علم در جهان سوم
علم در جهان سوم
ترجمه: شايسته اسمعيلي پور
بسياري از محققان كشورهاي در حال توسعه بر اين باورند كه با توسعه حصارهاي انتشاراتي، در يك دايره اغفال و ـ به گفته برخي ـ تعصب، كه علم را محكوم به نسيان و فراموشي ساخته، به دام افتاده اند.
لوئيس بناتيز ـ بريبسيكا زماني كه از سال هاي نخستين انتشار مجله علمي مكزيكي به نام Archivos de Investigation Media كه وي سردبير آن بود ياد مي كند، دلتنگي غريبي را در دل احساس مي كند. اندكي پس از انتشار اين مجله در سال 1970، موسسه علمي "SCI" كه يك شركت خصوصي در فيلادلفياست، با قرار دادن نام مجله در scientific citation Index خود موافقت نمود. عناوين مقالات اين موسسه (SCI) برگزيده اي از 3300 مجله منتخب از بين بيش از 70000 مجله علمي است كه در سراسر جهان منتشر مي شوند. با قرار گرفتن در SCI و چند پايگاه داده اي مهم ديگر، زماني كه دانشمندان به دنبال اكتشاف جديد در زمينه مورد نظر خود هستند و در مقالات اين مجلات به دنبال يافته هاي جديد مي گردند، كارهاي قبلي انجام شده در آن زمينه را در مقاله خود ذكر مي كنند.
تحليل مقالات منتشر شده در سال 1994 توسط برخي از 3300 مجله اي كه در science citation Index قرار دارد، پايگاه داده هاي تجاري است كه به صورت گسترده توسط محققان مورد استفاده قرار مي گيرد و جدول شماره 1 را تشكيل مي دهد.
به طور حتم قرار گرفتن در اين فهرست داراي شرايطي است: بدين منظور، مجله Archivos بايد شماره هاي خود را به موقع انتشار دهد، براي عناوين اسپانيايي آن خلاصه انگليسي داشته باشد، و داراي $10000 فروش از طريق اشتراك نمايه باشد و مجله تمام اين شرايط را تا سال 1982 برآورده ساخته بود. بناتيز ادامه مي دهد: ((اما از آن پس ورود كشور به بحران شديد اقتصادي منجر به شش ماه وقفه در انتشار مجله شد. اگر چه مسئولان مجله وضعيت را براي ISI شرح دادند و از مديران آن تقاضا كردند فرصتي به آنان بدهند، اما SCI ديگر نمي توانست منتظر بماند و صبر پيشه كند. و بدين ترتيب از پايگاه داده ها خارج شديم.)) از آن پس مجله تلاش كرد تا با افزايش جاذبه و گيرايي، دوباره خود را در داخل دايره علم جاي دهد؛ بدين منظور در كنار هر مقاله اسپانيايي ترجمه انگليسي آن نيز ارائه مي شد. بعد از آن كلاً انتشار نسخه هاي اسپانيايي متوقف و يك سردبير امريكايي مسئول مجله شد و اصرار بر آن بود كه تمام نويسندگان به زبان انگليسي بنويسند تا از اشتباهات ترجمه اي جلوگيري شود و مجله نيز به "Archies of Medical Research" تغيير نام داد. در اين ضمن مجله هيئت مديره اي از محققان سرآمد مكزيكي، و يك كميته بازبيني بين المللي متشكل از 15 نفر از دانشمندان امريكايي، كانادايي و اروپايي تشكيل داد. در دسامبر گذشته اين مجله از سوي نمايندگي علوم ملي مكزيك بالاترين رتبه را به خود اختصاص داد و به رغم كاهش ارزش پزو در ماه ژانويه كه باعث 40 درصد افزايش در قيمت مجله شد، شماره تابستان امسال يك ماه زودتر منتشر شده است. بناتيز با تأسف ابراز داشت: ((امّا ISI اظهار مي دارد كه مجله هنوز به حد استاندارد آنان نرسيده است. به من گفته اند كه اسامي دانشمندان عضو هيئت مديره اغلب به اندازه كافي ذكر نمي شوند)). (با تشكر از پايگاه داده ذكر اسامي مانند SCI، بايد گفت كه محققان هم اكنون با تعداد دفعاتي كه مقالاتشان به عنوان مرجع در مقالات ديگر ذكر شده رده بندي مي شوند.) وي اظهار مي داد كه ((13 نفر از دانشمندان بيوشيميست تراز اول مكزيكي كه اسامي آنها به عنوان مرجع ذكر شده به عنوان هيئت مديره انتخاب شده اند)). چرا در اعطاي چنين استانداردي به ما مسامحه مي شود، در حالي كه درباره مجلات جديد امريكايي كه هنوز انتشار نيافته اند و در مجله science يا Nature آگهي ميشود كه طي شش ماه آينده وارد بازار خواهند شد، اعلام مي گردد كه در SCI نيز قرار خواهند گرفت؟))
در سال هاي اخير بسياري از كشورهاي در حال توسعه به افزايش سرمايه گذاري هاي خود در زمينه تحقيقات علمي پرداخته اند. مجلات جهان سوم نيز سعي در حفظ موقعيت خود در جامعه بين المللي علمي دارند. شكاف موجود در انتشار مجلاتي كه زير پوشش انتشارات Science citation Index قرار مي گيرند (و هرگز سهم عمده اي را به خود اختصاص نمي دهند) تا سال 1981 به 40 درصد كاهش، تنزل يافت. تعدادي از مجلات برجسته كشورهاي توسعه نيافته شاهد افت نفوذ خود بوده اند و ميزان استناد به اسامي آنها در مجلات ديگر در دهه اخير به سرعت كاهش يافته است.
بناتيز در اين محروميت تنها نيست. طبق مصاحبه اي كه با بيش از 100 دانشمند از كشورهاي جهان سوم در اين باره صورت گرفته، آنان به حصارهاي ساختاري و تعصب هاي نافذي اشاره مي كنند كه سد راه محققان كشورهاي فقير در تبادل اكتشافات شان با جهان صنعتي و با يكديگر مي شود. اگر چه كشورهاي در حال توسعه 1/24 درصد از دانشمندان جهان و 3/5 درصد از هزينه هاي صرف شده در جهت تحقيق را به خود اختصاص مي دهند، اما اكثر مجلات سرآمد، نسبت كمتري از مقالات نويسندگان اين ملل را منتشر مي سازند.
سايه حاكم بر انتشار علوم در مجلات سرآمد، اكثر تحقيقات انجام شده در جهان سوم را محكوم مي كند و تلاش هاي ملل فقير براي تقويت مجلات علمي وطني و به همراه آن كيفيت تحقيقات در كشورهايي را كه بيش از همه به آن احتياج دارند عقيم مي گذارد. ريچارد هورتون سردبير مجله Iancet مي گويد: (( اين عمل ممكن است جهان صنعتي را از معلومات و اطلاعات مهم محروم سازد.)) وي مي افزايد: ((يكي از دلايل پديدار شدن بيماري هاي مسري مانند ويروس Ebola اين است كه تغييرات اقتصادي در كشورهاي در حال توسعه بشريت را بسوي اكوسيستمي هدايت مي كند كه پيش از اين از آن جدا شده است. تنها راه درك مراحل و اثرات اين امر، انتشار كارهاي محققان محلي است.))
اگر چه نسبت علوم سرآمد در كشورهاي در حال توسعه در دو دهه اخير پيشرفت كرده، ولي عوامل بسياري ممكن است در تغيير اين نسبت موثر باشند. ايالات متحده امريكا مسئوليت سه نمايه تجاري از مجلات جهان سوم را بر عهده گرفته است. تعدادي از كشورهاي در حال توسعه براي رسيدن به استانداردهاي عالي مبالغي را براي اعطاي جايزه به دانشمندان و مجلات محلي شان اختصاص دادهاند. اما تحولي كه محل بيشترين اميد براي پيوند دانشمندان جهان سوم و كشورهاي پيشرفته است جنبش سريع ارتباطات علمي در شبكه اينترنت بوده كه در عين حال ممكن است اشتباهاً فاصله اطلاعاتي بين فقيرترين و غني ترين كشورهاي جهان را بيشتر و آشكارتر سازد.
نمودار 2. مجلات جهان سوم در Science Citation Index
بناتيز اظهار مي دارد كه به تلاش خود براي عضويت در اين ((كلوپ)) ادامه خواهد داد؛ همانگونه كه مجلات به اصطلاح بين المللي كه به طور گسترده در امريكا و غرب اروپا منتشر ميشوند، گاهي در مناطق نيمه صنعتي از آنها ياد مي شود. بناتيز مي داند كه بخت او بسيار ضعيف است (شمار مجلاتي كه جزو SCI بوده اند از 80 مجله در سال 1918 به 50 مجله در سال 1993 تقليل يافته است). وي همچنين دريافته كه وقتي مجله Archives در نمايه بيايد، مقالات و كارهاي انتشار يافته در صفحات آن تقليل خواهد يافت.
رو جويواي. منجيني از دانشگاه سائوپائولو در بررسي هاي خود نشان داد كه مقالات انتشار يافته توسط 487 بيوشيميست برزيلي در مدت 15 سال گذشته چقدر اندك بوده است. مقالاتي كه اين دانشمندان به مجلات بين المللي فرستادند هر كدام به ميزان متوسط 2/7 بار مورد استناد قرار گرفت و از آنهايي كه به مجلات برزيلي فرستاده شد تنها سه مورد در SCI نمايه شد. اين حضور پايين، حد ميانگين است: طبق بررسي هاي ويرجينيا كانو از دانشگاه كوئين مارگارت در در اسكاتلند، 70 درصد از مجلات امريكايي لاتين در هيچ نمايه اي ذكر نشده است. كانو مي نويسد: "آنان محكوم به حضوري روح مانند و نامرئي هستند".
بناتيز اظهار مي دارد: متأسفانه ناشران پايگاه داده ها بر ميزان استناد براي انتخاب مجلات به منظور قرار گرفتن در اين پايگاه ها تكيه كرده اند كه اين ((حيطه و دايره اي نادرست)) است. وي مي افزايد ((ما استنادهاي زيادي نداشته ايم، زيرا مجله ما آنچنان مشهور نيست؛ چرا كه در نمايه هاي بينالمللي گنجانده نشده است)). كريستوفرتي زيلنسكي مدير اطلاعات بيوپزشكي سازمان جهاني بهداشت دفتر مطلقه شرق مديترانه گويد: ((كنار گذاشتن پايگاه هاي داده اي و رفتن به سوي قفسه هاي كتابخانه مشكلي را حل نمي كند، وقتي كتابخانه هاي تحقيقاتي غرب مجلاتي را دريافت مي دارند كه از معروفيت بالايي برخوردارند، مجلاتي را كه خارج از اين دايره جادويي و برپايه استنادها سمت، مشترك نمي شوند. پر واضح است كه ما در بازبيني و استناد داراي سيستم بسته اي هستيم.
ديويد پندلبري در يك تحليل از ISI پاسخ مي دهد كه ((حضور نداشتن در SCI يا MEDLINE يا INSPEC يا بسياري ديگر از پايگاه هاي داده اي، حقيقت ناخوشايند وضعيت كنوني علم در جهان است. ده سال پيش يوجين كارفيلد رئيس سابق شركت اظهار مي كرد كه ((فرصت تغيير اين حقيقت، بي نتيجه ماند)). وي مي افزايد: ((جلسه اي را تشكيل دادم كه در آن بنگاه ركفلر و بنياد ملي علوم مبلغ $250000 را براي ترفيع 300 مجله جهان سوم اختصاص دادند. من فكر مي كردم كه اين پيشنهاد مسخره اي باشد. با اين وجود نه راكفلر و نه بنياد ملي علوم و نه هيچكس ديگري از عهده بودجه نمايه سازي مجلات برنيامد)). وي مي افزايد: ((در صورتي كه هر چيز واقعاً باارزشي در كشورهاي در حال توسعه كشف شود در مجلات سرآمدي انتشار مي يابند كه ما آنها را نمايه مي كنيم.)) بناتيز و ديگران در اين باره ادعا مي كنند كه ((مثلاً وبا را كه در حال حاضر در مكزيك رو به افزايش است. محققان ما يافته هاي جالبي درباره خصوصيت هاي نژادي جديد در دست دارند. ولي مجلات بين المللي از انتشار مقالات ما امتناع مي ورزند؛ چرا كه وبا را جزء خبرهاي داغ نمي دانند. اما اگر اين خصوصيت نژادي در سطح وسيع تري از تكزاس و كاليفرنيا گسترش مي يافت چه اتفاقي مي افتاد؟ آنگاه اين مسئله را مهم مي انگاشتند؛ در اين بين معلومات قبلي درباره اين بيماري به دست فراموشي سپرده مي شد و دانشمنداني كه درباره اين موضوع تحقيق مي كردند آن را در مجلات مكزيكي نمي يافتند، چرا كه در نمايه نيامده بود.))
هورتون اشاره مي كند كه ((ضروري است كشورهاي در حال توسعه تحقيقاتشان را با يكديگر مبادله كنند؛ و اين بسيار غير اخلاقي است كه راهي براي محققان (جهان سوم) براي تبادل نظر با روند اصلي علم پزشكي وجود نداشته باشد.))
البته، تمام مجلات محلي صلاحيت ندارند مشمول اين قانون شوند. كرائوسكوپف، بيوشيميست دانشگاه چيل كه طي سال ها، انتشارات علمي امريكاي لاتين را مورد بررسي قرار داد. اظهار مي دارد: ((بسياري از مجلات از لحاظ علمي شايستگي انتشار ندارند. ما بايد دست به مقابله رودر رو بزنيم و در بهبود كيفيت پايين برخي از مجلاتمان بكوشيم)). طبق اظهارات كي. جي. گارج عضو موسسه علوم ملي دهلي نو ((20 درصد از بيش از 1500 مجله منتشره در هند مورد داوري قرار گرفته اند و دائماً منتشر مي شوند)). منجيني گزارش مي دهد كه ((حقيقتاً تمامي 400 مجله علمي برزيل يا داراي يك خط مشي و سياست چندان كارآمد نيستند و يا اصلاً هيچگونه سياستي ندارند.)) فلور لاكانيلائو رئيس سابق دانشگاه يلسيني در ويرايا مي گويد: ((همانگونه كه مشهور است در اين مطبوعات علمي به ندرت مورد بازبيني قرار مي گيرد؛ چرا كه دچار كمبود داوران زبردست هستيم و نيز به دليل دسترسي نداشتن متخصصان خارجي به اين مجلات قضاوت درباره اين مطبوعات ممكن است. با به كارگيري نتايج تحقيقات اشتباه حتي ممكن است انتشار مجلات فيليپيني مضر نيز باشند. اگر چه مشكل مي توان پذيرفت كه در اين تحقيقات، اكثر بودجه تخصيص داده شده به هدر رفته است.))
با چنين ادعايي، بحثي كه پيش مي آيد اين است كه چگونه علم مناسب را در جهان سوم تشخيص دهيم و آن را تقويت كنيم، چرا كه اين علم اغلب با علم نامناسب اشتباه مي شود ـ و چگونه آن را با محققان كشورهاي فقير ديگر و نيز با "كلوپ" مورد اشاره تبادل كنيم.
استركي هيكز مدير كل شوراي مصلحت تحقيقات علمي از هلند در زمينه مسائل توسعه اي اظهار مي دارد: ((نتايج تحقيقات در مباحث آموخته شده از كشورهاي سنگال و گامبيا، مثلاً درباره ميزان تأثير واكسن هاي خوراكي و تزريقي فلج اطفال، به افريقاي جنوبي نيز مربوط مي شود، اما اگر چنين مباحثي منتشر شوند به ندرت به خارج از مرزها راه مي يابند.))
به منظور رفع اين مشكل چندين موسسه، برنامه هاي تشويق آميزي را ترتيب دادند تا به دانشمندان براي انتشار مقاله در مجلاتي كه به دقت مورد بازبيني قرار مي گرفتند و از موفقيتي نيز برخوردار بودند جايزه اي بدهند. لاكانيلائو چنين گزارش مي دهد كه ((در مركز توسعه شيلات آفريقاي جنوبي [SEAFDEC] شرايط انتشار مقاله در مجلات تحت پوشش ISI را در سال 1980 به منظور ارتقا كيفيت معرفي كردم و 50 درصد از حقوق سالانه محققان در سال 1989 را بعنوان پرداخت تشويقي تعيين نمودم. در 1993 شمار مقالات منتشر شده هر دانشمند به 7 برابر افزايش يافت. مانوئل ولاسكو كه سرپرست برنامه توسعه تحقيقات ونزوئلا بود اظهار مي داردكه مقالات نمايه شده SCI، زماني كه برنامه وي در سال 1990 شروع شد 57 درصد بود. نمايندگي بودجه تحقيقاتي برزيل كه مبلغ تحقيقاتي قابل توجهي را به دانشمنداني كه در مجلات بين المللي مقالاتشان به چاپ مي رسيد تعلق داده بود) تا سال 1980 چهار برابر افزايش در تعداد آثار دانشمندان برزيلي را كه با كالج هاي امريكايي و اروپايي همكاري مي كردند مشاهده نمود.
اين برنامه هاي تشويقي موانع و مشكلات خاص خود داشت. تئودورا با گارينائو عضو SEAFDEC اظهار مي دارد: ((همانگونه كه اين مشوق ها باب طبع هستند، ممكن است به ورود تحقيقات يا دست كم بخشهاي قابل انتشار و بي محتوا ]مقالات كم محتوا ناشي از پرداختن به يك يافته تحقيقاتي منفرد[ و مقالات بي ارزش در مسابقه انتشاراتي منجر شود.
انريك ام اويلا زيست شناس دريا در دانشگاه فيليپين واقع در شهر بسيو اظهار مي دارد: ((يك مشكل ديگر انتشار موضوعات كهنه است. خود من خبر دارم كه محققان دو يا سه موضوع اخير كه مورد تشويق شده بودند، اطلاعات سال هاي 1970 را بازيابي و منتشر كرده بودند.)) متأسفانه برخي از دانشمندان هشدار مي دهند كه با مقالات مورد پسندي كه در مجلات بين المللي منتشر ميشوند (در برزيل، افريقاي جنوبي و فيليپين به چنين مقالاتي براي بار دوم همانند مقالاتي كه در كشورشان منتشر مي شود پاداش هايي تعلق مي گيرد) و با برنامه هاي تشويقي آنها، ممكن است مجلات محلي براي ابد محكوم به كناره گيري شوند. هب و سوري، جامعه شناس علم در موسسه تحقيقات علمي ونزوئلا جلسه يونسكو را به تحليل نقاط ضعف مجلات امريكاي لاتين دعوت مي كند. متخصصان توضيح مي دهند كه: ((انتشار، در يك دايره محدود نامناسب و كلاسيك زنداني است: مجلات محلي نفوذ و رواجي در سطح محلي ندارند، چرا كه دانشمندان بهترين نتايج تحقيقات خويش را در خارج به چاپ مي رسانند. محققان امريكاي لاتين مقالات خود را در مجلات خارجي منتشر ميسازند، چرا كه مجلات محلي نتايج تحقيقات آنان را به دنياي علم نمي رسانند.)) اين جلسه در سال 1964 برپا شده بود و سوري در طي 30 سال تغيير چنداني را مشاهده نكرد: مگر در مورد رشد عظيم و تخصصي شدن معلومات، كه بر جاذبه مجلات خارجي بيش از پيش مي افزود: بناتيز اظهار مي دارد كه حتي پزشكان عضو هيئت تحريريه Archives، 70 درصد از گزارش هاي خود را براي مجلات نمايه شده در SCI، به امريكا و اروپا مي فرستادند. شوراي ملي علوم در برزيل و مكزيك با درجهبندي مجلات و حمايت همه جانبه از مجلاتي كه در صدر قرار مي گيرند، كوشيد اين دايره را بشكند. در برزيل طي اقدامات اوليه 83 درصد از مجلات محلي كنار گذاشته شد. برخي زمينه ها بيش از سايرين نامناسب به نظر مي رسيدند: كمتر از 7 درصد از مجلات كشاورزي حذف شدند. مكزيك نيز در چنين اقدام مشابهي سال گذشته 20 عنوان از ((بهترين مجلات مكزيكي)) را مشخص نمود. دو عنوان از اين مجلات تحت پوشش SCI قرار گرفت. در حالي كه بسياري از مجلات بسيار خوب و عالي در كشورهاي در حال توسعه حذف و ناديده گرفته مي شوند، زيلنسكي سردبير مجله "British Medical Journal" اظهار مي دارد كه ((2 درصد شركت و حضور در مباحثات علمي بين المللي كه توسط خدمات نمايه سازي غرب به جهان سوم اختصاص مي يابد، مقداري اندك در قبال 80 درصد بازدهي علمي جهان است.
اين مسئله بخصوص در مورد موضوعاتي همچون پزشكي صدق مي كند، جائي كه بيماريهاي اجتماعي مانند سرخك و سل توجهي به كساني كه در آن زمينه فعاليت مي كنند و پيشگام هستند ندارند و با مسافرتهاي هوايي و در مراجعات منتشر مي شوند. اين بيماري ها همانند اطلاعات منحصر به فرد درباره موضوعاتي چون ايدز، تنوع حياتي گرمسيري و پزشكي سنتي به خوبي در مجلات محلي زير پوشش قرار مي گيرند.))
به رهبري زيلنسكي اتحاديه اي از ناشران 223 مجله پزشكي تشكيل شد كه تقريباً همه آنها متعلق به كشورهاي توسعه نيافته بودند. اين اتحاديه همراه با يك شركت انگليسي اطلاع رساني در جولاي گذشته، دست به ايجاد يك نمايه CD-ROM ماهانه به نام Extra-MED كرد كه شامل 8000 تصوير از كل صفحات آخرين شماره هاي مجلات بود. قيمت اين پايگاه داده اي 750 دلار براي اعضاي متعلق به كشورهاي جهان سوم (و 1500 دلار براي كشورهاي غني تر) است. اين پايگاه داده SCI يا قيمت آن 10990 دلار مي باشد براي تقريباً همه كتابخانه هاي كشورهاي توسعه نيافته دست نيافتني، اما از طرفداران بيشتري برخوردار است (ISI برخي اوقات تخفيف هايي را براي مشترياني از كشورهاي فقير مبذول مي دارد).
زيلنسكي مي گويد: ((منافع بين مجلات شركت كننده تقسيم مي شود و نبايد براي چاپ نسخه هايي از عناوين ديسك ها به محققان حق التأليف بپردازند، و ((اين، همچون فراهم كردن انگيزههاي مورد نياز (بودجه ها) براي ارتقاي كيفيت مجلات است. ما اميدواريم كه مجلات مرتبط به بهداشت و سلامتي در كشورهاي در حال توسعه را به جرگه اصلي مطبوعات تحقيقي وارد كنيم. اين موضوع فقط به مجلات پزشكي محدود نمي شود: شركت انگليسي اطلاع رساني با سازمان غذا و كشاورزي سازمان ملل براي ايجاد يك پايگاه داده اي CD-ROM مشابه، شامل 500 مجله كشاورزي، و با يونسكو براي ايجاد يك SCI ديگر شامل 500 نشريه در تمام زمينه هاي علمي و فنآوري توافق كرد.
زيلنسكي تصديق مي كند كه بازار جهان سوم ممكن است گاهي اوقات محدود باشد، چرا كه از هر 10 كتابخانه، كمتر از يك كتابخانه به رايانه مجهز است و همين امر درباره رايانه مجري CD-ROM نيز صدق مي كند. اما نمايه مي تواند دانشمندان كشورهاي جهان سوم را مورد توجه محققان امريكايي و اروپايي قرار دهد. ابزار مربوط به كاوش در ديسك براي تعيين عنوان هايي كه بايد مورد مطالعه قرار گيرد و گزارش اين آمار به اتحاديه، تنظيم شده است. زيلنسكي مي نويسد: ((مسلماً اين بيعدالتي در نمايه سازي و تجزيه و تحليل استنادات مي تواند جبران و تصحيح شود.))
شايد براي چنين خوش بيني هايي كمي زود باشد. بسياري از محققان جهان سوم (در حدود نيمي از آنهايي كه در اين باره مورد مصاحبه شد و راضي به دادن توضيحاتي در اين باره بودند) قانع شده اند كه مسئولان مجلات علمي سرآمد تمايل بيشتري به رد مقالات فرستاده شده از يك موسسه جهان سوم نسبت به مقاله اي به همان كيفيت از كشورهاي پيشرفته دارند. مهم تر اينكه آنها اظهار مي دارند كه حتي وقتي مقالات آنها در مجلات معتبر به چاپ مي رسد، دانشگاه هاي آنان مقالات و كارهايشان را ناديده مي گيرند و تمايل به پيگيري مقالات بعدي دارند كه دانشمندان امريكايي و اروپايي در دنباله كارهاي آنان ارائه مي كنند. سوبيا آروناچالام كه بر روي موفقيت هاي انتشاراتي در زمينه علوم در موسسه تحقيقي مركزي الكتروشيمي هند كار مي كند و مي گويد: ((اكثر مردم افريقا و آسيا اظهار مي دارند كه تعصب خاصي نسبت به آنان وجود دارد؛ در حالي كه اكثر امريكاييها و اروپاييان با اين عقيده مخالفند. وي مي گويد: "من خود چنين ادعايي را شنيده ام، ليكن حقيقتاً با آن موافق نيستم". فلويداي بلوم سردبير مجله Science به اين ادعا پاسخ مي دهد كه: ((در مجلات سطح بالا كه خود به عنوان سردبير و بازبين در يكي از آنها فعاليت مي كنم، سعي ما بر اين است كه نقطه اتكايي براي عقب مانده ها باشيم تا علم كشورهاي توسعه يافته را به هر جايي كه ممكن است ارائه كنيم.))
دلايل آماري براي تائيد اظهارات سردبير ناكافي است، چرا كه گردآوري آن نياز به پيگيري تمام مقالاتي دارد كه فرضاً از سوي يك مجله رد شده اند تا بتوان ثابت كرد كه چند مقاله با همان كيفيت و محتوا پس از رد مقاله فرستاده شده از جهان سوم، مورد قبول قرار گرفته اند. يك محقق امريكاي جنوبي چنين كنايه مي زند كه ((مثل اين است كه شما بداني همسرت بي وفاست ولي هيچ دليلي براي اثبات آن نداشته باشي.)) البته برخي محققان سرشناس و محترم اظهار مي كنند كه چنين ادعايي حقيقتاً صحت دارد. سي. ان. آر رائو رئيس مركز عالي تحقيقات علمي جواهر لعل نهرو ميگويد: ((در ذهن من اين موضوع به خوبي روشن است كه تعصبات ذاتي در ذهن برخي مخاطبان غربي در مورد مولفان كشورهاي جهان سوم وجود دارد. مخاطبان غربي احساس مي كنند كه كارها و آثار با كيفيت مطلوب در كشورهاي در حال توسعه پديد نمي آيد. خود من به مدت 40 سال در مجلات مشهور جهان فعاليت كرده ام ولي حتي هنوز هم با تعصباتي از سوي مخاطبان مواجه مي شوم. اين موضوع امري رايج است.))
دانشمنداني هستند كه از كشورهاي توسعه يافته به كشورهاي توسعه نيافته نقل مكان ميكنند و همين تغيير محل سكونت، ذهنيت مخاطبان را نسبت به آنان عوض مي كند. بناتيز ميگويد: ((زماني كه در بوستون دانشجوي دوره دستياري پزشكي بودم، مي توانستم مقالاتم را در مجله امريكايي "American Journal of Pathology" در كنار دو پاتولوژيست مشهور امريكايي به چاپ برسانم. مقالاتم بي هيچ اشكالي چاپ مي شدند بعد به دانشگاه بن در آلمان رفتم و دو مقاله در مجله Nature به چاپ رساندم. سپس به مكزيك بازگشتم، در حالي كه كوله بارم پر از تجربه و مهارت بود. اما در حال حاضر وقتي مقالاتي به همان مجلات مي فرستم بي درنگ آن را رد ميكنند.)) ويلند جورز بيولوژيست دانشگاه كيپ تاون در افريقاي جنوبي توضيح مي دهد كه: ((كيفيت بازبيني دقيقي كه در مجلات علمي مطرح وجود دارد بسيار نادرست است و اين امر موجب ايجاد موقعيتي به نام جهان اول مي شود. به نظر مي رسد كه آنان در برابر محققان امريكايي و اروپايي انتظارات بيشتري از محققان ما داشته باشند. ((در برخي موارد اين موضوع موجب مي شود تا در انتشار يافته ها و نتايج مهم تأخير شود. جورز به اين موضوع اشاره مي كند كه سه پيشرفت نامنتظره در زمان ارائه آن به مجلات مهم مورد توجه قرار نگرفت و جدي گرفته نشد. اولي درباره اين موضوع بود كه داروي ضدسرطان 5-آزاسي تي دين مي تواند سلول هاي جنيني را در جهت ايجاد عضله و چربي هدايت كند، دو موضوع ديگر نيز در رابطه با متابوليسم ذرات ليپوپروتئين با غلظت كم در بدن است.
جورز مي گويد: ((اين مقالات بارها پست شد تا اينكه بالاخره با انتشار آنها موافقت شد اگر چه سردبيران اين اثر را قابل چاپ مي خواندند.))
بسياري از مقالات ديگر، بخصوص مقالاتي در زمينه هاي كاربردي كه بيشتر كشورهاي در حال توسعه بودجه علمي خود را به آن اختصاص مي دهند هيچگونه مخاطبي در ميان محققان برجسته دنيا ندارد. جورج اف.آر اليس، كيهان شناس سرآمد دانشگاه كيپ تاون مي گويد: ((من مشكلي خطرناك و درازمدت را از سوي دنياي علمي در برابر تحقيقات كاربردي مي بينم. طبق طبقهبندي، فيزيك نظري در صدر و رشته هاي كاربردي و عملي در سطوح پايين قرار مي گيرند. اما براي دانشمندان كشورهاي جهان سوم، بهتر و مناسب تر اينست كه بيشتر به تحقيقات كاربردي بپردازد.)) اليس مي گويد: ((جامعه علمي بين المللي وظيفه دارد كه نتايج و يافته هاي سطح بالا را تشخيص دهد.)) تشخيص و تمييز يافته ها در برگيرنده استنادهاي كساني است كه بر پايه كارهاي ديگران اثر خود را ارائه مي دهند. جكوس كي لارد از ORSTOM، نمايندگي كمكهاي بين المللي فرانسه پس از بررسي مقالات منتشره 207 دانشمند از آفريقا، امريكاي لاتين و آسيا اظهار مي دارد: ((دانشمندان كشورهاي در حال توسعه در يك دايره بسته به دام افتاده اند، چرا كه حتي وقتي تحقيقاتشان در مجلات سرآمد به چاپ مي رسد آنان اظهار مي دارد كه مقالات آنان بعد از همكاران نويسنده از كشورهاي توسعه يافته مورد استناد مقاله آنان قرار مي گيرند.))
منگيني دريافته است كه مثلا مقالات برزيلي ها 60 درصد كمتر از مقالات امريكايي ها در يك مجله به چاپ مي رسد. بررسي ميزان انتشار مقالات در ديگر كشورهاي در حال توسعه نيز همين نمونه ها را به دست مي دهد. وي اظهار مي دارد: ((بيش از تعصب، گونه اي از پديده اجتماعي ـ سياسي در رابطه با اين موضوع وجود دارد. با مروري به سال 1968 مي بينيم كه روبرت كي. مرتون از دانشگاه كلمبيا دريافته بود كه در علم، اعتبار يك اكتشاف به شهرت محقق آن بستگي دارد تا شايستگي او. مرتون پس از آوردن كلماتي از كتاب ماتيو (آنجا كه آنچه در كف است گرفته مي شود. . . ليكن از او نبايد گرفته شود) اين پديده را ((پديده ماتيو)) مي نامد. رائو ملاحظه نمود كه پديده ماتيو ((امري غيرشايع حتي براي كارهايي كه در كشورهاي توسعه يافته انجام مي شود نيست، ولي بيش از همه به افراد ساكن در كشورهاي در حال توسعه ضرر مي رساند، چرا كه اين افراد با مشكلات بسيار دست به تحقيق مي زنند، گاه سال ها طول مي كشد تا كارشان به نتيجه برسد. در اينجاست كه اعتبار ندادن به اين تحقيقات بسيار مأيوس كننده است.
برخي از دانشمندان كشورهاي جهان سوم اين امر را بيشتر ناشي از كينه توزي و عناد ميپندارند تا پديده ماتيو. پوشياميترابهارگاوا موسس و رئيس مركز بيولوژي سلولي و هسته اي حيدرآباد هند از مقاله خود صحبت مي كند كه مدتي پيش در مجله بيوشيمي و بيوفيزيك هند به چاپ رسيد. وي مي گويد: ((روزي چاپ تازه اي از مقاله يك نويسنده اروپايي را خواندم. شرح مقاله وي عين تحقيقات من ولي با يك ميكروب متفاوت بود و هيچگونه ذكري از تحقيق من به عمل نيامده بود. نامه اي براي نويسنده اين مقاله تازه چاپ شده نوشتم و در آن گفتم كه از مقاله خود لذت ببريد، چرا كه تهيه آن براي من زحمت بسياري داشت.))
برخي مجلات به منظور كاهش پديده ماتيو اقدام به حذف نام انجام دهندگان تحقيق پيش از دادن به دست بازبينندگان و سردبيران مي كنند، اقدامي كه به بازبيني كور مشهور است. جورز معتقد است كه ((بازبيني كور به ميزان زيادي سطوح زمينه هاي فعاليتي را هموار مي سازد و بسياري از مشكلات سيستم را بهبود مي بخشد.)) اگر چه چندين بررسي كنترل شده نشان داده كه بازبيني كور كيفيت مقالات مجلات را تا حدي بهبود مي بخشد، آروناچالام پيشنهاد مي كند كه دعوت از دانشمندان كشورهاي توسعه نيافته به عنوان بازبين مقاله نيز مي تواند در اين زمينه موثر باشد.)) ليكن سيستم كند پست و عدم بي اعتمادي به دورنويس، كشورهاي در حال توسعه را با مشكل روبرو مي سازد و راه حل را دشوار مي كند. بلوم از مجله Science كه هيچ سردبير و بازبيني غير از امريكايي و اروپايي و ژاپني ندارد در اين مورد مي گويد: يكي از نگراني هاي ما در اين مورد اين است كه چگونه مي توان اين مقالات را سريعاً به آنان رساند و آنان چگونه قادرند سريعاً پاسخ دهند.))
اقدام به انتشار مجلات علمي سرآمد در شبكه اينترنت به محققان كشورهاي جهان سوم نويد رهايي از انزوا را مي دهد. مايكل جنسن از اتحاديه بين المللي ارتباط از راه دور مشاهده نمود كه ((با وجود تأخير يا عدم جريان مجلات علمي (در كشورهاي در حال توسعه)، ارتباطات الكترونيكي ميتوانند رابط موثري در حفظ ارتباط با همكاران، تبادل داده ها، و دستيابي به خدمات رايانه اي دوردست باشند.))
هيئتي به نام ((نوار آبي)) متشكل از 13 متخصص همراه با مدير كل يونسكو (فدريكومايور) هم پيمان شدند. در گزارشي كه در تابستان گذشته منتشر شد يونسكو ادعا كرده بود كه دانشمندان تمام كشورها مي توانند كاملاً و با كمترين هزينه ممكن به اينترنت دسترسي داشته باشند و در صورت لزوم خودشان به تنهايي چنين خدماتي را به فروش برسانند. اين هيئت همچنين يونسكو را تشويق به ايجاد ((يك تحول سريع جهاني در زمينه انتشار الكترونيكي تحقيقات علمي)) نمود. برخي نگران ند كه يونسكو توان تحقق اقدام اول را ندارد و به دومي نيز نيازي نيست. با وجود فشار نيروهاي بازار و ميزان توانايي در تبادل داده ها و عناوين ارائه شده كه براي قرار گرفتن در يك صفحه، بسيار وسيع و پويا مي باشند، ارتباطات علمي در حال حاضر با سرعتي سرسام آور به سوي شبكه اينترنت در حال حركت است (((سرعت تأليفات)) اثر گرياستيكس، مجله Scientific American، دسامبر 1994). در ضمن يونسكو هنوز امكان دستيابي به مجلات و پايگاه هاي اصلي را براي بسياري از كتابخانه هاي جهان سوم فراهم نياورده است. مرتبط ساختن محققان شبكه اينترنت ممكن است چيزي فراسوي اهداف آن و نيز فراسوي اهداف حكومت هاي ملي بخصوص در افريقا و در فقيرترين كشورهاي آسيا باشد. در اين مناطق خطوط تلفن براي پشتيباني از ارتباطات سريع و استفاده از اينترنت، بسيار كمياب، غيرقابل اعتماد و پرهزينه مي باشد. جنسن اظهار مي دارد كه شايد خطوط تلفن سراسر قاره افريقا به اندازه خطوط تلفن مانهاتان باشد. مشتريان افريقايي كه براي گرفتن خدمات نام نويسي كردهاند در حال حاضر نامشان در ليستي شامل 6/3 ميليون نفر قرار دارد. در مناطق جنوبي ساهاران اين ليست انتظار هم اكنون به نه سال مي رسد.
با وجود چنين منابع كمي، اين تقاضا هزينه بالايي در بر دارد. طي يك بررسي كلي در سال 1993 بر روي پنج كشور افريقايي از مناطق مختلف، به اين نكته دست يافتند كه هزينه متوسط مكالمه بين المللي دقيقه اي 5 دلار و در برخي مناطق هزينه دورنويس صفحه اي 30 دلار مي باشد، حقوق يك استاد دانشگاه در مقايسه با اين رقم ماهانه 100 دلار است. بنابراين اگر چه در حدود نيمي از كشورهاي آفريقايي مي توانند خدمات (E-mail) پست الكترونيكي را دست كم به برخي از محققان ارائه دهند، ولي خطوط اجاره اي براي دستيابي به شبكه اينترنت كه تنها قادر است سطوح حداقل داده ها را در برگيرد و هزينه آن 65000 دلار در سال است، امري شايع نيست و بنظر مي رسد مدت كمي دوام داشته باشد.
نمودار 5. درصد عناوين مقالات نويسندگان در 100 كشور درحال توسعه
مارتين هال باستان شناس دانشگاه كيپ تاون كه اغلب با محققان ديگر مناطق افريقا همكاري مي كند اظهار مي دارد: ((خطر بزرگ اين است كه اينترنت ممكن است ايجاد يك فقر جهاني كند و امكان دسترسي به سيستم هاي اطلاعاتي در آن از بين برود. در پنج سال آينده ما با مجلات غيركاغذي مواجه هستيم. در حال حاضر بسياري از محققان افريقايي به كمك هزينه انتشار مقالاتشان متكي هستند. مجلات غيركاغذي براي اين محققان كاملاً غير قابل دسترسي و مردود شمرده مي شوند. افريقا فاقد بسياري از زمينه هاي تحصيلي است، و اين امر مسلماً با اختلاف اطلاعاتي تشديد خواهد شد.))
سه شركت (سيستم هاي زيردريايي AT&T، Alcatel و FIAG) به طور جداگانه پيشنهاد احاطه كردن افريقا با كابل هاي زيردريايي فيبر نوري را كردند كه قادر است كشورهاي ساحلي را به شبكه اينترنت متصل كند. هنوز هم معلوم نيست كه آيا تقاضاي كافي براي تامين هزينه 6-2 بيليوني وجود دارد؟ ولي اگر اين حلقه پوششي ايجاد شود ممكن است دانشمندان اين قاره را كه ((بسيار خرد و تضعيف روحيه شده اند نيروي دوباره بخشد.)) امي اگيمبل رئيس برنامه افريقايي ساهاران در انجمن امريكايي پيشرفت علوم چنين مي گويد: ((تأمين توان رسيدن به محققان كشورهاي غني تر و نيز مناطق ديگري كه برتري هاي خود را براي ارائه اكتشافات، شركت در گفتگوها و همكاري در تجربيات تبادل مي كنند، حلقه اي است كه قطعاً دايره ناقصي خواهد بود.))
دانشمندان اغلب زماني كه نظريه ها را شكل مي دهند متكي به روش حذف هستند. جاي تعجب نيست كه آن مجلات، مقالات را نيز به همين روش انتخاب كنند. ليكن در تعصب به جداسازي تحقيقات بد و نامطلوب از جرگه اصلي تحقيقات علمي، به نظر مي رسد كه سردبيران و بازبينان مقدار زيادي از مقالات محققان كشورهاي توسعه نيافته را در شبكه خود دريافت مي دارند. براي مثال مجله Science مقالات غني علمي بسياري از كشورهاي در حال توسعه تا سال 1991 دريافت داشته است، اما سال گذشته اين مقدار نسبت به سال 1991، 4/1 درصد در برابر 21 درصد دريافتي از ايالات متحده بوده است.
مجله Science به ندرت خلاف قاعده عمل مي كند، مجلات سرآمد بسيار كمتر از 3/5 درصد از مقالات قابل انتظار را به عنوان محصول آن قسمت از سرمايه گذاري هاي تحقيقاتي كه در كشورهاي توسعه نيافته صرف مي شود منتشر مي سازند. بسياري از سردبيران معتقدند كه ارائه نامناسب و ضعيف، به درستي منعكس كننده كيفيت نامناسب علم در كشورهاي فقير است. ويليام اچ، گلايز سردبير مجله Environmental Science and = Technology مي گويد: ((علم محيطي در كشورهاي در حال توسعه درست همانگونه كه انتظار مي رود از جهان عقب افتاده است. نه تنها از تازه هاي روز به دور است بلكه گاهي اوقات نيز به خوبي انجام نمي گيرد و كيفيت خوبي ندارد. استنادها بسيار ضعيف و آزمايش ها بيرون از حد استاندارد است.))
سردبيران متوجه شده اند كه بسياري از نويسندگان و مولفان كشورهاي جهان سوم با مشكل زبان مواجه اند. فلويداي بلوم سردبير مجله Science مي گويد: ((اگر مي بينيد كه مردم اشتباهات متعددي در دست نويسي، دستور زبان و علم معنا دارند بايد انديشه كنيد كه آيا وقتي در حال انجام كارهاي علمي خويش هستند نيز همين خطاهاي سهوي را مرتكب مي شوند.)) اگر چه جالب است بدانيد كه ميزان موفقيت براي مقالات هنديان كه به طور گسترده اي انگليسي صحبت مي كنند با اين وجود خيلي كمتر از مقالات فرانسوي و آلماني است.
برخي سردبيران معتقدند كه اگر در علم جهان سوم دقت بيشتري به عمل آيد، جهان پر بارتر از اين خواهد بود. برخي سعي مي كنند سطح چنين تحقيقاتي را در مجلاتشان، بدون پايين آوردن استانداردهايشان بالا ببرند. گليز مي گويد: ((ما تمايل بسياري به خدمت به دانشمندان علوم در سراسر دنيا داريم و اين روشن است كه خلاف اين اصل عمل نمي كنيم.)) بدين ترتيب وي دانشمندان بازنشسته را دوباره به استخدام درآورد تا به عنوان مربي به افراد غيرانگليسي زبان كمك كنند تا مقالاتشان را براي انتشار آماده سازند.
ريچارد هورتون سردبير مجله Lancet نيز چنين عقيده اي دارد. وي به عنوان رئيس انجمن سردبيران مجلات پزشكي جهان دست به ايجاد يك شبكه جهاني متشكل از محققاني زد كه سردبيران مجلات پزشكي كشورهاي جهان سوم را در فراهم كردن روند بازبيني دقيق ياري رسانند. وي اميدوار است كه اين شبكه بتواند سردبيران مجلات بين المللي را در اختلافات فرهنگي كه وي معتقد است اغلب با علم نامطلوب در جهان سوم اشتباه مي شود هماهنگ سازد. اما همه با اين عقيده موافق نيستند. جروم پي كاسيرر سردبير مجله New England Journal of Medicine از پيوستن به اين انجمن با اين ادعا كه اين گروه درست اقدام نمي كند خودداري مي ورزد. كاسيرر مي گويد: ((كشورهاي در حال توسعه بايد پيش از راهنمايي در زمينه ويرايش پزشكي بايد در زمينه تغذيه و مصونيت ها راهنمايي شوند.)) وي مي گويد: ((كشورهاي بسيار فقير در اين موارد بيشتر از انجام يك تحقيق خوب نگران بوده و دچار مشكل مي شوند. در آنجا علمي وجود ندارد.))
با اين حال در ماه گذشته سه مقاله از مجله كاسيرر درباره بررسي انجام شده توسط پزشكان موسسه پژوهشي كنيا مورد تحسين قرار گرفت. در اين بررسي به روشي ساده و دقيق براي تشخيص مالاريا كه هنوز روزانه جان 3000 نفر را مي گيرد دست يافتند. اين پيشرفت جان بيماران مبتلا به مالاريا كه 90 درصد آنان را كودكان تشكيل مي دهند، نجات مي دهد. هورتون مي گويد: ((بسيار تأسف بار است كه شخصي (كاسيرر) به عنوان يك مقام مسئول چنين ادعايي كند.)) وي مي گويد: ((عدم شناخت علم كشورهاي جهان سوم نشان دهنده نژادپرستي در بدترين شكل آن است.))
ميزان پذيرش مقالات كشورهاي جهان سوم در مجلات Lancet و New England Journal of Medicine نشان دهنده اختلاف عقيده سردبيران آن است. مجله Lancet در سال گذشته حدود 8 درصد از مقالات دريافتي از جهان سوم را پذيرفته، در حالي كه New England Journal تنها 2 درصد را پذيرش كرده است.
نظريه ويرايش ممكن است اين كه چرا بيش از 20 درصد از تمام مقالات انتشار يافته در مجله Forest Science، را مقالات رسيده از كشورهاي جهان سوم است، توضيح دهد. بيل هايد سردبير سابق مجله كه در كشورهاي فقير فعاليت مي كند مي گويد: ((من آموختم كه در كشورهاي جهان سوم بايد با دانشمندان همانگونه رفتار كرد كه با همسايه بغل دستي رفتار مي كنيم. همسايه من يك گياه شناس است نه يك اقتصاددان؛ اگر فقط به اين دليل كه من چيزهايي را مي دانم كه او نمي داند، طوري با او رفتار كنم كه گويي او يك احمق است، من، تمامي بينش او را تسخير نكرده ام و هر كاري در مورد اقتصاد درخت هاي سيب انجام دهم مثل اين است كه كاملاً اشتباه و غلط عمل ميكنم. اما اگر بدانم كه او داراي بينش و فراست خوبي است كه با بينش من تفاوت دارد، آنگاه هر دو مي توانيم مكمل يكديگر باشيم.))
________________________________________
منبع:مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}