مترجم: زهرا هدایت منش
منبع:راسخون
 

فیزیک از لحاظ علمی مبتنی بر این اصل است که نباید هیچ تناقضی در خود داشته باشد که زبان علم اخلاق به معنای شرافت و صداقت داشتن است. و این کیفیات برای همة ملل متمدن و همة زمان‌ها معتبر است؛ به طوری که تصل علمی عدم تناقض می-تواند مدعی شود که در میان فضائل، اولین و مهم ترین آن هاست. فکر نمی‌کنم گزافه باشد اگر بگویم که نقض این خواستة اخلاقی سریع‌تر و مسلم‌تر از هر دانش دیگری در علم فیزیک کشف و مردود اعلام شده است.
توجه به تفاوت میان چنین سخنی [از سویی] و سستی لا قیدانه‌ای که خطاهای مشابهی را در زندگی روزانه می‌پذیرد و ومی‌بخشاید [از سوی دیگر]، تا حدی تکان دهنده است. منظور آن دروغ‌های قراردادی مشهور نیست که عملا زیانی ندارند و تا حدی در معاشرتهای روزانه اجتناب ناپذیرند: دروغ های قراردادی درست به دلیل قراردادی بودن خود، باعث فریب نمی‌شوند. زیان از آنجایی آغاز می شود که عمداً قصد فریب طرف مقابل و احساس غلطی در او وجود داشته باشد. کسانی که دارای مشاغل مسئولی هستند وظیفه دارنداین موضوع را بی باکانه تصحیح کنند و سرمشق ارزشمندی برای پیروی ارائه دهند.
دادگری از راستی جدایی ناپذیر است؛ به طور کلی معنای سادة عدالت این است که داوری‌های اخلاقی پذیرفته شده از سوی افکار عمومی و تجارب عملی، استوارانه اجرا شوند. قوانین طبیعت ثابت هستند و چه در مورد پدیده‌های کوچک یا بزرگ تغییری نمی‌کنند، همچنان‌که زندگی اجتماعی انسانها مستلزم حقوق و قوانین برابری برای همه، از بزرگ تا کوچک و از ثروتمند تا فقیر است. برای هیچ دولتی خوب نیست که تردیدهایی دربارة قاطعیت قوانین آن به وجود آید، یعنی منزلت اجتماعی و خانوادگی افراد در دادگاه‌ها مورد توجه باشد؛ اشخاص بی دفاع احساس کنند در برابر آن همسایگان قدرتمند خویش از آن ها حمایت نمی-شود و یا قانون به آسانی در برابر آنچه «وجود مقتضیات» معروف شده، از خود نرمش بیش از حد نشان دهد. توده‌های مردم نسبت به ضمانت قانون حساسیت شدیدی دارند، و هیچ چیز بیش از افسانة آسیابان بی غم به محبوبیت فردریک بزرگ در میان عامه نیفزود. چنین اصولی، آلمان و پروس را به عظمت رسانید؛ و باید امیدوار باشیم که این اصول هرگز از یاد نروند، و هر میهن‌پرست وظیفه دارد که در حفظ و تحکیم آن ها بکوشد.
در عین حال باید فهمیده شده باشد هدفی که ما تعقیب می کنیم (یعنی یک شرط همواره کافی) هرگز نمی‌تواند در حد کمال حاصل شود. بهترین و پخته‌ترین اصول اخلاقی نیزبرای دست یابی ما به حد ارمانی باز ناقص هستند؛ و هرگز نمی‌توانند چیزی بیش از چراغ راهنمایی برای جستجوی حد کمال باشند. اگر به این واقعیت ها به درستی توجه نشود، این خطر وجود دارد که احتمالا جوینده یکسره نومید شودیا به ارزش اصول اخلاقی شک کند، و این حالتی است که به خصوص اگر انسان نسبت به خویش صادق باشد، به آسانی کارش به انکار و حمله به اصول اخلاقی می‌انجامد. نمونة فراوانی از این مورد در میان فیلسوفان اخلاق وجود دارد. این حالت در مورد دانش نیز صدق می کند: آن چه مهم است نه کسب دستاوردهای دائمی، بلکه کار کردنی پیوسته به سوی هدفی آرمانی است، و علی رغم هرگونه در جا زدنی در کوشش به‌سوی بهبود و کمال، مبارزة هر روزه و هر ساعته است به سوی نوسازی زندگانی.
با این همه، در پایان چه بسا وسوسة این پرسش به سراغمان بیاید که آیا این مبارزه لاینقطع اما اساساً نومیدانه، کاری سراپا بیهوده نبوده است؟ ممکن است این سوال مطرح شود که اگر پیروان فلسفه‌ای به خود وا نهاده شوند، بدون این که در سرگشتگی و شتاب حیات ایشان یک نقطة ثابت وجود داشته باشد که بتواند امنیت استوار و بی واسطه‌ای در اختیار آن ها قرار دهد، آیا آن فلسفه اصلاً ارزشی دارد؟
خوشبختانه پاسخ این پرسش مثبت است. یک نقطة ثابت برای کسب امنیت وجود داردکه حتی ناچیزتزین انسان ها می تواند همیشه از آن یاری جوید، و آن گنجی جدایی ناپذیر است که فکر و احساس آدمیان را در بالاترین حد امیدواری تضمین می کند، چون تامین کنندة آرامش ذهنی ایشان است، ارزشی جاودانه دارد. این گنج همانا روح پاک و ارادة نیک است. این دو صفت، در طوفان زندگی شالوده زیرین اطمینان‌بخشی را فراهم میکنند و شرط اولیة بنیادی هرگونه رفتار خرسندکنندة واقعی و نیز بهترین سپر حفاظی آدمی در برابر شکنجه‌های ناشی از پشیمانی هستند. این صفات بنیاد هر دانش راستین را تشکیل می دهند و نیز معیار و سنجیدار مطمئنی هستند که به وسیلة آن ها ارزش اخلاقی هر فرد اندازه‌گیری و سنجیده می شود.
کسانی را می توانیم رستگار کنیم
که پیوسته به پیش می کوشند...