نویسنده: فرج‌الله میرعرب

 

در بسیاری از احادیث، حروف مقطعه، قطعه‌ای از نام‌های خدا و در واقع رمزی برای یکی از آن نام‌ها دانسته شده‌اند. گاهی یک حرف در احادیث گوناگون، معانی مختلفی یافته و حتی در محاسبات ابجدی به زمان و تاریخ مربوط شده است، اما احادیث مربوط به نام‌های خداوند بیشتر از موارد دیگر هستند.
امام صادق (علیه‌السلام) درباره‌ی «کهیعص» فرمود: «هذه أسماء الله مقطع أما قوله: "کهیعص" قال الله: هو الکافی الهادی العالم الصادق ذی الأیادی العظام و هو کما وصف نفسه تبارک و تعالی»: (1) این حروف، نام‌های قطعه قطعه شده‌ی خدا هستند. «کهیعص» همان کافی، هادی، عالم، صادق، صاحب قدرت‌های بزرگ است و واقع آن، همان‌گونه است که خدای تبارک و تعالی خود را توصیف کرده است.
امام باقر (علیه‌السلام) نیز در تفسیر «ألم» سوره‌ی بقره فرمود: «اسم من أسماء الله». (2) امام صادق (علیه‌السلام) با توضیح بیشتری فرموده‌اند: «"الم" هو حرف من حروف اسم الله الأعظم المقطع فی القرآن الذی یؤلفه النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) أو الامام، فإذا دعا به أجیب»: (3) «الم» حرفی از حروف نام اعظم خداست که جدا از هم در قرآن آمده و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یا امام (علیه‌السلام) آنها را تألیف و ترکیب می‌کند و اگر خدا را به واسطه‌ی آن بخواند، اجابت می‌شود.
در حدیثی نیز افزون بر نام‌های خداوند، برای حروف مقطعه معانی متنوعی بیان شده است؛ اعم از نام‌های خداوند، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امور دیگر. سفیان ثوری می‌گوید: از امام جعفر صادق (علیه‌السلام) پرسیدم: «ای پسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) معنای کلام خدای عزوجل در «ألم»، «المص»، «الر»، «المر»، «کهیعص»، «طه»، «طس»، «طسم»، «یس»، «ص»، «حم»، «حمعسق»، «ق» و «ن» چیست؟ حضرت فرمود:
معنای «الم» در اول سوره‌ی بقره: «أنا الله الملک» است و «الم» در آغاز سوره‌ی آل عمران معنایش «أنا الله المجید» است و «المص» معنایش «أنا الله المقتدر الصادق» و معنای «الر» «أنا الله الرئوف» است و «المر» به معنای «أنا الله المحیی الممیت الرازق» و «کهیعص» به معنای «أنا الکافی الهادی الولی العالم الصادق الوعد» است. اما «طه» نامی از نام‌های پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است و معنای آن، چنین است: «یا طالب الحق الهادی إلیه»، "مَا أَنزَلْنَا عَلَیْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى" (4) بل لتسعد به»: ‌ای طالب حق که به سوی آن هدایت می‌کنی، ما قرآن رابر تو نازل نکردیم که به سختی و رنج بیفتی؛ بلکه برای خوشی و سعادت تو نازل کردیم. و اما [حروف دیگری که از اسمای الهی است]؛ «طس» که معنایش «أنا الطالب السمیع» و «طسم» که معنای آن «أنا الطالب السمیع المبدی المعید» است. ولی «یس» [باز هم] نامی از نام‌های پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است و معنای آن «یا أیها السامع للوحی "وَ القُرآنِ الحَکیم * إِنَّکَ لَمِنَ المُرسَلِین * عَلَی صِرَاطٍ مُّستَقِیم"»: ‌ای شنونده‌ی وحی! سوگند به قرآن سراسر حکمت! تو از فرستادگان [مایی] و راه تو، راه راست است. و «ص» چشمه‌ای زیر عرش است و آن، همان است که وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به معراج برده شد در آن وضو گرفت و جبرئیل (علیه‌السلام) هر روز یک بار در آن وارد می‌شود و ... . (5)
در حدیثی دیگر، امام صادق (علیه‌السلام) از کلبی پرسیدند: «در قرآن چند نام برای محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) وجود دارد؟» او پاسخ داد: دو یا سه نام. امام فرمود: ده نام و "طه * مَا أَنزَلْنَا عَلَیْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى
" (6) و "یس * وَالْقُرْآنِ الْحَكِیمِ *
إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ
* عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ
" (7) و "ن وَ الْقَلَمِ وَ مَا یَسْطُرُونَ
* مَا أَنتَ بِنِعْمَة رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ
" (8) را جزو آن ده نام قرار دادند. (9)
احادیث مشابهی وجود دارند که فقط «یس» و «نون» در آنها ذکر شده است؛ (10) مانند روایتی از امام باقر (علیه‌السلام) که فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دوازده نام دارد که پنج نام در قرآن آمده است: «محمد، احمد، عبدالله، یس و نون». (11)
از امیرمؤمنان، علی (علیه‌السلام) نقل شده که حروف مقطعه در قرآن اسم اعظم خداست؛ مگر اینکه مردم چگونگی تألیف و ترکیب آن را از این حروف نمی‌دانند. (12) همچنین حضرت در دعا فرمود: «اسألک یا "کهیعص"». (13)
از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که خدا را به برخی حروف مقطعه خوانده: «و اسئلک باسمک التام العام الکامل یا الله و اسئلک باسمک "ص" و "یس" و الصافات و "حم عسق" و "کهیعص" یا الله و اسالک باسمک "الم * اللّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ
" (14) یا الله». (15)
از امام باقر و صادق (علیهما السلام) نیز نقل شده: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر اثر نماز و عبادت بسیار، پاهایشان ورم کرده بود؛ بدین جهت خداوند نازل کرد: «"طه" بلغة بنی طی، یا محمد! "ما أنزَلنا عَلَیکَ القُرآنَ لِتشقی" (16). (17)یعنی "طه" به لغت قبیله‌ی طی، نام حضرت است.
از امام موسی کاظم (علیه‌السلام) نیز نقل شده: «اما "حم" فهو محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و هو فی کتاب هود الذی انزل علیه و هو منقوص الحروف»: (18) «حم» همان محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است و آن در کتاب هود (علیه‌السلام) که بر او نازل شده بود وجود داشت که از نظر حروف، خلاصه شده بود [سبک خاصی در نگارش کلمات داشته است].
برای این حروف، معانی دیگری نیز آمده است؛ مانند آنچه درباره‌ی «کهیعص» نقل شده است. سعدبن عبدالله قمی با اشاره‌ی امام حسن عسکری (علیه‌السلام) از فرزندش، صاحب الزمان (علیه‌السلام) تأویل «کهیعص» را پرسید و حضرت پاسخ دادند: «این حروف از خبرهای مهم غیبی است که خدا بنده‌اش زکریا (علیه‌السلام) را از آن آگاه کرد ... کهیعص: "کاف" اسم کربلا، "ها" کشته شدن عترت، "یا" یعنی "یزید" که به حسین (علیه‌السلام) ظلم کرد، "عین" عطش (تشنگی) حضرت و "صاد" صبر اوست. (19)
از امام صادق (علیه‌السلام) درباره‌ی «طه» معنای دیگری نیز نقل شده؛ «طهارة اهل بیت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ثم قرء "إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرًا
" (20)». (21)
در حدیثی دیگر از آن حضرت، آمده است که «صاد» آبی است که از ساق عرش جریان داشته و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در شب معراج با آن وضو گرفته است. (22)
اینها معانی گوناگونی است که در احادیث برای حروف مقطعه بیان شده که نشان دهنده‌ی اختصاص نداشتن حرفی از این حروف به معنایی خاص است. از سویی، از آنجا که معانی گفتنی را همه نمی‌دانند و هیچ روش خاصی نیز در این مورد از جانب خداوند برای عموم بیان نشده، باید بگوییم که این حروف، رمز هستند و ارتباط رمز با مرموز را فقط خدا و هر کسی می‌داند که او شایسته بداند. آن فرد شایسته، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و در پی او اهل بیت معصوم او هستند. پس می‌توانیم درباره‌ی این حروف، یک مبنا ارائه کنیم: غیر برگزیدگان خدا نباید در این حوزه وارد شوند و به همین حدی که بیان به ما رسیده، بسنده کنند. مردم عصر نزول، فهمی از این حروف داشتند و روایات، مدلول‌های بیشتری افزودند؛ ولی به دلیل اینکه وارد شدن در این عرصه، ممکن است سبب ارائه‌ی معانی وهمی و تخیلی درباره‌ی قرآن شود، احتیاط در ترک چنین رفتاری است.
این مبنا خدشه‌ای نیز به روشن بودن قرآن و مرجع بودن آن برای بررسی و عرضه‌ی غیر آن بر آن وارد نمی‌کند؛ زیرا اعطای این حروف، یک لطف بی مانند است و ندانستن آن در سعادت بشر - دست کم تا عصر ظهورِ آخرین حجت خدا - نقشی ندارد یا بدان حد نمی‌رسد که علم، آن معارف را تحمل کند.

پی‌نوشت‌ها:

1. محمد باقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج 89، ص 376، ح 4.
2. ابن شهر آشوب؛ مناقب آل ابی طالب؛ ج 2، ص 279.
3. صدوق؛ معانی الاخبار؛ ص 23، ح 2.
4. طه: 2.
5. صدوق؛ معانی الاخبار؛ ص 22-23، ح 1.
6. طه: 1-2.
7. یس: 1-4.
8. قلم: 1-2.
9. محمدبن حسن صفار؛ مختصر البصائر؛ ص 227.
10. حویزی؛ تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 374 و ج 5، ص 313.
11. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 8، ص 255.
12. ابوحیان اندلسی؛ تفسیر بحرالمحیط؛ ج 1، ص 156. ثعالبی؛ تفسیر الثعالبی؛ ج 1، ص 181.
13. محمدبن حسن طوسی؛ مصباح المتهجد؛ ص 145.
14. آل عمران: 1-2.
15. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج 90، ص 262. به نقل از بلدالامین.
16. طه: 2.
17. علی بن ابراهیم قمی؛ تفسیر القمی؛ ج 2، ص 57.
18. محمد کلینی؛ الکافی؛ ج 1، ص 479.
19. ابن شهر آشوب؛ مناقب آل ابی طالب؛ ج 3، ص 237.
20. احزاب: 33.
21. ثعلبی؛ تفسیر الثعلبی؛ ج 6، ص 236.
22. محمدکلینی؛ الکافی؛ ج 3، ص 484.

منبع مقاله :
میرعرب، فرج الله؛ (1394)، علوم قرآن در احادیث اهل بیت (ع)، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول