نویسندگان:
فرهود گل محمدی، (1)
سیدروح‌الله ‌هاشمی، (2)
سیدحسن رضوی (3)

 

چکیده

توسعه به عنوان یک مفهوم متعالی، دستاورد بشری و پدیده‌ای چند رشته‌ای است و در واقع، یک مسلک (ایدئولوژی) به حساب می‌آید. هدف از توسعه، ایجاد زندگی پر ثمره‌ای است که توسط فرهنگ تعریف می‌شود؛ بنابراین توسعه، دستیابی فزاینده‌ی انسان به ارزش‌های فرهنگی خود است. این مفهوم‌سازی بر معانی زیر تأکید دارد: 1. توسعه یک فرایند است و نه وضع ایستا؛ 2. این فرایند در نهایت به ارزش‌ها مربوط می‌شود؛ 3: این ارزش‌ها، ارزش‌های مردمانی است که تعلق به جهان غرب یا هر جهان دیگری ندارند. توسعه، فرایندی است که عناصری پیچیده در تکوین آن مؤثرند. در این میان، مشارکت همانند مؤلفه‌ای بنیانی در تأثیرگذاری بر توسعه، از دیگر عناصر پیشی گرفته است. تحقق امر خطیر توسعه‌ی عدالت‌محور در جامعه‌ی ایران نیازمند مهیا کردن بستر واقعی مشارکت مردم در امور جامعه می‌باشد. تا زمانی که زمینه‌های لازم برای مشارکت واقعی مردم در موضوع مشارکت از موضوعات بسیار پراهمیت در توسعه و تحول جوامع روبه رشد می‌باشد، بیان ضرورت‌ها، سیاست‌ها و روش‌های فراهم نمودن موجبات مشارکت مردم در تغییر و تحول جوامع، راه‌گشای بسیار اساسی و مؤثر جهت کلیه‌ی صاحب نظران، دست‌اندرکاران و برنامه‌ریزان و مجریان در ایفای وظایف‌شان خواهد بود. آنچه امروزه موضوع مشارکت را در نظریه‌های توسعه این مقدار با اهمیت ساخته است، نزدیک شدن نظریه‌های توسعه به سمت اهداف انسانی و اجتماعی و فرهنگی توسعه می‌باشد. جایگاه و نقش انسان‌ها در جوامع غربی در لابه‌لای ارزش‌های مادی و اقتصادی گم و نادیده انگاشته شده و بالتبع در آنچه به تقلید از الگوهای رشد و توسعه در جوامع در حال توسعه پیاده شده، بیش از همه مردم و عدالت اجتماعی و تحول فرهنگی نادیده انگاشته شده‌اند.
اکنون که گرایش برنامه‌ریزان به سوی مردم و تعمیم مشارکت آنها در رشد و توسعه به عنوان راهکار مطرح گردیده، بسیاری از متفکران در تلاش‌اند که روش‌های نوین تأمین مشارکت مردم در برنامه‌ریزی و اجرا و بهره‌برداری برنامه‌های عمرانی و اقتصادی و اجتماعی را ارائه نمایند. در کشور ما تجارب بسیاری در تأمین موجبات مشارکت مردم چه قبل و چه بعد از انقلاب موجود می‌باشد که خصوصاً تغییر نظام سیاسی کشور و حاکمیت اسلام و ارزش یافتن مردم و مستضعفان در این انقلاب جلوه‌های بسیار باشکوه و سازنده‌ای از نقش عظیم مردم در سازندگی و حراست و حمایت از انقلاب اسلامی می‌باشند. در این راستا، شناخت روش‌ها و پایه‌های اولیه‌ی شکل‌گیری مشارکت‌های مردمی به عنوان روش‌های قابل ارائه مطرح می‌باشند. نویسنده در این مقاله به معرفی اجمالی مفاهیم مشارکت از دیدگاه افراد، صاحب‌نظران و مؤسسات ذیربط می‌پردازد و لازمه‌ها و مبانی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی لازم برای مشارکت مردم در دستیابی به توسعه‌ی عدالت‌محور در جامعه‌ی ایران را بیان می‌کند.

مقدمه

توسعه به عنوان یک مفهوم متعالی، دستاورد بشری و پدیده‌ای چند رشته‌ای و در واقع یک مسلک (ایدئولوژی) به حساب می‌آید. هدف از توسعه، ایجاد زندگی پرثمره‌ای است که توسط فرهنگ تعریف می‌شود. بنابراین توسعه، دستیابی فزاینده‌ی انسان به ارزش‌های فرهنگی خود است. این مفهوم‌سازی بر معانی زیر تأکید دارد:
1. توسعه یک فرایند است و نه وضع ایستا
2. این فرایند در نهایت به ارزش‌ها مربوط می‌شود؛
3. این ارزش‌ها، ارزش‌های مردمانی است که تعلق به جهان غرب یا هر جهان دیگری ندارند. ( میسرا، 1366: 1-2؛ شهبازی، 1375: 8-11)
توسعه، فرایندی است که عناصری پیچیده در تکوین آن مؤثرند. در این میان، مشارکت همانند مؤلفه‌ای بنیانی در تأثیرگذاری بر توسعه، از دیگر عناصر پیشی گرفته است. پژوهشگران عرصه‌ی توسعه بر این باورند که بدون پیش زمینه‌ای به نام «مشارکت» بحث درباره‌ی توسعه، نامفهوم و بی معنا است. (اوکلی و مارسدن، 1370: 1-5)
چهار عنصر ضروری در الگوی توسعه‌ی انسانی وجود دارند که باید رعایت گردند: بهره‌وری، برابری، پایداری، توانمندسازی.
در زمینه‌ی مفاهیم مشارکت در زمینه‌ی توسعه، تعاریف متفاوتی آمده است که به چند مورد آنها اشاره می‌کنیم: فرهنگ و بستر، مشارکت را شرکت کردن افراد در واقعیات روزمره‌ی زندگی و یا تقسیم کردن فعالیت‌ها بین افراد با توافق، تعریف کرده است. (Libris, EX. (Eds). 1976)
در فرهنگ فلسفی، مشارکت به معنای شریک بودن در چیزی با کسی، مانند شریک بودن در کار، بهره و در نتیجه و پیامد، بیان شده است. (صلیبا، 1366: 591)
باقر ساروخانی، مشارکت را شرکت فعالانه‌ی انسان‌ها در حیات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و به طور کلی تمام ابعاد حیات تعریف کرده است. از این رو، تشویق به مشارکت و تسهیل در فرایند تحقق آن همواره مورد توجه برنامه‌ریزان و مصلحان اجتماعی بوده است. (ساروخانی، 1370: 521)
مرکز مطالعات نوآوری و نوپذیری در ایالت ایلنیویز، دخالت فعال افرادی که زیر پوشش تصمیمات متخذه در فرایند تصمیم‌گیری قرار می‌گیرند را مشارکت تعریف کرده است. (وزارت جهاد سازندگی، 1374: 30)
بنیامین باگادیون، (4) معاون پیشین اداره‌ی ملی آبیاری فیلیپین، (5) مشارکت را تقسیم کردن وظایف، مسئولیت‌ها و کارها در مراحل برنامه‌ریزی، طراحی و مدیریت یک پروژه تعریف کرده است. (1995 ,Bagadion)
مشارکت در مفهوم دقیق خود، به معنا توزیع مجدد قدرت اقتصادی و سیاسی به نفع تهیدستان روستایی که کنار گذاشته شده‌اند می‌باشد. (الغنمی، 1372: 64)
یک کاربرد متداول کلمه‌ی مشارکت، به بسیج مردم برای به عهده گرفتن پروژه‌های توسعه‌ی اجتماعی و اقتصادی اشاره دارد. (1995 ,Raghavan)
سه عنصر اساسی مشارکت به قرار زیر تعریف شده‌اند: تسهیم قدرت منابع کمیاب، کوشش‌های آگاهانه و عمدی گروه‌های اجتماعی برای کنترل سرنوشت و بهبود شرایط زندگی خویش، و ایجاد فرصت‌ها از سطوح پایین. مشارکت در این مفهوم، مستلزم ایجاد سازمان‌های دموکراتیک، مستقل و خوداتکای فقیران است. (اوکلی و مارسدن، 1370: 63)
به طور کلی عوامل و انگیزه‌های مؤثر در مشارکت را می‌توان به موارد زیر تقسیم کرد:
1. کسب اطلاع نسبت به مواردی که فرد در آن احساس کمبود می‌کند؛ 2. انتقال پیام یا اطلاعی از طریق افراد به افراد دیگر؛ 3. رفع ابهام و تعیین واقعیت‌ها؛ 4. جلب همکاری فرد یا گروه؛ 5. رضایت افراد برای همکاری با یکدیگر؛ 6. تصمیم‌گیری گروهی؛ 7. تقسیم سود یا زیان ناشی از فعالیت گروهی و پذیرش پیامدهای مثبت و منفی فعالیت‌های گروهی؛ 8. حفظ خود یا دیگران.
کیت دیویس و جان نیوستورم، موفقیت مشارکت را به عوامل زیر وابسته می‌دانند:
1. وجود زمان کافی برای مشارکت؛ 2. بیشتر بودن بهره‌های احتمالی از زیان‌های احتمالی آن؛ 3. ارتباط داشتن دلبستگی‌های افراد؛ 4. توانایی کافی افراد برای کار درباره‌ی موضوع: 5. فراهم بودن توانایی متقابل برای ارتباط؛ 6. عدم احساس خطر نسبت به منافع طرفین؛ 7. وجود آزادی شغلی.
لازم به ذکر است که هر چند مشارکت انگیزش را تقویت می‌کند، در نهایت ارتباط بهتری را بین مردم برقرار می‌سازد، کم کاری و بی تفاوتی را کاهش می‌دهد، دلبستگی‌ها را به هدف‌ها افزایش می‌دهد؛ با این همه، بهره‌های مشارکت ممکن است بی درنگ آشکار نگردد. (وزارت
جهاد سازندگی، 1374)
پیتر اوکلی و دیوید مارسد، موانع مشارکت را به سه دسته‌ی عمومی و کلی زیر تقسیم کرده‌اند: موانع عملی، موانع فرهنگی و موانع ساختاری. (اوکلی و مارسدن، 1370: 45-47)
دکتر رغاوان (6) معتقد است اگر طرح و پروژه‌ای در زمینه‌ی توسعه‌ی روستایی در کشوری موفق بود، در صورتی می‌تواند موفق و قابل تکرار در مکان دیگری باشد که موارد ذیل در آن رعایت گردیده باشند: 1. نیازهای محسوس مردم 2. پیچیدگی پروژه 3. نقش رهبری 4. جو سیاسی- اجتماعی مناسب و مشابه 5. پایداری اقتصادی (7) (یعنی منافع آن پروژه حداقل هزینه‌های آن را بپوشاند و با آن برابری کند. ) (1995 . Raghavan)
امیرالمؤمنین علی (علیه الصلوة والسلام) در نهج البلاغه درباره‌ی مشارکت در نامه‌ای خطاب به مالک اشتر می‌فرماید:
«و اعلم ان الرعیة طبقات لایصلح بعضها الا ببعض و لاغنى ببعضها عن بعض»؛ كار مردم نمی‌تواند به سامان برسد مگر با کمک یکدیگر و اصولاً بی نیازی برای هیچ گروهی نیست مگر با کمک گروه دیگر.
در واقع ایشان از یک خط‌مشی کلی یعنی رجوع به (حکم فطرت) در عرضه‌ی دیدگاه خود در باب مشارکت استفاده نموده است. ایشان در جای دیگر از این نامه، مردم را به اصناف مختلف تقسیم می‌فرماید: «ثم الاقوام لهذین الصنفین الا بالصنف الثالث و لاقوام لهم جمیعاً الا بالتجار و ذوی الصناعات ». نظام و آسایشی برای آن دو صنف نیست مگر به وسیله‌ی صنف سوم و باز برای همه نظامی نیست مگر با کمک تجار و صاحبان صنعت.
به خوبی آشکار است حضرت می‌خواهد یک حکم فطری عقلی را برای ساخت جامعه بیان فرماید. لذا چنین اظهار می‌نماید مردم باید بدانند چاره‌ای غیر از مشارکت ندارند و راهی برای فرار از این حقیقت در جامعه‌ی انسانی پیدا نمی‌شود.
در اینجا شاید اشاره به یک نکته، مسئله را روشن‌تر کند و آن اینکه اسلام آنگاه که عطف توجه به جامعه و افراد آن می‌کند، در تمام ابواب فقهی ساختن جامعه و اصلاح او را به عهده‌ی مردم می‌گذارد.
ساختار دستگاه‌های اجرایی و نحوه‌ی عمل آنها و خصوصاً تعارض موجود بین برنامه‌های منطقه‌ای و برنامه‌ریزی بخشی به عنوان یکی از موانع موجود بر سر راه مشارکت مردم و شناخت تنگناهای موجود و ویژگی‌های تشکیلات مناسب جهت جلب مشارکت که یکی از محوری‌‌ترین مباحث در موضوع مشارکت می‌باشد که به نظر می‌رسد ساختار بوروکراسی موجود در عدم توفیقی بسیج امکانات، تجهیز منابع مالی مردم و مشارکت دادن آنها در برنامه‌ریزی و اجرا به حصول نتایج مطلوب تأثیر بسزایی دارد و همواره این دستگاه‌های سنتی بوده‌اند که از مردم عقب مانده‌اند و مردم را تنها گذاشته‌اند؛ چرا که تجربه‌ی نهادهای انقلابی در مشارکت دادن مردم در امور مربوط به خود بسیار موفق‌تر بوده است. شوراهای اسلامی روستایی که بر مبنای تعالیم عالیه‌ی اسلام تشکیل شده و متناسب با شرایط انقلابی جامعه می‌باشد، تأثیر قابل توجهی در روستاها داشته است، اگر به جامعه‌ی روستایی به عنوان یک نظام و مجموعه نگاه کنیم و تمامی جوانب زندگی متناسب با هم تحول پیدا کنند، توسعه‌ی هماهنگ روستا امکان‌پذیر می‌گردد. این توسعه‌ی هماهنگ از طریق مشارکت درست و واقعی روستاییان تحقق پیدا می‌کند و نهادی که این مشارکت را فراهم ساخته و هماهنگی لازم را در سطح روستا به وجود می‌آورد، همین شوراهای اسلامی هستند. از طریق اجرای تحقیقاتی مشابه، می‌توان به نقاط ضعف و قوت شوراها در مناطق مختلف پی برد و از تجربه‌ی گذشته در راه بهبود آینده‌ی شوراها بهره گرفت. اگر قدرت تصمیم‌گیری و اعتماد به نفس روستاییان تقویت گردد و آگاهی آنان نسبت به منافع خود و جامعه‌شان افزایش پیدا کند، جلب مشارکت بیشتر روستاییان امکانپذیر می‌باشد و موجبات تقویت شوراها فراهم می‌آید. (همان)
افزایش سطح سواد و آموزش روستاییان، البته آموزشی که موجب بیگانگی آنان با روستا نشود، مشارکت بیشتر آنان را جلب خواهد کرد. (رفیع‌پور، 1378) همانطور که در این بررسی مقدماتی نشان داده شده است، بین میزان مشارکت و میزان سود نوعی همبستگی وجود دارد؛ البته همبستگی معنادار به دست آمده در سطوح پایین سواد است که منفی می‌باشد. از این امر نمی‌توان نتیجه گرفت که بین سطوح بالاتر سواد و امر مشارکت یقیناً و حتماً همبستگی معنادار مثبت وجود دارد. نبودن همبستگی معنادار بین سطوح بالاتر سواد و مشارکت، هم می‌تواند به دلیل کم بودن حجم روستاهای نمونه باشد و هم بیانگر حقیقتی دیگر؛ به این معنا که سطوح بالاتر سواد چون موجب گسستگی روستایی با محیط زندگی روستا شده - البته باید در نظر داشت که خیلی از این سطوح بالاتر سواد در نتیجه‌ی آموزش‌های غلط رژیم گذشته حاصل شده است - میزان مشارکت را پایین آورده است. البته این ادعا به اثبات نرسیده و در اینجا فقط به عنوان یک فرضیه‌ی احتمالی در کنار احتمال دیگر ارائه شده است. تقویت هرچه بیشتر شوراها و از بین بردن موانع مشارکت روستاییان، مقابله با مشکلات و اجرای پیشنهادات ارائه شده به صورت اقداماتی هماهنگ، می‌تواند شوراها را تقویت کرده و در نهایت تصمیم‌گیری و مشارکت را در سطح وسیع تری گسترش دهد. (وزارت جهاد سازندگی: 15-17، مهرماه 1365)

جایگاه مشارکت مردم در قانون اساسی

لیست اصولی از قانون اساسی که به مشارکت مستقیم یا غیرمستقیم اشاره کرده، فهرست‌وار در ذیل آورده می‌شوند:
• مشارکت تحت عنوان همبستگی ملی در اصل دوم قانون اساسی؛
• در اصل سوم بند 8، تحت عنوان مشارکت عامه‌ی مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خویش؛
• در اصل سوم بند 15، تحت عنوان توسعه و تحکیم برادری اسلامی و تعاون عمومی بین همه‌ی مردم؛
• در اصل ششم، تحت عنوان اتکا به آرای عمومی در اداره‌ی کشور و انتخابات و همه‌پرسی که مفهوم مشارکت عمومی در امور سیاسی و حاکمیت و اداره‌ی کشور است؛
• در اصل هفتم، شوراها از ارکان تصمیم‌گیری و اداره‌ی امور کشوراند؛ این به معنای مشارکت مردم در تصمیم‌گیری و اداره‌ی امور کشور با سازماندهی شورایی می‌باشد؛
• در اصل هشتم، تحت عنوان «دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر» که وظیفه‌ای است همگانی و متقابل در بعد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی امر به معروف و نهی از منکر تنها معروف و منکر اخلاقی نیست بلکه می‌توانیم بگوییم وقتی دو معروف حکومت و ولایت اسلامی، و قسط برپا شوند و برترین منکرات یعنی حکومت فاسد و ولایت باطل و همچنین عدم قسط، ظلم و استضعاف از بین برود، این اصل تحقق یافته است؛
• اصل بیست و نهم به مشارکت مردم با دولت در تأمین اجتماعی و بیمه تصریح دارد؛
• در بند 2 اصل چهل و سوم، تأمین شرایط کار و اشتغال برای همه اشتغال کامل یعنی مشارکت عموم در اشتغال و تولید و قرار دادن وسایل کار در اختیار همه‌ی کسانی که کار دارند ولی وسایل کار ندارند. یعنی مشارکت در مالکیت و مشارکت در سرمایه و درآمد ملی و مشارکت براساس محور کار و پشتیبانی و تجهیز نیروی کار و ایجاد و گسترش عدالت اجتماعی از طریق تعاونی، اینها مفاهیمی است که از بند 2 اصل 43 استنباط می‌شود؛
• بند 3 اصل چهل و سوم، شرکت فعال همگانی در رهبری کشور و افزایش مهارت و ابتکار از طریق ایجاد فراغت و فرصت و توان کافی برای هر فرد علاوه بر تلاش شغلی؛
• اصل چهل و چهارم، بخش تعاونی در مقابل دو بخش دولتی محض و خصوصی محض بخش تعاونی بخش مشارکت عمومی است که این مشارکت می‌تواند مشارکت مردم با یکدیگر و مشارکت با دولت باشد. اگر مشارکت مردم با یکدیگر و مشارکت مردم و دولت باشد، و اگر مشارکت مردم با یکدیگر باشد، می‌توانیم به صورت شرکت‌های تعاونی که از سرمایه‌ی اعضا تأمین می‌شود تعبیر کنیم و اگر مشارکت مردم با دولت باشد، می‌توانیم بگوییم تجهیز سرمایه‌های خصوصی اعضای تعاونی که در شکل مؤسسات تعاونی در قانون اساسی به آن اشاره شده است. در قانون اساسی مقابل شرکت‌های تعاونی مؤسسه‌ی تعاونی گفته شده است. اگر به صورت مذاکرات مجلس خبرگان مراجعه کنیم، می‌بینیم که مفاهیم در آنجا مطرح شده است، یکی اینکه گفته شده منابع عمومی و اموال عمومی نباید به وسیله‌ی دولت اداره بشود، منابع و سرمایه‌های عمومی مستقیماً به وسیله‌ی مردم اداره بشود و تعاونی می‌تواند به عنوان امین مردم و نگهدارنده‌ی اموال عمومی و بهره‌بردار عمومی وارد عمل گردد؛
• فصل 7 قانون اساسی درباره‌ی مشارکت و همکاری مردم از طریق شوراها است؛
• اصل صد و چهل و هفتم به مشارکت نفرات و تجهیزات نیروهای مسلح در زمان صلح در سازندگی کشور اشاره دارد.
گذشته از این موارد، موارد دیگری در قوانین عادی وجود دارد که می‌تواند در برنامه‌ریزی مشارکت عمومی مورد توجه قرار گیرد. (قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، به نقل از: وزارت جهاد سازندگی، 17-15 مهرماه 1365)

عوامل لازم در تحقق نظام جامع مشارکت

1. نظام جامع شورایی که در رأس آن شورای رهبری قرار دارد، براساس خواست و اراده‌ی مردم شکل گیرد تا در صورت انحراف و یا خودرأیی رهبران، امکان حذف آنها باشد. در این میان تشکیل شوراهایی که اعضای آن را مستقیماً مردم انتخاب می‌کنند، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. نیروهای انقلابی می‌بایستی آموزش مبانی اصیل فرهنگی اعتقادی و فرهنگی را برای این شوراها تدارک ببیند. شوراهای محلات و روستاها و مراکز تولیدی از جمله‌ی این
شوراها هستند.
2. نظام جامع تعاون که مبتنی بر فرهنگ عمیق و اصیل همیاری در مناطق مختلف می‌باشد، بنیاد گیرد و با توجه به شکل نوین و روابط و مناسبات اقتصادی در قالب‌های جدید مانند شرکت‌های سهامی عام و... نظام جامع تعاونی‌ها - به عنوان بازوی قدرتمند اقتصادی شوراها عمل خواهد کرد - تداوم بیابند در این راه توجه به شیوه‌های همیاری سنتی محلی می‌تواند به قالب حرکتهای تعاونی در هر منطقه جهت بخشد.
3. فناوری مناسب فرهنگ مشارکت بر فضای صنعتی کشور سایه افکند. بی شک اگر نظام جامع مشارکت استقرار یابد، فناوری مناسب را بر خواهد گزید. اما برای آنانی که تصور دارند می‌توان نظام مشارکت را با فناوری پیشرفته منهای توان درک و فهم و تعمیر و نگهداری آن نیز پیاده کرد، باید گفت: «اتکای به ناس با وابستگی به غیر با هم جمع نمی‌شود».
4. نظام برنامه‌ریزی می‌بایستی منطبق با نظام شورایی خواست‌ها و نیازهای واقعی مردم را در قالب امکانات و توانمندی‌های بومی و منطقه‌ای به شوراهای ذی‌حق برای تصمیم‌گیری منتقل نماید و براساس آن عمل نماید. در این دیدگاه نقش شوراهای ملی و سازمان‌های وابسته هماهنگ کردن برنامه‌های ملی و تعیین اولویت اجرای برنامه‌ها با توجه به توانمندی‌ها و امکانات مملکتی خواهد بود و از دخالت در حوزه‌های منطقه‌ای و ناحیه‌ای پرهیز خواهد شد. این برنامه‌ریزی مبتنی بر زایش استعدادهای درونی مناطق خواهد بود.
5. نظام آمارگیری و کسب اطلاعات باید دگرگون شود به طوری که تمامی هسته‌های برنامه‌ریزی محلی در هر لحظه امکان دسترسی به آمار و اطلاعات بهنگام را داشته باشند. بدیهی است هسته‌های برنامه‌ریزی در سطوح بالاتر به جمع اطلاعات هسته‌های پایین‌تر احتیاج خواهند داشت و نه جزئیات آنها که به دردشان نمی‌خورد.
6. نظام آموزشی می‌بایستی منطبق بر فرهنگ و نیازهای واقعی هر منطقه سامان یابد.
آموزش در حین عمل و در عرصه‌ی اجتماعی جوابی گویا و روشن به این مطلب است. چه تولید «آدم» در مفهوم عمیق ارزشی آن پایه‌ی استقلال و رهایی از وابستگی است. در این نظام، آموزش به منظور تعالی بخشی به فرهنگ انسانی - اسلامی و پاسخگویی به حل مشکلات و معضلات منطقه‌ای با موضوعیت و محدودیت مقابله با ظلم و ستم اجتماعی انجام می‌گیرد.
7. مفاهیم عدالت اجتماعی، آزادی و استقلال باید به گونه‌ای تفسیر شود که در آن فرصت‌های برابر برای رشد همگان فراهم آید و حریت و آزادگی و اتکای به نفس را برای آدمیان به ارمغان آورد.
8. تبیین مفاهیمی نظیر مدیریت، تخصص، تمرکز و عدم تمرکز رهبری و ولایت امر و خودکفایی می‌بایستی در ارتباط با مفهوم عمیق مشارکت مردم صورت پذیرد.
9. اگر هدف زندگی دستیابی به کمال انسانی است و کمال انسانی در عرصه‌ی عمل اجتماعی و داشتن روح جمعی به دست می‌آید و ذات اجتماعی، ترکیب فرهنگی و فکری است و این ترکیب باید با اختیار و اراده‌ی آدمی جامه‌ی عمل بپوشد تا صاحب ارزش گردد و اگر اختیار و اراده در سایه‌ی بلوغ آگاهی و ایمان قابل تحصیل است و موضوعیت پیدا می‌کند، «آموزش آدمیان و تولید انسان‌های آزاده‌ی وارسته » کار اصلی و خمیرمایه‌ی حرکت است. این آموزش تنها در صحنه‌ی عمل اجتماعی ممکن است؛ آن هم در رابطه‌ی انسانی با دیگران و به قصد رشد خود در مسیر الهی که این راه یعنی «عامل بودن به معروف» و «بری بودن از منکر» تنها راه پیروزی است. (رفیع‌پور، 1378)

اهداف مشارکت مردم با نظام حکومتی از دیدگاه اسلام

این اهداف، مستمر و پایدار ناشی از ضرورت‌های خاص جامعه‌ی قابل تقسیم می‌باشد که ذیلاً به شرح هر کدام از آنها می‌پردازیم:

1. ایجاد موقعیت و زمینه‌ی مناسب جهت رشد و تعالی انسان‌ها و جامعه‌ی انسانی:

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در هدف از بعثت خود چنین می‌فرمایند:
انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ همانا من برای کامل کردن خوبی‌های اخلاق مبعوث شدم.
با توجه به اینکه اگر به هر یک از احکام و عباداتی که از طرف شارع مقدّس وضع گردیده بنگریم، درمی‌یابیم که هر کدام به نحوی و از جهتی هدف رشد و کمال انسان را دنبال می‌کند، بعضی چون نماز و روزه، رشد فردی و بعضی چون جهاد و امر به معروف و نهی از منکر، رشد و تعالی اجتماعی را مد نظر دارند و همه‌ی دستورات و احکام جهت‌شان این است که موقعیت و زمینه‌ی مناسبی را در رابطه با رشد انسان‌ها فراهم سازند. امام امت در این خصوص کلامی زیبا دارند. ایشان می‌فرمایند: «در اسلام همه‌ی امور مقدمه‌ی انسان‌سازی است، انبیا همه معلم، و بشر همه دانشجو هستند». از مطالبی که بسیار فشرده ذکر شد استنباط می‌شود که سعی و تلاش نظام حکومتی اسلام باید در این جهت باشد که در جامعه‌ی اسلامی، موقعیت‌ها و فضاهای مناسب و زمینه‌های لازم برای رشد انسانها و تحول روحی و فکری آنها را به سوی آنچه رضای خدا است فراهم نماید. (همان)
با توجه به مسائلی که بیان شد، مشارکت مردم در امور تأثیر مستقیم و بسزایی در رشد آنها دارد. علت این امر هم از علل عقلی و بدیهی است؛ چرا که انسان فطرتاً اجتماعی آفریده شده است و در یک موقعیت اجتماعی می‌تواند با مسئولیت‌پذیری و مشارکت در امور، توانایی‌ها، ظرفیت‌ها و استعدادهای وجودی خود را بروز دهد. اصل احساس مسئولیت در مقابل جامعه از اصول مسلم و مؤکد در جامعه‌ی اسلامی است. در روایات و آیات زیادی به اهمیت این اصل اشاره گردیده است. جمله‌ی معروف کُلُکُم راعٍ وَ کُلُکُم مَسئول عَن رَعیته از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دلیلی بر این مدعاست. در حدیث معروف من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس به مسلم رسول گرامی اسلام بی توجهی و تلاش نکردن در رسیدگی به مسائل و مشکلات مسلمین را با مسلمان نبودن مترادف دانسته‌اند. ایجاد زمینه و موقعیت مناسب جهت مشارکت مردم، امکانی را فراهم می‌آورد تا انسانها بتوانند برادرانه و با احساس مسئولیت متقابل در کنار یکدیگر در صحنه‌ی فعالیت‌های اجتماعی حضور یابند، خود را بسازند و در سازندگی جامعه مؤثر باشند و در چنین میدان وسیعی، خصلت‌های مثبت و توانایی‌های فطری خود و جامعه را رشد دهند. (همان)

2. حفظ حضور مردم در صحنه‌ی انقلاب اسلامی:

برای تداوم نبرد و برای استمرار موفقیت‌آمیز انقلاب، ضرورت حضور گسترده‌ی مردم در صحنه‌ی انقلاب یک امر بدیهی است. در واقع مشارکت زمینه‌ی مناسبی را به وجود می‌آورد که مردم در حل معضلات انقلاب حضور داشته باشند. البته حضور مردم نه تنها در صحنه‌های سیاسی یا نظامی بلکه برای رفع سریع محرومیت‌ها، توسعه‌ی اقتصادی، خودکفایی و استقلال موردنظر می‌باشد.
ما در طول انقلاب خون‌بار اسلامی تجربه کرده‌ایم که در هر صحنه‌ای مردم به طور گسترده وارد عمل شده‌اند توانسته‌اند حرکت‌های سرنوشت‌سازی را انجام دهند، ولی بایستی اعتراف کرد که حضور مردم و نقش تعیین کننده‌ی آنان تاکنون عمدتاً در بعد سیاسی و استقرار خط امام، در بعد نظامی، در دفاع از کشور، در جنگ تحمیلی بوده است.
برای اینکه مردم انقلاب را از آن خودشان بدانند، کشور را از آن خود بدانند و انسجامشان را با نظام حفظ کرده و ارتباط‌شان را با انقلاب گسترش دهند، ضروری است که در صحنه‌های سازندگی، تلاش برای خودکفایی و استقلال اقتصادی، با ابتکارات، خلاقیت‌ها و توانایی‌های خود انقلاب را به پیش ببرند و بر معضلات پیچیده‌ی اقتصادی که در بسیاری از موارد از معضلات سیاسی و نظامی هم پیچیده‌تر است، فایق آیند. (همان)

3. نقش اجتماعی مشارکت:

باید زمینه‌ی مناسب سالم و مولد برای اوقات فراغت نیروهای جامعه به خصوص قشر جوان ایجاد شود. چگونگی گذراندن اوقات فراغت در اکثر جوامع امروز مشکل عمده‌ای است. به هرزگی و بطالت گذراندن اوقات فراغت در غرب و عوارض آن از کسی پوشیده نیست. بر ماست که در جامعه‌ی انقلابی خود برای نیروهای جوان و پرشوری که انرژی و توانایی‌های فوق‌العاده‌ای دارند، زمینه‌ی مناسب استفاده از این توان و انرژی را فراهم کنیم. چه زمینه‌ای بهتر از اینکه این استعدادها و توانایی‌ها در کمک به استقلال و خودکفایی و عمران و آبادانی کشور صرف شود. به این طریق، مسئله‌ی مشارکت از فشارهای اجتماعی ناشی از بی توجهی به اوقات فراغت جامعه و به خصوص قشر جوان جلوگیری کرده و زمینه‌ی مناسب حسن استفاده از نیروی عظیم جوانان در سازندگی را فراهم می‌سازد. (همان)

4. رشد فرهنگ اسلامی و خصلت‌های نیکو در جامعه:

وقتی قشرهای مختلف مردم در سازندگی کشور با کمک به یکدیگر حضور یابند، زمینه‌ی مناسب اجتماعی جهت ایجاد و گسترش و تقویت وحدت بین مردم با مسئولان و متقابلاً مسئولان با مردم به وجود می‌آید و روحیه‌ی جدایی از مردم در بین مسئولان رشد نمی‌کند و متقابلاً مردم این احساس را خواهند داشت که مسئولان جامعه از خودشان هستند و در میان خودشان هستند. این وحدت اجرایی در تألیف بین مردم و حکومت بسیار مفید و مؤثر بوده، از این رهگذر روحیه‌ی تعاون و ایثار، احساس مسئولیت، خدمت به هم نوع و محرومین در مردم تقویت می‌شود. (همان)

5. توسعه‌ی اقتصادی:

توسعه‌ی اقتصادی، حرکت در جهت خودکفایی و استقلال اقتصادی کشور و رفع محرومیت‌ها می‌باشد. یکی از اهداف این انقلاب رفع محرومیت‌ها، از بین بردن فاصله‌ها و شخصیت بخشیدن به توده‌ی مردم و بهبود وضع مستضعفان بوده است که با توجه به عمق این ویرانی‌ها و محرومیت‌ها بایستی تلاش گسترده‌ای در جهت رفع محرومیت انجام شود و این مسئولیتی است که بر عهده‌ی کل جامعه قرار دارد و به آن باید به عنوان یک مسئولیت و حرکت انقلابی توجه شود. (جعفری، 1365: 15-17)

زمینه‌ها و مقدمات لازم جهت تحقق مشارکت مردم

برای اینکه مشارکت مردم در سطح جامعه به نحو مطلوبی شکل بگیرد، به مقدمات و زمینه‌های مناسبی نیاز است که محورهای زیر از آن جمله‌اند:

1. اعتماد مسئولان به مردم و اطمینان و اعتقاد به نقش مؤثر مردم در روند توسعه‌ی – اجتماعی اقتصادی کشور:

اگر دولت، نظام و دست‌اندرکاران دستگاه‌های اجرایی به عنوان عامل مشارکت‌پذیر، به موضوع مشارکت اعتقاد نداشته باشند، به امر همکاری مردم، به امر صاحب عله بودن مردم در رشد و توسعه‌ی اجتماعی اقتصادی کشور اطمینان و اعتقاد نداشته باشند، عوامل و موانع زیادی در امر مشارکت مردم به وجود می‌آید؛ یعنی اگر اعتقاد بر این نباشد که مردم انسان‌هایی هستند دارای شعور، ابتکار، خلاقیت که اگر به آنها موقعیت و میدان مناسب داده شود، شعور و خلاقیت‌شان را به منصه‌ی ظهور برسانند و کمکی در جهت حل مشکلات و معضلات کشور می‌نمایند، قطعاً زمینه‌ی لازم برای جلب مشارکت مردم فراهم نخواهد شد.

2. اعتماد مردم به مسئولان و نظام:

مردمی که می‌خواهند طرف مشارکت قرار گیرند، بایستی اطمینان به صلاح و سلامت نظام اجرایی داشته باشند. مردم باید نظام را عامل اجرای حق، خدمت صادقانه، شخصیت بخشیدن به افراد جامعه ببینند. مردم باید مطمئن شوند که مسئولان با حسن نیت از آنها دعوت کرده‌اند و خود نیز خدمتگزار مردم‌اند و قصد حاکمیت و سلطه ندارند. در نهایت مردم خود را از نظام بدانند و نظام را از خودشان و یک رابطه‌ی قلبی بین مردم و مسئولان برقرار باشد. به عنوان مثال و در جهت تأکید مطلب، اشاره به رابطه‌ی بین امام (رحمه الله) و امت داریم که چگونه با یک اشاره‌ی امام، خیل عظیم مردمی هستی خود را بر کف گرفته و از حرکت اسلام و انقلاب دفاع می‌کنند. یا اینکه در جهاد سازندگی شاهد بوده‌ایم که در مراکز و مناطقی که مسئولان جهاد توانسته‌اند یک رابطه‌ی عاطفی و قلبی بین خود و مردم برقرار کنند و به مصداق واقعی کلمه‌ی خدمتگزار مردم گردند، از آن سو مردم هم به دیده‌ی احترام به جهادگران نگریسته و حرفشان را پذیرفته در انجام طرح‌های خود با جهاد همکاری و مساعدت دارند و به آنها کمک می‌نمایند. (وزارت جهاد سازندگی، 17-15 مهرماه 1365) (رفیع پور، 1378)

3. اشاعه و ترویج فرهنگ تعاون و مشارکت با استفاده از مبانی اعتقادی آن در مکتب:

بایستی ارزش مشارکت و ارزش همکاری و تعاون را در سطح جامعه به عنوان یک ارزش مکتبی ترویج کنیم. همان‌گونه که مشاهده می‌شود مردم حضور در جبهه‌ها را به عنوان یک ارزش بسیار والا و متعالی و مقدس پذیرفتند، این فرهنگی است که در جامعه ترویج داده شده است، اما باید فرهنگ مشارکت و خدمت به دیگران، فرهنگ همکاری و هماهنگی مردم با نظام را نیز همچون فرهنگ دفاع، جهاد و شهادت در جامعه ترویج کرده اشاعه دهیم تا مردم به امر مشارکت با یک دید مکتبی و اعتقادی بنگرند و حضور خود را حرکتی در جهت تحقق احکام الهی بدانند.

4. حرکت نظام به طرف استقرار در عدالت اجتماعی در سطح کل جامعه:

مردمی که در خدمت انقلاب و نظام هستند – مردم مستضعف و زجر کشیده – وقتی در مشارکت بیشتر احساس مسئولیت می‌کنند که ببینند حرکت نظام به سوی تحقق عدالت اجتماعی و رفع تبعیض است. اگر مردم مشاهده کنند که آنها در صحنه هستند ولی عده‌ای فرصت‌طلب و سودجو از موقعیت‌هایی که پیش می‌آید به نفع اهداف خود بهره‌برداری کرده، عده‌ای فقط به شهوت‌رانی و مال‌اندوزی مشغول‌اند، گروهی همچنان در فقر، بیچارگی و استضعاف غرق‌اند، این مطلب اثر بسیار منفی در روحیه‌ی مرد می‌گذارد و مرد را از مشارکت داوطلبانه و علاقه‌مندانه مأیوس می‌کند. اما وقتی مردم دیدند در کنار حضورشان در صحنه‌های اجتماعی، اقتصادی کشور، با نارسایی‌ها و بی عدالتی‌ها و ظلم و تبعیض‌ها برخورد قاطع می‌شود و احقاق حق مستضعفین و مردم در جامعه مورد توجه واقع می‌شود، با دیدی مثبت به امر مشارکت نگاه می‌کنند و حضور مؤثری را در صحنه خواهند داشت. (همان)
5. وجود تشکیلات مناسب و مشارکت‌پذیر که تسهیلات لازم را برای حضور مردم و مشارکت مردم فراهم می‌کند. (که مهمترین نمونه‌ی کاربردی آن در جامعه‌ی ایران، تشکل‌های تعاونی‌ها می‌باشند).
6. انسجام و تفاهم و وحدت در سطح جامعه از لحاظ سیاسی و عدم وجود درگیری‌های خاص گروهی و جریانات تفرقه‌انگیز. (همان)

مبانی فرهنگی لازم برای مشارکت

اگر بخواهیم این مبانی را به طور خلاصه در نظر بگیریم باید بگوییم مجموع مبانی، مذهبی ، اخلاقی، سیاسی و حقوقی و روحیه‌ی جمعی. خوشبختانه در دیدگاه اسلام همه‌ی مبانی مزبور که ما آنها را در این بحث تحت اصطلاح بسیار متداول فرهنگ جمع‌آوری نمودیم، می‌توانند انگیزه و عامل محرک مشارکت همه‌ی مردم در کارهای اجتماعی باشند. اگر بخواهیم مختصات زندگی اجتماعی انسانها را طبقه‌بندی کنیم، قطعی است که مشارکت و هماهنگی همه‌ی افراد و گروه‌های مجتمع در کارهای اجتماعی در طبقه و درجه‌ی اول قرار می‌گیرد. این قضیه که مشارکت و هماهنگی مردم در یک جامعه‌ی اسلامی در تحقق بخشیدن به رفع نیازهای زندگی اجتماعی تکلیفی است قطعی، جای هیچ‌گونه تردید ندارد. ما برای اثبات این تکلیف با اهمیت دلایلی قاطع در منابع اسلامی می‌بینیم:
1. دلایل مستقیم که مردم را به مشارکت دسته جمعی برای به وجود آوردن مصالح زندگی اجتماعی دستور می‌دهد؛ مانند:
وَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى وَ لاَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ (مائده/2)؛ و در نیکوکاری و پرهیزکاری با یکدیگر همکاری کنید، و در گناه و تعدّی دستیار هم نشوید.
2. دلایلی که اهمیت ضرورت دادن به مجتمع اسلامی و مصالح آن را بازگو می‌کند؛ مانند:
من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم؛ کسی که صبح کند و اهتمامی به امور مسلمانان نداشته باشد مسلمان نیست.
این تکلیف ضروری اجتماعی به جهت بزرگی و پیچیدگی و دارای ابعادی متنوع در امور مسلمین، از قدرت یک فرد بر نمی‌آید. لذا بدیهی است که کارها و خدمات اجتماعی با مشارکت و هماهنگی مردم انجام بگیرد. بنابراین ضرورت مشارکت و هماهنگی همه‌ی مردم جامعه‌ی اسلامی در کارهای اجتماعی باید به عنوان یک اصل قاطع تلقی گردد. آنچه در این مبحث باید مورد دقت و تحقیق قرار گیرد، مبانی فرهنگی لازم برای تحقق بخشیدن به مشارکت و هماهنگی همه‌ی افراد و گروه‌های مجتمع در کارهای اجتماعی است. (رفیع‌پور، 1378)
3. در این آیه‌ی شریفه دقت شود که می‌فرماید:
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ (الفتح/29): محمّد بیامبر خداست؛ و کسانی که با اویند، بر کافران، سختگیر [و] با همدیگر مهربانند.
همچنین خداوند در آیه‌ی دیگر می‌فرماید:
إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفّاً کَأَنَّهُمْ بُنْیَانٌ مَرْصُوصٌ (صف/4)؛ در حقیقت، خدا دوست دارد کسانی را که در راه او صف در صف، چنانکه گویی بنایی ریخته شده از سُرب‌اند، جهاد می‌کنند.
علت مطلوبیت تشکل و تجمع شدید مردم جامعه‌ی مسلمین در موارد مزبور در دو آیه‌ی شریفه جز این نیست که دفع تزاحم و اختلال از زندگی اجتماعی نیازمند قدرت متشکل است که بدون مشارکت جدی مردم حاصل نمی‌شود چنان که در بعضی از احادیث زیر آمده است. (همان)
4. ضرورت، نظمی قاطعانه است که زندگی اجتماعی مردم را امکان‌پذیر می‌سازد. فقهای عالی قدر اسلامی در هر مورد حفظ مصالح زندگی اجتماعی مردم و رفع شر و ناگواری‌ها را برای هر کسی که مقدور باشد، واجب کفایی می‌دانند. فقها در بیان وجوب اقدامات اجتماعی برای دو امر مزبور و تحقق بخشیدن به مصالح و دفع شر و ناگواری‌ها و اختلالات زندگی اجتماعی به طور فردی و مشارکت‌های دسته‌جمعی می‌گویند: این وجوب بدیهی‌تر از آن است که نیازی به دلیل داشته باشد.
5. منابع معتبر حدیثی است که فوق تواتر وارد شده و همه‌ی مردم را برای مشارکت و هماهنگی در به وجود آوردن نظم صحیح زندگی دستور می‌دهد. به عنوان نمونه راوی می‌گوید:
سمعت ابا عبدالله (علیه السلام) یقول لاصحابه: اتقوالله و كونوا اخوة بررة متحابین فى الله، متواصلین، متراحمین... ؛ شنیدم امام صادق (علیه السلام) را که به یارانش می‌فرمود: به خدا تقوی بورزید، برادرانی نیکوکار به یکدیگر باشید (برای جلب مصالح و خیرات و دفع مضار) با یکدیگر بپیوندید و دلسوز برای یکدیگر باشید.
همین مضمون را کلیب صیداوی از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است. در روایتی دیگر از قول حضرت امام صادق (علیه السلام) چنین آمده است:
یحق على المسلمین الاجتهاد فى التواصل و التعاون على التعاطف و المواساة لاهل الحاجه و تعاطف بعضهم علی بعض حتی تکونوا کما امرکم الله عزوجل: رحماء بینهم؛ حق است بر مسلمانان که در پیوستن و مشارکت و تعاون برای به وجود آوردن عواطف انسانی و مواسات برای نیازمندان، همان‌گونه باشند که خداوند فرموده است: مهربانانی در میان خودشان.
همچنین روایات وارده در ضرورت و مطلوبیت مشارکت و تشکل جمعی برای رفع نیازمندی‌های جامعه از اشکال گوناگون در ابواب مختلف احادیث و فقه اسلامی فراوان است، مانند: «یدالله مع الجماعه»؛ دست خدا با مردم و اجتماعی است که متشکل شده‌اند، اجتماع و تشکل رحمت است. (همان)
6. آیات و روایاتی که در مبغوضیت و گناه بودن تفرق و پراکندگی آمده است که با کمال وضوح دلالت بر لزوم مشارکت و همکاری و همیاری در زندگی می‌نمایند؛ نمونه‌ای از آیات مبارک چنین است:
وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لاَ تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ (آل عمران/103)؛ و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید: آنگاه که دشمنان [یکدیگر] بودید، پس میان دلهای شما الفت‌ انداخت.
بدیهی است که هیچ‌گونه تفرقه و پراکندگی مضرتر و زیانبار‌تر از تشتت و اختلاف و تفرق در هموار ساختن مسیر زندگی جمعی تصور نمی‌شود.
وَ لاَ تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ (انفال/ 46)؛ و با هم نزاع مکنید که سُست شوید و مهابت شما از بین برود، و صبر کنید که خدا با شکیبایان است.
از جمله منابعی که می‌توان برای اثبات اهمیت تشکل و اجتماع و مشارکت در نظر گرفت، مطلوبیت عبادات دسته‌جمعی مانند خواندن نماز جماعت و نماز جمعه و اجتماعی بسیار با عظمت در اعمال حج است. در جلد دوم کتاب اصول کافی صفحه‌ی 487، چهار روایت درباره‌ی مطلوبیت نیایش دسته‌جمعی آمده است؛ از آن جمله ابوخالد می‌گوید: امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید:
هرگز گروهی به تعداد چهل نفر برای نیایش جمع نشد مگر اینکه خداوند دعای آنان را مستجاب فرمود و اگر تعداد آنان به چهل نفر نرسید اگر چهار نفر، ده بار خدا را بخوانند، خداوند دعای آنان را مستجاب می‌فرماید و اگر تعداد دعاکنندگان به چهار نرسد و فقط یک نفر دعا کند، خداوند عزیز جبار دعای آن یک نفر را مستجاب می‌فرماید.
با نظر به دلایلی که تاکنون مطرح نمودیم، هیچ تردیدی در این قضیه نمی‌ماند که مبنای مذهبی فرهنگ اسلامی مشارکت و هماهنگی جدی مردم در کارهای اجتماعی است. مخصوصاً با توجه به دلایل یاد شده، تخلف از این مشارکت و هماهنگی قطعاً مانند تخلف از حتمی‌‌ترین فرایض الهی است. (جعفری، 1365: 15-17) و (رفیع‌پور، 1378)

مبانی سیاسی - اجتماعی لازم برای مشارکت

هیچ کلمه‌ای در قاموس بشر مانند سیاست دارای دو مفهوم متناقض که هر یک از آن دو دیگری را سخت طرد می‌کند، وجود ندارد. یکی از آن دو مفهوم به معنا ماکیاولی کلمه‌ی سیاست است که می‌گوید: «شخص سیاسی هر کسی که باشد و هدف او در وصول به قدرت و نگهداری آن هرچه باشد، باید برای رسیدن به مقصود خود از هر وسیله‌ای که بتواند، استفاده کند». این تعریف یا توصیف برای سیاست و سیاستمدار از روش فکری ماکیاولی با کمال وضوح برمی‌آید و نیازی به مایه‌گذاری ندارد. دومین مفهوم سیاست عبارت است از
مدیریت و توجیه عملی مردم جامعه به بهترین هدف‌های مادی و معنوی زندگی.
سیاست به معنای اول آن راهی است که نرون‌ها، آتیلاها، چنگیزها و تیمور لنگ‌ها رفته‌اند و آنچه در آن راه مطرح بوده، قدرت و حفظ آن است. سیاست به معنا دوم اساسی‌‌ترین عامل رشد مادی و معنوی انسان است و جامعه‌ی بشری بدون چنین مدیریت و توجیهی خالی از سه حال نیست: یا هرج و مرج در آن جامعه حکم‌فرما شود یا در زندگی زنبور عسلی و موریانه‌ای ناآگاه غوطه‌ور می‌گردد و یا فقط قدرت حاکمیت را در آن جامعه به دست بگیرد و مردم فاقد قدرت هم، مانند بردگان بی اختیار تسلیم محض قدرت بوده باشند.
سیاست به معنا دوم راهی است که پیامبران عظام و اوصیای آنان و اولیاء الله و حکما و مصلحین راستین پیش گرفته و رفته‌اند و آنچه برای آنان مطرح بوده است، آن است که انسان در مسیر رشد و کمال قرار گیرد و آنان آماده کردن آن مسیر را به عهده گرفته بودند. قطعی است که انسان در این مسیر که با توجیه و مدیریت انبیا و اوصیای آنان و حکما و مصلحین راستین حرکت می‌کند، مشارکت و همکاری با مردم جامعه‌اش به عنوان فعالیت در امکان‌پذیر ساختن وصول آن مردم به بهترین هدف‌های مادی و معنوی آنان (که فعالیت تکاملی برای کمالی «حیات معقول» می‌باشد) انجام می‌گیرد. در نتیجه در اجرای سیاست اسلامی فعالیت مزبور تکلیف واجب برای همه‌ی مسلمین مقرر شده است. (جهاد سازندگی، 15-17 مهرماه 1365)، (رفیع‌پور، 1378)

مبانی مشارکت در روحیه‌ی زندگی جمعی و هماهنگی مردم در کارهای اجتماعی

اگر در یک جامعه روحیه‌ی زندگی جمعی میان مردم آن از هر صنف و گروه که باشند به وجود نیاید، زندگی اجتماعی آن جامعه مختلف خواهد بود. عامل به وجود آمدن روحیه‌ی زندگی جمعی یک عامل نیست، چنانکه علت بیماری تشتت و پراکندگی مردم یک جامعه یک علت نمی‌باشد. ما به بعضی از عوامل به وجود آورنده‌ی روحیه‌ی زندگی جمعی در مباحث گذشته اشاره کردیم. در این مبحث کوشش می‌کنیم عوامل مهم آن را مورد بررسی قرار دهیم و همچنین علل مهم بروز بیماری تشتت و پراکندگی را هم از نظر می‌گذرانیم. در این راستا، عوامل مهم به وجود آورنده‌ی مشارکت در زندگی جمعی عبارت‌اند از:

1. عامل اضطراری گذرا دارای اثرات کوتاه‌مدت:

گاهی گرفتاری‌ها و مصائب دشوار مردم یک جامعه‌ای (کوچک یا بزرگ) را به اجتماع و تشکل و مشارکت و هماهنگی وادار می‌کند، به طوری که اگر آن مردم با یکدیگر متشکل نشوند و در کارهای اجتماعی برای رفع گرفتاری مشارکت ننمایند، همه‌ی آنان از پای درخواهند آمد. می‌توان گفت: همه‌ی جوامع بشری در طول تاریخ تاکنون با ایجاد عامل مزبور اتحادها و تشکل‌ها به وجود آورده‌اند؛ زیرا آنان در صورت عدم تشکل و عدم مشارکت مرگ و نابودی خود را کاملاً احساس می‌کردند. در حقیقت باید گفت این عامل از همان اصل الاصول صیانت ذات ناشی می‌گردد که اگر خردمندانه مهار و مورد بهره‌برداری قرار نگیرد به خودخواهی مبدل می‌شود که در هدف دیدن خود و وسیله‌ی دیدن دیگران نهایتی را نمی‌شناسد. در نتیجه باید بگوییم: در این اتحاد و تشکل و مشارکت اصل اساسی همان خودخواهی شخصی است و تن به اتحاد و تشکل و مشارکت دادن فرعی، و چند وسیله‌ای برای دست یافتن به آن اصل اساسی دارد.

2. عامل اضطراری گذرا دارای اثرات بلندمدت:

که موجب به وجود آمدن روحیه‌ی جمعی
نسبتاً طولانی بیدار می‌سازد و در روحیه‌ی آنان چنان تأثیر می‌گذارد که تشکل و مشارکت برای آنان به عنوان قانون زندگی جلوه می‌کنند، ولی برای ترس و هراس از به وجود آمدن عوامل کوبنده نه اینکه طعم انسانی اتحاد و تشکل و مشارکت در کارهای زندگی اجتماعی را واقعاً چشیده باشند. حال آدمیان در تحرک متشکل از این عامل مانند حرکت متشکل حیوانات قوی و ضعیف و درنده و آرام است. در برابر یک حادثه‌ی نابود کننده، مانند سیلی خروشان که از یک رودخانه در جریان است و حیواناتی گوناگون مانند شیر و آهو و گربه و موش و ببر و پلنگ و خرگوش و بز کوهی برای اینکه از آن سیل خروشان عبور کنند، دست به هم دهند و با کمال مشارکت و هماهنگی از رودخانه عبور نمایند، قضیه روشن است که پس از آن رودخانه چه اتفاقی خواهد افتاد.

3. عامل جبری زندگی پایدار:

این همان عامل متداول زندگی در جوامع بشری است که از آغاز زندگی اجتماعی تاکنون در جریان بوده است. این عامل جبری دارای نیرومندی خاصی است که حتی می‌تواند افرادی از جامعه را بدون اینکه به تشکل و مشارکت خود با دیگران آگاهی داشته باشند در جمع متشکل و مشترک و حتی در جمع متحد به کار جمعی بیندازد. این عامل در حقیقت همان عامل اساسی در حیات اجتماعی است که مانند تنفس برای انسان زنده می‌باشد. حقیقت این است که اگر جریان تاریخ بشری را به طور صحیح مورد دقت قرار بدهیم، تأثیر از همین سه عامل هم برای انسان‌هایی که در این دنیا می‌خواهند زندگی کنند، ضروری است؛ زیرا هم گلاویزی با طبیعت برای برخورداری از مواد مفید آن برای زندگی، انسان‌های آگاه را مجبور به مشارکت و هماهنگی در کارهای دسته جمعی می‌نماید و هم اقویای قدرت پرست که دائماً با دندان و چنگال تیز به انسان‌ها می‌نگرند و فقط در کمین نابود کردن انسان‌ها برای تحصیل قدرت خود نشسته‌اند.

4. عامل اخلاقی و مذهبی:

این دو عامل اگر به طور صحیح در جوامع انسانی مورد عمل قرار بگیرند، یعنی مردم با انگیزه و جوانان پاک که پیک الهی در درون انسان‌هاست، احساس لزوم اتحاد و مشارکت در برآوردن مصالح زندگی اجتماعی نمایند و همه با کمال اعتقاد بپذیرند. که دستور دهنده‌ی حقیقی به اتحاد و مشارکت در کارهای اجتماعی خداوند سبحان است. (جهاد سازندگی، 1365: 15-17 مهرماه 1365) و (رفیع‌پور، 1378)

نتیجه‌گیری:

در خاتمه به نظر می‌رسد در کشور ما، با توجه به حضور انقلاب اسلامی که انقلاب ارزش‌هاست، موانع سیاسی موجود در تمامی نظامات حاکم سیاسی در جهان سوم در میان حاکمیت و مردم را از پیش پای خود برداشته و کلیه‌ی زمینه‌های اجتماعی لازم جهت فراهم نمودن انگیزه‌های خیزش و جهش را در بین مردم نسبتاً فراهم شده است. اما آنچه در این مسیر هنوز ناقص است، به شرح ذیل می‌باشد:
1. عدم تبیین جایگاه عملی و واقعی و راهبرد مشخص و برنامه‌ریزی مؤثر و حمایت قاطع از نقش مشارکت‌های مردمی و به ویژه تعاونی‌ها در برنامه‌ریزی رشد و توسعه‌ی کشور.
2. بینش ابزارگرایانه در برخورد با مردم و بی اعتقادی به مشارکت مردم در فرایند توسعه و توسل جستن به مشارکت و بسیج مردم فقط در ضرورت‌ها و تنگناها که توسط دستگاه‌های سنتی و اجرایی تاکنون وجود داشته است، عامل مهم جدایی مردم از کارشناسان و کارگزاران بوده است.
3. مشارکت مردم بدون در نظر گرفتن طبقات اجتماعی و اقتصادی مردم جز سطحی‌نگری به انگیزه‌های مردم در مشارکت عمومی نیست. چگونه می‌توان به مردم ارزش و بها داد، هنگامی که طبقات مرفه با تلاش مؤثر در جمع و تراکم مال و ثروت‌اند و انگیزه‌های مادی و تکاثرطلبانه‌ی آنها محرومان و پابرهنه‌ها را از یک تلاش دسته جمعی مأیوس می‌نماید. چگونه می‌توان مشارکت محرومین که به تعبیر امام «طبقات کم درآمد جامعه‌ی ما امتحان و تقید خود به احکام اسلامی تا سرحد قربانی نمودن چندین عزیز و جوان همه‌ی هستی خود را داده و در همه‌ی صحنه‌ها بوده‌اند و سر و جان در راه خدا می‌دهند»، را همچنان مستمر در این جامعه‌ی انقلابی حفظ نمود؟
آری، به تعبیر امام (رحمه الله) جهت‌گیری اقتصاد اسلام باید در راستای حفظ منافع محرومان و گسترش مشارکت عمومی آنان باشد و این مشارکت محقق نخواهد شد، مگر در حمایت بی دریغ این انقلاب از منافع محرومان در مقابل تکاثر متمکنین. چه زیبا امام (رحمه الله) فرمودند که «این خود بزرگترین عامل دخالت دادن مردم در امور می‌باشد» و به راستی باید «مسئولان و دست‌اندرکاران و دولت و دستگاه قضائیه این کشور، به این مهم توجه اساسی داشته باشند تا موانع موجود بر سر راه مشارکت مردم برداشته شود».
4. عدم مطالعه‌ی دقیق در روش‌های مطلوب و مناسب تأمین موجبات مشارکت مردم و خصوصاً مطالعه بر روی سنت‌ها و ارزش‌های فرهنگی مردم، خود یکی دیگر از موانع موجود بر سر راه این امر می‌باشد، که متأسفانه دیده شده، تقلید از الگوهای خارجی و ناشی از شرایط فرهنگی و اجتماعی بیگانه با جامعه‌ی ما سعی در ایجاد سازمان‌ها و تشکل‌های مردمی ناپایدار در میان مردم نموده‌اند که بدیهی است شناخت انگیزه‌ها و شیوه‌های مشارکت مردم مبتنی بر اعتقادات و بینش‌های مردمی می‌تواند این مانع را از بین ببرد. (همان)
5. وجود سیاست‌های اجرایی متناقض از سوی دستگاه‌های اجرایی در اجرای برنامه‌ها و بی توجهی به امر جلب مشارکت در کلیه‌ی برنامه‌های در حال اجرا و عدم تعادل در تأمین مشارکت و میزان حضور و دخالت مردم در شهر و روستا و در صنعت و کشاورزی و اصولاً در بخش‌های مختلف اقتصادی باعث ایجاد زمینه‌های نامساعد برای جلب مشارکت مردم شده است که متأسفانه نه تنها در جهت هماهنگی آنها قدم برداشته نمی‌شود، بلکه این ناهماهنگی رو به تزاید می‌باشد که باید به نحوی جلوی این حرکت نامتعادل گرفته شود.
در پایان یادآوری می‌شود که تلقی واقع‌بینانه از مفهوم مشارکت و شرکت دادن آحاد مردم در حق تعیین سرنوشت به ما می‌آموزد که باید از هرگونه تعمیم راه‌حل‌های اجرایی به شدت خودداری کنیم، آنانی که دنبال کلید طلایی هستند تا با زدن آن به هر قفلی، آن را بگشایند باید آن را در خیالات جست‌وجو کنند نه در واقعیتی که جایش و هر زمانش بیانگر یک چیز است و راه‌حل مناسب خود را می‌جوید.

پی‌نوشت‌ها:

1. PhD، عضو و مدرس جهاد دانشگاهی بیرجند.
2. رئیس جهاد دانشگاهی بیرجند.
3. دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد اسلامی بیرجند.
4. Benjamin Bagadion
5. NIA: National Irrigation Administration
6. Raghavan
7. Economic Viability

کتابنامه :

1. اسلامی، ع. (تیر 1383). راهکا‌های توسعه‌ی تعاونی‌های تولید (گل واژه‌ها). تهران، ماهنامه‌ی صالحین روستا. سال بیست و دوم. شماره‌ی 222.
2. اوکلی. پ. و مارسدن، دیوید. (1370). رهیافت‌های مشارکت در توسعه‌ی روستایی. ترجمه‌ی منصور محمودنژاد. مرکز تحقیقات و بررسی مسائل روستایی. وزارت جهاد سازندگی.
3. برنامه‌ی عمران ملل متحد. (1374). «گزارش توسعه‌ی انسانی1995». ترجمه‌ی غلامحسین صالح‌نسب. ماهنامه‌ی جهاد. شماره‌ی 183-182. (ضمیمه)، و معاونت ترویج و مشارکت مردمی وزارت جهاد سازندگی.
4. بی نام. (1380). «تعاونی‌های روستایی زنان». ماهنامه‌ی مروج. تهران. انتشارات فنی معاونت ترویج سازمان تحقیقات. آموزش و ترویج کشاورزی.
5. ثانی، ر. (1383). «ضرورت‌های ایجاد و گسترش واحدهای فراوری و نگهداری در تعاونی‌های تولید روستایی». تهران، ماهنامه‌ی صالحین روستا. سال بیست و دوم. شماره‌ی 222.
6. جعفری، محمدتقی. (1365). «مبانی فرهنگی لازم برای تحقق بخشیدن به مشارکت و هماهنگی همه‌ی مردم در کارهای اجتماعی». مجموعه مقالات سومین کنفرانس مشارکت (روستا، رشد، توسعه). تهران. دفتر مرکزی وزارت جهاد سازندگی.
7. چمبرز، ر. (1376). توسعه‌ی روستایی، اولویت‌بخشی به فقرا (حمایت از اقشار آسیب‌پذیر). ترجمه‌ی دکتر مصطفی ازکیا، مؤسسه‌ی انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
8. رفیع‌پور، ف. (1378). آناتومی جامعه، مقدمه‌ای بر جامعه شناسی کاربردی. تهران. شرکت سهامی انتشار. چاپ اول.
9. ساروخانی، ب. (1370). درامدی بر دایرةالمعارف علوم اجتماعی. تهران. انتشارات مؤسسه‌ی کیهان.
10. شهبازی، ا. (1375). توسعه و ترویج روستایی. چاپ دوم. مؤسسه‌ی انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
11. صلیبا، م. (1366). فرهنگ فلسفی. ترجمه‌ی منوچهر صانعی دره بیدی. تهران. انتشارات حکمت.
12. عباسی، محمدرضا. (1383). «مشارکت اعضا، اساس برنامه‌ریزی است». تهران، ماهنامه‌ی صالحین روستا. سال بیست و دوم. شماره‌ی 222.
13. الغنمی، ام، آر. (1372). «بحران فقر روستایی: آیا مشارکت می‌توان آن را از میان بردارد؟». ماهنامه‌ی روستا و توسعه (گزیده‌ی مقالات). ترجمه‌ی ناصر اوکتابی. مرکز تحقیقات و بررسی مسائل روستایی. وزارت جهاد سازندگی.
14. گای، د. (1371). «توسعه‌ی مشارکتی: چشم‌اندازهایی از تجربه‌های توده‌های روستایی». ترجمه‌ی شادروان عصمت قائم مقامی. ماهنامه‌ی روستا و توسعه (گزیده‌ی مقالات). مرکز تحقیقات و بررسی مسائل روستایی. وزارت جهاد سازندگی.
15. گل محمدی، ف. (1377). نقش ترویج و آموزش در جلب مشارکت روستاییان در احداث و حفظ بوستان‌های روستایی استان اصفهان. پایان نامه‌ی کارشناسی ارشد. تهران. دانشگاه تربیت مدرس.
16. لهسایی زاده، ع. (1379). جامعه شناسی توسعه‌ی روستایی. شیراز، نشر زر.
17. ـــــــ. (1365). «مشارکت به عنوان یک روشی علمی توسعه در کشورهای پیرامون». مجموعه مقالات سومین کنفرانس مشارکت (روستا، رشد، توسعه). شیراز. دفتر مرکزی جهاد سازندگی.
18. محسنیان راد، م. (1374). ارتباط شناسی، ارتباطات انسانی (میان فردی، گروهی، جمعی). تهران. سروش.
19. میسرا، ر. (1366). «برداشتی نو از مسائل توسعه». گزیده‌ی مسائل اقتصادی - اجتماعی. شماره‌ی 46. چاپ چهارم.
20. هاشمی، ف. (1381). «بررسی روند اشتغال‌زایی صنایع کوچک در ایران ». مجموعه مقاله‌های ارائه شده در همایش ملی بررسی راهکارهای علمی ایجاد اشتغال. 24 آبان 1380. دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن.
21. وزارت جهاد سازندگی. (1374). طرح ایجاد وحدت رویه در اجرای پروژه‌های اداره‌ی مشارکت و بسیج مردمی بخش منابع طبیعی. سازمان جهاد سازندگی استان اصفهان. مدیریت ترویج و مشارکت مردمی.
22. وزارت جهاد سازندگی. (1365). مجموعه مقالات سومین کنفرانس مشارکت (روستا، رشد، توسعه). شیراز. دفتر مرکزی وزارت جهاد سازندگی.

1. Bagadion, Benjamin. (1995). Beneficiary Participation: Involving the poor in Project Design and Implementation. In: Poverty Alleviation through Agricultural Projects. (Eds: Emmanuel D silva and Kaye
Bysouth). (2 ra. Ed. ) The World Bank. Washington, D. C. U. S. A
2. Herrern R. V. and Roy L. Donahue. (1991). The Agricultural Dictionary. Columbia - America - DELMAR PUBLISHERS INC.
3. Libris, EX. (Eds). (1976). WEBSTER'S NEW Universal Dictionary of the English Languages. UNABRIDGED New York. Webster's International press.
4. Raghavan, U. S. (1995). Replication of Successful Projects. In: poverty Alleviation through Agricultural projects. (Ends: Emmanuel D' Silva and Kaye Bysouth). (2rd. Ed). Washington, D. C. The World Bank.

منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان مقاله در نخستین همایش؛ (1392)، مجموعه مقالات نخستین همایش ملی الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت (جلد چهارم-کمیسیون تخصصی راهبردها)، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول.