نویسنده: محمدحسن قدردان قراملکی

 
یکی از شبهات مطرح در باب دین، نسبت تعارض و ناسازگاری دین با علم است. خاستگاه و پیشینه این شبهه بیشتر مغرب زمین است که از زمان آغاز پیشرفت‌های علوم تجربی از دوره‌ی رنسانس برخی از اختراع‌ها و کشفیات دانشمندان با برخی از آموزه‌های دینی آیین رایج در غرب یعنی مسیحیت اصطکاک و ناسازگاری پیدا کرد. (1) با تکامل علوم تجربی، اصطکاک دین و به تعبیر دقیق مسیحیت با علم بیشتر نمایان می‌شد و فلاسفه و دانشمندان ملحد نیز بر این تعارض بیشتر دامن می‌زدند. در این مجال، درصدد تبیین این مسأله نیستیم و فقط به این نکته اشاره می‌شود که تعارض در غرب با کشفیات گالیله (حرکت زمین به دور خورشید) نظریه داروین (خلقت تکاملی حیوانات و به تبع آن افزایش انسان از میمون و انکار انسان‌مداری) و نظریه روان‌شناسانه فروید (نفی اختیار و انحصار رفتار آدمی به بازتاب‌های حسی ناهوشیار) به اوج خود رسید.
به دنبال تعارض علم و دین مسیحیت، دین‌داران به انحای مختلف درصدد رفع تعارض برآمدند که گالیله خود یکی از پیشگامان آن بود.
در دو سده‌ی اخیر، با بسط و گسترش علوم تجربی غرب در میان کشورهای اسلامی و نیز تحصیل برخی از مسلمانان در دیار غرب و ترجمه آثار آن به زبان فارسی به مرور تز ناسازگاری علم و دین نیز در افکار بعض مسلمانان و عمدتاً در طیف برخی روشنفکران مطرح شد و چه بسا توسط این عده ترویج می‌شد. (2) حال به تحلیل و نقد برخی از شبهات مدعیان این تعارض می‌پردازیم.

شبهه اول: دین، مانع علم و پیشرفت

برخی از مادی‌گرایان مانند نویسندگان دائرةالمعارف فرانسه (3) و هولباخ (4) بر این باورند که دین مانع پیشرفت و تکامل علوم می‌شود. متأسفانه این توهم در اذهان بعضی مسلمانان غرب‌گرا مؤثر واقع شده و آن را به دین مبین اسلام تسری داده و اسلام را مخالف و معارض با علم وصف کرده و عقب‌ماندگی مسلمانان را به اسلام استناد می‌دهند. (5)
مخالفان برای اثبات مدعای خود برهانی اقامه نکرده‌اند و تنها به تکرار ادعاهایی مانند ادعای جامعیت قرآن و عدم نیاز به علوم تجربی به بهانه جامعیت قرآن و نیز عدم نفع علوم دینی بسنده کرده‌اند.

نقد و نظر

در نقد این شبهه نکات زیر قابل تأمل است:

الف. بسترسازی دین برای فرهنگ و تمدن

وقتی پای آدمی به کره خاکی رسید، از فرهنگ و تمدن نه تنها خبری نبود، حتی انسان اولیه از کوچک‌ترین و ضروری‌ترین زندگی دنیوی یعنی آتش اطلاعی نداشت. اولین مرده و مقتول آدمی در این کره (هابیل فرزند حضرت آدم) توسط برادرش قابیل کشته شد. قاتل وی حسب گزارش قرآن کریم، در مواجهه با جنازه وی در تحیّر ماند و دفن جنازه را از یک کلاغ یاد گرفت که برحسب امر الاهی مأمور تعلیم وی شده بود.
انسان توانست گام به گام طبیعت را مورد تسخیر خود قرار دهد و شاهد و ناظر تمدن و فرهنگ شود که بی‌نیاز از توضیح است. اما پرسش اصلی، نقش و کارکرد ادیان و پیامبران در عرصه ظهور و رشد فرهنگ و تمدن است؟
نکته قابل توجه در بعثت پیامبران، توجه به غایت و هدف ذاتی اصل بعثت است. هدف ذاتی و نخستین نبوت، هدایت و راهنمایی انسان ها به سوی رستگاری، معنویت و قرب الاهی است؛، اما تحصیل این هدف در گروه مقدماتی است که می‌توان به وجود اجتماع، عدالت و به کاراندازی نیروی تفکر و خرد اشاره کرد. شناختن مقام الوهی نیازمند تفکر در آثار جهان هستی است. شناخت پیامبر راستین از دروغین در گرو تأمل و تفکر در ادله نبوت است. وجود ایمان و حفظ آن به برپایی عدالت و تأمین حداقل نیازهای مادی منوط است. پیامبران برای به دست آوردن هدف نخستین خود، به قدر ضرورت و امکان به ایفای نقش در مقدمات آن یعنی تشکیل اجتماع، تعلیم و تربیت مردم و برقراری عدالت پرداختند. پس رویکرد پیامبران به امور دنیوی مردم به لحاظ آلی و ابزارانگاری است تا غایت ذاتی (هدایت و تقرب الاهی) دستگیر مردم گردد. در اینجا به صورت مختصر به کارکرد پیامبران در آفرینش فرهنگ و تمدن انسانی نگاهی می‌اندازیم. (6)
نخستین سنگ بنای فرهنگ و تمدن انسان را نیروی خرد و عقل انسانی می‌سازد که با رشد و تطور آن، فرهنگ و تمدن نیز پله‌های صعود و تکامل خود را می‌پیماید. ادیان و پیامبران آسمانی، برای شناسایی خداوند و اثبات نبوت، نیازمند رشد و تطور قوه‌ی عاقله و مفکره انسان هستند. از این‌رو بالضروره‌ی پیامبران در طول تاریخ از به کارگیری نیروی خرد و اندیشه انسان‌ها حمایت کرده‌اند و با راهکارهای مختلف، به رشد و ظهور آن یاری رسانده‌اند.

1. الف. تشویق به علم و دانش

قرآن کریم به عنوان آخرین و کامل‌ترین کتاب آسمانی در فراخونی مردم به تفکر، تعقل و فراگیری معارف و علوم مختلف، سعی وافر و غیرقابل تصوری از خود نشان داده است. در قرآن، آیات متعددی بر فراخوانی مردم به تفکر، تعلم، تدبر، مذمت ترک علم و توصیف و تمجید علم به عنوان هدف آفرینش، بعثت، خواسته پیامبران و سرچشمه ایمان وارد شده است. نکته قابل ذکر اینکه قرآن قلمرو دانش و تعقل را به احکام دین منحصر نکرده است، بلکه از انسان‌ها می‌خواهد درباره طبیعت و چگونگی خلقت و تصرف در آن‌ها به تأمل و تفکر بپردازند. در آیه‌های متعدد، انسان به تأمل در آسمان و ستارگان، (7) آفرینش شتر (8) و انسان (9)، زوج بودن گیاهان (10) و ... فراخوانده شده است.
پیامبر اسلام (صلی‌ الله‌ علیه و آله‌ و سلم) نیز در کنار آیات فوق، شخصاً مردم را به فراگیری علوم نظری و تجربی تشویق می‌نمودند به گونه‌ای که آموزش علم را «فریضه» نامیده است:
طلب العلم فریضة علی کل مسلم. (11)
زمان تعلیم علم و دانش و به اصطلاح دوره دانشجویی از منظر پیامبر (صلی‌ الله‌ علیه و آله‌ و سلم) از گهواره تا مرگ اعلام شده است:
اطلبوا العلم من المهد الی اللحد. (12)
علم و حکمت گمشده مؤمن است:
الحکمة ضالة المؤمن. (13)
آخرین رسول آسمانی، مداد دانشوران را افضل از خون شهیدان در نزد خداوند توصیف فرمود:
مداد العلماء افضل من دم الشهداء. (14)
جای این توهم و شبهه نیست که مقصود از علم، تنها علوم شرعی و دینی است؛ چرا که علم در روایات فوق، مطلق آمده است و شامل همه علوم می‌شود. علاوه آنکه در بعضی از روایت‌ها، قرینه‌ای بر شمول علم بر علوم تجربی و نظری غیرشرعی وجود دارد؛ مانند:
اطلبوا العلم ولو بالصین. (15)
تحصیل علم در چین و در بعضی روایات دیگر از دست کافر، قرینه‌ای بر اطلاق علم است، چرا که علم موجود در چین یا نزد کافر، علم غیردینی خواهد بود. در روایت زیر به صورت شفاف علم به دو قسم علم دینی و علم طب و بدن تقسیم شده است:
العلم علمان علم الأدیان و علم الأبدان. (16)

سستی اتهام مخالفت اسلام با علم

از مطالب پیشین برای خواننده روشن می‌شود که اسلام و در رأس آن قرآن کریم و پیامبر (صلی‌ الله‌ علیه و آله‌ و سلم) با راهکارهای مختلف مسلمانان به فراگیری علوم گوناگون تشویق کرده‌اند. برخی از مخالفان با جست‌وجوهای فراگیر در میان احادیث ضعیف یا گوشه‌های تاریخ به مواردی تمسک می‌کنند که ظاهر آن‌ها مخالفت اسلام و پیامبر (صلی‌ الله‌ علیه و آله‌ و سلم) با علم است. مثلاً نویسنده‌ای درخواست اباسعید خدری از پیامبر (صلی‌ الله‌ علیه و آله‌ و سلم) مبنی بر نوشتن کتاب علمی و مخالفت حضرت با آن را متمسک مدعای خود قرار می‌دهد (17) و با آب و تاب آن را از کتاب تاریخی نقل می‌کند. (18)
در این باره خواننده متوجه است که با وجود آیات و روایات متعدد از پیامبر در مورد علم، نمی‌توان یک مورد خاص را دلیل مخالفت اسلام با کل علم فرض کرد؛ برای اینکه اولاً از جهت سند این نوع احادیث، ضعیف‌اند؛ و ثانیاً در صورت صحت اسناد آن با روایات دیگر پیامبر، به خصوص آیات نمی‌تواند مقابله و معارضه کند، بلکه از اعتبار ساقط می‌شود. (19) نکته سوم اینکه در موارد خاص، عقل حکم می‌کند که شرایط روز، نوع علم، نیاز به آن، توان و شایستگی نویسنده و نیز مخاطبان مورد لحاظ و تحلیل قرار گیرد.
اما مذمت شعر یا شعرا در اسلام؛ پاسخ آن نیز روشن است. مقصود شعر و شاعرانی است که در جهت باطل و ترویج فرهنگ ضددینی و ضداخلاقی شعر می‌سرایند. پیامبر اسلام (صلی‌ الله‌ علیه و آله‌ و سلم) خود فرمود که بعضی از اشعار از حکمت است. (20) امام علی (علیه‌السلام) نیز شعر می‌سرود.
اما مذمت نقاشی یا مجسمه‌سازی، آن هم به عصر صدر اسلام ناظر است؛ چرا که در آن عصر مردمان مجسمه‌های حیوانات یا انسان‌ها را به عنوان خدا می‌پرستیدند. اسلام برای زدودن چنین امر خرافی به سرزنش آن پرداخت، اما اگر این هنر در وجه عقلایی و صحیح استفاده شود، حرمت نخواهد داشت.

تمدن اسلام معلول تمدن‌های دیگر!

برخی که نمی‌توانند عظمت تمدن اسلامی را در تاریخ منکر شوند، به بهانه‌های مختلف به توجیه آن می‌پردازند و می‌کوشند به هر بهانه‌ای که شده، نقش اسلام را در آن کم‌رنگ جلوه دهند. مثلاً می‌گویند علوم و تمدن اسلامی نه معلول اسلام به معنای قرآن و روایات و قوانین اسلام، بلکه معلوم عمل مسلمانان و تماس آنان با تمدن‌های روم و ایران باستان بود. آنان اضافه می‌کنند که بعضی کتاب‌ها توسط دانشمندان غیرمسلمان به عربی ترجمه شده بود. (21)
لکن این شبهه نیز ضعیف و سست است. اینکه تمدن ایران، روم و دیگر تمدن‌ها در تمدن اسلامی نقش آفریده‌اند، قابل انکار نیست؛ لکن مهم این است، چرا در آن عصر، ملت‌های دیگر با تماس با این تمدن‌ها از آن‌ها علوم و تمدن کسب نکرده‌اند؟ این نکته ظریف اثبات می‌کند که اسلام اعم از قرآن و سنت پیامبر و حاکمان اسلامی بستر لازم برای رشد و نمو فرهنگ و تمدن را در میان مسلمانان آماده کرده بودند تا اسلام خود پایه‌گذار تمدن بزرگ‌تر از تمدن‌های معاصر خود گردد. اینکه بعضی کتاب‌ها توسط دانشمندان غیرمسلمان ترجمه می‌شد، این نشانگر فرهنگ تمدن‌پرور اسلام است که با تشویق مادی و معنوی فرد غیرمسلمان، او را به ترجمه کتب علمی دعوت می‌کند تا با ترجمه کتب لازم، مسلمانان دیگر با این علوم آشنا و خود به بسط و تکامل آن بپردازند.

2. الف. ارج نهادن کار و توسعه

دومین راهکار برای ایجاد توسعه و تمدن از تشویق به علم و دانش، اهتمام به نیروی کار و کارگر است. توسعه و تمدن تنها با تشویق به علم و دانش پیش نمی‌رود، بلکه باید عالمان، دانشمندان، مجریان و متولیان برنامه‌های اقتصادی را مورد تشویق و عنایت قرار داد، به گونه‌ای که نفس کار اقتصادی و توسعه در برنامه‌های زندگی امری مقدس باشد. قرآن کریم روز را زمان تأمین نیازهای دنیوی و در آیه دیگر، کوشش و فرصت وسیع توصیف می‌کند:
وَجَعَلْنَا النَّهَارَ مَعَاشًا. (22)
إِنَّ لَكَ فِی اَلنَّهَارِ سَبْحًا طَوِیلًا (23)
آیه دیگر انسان‌ها را به عدم فراموشی سهم و نصیب دنیوی خود سفارش می‌کند:
وَلَا تَنسَ نَصِیبَكَ مِنَ الدُّنْیَا (24)
پیامبر اسلام (صلی‌ الله‌ علیه و آله‌ و سلم) به مسأله کار و کارگر اهتمام خاصی داشت. حضرت وقتی خطوط کف دست سعدانصاری را مشاهده کرد که حاصل کار با ریسمان و بیل جهت برطرف کردن نیاز خانواده‌اش بود، آن را بوسید و فرمود: این دستی است که آتش جهنم آن را لمس نخواهد کرد. (25)
حضرت در روایت دیگر، طلب دنیا از راه حلال و با عفت را در ردیف شهدا بر می‌شمارد:
من طلب الدنیا حلالاً فی عفاف کان فی درجة الشهداء. (26)
حضرت عبادت را هفتاد جزء برشمرد که طلب روزی حلال بهترین آن‌ها است. (27)
حضرت به کارگیری نیروی کارگر بدون پرداخت حق و مزد آن را از گناهان نابخشودنی (28) و مورد لعن الاهی (29) برشمردند.
قرآن کریم و پیامبر (صلی‌ الله‌ علیه و آله‌ و سلم) برخلاف بعضی توهمات، پیروان خود را به آبادانی، توسعه، دخل و تصرف در طبیعت دعوت و تشویق می‌کند. خداوند در آیه زیر، ضمن اشاره به اینکه زمین و خاک مبدأ کالبد انسان است، از آدمیان می‌خواهد در عمران و آبادانی آن بکوشند:
هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِیهَا. (30)
آیات دیگری وجود دارد که هر آنچه در زمین و آسمان هست را برای انسان و مورد تسخر وی قلمداد می‌کند:
هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَكُم مَّا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً. (31)
وَسَخَّرَ لَكُم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ. (32)
مسأله کشاورزی و آبادانی زمین در عصر پیامبر اسلام (صلی‌ الله‌ علیه و آله‌ و سلم) مهم‌ترین صنعت و راهبرد توسعه و پیشرفت جامعه را تشکیل می‌داد. قرآن کریم و حضرت از این ‌رو اهتمام خاصی به این راهبرد داشتند. قرآن، نابودی محصولات کشاورزی را فساد در زمین و ناپسند مقام الوهی وصف می‌کند:
وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِی الأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیِهَا وَیُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الفَسَادَ. (33)
پیامبر اسلام (صلی‌ الله‌ علیه و آله‌ و سلم) در روایات متعدد، درختکاری و یا آبیاری آن، جاری کردن نهر آب، حفر چاه و زراعت را مورد سفارش اکید قرار داده و به این امور رنگ مذهبی و معنوی بخشیده است که این خود موجب استقبال بیشتر مردم شده بود. (34)

چند مثال از خدمات پیامبران

پیامبران علاوه بر ارائه راهکارهای مقدماتی پیشرفت بشریت، گاهی خود به صورت مستقیم دارای اثر بودند که به آن اشاره می‌شود.

1. فرهنگ و قلم:

زیربنای تمدن و توسعه را زبان، بیان و قلم تشکیل می‌‌دهد که می‌توان از این طریق علم و تجربه خود را به دیگران منتقل کرد. حضرت آدم (علیه‌السلام) به عنوان اولین انسان روی زمین مفتخر شد که علوم بیشتر اشیاء را از مقام الوهی استفاضه نماید که فرشتگان از آن بی‌خبر بودند:
وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ... (35)
در تبیین علم اسماء در روایات مختلف به علم به زمین، کوه‌ها، دره‌ها، صحراها، دواها، گیاهان، صنایع و استخراج معادن اشاره شده است. (36)
بعد از مرحله علم، مرحله بیان و زبان است که خداوند این نعمت را بعد از خلقت حضرت آدم (علیه‌السلام) به وی اعطا کرد:
خَلَقَ الْإِنسَانَ عَلَّمَهُ الْبَیَانَ. (37)
در شرح آیه فوق به تعلیم لغات و خط اشاره شده است. (38)
مرحله سوم، تعلیم خط است. حسب منابع روایی و گزارش‌های تاریخی، خداوند علم خط را نیز بر آدم (علیه‌السلام) تعلیم داد و آیه ذیل بدان ناظر است:
الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ. (39)
در تفسیر آیه به تعلیم انواع خط‌ها به آدم‌ (علیه‌السلام) و نوشتن وی بر روی آجرهای گلی و حرارت دادن آن اشاره شده است. (40)
در بعض روایات از ادریس به عنوان اولین خطاط نام برده شده است. (41)
تعارض این نسبت با نسبت استناد خط به آدم (علیه‌السلام) را می‌توان چنین جمع کرد که ادریس یا به صنعت خط و نوشتن تحول عظیمی بخشیده که موجب فراگیر شدن علم خط در اکثر مردم شده است، یا اینکه این علم به مرور زمان از بین رفته بود، اما ادریس دوباره آن را زنده کرد.
ادریس پس از سه سده از حضرت آدم (علیه‌السلام) توانست در اجتماع، کرسی درس و تحقیق ایجاد کند. او بود که حکمت را استخراج کرد و وقتش را صرف تدریس و استخراج علوم مختلف از جمله علم نجوم و تقویم می‌کرد. (42)
ادریس علاوه بر تدریس در صنایع دیگر ماند خیاطی اختراعاتی داشته است. (43)
علامه طباطبایی بعد از گزارش روایات و گزارش‌های تاریخی درباره ادریس می‌گوید: هر چند به همه گزارش‌های تاریخی نمی‌توان قطع کرد، اما از مجموع آن برمی‌آید که ادریس در منابع کهن حکمت و علم نام آشنایی است و به نیکی از او نام برده شده است و از آن‌ها استفاده می‌شود که وی نخستین یا یکی از پایه‌گذاران علم و حکمت در تاریخ بوده است. (44)
اصولاً نزول وحی آسمانی و ضرورت حفظ و صیانت آن، مقتضی تدوین آن در مجموعه‌ای ثابت به نام کتاب است که ملازم با آشنایی با علم خط و زبان نوشتن است. قرار گرفتن وحی در کتابی که دارای قداست والایی است، موجب تشویق مؤمنان به آشنایی با علم قرائت و خط می‌باشد که این خود موجب تکامل فرهنگی مردم می‌گردد. دلیل این ادعا، فرهنگ عقب‌مانده مردم شبه جزیره عربستان قبل از نزول قرآن کریم است که عالمان و آشنایان به علم خط انگشت‌شمار بودند و زبان عربی به صورت ابتدایی، بدون نقطه و اعراب‌گذاری و قواعد خاص ادبی رایج بود، اما ظهور پیامبر اسلام و تدوین قرآن، علاقه خاصی برای مردم عرب در تعلیم علم خط ایجاد کرد و علم صرف و نحو توسط پیامبر اسلام (صلی‌ الله‌ علیه و آله‌ و سلم) و در رأس آن‌ها حضرت علی (علیه‌السلام) ابداع شد.

2. صنعت زره‌بافی:

در جنگ‌های چند قرن پیش، زره به عنوان یک پوشش جنگی، تأثیر بزرگی در حفظ جان نظامیان ایفا می‌کرد. این صنعت و حربه نظامی برای اولین‌بار توسط حضرت داود با وحی الاهی ابداع و اختراع شد، چنان که آیه زیر می‌فرماید:
وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَّكُمْ لِتُحْصِنَكُم مِّن بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنتُمْ شَاكِرُونَ. (45)
آیه دیگر در بیان جزئیات آن می‌فرماید:
أَنِ اعْمَلْ سَابِغَاتٍ وَقَدِّرْ فِی السَّرْدِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا... (46)

3. صنعت معدن و آهن:

حضرت داود و سلیمان استفاده‌ها و ابتکارهای مختلفی از معادن و از جمله آهن و مس داشته‌اند که از نگاه تاریخ مخفی مانده است، اما آیه زیر به این نکته اشاره دارد که خداوند آهن را برای داود نرم کرد؛ یعنی مورد تسخیر و تصرف وی قرار داد:
وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ. (47)
لکن باستان‌شناسان در حفاری‌های خود، کوره‌های ذوب آهن و مس متعلق به زمان داود و سلیمان را کشف کرده‌اند که از پیشرفت آن صنعت حکایت می‌کند. مثلاً این کشفیات نشان می‌دهد که برخی از اصول ساختمان کوره‌های ذوب فلزات امروزی در بنای آن کوره‌ها رعایت شده است. آن کوره‌ها چنان ساخته شده‌اند که از بادهایی که از سرزمین عربه می‌وزند، حداکثر استفاده را کنند. (48) و شاید تسخیر بادها برای سلیمان به این هدف و منظور بود که خداوند فرمود:
وَلِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ عَاصِفَةً تَجْرِی بِأَمْرِهِ. (49)
صریح قرآن از سیلان چشمه مس برای سلیمان حکایت می‌کند:
وَأَسَلْنَا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ. (50)

4. علم طب:

آشنایی با داروها جزو علم اسمای حضرت آدم (علیه‌السلام) قرار داشت و از این طریق علم طب وجود خود را آغاز کرد.
دستورهای طبی در قالب روایت‌های مختلف از پیامبر اسلام (صلی‌ الله‌ علیه و آله‌ و سلم) گزارش شده است که محدثین آن را در مجموعه‌ای به نام طب‌النبی تدوین کرده‌اند.

5. صنعت کشتی‌سازی:

برحسب ظاهر آیه، اولین بار حضرت نوح (علیه‌السلام) با فرمان الاهی کشتی بزرگی ساخت و در صنعت کشتی‌سازی تحولی ایجاد کرد:
وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَا... (51)

6. نجوم، تقویم و علم حساب:

برحسب گزارش مورخان و جامعه‌شناسان، تقویم نخستین‌بار توسط کاهنان مذهبی مصر اختراع شد که به دنبال آن علم هیأت و کشف خسوف و کسوف میسر گردید. علم حساب و اعداد نیز محصول هندی‌ها است که آنان با استفاده از کتب مقدس بودا می‌توانستند بلیون‌ها و تریلیون‌ها را بشمارند. (52)
ادریس در علم نجوم و حساب ید طولانی داشته و محتمل است از طریق او این علم به متون دیگر علمی و مذهبی رسوخ پیدا کرده است. حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) به مدت طولانی در مصر، علم نجوم، ریاضیات و هندسه را تدریس و ترویج داد. (53)

7. علم تأویل رؤیا:

حقیقت رؤیا، اتصال نفس انسانی به عالم مثال و اطلاع از عوالم غیبی است، لکن تفسیر و تأویل رؤیا علم خاص خود را دارد. پیامبران با علم به رموز و چگونگی آن به تأویل و تفسیر آن می‌پرداختند. حضرت یوسف یکی از پیامبرانی است که در این علم از مقام الوهی، فیض خاصی کسب کرده است. معروف‌ترین آن خواب دیدن حاکم مصر، هفت گاو فربه و لاغر بود که از هفت سال قحطی بعد از هفت سال فوران نعمت حکایت می‌کرد. حضرت یوسف با این علم توانست با درایت و ذخیره کردن آذوقه مردم، از عواقب ناگوار دوره قحطی جلوگیری کند.
منشأ علم تأویل حضرت یوسف مطابق صریح آیات، وحی الاهی بوده است:
وَیُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِیلِ الأَحَادِیثِ ... (54)
وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِیلِ الأَحَادِیثِ... (55)
حاصل آنکه پیامبران یا خود در ایجاد فرهنگ و پیشرفت دنیوی مردم به طور مستقیم مؤثر بودند، یا اینکه با بسترسازی مناسب برای پرورش دانشمندان مختلف، تمدن بشریت را آفریدند. نمونه بارز آن، آخرین پیامبر آسمانی است که امت وی توانست بلافاصله، تمدن عظیم اسلامی را در جهان پی‌افکند که موجب اعتراف و تحیّر عالمان و دانشمندان غربی در سده‌های پیشین و حاضر شده است.
این بحث دامنه درازی دارد که از حوصله این نوشتار خارج است؛ و اینجا به اشعاری نغز از مولانا بسنده می‌کنیم:

این نجوم و طب وحی انبیاست*** عقل و حس را سوی بی‌سوه کجاست
عقل جزوی، عقل استخراج نیست*** جز پذیرای فن و محتاج نیست
قابل تعلیم و فهم است این خرد*** لیک صاحب وحی تعلیمش دهد
جمله حِرفت‌ها یقین از وحی بود*** اول او، لیک عقل آن را فزود

حال این پرسش مطرح می‌شود که آیا مورخان و پژوهش‌گران تاریخی این کشفیات پیامبران را تأیید کرده‌اند یا نه؟ علاوه اینکه بعضی تحقیقات مورخان خلاف ادعاهای فوق را نشان می‌دهد. مثلاً مورخان و باستان‌شناسان تاریخ را به دو قسم ماقبل و مابعد تاریخ تقسیم می‌کنند که ملاک آن پیدایش علم خط است که با نسبت علم خط به آدم (علیه‌السلام) منافات دارد. در پاسخ این شبهه باید گفت: اولاً خود مورخان اذعان دارند که تحقیقاتشان کامل و یقینی نیست و لذا نمی‌تواند دلالت آیات و روایات مختلف در کارکرد پیامبران را مخدوش نماید؛ ثانیاً این احتمال وجود دارد ابتکارها و اختراعات پیامبران بعد از دوره‌ای به علت عدم استعداد مردم رو به افول گذاشته و یا به تعداد اندکی در منطقه خاص محدود شده باشد. (56)
نکته سوم اینکه تأثیر مثبت ادیان و پیامبران در تمدن بشری مورد اذعان خود متفکران غربی قرار گرفته است که به آن اشاره می‌شود.

اعترافات متفکران غربی

کارکردهای مثبت و عام‌المنفعه دین و پیامبران به گونه‌ای شفاف و روشن است که متفکران و دانشمندان مختلف غربی، اعم از متأله و ملحد بدان معترف‌اند که به بعضی اشاره می‌شود.
انیشتین؛ صرف عمر خود در تحقیقات و پژوهش‌های علمی و دوری از لذایذ و آسایش، یک روحیه، هدف و امید خاصی می‌طلبد تا به عنوان موتور حرکت دانشمندان، آنان را به صرف سال‌ها عمر خود در آزمایش‌گاه و پروژه‌های علمی و تحقیقاتی وا دارد. دین و عشق به خدمت به خلق خدا، این نیاز دانشمندان را تأمین می‌کند. ادعای فوق از سوی خود دانشمندان نامی جهان مطرح شده است. انیشتین، دانشمند پرآوازه قرن بیستم می‌گوید:
من تأیید می‌کنم که مذهب قوی‌ترین و عالی‌ترین محرک تحقیقات و مطالعات علمی است. چه اشتیاق عجیبی کپلر و نیوتن را نیرو و توان می‌بخشد که سال‌ها در تنهایی و سکوت محض، برای توضیح دادن و از پیچیدگی درآوردن نیروی جاذبه فلکی رنج ببرند؟ (57)
ماکس وبر؛ وی که از مذهب و دین بیشتر با چهره تحریف شده مسیحیت و کلیسا آشنا و تاریخ قرون وسطی و چگونگی مخالفت کلیسا با عالمان و دانشمندان مختلف را مشاهده کرده است، نگاهی انتقادی به کارکرد دین در توسعه جامعه دارد. وی اخلاق مسیحیت کاتولیک و اسلام را ناسازگار با پیشرفت و سرمایه‌داری می‌داند، اما در رابطه با اخلاق پروتستان آن را کارکرد مثبت معرفی می‌کند و برای اثبات‌ نظریه خود به کشورهای پیشرفته در سده‌های نخستین رنسانس اشاره می‌کند که اکثر آن‌ها پروتستان بودند. (58)
نظریه ماکس وبر در رابطه با اخلاق کاتولیک و کلیسای آن تا حدودی صحیح است، اما قضاوت وی درباره اسلام شتاب‌زده است که سستی آن روشن شد، اما نکته مهم در نظریه وی این است که وی اصل دیانت و دین آسمانی را مخالف توسعه و پیشرفت نمی‌داند. در نظر وی، مذهب پروتستان از همین قماش می‌باشد. نگاه منفی ماکس‌وبر به کارکرد اسلام، از عدم آشنایی وی با اسلام نشأت می‌گیرد، اما برخی متفکران غربی مانند ماکسیم رودنسون با کمی مطالعه در اسلام، این آیین را دارای پتانسیل رشد اقتصادی و سرمایه می‌دانند. (59)
فروید؛ وی اساس و حافظ تمدن را، وجود فرهنگ و اخلاق و نفی روحیه سلطه‌گری بر می‌شمارد و چون دین حافظ چنین اصولی است، تأکید می‌کند با انحطاط دین، تمدن نیز رو به افول خواهد گذاشت. (60) وی درباره نقش دین در پیدایش اولیه علوم مختلف می‌گوید:
مذهب با طرح سؤالات متعدد در حوزه‌های مختلف علوم، موجب پیدایش یا رشد علم و طب می‌گردد. (61)
ساموئل کینگ، بعد از گزارش رهیافت‌های منتقدانه از کارکرد ادیان می‌گوید:
اما از انصاف نباید گذشت که مذهب خدمات بزرگی نیز انجام داده است - که خود سمنر و کلر برخی از آن‌ها را برشمرده‌اند - مانند تأمین کار و اندوختن ثروت و ایجاد یک طبقه مرفه و به وجود آوردن طبقه طلبه علوم دینی که اغلب وقت خود را صرف پرداختن به هنر و فرهنگ می‌کردند، همین طلبه‌ها بودند که پایه‌های طب و حتی علم را پی نهاده‌اند، نباید فراموش کرد که سحاری و جادوگری بود که بذر مشاهده و آزمایش یا در حقیقت خالق عالم را افشاند. (62)
ویل دورانت تصریح می‌کند علم نجوم، اکثراً توسط عالمان ادیان مختلف کشف و رشد کرد و رصدخانه‌ها در معابد بنا می‌شدند. (63) وی کشف علم پزشکی را به کاهنان مصر نسبت می‌دهد. (64)
بیشتر جامعه‌شناسان و مورخان معاصر مانند یواخیم (65) و رابرت هیوم (66) به کارکرد مثبت ادیان در هنر، معماری، مجسمه‌سازی و غیره تأکید می‌کند.

تذکار

1-آنچه در این مقال از کارکردهای پیامبران و ادیان اشاره شد، به کارکردهای اصل بعثت و دیانت و به تعبیری به گوهر دیانت مربوط می‌شد. سنخ دیگر کارکردها به پیام، تعالیم و آموزه‌های خاص پیامبران و ادیان ناظر است که در اصطلاح از آن به «پوسته دین» یاد می‌شود. مثلاً احکام خمس، زکات، انفال، تحریم ربا و مسأله احتکار در اقتصاد جامعه دارای کارکرد خاصی است. پیامبران و ادیان در حوزه‌های مختلف مانند حوزه بهداشت فردی و عمومی از طریق روزه، تحریم شراب، زنا و خوک و در حوزه امنیت اقتصادی و اجتماعی از طریق احکام حدود و دیانت و دفاع و جهاد، دارای کارکردهای مهم و مثبتی در جامعه بودند که تنقیح هر کدام از آن‌ها، مجال دیگری می‌طلبد.
2. بعضی ملحدان، دین و آموزه‌های دینی را در طول تاریخ دارای کارکرد منفی می‌دانند که سستی آن از مطالب این مقاله روشن می‌شود. (67)

پی‌نوشت‌ها:

1.البته برخی پیشینه تعارض را به فلسفه و الاهیات رایج در یونان باستان سوق می‌دهند و خاطر نشان می‌سازند که فلسفه و الاهیات آن دوره با تقسیم جهان و هستی به مادی و فرامادی به عنوان خدا یا خدایان تأکید می‌کرد که آن تقسیم با مخالفت مادی‌گرایان روبه‌رو شد. دلیل آنان بر نفی و انکار جهان فرامادی، عدم کشف آن توسط حواس ظاهری و علم معهود بود. (برای توضیح بیشتر ر.ک: آرتور کویستلر، خوابگردها؛ وایت، تاریخ کارزار علم و ادبیات).
2.به عنوان مثال در سال 1287 ق بخشی از ترجمه فارسی کتاب تکامل انواع داروین یعنی بعد از یازده سال از تألیف آن کتاب، به نام جانور نامه توسط میرزا تقی‌خان انصاری چاپ و منتشر شد.
میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا ملکم‌خان نیز از مروجان این شبهه به شمار می‌آمدند. (حامد الگار، میرزا ملکم‌خان، ص 8) سید جمال‌الدین اسدآبادی در پاسخ شبهه رساله نیچریه یا ناتورالیسم را به سال 1298 ق نوشت.
3.ر.ک: ارنست کاسیرر، فلسفه روشنفکری، ص 120.
4. همان.
5.ر.ک: میرزا فتحعلی آخوندزاده، الفبای جدید، صص 139 و 354؛ فریدون آدمیت، اندیشه‌های میرزای فتحعلی آخوندزاده، صص 126 و 13؛ حکمی‌زاده، اسرار هزار ساله، ص 40؛ علی‌میرفطرس، اسلام‌شناسی، ج 2، ص 23؛ داود هرمیداس باوند، ماهنامه راه سوم، شماره 3، فروردین/ 1381، ص 101.
6.برای اطلاع بیشتر ر.ک: مکارم شیرازی، تفسیر پیام قرآن، ج 1، صص 98 - 56.
7.ر.ک: ق، آیه 6.
8.غاشیه، آیه 17.
9.طارق، آیه 5.
10. شعراء، آیه 7.
11.محدث کلینی، الکافی، ج 1، ص 30.
12. شهید ثانی، آداب المتعلمین، ص 111؛ فیض کاشانی، کتاب الوافی، ج 1، ص 126؛ تفسیر قمی، ج 2، ص 401.
13. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 1، ص 148.
14. فیض‌القدیر فی شرح الجامع الصغیر، ج 6، ص 469.
15. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 1، ص 177.
16. همان، ص 220.
17.علی میرفطروس، مقدمه‌ای در اسلام‌شناسی، ج 2، ص 33، متأسفانه بعضی اخباریون نیز با تفسیر قشری از دین، اسلام را مخالف علم و عقل وصف می‌کند. (ر.ک: تقریرات درس میرزای مهدی اصفهانی، به قلم محمود حلبی، ص 101 به بعد. نسخه خطی کتابخانه آستان قدس رضوی، شماره‌ی 12455 و نیز: سیدمحمد موسوی، آیین اندیشه، ص 45 به بعد).
18.جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ص 449.
19.نکته جالب اینکه نویسنده فوق که حدیث مزبور را از کتاب تاریخ تمدن اسلام، ص 449 نقل می‌کند. در همین کتاب چند سطر بعدش دو روایت از پیامبر (صلی‌ الله‌ علیه و آله‌ و سلم) مبنی بر تعلیم علم با نوشتن ذکر شده که اشکال کننده اصلاً به آن متعرض نمی‌شود.
20. محمد محمدی ری‌شهری، میزان الحکمة، ج 2، ذیل ماده شعر.
21. مسعود انصاری، اسلام و مسلمانی، ص 28 و 27؛ داود هرمیداس باوند، ماهنامه راه سوم، فروردین 1381، ص 101.
22.نبأ، آیه 11.
23.مزمل، آیه 7.
24.قصص، آیه 77.
25.«هذه ید لاتمسها النار»، (اسدالغابة، ج 2، ص 420).
26.المحجة البیضاء، ج 3، ص 203.
27.«العبادة سبعون جزءاً افضلها طلب الحلال»، (شیخ حر عاملی، وسائل‌الشیعه، ج 17، ص 21).
28.«ان الله غافر کل ذنب الا... من اغتصب اجیراً اجره»، (همان، ج 16، ص 55).
29.«من منع اجیراً اجره فعلیه لعنة الله»، (همان، ص 108).
30. هود، آیه 61.
31. بقره، آیه 94.
32. جاثیه، آیه 13.
33. بقره، آیه 205.
34.نهج‌الفصاحه، ج 2، صص 563، 713 و ج 1، ص 497؛ شیخ‌حر عاملی، وسائل‌الشیعه، ج 17، کتاب التجارة، باب 10.
35.بقره، آیه 31.
36.ر.ک: تفاسیر مختلف ذیل آیه فوق، از جمله: مجمع البیان، ج 1، ص 109؛ جلال‌الدین سیوطی، الدر المنثور، ج 1، ص 49؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 1، ص 120.
37. الرحمن، آیات 3 و 4.
38.مجمع‌البیان، ج 9، ص 253.
39. علق، آیه 94.
40. ر.ک: تفاسیر مختلف، ذیل آیه فوق.
41. ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 11، صص 32 و 279؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 14، ص 68.
42.ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 11، ص 32 و 277 و ج 58، ص 252؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 14، ص 68؛ عقیلی خراسانی، خلاصة الحکمة، ص 568؛ ناصرخسرو، جامع الحکمتین، ص 14.
43.ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 11، صص 280 - 279.
44.ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 14، ص 73.
45.انبیاء، آیه 80.
46.سبأ، آیه 11.
47.سبأ، آیه 12.
48. برای توضیح بیشتر ر.ک: ویلیام آلبرایت، آثار فلسطین، ص 128؛ محمد بیومی مهران، دراسات تاریخیه‌ی من القرآن الکریم، ج 3، ص 180؛ عبدالکریم بی‌آزار شیرازی، باستان‌شناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن، صص 141 - 140.
49.انبیاء، آیه 81.
50.سبأ، آیه 12.
51.هود، آیه 37.
52.ژان ژاک روسو، تاریخ علوم، ص 131.
53.عباس عقاد، ابراهیم ابوالانبیاء المجموعة الکاملة، ج 11، ص 50؛ عبدالکریم بی‌آزار شیرازی، باستان‌شناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن، ص 210.
54.یوسف، آیه 6.
55.همان، آیه 21.
56.ر.ک: محمدتقی جعفری، تفسیر مثنوی معنوی، ج 10، ص 161.
57.آلبرت انیشتین، دنیایی که من می‌بینم، صص 60 - 59.
58.ر.ک، ماکس وبر، اخلاق پروتستان و روح سرمایه‌داری، ص 41.
59.ر.ک: ماکسیم رونسون، اسلام و سرمایه‌داری.
60. ر.ک: زیگموند فروید، آینده یک پندار، ص 391.
61.ژولین فروند، جامعه‌شناسی ماکس وبر، ص 191.
62.ساموئل کنیگ، جامعه‌شناسی، صص 127 - 126.
63.هنری لوکاس، تاریخ تمدن، ج 1، مشرق زمین گاهواره تمدن، صص 215 - 214.
64.همان، ص 217.
65.ملکم همیلتون، جامعه‌شناسی دین، ص 43.
66.رابرت هیوم، ادیان زنده جهان، ص 24.
67. ر.ک: دکتر تقی ارانی، اصول علم ارواح؛ کارل مارکس، ایدئولوژی آسمانی؛ برتراند راسل، مصاحبه با رایت، ضمیمه چرا مسیحی نیستیم.

منبع مقاله :
قدردان قراملکی، محمدحسن؛ (1394)، پاسخ به شبهات کلامی (دفتر دوم: دین و نبوت)، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ پنجم