آخرین رسالت پیامبراعظم(صلی الله علیه و آله و سلم)

پیامبر به انحاء مختلف به همه اعلان كرده بود كه علی‌(ع‌) یاور خاص ایشان است و انتخاب علی به‌عنوان جانشین در كودكی عملی خرافه نبوده است, زیرا عمل علی‌(ع‌) مبتنی بر تعقل و تدبر بوده وهیچگونه رفتاری مبتنی بر احساسات و بدون شناخت نبوده است‌. آن كودكی كه در یوم‌ الانذار در مقابل ‌پهلوانان و ثروتمندان قریش به یاری پیامبر برخاست و آنان پیامبر و علی را به تمسخر گفته بودند, اكنون‌جوانی برومند بود كه پهلوانان قریش را كه در كفر و بت‌پرستی, عناد و لجاج داشتند از دم تیغ گذرانده ‌بود و اكنون به عنوان داماد پیامبر, برادر پیامبر مهم‌ترین فرمانده در سخت‌ترین جنگها و جانشین‌پیامبر در مدینه, در نبود پیامبر, جانشین او بود و مهم‌ترین رسول پیامبر در بسیاری از امور بود. خورشید عمر پیامبر نیز رو به افول نهاده بود كه «مَا مُحمدٌ الَّا رَسولٌ قَد خَلَت مِن قَبلِهِ الرُسُل‌(80)» او پیامبری بودكه قبل از او نیز پیامبران فراوانی آمده و از دنیا رفته بودند, او آخرین سفر حج را به جای آورد, آخرین‌آیه‌ها بر او نازل شد, ندای امین وحی «یَا اَیها الرَسول بَلِّغ مَا اُنزِلَ اِلَیكَ مِن رَبك(81)» پیامبر را در بیابان‌حجاز در محدوده غیر خم متوقف كرد. پیامبر آخرین رسالت خود را باید انجام می‌داد, این رسالت‌چیزی نبود مگر آخرین معرفی علی‌(ع‌) به مردم و تعهد گرفتن از مردم بر وفاداری به علی, در غدیرخم, كه بركه آبی بود برای استفاده كاروانیان‌; پیامبر همه حاجیان را جمع كرد, جمعی نیز از غدیرگذشته بودند كه آنها را نیز فراخواندند.
یعقوبی می‌نویسد:
در هیجدهم ذی‌الحجه به جایی نزدیك حجفه كه آن را «غدیر خم‌» می‌گفتند رسید و به خطبه‌خواندن ایستاد ودست علی‌بن ابیطالب را گرفت و گفت: آیا من از خود مؤمنان به ایشان سزاوار نیستم؟گفتند: چرا ای پیامبر خدا,گفت: پس هر كه من سرور اویم علی نیز سرور او است, خدایا دوستی كن با هر كه او را دوست بدارد و دشمنی كن با هر كه با او دشمنی ورزد. سپس گفت: ای مردم اینك من پیشرو شمایم و شما سر حوض كوثر نزد من آیید و البته هنگامی كه بر من درآیید درباره دو بار سنگین از شما پرسش خواهم نمود, پس بنگرید كه چگونه پس از من با آن دو رفتار می‌كنید. گفتند: ای پیامبر خدا آن ‌دو بار سنگین چیست؟ گفت: ثقل اكبر قرآن است, وسیله‌ای كه یك سوی آن به دست خدا و آن سویش ‌به دست شما است, پس بدان چنگ زنید و گمراه نشوید و دگرگونش نسازید, دیگر عترت من و خاندان‌ من است‌.»(8)
«غدیر» از امور غیر قابل انكار و مسلّمات تاریخ اسلام است‌. جلد اول الغدیر اختصاص به نصوص‌و مدارك آنیافته است‌.
علی‌(ع‌) نیز در ایام خلافت خود در موارد مختلفی به مسأله غدیر استناد كرده است, یكی از آن‌موارد در روز «رحبه‌» است كه ایشان مردم را گرد آورده فرمود:
شما را به خدا سوگند می‌دهم, هر مسلمانی از پیامبر شنیده كه در روز غدیر چه فرمود به پا خیزد وآنچه را شنیده, شهادت دهد و به جز كسی كه در آن روز پیامبر را می‌دیده به پا نخیزد.
سی و دو نفر از صحابه كه 12 نفر آنها از اهل «بدر» بودند به پا خاستند و به آنچه در مورد نص غدیر شنیده وشاهد بودند, شهادت دادند.(83)
سید شرف الدین از امام احمد در جزء اول مسند نقل می‌كند كه از آن جماعت 3 نفر در غدیر حضور داشتند كه به ندای علی (ع‌) پاسخ ندادند و از جای برنخاستند, امام آنان را نفرین كرد و به نفرین گرفتار شدند.(84).
نگرانی پیامبر نسبت به آینده و وفای به عهد خویش درباره علی‌(ع‌) تا آخرین لحظه عمر خویش‌ادامه داشت‌. اُم‌سَلَمه، همسر پیامبر می‌گوید:
در آخرین بیماری كه منجر به وفات پیامبر شد - در حالیكه منزل پر از اصحاب ایشان بود- از پیامبرشنیدم كه می‌فرمود: ای مردم, ممكن است به همین زودی من از دنیا بروم, پس به من گوش دهید كه‌گفته‌ای را بیان كنم تا- در محضر خداوند- برای شما عذری داشته باشم‌. آگاه باشید, من كتاب خداوند عزّ و جلّ و عترتم كه اهل بیت من می‌باشند را در میان شما گذاشتم‌. پس از این، پیامبر دست علی‌(ع‌) راگرفت و بالا بود و فرمود: این علی با قرآن است و قرآن با علی است, این دو خلیفه‌ای هستند بینا, ازیكدیگر جدا نمی‌شوند تا اینكه در - كنار – حوض كوثر بر من وارد شوند. از آنها خواهم پرسید رفتار شما باآنها چگونه بود.(85).
همانگونه كه پیامبر تا آخر عمر به یاد علی بود و او را بزرگ می‌شمارد, علی نیز متقابلا چنین بود, اوبه هنگام به خاك سپردن پیامبر بر مزار رسول خدا (ص‌) فرمود:
«شكیبایی نیكو است جز در از دست دادن تو، و بی تابی ناپسند است مگر بر مردنت تو. مصیبت تو سترگ است و مصیبت‌های پیش و پس خُرد ند»(86)
منبع: WWW.IRIB.COM