت، چون آنها اهلش هستند. مسائل دینی چیزی نیست که هر چه به ذهن هر کسی رسید بگوید. من حساب کردهام حدود پنجاه سال است که در این حوزه تدریس میکنم، ولی مثل آنها جرأت نمیکنم با آن صراحت جواب بدهم. باید پذیرفت که حساب تخصّصهای علمی از مسائل شرعی و دینی جداست و هر کسی در قلمرو خودش فعّالیّت کند. طب برای اطبّا، کشاورزی برای کشاورزان، فقه هم برای فقها.
بنابراین حضرت میفرماید: اگر از موضوعی بپرسند و پاسخ آن را ندانی صریحاً بگو نمیدانم که در این صورت از تبعات آن نجات پیدا میکنی و به چیزی که نمیدانی فتوا نده که از عذاب قیامت نجات یابی.
سخن گفتن در کلام حضرت علی (علیه السلام)
«لاتَقُل ما لاتَعلَمُ بَل لاتَقُل کُلَّ ما تَعلَمُ فَإنَّ اللهَ فَرَضَ عَلی جَوارِحِکَ کُلِّها فَرائِضَ یَحتَجُّ بِها عَلَیکَ یَومَ القِیامَةِ؛ آنچه را نمیدانی مگوی، بلکه هر آنچه را میدانی همه را مگوی، زیرا خداوند بر اعضا و جوارح تو فرایضی مقرّر داشته که روز قیامت به آنها با تو احتجاج خواهد کرد». (2)«کَم مِن نَظَرَةٍ جَلَبَت حَسرَةً وَ کَم مِن کَلِمَةٍ سَلَبَت نِعمَةً؛ بسا نگاهی که موجب حسرت و بسا سخنی که موجب سلب نعمت است». (3)
«اِذا تَکَلَّمتَ بِالکَلِمَةٍ مَلَکَتکَ وَ اِذا أمسَکتَها مَلَکتَها؛ هرگاه سخنی گفتی تو در بند آن خواهی بود و چون ساکت مانی، سخن در بند تو خواهد بود». (4)
«لایَزالُ الَّرجُلُ المُسلِمُ یُکتَبُ مُحسِناً مادامَ ساکِتاً فَإذا تَکَلَّمَ کُتِبَ مُحسِناً أو مُسیئاً؛ مرد مسلمان تا ساکت است نیکوکار نوشته میشود و چون سخن گوید یا نیکوکار یا بدکار نوشته خواهد شد». (5)
«اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ جَعَلَ صُورَةَ المَرأةِ فی وَجهِها وَ صورَةَ الرَّجُلِ فی مَنطِقِهِ؛ همانا خداوند سیمای زن را در صورت او نهاد، امّا سیمای مرد را در منطق و گفتارش». (6)
از جمله مصداقهای بارز و مهمّ سخن بدون علم، شایعهپراکنی است. از بلاهای بزرگی است که دامنگیر جوامع مختلف میشود و روح اجتماعی و تفاهم و همکاری را در میان آنها میکشد. گاه یک منافق مطلب نادرستی جعل میکند و آن را به دیگران میگوید و کسانی بدون تحقیق در نشر آن میکوشند و شاید شاخ و برگهایی هم از خودشان به آن میافزایند و در نتیجهی آن مقدار قابل توجّهی از نیرو و فکر و وقت مردم را مشغول ساخته و اضطراب و نگرانی در مردم ایجاد میکنند.
بسا شایعات که اعتماد عمومی را متزلزل میسازد و افراد جامعه را در انجام دادن کارهای لازم سست و مردّد میکند.
گرچه اجتماعاتی که در فشار و خفقان هستند گاهی شایعهسازی و نشر شایعات را به عنوان نوعی مبارزه یا انتقامجویی تعقیب میکنند، ولی در اجتماعاتی سالم نشر شایعات زیانهای فراوانی به بار میآورَد. اگر شایعات در مورد افراد لایق، مثبت و مفید باشد آنها را در خدمات خود دلسرد میکند و گاهی حیثیّت چندین سالهی آنها را بر باد میدهد و مردم را از فواید وجود آنان محروم میسازد؛ به همین دلیل، اسلام قاطعانه با شایعهسازی مبارزه کرده و جعل دروغ و تهمت را ممنوع میسازد.
درسی مهم برای برقراری نظم اجتماعی
قرآن کریم میفرماید: (وَلاتَقفُ مَا لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمُ). (7) در این آیه به یکی از مهمترین اصول زندگی اجتماعی اشاره شده که نادیده گرفتن آن نتیجهای جز هرج و مرج اجتماعی و از بین رفتن روابط انسانی و پیوندهای عاطفی نخواهد داشت. اگر به راستی این برنامهی قرآنی در جامعهی انسانی و همهی جوامع بشری دقیقاً اجرا شود بسیاری از نابسامانیها که از شایعه سازی و جوسازی و قضاوتهای عجولانه و گمانهای بی اساس و اخبار مشکوک و دروغ سرچشمه میگیرد برچیده خواهد شد. در غیر این صورت هرج و مرج در روابط اجتماعی همه جا را فرا خواهد گرفت. هیچ کس از گمان بد دیگری در امان نخواهد بود. هیچکس به دیگری اطمینان پیدا نخواهد کرد و آبرو و حیثیّت افراد همواره در مخاطره خواهد بود.در بسیاری از آیات قرآن و روایات اسلامی دربارهی ظنّ و گمان تأکید شده، از جمله:
آیاتی که افراد بی ایمان را در پیروی از ظنّ و گمان به شدّت نکوهش کرده میفرماید: «(وَ مَا یَتَّبِعُ اَکثَرُهُم إِلَّا ظَنّاً إِنَّ الظَّنَّ لایُغنِی مِنَ الحَقِّ شَیئاً)؛ بیشترشان در قضاوتهای خود تنها از گمان پیروی میکنند، در حالی که گمان به هیچ روی انسان را به حق و حقیقت نمیرسانَد». (8)
در جای دیگر پیروی از گمان در ردیف پیروی از هوای نفس قرار داده شده است: «إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ مَا تَهوِی الأَنفُسُ)؛ آنها تنها پیروی از گمان و هوای نفس میکنند». (9)
در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) میخوانیم که فرمود: «اِنَّ مِن حَقیقَةِ الایمانِ أن لایَجوزَ مَنطِقُکَ عِلمَکَ؛ از حقیقت ایمان این است که گفتارت از علمت فزونتر نباشد و بیش از آنچه میدانی نگویی». (10)
در حدیث دیگری از امام موسی بن جعفر (علیه السلام) میخوانیم که از پدرانش چنین روایت کرد: «لَیسَ لَکَ اَن تَتَکَلَّمَ بِمَا شِئتَ لأنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ یَقولُ: وَ لاتَقفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ علم؛ تو نمیدانی هر چه را میخواهی بگویی، زیرا خداوند متعال میفرماید از آنچه علم نداری پیروی نکن». (11)
در حدیث دیگری پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «اِیّاکُم وَ الظَّنَّ فَإنَّ الظَّنَّ اَکذَبُ الکِذبَ؛ از گمان بپرهیزید که گمان بدترین دروغ است». (12)
کسی خدمت امام صادق (علیه السلام) رسید و عرض کرد: «إنَّ لِی جیراناً وَ لَهُم جَوارٍِ مُغَنِّیاتٌ یَتَغَنَّینَ وَ یَضرِبنَ بِالعُودِ فَرُبَّمَا دَخَلتُ الخَلاءَ فَاُطیلُ الجُلُوسَ استِماعاً منّی لَهُنَّ قال فَقالَ أبوعبدالله (علیه السلام): لاتَفعَل فَقال الرَّجُلُ: وَ اللهِ مَا هو شَیءٌ آتیهِ بِرِجلی إنَّمَا أسمَعُ بِاُذُنی فَقالَ أبوعبدالله (علیه السلام): بِاللهِ تَبارکَ و تَعالی (إنَّ السَّمعَ وَ البَصَرَ وَ الفُؤادَ کُلَّ أُولَئِکَ کَانَ عَنهُ مَسئُولاً) (13) فَقالَ الرَّجُلُ کَأَنِّی لَم أَسمَعها فی کتابِ اللهِ مِن عَجَمّیٍ وَ عَرَبّیٍ لاجَرَمَ إنِّی قَد تَرَکتُها وَ إِنّی أستَغفِرُاللهَ؛ همسایگانی دارم که کنیزکان خوانندهای دارد، میخوانند و مینوازند و من گاهی که برای قضای حاجت میروم نشستن خود را طولانیتر میکنم تا نغمههای آنان را بشنوم، در حالی که برای چنین منظوری نرفتهام. امام صادق (علیه السلام) فرمود: مگر گفتار خداوند را نشنیدهای که میفرماید: گوش و چشم و قلب همگی مسؤولند؟ گفت: گویی هرگز این آیه را از هیچکس، نه عرب و نه عجم نشنیده بودم و اکنون این کار را ترک میگویم و به درگاه خدا توبه میکنم». (14)
در برخی منابع روایی در ذیل این روایت میخوانیم که امام به او دستور داد برخیز و غسل توبه کن و هر چند میتوانی نماز بگزار، زیرا کار بسیار بدی کردی و اگر در آن حال میمردی مسؤولیّت تو بزرگ بود.
از این آیات و احادیث روشن میشود که اسلام چگونه چشم و گوش انسان را مسؤول میشمرَد؛ تا نبیند نگوید، تا نشنود قضاوت نکند و بدون تحقیق و علم و یقین، نه به چیزی معتقد شود، نه عمل کند و نه به داوری برخیزد.
ضایعات پیروی از حدس و گمان
پیروی از گمان و حدس و تخمین و شایعات و هر آنچه غیر از علم و یقین حاصل میشود، خطرهایی برای فرد و جامعه ایجاد میکند که هر یک به تنهایی ضایعات بزرگی دارد، از جمله:تکیه بر غیر علم، سرچشمهی پایمال شدن حقوق افراد یا دادن حق به غیرمستحق است.
پیروی از غیر علم، آبروی افراد آبرومند را به خطر میاندازد و خدمتگزاران را دلسرد میکند.
اعتماد بر غیر علم، به بازار شایعات و شایعهسازان رونق میدهد.
پیروی از غیر علم، روحیّهی تحقیق و کنجکاوی را از انسان گرفته و او را فردی زودباور و سادهاندیش بار میآورَد.
پیروی از غیر علم، روابط گرم و دوستانه را در خانه و بازار و همه جا به هم زده و مردم را به یکدیگر بدبین میسازد.
پیروی از غیر علم، استقلال فکری را از بین میبرَد و روح را برای پذیرش هرگونه تبلیغات مسموم آماده میکند.
پیروی از غیر علم، سرچشمهی قضاوتها و انتخابهای عجولانه در مورد هر کس و هر چیز است که این خود مایهی انواع ناکامیها و پشیمانیهاست.
راه مبارزه با پندارگرایی
اکنون این پرسش مطرح است که چگونه میتوان خود و جامعه را از این عادت زشت و نکبتبار و عواقب دردناک آن رهایی بخشید؟در پاسخ باید به چند نکته توجّه کرد:
نخست باید عواقب دردناک این کار را از راههای مختلف پی در پی به مردم گوشزد کرد و از آنها خواست که در آثار شوم پیروی از غیر علم بیندیشند.
دیگر اینکه باید طرز تفکّر و جهانبینی اسلامی را در انسانها زنده کرد تا بدانند خداوند در همه حال مراقب آنهاست. او شنونده و بینا و حتّی از افکار ما آگاه است (یَعلَمُ خَائِنَةَ الأَعیُنِ وَ مَا تُخفِیالصُّدُورِ). (15)
هر سخنی که میگوییم ثبت و ضبط میشود و هر گامی برمیداریم در حساب ما نوشته میشود و مسؤول تمام اعمال و قضاوتها و اعتقادات خود هستیم.
همچنین باید سطح رشد فکری را بالا برد، زیرا پیروی از غیر علم اغلب کار عوام ساده لوح و ناآگاه است که با شنیدن یک شایعهی بی اساس فوراً به آن میچسبند و داوری میکنند و آن را الگوی کار خود قرار میدهند.
پینوشتها:
1. نهج البلاغه، حکمت 382.
2. نهج البلاغه، حکمت 382.
3. تحف العقول، ص 90.
4. غرر الحکم، ج 1، ص 128.
5. ثواب الاعمال، ص 178.
6. کنز الفوائد، ج 2، ص 14.
7. سورهی اسراء ، آیهی 36.
8. سورهی یونس، آیهی 36.
9. سورهی نجم، آیهی 23.
10. وسائل الشیعه، ج 18، ص 16.
11. وسائل الشیعه، ج 18، ص 17.
12. همان.
13. سورهی اسراء، آیهی 36.
14. بحارالانوار، ج 79، ص 246.
15. سورهی غافر، آیهی 19.
مکارم شیرازی، ناصر، (1390) انوار هدایت (مجموعه مباحث اخلاقی)؛ قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب (ع)، چاپ اول.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}