نویسنده: فرج‌الله میرعرب

 

اهل بیت (علیهم‌السلام) مبتکر مهم‌ترین مباحث و عناوین علوم قرآنی

برای شناخت قرآن و ویژگی‌های آن، یافتن راهکار تفسیر صحیح و متقن و دستیابی به معارف آن، علوم و اطلاعاتی لازم است که آن را علوم قرآنی نامیده‌اند.
نخستین آموزگار و استاد علوم قرآنی، پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) است که این علوم را به شاگرد مخصوصش، علی (علیه‌السلام) آموخت. اگرچه ابن ابی الحدید، معتقد است که در علم قرائت، تفسیر و علوم مربوط به آنها، استاد اول همه‌ی قاریان و مفسران، علی (علیه‌السلام) است، (1) امیرمؤمنان (علیه‌السلام) خود معتقد است هر آنچه دارد از رسول خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) آموخته است. (2) چنان که نوشته‌اند:
رئیس مفسران اسلامی و پیشوای مفسران و پیشتاز آنان ابن عباس است و او شاگرد علی (علیه‌السلام) و پیرو اوست و [آنچه دارد] از او گرفته است. امام کوفی‌ها عاصم بن أبی النجود است که قرائت او در دنیا منتشر شده [و قرآن‌های موجود بر اساس قرائت اوست] و ابوبکر و حفص قرائت را از او گرفته‌اند؛ شاگرد ابوعبدالرحمن سلمی است که او شاگرد علی (علیه‌السلام) بوده و قرائت را از آن حضرت آموخته و نقل کرده است. خود حضرت نیز از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) استفاده کرده است. پس در واقع عاصم در قرائت شاگرد علی (علیه‌السلام) بوده است. (3)
با توجه به مقدمه‌ی کتاب و اشاره‌های یاد شده، بخش اعظم و اهم عناوین علوم قرآنی، برگرفته از روایت‌های اهل بیت (علیهم‌السلام) است. سرسلسله‌ی این جریان علمی، امیرمؤمنان، علی (علیه‌السلام) و در ادامه امامان معصوم (علیهم‌السلام) تکمیل کننده‌ی تلاش‌های آن حضرت بوده‌اند و آنچه را از او به آنها رسیده بود نشر داده‌اند که بخش‌هایی از طریق شاگردان و راویان این علوم به ما رسیده است.
ممکن است گفته شود برخی از احادیث مورد نظر سند درستی ندارند و در خور اعتماد نیستند. پاسخ این است که این سخن درست است؛ ولی علوم قرآنی که در آثار غیرمنتسب به اهل بیت (علیهم‌السلام) می‌خوانیم و با افتخار تدریس و از آن دفاع می‌کنیم، مطابق همین احادیث است که به نظر می‌رسد از همین احادیث گرفته و به نام دیگری ثبت شده است؛ چنان که در تفسیر و فقه نیز نامهربانان با اهل بیت (علیهم‌السلام) چنین کرده‌اند.
افزون بر این، اعتماد به یک حدیث - غیر از سند - با توجه به متن نیز می‌تواند حاصل شود. همچنین تلقی به قبول دانشمندان علوم قرآنی و مفسران اسلامی و استفاده‌ی آنان از همان متن، ولو بدون ذکر نام اهل بیت (علیهم‌السلام) دلیل صحت آن احادیث است؛ چنان که در فقه، عمل اصحاب جابر ضعف سند است.
در بیانی از امیرمؤمنان (علیه‌السلام) آمده است: «... هیچ آیه‌ای از قرآن بر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل نشد؛ مگر آنکه آن را بر من قرائت و املا کرد تا بنویسم و در ادامه تأویل و تفسیر آن را به من می‌آموخت و نیز ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و خاص و عام [آیات را] به من تعلیم می‌داد ... هیچ حلال و حرامی نبود که خدا به رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) تعلیم کند و او به من نیاموزد و نیز هر امر یا نهی، چه مربوط به گذشته یا آینده، همچنین هر کتاب نازل شده بر هر کسی که پیش از او بود، چه مربوط به طاعت بود یا معصیت؛ همه را به من آموخت و من حفظ کردم و حتی یک حرف را فراموش نکردم». (4)
پس نخستین متن مکتوب علوم قرآن و تفسیر، به خط امام علی (علیه‌السلام) است. (5) در این آموزه‌ها - چنان که متن حدیث گویاست - موضوعات و عناوین علوم قرآنی، تقسیمات خاص یافتند و دسته بندی تخصصی صورت گرفت. امام صادق (علیه‌السلام) بر همین حقیقت تأکید فرمود: «إن الله علم نبیه (صلی الله علیه و آله و سلم) التنزیل و التأویل، فعلمه رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) علیاً (علیه‌السلام)، ثم قال: و علمنا و الله»: (6) خدا به پیامبرش (صلی الله علیه و آله و سلم) تنزیل و تأویل آموخت و بعد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آن را به علی (علیه‌السلام) تعلیم کرد؛ سپس فرمود: به خدا سوگند! به ما تعلیم داده شده است.
در نامه‌ی امام رضا (علیه‌السلام) به مأمون، مسائل مهمی از علوم قرآن مطرح شده است: «قرآن همه اش حق است؛ از آغاز (فاتحه) تا پایان (خاتمه)، به محکم و متشابهش ایمان داریم و نیز خاص و عامش، وعده و وعیدش، ناسخ و منسوخش، قصه‌ها و اخبارش و راهنمای پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و حجت بر مؤمنان و ناطق به قرآن (سخنگوی قرآن) و دانا به احکام آن، برادر، جانشین، وصی و ولی او علی بن ابی طالب (علیه‌السلام) است». (7)
نخستین نکته‌ی روایت، صیانت قرآن از تحریف است؛ زیرا امام همه‌ی قرآن را حق معرفی کرد و ایمان خود را به تمامش اعلام فرمود؛ پس چیز تغییر یافته‌ای در آن نیست. سپس عناوین محکم و متشابه، عام و خاص، وعده و وعید، ناسخ و منسوخ، قصه و اخبار و نیاز مسلمانان به مفسر و سخنگوی قرآن را گوشزد کردند. در این حدیث به نکته‌ای اشاره شده که یکی از کمبودهای منابع علوم قرآنی موجود است و آن بحث درباره‌ی نوع قصه‌های قرآن، ویژگی ها، اهداف و آثار این نوع قصه‌پردازی و نیز تفاوت قصه و خبر است. به یقین پرداختن به این موضوعات، ما را در تفسیر قصه‌ها و اخبار، یاری و تفاوت لازم در تفسیر قصه و خبر با دیگر معارف قرآن را برای ما روشن خواهد کرد. همچنین این بحث می‌تواند به مسئله‌ی زبان قرآن مرتبط شود که آیا قصه‌ها حقیقی هستند یا اسطوره یا نمادین؟
در حدیث اصبغ بن نباته از علی (علیه‌السلام) نیز آمده است: «إنی لأعرف ناسخه من منسوخه، و محکمه من متشابهه، و فصله من فصاله، و حروفه من معانیه. والله ما من حرف نزل علی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) إلا أنی أعرف فیمن نزل و فی أی یوم و فی أی موضع»: (8) من تفاوت ناسخ قرآن را از منسوخ آن، محکم آن را از متشابه، فصل آن را از فصال (نوع تقسیمات و اجزای آن) و حروف [ظاهر] آن را از معانی [باطنی و عمیق، تشخیص می‌دهم و همه را] می‌شناسم. سوگند به خدا! هیچ حرفی (کلمه‌ای) بر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل نشد؛ مگر اینکه من می‌دانم درباره‌ی چه کسی، در چه روزی و در چه مکانی نازل شد.
در این حدیث، افزون بر ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه، ابواب دیگری از علوم قرآن بیان شده که شامل فصل و فصال، حروف و معانی، شأن نزول، زمان نزول، و مکان نزول است.
فصل و فصال، نکته‌ای است که در منابع علوم قرآنی به آن پرداخته نشده است؛ مقصود از این تعبیر، ممکن است این باشد که گزاره‌ها کجا تمام و کامل می‌شوند و پاراگراف کجا تمام می‌شود. چگونگی شکل گیری سوره، تعیین دسته‌ی آیات مرتبط و تعیین محدوده‌ی دقیق و مرز جدایی، ممکن است معنای فصال باشد. گاه یک آیه نازل شده، گاهی چند آیه و گاه یک سوره؛ جدا کردن اینها دانستن فصل از فصال است؛ مانند جداسازی مطالب داخل یک بخش از یک کتاب و جدایی بخشی از بخش دیگر. حضرت در کلام دیگری تأکید فرموده:
هیچ آیه‌ای در شب یا روز، در آسمان یا زمین، درباره‌ی دنیا یا آخرت، بهشت یا جهنم، دشت یا کوه، [عوامل] نور یا [عوامل] تاریکی، بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل نشد؛ مگر آنکه بر من قرائت و املا فرمود و من با خط خود نوشتم و نیز تأویل و تفسیر، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، خاص و عامِ آیات را به من آموخت و نیز اینکه کجا نازل شد و درباره‌ی چه کسی، تا روز قیامت. (9)
امام کاظم (علیه‌السلام) نیز در کلامی، حلال و حرام، ناسخ و منسوخ و آیات سفری و حضری، (10) آیات نازل شده در شب و روز و تعداد آنها و شأن نزول را مطرح کرده و اهل بیت (علیهم‌السلام) را دانا به این علوم معرفی فرموده است. (11)
افزون بر روایات بالا و احادیث بسیار دیگر، مفصل‌ترین متن موجود که در بردارنده‌ی حداقل شصت عنوان علوم قرآنی است، روایتی است که نعمانی در تفسیر خود از امام صادق (علیه‌السلام) نقل کرده است. در آن حدیث، امام افزون بر بیانات خودشان که در بردارنده‌ی عناوین مهمی از علوم قرآنی است، به طور مفصل، مباحث علوم قرآنی را از جدشان امیرمؤمنان (علیه‌السلام) نقل کرده‌اند. این حدیث مورد نقد و انتقاد زیادی قرار گرفته و در صحت سند آن اشکالات بسیاری شده؛ ولی علامه سیدمحسن امین عاملی، دانشمند بزرگ و اهل دقت نظر، در اعیان الشیعه، ضمن اعتقاد به صحت اِسناد، مدعی است که طرق متعددی به راوی حدیث دارد. ایشان می‌نویسد:
کتابی وجود دارد که امیرمؤمنان (علیه‌السلام) در آن شصت نوع از انواع علوم قرآن را املا فرموده و راوی نوشته است و برای هر نوعی مثالی مخصوص ذکر کرده و این کتاب، اصل و اساس همه‌ی کتاب‌های علوم قرآن است. این کتاب را مجلسی در بحارالانوار به نقل از محمدبن ابراهیم بن جعفر نعمانی نقل کرده ... و نعمانی از حافظ بن عقده با سندی که به امام صادق، جعفربن محمد (علیه‌السلام) متصل است، نقل کرده و آن حضرت از امیرمؤمنان (علیه‌السلام) نقل کرده است. (12)
از آنجا که رافعی در اعجازالقرآن به این کتاب اشاره کرده و آن را از حیله‌های شیعه دانسته و تلاش کرده انتساب آن را به امیرمؤمنان (علیه‌السلام) از مزاعم شیعه یا ساخته‌ی افکار صوفیه بداند، مرحوم عاملی سند معتبر خود را به این کتاب ارائه داده و کوشیده کتاب و حدیث آن را تقویت کند. ایشان نوشته‌اند: «مناسب دیدیم سند خود را به این کتاب، از مشایخ خود تا اهل بیت نبوت (علیه‌السلام)، بیان کنیم». (13)
برخی از این عناوین، حتی در منابع بزرگ علوم قرآنی مطرح نشده‌اند و درباره‌ی آنها تحقیق مستقل و تخصصی صورت نگرفته است.
در این حدیث، افزون بر عناوین موجود در احادیث دیگر، عناوین خاصی نیز مطرح شده که برخی از آنها در منابع علوم قرآنی مورد بحث واقع نشده‌اند. عناوین حدیث عبارت‌اند از: ناسخ و منسوخ، خاص و عام، محکم و متشابه، رُخص و عزائم، مکی و مدنی، اسباب نزول، مبهم و مبیّن، الفاظ منقطعه و مؤلفه، آیات قضا و قدر، تقدیم و تأخیر، مبیّن و عمیق، ظاهر و باطن، ابتدا و انتها، سؤال و جواب، قطع و وصل، مستثنی منه و جاری، صفت برای ماقبل و بیانگر ما بعد، مؤکدها، مفصلات، فرائض و احکام، حلال و حرام، و الفاظ موصول و محمول بر ماقبل. (14)
با وجود چنین احادیثی آیا بی انصافی نیست که نویسندگان علوم قرآنی در مقدمه‌های خود ننویسند، بنیانگذار علوم قرآن، اهل بیت (علیهم‌السلام) هستند؟ آیا نباید این عناوین را دنبال کنند و شرح کاملی بر این عناوین بنویسند؟!
در ادامه‌ی همین حدیث - چنان که گفتیم - امام صادق (علیه‌السلام) از جدش امیرمؤمنان (علیه‌السلام) نقل مفصلی دارند که در آن نکته‌های دقیقی درباره‌ی قرآن و علوم مربوط به آن مطرح شده است.
در بیان حضرت، ابتدا در نگاهی کلان، معارف قرآن به: «امر، زجر، ترغیب، ترهیب، جدل، مثل و قصص» (15) تقسیم شده و در ادامه عناوین بسیاری با توضیح و بیان مصداق، بیان شده‌اند:
ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، خاص و عام، مقدّم و مؤخر، عزائم و رخص، حلال و حرام، فرائض و احکام، منقطع و معطوف، منقطع غیرمعطوف، حرفی به جای حرف برای مثال حرف «با»ی جارّه به جای «فی».
الفاظ خاص، الفاظ عام که احتمال عموم دارد، الفاظ مفرد و واحد که معنای آنها جمع است، الفاظ جمع با معنای واحد، لفظ ماضی یا معنای مستقبل، لفظ خبری با معنای نقل قولی و حکایتی، مواردی که معنای آیه سمت و سویی غیر از روال ظاهری دارد (لفظ طبق معمول معنا نمی‌دهد و از روانی درآمده که سبب تشابه معنایی شده است، (16) مواردی که معنایش برخلاف تنزیل است (معنای خلاف ظاهر مقصود است)، مواردی که تأویل و تنزیل آن یکی است (همان ظاهر نازل شده مقصود است)، مواردی که تأویل (مصداق خارجی) آن پیش از نزول وجود داشته و واقع شده (و آیه ناظر به قبل است) و مواردی که تأویل آن پس از نزول اتفاق خواهد افتاد و وجود خواهد یافت.
یک دسته آیات که برخی از آنها در یک سوره و بقیه در سوره‌ی دیگر است (آیات مربوط به یک موضوع که در سوره‌های متعددی پراکنده‌اند). آیاتی که نصف آن منسوخ و نصف آن به حال خود باقی است. آیاتی که لفظ آنها مختلف و متفاوت است؛ ولی یک معنا دارند (مختلف اللفظ، متفق المعنی). آیاتی که متفق اللفظ هستند؛ ولی معنا مختلف است. آیاتی که در آنها رخصت و آزاد بودن در انجام (عدم وجوب و اباحه) مطرح شده و پس از حکم به عزیمت (17) (و وجوب؛ مانند احکام مریض و ناتوان که بعضی از واجبات از او برداشته می‌شود)... .
[دسته‌ی دیگری از آیات، عبارت‌اند از:] آیات رخصت که مکلف، آزاد است عمل کند یا ترک کند. آیاتی که ظاهر آنها دال بر رخصت است؛ برخلاف باطن آنها [که دال بر وجوب است. البته] در تقیه باید به ظاهر آنها عمل شود؛ نه به باطن آنها. آیاتی که [ظاهر] خطابش به قومی [و گروهی] است و مقصود دیگران هستند. آیاتی که مخاطبانش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است؛ ولی تکلیف متوجه امت است. آیاتی که حرمت بیان شده در آنها فهمیده نمی‌شود؛ مگر [با تصور] وجه حلال آنها (فهم تحریم متوقف بر فهم وجه تحلیل است) آیاتی که تألیف [ظاهری] و تنزیل آنها [در ظاهر] معنایی برخلاف مقصود نزول دارد.
حضرت در ادامه آیات احتجاجی و مقابله با گروه‌های الحادی را به انواع مختلفی تقسیم کرده‌اند:
آیات احتجاج با همه‌ی ملحدان، زنادقه، دهریه، ثنویه، قدریه، جبرگرایان، بت پرستان، آتش پرستان؛ آیات [خاص] احتجاج با نصاری درباره‌ی مسیح (علیه‌السلام)؛ آیات یهود [و افکار آنان]؛ آیات قائلان به زیادت و نقصان نداشتن در ایمان و کفر؛ آیات مخالفان ثواب و عقاب در برزخ؛ آیات منکران برتری پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر همه‌ی آفریدگان؛ آیات منکران معراج و قائلان به امکان رؤیت خدا و ... .
[در پایان] بخشی از قرآن که به خروج قائم اهل بیت (علیهم‌السلام) مربوط است. بخشی از قرآن که مربوط به بیان احکام شرعی اسلام و واجبات احکام است... آیاتی که به غزوه‌های پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مربوط است و ... . (18)
دقت در این حدیث و امثال آن، باب‌های نوینی پیش روی پژوهشگران علوم قرآنی می‌گشاید؛ مانند معرفی آیات مختلف اللفظ و متفق المعنی، و آیات متفق اللفظ و مختلف المعنی، تبیین فصل و فصال، بیان ویژگی‌های آیات احتجاج‌های گوناگون و ... .
در دسته‌ای دیگر از احادیث، تقسیمات کلی دیگری بیان شده و آیات قرآن به سه یا چهار دسته کلان تقسیم شده است:
در نقلی از امیرمؤمنان (علیه‌السلام) آمده: «قرآن در سه بخش نازل شد: یک بخش درباره‌ی ما و دشمنان ما، یک بخش درباره‌ی سنن و امثال و بخشی فرائض و احکام». (19)
مقصود از بخش اول و سوم روشن است؛ ولی مقصود از سنن، سنّت‌های الهی است که در قرآن بیان شده که فلان قوم چه کردند و سنّت خدا درباره‌ی آنان چه بود. خدای تعالی فرموده: «قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِیرُواْ فِی الأَرْضِ فَانْظُرُواْ كَیْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذَّبِینَ
»: (20) پیش از شما سنّت‌هایی بوده است؛ پس بر روی زمین بگردید و بنگرید که پایان کار آنها که پیامبران را به دروغگویی نسبت می‌دادند چه بوده است. در جای دیگر می‌فرماید: «وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ»: (21) نمونه‌ها و رویدادهای عینی از خوب و بد اقوام و گروه‌ها و عملکرد آنان است که خدای متعال بیان کرده تا بندگانش بدانند خدا با صاحبان عملکردهای گوناگون چه می‌کند. در مواردی نیز مقصود از امثال، تشبیه‌ها و تمثیل‌هایی است که قرآن بیان کرده که معنای مقصود از آیه به خوبی فهمیده و معارف دشوار فهمیدنی شود. (22)
از امام باقر (علیه‌السلام) نیز همین عناوین نقل شده؛ با این تفاوت که آیات مربوط به اهل بیت (علیهم‌السلام) و دشمنان آنان دو بخش شده‌اند: «نزل القرآن أربعة أرباع: ربع فینا و ربع فی عدونا و ربع سنن و أمثال، و ربع فرائض و أحکام». (23) همین مضمون با اندک تفاوت از طریق ابی جارود از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است. (24)
شایان ذکر است که مراد از این اعداد، معنای حسابی آنها، یعنی تقسیم شمارشی آیات نیست که آیات، به سه یا چهار تقسیم شوند و تعداد شمارش شده‌ای از آیات مربوط به یک عنوان و بدین ترتیب باشد؛ بلکه مقصود، تقسیم کلی و عناوین قابل جداسازی در قرآن است؛ به عبارت دیگر در مجموع، آیات قرآن به سه یا چهار دسته تقسیم پذیر است و هر دو نیز درست است.
بر اساس این احادیث، سه عنوان کلی طرح شدنی است: 1. آیات درباره‌ی اهل بیت (علیهم‌السلام) و دشمنان آنان؛ 2. آیات سنن و امثال؛ 3. آیات فرائض و احکام. این عناوین می‌توانند سه مبحث مهم علوم قرآنی را تشکیل دهند؛ یعنی باید به طور کلی بحث شود که آیا آیاتی مربوط به اهل بیت (علیهم‌السلام) و دوستان و دشمنان آنان در قرآن وجود دارد یا نه و آن آیات کدام‌اند؟ به چه نوع از آیات قرآن، آیات سنن و امثال گفته می‌شود و مقصود از بیان این آیات چیست و آیات احکامی چه نوع آیاتی هستند و چه ویژگی‌هایی دارند؟
در روایتی دیگر از امام باقر (علیه‌السلام)، افزون بر عناوین و تقسیمات یاد شده، یکی از موضوعات مهم علوم قرآنی، یعنی موضوع جری و تطبیق طرح شده و مسئله‌ی جاودانگی قرآن به جری مرتبط شده است. امام فرموده‌اند: «و لو أن الآیة إذا نزلت فی قوم ثم مات أولئک القوم ماتت الآیة، لما بقی من القرآن شیء، ولکن القرآن یجری أوله علی آخره ما دامت السماوات و الأرض، و لکل قوم آیة یتلونها، هم منها من خیر أو شر»: (25) اگر چنین بود که آیه‌ای درباره‌ی قومی نازل می‌شد و با از بین رفتن آن قوم، آیه نیز از بین می‌رفت، از قرآن چیزی نمی‌ماند؛ ولی قرآن تا زمانی که آسمان‌ها و زمین برپاست، اول تا آخر آن جریان و سریان دارد و برای هر قومی در قرآن کریم، آیه‌ای درباره‌ی امور خیر و شر و سود و زیان ایشان وجود دارد که آن را تلاوت می‌کنند [و باید در آن دقت کنند یا آیه‌ای که بیانگر حال آنان است تلاوت می‌کنند که ممکن است آنان از آن آیه استفاده‌ی خیر یا شر کنند؛ به سخن آیه گوش دهند و خیر خود را دریابند یا نه].
در حدیثی از امام صادق (علیه‌السلام) آیات به چهار دسته تقسیم شده‌اند و عناوین دیگری افزون بر حدیث پیش مطرح شده است: بخش حلال، بخش حرام، بخش سنن و احکام، و بخش خبر گذشته‌ها و خبرهای مهم آینده و قوانین قضایی برای رفع دشمنی و حل و فصل دعاوی. (26)
افزون بر آنچه در احادیث بیان شده بود، مباحث مهم دیگری نیز از این دسته احادیث در باب علوم قرآن قابل انتزاع است.
نکته شایان ذکر دیگر این است که حتی برخی از اصطلاحات به کار رفته در تقسیمات داخلی قر آن نیز، از خود قرآن گرفته شده و برخی ممکن است از سخنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم‌السلام) استفاده شده باشند.
اصطلاحاتی مانند سوره و آیه از خود قرآن گرفته شده‌اند؛ ولی اصطلاحاتی چون سور طوال، مئین یا مثانی که در کتاب‌های علوم قرآنی وجود دارد، در حدیث ریشه دارد.
در حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است: «أعطیت السور الطوال مکان التوراة و أعطیت المئین مکان الإنجیل و أعطیت المثانی مکان الزبور و فضلت بالمفصل ثمان و ستون سورة و هو مهیمن علی سائر الکتب و التوراة لموسی (علیه‌السلام) و الإنجیل لعیسی (علیه‌السلام) و الزبور لداود (علیه‌السلام)»: (27) به من به جای تورات، سوره‌های طولانی، مئین (صد آیه بیشتر)، به جای انجیل، سوره‌های مثانی به جای زبور داده شده است و فضیلت و برتری من به 68 سوره‌ی مفصل (مفصلات) است و قرآن تکیه‌گاه و حاکم بر دیگر کتاب‌ها و تورات موسی (علیه‌السلام) و انجیل عیسی (علیه‌السلام) و زبور داود (علیه‌السلام) است. (28)
اصطلاحاتی مانند حزب و جزء نیز که در تقسیمات قرآن کاربرد دارند، از روایات گرفته شده‌اند؛ مانند تعبیری از حضرت امیر (علیه‌السلام) که در اوصاف پرهیزکاران آمده: «تالین لأجزاء القرآن یرتّلونها ترتیلا». تعبیر جزء در این کلام آمده است. البته ممکن است مقصود از جزء در حدیث، مقدار خاصی نباشد که امروز مورد نظر است؛ ولی می‌تواند ریشه جعل اصطلاح باشد.
اصطلاح حزب نیز ممکن است از حدیث گرفته شده باشد؛ چنان که اوس بن حذیفه گفت: من در میان هیئتی از قبیله‌ی ثقیف بودم که خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیدند و اسلام آوردند. ما خدمت حضرت مهمان بودیم ... شبی ایشان پس از نماز عشا دیر نزد ما آمد. پرسیدیم: یا رسول الله! چه چیز سبب دیرآمدن شما شد؟ فرمود: «طرأ عنّی حزب من القرآن، فأردت أن لا أخرج حتی أقضیه»: (29) [به علتی] یک حزب از قرآن از دستم رفته بود [و آن را تلاوت نکرده بودم]؛ خواستم پیش از خروج [از مسجد] جبران کنم.
پس اصطلاح حزب از صدر اسلام و در کلام نبوی وجود داشته و برای مسلمانان شناخته شده بوده است. البته نمی‌دانیم مقدار آن، همین مقداری بوده که امروز مورد نظر است، یا نه. پس حتی چنین اصطلاحاتی در کلام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیتش (علیهم‌السلام) ریشه دارد.
از آنچه گفته شد، می‌توان نتیجه گرفت که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، علی (علیه‌السلام) و فرزندان معصومشان (علیهم‌السلام) افزون بر آنکه در امر تفسیر و تبیین قرآن، پیشتاز بودند، در زمینه‌ی علوم قرآن - به مفهوم مصطلح آن - نیز آغازگر و مبتکر بوده‌اند. بدون مبالغه باید گفت: سرچشمه‌ی تمام اقسام و شاخه‌های علوم قرآنی در سده‌های بعدی، بیانات و رهنمودهای ارزشمند علی (علیه‌السلام) و امام صادق (علیه‌السلام) است که در امثال روایت نعمانی و منابع دیگر آمده است. همچنین می‌دانیم که نخستین نویسندگان علوم قرآن - به ویژه در علم قرائت و اعراب قرآن - شاگردان علی (علیه‌السلام) بوده‌اند.

پی‌نوشت‌ها:

1. ابن ابی الحدید؛ شرح نهج البلاغه؛ ج 1، صص 19 و 27.
2. محمد کلینی؛ الکافی؛ ج1، ص 62، ح 1.
3. محمدبن طلحة؛ مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول (علیهم‌السلام)؛ ص 161.
4. محمد کلینی؛ الکافی؛ ج 1، ص 62، ح 1.
5. همان، ص 64.
6. حر عاملی؛ وسائل الشیعه؛ ج 18، ص 134-135، ح 19.
7. همان، ص 140، ح 36.
8. محمدبن مسعود عیاشی؛ تفسیرالعیاشی؛ ج 1، ص 14، ح 1. قندوزی؛ ینابیع الموده؛ ص 120.
9. ابن شعبه حرانی؛ تحف العقول؛ ص 196.
10. «سفری» آیات نازل شده در مسافرت‌های پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و «حضری» آیات نازل شده در شهر مدینه است.
11. محمدبن حسن صفار؛ بصائر الدرجات؛ ص 218، ح 4.
12. سید محسن امین عاملی؛ اعیان الشیعه؛ ج 1، ص 90.
13. همان، ص 90-93. در ادامه آورده: «ما راه‌های بسیاری به ابن عقده که راوی این کتاب است و سند را به امام جعفر صادق (علیه‌السلام) رسانده و او به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) اسناد داده است ذکر می‌کنیم. از این راه‌های فراوان، یک طریق را برای اتصال سند به امام می‌آوریم. ما با اجازه از ... شیخ محمد طه ... از ملا علی فرزند میرزا خلیل طبیب تهرانی ... شیخ محمد حسن نجفی صاحب جواهر الکلام ... از محمد جواد، فرزند محمد عاملی نجفی صاحب مفتاح الکرامه سید محمد مهدی ... بحرالعلوم ... از محمدباقر بهبهانی حائری از پدرش محمد اکمل از علامه مجلسی از پدرش و از بحرالعلوم از محمدباقر هزارجریبی از محمدبن محمدزمان از امیر محمدحسین، پسر محمد صالح از علامه محمدباقر مجلسی از پدرش محمدتقی مجلسی از شیخ بهاء الدین محمد العاملی از پدرش شیخ حسین از شهید ثانی از نورالدین علی بن عبدالعالی المیسی از شمس الدین محمد، فرزند مؤذن عاملی از ضیاء الدین علی، شهید اول از پدرش از شیخ فخرالدین ابی طالب محمد پسر حسن بن مطهر حلی از پدرش علامه حلی از شیخ خود، محقق حلی از شمس الدین فخار ابن معد موسوی از شاذان بن جبرئیل قمی از شیخ ابوجعفر محمد عماد طبری از شیخ ابوعلی حسن، فرزند شیخ طوسی از پدرش شیخ طوسی از پدرش از ابوالحسن احمدبن محمدبن موسی اهوازی از ابن عقده با تمام راویان و کتاب‌هایش؛ او گفته است: حدیث کرد برای ما احمدبن یوسف بن یعقوب جعفی از اسماعیل بن مهران از حسن بن علی بن ابی حمزه از پدرش از اسماعیل بن جابر که گفت از جعفر بن محمد، امام صادق (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمود: ...».
14. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج 90، ص 3.
15. همان، ص 4.
16. این تعبیر شبیه این حدیث از علی (علیه‌السلام) است: «و أما المتشابه من القرآن فهو الذی انحرف منه، متفق اللفظ مختلف المعنی..» (همان، ص 12).
17. منه آیات فیها رخصة و اطلاق بعد العزیمة، لأنّ الله عزوجل یحب أن یؤخذ برخصه کما یؤخذ بعزائمه.
18. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج 90، ص 4-6.
19. محمد کلینی؛ الکافی؛ ج 2، ص 459، ح 2. حاکم حسکانی؛ شواهد التنزیل؛ ج 1، ص 44، ح 59.
20. آل عمران: 137.
21. عنکبوت: 43.
22. ر.ک: محمدحسین طباطبایی؛ المیزان؛ ج 11، ص 334-338 و ج 12، ص 50-53 و ... . بعضی گفته‌اند: مَثَل یعنی تشبیه حقایق عقلی به امور حسّی و قابل لمس. از یک سو مسائل عقلی بسیاری وجود دارد که اکثر مردم قابلیت فهم و جذب آن را پیدا نمی‌کنند و از سوی دیگر، مردم به محسوسات و عینیات عادت کرده‌اند و ضرب المثل «عقل مردم به چشمشان است» بدین معنا است که دیده‌ها و امور قابل لمس، آسان‌تر و بهتر درک می‌شود. بدین خاطر است که خداوند متعال برخی از مفاهیم بلند عقلی را در قالب مثل‌ها بیان فرموده است تا عموم مردم، آنها را به تناسب ادراک خود دریابند. بنابراین فلسفه‌ی مثل‌های قرآن، تنزل مسائل بلند و عمیق و بیان آنها در افق فکر مردم است (ناصر مکارم شیرازی؛ مثال‌های زیبای قرآن؛ ج 1، ص 13).
23. محمدکلینی؛ الکافی؛ ج 2، ص 459، ح 4.
24. محمدبن مسعود عیاشی؛ تفسیر العیاشی؛ ج 1، ص 9، ح 1.
25. همان، ص 10، ح 7.
26. ر.ک: محمد کلینی؛ الکافی؛ ج 2، ص 459، ح 3.
27. محمدکلینی؛ الکافی؛ ج 2، ص 601، ح 10.
28. مولی صالح مازندرانی در شرح این حدیث و توضیح اصطلاحات آن به نقل از مجمع البیان آورده است: الطوال هفت سوره‌اند: بقره، آل عمران، نساء، مائده، انعام، اعراف و انفال همراه توبه؛ زیرا آن دو را قرینتین می‌خوانند و به همین سبب بین آن دو بسم الله الرحمن الرحیم فاصله نشده است و گفته شده: هفتمی سوره‌ی یونس است. این سوره‌ها را «طوال» گفته‌اند؛ زیرا طولانی‌ترین سوره‌های قرآن‌اند. مثانی ... نیز هفت سوره است: سوره‌های یونس، هود، یوسف، رعد، ابراهیم، حجر و نحل. مثانی نامیده شده‌اند؛ زیرا به دنبال طوال آمده‌اند و دوم بعد از آنها (و دسته‌ی دوم) هستند... و بعضی گفته‌اند: مثانی سوره‌ی حمد است که از ائمه (علیهم‌السلام) هم روایت شده است؛ زیرا در هر نمار دوبار خوانده می‌شود.
«مئین» هر سوره‌ای است که صد آیه یا کمی بیشتر یا کمتر داشته باشد که هفت سوره‌اند: اسراء (بنی اسرائیل)، کهف، مریم، طه، انبیاء، حج و مؤمنون. مفصلات سوره‌هایی هستند که بعد از حوامیم تا آخر قرآن آمده‌اند، 68 سوره‌اند. طولانی هایش از سوره‌ی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است تا نبأ و متوسط هایش از نیاء تا ضحی و کوتاه هایش از ضحی تا آخر قرآن. مفصل نامیده شده‌اند؛ زیرا فصل به «بسم الله الرحمن الرحیم» زیاد است (مولی محمد صالح المازندرانی؛ شرح أصول الکافی؛ ج 11، ص 18-19). البته مصادیق یاد شده برای حدیث نبوی، مورد اختلاف است و ما یک نمونه ذکر کردیم.
29. احمدبن حنبل؛ مسند احمد؛ ج 4، ص 343. ابن سعد؛ الطبقات الکبری؛ ج 5، ص 511 (با اندک تفاوت لفظی و بیان) و ابن شبة النمیری، تاریخ المدینة المنوره؛ ج 2، ص 509.

منبع مقاله :
میرعرب، فرج الله؛ (1394)، علوم قرآن در احادیث اهل بیت (ع)، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول