بررسی تفسیر علمی از دیدگاه امام خمینی (ره)
مقدمه
در روزگار حاضر، قرآن پژوهان و مفسران بسیاری به موضوعات قرآنی پرداختهاند، اما در این میان، کسانی که با اطلاعات گستردهتر و تجربههای بیشتری به ساحت قرآن رو آوردهاند، افرادی موفقتر از دیگران بودهاند.امام خمینی (رحمةالله علیه) به عنوان فقیه، فیلسوف، عارف، مصلح و سیاستمداری دینمدار، هر چند در زمینه علوم قرآن ـ جز تفسیر سوره حمد ـ اثر مستقلی از خود بر جای نگذاشته است، اما در میان نوشتهها و گفتههای ایشان، مسائل و نکاتی قابل توجه در مورد تفسیر قرآن وجود دارد که همهسونگری ایشان را در حوزه تفسیر و علوم قرآنی آشکار میکند. این نوشتار که به هدف بررسی روش تفسیر علمی از نگاه امام خمینی (رحمةالله علیه) سامان یافته است، در مرحله نخست، روش تفسیر علمی را بررسی و در نهایت، دیدگاه تفسیری امام (رحمةالله علیه) را در این مورد بیان میکند. گرچه مطالب و بیانات امام خمینی (رحمةالله علیه) در زمینه تفسیر علمی بسیار اندک است، ولی همین مقدار نیز خود، آیینهای برای فهم افکار تفسیری این مفسر گرانقدر در مورد روش تفسیر علمی میباشد.
تعریف
برای پرداختن به تعریف موضوع بحث، لازم است نخست، «علم» و سپس «تفسیر» تعریف شود و آنگاه تعریفی برای «تفسیر علمی» ارائه شود. در اینکه علم به چه معناست، نظریات متعددی وجود دارد؛ گرچه معنای لغوی این کلمه همانند واژه دانش و دانستن، روشن است.1. علم، اعتقاد یقینی مطابق با واقع، در برابر جهل بسیط و مرکب میباشد.
2. مجموعه قضایایی که مناسبتی بین آنها در نظر گرفته شود، هر چند قضایای شخصی و خاص باشد، مانند: علم رجال و...
3. علم، حاصل شدن صورت چیزی در ذهن انسان میباشد.
4. مجموعه قضایای حقیقی که از راه تجربه حسی قابل اثبات باشد. این همان اصطلاحی است که پوزیتیویستها به کار میبرند و بر اساس آن، علوم و معارف غیر تجربی را علم نمیشمارند.(1)
5. علم در روایات اسلامی به معنای دیگری نیز، آمده است و آن نوری است که توسط خدا در قلب میتابد.
قسم اخیر علم، اشاره به علم حقیقی و نورانی دارد که از محدوده بحث خارج است. آنچه در اینجا مورد نظر است، علم به معنای چهارم آن است. برای واژه تفسیر نیز، تعاریف متعددی ذکر شده است، ولی آنچه محل بحث است، به معنای پردهبرداری از الفاظ قرآن و رسیدن به مراد جدی خداوند در ورای عبارات قرآنی است.
با توجه به دو تعریف علم و تفسیر، میتوان تفسیر علمی را چنین تعریف نمود. تفسیر علمی، روشی در تفسیر است که از یافتههای علوم ـ اعم از طبیعی و انسانی ـ در رسیدن به مراد جدی خداوند از آیات قرآن و رفع ابهام از آنها کمک گرفته میشود؛ به عبارت دیگر، منظور از تفسیر علمی در اینجا همان استخدام علوم در فهم بهتر آیات قرآن کریم میباشد و از منبع علوم تجربی به عنوان ابزاری برای رسیدن به مفاد آیات علمی قرآن استفاده میشود.(2)
پیشینه تفسیر علمی
در اینکه زمان شروع این روش تفسیری، چه زمانی بوده است، در میان محققان اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی بر این باورند که این روش، در آغاز گسترش اسلام و توسط حضرت علی (علیه السلام) ابراز شده است. یکی از معتقدان به این سخن چنین میگوید:ریشههای ظریف این نوع گرایش را میتوان در صدر اسلام جستوجو نمود؛ چنان که حضرت علی (علیه السلام) در مطالب تفسیری خود بدین نکته اشاره نموده است، از جمله اشاره به کرویت زمین در ذیل آیه: (فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَالْمَغارِبِ)(3) و نیز تصریح به نام پنج سیاره شمسی (زحل، مریخ، مشتری، زهره و عطارد) در ذیل آیه (فَلا اُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ * الْجَوارِ الْکُنَّسِ)(4).(5)
برخی دیگر از محققان این علم، بر این باورند که تفسیر علمی از زمانی آغاز شد که نهضت ترجمه در بلاد اسلامی آن روز شروع و شیوع پیدا کرد.(6) از آن موقع بود که به علت نشر افکار ارسطویی در بلاد اسلامی، دانشمندان دینی به دنبال تفسیر قرآن با استفاده از علوم طبیعی بر آمدند.(7)
به هر حال، ترجمه آثار یونانیان در علومی مانند پزشکی، ریاضیات، علوم طبیعی و فلسفه منجر به تعارضاتی میان آیات قرآن کریم و یافتههای علمی آن زمان شد. دانشمندان مسلمان برای رفع این تعارضات اولیه، دو موضعگیری اتخاذ نمودند:
1. انکار مطالب اولیه ارائه شده در فلسفه یونان و مطالب علمی دیگر؛ این کار به علت خدشهدار بودن مطالب ارائه شده و معارضت با قرآن صورت گرفت. کتابهایی همچون تهافت الفلاسفه (غزالی) و مفاتیح الغیب (فخر رازی) از این مقولهاند.
2. تلاش برای انطباق یافتههای تجربی آن روزگار با آیات قرآن برای زدودن شبهه تعارض.
آنها با این کار به دنبال آن بودند تا مطالب علمی قرآن را حق و مطابق با واقع نشان دهند. از همین منظر بود که آیاتی را که موضوعشان آسمانهای هفتگانه و زمین و... بود با هیأت بطلمیوسی تطبیق میدادند. در همین زمان بود که تفسیر علمی، به عنوان یک گرایش مستقل در علم تفسیر مطرح و ضرورت پرداختن به آن احساس گردید.
به طور خلاصه، این شیوه تفسیری سه مرحله را طی کرده است:
دوره نخست: حدود قرن دوم تا پنجم که همزمان با ترجمه آثار یونانی به عربی بود. افرادی مانند: ابوعلی سینا در این دوره دست به تفسیر علمی زدند.
دوره دوم: این دوره، از حدود قرن ششم شروع شد؛ یعنی همان زمانی که برخی از دانشمندان اسلامی به نظریه «وجود تمام علوم در قرآن» تمایل پیدا کردند و قائل شدند که همه علوم را میتوان از قرآن استخراج نمود. در این دوره، ابوحامد غزالی سرآمد همه میباشد.
دوره سوم: این دوره همزمان با نهضت علم در قرن 18میلادی در اروپا آغاز گردید. این دوره که به سرعت نیز پیش رفت، باعث شد تا از میان دانشمندان اسلامی در کشورهایی مانند مصر، هندوستان و... افرادی در صدد انطباق یافتههای تجربی غرب بر آیات کریمه برآیند. در این میان، افرادی از دانشمندان اسلامی از روی احساس وظیفه و افرادی نیز مغرضانه بر این کار همت گماشتند. در همین روزگار بود که تحمیلهای نظریات علمی بر قرآن رشد کرد و در موارد زیادی موجب افراط گردید. کتابهایی مانند: الجواهر فی تفسیر القرآن، نوشته طنطاوی و کتاب تفسیر القرآن وهو الهدی والفرقان، سر سید احمدخان هندی در همین زمان به وجود آمدند.
انگیزه پرداختن به تفسیر علمی
در مورد انگیزه علما و دانشمندان در پرداختن به این روش تفسیری، میتوان موارد زیر را برشمرد:1. وجود آیات کونی و آفاقی در قرآن کریم
در قرآن کریم، آیات متعددی وجود دارد که به موضوع هستی و جهان اطراف ما اشاره میکند. وجود این آیات، دانشمندان اسلامی را بر آن داشت تا آنها را با یافتههای علمی مطابقت دهند و تفسیری مطابق با واقع از آن ارائه نمایند. برخی برای اثبات اینگونه آیات، چنین استدلال میکنند:إنّ القرآن الکریم معجزة دائمة مدی الدهر ولذلک فإنّ الإعجاز لا یقف عند حدّ معین ولا یحدّ بزمن أو ثقافة لا تفنی غرائبه ولا تنقضی عجائبه ولما کان الکون من عمل الله والعلم یبصّرنا بأسرار وروائع هذا العمل والقرآن کلام الله، لابدّ أن یطابق الکلام العمل ولهذا نقول:
إنّ الکون هو کتاب الله المنظور والقرآن هو کتاب الله المسطور... ونقول کما قال أحد العارفین: إنّ لله کتابین، أحدهما ینطق بلسان المقال وهو القرآن والاخر ینطق بلسان الحاقّ وهو الکون.(8)
2. نهضت ترجمه
همانگونه که گذشت، جریان ترجمه آثار یونانی به زبان عربی از قرن دوم به بعد و ایجاد انگیزه، برای تطبیق آیات هستیشناسی با آن یافتهها، خود عاملی برای سرعت بخشی به اینگونه از تفسیر گردید. این روند در قرن 18میلادی به اوج خود رسید، همان زمان که نهضت علم خواهی در غرب آغاز و با سرعت منتشر شد.3. دفاع از حقایق دینی
این احساس، زمانی آغاز شد که نظریه «اصالت حس» (پیروان هیوم) در غرب پذیرفته شد. روند رو به رشد علوم تجربی و ایجاد تعارضات میان علم و دین (کلیسا)، بسیاری از دانشمندان اسلامی را بر آن داشت تا با پرداختن به تفسیر علمی، دفاعی در خور از قرآن به عمل آورند تا گرفتار معضل تعارض علم با قرآن نگردند. آنها با این کار، پرده از اسرار بسیاری از آیات علمی قرآن برداشتند. گرچه در موارد زیادی راه افراط در پیش گرفته شد.4. تلاش برای اثبات اعجاز علمی قرآن
در دو قرن اخیر، بسیاری از مفسران بر آن شدند تا با استخدام علوم تجربی، اعجاز علمی قرآن را اثبات کنند. آنها بر این باور بودند که قرآن کلام خداست و هستی نیز عمل الهی است. لذا، لازم است میان این دو، اتحاد و توافق برقرار باشد.(9) لذا، با همین نگاه، یافتههای قطعی تجربی را گرفتند و توسط آنها به تفسیر آیات مربوطه پرداختند. در مواردی نیز موفق شدند، مانند آیه: (وَتَرَی الْجِبالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ)(10) که دلالت بر حرکت زمین دارد.در این زمینه، موارد زیادی ادعا شده است، ولی آنچه میتوان به قطع ادعای اعجاز نمود ـ طبق تحقیق صورت گرفته - مواردی اندک میباشد که همین تعداد نیز خود، هدف این گروه را تأمین میکند.
5. ادعای وجود همه علوم در قرآن(11)
این ادعا در زمان غزالی آغاز و بعد از او، توسط امام فخر رازی دنبال گردید و سرآغازی برای پرداختن به تفسیر علمی شد. این نگرش در میان دانشمندان دو قرن اخیر نیز وجود دارد که باعث پدیداری تفاسیر متعدد با گرایشهای علمیگردید. این گروه از دانشمندان معتقدند که همه علوم در قرآن وجود دارد، ولی باید از راههای گوناگون آنها را استخراج نمود. این دیدگاه ـ که دیدگاهی افراطی است ـ باعث تطبیق و تحمیلهای زیادی بر آیات قرآن شد.6. اثبات وجود خالق
از جمله اهداف مهم در پرداختن به تفسیر علمی این بود که مفسران، به دنبال ایجاد فضایی بودند که بتوانند در آن، خالق هستی را اثبات نمایند. این مفسران، وجود اشارات علمی در قرآن را هدف اصلی قرآن ندانسته، بلکه آن را راهی برای شناخت خالق هستی میدانستند و معتقد بودند که اینگونه اشارات در قرآن، صرفاً به منظور اثبات خالق میباشد.برخی، از این نظریه این طور دفاع میکنند:
من أجلّ أهداف المنهج العلمی فی تفسیر الآیات الکونیة فی القرآن الکریم إثبات وجود الخالق لهذا الکون والمدبّر والمنظم له وإثبات (التطبّق) بین آی القرآن وبین مکتشفات العلم لمجاهیل الکون تطبّقاً ینطق من وحدة الخالق لهذین الشیئین: القرآن والکون... .
و در ادامه آمده است:
وقد حرص العلماء المسلمون علی إثبات هذه الحقیقة من زاویة اُخری مضافة إلی ذلک وهی زاویة إثبات التطابق الدقیق بین القرآن وبین العلم الحدیث.(12)
7. جواب به شبهات علمی
از جمله اهداف و انگیزههای پرداختن به اینگونه تفسیر، جوابدهی به شبهات علمی است که از طرف گروههای مختلف ـ اعم از قدیم و جدید ـ مطرح میگردد. از جمله:الف. از آیه: (وَمِنْ کُلِّ شَیْء خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ)(13) فهمیده میشود که همه چیز به صورت جفت خلق شده است. در حالی که بسیاری از موجودات، خلقتی تنها دارند؛ مانند کرمها که تولید مثل آنها بدون لقاح جنسی است. همچنین برخی میوهها هستند که بدون عمل لقاح، بارور میشوند.(14)
ب. در آیات (وَهُوَ الّذِی خَلَقَ اللّیْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ فِی فَلَک یَسْبَحُونَ)(15) و (لاَ الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَهَا أنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَلاَ الّیْلَ سابِقُ النَّهارِ وَکُلٌّ فِی فَلَک یَسْبَحُونَ)(16)
نیز تعبیر به فلک شده است که مطابق با هیئت بطلمیوس است و میدانیم که این نظریات با واقع مطابق نیست.(17)
وجود اینگونه شبهات، باعث شد تا گروهی برای دفاع از قرآن به تفسیر علمی بپردازند.
موافقان و مخالفان
دانشمندان نامآوری در طول تاریخ، متعرض اینگونه تفسیر شدهاند. برخی از آنها موافق، و برخی دیگر مخالف و برخی نیز قائل به تفصیل در این روش میباشند. بسیاری این روش را پسندیده و آن را برای اهداف گفته شده، لازم دانستهاند؛ در حالی که عده دیگر، آن را نوعی تفسیر بهرأی میدانند و جایز نمیشمرند. در این میان، تعدادی نیز هستند که آن را نه به طور مطلق رد و نه امضا کردهاند، بلکه با اعتدال در مورد آن سخن گفته و قائل به تفصیل شدهاند. در ذیل قائلان به هر سه نظریه، به طور اختصار معرفی میشوند.الف. موافقان
1. حضرت علی (علیه السلام): همان طور که گذشت، برخی از محققان معاصر بر این نظر هستند که اولین کسی که سخن از تفسیر علمی به میان آورده است، حضرت علی (علیه السلام) میباشد، ولی باید گفت: بیان روایتی از ایشان در موردی خاص را نمیتوان دلیل بر تفسیر علمی از جانب آن حضرت دانست؛ چرا که اینگونه بیانات در تفسیر روایی جای دارد و معیار تفسیر علمی که همان اثبات موضوع از طریق تجربه ـ آزمایش و خطا ـ است، را ندارد.2. عبد الله بن مسعود: برخی بر این باورند که ریشه این تفسیر، در میان صحابه بوده است و به کلام عبدالله بن مسعود استدلال کردهاند که گفته است: «من أراد علم الأوّلین والآخرین فلیتدبّر القرآن».(18)
در اینکه آیا این گونه سخن گفتن را میتوان شاهدی بر اعتقاد متکلم به تفسیر علمی دانست، محل تأمل میباشد؛ چرا که با توجه به عدم رشد علوم تجربی در صدر اسلام، حمل این کلام بر تفسیر علمی موضوعیت ندارد، گرچه خالی از اشکال نیز نمیباشد.
3. حسین بن عبدالله بن حسن بن علی، معروف به ابن سینا (م 428): گرچه با توضیحاتی که گذشت، شروع تفسیر علمی را میتوان قرن دوم دانست، ولی آثار مکتوب در این زمینه در قبل از قرن پنجم یافت نشده است. لذا، اولین شخصی که این روش تفسیری را قبول کرد و در مورد آن مطلب نوشت، شیخ الرئیس ابوعلی سینا میباشد. ایشان علاوه بر علوم عقلی و طب، در علوم تجربی مانند: نجوم، هیأت و... نیز دستی توانا داشته است.
نمونه تفسیری ایشان، تفسیر عرش در آیه: (وَیَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمَانِیَةٌ)(19) به فلک افلاک، یعنی فلک نهم طبق هیئت بطلمیوسی میباشد.(20)
4. ابوحامد غزالی (م505): غزالی در کتاب احیاء العلوم خود، بر این باور است که از اخبار و روایات چنین استفاده میشود که معانی قرآن برای اهل دقت، گسترده و عمیق است و از برخی نیز چنین نقل میکند که هر آیه از قرآن تا شصت هزار نکته را به دست میدهد و آنچه از آیه باقی میماند، از این هم بیشتر است.(21)
به اعتقاد ایشان، همه علوم در قرآن وجود دارد و قابل دسترسی میباشد؛ اعم از علومی که دخیل در هدایت انسان باشند یا نه و یا در آن زمان موجود بودهاند یا بعد به وجود آمدهاند.
5. شیخ طبرسی (م 548): ایشان صاحب تفسیر بزرگ مجمع البیان میباشد و از جمله علمای بزرگ شیعه به حساب میآید. او وجود همه علوم را در قرآن به عنوان احتمال ذکر کرده است. و در موارد اندک از این روش بهره گرفته است. ایشان در تفسیر آیه شریفه (فَسَوَّیهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَات وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ)(22) از همین روش به تحلیل روایت موجود در ذیل آن پرداخته و به تفسیر آیه اقدام میکند.(23)
6. امام فخررازی (م606): ایشان صاحب تفسیر کبیر میباشد و در این تفسیر، سعی بر آن دارد که آیات سماوی و ارضی را با هیئت بطلمیوسی و علوم دیگر طبیعی تفسیر کند و بر اساس همین آیات کونی بر اثبات صانع استدلال مینماید. مثلاً ایشان در این تفسیر با استفاده از آیه (الذِی جَعَلَ لَکُمُ اْلأرْضَ فِراشاً)(24) به سکون زمین استدلال میکند.(25)
7. ابن ابی الفضل المرسی (م655): ابن ابی فضل در علوم مختلف از جمله تفسیر تبحر داشته است. او از جمله کسانی است که در تفسیر خود از روش علمی بهره برده است و موارد متعددی را با این روش، تفسیر کرده است. او معتقد است، قرآن علوم گوناگون را از گذشته تا آینده در برگرفته است و صرفاً خداوند و پیامبرش ـ جز موارد اندک و خلفای چهارگانه و برخی صحابه، آگاهی به آن علوم دارند. ایشان از آیه: (انْطَلِقُوا إِلَی ظِلّ ذِی ثَلاثِ شُعَب * لا ظَلِیل وَلا یُغْنِی مِنَ اللهبِ)(26) علم هندسه را استفاده کرده که در آن به قاعده عدم وجود سایه برای مثلث تصریح شده است.
8. بدرالدین زرکشی (م764): زرکشی صاحب کتاب مشهور البرهان فی علوم القرآن میباشد. او معتقد است که همه علوم در قرآن موجود میباشد.(27)
در ادامه، به طور فهرستوار قائلان به تفسیر علمی آورده میشود: جلال الدین سیوطی (م911)، علامه محمدباقر مجلسی (م1111)، ملاصدرا شیرازی (م1050 (، حاج ملاهادی سبزواری، سید عبدالکریم کواکبی، سر سید احمدخان هندی، شیخ محمد عبده، طنطاوی صاحب تفسیر جواهر القرآن، مصطفی صادق رافعی صاحب کتاب اعجاز القرآن وبلاغة النبویة، عبدالرزاق نوفلی، سید هبة الدین شهرستانی و...
ب: مخالفان
1. ابواسحاق شاطبی (م790): ایشان از فقهای مذهب مالکی است و تفسیر علمی را به دلیل اینکه هیچ کس از سلف صالح آن را ادعا نکرده است، مردود میداند و بیان میکند که قرآن، صرفاً برای بیان احکام تکلیفی و اخروی آمده است.(28)2. شیخ محمود شلتوت (م1964): ایشان از علمای مصر میباشد. او در مقالات و نوشتههای خود به تفسیر علمی حمله کرده و آن را مردود دانسته است و با ذکر دلایلی به اثبات نظر خود میپردازد و مواردی از خطاهای تفسیر علمی در گذشته را برمیشمرد.(29)
3. دکتر ذهبی: ایشان از محققان علوم قرآن در «الازهر» مصر بوده و کتاب التفسیر والمفسرون را نگاشته است.
این محقق مصری، به دنبال بیان نظر شاطبی، خود نیز مخالفتش را با این روش تفسیری چنین بیان میکند:
اعتقاد من این است که حق با شاطبی است؛ چون دلایلی که آورده، قوی است و جوابهایی که به مخالفین خود میدهد، محکم است.(30)
ذهبی، علاوه بر این بیان به ذکر دلایل دیگر برای نفی این گرایش تفسیری میپردازد.
ج. قائلان به تفصیل
1. سید جمال الدین اسدآبادی (م1315): سید جمال الدین، فردی عالم و مبارز در روزگار خود میباشد. او زمانی که به هندوستان مسافرت کرد، در مورد روش علمی سر سید احمدخان هندی به مخالفت پرداخت، ولی با وجود این مخالفت، در هنگام برگشت به مصر به تربیت شاگردانی بزرگ همچون محمد عبده همت گماشت که برخی از این افراد، کسانی بودند که به نوشتن تفسیری با گرایش علمی اقدام کردند. اینگونه اقدامات سید جمال الدین، روشن میکند که با مطلق تفسیر علمی مخالف نبـوده است، بـلکه نـوعـی خاص از آن را ـ کـه هـمـان افـراط در ایـن روش است - بر نمیتافته است.(31)2. سید قطب (م1933): ایشان در زمینههای مختلف علوم دینی به تألیف کتاب پرداخته است، از جمله تفسیر مهم فی ظلال القرآن از جمله آثار این دانشمند اسلامی میباشد.
او در تفسیر خود، به روش تفسیر علمی خرده گرفته است و سه اشکال بر این روش وارد میکند و در ادامه به دو نوع از تفسیر علمی اشاره نموده است که یک مورد را درست و مورد دیگر را نادرست میداند. او برای مورد صحیح، آیه (وَخَلَقَ کُلَّ شَیْء فَقَدَّرَهُ تَقْدِیراً)(32) را مثال میآورد و بیان میکند که برای هر چیزی در عالم مانند شکل زمین و فاصله آن با خورشید، ماه و سیارات، مقدار و اندازه خاصی قرار داده شده است که نمیتواند تصادفی باشد و میتوان این آیه را توسعه مفهومی داد و اشکالی هم لازم نمیآید.
ایشان برای مورد ناصحیح نیز آیه (وَلَقَدْ خَلَقْنَا اْلإِنْسانَ مِنْ سُلاَلَة مِنْ طِین)(33) را مثال آورده و انطباق نظریه تکامل را به این آیه ـ به علت احتمال تغییر این نظریه - نادرست دانسته است.(34)
3. رشید رضا (م1935): ایشان از جمله شاگردان محمد عبده میباشد. از جمله نوشتههای ایشان، تفسیر مهم المنار است. خود در مقدمه این اثر میگوید:
از جمله بدبختی مسلمانان این است که در کتابهای تفسیر، چیزهایی است که خواننده را از هدایت قرآن و مقاصد عالی او دور میکند... فخر رازی مطالب دیگری در تفسیر وارد کرده، مانند علوم ریاضی، طبیعی و غیر آن مانند، هیئت فلکی یونانی و برخی از معاصران این روش را پی گرفتهاند و علوم این زمان را در تفسیر وارد کردهاند... . (35)
رشید رضا با وجود بیان اعتراض بالا، در موارد متعدد از یافتههای جدید علمی برای روشن شدن آیات کریمه استفاده کرده است. این مفسر، سعی بر آن دارد که موارد خارق العاده و معجزههای پیامبران که در قرآن ذکر شده است، را طوری معنا کند که دور از ذهن نباشد و با علوم تجربی نیز منافات نداشته باشد.(36)
با جمع میان گفتار و عمل ایشان، این نتیجه به دست میآید که قائل به گونهای خاص از تفسیر علمی میباشد.
4. علامه سید محمدحسین طباطبایی (م1360ش): ایشان از جمله متفکران بزرگ شیعه در قرن اخیر و صاحب تفسیر گرانسنگ المیزان است. این مفسر بزرگ در مقدمه کتاب خود میگوید:
وقد نشأ فی هذه الأعصار مسلک جدید فی التفسیر وذلک أن قوماً من منتحلی الإسلام فی أثر توغّلهم فی العلوم الطبیعیة وما یشابهها المبتنیة علی الحس والتجربة، والاجتماعیة المبتنیة علی تجربة الاحصاء مالوا إلی مذهب الحسیّـین من فلاسفة الاروبة سابقاً أو إلی مذهب أصالة العمل.(37)
او در ادامه به توبیخ این روش تفسیر پرداخته و آن را تطبیق نامیده است و اطلاق نام تفسیر بر آن را صحیح نمیداند.
مرحوم علامه با وجود این بیان در مواردی از تفسیر خود برای توضیح بیشتر آیه از یافتههای علمی جدید بهره برده است: (وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْء حَیّ)(38) (وَالسَّمَاءَ بَنَیْنَاهَا بِأیْد وَإِنّا لَمُوسِعُونَ).(39)
5. آیت الله مکارم شیرازی: ایشان از مراجع تقلید شیعه در زمان حاضر و صاحب تفسیر گرانسنگ نمونه میباشند که در بسیاری از موارد برای روشن شدن مراد جدی خداوند و یا احیاناً برای اثبات اعجاز علمی قرآن از یافتههای علمی ـ اعم از طبیعی و انسانی ـ بهره جسته است، ولی با توجه به اینکه در برخی آثار خود با روش خاصی با این روش تفسیری مخالفت نموده و آن را تفسیر بهرأی معرفی کرده است،(40) از جمله مفسرانی محسوب میشود که در پرداختن به تفسیر علمی قائل به تفصیل هستند.
6. دکتر رضائی اصفهانی: او از جمله محققان حوزه و دانشگاه است که در زمینه تفسیر علمی، فعالیتهای سودمندی انجام داده است.
ایشان در ضمن برخی آثار خود، تفسیر علمی را به سه روش تطبیق و تحمیل، استخراج علوم از قرآن و استخدام علوم برای کشف مراد جدی خداوند تقسیم نموده و به اثبات قسم اخیر و رد دو گونه دیگر پرداخته است و تمام ادله مخالفان را متوجه اقسام مردود دانسته و در ضمن برای این روش، معیارهایی به دست میدهد تا مفسر ضمن پرداختن به تفسیر علمی با بهرهگیری از این معیارها به ورطه تحمیل و تفسیر بهرأی نیفتد.(41)
افراد دیگری که قائل به تفصیل در تفسیر علمی هستند، عبارتند از: آیت الله محمدهادی معرفت، آیت الله سبحانی، آیت الله صافی گلپایگانی، آیت الله مشکینی، دکتر محمد صادقی، احمد عمر ابومجد صاحب التفسیر العلمی فی المیزان، احمد امین، دکتر حسین علویمهر و... .
دلایل موافقان و مخالفان
الف. بررسی دلایل موافقان
1. استفاده از کشفیات و قوانین به اثبات رسیده علمی در تفسیر آیات قرآن، باعث تبیین و روشن شدن مراد جدی خداوند در آیات شریفه میگردد؛ به عنوان مثال: کشف حرکت زمین موجب شد تا تفسیر آیه شریفه (أ لَمْ نَجْعَلِ اْلأرْضَ کِفَاتاً)(42) تصحیح گردد؛ به همین جهت کسانی که از کشفیات علمی استفاده نکردهاند، آیه را چنین معنا نمودهاند:آیا زمین را کفایت بر هر امر بشر قرار ندادیم.(43)
ولی آنهایی که در تفسیر به کشفیات علمی توجه نمودهاند، معنای آیه را چنین بیان میکنند:
آیا زمین را با حرکت سریع و جذب کننده، قرار ندادیم.(44)
2. استفاده از کشفیات جدید در علوم تجربی باعث اثبات اعجاز علمی قرآن میگردد.(45)
3. اثبات اعجاز علمی قرآن و مطابقت کشفیات جدید با آیات آن، باعث رسوخ ایمان و زیادی آن در مسلمانان میگردد.
4. برخی خواستهاند با یک استدلال منطقی، تفسیر علمی را ثابت کنند و چنین استدلال کردهاند که استفاده از روش عقلی و فلسفه ارسطویی با پیشرفت علوم تجربی در غرب از ارزش افتاده است؛ از طرفی نیز روایات تفسیری به علت وجود اسرائیلیات و جعلیات فراوان قابل استفاده نیست. لذا، تنها راه برای تفسیر قرآن، استفاده از روش علمی میباشد.(46)
5. شکی نیست که دعوت به اسلام صرفاً ویژه قوم عرب نیست، بلکه برای تمام انسانها میباشد و روشن است که «اعجاز بلاغی قرآن» فقط میتواند قوم عرب را قانع کند؛ لذا، تبلیغ اسلام برای غیر عرب، قطعاً موجب آن است که در جهت اقناع مخالفان به معجزه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) راهی دیگر وجود داشته باشد که آن راه چیزی جز اعجاز علمی قرآن نیست.(47)
6. اینکه خدای سبحان در علم قدیم خود میدانست که بعد از چند قرن از نزول قرآن، گروهی خواهند آمد تا بگویند که عصر ایمان پایان یافته و عصر علم و تجربه آغاز گردیده است؛ لذا، خدای سبحان برای از بین بردن این پندار، در قرآن کریم آیاتی را قرار داد تا این گروه را به عجز و شکست واداشته و ثابت کند که میان سخن خدا (قرآن) و عمل او (طبیعت) ناسازگاری وجود ندارد و هر چه هست، از قدرت بیپایان اوست. از همین منظر آیه شریفه: (سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الآفَاقِ وَفِی أنْفُسِهِمْ حَتّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أنّهُ الْحَقُّ)(48) حرف «سین» در «سنریهم» به استدلال بالا اشاره دارد که صرفاً با پرداختن به تفسیر علمی این هدف به دست میآید.
نقد و بررسی ادله
1. دلیل چهارم تمام نیست؛ چون ارزش علوم عقلی به طور کلی و در همه مجامع علمی از کار نیفتاده است و از طرفی هر دانشمند تجربی در بیان یک قانون علمی به مباحث عقلی و فلسفی نیاز دارد؛ یعنی آزمایش و تجربه که تنها راه معقول در روش تجربی است، در علوم طبیعی به طور ناقص انجام میگیرد؛ لذا، برای سرایت دادن یافته علمی به دیگر موارد مشابه، لازم است از استدلال عقلی کمک گرفته شود. در غیر این صورت، نمیتوان آن را به صورت یک قانون علمی مطرح نمود. از طرف دیگر وجود روایات جعلی و اسرائیلیات باعث کنار گذاشتن همه روایات تفسیر نمیشود؛ چون با وجود معیارهای نقد روایات، این گونه روایات قابل جداسازی است، در ضمن، تفسیر قرآن منحصر در این سه راه ـ عقلی، علم و روایت ـ نیست، بلکه تفسیر اجتهادی یا قرآن به قرآن نیز روشهای قابل اعتمادی در تفسیر به حساب میآیند.2. آن گونه که مستدِل در دلیل پنجم آورده است، تنها راه برای اقناع غیر عرب اعجاز علمی نیست، بلکه وجود گونههای دیگر اعجاز قرآن مانند: موسیقی محیرالعقول متن قرآن یا اخبار غیبی موجود در قرآن از جمله اموری است که نسبت به عرب زبان و غیر آن یکسان میباشد.
ب. دلایل مخالفان
1. برخی تفسیر علمی را به «تلاش برای استخراج علوم از قرآن» تعریف میکنند(49) و بعضی دیگر میگویند: تفسیر علمی تفسیری است که طرفداران آن به استخراج همه علوم گذشته و حال، از قرآن اقدام میکنند و قرآن را میدان وسیعی از علوم فلسفی، پزشکی، کیهانشناسی و فنون مختلف میدانند و اصطلاحات علمی را بر قرآن حاکم میکنند و میکوشند این علوم را از آن به دست آورند.(50)
این افراد با این نگرش به مخالفت با تفسیر علمی برخاستهاند.
2. قرآن برای بیان احکام و مسائل تعبدی و آنچه مربوط به آخرت است، نازل شده است، نه برای بیان علوم؛ آیات شریفه نیز که ظهور در این مطالب دارند، مانند: (وَنَزّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَاناً لِکُلِّ شَیْء)(51) مربوط به تعبد و تکلیف است.(52)
3. از دیگر ادله این گروه، این است که علوم تجربی قطعی نیست و نظریات و تئوریهای آنها متزلزل است و بعد از مدتی تغییر مییابد؛ لذا، صحیح نیست قرآن را با علوم متزلزل و غیر قطعی تفسیر نمود؛ چون باعث پندار تعارض علم و دین میشود و همین امر موجب ناامیدی مردم از دین و پیدایش مکاتب ضد دینی و الحادی میگردد، همچنان که در مورد کتاب مقدس در اروپا رخ داد.
4. با پذیرش تفسیر علمی، بلاغت قرآن مخدوش میگردد؛ زیرا بلاغت عبارت از مطابقت کلام با مقتضای حال میباشد، در حالی که طبق تفسیر علمی، باید گفت: خداوند، معانی و مفاهیمی را اراده کرده است که مخاطب زمان نزول به آن معانی جاهل بوده است و این امر موجب از بین رفتن بلاغت قرآن میشود.(53)
5. تفسیر علمی با اعجاز قرآن و تحدی آن منافات دارد؛ زیرا قرآن خطاب به مخاطبان اولیه میگوید:
اگر میتوانید سورهای مانند قرآن بیاورید.
و اگر بنا باشد قرآن مطالب و کشفیات عالی علمی را بیان کند، روشن است که مردم زمان نزول به دلیل عدم پیشرفت علوم از آوردن مثل قرآن ناتوانند؛ لذا، تحدی قرآن امری لغو مینماید.
نقد و بررسی ادله
1. دلیل اول که مطرح شد، تام نمیباشد؛ چون به یک بعد از روش علمی نظر دارد. توضیح اینکه برای اقدام به تفسیر علمی از سه روش میتوان بهره گرفت که عبارتند از:الف. تطبیق و تحمیل نظریات علمی بر قرآن: این روش در قرن اخیر میان مفسرانی که اقدام به تفسیر کردهاند، رواج یافت؛ یعنی سعی کردند برای تمام یافتههای علمی ـ اعم از قطعی و غیر آن - مصداقی از آیات بیابند که به تفسیر آیات بر خلاف ظاهر منجر شد.
ب. استخراج علوم از قرآن: اینگونه برخورد با قرآن در میان مفسران گذشته، مانند غزالی رواج داشت. آنها معتقد بودند که همه علوم در قرآن وجود دارد؛ لذا، کوشیدند آنها را از قرآن ـ به هر نحو ممکن ـ استخراج کنند.
ج. استخدام علوم برای کشف مراد جدی: این روش بر این پایه استوار است که برای روشن شدن آیات کونی و سماوی قرآن میتوان از یافتههای قطعی علوم بهره جست، با این قید که کسانی که به این کار اقدام میکنند، باید شرایط عام و خاص تفسیر علمی را داشته باشند تا به تفسیر بهرأی گرفتار نیایند.
با توجه به توضیحات بالا آنچه دلیل اول مخالفان، آن را نفی میکند، صورت دوم از این سه راه تفسیر علمی است که البته مطلبی درست میباشد. لذا، ما نیز دو روش نخست از این سه راه را مردود و روش اخیر آن را ثابت میدانیم.
2. در مورد دلیل دوم باید گفت: درست است که هدف غایی قرآن، تربیت انسان و بیان احکام تعبدی در مواردی خاص است، ولی این ادعا با این مطلب که قرآن به طور اشاری به بیان مطالبی پرداخته که بدون توجه به کشفیات علوم تجربی قابلیت فهم صحیح از آنها وجود ندارد، منافات ندارد؛ چرا که هدف از این آیات نیز در نهایت به پرورش انسان در ترغیب به علم اندوزی ـ که خود از جمله بهترین صور کمالی انسان محسوب میشود ـ و یا پرورش اخلاق و یا اثبات خدای متعال و... منجر میشود. از طرفی نیز وجود آیات برهانی و غیر تعبدی در قرآن، خود نقضی بر ادعای مطرح شده است.
3. دلیل سوم از جهتی صحیح و از جهت دیگر نادرست است؛ زیرا تفسیر قرآن با تئوریها و یافتههای غیر قطعی، به نتیجه مطرح شده منجر میشود، ولی چنانچه قرآن را با علوم قطعی و قوانین ثابت شده طبیعی تفسیر کنیم، هیچگاه به تعارض میان قرآن و علم منجر نمیگردد و تزلزلی نیز در ایمان مردم ایجاد نمیشود و اینگونه تفسیر، خود عاملی برای جلوگیری از تأویلات نادرست و ایجاد فرقههای منحرف میباشد.
4. در پاسخ به دلیل چهارم باید گفت: در قرآن اخباری غیبی نیز وجود دارد که عرب زمان نزول، نسبت به آن جاهل بوده است، ولی هیچکس اینگونه آیات را منافی با بلاغت قرآن ندانسته است. از طرفی قرآن صرفاً برای نسل زمان نزول نبوده است، بلکه اعتباری به گستره زمان نزول تا پایان عالم دارد و همه افراد بشر در این گستره، مخاطب قرآن تلقی میشوند. پس باید قرآن به گونهای سخن بگوید که برای تمام نسلها و گروههای بشری، مفید و جذاب باشد. از طرفی نیز فهم مطالبی نو از آیات، خود دلیل بر عظمت آن است و سبب میشود تا قرآن در قله بلاغت قرار گیرد و همه افراد به اندازه فهم خود از آن بهرهمند شوند. دلیل این مدعا آن است که مخاطب زمان نزول و زمانهای بعد، این آیات را منافی با بلاغت قرآن ندانستهاند.
5. دلیل پنجم نیز قابل خدشه است؛ زیرا هیچ کس ادعا نکرده است که همه آیات، علمی است و یا در همه سورهها مطالب علمی آورده شده است؛ لذا، اگر هم تحدی با قرآن در غیر آیات علمی امکان داشت، راه برای مردم آن زمان باز بود. از طرفی نیز ضعف علمی مخاطب در مقام تحدی موجب باطل شدن تحدی نمیگردد؛ زیرا دسترسی به علوم محال نیست، بلکه این مطلب خود دلیل اعجاز قرآن در بعد علمی آن است؛ زیرا این مطالب بلند علمی را فردی درس نخوانده، آن هم در زمانی که علم به کشف آن نائل نشده است، بیان میکند.
نتیجه: از مجموع دلایل مخالفان؛ امری بر مطلب ادعا شده، دلالت نکرد؛ لذا، با توجه به برخی از ادله موافقان باید نوع خاصی از تفسیر علمی که همان استخدام علوم برای فهم مراد جدی خداوند است، ثابت باشد.
مبانی تفسیر علمی
منظور از مبانی، در اینجا آندسته پیشفرضها و نکاتی است که لازم است مفسّر در هنگام پرداختن به تفسیر علمی، به کار گیرد تا در تفسیر خود دچار لغزش و تفسیر بهرأی نگردد.1. رعایت معیارهای عام تفسیری
قرآن کتابی آسمانی و وحیانی است که از جانب خداوند و به زبان مردم زمان نزول، نازل گشته است. از طرفی نیز در عرف، مردم برای پیبردن به مقصود متکلم قواعدی را در نظر دارند که با توجه به این قواعد و شرایط، خطا در فهم مقصود به حداقل میرسد، پس برای فهم قرآن و بیان مقاصد آن نیز لازم است این قواعد رایج در عرف، رعایت گردد. برخی از این شرایط عبارتند از:الف. مفسر، در تفسیر متخصص باشد؛ فردی میتواند نظر خود را در مورد آیه بیان کند که در علم تفسیر تخصص لازم را داشته باشد، همچنانکه وقتی کتابی در رشته خاصی نوشته میشود، افرادی میتوانند آن را توضیح دهند که خود متخصص در آن فن باشند و در بسیاری موارد چنانچه شخص غیر متخصص اقدام به تفسیر مراد نویسنده کند، او را مجرم قلمداد میکنند؛ مانند اینکه شخص غیر پزشک اقدام به طبابت کند. حتی اگر اتفاقاً تجویز او منجر به بهبودی بیمار شود، عرف او را فردی مقصر میداند.(54)
این معنا در احادیث تفسیر بهرأی تأیید شده است.
ب. به کارگیری روش صحیح در تفسیر: برای تفسیر قرآن دو روش وجود دارد: یکی صحیح و دیگری ناصحیح، بلکه ممنوع؛ مانند تفسیر بهرأی؛ لذا، لازم است که مفسر از شرایط تفسیر آگاه باشد و در تفسیر خود از آنها پیروی کند.
ج. عدم منافات تفسیر با سنت و عقل: منظور از سنت قطعی، خبر متواتر یا خبر واحد مقرون به قرائن قطعآور است. در تفسیر، کلام خداوند نباید به گونهای تفسیر و تبیین گردد که با سخنان معصوم در تضاد و . . . باشد؛ چرا که معصومان به تصریح قرآن مفسران و تبیینگران واقعی قرآن میباشند.
شیخ طبرسی در این مورد میگوید:
لا یجوز إلا بالأثر الصحیح والنصّ الصریح.(55)
لذا چنانچه بیان حدیث در موضوع خود نص بوده و قطعی الصدور باشد و یافته علمی صرفاً یک تئوری علمی باشد، روایت مقدم است و نمیتوان آیه را طبق یافته علمی تبیین نمود. همین حکم در مورد مخالفت تفسیر با عقل قطعی جاری است؛ زیرا گوینده سخن، خداوند حکیم و عاقل است که سخن خلاف عقل نمیگوید؛ لذا، تفسیری که مخالف عقل قطعی است، حتماً برداشتی ناصواب است.
د. تفسیر باید بدون پیشداوری صورت گیرد: منظور از پیشداوری، پیشفرضهای غیرضروری است؛ زیرا هر شخص به یک سری پیشفرضهایی در تبیین و توضیح کلام نیاز دارد که اجتناب از آنها ناممکن است، مانند اینکه: گوینده سخن، شخص عاقل است یا در مقام بیان مطالب خود میباشد و... ، ولی برخی پیشفرضها در فهم شخص از آیه، نقش مستقیم ایفا میکنند، در حالی که گوینده سخن به آن امور توجهی نداشته است و صرفاً به اصالت الظهور توجه کرده و ایراد سخن نموده است. این قبیل پیشفرضها شامل عقاید خاص مفسر و تمایلات او نسبت به حکمی خاص میگردد که لازم است در تفسیر از آنها استفاده نشود.
هـ . عدم مخالفت تفسیر آیه با آیات دیگر: منظور از مخالفت در اینجا، تباین کلی است. به عبارت دیگر، مفسر نباید به گونهای تفسیر را ارائه نماید که با آیات دیگر در تضاد واقعی قرار گیرد؛ چرا که قرآن نازل شده از طرف فردی حکیم و عالم به تمام جهات است و در آن، هیچ مورد تنافی وجود ندارد؛ لذا، در صورتی که نتیجه تفسیر، مخالف صریح و بدون توجیه با آیات دیگر باشد، برداشتی ناصحیح از قرآن صورت گرفته است.
2. رعایت معیارهای خاص
در روش تفسیر علمی، علاوه بر شرایط عام تفسیر، نیاز است به شرایط خاص نیز توجه شود تا تفسیری معتبر از قرآن ارائه گردد.الف. مواد تفسیر علوم قطعی باشد:(56) در دنیای امروز علم، دو دسته گزاره علمی وجود دارد: نخست اینکه بسیاری تئوریهای علمی بر اثر تکرار زیاد و همراه شدن با یک مقدمه عقلی به صورت یک قانون جامع علمی درآمده است، مانند قانون جاذبه؛ دیگر اینکه تئوریهای علمی هنوز به اثبات قطعی نرسیدهاند و در حد قابل طرح نیستند. در این حالت، باید آیه به وسیله قانون علمی تفسیر شود و از تفسیر آن توسط تئوریهای ظنی علمیخودداری شود؛ چرا که امکان ابطال تئوری وجود دارد که در این صورت، باعث ایجاد تردید در مردم نسبت به وحیانی بودن قرآن میگردد که این با هدف تفسیر علمی منافات دارد.
ب. نظریه علمی، بر آیه تحمیل نشود:(57) در تفسیر آیات، باید دلالت آیه شریفه بر مطالب علوم تجربی مورد نظر، ظاهر باشد و در این کار، تحمیلی بر آیه رخ ندهد؛ یعنی مفسر نباید قانون یا یافته علمی را به هر نحو ممکن به قرآن نسبت دهد؛ زیرا در صورت انجام این کار، آثار سوء فراوانی بر جای میماند و همان نتیجه قبل در این حالت نیز رخ مینماید. علاوه بر آن باعث افتادن به ورطه تفسیر بهرأی میگردد.
3. استفاده از واژه «احتمال» در مورد تفسیر علمی
مفسّری که قرآن را به روش علمی، تفسیر میکند، باید توجه داشته باشد که یافتههای علمی را به طور قطع به قرآن نسبت ندهد؛ زیرا ممکن است این یافتهها در گذر زمان مورد تردید قرار گیرد و احیاناً نیز رد شود. برای توضیح باید گفت: در مورد یافتههای علمی دیدگاههای متفاوت وجود دارد:الف. اثباتپذیری قوانین علمی؛ ب. ابطالپذیری قوانین علمی.
طبق نظریه نخست که قبل از پوزیتیویستها شروع و در زمان آنها (اوایل قرن بیستم) اصلاح گردید، قوانین علمی همیشگی و قطعآور میباشند، ولی دانشمندان بعد، مخصوصاً پوپر بر این دیدگاه اشکالات متعددی وارد کردند. با ورود این اشکالات، نظریه اول در محافل علمی بیرونق شد، اما طبق نظریه دوم که پوپر ابراز کرد، دیگر خبری به نام قانون علمی وجود ندارد، بلکه باید به جای آن، نظریه علمی را مطرح کنیم؛ زیرا تمام یافتههای علمی امکان تغییر و تحول دارند. پس اعتماد به این گونه یافتهها به طور یقین صحیح نیست، گرچه تا زمانی که آنها نقض نشدهاند، برای استفاده در صنایع و موارد دیگر به کار گرفته میشوند.
حال با توجه به این نظریه که در محافل علمی غرب پذیرفته شده است و رونق زیادی نیز دارد ـ بهتر است مفسر، واژه «احتمال» را در نسبت دادن نظریه علمی به قرآن فراموش نکند تا چنانچه زمانی این نظریه مانند هیئت بطلمیوسی رد شود، ضربهای به قرآن وارد نگردد.
4. انتخاب شیوه درست در تفسیر علمی
تفسیر علمی یکی از روشهای تفسیری قرآن است که خود در بردارنده سه گونه فرعی و متفاوت میباشد.برخی از این روشها منجر به تفسیر به رأی میشود و برخی، راهی صحیح در تفسیر محسوب میشود که برای روشن شدن مطلب هر سه روش توضیح داده میشود.
الف. استخراج علوم از قرآن: همان طور که معلوم شد، این فکر که همه علوم در قرآن وجود دارد و میتوان این علوم را از آن استخراج نمود، در گذشته در میان دانشمندان اسلامی به وجود آمد. بسیاری ـ مانند غزالی و ابن ابی الفضل المرسی ـ با این تفکر به تفسیر قرآن اقدام نمودند و کوشیدند همه علوم را به هر نحو ممکن از قرآن به دست آورند، به عنوان مثال از آیه شریفه (وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ)(58) علم پزشکی را استفاده کردند.(59)
از آنجا که این روش منجر به تأویلات زیاد و دور از قواعد محاورهای شد، بسیاری از مخالفان تفسیر علمی آن را نوعی مجازگویی و تأویل دانستند.
باید گفت: در این مورد حق با مخالفان این روش است و به علت خارج شدن این روش از قواعد معتبر در فهم گفتار، این روش مردود میباشد.
ب. تطبیق و تحمیل نظریات علمی بر قرآن: در قرن اخیر، نوع جدیدی از تفسیر علمـی میان دانشمندان اسلامی پیدا شد که طبق آن ـ با فرض قطعیت نظریات علمـی - دانشمندان سعی بر آن داشتند که آیات مشعر به مباحث علمی را بر یافتههای علوم تجربی تطبیق و این یافتهها را بر قرآن تحمیل کنند.
به عنوان مثال در آیه شریفه: (هُوَ الّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْس وَاحِدَة وَ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا)،(60) «نفس» را به معنای «پروتون» و زوج را «الکترون» معنا کردهاند و بر این قائل شدند که شما را از «پروتون و الکترون» که اجزای مثبت و منفی اتم هستند، آفریدیم. این نوع برخورد با قرآن باعث بدبینی گروه زیادی از مفسران نسبت به مطلق تفسیر علمی گردید، چنانچه علامه طباطبایی، تفسیر علمی را تطبیق دانسته و نام تفسیر را زیبنده آن نمیداند.(61)
حق این است که این روش نیز که برخلاف ظاهر و بدون دخالت معانی کلمات صورت میپذیرد، مردود دانسته شود.
ج. استخدام علوم برای فهم بهتر قرآن:(62) در این شیوه، باید مفسر شرایط عام و خاص تفسیر را دارا باشد و با بهرهگیری از علوم به اثبات رسیده و همچنین با به کارگیری کلمه «احتمال دارد» به تفسیر اقدام کند.
مفسر در این روش، سعی دارد به وسیله مطالب قطعی علم که با برهان نیز همراه است و با ظاهر قرآن موافق میباشد، به تفسیر آیه، اقدام و مراد جدی خداوند را کشف نماید. با به کارگیری این روش، اعجاز علمی قرآن در موارد متعدد مانند: زوجیت گیاهان، حرکت زمین و... به اثبات رسید.
آنچه در تفسیر علمی معتبر است، پرداختن به این نوع از روش تفسیر علمی میباشد.
5. محوریت آیات در تفسیر علمی: لازم است مفسر در تفسیر علمی، آیه را محور قرار دهد و بعد از بررسی آن برای توضیح بیشتر از علوم تجربی بهره جوید تا منجر به تفسیر به رأی نگردد.
6. عدم تعارض میان علم قطعی و دین قطعی: آنچه لازم است مفسر مورد توجه قرار دهد، این است که هیچگاه آیات قرآن ـ بلکه مطلق دین ـ که نص یا ظاهر در یک مطلب باشد با علم قطعی که به اثبات رسیده است، در تعارض نیست؛ لذا، اگر جایی این تعارض احساس شد، باید گفت یا یافته علمی قطعی نیست و یا اینکه برداشت از آیه، صحیح نمیباشد.
با توجه به مطالب گفته شده، در پایان به بررسی اندیشههای امام خمینی (رحمةالله علیه) در مورد تفسیر علمی و تبیین دیدگاه ایشان میپردازیم.
امام و تفسیر علمی
آنچه از مجموع گفتار و نوشتههای امام (رحمةالله علیه) برمیآید، این است که صبغه عرفانی ایشان مانند چتری بر افکار تفسیریشان سایه افکنده است؛ چرا که ایشان عارفی وارسته بود و آرزو داشت که جامعه اسلامی، شناختی در خور از اسلام و قرآن داشته باشد! اما این بدان معنا نیست که آنچه در نظر داشته، قرآنی ـ عرفانی بوده است و بس؛ زیرا در لابهلای نوشتهها و گفتههایشان مطالبی وجود دارد که جامعنگری این مفسر گرانقدر را به وضوح نشان میدهد. خود میفرماید:ما در یک مدتی گرفتار بودیم به یک نفر از مردم و به قشری از اهل علم که اینها اسلام را از آن طرف نگاه میکردند. عرفا اسلام را قبول داشتند، لکن تمام مسائل را برمیگرداندند به آن معانی عرفانی، مسائل روز قائل نبودند. حتی اگر روایتی یا آیهای در جهاد میآمد اینها همان «جهاد نفس» را میگفتند هست و اسلام را با یک صورت دیگری غیر از آن صورت واقعی که جامع است، جامع همه اطراف است، نظر میکردند.(63)
حال که امام خود این اعتقاد را به روشنی در موارد متعددی بیان کرده است، بیانصافی است که او را در یک عنوان محدود کنیم.
از نوشتههای امام (رحمةالله علیه) به دست میآید که ایشان برای تفسیر علمی، اهمیت زیادی قائل بودند و در مواردی برای روشن شدن آیات از یافتههای علمی کمک میگرفتند.
تفسیر در نظر امام (رحمةالله علیه) با توجه به تعریفی که از آن ارائه میدهند، چنین آمده است:
به طور کلّی معنی «تفسیر» کتاب آن است که شرح مقاصد آن کتاب را بنماید، و نظر مهم به آن، بیان منظور صاحب کتاب باشد.(64)
با توجه به این تعریف است که ایشان کسانی را که چنین نگاهی به قرآن و تفسیر ندارند، مفسر نمیداند و میفرماید:
مفسر وقتی «مقصد» از نزول را به ما فهماند مفسر است، نه «سبب» نزول به آن طور که در تفاسیر وارد است.(65)
آنچه از دیدگاه امام (رحمةالله علیه)، در تفسیر اصل است و ماهیت تفسیر را میسازد، همان بیان هدف نزول است. ایشان میفرماید:
کتاب خدا کتاب معرفت و اخلاق و دعوت به سعادت و کمال است.(66)
طبق این بیانات، ایشان هدف نزول قرآن را تزکیه نفوس میداند و اگر آیاتی در قصص، علوم تجربی، برهان و... وجود دارد، در نهایت برای تأمین همین هدف میباشد؛ لذا، اگر میان مفسران در برخورد با آیات علمی دو دیدگاه استقلال محوری آیات علمی و استقلال محوری هدایت قرآنی، وجود داشته باشد، امام (رحمةالله علیه) دیدگاه دوم را میپسندد.
ایشان وجود آیات علمی را انکار نمیکند، بلکه آنها را در مسیر رسیدن به کمال انسانی میداند و فهم اینگونه آیات را منحصر به عالمان به این علوم میداند و نیز لازم میداند که فهم اینگونه آیات برای عامه مردم وجود داشته باشد. ایشان آیات قرآن را به دو گونه تقسیم میکند:
در قرآن نیز همین دو گونه آیات وارد است، یکی آیات عملی که باید توده به آن عمل کنند و در کشور باید به مورد اجراء گذاشت و دیگری آیات علمی که چنین نیست.(67)
در ادامه میفرماید:
لکن آیات و احادیثی که راجع به علمیات است و جنبهی عملی ندارد لازم نیست گوینده آن طوری بگوید که همه کس آن را بفهمد، بلکه ممکن نیست این گونه چیزها را با فهم عموم توده بیان کرد.(68)
ایشان وجود مباحث علوم اجتماعی را در قرآن و احادیث ثابت میداند و تفاوت این بیانات را با رسالههای عملیه چنین بیان میکند:
قرآن و کتابهای حدیث، که منابع احکام و دستورات اسلام است، با رسالههای عملیه، که توسط مجتهدین عصر و مراجع نوشته میشود، از لحاظ جامعیت و اثری که در زندگانی اجتماعی میتواند داشته باشد، بکلی تفاوت دارد. نسبت اجتماعیات قرآن با آیات عبادی آن، از نسبت صد به یک هم بیشتر است.(69)
به هر حال، از نگاه امام گرچه مفسر در تفسیر باید به دنبال هدف نزول قرآن باشد، ولی نگاه انحصاری و تک بُعدی را آفتی برای تفسیر میداند و معتقد است که مفسر باید با همه ابزارهای علمی به تفسیر اقدام کند تا زوایای پنهان علمی قرآن را که در هدف نزول نقش ایفا میکند، پیدا و بیان کند.
اعجاز قرآن
حضرت امام خمینی (رحمةالله علیه)، اعجاز قرآن را منحصر در یک بعد مانند فصاحت و بلاغت نمیداند، بلکه بر این باور است که گونههای دیگر اعجاز نیز در قرآن یافت میشود که مخاطب زمان نزول، از آن اطلاعی نداشته و صرفاً قرآن را با همان معلومات خود میشناخته است.ایشان میفرماید:
و قرآن شریف به قدری جامع لطایف و حقایق و سرایر و دقایق توحید است که عقول اهل معرفت در آن حیران میماند، و این، اعجاز بزرگ این صحیفه نورانیه آسمانی است، نه فقط حسن ترکیب و لطف بیان و غایت فصاحت و نهایت بلاغت و کیفیت دعوت و اخبار از مغیبات و اِحکام اَحکام و اتقان تنظیم عائله و امثال آن، که هر یک مستقلاً اعجازی فوق طاقت و خارق عادت است. بلکه میتوان گفت اینکه قرآن شریف معروف به فصاحت شد و این اعجاز در بین سایر معجزات مشهور آفاق شد، برای این بود که در صدر اول اعراب را این تخصص بود و فقط این جهت از اعجاز را ادراک کردند، و جهات مهمتری که در آن موجود بود و جهت اعجازش بالاتر و پایه ادراکش عالیتر بود اعراب آن زمان ادراک نکردند.(70)
از این بیان به روشنی پیدا است که امام (رحمةالله علیه) فهم جهاتی از اعجاز قرآن را به تخصص افراد میداند، همان طور که در عصر حاضر وجهه جدیدی از اعجاز که همان اعجاز علمی قرآن است، کشف و نمونههای زیادی از آن توسط متخصصان استخراج گردید.
نمونههای تفسیر علمی
امام (رحمةالله علیه) در بیان نکات تفسیر خود، به دو حوزه علوم انسانی و طبیعی، نظر داشته است و در مواردی که لازم بوده، از این دو عنصر بهره جسته است.حوزه علوم انسانی
(کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شَاکِلَتِهِ).(71)از نظر امام (رحمةالله علیه)، اعمال انسان بر طبق آیهی فوق پیرو شاکله نفس یا هیئت باطنی روح و ملکات مخمره در آن است. از این منظر، ارتباط و تأثیر و تأثری شگرف بین روح ملکوتی انسان با ظاهر و قوای طبیعی او وجود دارد، چنانکه روح سالم، سلامتی و کمال خود را از روزنههای قوای طبیعی به نمایش میگذارد، همانگونه که کوزه از منافذ خود آب صاف و گوارای داخلش را بیرون میدهد. روح ناقص نیز، پریشانی و تیرهبختی خود را بر ملا میسازد؛ روحی که نور فطرت خویش را با کدورت هواهای نفسانی خاموش نکرده، رنگ الهی خود را در اعمال و حرکات خویش میپراکند و روحی مکدر شده، رنگ شیطان را مینمایاند.(72)
اینکه آیا در اعمال ظاهری انسان، روح دخالت دارد یا رفتار آدمی برخاسته از یک سلسله عملیات مادی در بدن او است، میان روانشناسان اختلاف است. برخی با انکار روح انسان یا ناکارآمدی آن، رفتار آدمی را معلول فعل و انفعالات اعصاب مادی انسان دانستهاند، ولی برخی دیگر با توجه به آزمایشات گوناگون، ثابت کردهاند که برخی گرفتاریهای انسان را با قوانین مادی نمیتوان تعریف نمود؛ لذا، باید عاملی دیگر را برای پیدایش این رفتار در نظر گرفت.
مرحوم امام نیز با توجه به تعلیمات دینی و آیه شریفه مورد بحث، تأثیر روح انسانی را در رفتار او امری ثابت میداند و لذا، طبق این بیان، دیدگاه مادینگری به انسان را مردود میداند.
اختلاف انسانها
ایشان فطرت انسانی را در همه یکسان میداند، ولی تفاوت میان انسانها را نیز انکار نمیکند و میفرماید:با وجود اینکه فطرت، اختصاص به گروهی خاص ندارد (فَطَرَ النّاسَ عَلَیْهَا)(73) و به وسیله عادتها و... عوض نمیشود (لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللهِ)، (74)
اما از آن جهت که انسان از خویشتن حقیقی غفلت میورزد (وَلکِنَّ أکْثَرَ النّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ)(75) اختلافاتی بین انسانها پدید میآید.(76)
دلیل دیگری که برمیشمرد، «خطای در تطبیق» است که توسط برخی مفسران، صورت گرفته است.
عشق به کمال مطلق در فطرت تمامی انسانها وجود دارد؛ اما به واسطه احتجاب به طبیعت و دلبستگیهای ضعیف یا شدید به دنیا، انسان در تشخیص کمال مطلق دچار اشتباه شده و فکر میکند کمال در لذایذ دنیاست.(77)
وجود اختلافات انسانی در روانشناسی جدید، امری ثابت شده است، گرچه به علت تفوق ماده انگاری در غرب این اختلافات صرفاً امری مادی تلقی شدهاند،(78) اما این، با وجود اختلافات معنوی و عقیدتی در میان بشر منافات ندارد، همچنان که قرآن کریم نیز در یک تقسیمبندی، جامعه انسانی را از لحاظ عقیده به سه گروه مؤمن، کافر و منافق تقسیم میکند و اصلاً توجهی به اختلافات ظاهری و مادی آنها ندارد.
رشد زبانی
زبان و رشد سریع آن در کودک، دستاورد بسیار با ارزشی است که در سیر کلی رشد او، به ویژه رشد اجتماعی نقش اساسی دارد. با شروع تکلم، کودک وارد دنیای جدید میشود زبان به او امکان میدهد که با وارد شدن به اجتماع بزرگ، از یک سو خود را به دیگران بشناساند و از سوی دیگر دیگران را بشناسد و به تدریج از حالت خودمحوری که ویژگی دوران کودکی است، رو به اجتماعی شدن بگذارد.(79)مرحوم امام (رحمةالله علیه) در ذیل آیه: (الرَّحْمنُ . . . عَلّمَهُ الْبَیَانَ)(80) که در مورد تعلیم تکلم و بیان از جانب خداوند سخن میگوید، آورده است:
تکلم منشأ کمالات بسیاری است ـ که بدون آن باب معارف مسدود میشد، و خدای تعالی در قرآن کریم مدح شایان از آن فرموده در سوره رحمن که فرماید: (الرَّحمَنُ... خَلَقَ الإِنْسَانَ * عَلّمَهُ الْبَیانَ) تعلیم بیان را در این آیه، مقدم بر تمام نعمتها داشته در مقام امتنان بر نوع انسانی.(81)
تأثیر شادابی در نتیجه عمل
مرحوم امام (رحمةالله علیه) در تبیین آیه مبارکه (یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاةَ وَأنْتُمْ سُکَارَی...)(82) از یافتههای تجربی علم پزشکی استفاده میکند و یک مطلب روانشناسی را از آیه به دست میآورد:انس به حق و ذکر او از اعظم مهمّاتی است که اهل معرفت را به آن عنایت شدید است و اصحاب سیر و سلوک برای آن تنافس کنند. و چنانچه اطبّا را عقیده آن است که اگر غذا را از روی سرور و بهجت میل کنند زودتر هضم شود، همین طور طب روحانی اقتضا میکند که اگر انسان غذاهای روحانی را از روی بهجت و اشتیاق تناول کند و از کسالت و تکلّف احتراز کند، آثار آن در قلب زودتر واقع شود و باطن قلب با آن زودتر تصفیه شود.(83)
حوزهی علوم طبیعی
از برخی بیانات امام (رحمةالله) چنین استفاده میشود که ایشان برای یافتههای علمی در روشن شدن مقصود آیات اهمیت زیادی قائل بوده و خود نیز ـ گرچه مشرب کلی ایشان عرفانی است - در مواردی از این یافتهها برای تبیین آیات بهره جسته است. ایشان در تبیین آیه شریفه (إِنّا زَیَّنّا السَّمَآءَ الدّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ)(84) میفرماید:نمیتوانیم در این عالم که هستیم بفهمیم چه مدارجی است، چه عوالمی است. چه بساطی است این بساط دنیا؛ چشممان را همهاش را باز کردیم و این دنیایی که به حسب روایت «ما نظر الله إلیه منذ خلقه»(85) به عالم اجسام (در روایت هست که) نظر لطف خدای تبارک و تعالی نکرده است ـ منذ خلقه ـ با اینکه این عالم اجسام و این عالم طبیعت، آن طوری که تا حالا ادراک کردهاند، تا حالا کشف کردهاند، محیرالعقول است؛ عقول ماها به آن نمیرسد. آنقدری که تا حالا فهمیدهاند، و ماعدایش هم الی ماشاءالله هست که کسی دستش به نورش نمیرسد، ستارههایی هست که نورشان شش بیلیون سال، شش بیلیون سال نورشان به زمین میرسد. این عدد را تفهمش نمیتوانیم بکنیم.
در بعضی نوشتهها هست که بعضی از ستارهها اگر جوفش را باز کنند پانصد میلیون شمس در آنجا جایش میشود. و بعضی از ستارهها هست که اگر در مرکز شمس بگذارند، تا زمین میآید، ]این قدر [بزرگیاش هست... این آسمانها با همه چیزهایی که تا حالا کشف شده است ـ به حسب لسان قرآن (زَیَّنّا السَّمَاءَ الدّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ) آسمان «پایین»، پایین اینکه همه تا حالا کشفش کردهاند؛ اینها همه در لسان قرآن آسمان «پایین» است.(86)
لسان قرآن را ببینید که (زَیَّنّا السَّمَآءَ الدّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ) به عکس هیأت بطلمیوس، سماء دنیا، یعنی همین کهکشانی هم که شما میبینید؛ همهی اینها آسمان پایین است، سماء دنیا است. آن پایینترها، آسمانها و این کهکشانها آن قدریاش که پیدا شده است یعنی زینت شده است، آنها دارای میلیونها شمس و بالاتر است، و فوق اینها میلیاردها کهکشان، و میلیاردها چیز و ماوراء آنها هم خدا میداند.(87)
ایشان در این بیان، با توجه به کشفیات جدید، آیه را تبیین نموده و حتی خطّ بطلانی نیز بر هیئت قدیم میکشند. اینگونه برخورد با آیات علمی، خود نشان از پذیرش تفسیر علمی از نگاه ایشان میباشد. حضرت امام خمینی (رحمةالله علیه) در تبیین آیه (هُوَ الّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَاْلأرْضَ فِی سِتَّةِ أیَّام ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ)(88) نیز از علوم تجربی بهره جسته و حتی بهترین تفسیر ارائه شده از آیه را استفاده از همین روش دانسته است. امام (رحمةالله علیه) بعد از ذکر تفاسیر مختلف در ذیل آیه میفرماید:
و در این مقام احتمال دیگری است که مضادت با این بیان عرفانی ندارد. و آن به حسب هیئت عصر حاضر است که ابطال هیئت بطلمیوسیه را کرده است. و آن این است که غیر از این منظومه شمسی که ما داریم، منظومات شمسیه کثیره دیگری است که عدد آنها را کسی نتواند احصا کند ـ چنانچه تفصیل آن در کتب هیئت جدیده است: مراد از سماوات و ارض همین منظومه شمسی و مدارات کواکب و خود آنها باشد، و تحدید آن به شش روز حسب منظومه شمسی دیگری باشد. و این احتمال از تمام احتمالات اقرب به ظاهر است ولی مصادم با احتمالات عرفانیه نیست، زیرا آن به حسب بطنی از بطون قرآن است.(89)
آنچه بیان شد، تحقیقی در رابطه با تفسیر علمی و دیدگاه امام خمینی (رحمةالله علیه) در رابطه با این روش تفسیر بود و آنچه روشن است، این است که گرچه موارد استفاده امام (رحمةالله علیه) از این روش در تفسیر خود اندک است، ولی همین مقدار نیز خود، نشان از توجه ایشان به این روش تفسیری است.
پینوشتها:
1- پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ج 1، ص 33.
2- ر.ک: میزان الحکمه، ج 6، ماده علم.
3- معارج (70): 40.
4- تکویر (81): 15 ـ 16.
5- درسنامه روشها و گرایشهای تفسیری قرآن، ص 238.
6- ر.ک: درسنامه روشها و گرایشهای تفسیری قرآن، ص 308.
7- همان، ص 238.
8- الاعجاز العلمی فی القرآن، ص 18.
9- همان.
10- نمل (27): 88.
11- ر.ک: پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ج 1، ص 33.
12- ظاهرة التفسیر العلمی للقرآن الکریم، ص 63.
13- ذاریات (51): 49.
14- ر.ک: شبهات و ردود حول القرآن الکریم، ص 312.
15- انبیا (21): 33.
16- یس (36): 40.
17- ر.ک: شبهات و ردود حول القرآن الکریم، ص 334.
18- التفسیر العلمی للقرآن فی المیزان، ص 146.
19- حاقه (69): 17.
20- ر.ک: رسائل ابن سینا، ص 128 ـ 129؛ به نقل از: درآمدی بر تفسیر علمی قرآن کریم، ص 204.
21- ر.ک: احیاء العلوم الدین، ج 1، ص 289.
22- بقره (2): 29.
23- ر.ک: مجمع البیان، ج 2، ص 94.
24- بقره (2): 22.
25- ر.ک: التفسیر الکبیر، ج 2، ص 94.
26- مرسلات (77): 30 ـ 31.
27- ر.ک: البرهان فی علوم القرآن، ج 2، ص 181.
28- التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 485.
29- مجله الرساله، سال 1941م، ش 407 و 408؛ به نقل از: درآمدی بر تفسیر علمی قرآن کریم، ص 325.
30- التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 491.
31- ر.ک: درآمدی بر تفسیر علمی قرآن کریم، ص 327.
32- فرقان (25): 2.
33- مؤمنون (23): 12.
34- ر.ک: فی ظلال القرآن، ج 1، ص 291 به بعد.
35- تفسیر المنار، ج 1، ص 7.
36- ر.ک: همان، ج 2، ص 458.
37- المیزان، ج 1، ص 7.
38- انبیا (21): 30.
39- ذاریات (51): 47.
40- ر.ک: تفسیر به رأی، ص 69 ـ 79.
41- درآمدی بر تفسیر علمی قرآن کریم، ص 378.
42- مرسلات (77): 25.
43- ترجمه الهی قمشهای.
44- الفرقان، ج 29، ص 341.
45- ر.ک: الاعجاز العلمی فی القرآن، ص 19.
46- ر.ک: المیزان، ج 1، ص 7 ـ 8.
47- ر.ک: جلوههای جدید از اعجاز علمی قرآن کریم، ص 11.
48- فصلت (41): 53.
49- ر.ک: التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 333.
50- ر.ک: مناهج تجدید، ص 287.
51- نحل (16): 89.
52- ر.ک: درآمدی بر تفسیر علمی قرآن کریم، ص 354.
53- ر.ک: التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 491.
54- ر.ک: درآمدی بر تفسیر علمی قرآن کریم، ص 120.
55- مجمع البیان، ج 1، ص 13.
56- ر.ک: الاعجاز العلمی الاسلام، ص 36.
57- ر.ک: درآمدی بر تفسیر علمی قرآن کریم، ص 105.
58- شعراء (26): 80.
59- ر.ک: جواهر القرآن، ص 27.
60- اعراف (7): 189.
61- ر.ک: پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ج 1، ص 48.
62- همان.
63- صحیفه امام، ج 10، ص 459.
64- آداب الصلوة، ص 192.
65- همان، ص 193.
66- همان، ص 193.
67- کشف اسرار، ص 321.
68- همان، ص 321 ـ 322.
69- ولایت فقیه، ص 11.
70- آداب الصلوة، ص 263 ـ 264.
71- اسراء (17): 84.
72- ر.ک: شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 388 ـ 389.
73- روم (30): 30.
74- روم (30): 30.
75- روم (30): 30.
76- ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 181.
77- ر.ک: همان، ص 127.
78- ر.ک: روان شناسی رشد2 با نگرش به منابع اسلامی، ج2، ص 943.
79- ر.ک: همان، ص 670.
80- الرحمن (55): 1 ـ 4.
81- شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 386.
82- نساء (4): 43.
83- آداب الصلوة، ص 24.
84- صافات (36):
85- کنز العمال، ج 3، ص 214.
86- صحیفه امام، ج 3، ص 235 ـ 236.
87- همان، ج 17، ص 526.
88- حدید (57): 4.
89- شرح چهل حدیث، ص 658 ـ 659.
1. آداب الصلوة، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1370.
2. احیاء علوم الدین، امام محمد غزالی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 2003م.
3. الاعجاز العلمی فی القرآن، دکتر لبیب بیضون، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، بیروت، 2003 م.
4. الاعجاز العلمی الاسلام، محمد کامل عبدالصمد، دار الآفاق العربیه، 2004م.
5. البرهان فی علوم القرآن، محمد بن عبدالله زرکشی، دارالفکر، بیروت، 1411ق.
6. پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، محمدعلی رضایی اصفهانی، کتاب مبین، 1381.
7. التفسیر العلمی للقرآن فی المیزان، احمد عمر ابو حجه، دار قتیبه، بیروت.
8. التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)، محمد بن عمر فخر رازی، اساطیر، تهران، 1379.
9. تفسیر المنار، محمدرشید رضا، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1999م.
10. تفسیر به رأی، ناصر مکارم شیرازی، انتشارات مدرسة الامام امیر المؤمنین، قم.
11. التفسیر والمفسرون، الذهبی، القاهره، 1369ق.
12. جلوههای جدید از اعجاز علمی قرآن کریم، مخلص عبدالرؤف، شیخ الاسلام احمد جام، 1376.
13. جواهر القرآن، ابوحامد محمد بن محمد غزالی، دار احیاء العلوم، بیروت.
14. درآمدی بر تفسیر علمی قرآن کریم، محمدعلی رضایی اصفهانی، اسوه، 1377.
15. درسنامه روشها و گرایشهای تفسیری قرآن، محمدعلی رضایی اصفهانی، مرکز جهانی علوم اسلامی، قم، 1382.
16. روانشناسی رشد 2 با نگرش به منابع اسلامی، جمعی از نویسندگان، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، قم.
17. روشها و گرایشهای تفسیری، حسین علویمهر، اسوه، 1381.
18. شبهات وردود حول القرآن الکریم، محمدهادی معرفت، مؤسسة التمهید، قم، 1423 ق.
19. شرح چهل حدیث، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1372.
20. شرح حدیث جنود عقل و جهل، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1380.
21. صحیفه امام، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1379.
22. ظاهرة التفسیر العلمی للقرآن الکریم، دکتر خلیل ابراهیم ابوذیاب، دار عماد.
23. الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن والسنة، محمد الصادقی، انتشارات فرهنگ اسلامی، قم، 1408 ق.
24. فی ظلال القرآن، سید قطب، مکتبة الشروق الدولیة، 2004 م.
25. کشف اسرار، امام خمینی، انتشارات مصطفوی.
26. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن الحسن الطبرسی، دار مکتبة الحیاة، بیروت.
27. مناهج تجدید، امین الخولی.
28. میزان الحکمة، محمد محمدی ریشهری، دارالحدیث، تهران، 1375.
29. المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمدحسین طباطبائی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1378.
30. ولایت فقیه، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1385.
منبع مقاله:
مجموعه مقالات همایش اندیشههای قرآنی امام خمینی(س)، جلد اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}