ياران ايراني حضرت رضا (ع)
ياران ايراني حضرت رضا (ع)
1. ابراهيم بن محمد همداني – مولي همداني[2]
2. ابراهيم بن اشعري قمي
او از ويژه عالماني است که پرورش شخصيت او مرهون تلاش امام معصوم ميباشد و براي همين از هردو بزرگوار روايت ميکند. با همکاري برادرش فضل بن محمد کتابي مينويسد که حسن بن علي بن فضّال از آن روايت مينمايد.[7]
3. ابراهيم بن ابيمحمود خراساني، معروف به مولي خراساني
4. ابراهيم بن سلام نيشابوري (ابن سلامه)
بيشک ابراهيم بن سلام(سلامه) نيشابوري در زمره ياران فرهيختة امام رضا عليه السلام است، زيرا غالب سخنان منفي که درباره شخصيتهاي برجستة شيعي در تاريخ اسلام به چشم ميايد. بر اساس شايعات و انگيزه هاي سياسي دشمنان اهل بيت:رخ مينمايد. با کمي ژرف بيني در تاريخ روشن ميشود که شخصيت هاي شيعي هرچه برجسته تر و در خدمت به اهداف اهلبيت:به توفيقاتي فزونتر دست يابند، تبليغات دشمنان نيز در تخريب چهره آنان حجم و گسترش بيشتر خواهد داشت.
5. ابوخالد سجستاني
6. ابوطاهر بن حمزة بن اليسع قمي
7. أحمد بن عامر
8. ادريس بن عبدالله اشعري قمي
9. ادريس بن حسين اشعري قمي
10. ادريس بن يقين
پيش از امام رضا عليه السلامنيز چندي به محضر حضرت موسي بن جعفرعليه السلام ميرسد و از آن حضرت بهره ميگيرد. اما بيشترين دوران بهرهگيري او نزد امام رضا عليه السلاماست. شيخ طوسي هم او را در شمار ياران ابوالحسنعليه السلام نام ميبرد.[19]
11. اسحاق بن ابراهيم حضيني
علي بن مهزيار اهوازي و پسرش حسن بن علي اهوازي از او روايت ميکنند. برخي وثاقتش را تاييد ميکنند.[20]
12. اسحاق بن آدم
13. ادريس بن زيد
ابوجریر(25)؛ زکریا بن ادریس قمی
او از خاندان بزرگ اشعری - که پیشگام نشر و ترویج تشیع در شهر قم بودند. - شمرده میشد و نیاکانش از برگان طایفه به حساب میآمدند و بارها مورد توجه خاص امامان معصوم(ع) بودند. امام صادق(ع)آنگاه که «عمران بن عبدالله» عموی ابوجریر، به خدمت ایشان رسید، چنین فرمود: «هذا نجیب من قوم نجباء.» این شخص فردی نیک نژاد و از طایفه نیک نژاد است.(27) و نیز وقتی که دیگر عموی وی «عیسی بن عبدالله» به دیدار حضرت شتافت، امام(ع)در وصف او فرمود: «منّا اهل البیت.» او از ماست.(28)
پسر عمویش «زکریا بن آدم» نیز از خواص یاران امام رضا(ع)بود که آن حضرت بارها از او تعریف و تمجید نمود.
پدرش «ادریس بن عبداللّه» روایت گری موفق و عالمی پرهیزگار بود که به حضور امامان عصر خود به ویژه حضرت امام جعفر صادق(ع)نائل آمد و با نقل روایت از آنان، در شمار یاران و راویان قابل اعتماد ایشان جای گرفت. عالمان شیعی شخصیت والای او را همواره ستودهاند.
زکریا بن ادریس در میان چنین خانوادهای، که همگی از پیروان راستین مکتب ولایت بودند، پرورش یافت و درس عشق و دلدادگی به مکتب را از ایشان، به ویژه پدر بزرگوارش، فرا گرفت.
عصر ابوجریر
پیوند با ولایت
1- دلدادگی به ولایت:
2- در سلک یاران امام:
شیخ طوسی(ره) (م 460ه) از او در میان اصحاب امام صادق، امام کاظم و امام رضا(ع) نام برده است.(30)
3- مشمول دعای امام(ع) :
پسر عمویش زکریا بن آدم گفت: «در شبی که آخر عمر ابوجریر بود، وقتی بر حضرت رضا(ع) وارد شدم، ایشان حال ابوجریر را از من پرسید و برایش طلب رحمت کرد. فَسَألِنی عنه و تَرَحَّم علیه. »(31)
بدون شک «زکریا بن ادریس» نزد امام رضا(ع)منزلت بالایی داشته که حضرت او را مورد توجه قرار داد و مشمول دعای خیر خود گردانید.
4- تشنه وظیفه:
زکریا بن ادریس از این روش به دنبال شناخت وظیفه بودن در مسائل مهمتری، نظیر مسئله رهبری و امامت، نیز پیروی کرد و به درستی وظیفه خودش را به انجام رساند. که توضیح بیشتری در این زمینه را در بخش بعدی میخوانیم.
مبارزه با جریان انحرافی واقفیه
مرحوم کشی (رجال نویس سده چهارم هجری) با نقل روایتهای زیاد در مذمت فرقه واقفیه به انگیزه پلید پایه گذاران آن اشاره میکند و مینویسد:
«زمانی که حضرت کاظم(ع) در زندان عباسیان به سر میبرد، دو تن از شیعیان را در شهر کوفه وکیل اخذ خمس و زکات گردانید. آن دو که مبلغ فراوانی از این راه در اختیار داشتند، بعد از شنیدن خبر شهادت حضرت(ع)حرص و طمع و دنیاطلبی شان باعث شد شهادت امام را انکار کنند و در میان شیعیان شایع سازند که: امام موسی کاظم(ع)زنده است. زیرا او همان مهدی قائم(ع) است. برخی شیعیان نیز بدون تحقیق به گفته آنها اعتماد کردند و با آنان هم عقیده شدند. آن دو تن هنگام مرگ وصیت کردند که اموال را به وارثان امام کاظم(ع)برگردانند که این مطلب پرده از نیت پلید آنها برداشت و مردم دانستند که انگیزه آنان تنها دست یازی به داراییهای غیر مشروع بوده است.»(33)
در چنین اوضاعی «زکریا بن ادریس» شجاعانه و از روی اخلاص، در حالی که از انحراف فرقه واقفیه به خوبی آگاه بود،
به منظور مقابله با آنان خدمت امام رضا(ع)رسید و پس از گفتن کلماتی شیوا در دلبستگی خود به امام(ع)سؤال هایی مهمی را درباره مسئله امامت و عقائد واقفیه مطرح ساخت که حضرت نیز با پاسخ به آنها، خط بطلان بر افکار و اندیشه این جماعت گمراه کشید. مضمون پاسخهای حضرت را میتوان در این جمله خلاصه کرد که: امام کاظم(ع)به شهادت رسیده است و من تنها جانشین و امام بعد از او هستم.(34)
به این ترتیب ابوجریر نقش خود را در افشاگری از جماعت منحرف واقفیه به خوبی ایفا کرد و با حضور خود نزد امام رضا(ع) مبارزاتش را بر ضد مخالفان امامت تکمیل کرد؛ وظیفهاش را در آن اوضاع حساس به شایستگی شناخت و عملی ساخت.
تجلیل عالمان از ابوجریر
شیخ صدوق(ره) (م - 381ه) در کتاب «من لا یحضره الفقیه» بخش مشایخ، در وصف ابوجریر چنین مینویسد: «... ابی جریر بن ادریس، صاحبُ موسی بن جعفر(ع) ....ابوجریر زکریا بن ادریس یار و همدم امام کاظم(ع)بود.(35)
مرحوم علامه تستری آنگاه که این جمله را از شیخ صدوق(ره) نقل میکند، در تأکید بر آن مینویسد:«... معنای این توصیف کمتر از توثیق نیست؛ بلکه بالاتر از آن است.»(36)
شیخ مفید(ره) (متوفی - 413ه) در کتاب «الاختصاص» به روایتی که حضرت امام رضا(ع) به ابوجریر رحمت میفرستد، اشاره میکند و شخصیت قابل اعتماد و موجّه او را میستاید.(37)
نجاشی(38)، شیخ طوسی(39)، علامه حلّی(40) و دیگر بزرگان علم رجال نیز هر یک ضمن معرفی این محدث پرتلاش، در ردیف راویان قابل اطمینان، به ستایش مقام و منزلتش پرداخته.
استادان ابوجریر
با توجه به منابع و روایات موجود، استادان روایی زکریا بن ادریس، همه از امامان بزرگوار(ع) بودند؛ امّا از دیگر اساتید احتمالی وی گزارشی به دست نیامده است. تنها در یک مورد از «صبغ بن نیاته» روایت نقل کرده است.(41) البته از جزئیات حضور زکریا نزد اصبغ بن نباته خبری در دست نیست و مرحوم محقق اردبیلی در جامع الرواة(42) و مرحوم خوئی در معجم رجال الحدیث(43) تنها به متن روایت او از «اصبغ بن نباته» اشاره کردهاند.
شاگردان ابوجریر
ابوالحسن ربّانب صالح آبادی
سیمای یونس بن عبدالرحمن
از این اشاره تاریخی میتوان به طور تقریبی مشخص کرد که این محدّث فرزانه، در کدام سده و در چه سالی به دنیا آمده است. مورخان نوشتهاند؛ هشام بن عبد الملک که یکی از خلفای بنی امیه بود، بعد از این که برادرش یزید عبد المک در سال 105ه. ق از دنیا رفت، به خلافت و حکومت رسید. بنابراین آغاز حکومت او در سال 105ه. ق است و بعد از بیست سال حکومت و سلطنت در سال 125ه. ق مرد.(47)
بر این اساس میتوان گفت که یونس بن عبد الرحمن بین سالهای 105تا 125ه. ق و نیمه اول از سده دوم هجرت چشم به جهان گشود.
قمی بودن
- 1جالب است این نکته را بدانیم که چند نفر از کسانی که از خرمن دانش وی فیض بردهاند، قمی هستند، همانند: عبد العزیز مهتدی قمی که از ناحیه حضرت رضا(ع)وکیل و نماینده بود و به حضرت عرض کرد: من همیشه نمیتوانم به محضر شما شرفیاب شودم برای فرا گرفتن احکام دینی؛ نیازهای دینی خود را از چه کسی اخذ کنم؟ امام در جواب فرمود: از یونس بن عبد الرحمن.(48)
عباس بن معروف قمی، محمّد بن خالد برقی قمّی، ریّان بن شبیب - هم که ساکن قم بودند. - و احمد بن محمد خالد برقی قمی نیز از محضرش استفاده کردند و اینها نشانه قمی بودن اوست، لذا او را در اصل قمی میدانند.
- 2استاد جعفر سبحانی که احاطهاش بر علم رجالشناسی مورد عنایت محققان است، به مؤلّف این مقاله فرمود: به نظر میرسد یونس بن عبد الرحمن، قمّی است.
- 3عبدالقادر بن طاهر بغدادی (متوفّای 429ه. ق)، در کتاب معروف خود، هنگامی که نام گروهها و فرقههای شیعه را ذکر میکند، مینویسد: «از این طائفه است «یونسیّه» که به یونس بن عبدالرحمن قمّی منسوب اند.»(49) و سمعانی در کتاب معتبر خویش چنین مینگارد: «یونسیّه گروهی از شیعه هستند که به یونس بن عبدالرحمن قمی، مولی آل یقطین نسبت داده میشوند.»(50) و شهرستانی نیز در ملل و نحل این مطلب را مورد عنایت قرار داده است.(51)
اساتید
1- عبدالله بن سنان: محدّث و فقیه فرزانه که به گفته نجاشی: مسئولیت بیت المال را در حکومت منصور و مهدی و هادی و هارون الرشید به عهده داشت. او روایتگری مورد اطمینان و از اصحاب و یاران ما و جلیل القدر است که هیچ گونه طعنی بر او روا نیست.(52)
2- عبدالله بن مسکان: از نیکان و ستارهای درخشان در آسمان علم و روایت و از اصحاب اجماع و محدّثی بسیار بزرگوار و مورد اطمینان است.(53)
3- هشام بن سالم: محدّثی است که به طور کامل مورد توجه و اعتماد است و از یاران حضرت صادق و حضرت موسی بن جعفر(ع) به شمار میرود.(54)
4- هشام بن حکم: همان کسی است که با عمرو بن عُبید در مسجد بصره پیرامون مسئله امامت و رهبری جامعه اسلامی مناظره کرد و او را از نظر استدلال و دلیل محکوم کرد.(55) میگویند در اصل اهل کوفه بود، ولی در بغداد به شغل تجارت پرداخت. از نظر روایت بسیار مورد اعتماد و از منظر اعتقاد به ولایت ائمه شیعی، بسیار پایبند و معتقد و در حقیقت یک شیعه راستین بود. وی در سال 179ه. ق در کوفه چشم از جهان فرو بست.(56)
5- حمّاد بن عیسی: از راویان امام کاظم و حضرت رضا(ع) و از اصحاب اجماع است.(57)
6- حمّاد بن عثمان رواسی: از اصحاب اجماع و شخصی مورد اطمینان است.(58)
7- علی بن رئاب: جلیل القدر و محلّ اطمینان و اعتماد و صاحب کتاب و اصلی بزرگ است.(59)
8- حارث بن مغیره: یار سه معصوم (حضرت امام باقر، امام صادق و امام کاظم(ع)) و صاحب جایگاه رفیع و بلندی نزد رجال نویسان شیعی است.(60)
شاگردان
او دانش خود را از کوثر زلال و ناب امامان معصوم(ع) فرا گرفته بود؛ لذا یافته هایش رابه افراد لایق و مستعد میآموخت. در این راستا جمعی از دین باوران و دانش پژوهان، پروانه وار دور شمع وجودش را گرفتند و از محضرش بهره بردند. تعداد شاگردان او را تا چهل و پنج نفر نوشتهاند، که عدهای از آنان بدون تردید، از نخبگان و فرزانگان حوزه حدیث و معارف شیعه محسوب میشوند.(61) به نام چند تن از آنان اشاره میکنیم:
1- محمد بن عیسی بن عبید یقطینی: بیشترین رویاتی که عیسی بن عبید نقل کرده، از یونس بن عبد الرحمن است. او از کسانی است که کتابهای یونس را گزارش داده و میگویند در روزگار خود، از نظر فضل و علم، نظیر نداشت و محلّ اعتماد و اطمینان است.(62)
2- عبد العزیز مهتدی قمی: از وکلا و خاصّان حضرت رضا(ع)بود و در قم زندگی میکرد. او مورد عنایت و اطمینان است.(63)
3- حسن بن علیّ الوشاء: یاز امام رضا(ع)و از چهرهای برجسته و شاخص شیعه است. احمد بن محمد بن عیسی قمی میگوید:
«هنگامی که برای طلب حدیث به کوفه رفتم، در آن جا با حسن بن علیّ الوشاء ملاقات کردم...»
تا این که از قول استادش حسن بن علیّ وشاء نقل میکند.
«من در این مسجد نهصد محدّث و استاد حدیث را دیدم که هر یک میگفت: حدیث کرد مرا، جعفر بن محمّد(ص)(64)
4 - عباس بن معروف قمی: از برجستگان حوزه حدیث، اهل قم و مورد اطمینان است. (65)
5- محمد بن خالد برقی قمی: پدر احمد بن محمد بن خالد است. محمد بن خالد را از یاران موسی بن جعفر و امام رضا و امام جواد(ع) شمردهاند و به او اعتماد دارند.(66)
6- ریان بن شبیب: ساکن قم و از یاران حضرت رضا(ع)بود. او موثّق و مورد اطمینان است.(67)
7- احمد بن محمد بن خالد برقی: صاحب کتاب محاسن.(68)
معرفی آثار
مرحوم نجاشی میگوید: او کتابهای فراوانی دارد. آن گاه به ترتیب کتاب هایش را نام میبرد: «کتاب السهو، الادب، الزکاة، جوامع الآثار، فضل القرآن، کتاب النکاح، الحدود، الصلوه، العلل الکبیر، التجارات و کتاب یوم و لیلة.(70)
جناب شیخ طوسی هم در این زمینه مینگارد: او دارای کتاب و تألیفات فراوانی است، همانند: کتابهای حسین سعید اهوازی؛ بلکه بیشتر از آنها.(71)
صحابی امام
تمام گزارش دهندگان تراجم و دانشمندان شیعی او را از یاران حضرت موسی بن جعفر و حضرت رضا(ع) میدانند.(72) شیخ طوسی در یک مورد او را از یاران امام موسی بن جعفر(ع)و در جای دیگر از یاران و اصحاب حضرت امام رضا(ع)میداند.(73) همچنین نوشتهاند: یونس در دو موقعیت توفیق ملاقات با امام صادق(ع)را یافت؛ اولین بار در کنار قبر رسول اکرم(ص) در مدینه و یک بار هم هنگام سعی بین صفا و مروه. خودش میگوید: برای من ممکن نشد از امام(ع)حدیثی و روایتی بپرسم.(74)
یونس از منظر امام(ع)
موقعیت علمی و حدیثی
از همین راوی خبر دیگری روایت کردهاند که گفت: از حضرت رضا(ع)پرسیدم: آیا یونس بن عبد الرحمن نزد شما مورد اطمینان و اعتماد هست تا احکام دین را از او فرا گیرم؟ امام فرمود: بله.(76)
از این گزارش تاریخی، نهایت اعتماد امام معصوم(ع)به یونس اثبات میشود و با توجه به این روایت است که تمام عالمان و فقیهان متفکر شیعه، برای حجّت بودن گزارش دهندگان روایات و آثار اهل بیت عصمت و طهارت، به وثاقت و مورد اعتماد بودن روایتگر اخبار و احادیث، بسنده کردهاند.
راویانی همانند یونس که ائمه دین، شیعیان را برای فرا گرفتن آموزههای دینی و روایات آل پیغمبر(ع) به آنان ارجاع دادهاند، بین یاران امامان تنها چند نفر هستند؛ ابان بن تغلب، محمد بن مسلم، زرارة بن اعین، ابوبصیر، زکریا بن آدم، عثمان بن سعید و محمد بن عثمان بن سعید.(77)
جناب نجاشی بعد از نقل روایت فوق از عبد العزیز چنین اظهار نظر میکند: این کلام امام، شأن و فضیلت والایی در حقّ یونس است.(78)
بهشتی
پي نوشت ها:
1. کشف الغمه، علي بن عيسي اربلي، ج 2، ص 308.
2. خلاصة الاقوال، علامه حلي، ص 2عليه السلام 7.
3. قاموس الرجال، شيخ محمدتقي ششتري، ج 1، ص 189.
4. جامع الروات، ج 2، ص 21؛ التحرير الطاووسي، شيخ حسن (صاحب معالم)، ص 1عليه السلام ؛ ايظاء الاشتباه، علامه حلي، ص 2عليه السلام 7.
5. اعيان الشيعه، محمد امين، ج 2، ص 224.
6. الفهرست، شيخ طوسي، ص 41.
7. اختيار معرفةالرجال، کشي، ص 554؛ اعيان الشيعه، ج 2، ص 203.
8. التحرير الطاووسي، ص 21؛ کتاب الرجال، ابن داود حلي، ص 48.
9. رجال نجاشي، ص 25؛ الفهرست، شيخ طوسي، ص 41.
10. رجال شيخ طوسي، ص 361؛ رجال علامه حلي، ص 4؛ جامع الرواة، ج 1، ص 21.
11. رجال طوسي، ص 396؛ اختيار معرفة الرجال، ص 614.
12. رجال الطوسي، ص 396؛ اختيار معرفة الرجال، ص 614؛ اعيان الشيعه، ج 2، ص 346؛ معجم رجال الحديث، ج 1، ص 21.
13. رجال نجاشي، ص 318؛ جامع الروات، ج 2، ص 396.
14. رجال نجاشي، ص عليه السلام 3؛ رجال شيخ طوسي، ص 365.
15. جامع الروات، ج 1، ص 51؛ رجال ابن داود، ص 38؛ معجم رجال الحديث، ج 2، ص 128.
16. الفهرست، ص 42؛ رجال نجاشي، ص 84؛ جامع الروات، ج 2، ص 25.
17. رجال ابن داود، ص 4عليه السلام ؛ معجم رجال الحديث، ج 2؛ ص 14؛ جامع الروات، ص عليه السلام
18. رجال شيخ طوسي، ص 398.
19. جامع الروات، ج 1، ص عليه السلام 8؛ معجم رجال الحديث، ج 3، ص 15.
20.رجال شيخ طوسي، ص 398؛ اختيار معرفةالرجال، ص 552؛ معجم رجال الحديث، ج 3، ص 34.
21. الفهرست، ص 15؛ رجال ابن داود، ص 54.
22. رجال النجاشي، ص 53؛ معجم رجال الحديث، ج 3، ص 30.
23. جامع الروات، ج 1، ص 36.
24. معجم رجال الحديث، ج 3، ص 10.
25. ابوجریر به ضم جیم و فتح را نیز گفته شده است. (رجال علامه، ص 76رقم ).8
26. از تاریخ دقیق ولادت او گزارشی در دست نیست؛ اما این احتمال ممکن است داده شود که چون رجال شناسان او را از یاران امام صادق(ع)شمردهاند، بنابراین با توجه به تاریخ شروع امامت آن حضرت ( 114ه) زمان ولادت وی به قبل از سال (114ه) بر میگردد. این احتمال با تنها روایتی که ابوجریر از امام محمد باقر(ع) ( بحار 3/170/96 ) و نیز از اصبغ بن نباته نقل کرده است، قوت مییابد؛ زیرا شروع امامت حضرت باقر(ع)سال ( 95ه) و شهادت ایشان ( 114ه) بود، اصبغ بن نباته نیز از یاران حضرت علی(ع)بود که به نقل آقا بزرگ تهرانی در الذریعه 362/15بعد از یکصد هجری وفات یافت.
27. تنقیح المقال، ج 2ص .184
28. معجم الثقات، ص ( .93به نقل از رجال کشی، ص ).281
29. کافی، ج 1ص 380ح .1
30. رجال شیخ طوسی، ص 377 365 200و .396
31. رجال کشی، ص 616رقم .1150
32. وسائل الشیعه، ج 6ص 69ح ( .7348محمد بن الحسن با سناده... عن ابی جریر زکریا بن ادریس القمی قال: سألتُ اباالحسن الأول، عن الرجل یصلی بقوم یکرهون ان یجهر ببسم الله الرحمن الرحیم؟ فقال: لا یَجْهَر.)
33. رجال کشی، ص 329/390و همان .759/404
34. کافی، ج 1ص 380ح ...( .1عن ابی جریر القمی، قال: قلت لأبی الحسن(ع)جُعِلتُ فداک قد عَرَفْتَ انقطاعی الی ابیک ثم الیک، ثم حَلَفْتُ له و حق رسول الله(ص)و حق فلان و فلان، حتی انتهیت الیه، بانّه لایخرج منی ما تخیرنی به الی احد من الناس و سألته عن ابیه، أحیّ هو او میت؟ فقال: قدواللّه مات. فقلت: جعلت فداک ان شیعتک برون ان فیه سنة اربعة انبیاء. قال: قدوالله الذی لا اله الّا هو ملک. قلت: هلاک غیبة او هلاک موت؟ قال: هلاک موت. فقلت: لعلّک منی فی تقیة؟ فقال: سبحان اللّه. قلت: فأوصی الیک؟ قال: نعم. قلت: فأشرک معک فیها احداً؟ قال: لا، قلت: فعلیک من اخوتک امام؟ قال: لا. قلت فأنت الامام؟ قال: نعم.)
35. من لا یحضره الفقیه، ج 4ص .471
36 .قاموس الرجال، ج 4ص .193
37 .الاختصاص، ص .85روایت مذکور در بخش پیوند با ولایت به تفصیل آمده است.
38 .رجال نجاشی، ص 173رقم .457
39 .رجال طوسی، ص 377 365 200و .396
40 .رجال علامه حلّی، ص 76رقم .8
41 .الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 15ص .362وی از یاران ویژه علی(ع)بود و به قول آقا بزرگ تهرانی در «الذریعه» تا بعد از یکصد هجری زنده بود.
42 .جامع الرواة، ج 1ص .371
43 .معجم رجال الحدیث، ج 21ص .81
44 .کلیات فی علم الرجال، ص .205
45 .رجال کشی، ج 2ص 777فهرست شیخ طوسی، ص 181رجال نجاشی، ص 311و الانساب سمعانی، ج 13ص .350
46 .رجال نجاشی، ص 311و تنقیح المقال، ج 3ص .338
47 .حیوة الحیوان دمیری، ج 1ص 102و فرهنگ معین، ج 6بخش اعلام، ص .2278
48 .رجال کشی، ج 2ص 778و .786
49 .الفَرق بینَ الفِرَق، ص .180
50. الانساب، ج 13اواخر جلد.
51. الملل و النحل، ج 1ص .188
52. رجال نجاشی، ص .148
53. همان.
54. همان، - 305
55. رجال کشی، ج 1ص .550
56 .رجال نجاشی، ص 305و رجال کشی، ج 1ص .526
57 .رجال کشی، ج 2ص 830و نجاشی، ص .104
58 .رجال نجاشی، ص 106و رجال کشی، ج 2ص .830
59 .فهرست شیخ طوسی، ص .87
60 .رجال نجاشی، ص 101جامع الروات، ج 2ص 357و تنقیح المقال، ج 3ص .374
61 .تنقیح المقال، ج 2ص .374
62 .نجاشی، ص .235
63 .رجال کشسی، ج 2ص .779
64 .رجال نجاشی، ص .29
65 .همان، ص .200
66 .رجال شیخ طوسی، ص 386و .404
67 .رجال نجاشی، ص .118
68 .تنقیح المقال، ج .339 3
69 .ر - ک: رجال کشی، ج 2ص .710
70 .رجال نجاشی، ص .313
71 .فهرست شیخ طوسی، ص .181
72 .خلاصه علامه، ص .184
73 .رجال شیخ طوسی، ص 343و .395
74 .رجال کشی، ج 2ص 780و نجاشی، ص .343
75 .رجال کشی، ج 2ص .779
76 .همان، ص .884
77 .وسائل الشیعه، ج 18ص 110 - 107اصول اصلیه، سید عبدالله شبّر، ص 138و رجال نجاشی، ص .7
78 .رجال نجاشی، ص .312
79 .رجال کشی، ج 2ص .779
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}