اسلام چگونه نابود ميشود؟



 

باسمه تعالی
عنوان فوق نه يكي از ده‎ها و صدها بلكه از صد هزاران عناويني هست از بدو ظهور اسلام در ساحت مقدس اين دين آسماني از ناحيه دشمنان مصمم و قسم خورده اسلام از عربستان گرفته تا سرتاسر قاره‎ي آسيا، اروپا و آمريكا طنين انداز بوده و با مراجعه به صفحات تاريخ عموماً و تاريخ اسلام اختصاصاً، و تحقيق و بررسي عميق و دقيق و همه جانبه‎ معلوم و مسلم مي‎گردد. و از روزي كه حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله) از غار حرا مراجعت و مقام نبوت و رسالت خود را به نوع بشر ابلاغ و تعاليم نجات بخش و انسان‎ساز خود را عرضه نمودند، نه يكسال و يكماه و يكروز، بلكه حتي يك لحظه هم آتش حقد، حسد، كينه و عداوت در سينه‎هاي كينه‎توز دشمنان دين و انسانيت خاموش نشده و نه لحظه‎اي پرچم‎ها و علم‎هاي مخالفتشان با اسلام در سرتاسر جهان از اهتزاز باز نايستاده است.
عنوان فوق به استناد مدارك و اسناد مورد اشاره در اين نوشتار، يكي از عناويني است كه «وزارت مستعمرات انگلستان» در قرن 18 ميلادي پس از گردآوري همه معلومات و اطلاعات حاصل از تحقيقات وسيع بالغ بر پنج‎هزار جاسوس اعزامي به تمامي كشورهاي اسلامي در يك مجموعه هزار صفحه‎اي تدوين و با خلاصه نمودن فهرست رئوس مطالب (مربوط به تصميم گيريها و مبارزات وسيع دراز مدت با اسلام توسط جاسوسان و كارشناسان امور خاور ميانه در كشورهاي اسلامي) در پنجاه صفحه آن هم در آستانه‎ي اقدامات مهم و قيام‎هاي عملي براي انهدام اسلام از صفحه‎ي روزگار، چندين عنوان را براي آن طرح خائنانه نسبت به كشورهاي اسلامي، انتخاب و تحت عنوان طرح «چگونه اسلام نابود مي‎شود؟» به تمام جاسوسان و وابستگان وزارت مستعمرات انگلستان ابلاغ نموده است.
«همفري» يكي از آن «جاسوسان» زبردست و فعال خطرناكي است كه در سال 1710 ميلادي ماموريت انجام مقدمات انهدام اسلام را (به ياري پنج‎هزار جاسوس ديگر پراكنده شده‎ي انگليسي در كشورهاي اسلامي) بر عهده گرفته و در همان سال براي انجام ماموريت خود عازم كشورهاي تركيه، عراق، عربستان و ايران گرديد و با تسلطي كه ضمن آموزشهاي قبلي به زبانهاي تركي استانبولي، فارسي و عربي داشت، پس از طي موفقيت آميز مراحل مختلف، اقدامات مقدماتي و اوليه و ورود در سلك طلاب علوم ديني و گذراندن دوره‎هاي تحصيلي در حوزه‎هاي علميه مختلف و فراگيري دقيق و كامل همه‎ي تعاليم دين و آشنايي با متون و منابع اسلامي، مخصوصاً با يك‎يك آيات قرآن مجيد و جلب نظر و اعتماد بعضي از علما و اساتيد معتبر وقت در هر يك از اين كشورها و اغواي آنها (به عنوان يك مسلمان حقيقي) بالاخره شخصي بنام «محمد بن عبدالوهاب» را در بصره مطابق نيات پليد خود و نياز وزارت مستعمرات انگلستان يافت كه براي پياده كردن برنامه‎ي «نابودي اسلام» از همه مناسب‎تر بود. و پس از مدتها تلاش و كوشش براي تربيت او در جهت مقاصد شوم خود و با صبر و حوصله و استقامت شگفت انگيزي ابتدا از راه مجادلات لفظي و تفسير نادرست آيات قرآني وي را گرفتار شبهات سخت كرده و پس از طي مراحل مختلف استعمار و استثمارش، او را با خود همكار و هم صدا و داخل در جرگه جاسوسان انگليسي برعليه اسلام و مسلمين نمود، كه مبتكر و پايه گذار مسلك سياسي «وهابيت» در كشورهاي اسلامي گرديد و سپس با ايجاد پيوند اتحاد شومي ميان «محمد عبدالوهاب» با «محمد بن سعود» - يكي از امراي «درعيه» - يعني دو قدرت اصلي (مذهبي و حكومتي) توانست مسلك سياسي «وهابيت» يا «وهابيگري» را زير نظر انگلستان در عربستان رسميت داده و در نتيجه با به روي كار آوردن «آل سعود» بر حكومت شبه جزيره عربستان دست يافته و موفق به تسخير آن مركز اصلي و مهم اسلامي گرديد كه از آن تاريخ «وهاببت» را به عنوان يك دين رسمي در داخل ديانت اسلام به كرسي نشانند.
همفري در يادداشت شماره 2 خاطرات سياسي خود مي‎نويسد: «در سال 1710 ميلادي از طرف وزارت مستعمرات بريتانيا براي جستجوي راههاي منحرف ساختن ملل اسلامي به طرف مصر، عراق، ايران، حجاز، آستانه (پايتخت آن روز دولت عثماني) با يك اكيپ ده نفره با پول كافي و معلومات و اطلاعات مفيد لازم و نقشه‎هاي از قبل طرح شده، اعزام شديم و نام‎هاي سلاطين و حكام و رؤساي اغلب قبايل و اكثر علماي كشورهاي اسلامي را به ما آموختند و سكرتر (منشي و همه كاره وزارت مستعمرات) در آخرين لحظه به من گفت: "بدانيد آينده مملكت ما به پيروزي شماها بستگي دارد" » بعد از 2 سال به لندن برگشته و پس از گزارش فعاليت‎هاي 2 ساله، سكرتر (منشي وزير) ضمن تشويق وي گفت: «بدان وظيفه‎ي مهم تو در سفر آينده به ممالك اسلامي دو چيز است:
1- اينكه نقطه‎ي ضعف مسلمانان را بايد جستجو كني و دريابي كه از چه راهي امكان دارد در قلب جامعه‎ي اسلامي نفوذ كنيم و مليت و وحدت آنها را از هم بگسليم كه رمز پيروزي بر آنها همين است.
2- پس از شناسايي نقاط ضعف مسلمين و يافتن راه‎هاي از هم پاشي وحدت آنان بلافاصله براي از هم گسيختن اجتماع مليت آنها اقدام كن كه اگر در اين امر موفق شدي منصب بزرگي در وزارتخانه بدست خواهي آورد.» همفري در ادامه خاطراتش چنين مي‎نويسد: من بعد از مراجعت دوم توانستم محمد عبدالوهاب را كه جواني گستاخ و پر شور و سركش نسبت به علماي فرقه‎هاي چهارگانه‎ي اهل تسنن بود، پس از هفته‎ها و ماهها مباحثات و تحريك ير عليه مسلمين، به عنوان تنها عامل موثر مهمي در پياده كردن نقشه‎ها و انجام وظايف محوله، انتخاب و به اقدامات مهمي بپردازم. پس از مدتي كه به لندن احضار شدم و پس از ارائه‎ي گزارش كارم كه سخت مورد توجه وزير مستعمرات واقع شده، سكرتر(منشي) به من گفت: «وزير شخصاً به من دستور داده كه دو راز مهم از اسرار دولت را در اختيارت بگذارم كه در آينده براي اجراي نقشه‎هايت بسيار مفيد واقع خواهد شد. ولي بدان كه از اين دو سر در تمام كشور بريتانيا جز يك عده‎ي اندكي ـ كه مورد اعتمادند ـ كس ديگري خبر ندارد.» سپس دست مرا گرفت و وارد يكي از اتاقهاي محرمانه وزارتخانه كرد كه در آن ده نفر از كارشناسان انگليسي نشسته بودند و هر كدام متخصص در امور سياسي، فرهنگي، اجتماعي و علوم ديني يكي از كشورهاي مهم اسلامي بودند و كليه‎ي گزارشات واصله از هر كشور اسلامي را مسئول امور آن رسيدگي و در جهت نابودي اسلام تصميمات لازم گرفته شده و اقدامات جدي به عمل مي‎آمد. سپس سكرتر كتاب بزرگي در حدود هزار صفحه به من داد كه در آن كتاب بر اساس تحقيقات و گزارشات جاسوسان متعدد وزارتخانه از كشورهاي مختلف اسلامي، معلومات و اطلاعات وسيعي از تمام نقاط ضعف مسلمين و نقشه‎ها و طرح‎ها و اقدامات عملي لازم براي انهدام استقلال كشورهاي اسلامي دقيقاً گردآوري شده بود. من كتاب را بردم و طي سه هفته مرخصي خواندم و در حين خواندن از دقت و ريزه‎كاريهايي كه در تحقيقات وزارتخانه راجع به اوضاع مسلمانان انجام گرفته بود در شگفت ماندم، زيرا صدي هفتاد آنچه نوشته شده بود را با چشم خود در اجتماعات مختلف مسلمانان ديده بودم. سكرتر دومين راز را با من در ميان گذارد و آن يك كتابچه‎ي 50 صفحه‎اي با طرح‎ها و نقشه‎هاي مختلف بود كه مي‎توان با اجراي آنها در طي يك قرن اسلام و مسلمانان را در هم كوبيد .... . شرح بقيه‎ي جريانات عيناً به نقل از يادداشت شماره‎ي «7» در اين نوشتار درج شده است.
اما پس از گذشت 2 قرن از اين جابجايي‎هاي خطرناك و موفقيت نسبي انگلستان در پياده كردن نقشه‎‎ي «انهدام اسلام» دولت جنايتكار بريتانيا تصميم گرفت كه بر طبق آداب و سنن سياسي و ملي خود اسرار پيروزي خود را در مبارزه با اسلام و امت اسلامي را در اختيار افكار عمومي غرب -مخصوصاً ملت انگلستان- قرار دهد و قسمتي از يادداشت‎هاي جاسوسان خود را در مبارزه با اسلام را منتشر نمايد، يكي از آن اسناد و مدارك هم عبارت بود از «خاطرات جاسوسي همفري» به همكاري 50 هزار جاسوس اعزامي انگلستان به كشورهاي اسلامي؛ اين كتاب كه به زبان انگليسي منتشر گرديده بود، پس از مدتي قسمتهايي از آن توسط يك نشريه‎ي فرانسوي به زبان فرانسوي ترجمه و انتشار يافت. پس از ساليان دراز نسخه‎اي از اين نشريه‎ي فرانسوي به عربي ترجمه و در لبنان به چاپ رسيد و بالاخره در اواخر سالهاي سلطنت پهلوي توسط آقاي سيد احمد علم الهدي از عربي به فارسي ترجمه و تحت عنوان «وهابيت ايده‎ي استعمار» در سال 1360 شمسي انتشار يافت. هم چنين توسط آقاي دكتر محسن مؤيدي اين خاطرات در سال 1362 مجدداً به فارسي ترجمه و با عنوان "خاطرات همفر" به چاپ رسيده است (چاپ هفتم اين كتاب در سال 82 توسط انتشار امير كبير منتشر شده هست.) شايان ذكر هست اين كتاب (كتاب ترجمه‎ي دكتر محسن مؤيدي) در بعضي موارد اندكي با ترجمه قبلي كه روح مطالب و مراتب خيانت را واضح‎تر و رساتر نشان مي‎داد، فرق دارد.
بنا به اعتراف خود اين جاسوس در يادداشت‎هاي مستند خود در آن زمان - قرن 18- وزارت مستعمرات انگلستان طرحي براي گسترش فعاليت‎هاي جاسوسانش در كشورهاي اسلامي به اجرا گذارده بود كه در آن طرح تعداد جاسوسانش را از پنج هزار به يكصد هزار مي‎رسيد تا هرچه بهتر بتوانند تمام كشورهاي اسلامي را تحت سلطه‎ي خود قرار داده و برنامه‎ي «نابودي اسلام» را عملي سازند. هر چند كه تا كنون به اين آرزوي شوم خود (يعني نابودي كامل اسلام) نرسيده‎اند اما با توجه به اينكه بسياري از مواد نامبرده شده در دو مجموعه‎ي هزار و پنجاه صفحه‎اي (كه بالغ بر 85 ماده براي خرابكاري و انحراف اسلام و مسلمين از دين اصيل اوليه‎شان پيش‎بيني و دقيقا‌ً تنظيم و ذكر شده بود) تقريباً پياده شده است و ما امروز عملاً شاهد و ناظر آثار و نتايج شوم اين تصميم گيريهاي خطرناك و مهلك دشمنان اسلام در بعضي شئون زندگي مردم كشورهاي اسلامي هستيم، كه در بعضي از مسائل مهم و حياتي ديني، حتي يك مسلمان هم شبيه مسلمان ديگر نيست، بلكه در اثر اين خيانت‎ها و جنايات استعمار غرب عموماً - و انگلستان خصوصاً- در حق اسلام و خواب رفتگي خود مسلمين از سويي ديگر، آنچنان آشفتگي در ميان مسلمين ريشه دوانيده و آنقدر به جاي اسلام حقيقي، اسلام‎هاي متعدد و متنوعي قدم به عرصه وجود گذاشته است كه اگر بگوييم «امروز به تعداد مسلمانان، اسلام‎ وجود دارد» مبالغه نكرده‎ايم. يعني درست است كه آن خيانت پيشگان و پست فطرتان به آرزوي خود يعني نابودي كامل اسلام، نرسيده‎اند كه مانند ماجراي حمله «ابرهه» به خانه كعبه، صاحب خانه خود مدافع اصلي آن بود، در اين مقام هم مدافع اصلي دين مبين اسلام، خود صاحب دين است. اما مطالعه‎ي حدود 85 ماده‎‎اي كه اجراي هر يك از آنها كافي بود ضربات مهلكي به اسلام و مسلمين وارد كند، كجا رسد كه همه با هم به معرض اجرا درآيد، از يك طرف غفلت مسلمين را مي‎رساند و از طرف ديگر عمق رذالت و ذرائت و پست فطرتي دشمنان اسلام را بخوبي آشكار مي‎سازد. متاسفانه اين كتاب ـ با وجود چندين بار انتشارـ آنقدر كمياب يا به دست دشمنان جمع‎آوري و از صحنه بيرون شده كه در اختيار همگان قرار نگرفته است و همچنين هر كسي هم داراي آن همتي نيست كه ساعتي با دقت و حوصله تمام كتاب را بخواند، آنهم در شرايطي كه اين خيانت‎ها عيناً ـيا مشابه‎شان‎ـ در حق اسلام هنوز ادامه دارد، از اين رو تصميم گرفتيم كه بصورت خلاصه و برگزيده‎اي از مهم‎ترين بخش‎هاي كتاب را بصورت جزوه‎ي حاضر تهيه و تنظيم و در اختيار علاقه‎مندان ـ بخصوص‎ جوانان پاكدل و مؤمن ـ قرار داده و اعلام خطر را تجديد كنيم. در اين نوشته فقط قسمتي از 2 يادداشت آخري از خاطرات همفري (كه در اصل 7 يادداشت هست) انتخاب گرديده كه شامل همه‎ي «دستورات و نقشه‎هاي مبارزه با اسلام» مي‎باشد. در پايان پيشگفتار توجه شما خواننده‎ي گرامي را به خواندن آنها جلب مي‎كنيم.
يادداشت شماره‎ي «6»
سكرتر كتاب بزرگي را كه در حدود هزار صفحه بود به من داد، آن كتاب شامل پيش‎بيني و نقاط ضعف و نقشه‎هاي مختلف و گوناگون در انهدام اساس استقلال مسلمين بود كه نتيجه گزارشات مختلف و برخوردهاي گوناگون كارمندان و جاسوسان وزارت مستعمرات با مقامات سياسي و مذهبي بوده است.
من كتاب را به خانه برده بودم و در طي سه هفته كه مرخصي مرا تجديد كرده بودند اين كتاب را خواندم و بر حسب امر سكرتر آن را به وزارتخانه برگرداندم، و در هنگام خواندن كتاب از دقت و ريزه ‎كاريهائي كه در تحقيقات وزارتخانه راجع به اوضاع مسلمين انجام گرفته بود در شگفت بودم، زيرا صدي هفتاد آنچه در كتاب نوشته شده بود، من (در طول سه سالي كه در تركيه، ايران، عراق و عربستان بودم) با چشم در اجتماعات مختلف مسلمين ديده بودم، و اطمينان من به پيش‎بيني‎ها و نقشه‎هاي سياسي دولت زياد شد، يقين كردم همچنانكه در اين كتاب پيش‎بيني شده، امپراطوري عثماني در كمتر از يك قرن منهدم خواهد شد.
من كتاب را با دقت مطالعه كردم و نكته‎هاي تازه‎اي راجع به اوضاع محمدي‎ها از مطالعه كتاب برايم كشف شد و ضمناً علت انحطاط و سقوط آنها را به دست آوردم و نقاط ضعف مسلمانان را كاملاً متوجه شدم، همچنانكه نقاط و عوامل نيرو بخشي آنها برايم روشن شد.
و نيز دانستم چگونه بايد نقاط قوت و عوامل نيرو بخشي آنها را منهدم كرد و به نقاط ضعف تبديل نمود.
اما نقاط ضعف مسلمانان را كه از آن كتاب متوجه شدم از اين قرار بود:
1- اختلاف بين سني و شيعه و اختلاف بين ملتها و دولت‎ها و اختلاف بين دولت ايران و عثماني و اختلاف بين قبايل و عشاير و اختلاف بين علما و دولت.
2- كسالت و خمودي ملت مسلمان و فقدان بيداري و توجه.
3- جهل و بي‎سوادي كه عموم اجتماعات مسلمان‎ها را به استثنا عده كمي فراگرفته بود.
4- توجه خاص متدينين به آخرت و بي‎توجه بودن آنها به دنيا و زندگي دنيا
5- استبداد و ديكتاتوري دولتهاي اسلامي.
6- امنيت نداشتن راهها و عدم وسائل ارتباط جمعي بين آنان.
7- فقدان بهداشت عمومي بطوريكه همواره شهرهاي مسلمانان نشين از ميكروب وبا و طاعون مالامال است.
8- خرابي و ويراني شهرها و باير بودن اراضي و سرزمين‎ها و بسته شدن نهر‎ها و قنات‎ها و خلاصه نقص كشاورزي.
9- استبداد راي و ملوك الطوايفي در اداره تمام شئون مملكتهاي مسلمان، بطوريكه در بين آنها نه قانون و نه نظام و نه مقياس و ميزاني در كار است و هر كس در راس هر اداره و سازمان خود مختار و خود راي هر چه مي‎خواهد مي‎كند. البته از نظر ظاهر به قرآن احترام مي‎كنند ولي قرآن از نظر آنها ارزش قانونيش را از دست داده است.
10- ضعف شديد اقتصاد بطوريكه فقر در تمام شهرها و خانواده‎ها سرايت كرده است.
11- نداشتن ارتش منظم و وسايل جنگي مجهز و وجود اسلحه‎هاي كهنه و خراب.
12- ناچيز شمردن زن و تضييع حقوق زنان.
13- كثافت زيادي كه خيابانها و بازارهاي آنها را فرا گرفته و همه زندگي آنان را آلوده نموده است.
البته در اين كتاب بعد از ذكر هر يك از اين نقاط ضعف اين نكته را هم متذكر شده بود كه اصل قانون اسلام و دستور پيغمبر(صلی الله علیه و آله) بر خلاف اين است، پس لازم است كاري كنيم كه مسلمان‎ها از حقيقت دينشان با خبر نشوند، تا اين نقاط ضعف در آنها ثابت بماند.
در آن كتاب به نكات ذيل اشاره شده بود كه اسلام برخلاف وضع موجود مسلمانان:
1- آنها را به اتحاد و يگانگي و همكاري فرمان داده و در قرآن مي‎فرمايد: واعتصموا بحبل الله جميعا و لاتفرقوا (سوره آل عمران آيه‎ي 103) معني: چنگ بزنيد به ريسمان خدا همگي و پراكنده نشويد.
2- آنان را به تحصيل علم و دانش آموزي واداشته، در حديث است: طلب العلم فريضه علي كل مسلم و مسلمه (معني: دانش آموزي بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.)
3- آنان را به بيداري و هشياري متوجه نموده، قرآن ميگويد: فسيروا في الارض (سوره نحل آيه 36) معني: سير كنيد در كره زمين.
4- آنان را به برپاداري اصول عمران و آباداني دستور داده؛ قرآن مي‎گويد: و منهم من يقول ربنا اتنا في الدنيا حسنه و في الاخره حسنه (سوره بقره آيه 201) معني: بعضي از آنها كسي است كه مي‎گويد خدايا در دنيا به ما نيكويي عنايت فرما و در آخرت هم نيز.
5- خدا آنان را امر به مشورت با يكديگر فرموده و از استبداد راي بر حذر داشته است، قرآن مي‎گويد: و امرهم شوري بينهم (سوره شوري آيه 28) معني: امر زندگاني آنان بين آنها به مشورت گذارده مي‎شود.
6- آنها را به ايجاد امنيت راهها دستور داده است، در قرآن گفته: فامشوا مناكبها (سوره ملك آيه 15) معني: راه برويد در پشت زمين.
7- و نيز اسلام مسلمانها را امر فرموده كه در مورد تامين سلامتي جسمشان كوشا باشند و بهداشت را رعايت كنند، همچنانكه در حديث آمده، دانشها بر چهار قسم‎اند: علم فقه براي حفظ دين، علم طب براي حفظ بدن، علم نحو براي حفظ زبان از خطا در گفتار، علم نجوم براي محاسبه زمانها (پاورقي: ظاهراً اين جمله از گفتارهاي حكيمانه حكماي اسلامي است، و آنچه در حديث آمده اين جمله است: العلم علمان، علم اديان و علم الابدان؛ دانش دو دانش است يكي مربوط به دينها و ديگر علم مربوط به بدنها)
8- و نيز مسلمانها را به بهره‎برداري از منابع طبيعي تشويق فرموده است، قرآن مي‎گويد: و خلق لكم ما في الارض جميعا (سوره بقره آيه 59) معني: همه چيز زمين را خدا براي شما خلق فرموده.
9- و آنها را به نظم در امور دستور داده است، در آنجا كه قرآن مي‎فرمايد: و انبتنا فيها من كل شي موزون (سوره الحجر آيه 19) معني: همه چيز را منظم رويانديم. و در حديث است: و نظم امركم؛ بر شما باد به نظم كردن برنامه‎هايتان.
10- و اسلام مسلمانان را دستور داده كه در مقام پيشرفت اقتصاد خود بكوشند، چون در حديث آمده: من لا معاش له لا معادله؛ معني: هر كس در دنيا نتواند معاش خود را تامين كند، قدرت تامين سعادت آخرت را نخواهد داشت.
11- آنان را به تامين قواي نظامي و تشكيلات جنگي فرمان داده است، چون قرآن گفته: و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه (سوره انفال آيه 60) هر چه مي‎توانيد براي آنها نيرو فراهم كنيد.
12- آنان را به نظافت دستور مي‎دهد، در حديث است: النظافه من الايمان؛ نظافت از ايمان است.
13- آنان را بر رعايت حقوق زن وادار فرموده، قرآن مي‎گويد: و لهن مثل الذي عليهن بالمعروف (سوره بقره آيه 288) معني: در برابر وظيفه‎اي كه زنان اجرا مي‎كنند بهره نيكي را مستحق مي‎شوند.
اما نقاط قوت و عوامل نيرو بخشي مسلمانان كه در آن كتاب ضبط شده بود و به عدم و نابود ساختن آنها توصيه شده بود:
1- امتيازات قبيله‎اي و فاميلي و نژادي و جغرافيايي و زبان از نظر مسلمان‎ها لغو و غير قابل اهميت است، و همديگر را از خود مي‎دانند.
2- ربا، احتكار، فحشا، شراب و خوك را حرام و نجس مي‎دانند.
3- به علما خود خيلي علاقمندند.
4- سني‎ها سلطان و حاكم را خيلي احترام مي‎كنند و او را نماينده پيغمبر(صلی الله علیه و آله) مي‎دانند، اطاعتش را واجب مي‎پندارند.
5- جهاد و مبارزه با دشمن از نظر آنها واجب است.
6- شيعيان غير مسلمانان را از هر مذهب و ديني نجس مي‎دانند.
7- معتقد بودند كه اسلام بالاترين اديان است و برتر از او ديني در جهان نيست.
8- شيعيان ساختمان كنيسه يهود را در شهرهاي خود مانع مي‎شوند.
9- نظر اكثر مسلمانان اين است كه بايد يهود و نصاري از جزيره العرب خارج شوند.
10- در مورد عبادات سه‎گانه (نماز، روزه، حج) ممارست شديدي دارند.
11- شيعيان اداي خمس را واجب مي‎دانند و يك پنجم اضافه درآمد ساليانه خود را به علما مي‎پردازند.
12- به عقيده اسلامي خود سخت پابندند.
13- فرزندان خود را به روش پدران و نياكان مسلمان خود تربيت مي‎كنند بطوريكه جدا كردن هيچ فرزندي از روش پدرش امكان پذير نيست.
14- زنان آنها با حجاب‎اند و اين امر موجب شده كه فحشا و فساد در جوامع آنها سرايت نمي‎كند.
15- نماز جماعت در بين آنها مرسوم است و اين برنامه باعث مي‎شود روزي چند بار دور هم جمع شوند.
16- قبور پيغمبر و فرزندان پيغمبر(صلی الله علیه و آله) و بزرگان مذهبي آنها مركز تجمع آنها است، و بعنوان زيارت اين قبور‎ اجتماعات بزرگي تشكيل مي‎يابد.
17- در بين آنها اشخاصي كه از نظر نسب متصل به پيغمبر‎اند مورد احترام ديگران‎اند و لذا هميشه مردم با ديدن اين افراد به ياد پيغمبر مي‎افتند.
18- شيعيان حسينيه‎هاي زيادي دارند كه در مواقع عزاداري در آن اجتماعات سخنراني مي‎كنند و آنها را به حفظ ايمان و كردار نيك تحريك مي‎نمايند.
19- امر به معروف و نهي از منكر (نظارت ملي) از نظر آنها واجب است.
20- به ازدواج مقيدند و تكثير نسل و تعدد زوجات را مستحب مي‎دانند.
21- از نظر آنها اگر يك فرد بتواند غير مسلماني را به اسلام بياورد بهتر است از اينكه دنيا را به او بدهند.
22- معتقدند كه اگر هر يك آنها سنت و يا بناي خيري را بنيان گذاري كند، پاداش عموم برنامه‎هاي نيك و عبادي كه در آن بنا و يا بوسيله آن سنت انجام بگيرد به او تعلق دارد.
23- حديث و قرآن از نظر آنها خيلي مورد توجه است، و پيروي از آن دو را سبب بهشت و ثواب مي‎دانند.
پس از ذكر نقاط قوت و عوامل نيروبخشي مسلمانان در آن كتاب توصيه شده بود كه بايد براي از بين بردن اين عوامل و توسعه دادن نقاط ضعف كوشيد، و كيفيت اجراي اين دو برنامه را راهنمايي كرده بود.
اما در مورد توسعه نقاط ضعف مسلمان‎ها دستورات آن كتاب از اين قرار بود:
1- تنها راه تشديد اختلافات ايجاد بدبيني بين اصناف و طبقاتي است كه با هم در نزاع‎اند و بايد كتاب‎هايي منتشر كرد كه اين اختلاف را دامن بزند و براي اجراي اين منظور بايد بودجه كافي مصرف گردد.
2- براي ادامه جهل و بي‎سوادي آنان بايد از افتتاح مدارس و انتشار كتابها جلوگيري كرد و تا آنجا كه امكان دارد كتاب‎ها و ذخاير علمي را بايد سوزانيد. و مردم را نسبت به مدارس ديني بدبين كرد كه فرزندان خود را در آن مدارس نگذارند و تنها راه اجراي اين نكته اتهامات نابجا به رجال ديني است.
3 و 4- راه باقي گذاردن مردم بر غفلت و خفتگي اين است كه بهشت و آخرت را زياد بايد بنظر آنها جلوه داد و سر مردم را بايد به اذكار و ادعيه بند كرد، و براي اجراي اين منظور بايد حلقه‎ها و جمعيت‎هاي صوفي گري را تقويت نمود و اشعار و غزليات به ويژه منظومات مثنوي و كتابهاي محيي الدين عربي را ترويج كرد.
5- قسمت ديكتاتوري دولت و حكومتهاي مسلمانان را بايد به اين ترتيب تقويت كرد كه به مردم القا نمود اين حكام ديكتاتور ظل الله اند و از روز اول حكومت بر اساس شمشير بوده است، حتي ابوبكر و عمر و عثمان و علي(ع) و ساير خلفاي بني‎اميه و بني‎العباس همه با قدرت شمشير روي كار آمدند، و حتي ابوبكر كه اولين حاكم اسلام بود با قدرت شمشير عمر و تهديد مردم و سوزاندن خانه‎هاي افرادي كه تسليم نمي‎شدند ازجمله خانه فاطمه(س) دختر پيغمبر(صلی الله علیه و آله) روي كار آمد، و عمر با نصب ابوبكر و عثمان با فرمان عمر حكومت را به چنگ گرفتند، و علي(ع) را هم يك عده انقلابيون روي كار آوردند، و معاويه با زور و قلدري و جنگ مملكت را گرفت پس اين‎ها همه دلالت مي‎كند كه بايد حكومت اسلام بر اساس ديكتاتوري باشد.
6- ناامني راهها و شهرها را بايد از طريق وادار كردن حكام و زمامداران به لهو و لعب تقويت كرد، بايد حكومتها را با هوس بازي و عياشي مشغول نمود تا از تعقيب خائنين و دزدان بازداشته شوند، از آن طرف بايد دزدها و گردن ‎كش‎ها را تقويت كرد و به آنها اسلحه داد و آنها را به اغتشاش وادار كرد.
7- براي ادامه عدم بهداشت عمومي بايد فكر درماني را از مغز مردم بيرون آورد و راهش اين هست كه مذهب جبر را بايد در بين مسلمانان تقويت كرد، (هر چه خدا بخواهد همان مي‎شود، اگر خدا خواست كه انسان بميرد هيچ علاجي نتيجه ندارد و اگر خدا بخواهد شفا بدهد احتياج به دارو و درمان و طبيب نيست.)
8- براي ادامه خرابي‎ شهرها و ويراني ديار و بلاد بايد نكته‎اي كه در شماره 3 و 4 توضيح داده شد اجرا شود، مردم را بايد به جهات روحي و شئون معنوي خشك توجه داد و مكتبهاي عرفان بافي و صوفي‎گري را بين آنها ترويج كرد.
9- براي تشديد خود راي بودن حكام و خود سر بودن ماموران بايد به مسلمانان تلقين نمود كه اسلام فقط دين عبادت است و دين قانون و تشكيلات اداري نيست و لذا پيغمبر(صلی الله علیه و آله) و جانشينانش اداره و وزارتخانه و قانون نداشتند.
10- در مقام ايجاد ركود اقتصادي مسلمانان بايد تا آن اندازه كوشيد كه محصولات كشاورزي آنها را آتش زد و كشتي‎هاي تجارتي آنان را در دريا غرق نمود. در بازارها و مراكز تجارتي آتش سوزيهاي بزرگ ايجاد كرد، و نقشه‎‎اي كشيد كه بعضي مزارع بسيار حاصلخيز آنان بصورت باتلاق درآيد و در آب‎هاي آشاميدني مردم سم ريخت.
11- براي اخلال در شئون نظامي و تشكيلات ارتشي كشورهاي اسلامي بايد حكومتها و اطرافيان آنها را به فساد و شراب خواري و عياشي كشاند تا تمام بودجه را در امور شخصي و خوش ‎گذارني‎هاي فردي خود مصرف كنند و بودجه كافي براي تهيه اسلحه و تنظيم هزينه ارتش نداشته باشد.
12- بايد در مورد تحقير زن در اجتماعات اسلامي كوشش كرد و زن را بصورت موجود غير قابل توجه و اينكه همه چيز او بد است و داراي هيچ حق و حدي در اجتماع نيست بايد معرفي كرد.
13- براي تثبيت كثافت و آلودگي محيط زيست آنان بايد از ازدياد آب جلوگيري كرد و بايد در تخريب منابع آبياري آنان كوشيد.
اما طرحهايي كه آن كتاب در مورد از بين بردن نقاط قوت و عوامل نيروبخشي مسلمانان ذكر كرده بود:
1- بايد امتيازات فاميلي و تبعيضات نژادي و امتيازات جغرافيايي و زبان و لغت را در آنها تشديد و ترويج كرد، و بدنباله آن بايد سوابق تاريخي و ملي هر ملت مسلمان كه مربوط به قبل از اسلام آوردن آنان بوده است براي آنها به رخ كشيد، و به اصطلاح حسن مليت خواهي هر جمعيت را به عنوان پايبندشدن به اصول ملي قبل از اسلامشان تحريك نمود. مثلاً تاريخچه فراعنه و سابق تمدن قبطيان را در مصر و مجوست (پاورقي: آيين باستاني ايرانيان) را در ايران و سوابق تاريخي كلده و آشور را در عراق زياد به مردم مسلمان تلقين نمود، و به اين وسيله بين ملتهاي مسلمانان اختلاف ايجاد كرد.
2- بايد شراب، قمار، فحشا و گوشت خوك را بين مسلمانها زياد شايع كرد، و براي اين منظور بايد اقليتهاي مذهبي را در كشورهاي اسلامي بويژه يهودي‎ها و مسيحي‎ها را كمك كرد كه اين امور را در بين مسلمانان شايع كنند، و بايد وزارت مستعمرات بريتانيا بودجه كلاني به اين برنامه اختصاص بدهد و كارمندان مخصوص را براي شايع كردن اين مفاسد در بلاد اسلامي استخدام كند.
و هر كدام كه توانستند در اين خصوص پيشرفت قابل ملاحظه‎اي داشته باشند جايزه‎هاي ارزنده از طرف وزارتخانه حائز گردند، تا هر چه زودتر با سرعت هر چه بيشتر اين چهار قلم فساد در بين جوامع اسلامي شايع شود، و بايد به كارمندان دولت بريتانيا كه در كشورهاي اسلامي ساكن‎اند(از قبيل كارمندان سفارتخانه‎ها) دستور داده شود كه آنها به شرابخواري و قماربازي و فحشا تظاهر كنند و اين اعمال را به رخ مسلمانان بكشند و اگر احياناً از طرف حكومتهاي اسلامي مورد تعقيب قرار گرفتند بايد دولت بريتانيا از آنها حمايت كامل انجام دهد، گذشته از آن چهار قلم فساد بزرگ، بايد ربا را به هر وسيله‎اي كه شده در بين مسلمانان متداول نمود، زيرا ربا علاوه بر شكست اقتصادي كه براي مسلمانان به بار مي‎آورد، آنها را به مخالفت قوانين قرآن جري مي‎كند، زيرا وقتي كه اين قانون بزرگ را كه قرآن در مورد منع آن اين همه سفارش كرده تخلف كردند، براي تخلف ساير قوانين هم جرات پيدا مي‎كنند، و براي اجراي اين برنامه بايد ابتدا به مسلمانان تلقين كرد كه ربا دو برابر حرام است زيرا خدا فرموده: «لا تاكلو الربا اضعفاناً مضاعفه» (سوره آل عمران آيه 130) معني: ‹ربا را چند برابر نخوريد.› اما ربا كمتر از دو برابر حرام نيست.
3 و 4- لازم است ارتباط و علاقه مسلمانان با علما و دانشمندان مذهبي‎شان تضعيف شود، و براي اين كار بايد تهمت زيادي به علما زد و بعضي از افراد را استخدام نمود كه در لباس علما اسلامي‎ درآيند و اعمال خلاف بسيار زننده انجام دهند تا مردم به اين طبقه بدبين شوند، و بايد يك عده از اين مامورين را در الازهر مصر در جامعه عليه آستانه و در حوزه علميه نجف داخل كرد.
وسيله ديگر براي جدا كردن مردم از علماي دين افتتاح و تاسيس مدارس بچه‎گانه بوسيله كارمندان وزارت مستعمرات است، در اين مدارس از همان ابتداي طفوليت و كودكي بايد بچه‎هاي مسلمان را ضد علما و روحانيون اسلامي تربيت كرد، و بديهاي آنان را به بچه‎ها گوشزد نمود، وبايد به آنها تلقين كرد كه اين علما سرگرم لذائذ و عيش و نوش و پول ملت را صرف خوشگذراني خود مي‎كنند. (پاورقي: از اين يادداشت ما اين نتيجه را مي‎گيريم كه عموم افرادي كه در مقالات و نوشته‎هاي خود يا در كنفرانس‎ها و سخنراني‎ها روحانيت و مقامات مقدسه مرجعيت را مورد تهاجم قرار مي‎دهند، و از هر نوع گستاخي نسبت به آنها خودداري نمي‎كنند، يا خود مستقيماً جاسوس و مامور اجراي منويات شوم استعمارند، و يا غير مستقيم در تحت پرورش و تلقين تبليغات استعمار قرار گرفته‎اند.)
5- در موضوع وجوب جهاد بايد مسلمانها را به شك انداخت و به آنها تلقين كرد كه جهاد فقط در زمان پيغمبر(صلی الله علیه و آله) و در ركاب آن حضرت واجب بوده و هم اكنون واجب نيست.
6- اعتقاد به نجاست كفار را بايد از مغز شيعيان خارج كرد و اين استدلال را بايستي در فكر آنها جا داد كه خدا در قرآن در مورد اهل كتاب فرموده: «طعام الذين اوتوا الكتاب حل لكم و طعامكم حل لهم» (سوره مائده آيه 5) معني: غذاي اهل كتاب بر شما حلال است و غذاي شما بر آنان حلال. و اينكه پيغمبر(صلی الله علیه و آله) يك زن يهودي داشت به نام "صفيه" و يك زن نصراني داشت به نام "ماريه" و چگونه ممكن است كه زن پيغمبر(صلی الله علیه و آله) نجس باشد؟
7- بايد مسلمانان را به اين نكته پايبند كرد: كه مقصود از اسلام و مسلماني متدين بودن و دين داشتن است، چه دين يهودي و يا نصراني يا محمدي(صلی الله علیه و آله)، چون در قرآن از قول حضرت يوسف نقل كرده كه از خدا خواست: «توفني مسلماً» (سوره يوسف آيه 101) معني: خدايا مرا مسلمان بميران. درحاليكه هنگام مرگ يوسف پير و محمد(صلی الله علیه و آله) نبود، و ابراهيم و اسماعيل از خدا خواستند: «ربنا واجعلنا مسلمين لك» (سوره بقره آيه 128) معني: پروردگارا ما دو نفر را مسلمان قرار بده. و به نقل قرآن يعقوب به پسرانش گفت: «فلاتموتن الا و انتم مسلمون» (سوره بقره آيه 132) معني: هرگز نخواهيد مرد مگر اينكه مسلمان باشيد.
8- و نيز بايد اين فكر را از شيعيان گرفت كه نبايد از ساختمان كليسا و كنيسه در شهرهاي خود جلوگيري كنند، چون قرآن به اهل كتاب مي‎گويد: «و لولا دفع الله الناس بعضم ببعض لهدمت صوامع و بيع و صلوات» (سوره حج آيه 40) معني: اگر اين نبود كه خدا بعضي افراد را به بعضي ديگر دفع كرد هر آينه صومعه‎ها (معبد مسيحيان) وبيع (عبادتگاه يهود) و صلوات (عبادتگاه مجوس) خراب مي‎شد، و پيغمبر و خلفا آن حضرت اين مكانها را خراب نمي‎كردند، بلكه احترام مي‎نمودند، و محلهاي عبادت از نظر اسلام محترم است.
9- در اين دو حديثي كه بين مسلمانان معروف است: «اخرجوا اليهود من جزيره العرب» معني: يهود را از جزيره العرب خارج كنيد. «و لا يجتمع دينان في جزيره العرب» معني: دو دين در جزيره العرب قابل جمع نيست. بايد تشكيك كرد، و به آنها باوراند كه اگر اين احاديث صحيح بود، پيغمبر(صلی الله علیه و آله) زن يهودي و با نصراني نمي‎گرفت و زن صحابي پيغمبر (طلحه) يهودي نبود و با نصاري نجران مفاوضه نمي‎كرد و قرار جزيه نمي‎گذاشت.
10- بايد مسلمانان را از عبادات بازداشت، و به آنها تلقين كرد كه خدا از عبادت و اطاعت شما بي‎نياز است، مخصوصاً نسبت به موضوع حج، بايد به هر وسيله‎اي كه شده مسلمانان را از اداي فريضه حج جلوگيري كرد، و اصولاً از هر نوع عبادتي كه موجب تشكيل اجتماع آنها در يك مكان معين و موجب ايجاد انس و الفت آنان با يكديگر گردد، مثل نماز جماعت يا حضور در مجالس عزاداري و روضه‎خواني امام حسين(ع) بايد شديداً ممانعت كرد و اساساً بايد از ساختمان مساجد و حسينيه‎ها و مدارس علمي ديني و تعميرات كعبه و قبور پيغمبر(صلی الله علیه و آله) و بزرگان اسلام جلوگيري شديد به عمل آورد.
11- بايد در موضوع وجوب خمس بين شيعيان تشكيك نمود و به آنها آموخت كه خمس مخصوص غنائم جنگي است كه از ميدان نبرد به دست بيايد، و به هر نوع درآمدي كه مربوط به كاسبي، پيشه‎وري، هنرمندي باشد خمس تعلق نمي‎گيرد، و به غير از اين جهت بايد شيعيان را در اين موضوع مردد ساخت، كه خمس بايد مستقيماً به پيغمبر(صلی الله علیه و آله) يا امام(ع) پرداخت گردد، نه به عالم ديني و مرجع مذهبي، و از جهت سوم بايد در گوش آنها زمزمه نمود كه اين خمسي كه شما به علما مي‎پردازيد با اين پول اينها خانه‎ها قصرها و آپارتمانها و مستقلات تهيه مي‎كنند و آنها را در مورد مردم مصرف نمي‎كنند.
12- بايد مسلمانها را در مورد عموم عقايد اسلامي مردد نمود، و به آنها تلقين كرد كه اسلام دين خود رايي و استبداد نظر است و آئيني است كه عمل به احكام آن امكان پذير نيست، و خلاصه ديني است كه مرتب از آن تخلف مي‎شود دليلش وجود اين همه اغتشاشات و دزديها در ممالك اسلامي است.
13- بايد بين فرزندان و پدران از نظر عقيده و فكر و سليقه جدائي انداخت، تا در نتيجه فرزندان از تحت پرورش پدران خارج شوند، و در اينصورت نوجوانان و جوانان به دامن تربيت ما خواهند آمد و بخوبي مي‎توانيم آنها را از افكار اسلامي و از دامن علما اسلام جدا كنيم.
14- به هر وسيله شده بايد زن مسلمان را از حجاب اسلام خارج كرد و بي حجابي را در بين زنان مسلمان رايج نمود و ابتدا براي گول زدن آنها كه حجاب را كنار بگذارند بايد به آنها تفهيم كرد كه حجاب بصورت چادر و يا عبا مربوط به اسلام نيست، چادر لباس قديمي ايرانيان قبل از اسلام بوده و عبا لباسي است كه خلفا عباسي براي مسلمانان رسم كرده‎اند و اين يك لباس اسلامي نيست، مردم صدر اسلام زنان پيغمبر را مي‎ديدند و زنان در همه شئون و مشاغل مردان مداخله مي‎كردند، خواه ناخواه وقتي زن‎ها از حجاب بيرون آمدند مردها و جوانان فريفته آنان مي‎شوند و در نتيجه فساد در كانون خانواده‎ها رخنه مي‎كند و براي اجراي اين برنامه اول بايد سعي كرد زنهاي غير مسلماني كه در كشورهاي اسلامي از حجاب خارج شوند تا در نتيجه زنان مسلمان از آنها پيروي كنند.
15- معمولاً براي به هم زدن نماز جماعتها بايد از اين راه نفوذ كرد كه امام جماعتها را به فسق نسبت داد، و براي آنها يك نوع اتهاماتي درست كرد كه فسق آنها بر مردم ثابت شوند، و يا اينكه بين امام جماعتها و مامومين اختلاف بوجود آورد.
16- قبور پيغمبر(صلی الله علیه و آله) و بزرگان دين و حرمهاي آنها بزرگ عامل نيرو بخشي مسلمين به حساب مي‎آيد، بايد در مقام از بين بردن و نابود ساختن آنها كوشيد، و مردم را از زيارت اين حرم‎ها منصرف كرد، به اين شكل كه گفته شود در زمان پيغمبر(صلی الله علیه و آله) اين حرمها نبود، پس وجود اين‎ها چون بعد از شريعت اسلام بوده بدعتي است در اسلام و از طرف ديگر بايد در اصل راست بودن اين قبرها تشكيك كرد، به اينكه قبر پيغمبر اينجا نيست، و در "ابوا" كنار قبر مادرش است، و ابوبكر و عمر هم در بقيع دفن شده‎اند، و قبر عثمان معلوم نيست، قبر علي(ع) در نجف نيست و در بصره است، و اين قبر نجف، قبر مغيره بن شعبه است و حسين(ع) سرش در مسجد حنانه دفن شده و جسمش معلوم نيست كجا است. در كاظمين قبر دو خليفه عباسي است نه قبر موسي بن جعفر(ع) و امام جواد(ع) و در مشهد هم قبر هارون هست نه قبر امام رضا(ع) و در سامرا هم قبر خلفاي بني‎العباس مي‎باشد نه قبر امام هادي(ع) و امام عسگري(ع) و بايد تمام قبرها و ساختمانها و ضريح‎هايي كه در بقيع است از بين برد و بقيع را با خاك يكسان نمود.
و خلاصه بايد در خراب كردن تمام اين حرم‎ها، ضريح‎ها و گنبدها در شهرهاي اسلامي كه به نام قبور بزرگان دين است، با تمام قدرت كوشيد.
17- بايد مسئله سيادت و انتساب به پيغمبر(صلی الله علیه و آله) از بين مسلمانان رخت بربندند، زيرا اينكه عده‎اي به عنوان اينكه منسوب به پيغمبرند مورد احترام مردم هستند، آنها را به ياد خود پيغمبر(صلی الله علیه و آله) مي‎اندازد و خاطره پيغمبر(صلی الله علیه و آله) و احترام او را در بين مسلمانان تجديد مي‎كند، بايد در نسب اين اشخاص تشكيك كرد، و عمامه سبز و يا سياه كه علامت اين افراد است از اختصاص آنها درآورد و افراد غير سيد را وادار كرد كه اين عمامه‎ها را به سر بگذارد، و يك عده سادات قلابي كه مردم آنها را مي‎شناسند سيد نيستند در بين اجتماعات بايد ظاهر كرد تا اينكه نسبت به سايرين هم افراد مشكوك شوند. كم‎كم اين امتياز ظاهري اين عده لغو گردد.
همچنان كه اين طرح براي از بين بردن علماي مذهبي هم موثر است، زيرا وقتي لباس و عمامه كه امتياز ظاهري و يونيفورم آنان است تحت عنوان لزوم اتحاد شكل از آنها گرفته شد كم‎كم موقعيت اجتماعي آنها هم از بين مي‎رود، و از نفوذ آنان كاسته مي‎شود.
18- به هر ترتيبي شده بايد حسينيه‎ها را خراب كرد و مجالس عزاداري كه به عنوان تعظيم و احترام حسين(ع) بين شيعيان برگزار مي‎شود بايد تعطيل گردد، يا لااقل خطبا و وعاظ را بايد تقليل داد و براي اجراي اين منظور بايد وعاظ و گردانندگان حسينيه و مجالس و مراسم عزاداري را متهم كرد تا در نتيجه علاقه و اطمينان مردم از اين طبقه قطع شود.
19- بايد در بين مسلمانان آزادي را به معني بي‎بند و باري ترويج كرد، و به آنها تلقين نمود كه امر به معروف و نهي از منكر معني ندارد، و هر كس بايد در كار خود آزاد باشد. اين جملات را بايد بين آنها زمزمه كرد و به زبانشان داد: "عيسي به دين خود، موسي به دين خود؛ كسي را در قبر ديگر نمي‎گذارند؛ موضوع امر و نهي و جلوگيري وظيفه دولت است و مردم حق دخالت در اين كار را ندارند"
20- بايد موضوع ازدواج را بين مسلمانها خيلي سنگين قرار داد و مخصوصاً از تعدد زوجات جلوگيري كرد و بايد اين قانون بين آنها تثبيت گردد كه عرب حق ندارد زن ايراني بگيرد، و نيز ترك حق ندارد زن عرب بگيرد.(پاورقي: نتيجه اين مطلب و منع تعدد زوجات اين است كه زنهاي بي‎شوهر و بي‎سرپرست زياد مي‎شوند، و وجود آنان باعث فساد و تشييع فحشا در جوامع اسلامي خواهد بود، همچنانكه ازدياد مردان مجرد و غير مسئول هم در اين جهت بي‎اثر نخواهد بود.)
21- بايد جلوي ترويج و تبليغ اسلام را گرفت و به مسلمانها بايد تلقين كرد كه اسلام دين قبيله‎اي است و مخصوص عرب است چون قرآن مي‎گويد: و «انه لذكر لك و لقومك» (سوره زخرف آيه 44) معني: قرآن ذكري است براي تو و قومت.
22- صدقات جاريه و سنتهاي حسنه از قبيل موقوفات و تاسيسات خيريه را بايد به تدريج از بين برد، و از دست مردم گرفت و اجراي اين برنامه‎ها را بصورت وظيفه دولتها قرار داد و اينكه مردم حق ندارند مدرسه و يا مسجد و يا پرورشگاه بسازند، و اينها كار دولت است و بايد دولت اين برنامه‎ها را اجرا كند.
23- بايد در وضع قرآن مسلمانها دست برد؛ بدين معني كه اولاً آنها را از معاني و تفاسير قرآن منصرف كرد و آنان را به قرائت و زيبا سرايي و حفظ اصول تلفظ لغات وادار نمود و اين تشكيك را در بين آنها ايجاد كرد كه قرآن تحريف شده و بايد با هر دستي شده آياتي كه در قرآن در مذمت يهود و نصاري است از قرآن بيرون آورد و به هر ترتيبي كه امكان دارد بايد براي مسلمانهاي غير عرب قرآن را به زبانهاي محلي مثل تركي و فارسي ترجمه كرد و آنها را از خواندن قرآن‎هاي عربي جلوگيري نمود، همچنانكه بايد كم‎كم اين رسم را بين آنان متداول كرد كه از خواندن عربي اذان، نماز و دعاها هم خودداري كنند و اذان، نماز و دعا را به زبان محلي خود ادا نمايند.(پاورقي: البته اين مطلب بزرگترين عامل در هم شكستن وحدت اسلامي‎ هست و يگانگي اجتماعي مسلمانان جهان را كه از ملل و لغات مختلف تشكيل شده‎اند از بين مي‎برد. و در بسياري از ممالك اسلامي از جمله تركيه موفق شده‎اند.)
اينها نكاتي بود كه از آن كتاب به ياد دارم، اسم آن كتاب "چگونه اسلام نابود مي‎شود؟" بود. و آن كتاب مهم‎ترين برنامه‎ها را در اجراي هدفم در اختيارم گذارد. وقتي كتاب را به سكرتر برگرداندم و شگفتي خود را از مطالب كتاب به او اظهار كردم، گفت: بدان در مقام اجراي برنامه‎هاي اين كتاب تو تنها نيستي بلكه تا به امروز (حدود سال 1713 ميلادي) وزارتحانه موفق شده پنج هزار نفر را براي اجراي اين برنامه‎ها استخدام كند و در ممالك و جوامع اسلامي منتشر سازد كه تو يكي از آنها هستي و وزارت مستعمرات پيش‎بيني كرده كه براي اجراي اين نكات و برنامه تا صد هزار نفر را استخدام كند، و هر روز كه توانستيم تعداد جاسوسان و كارمندان خود را به اين اندازه برسانيم آن روز است كه مي‎توانيم اسلام و كشورهاي اسلامي را سقوط بدهيم.
سپس سكرتر اضافه كرد: من به تو مژده مي‎دهم آخرين مدتي كه ما مي‎توانيم به همه اين آمال نائل شويم و عموم منوياتمان اجرا گردد، بيش از يك قرن نيست، و اگر خود ما در آن زمان نباشيم فرزندان ما در آن هنگام هستند و بزودي اين پيشرفت و قدرت را خواهند ديد، و اين مثل معروفي است كه مي‎گويد: "ديگران كاشتند ما خورديم، ما بكاريم ديگران بخورند."
آري آن هنگام سَرور اقيانوسها (بريتانيا) موفق شد اسلام را از بين ببرد و بر كشورهاي اسلامي مسلط گردد، آن هنگام است كه مسيحيت توانسته انتقام دوازده قرن ذلت و نكبتي را كه در زير بار قدرتهاي اسلامي تحمل كرده بگيرد. سكرتر گفت: جنگهاي صليبي نتوانست انتقام مسيحيت را از اسلام بگيرد و فايده‎اي نداشت، همچنانكه مغول نتوانستند با همه كشتار بي‎رحمانه، اسلام را ريشه كن نمايند، زيرا برنامه‎ي آنها حساب نشده بود و بدون نقشه بود، يك سلسله برنامه‎ها و فشارهاي نظامي را پياده كردند و بزودي هم قدرت آنها و هم آثارش از بين رفت.
ولي اكنون امپراطوري بزرگ ما در مقام نابودي اسلام با يك نقشه حساب شده دقيق و با يك صبر طولاني پيش مي‎رود، البته ما هم در هر حال نياز به يورش و كوبيدن نظامي داريم ولي اين برنامه آخر كار پياده مي‎شود و آن هنگامي است كه ما توانسته‎ايم خود اسلام و معارف و حقايق آن را نابود كنيم و تارپودش را از هم بگسليم.
يادداشت شماره «7»
سكرتر دومين راز را با من در ميان گذارد، و آن اين بود كه يك جزوه پنجاه صفحه‎اي به من داد و در آن جزوه نقشه‎هاي مختلفي كه مي‎توان با اجراي آنها در طي يك قرن اسلام و مسلمانان را در هم كوبيد، ترسيم شده بود. و طوري مطلب را پياده كرده بود كه با اجراي آن برنامه‎ها بعد از يك قرن از اسلام جز افسانه‎اي بيش باقي نمي‎ماند، البته طرف خطاب در اين جزوه روسا و سرپرستان جاسوسان و كارمندان وزارتخانه بود. در اين جزوه چهارده بند بود.
سكرتر در مورد نگهداري اين جزوه و كتمان مطالب آن سفارش زيادي كرد كه مبادا نقشه‎ها به گوش مسلمانها برسد و بر ضد آنها، آنان هم نقشه طرح كنند.
خلاصه آن جزوه اين بود:
بند 1: بايد به امپراطوري روسيه تزار كمك كرد، تا بر يك منطقه وسيع اسلامي دست يابد، كه آن عبارت است از بخارا، تاجيكستان، ارمنستان، خراسان و نيز بايد اين امپراطوري را كمك كرد كه تمام منطقه مرزي خود را با تركيه تصاحب كند.
بند 2: با فرانسه و روسيه بايد در مورد اجراي يك نقشه مشترك كه موجب در هم كوبيدن جهان اسلامي باشد، قرار داد بست و آنها را كمك نمود.
بند 3: اختلافات و نزاعهاي شديد بايد بين دولت ايران و عثماني ايجاد كرد و آتش اختلاف ترك و فارس را دامن زد، قبيله‎ها و عشايري را كه از دو مملكت در دو خط مرزي قرار گرفته‎اند بايد به جان هم انداخت و اين اختلاف را در همه شهرهاي اسلامي از طريق ايجاد مذاهب تازه يا تجديد مذاهب اختلافي كهنه بايد بوجود آورد.
بند 4: در طي اجراي يك نقشه عميق بايد كاري كرد كه حكومت بعضي از شهرهاي اسلامي بدست غير مسلمانها بيافتد، مثلاً مدينه به دست يهود، اسكندريه به دست مسيحيان؛ يزد به دست زردشتي‎ها؛ عماره به دست ستاره ‎پرست‎ها؛ كرمانشاه به دست علي‎اللهي‎ها؛ موصل به دست يزيد پرست‎ها؛ بعد از اينكه عده‎اي از هندوها به جزاير خليج فارس هجرت داده شوند بايد آن مرزوبوم به دست هندوها سپرده شود؛ طرابلس به دست درزيها (پاورقي: درزي و علوي دو آئيني است شبيه علي‎اللهي‎)؛ قارض به دست علويها؛ مسقط به دست خوارج و ناصبي‎ها و عموم اين حكومت‎هاي غير مسلمان را بايد از نظر مال و اسلحه تقويت كرد و تعدادي مستشار انگليسي از نظر عامل اجراي منويات بريتانيا بايد در آنجاها مستقر نمود.
و هر يك از اين حكومت‎ها را بايد به توسعه دادن آب و خاك خود تحريك كرد، تا جايي كه به اين وسيله عموم بلاد اسلامي در هم كوبيده شود.
بند 5: تا آنجا كه ممكن است بايد براي تجزيه دولت عثماني و دولت ايران نقشه كشيد، كه آنها را به كشورهاي هرچه بيشتر و هر چه كوچكتر تقسيم نمود. همچنانكه اين نقشه بايد در مورد سرزمين هند نيز اجرا شود.
بند 6: بايد دينها و مذهب‎هايي به نظر ظاهر زيبا و فريبا در اجتماعات اسلامي كشت كرد، و براي اجراي اين منظور بايد مناسب با آب و هوا و شئون ذوق اهالي هر منطقه و مردم آنجا براي آنها دين تازه‎اي كشيد، مثلاً در منطقه‎هاي شيعه نشين بايد ديني احداث كرد كه حسين(ع) را خدا بدانند و نيز ديني بوجود آورد كه جعفر صادق(ع) را پرستش كنند، و ديني كه مهدي(ع) را به پرستند، و مذهبي كه علي بن موسي(ع) را عبادت نمايند، و جاي مناسب براي دين اول: كربلا، براي دوم: اصفهان، براي سوم: سامرا، براي چهارم خراسان است. از آنطرف اين چهار مذهبي كه بين سني‎ها وجود دارد بايد بصورت چهار دين مستقل درآيد بطوريكه هيچ‎گونه رابطه‎اي با هم نداشته باشند، و آنچنان بايد در كتابهاي آنها دست برد كه پيروان هر مذهب خيال كنند مسلمان واقعي هستند و سايرين آنچنان كافري هستند كه قتلشان واجب است.
بند 7: انواع مفاسد از زنا، لواط، شراب و قمار را بايد بين مسلمانان شايع كرد و بهترين وسيله براي اجراي اين برنامه غير مسلماناني هستند كه در بلاد اسلامي ساكن‎اند و بايد از اينها يك جمعيت زيادي را براي اجراي اين برنامه استخدام نمود.
بند 8: بايد حكام و ماموريني كه در بلاد اسلامي صاحب پست و مقام‎اند را خريد و يا با وسائلي افرادي كه در استخدام وزارتحانه درآمده‎اند و مجري منويات ما هستند در اين مقام‎ها گماشت، و حتي الامكان بايد كاري كرد كه حاكم در هر شهر اسلامي غير مسلمان باشد و اگر شد براي اجراي اين مقصود افرادي را كه در واقع غير مسلمان‎اند بايد بظاهر آنها را مسلمان كرد و در اين مركز نصب نمود، كه مجموع خواسته‎هاي ما بوسيله آنها، بي زحمت اجرا گردد.
بند 9: بايد حتي الامكان لغت عربي را از بين برد و لغات غير عربي را از قبيل فارسي، كردي و پشتو را توسعه و اصطلاحات غير عربي را در لغت عربي داخل كرد و حتي بايد لهجه‎هاي محلي اعراب را ترويج نمود و اين بزرگترين برنامه‎اي است براي اينكه مسلمانان حتي عربها را از لغت قرآن و حديث منقطع سازيم.
بند 10: لازم است مستشاران خبره و زيرك در اطراف حكام گماشته شوند، تا آنها وسيله نفوذ وزارتخانه در حكام باشند، و بهترين راه براي اجراي اين برنامه اين است كه عده‎اي در وزارتخانه براي اين كار دوره ببينند و بصورت مستخدم و كلفت يا غلام و كنيز زر خريد به دستگاههاي حكومت‎ها فرستاده شوند، سپس بر حسب آموزشهايي كه ديده‎اند آنقدر در آن حاكم نفوذ كنند تا بصورت مستشار او درآيند و آنچنان به او بچسبند كه حكم دست بند را بر بند دست پيدا كنند.
بند 11: در مورد تبليغات مسيحيت توسط مبشرين مسيحي در بلاد اسلامي بايد توسعه داد تا آنجا كه مبشرين مسيحي را در هر صنفي از قبيل حسابدار، طبيب و مهندس بايد وارد كرد، مدارس و كليساها و انجمن‎هاي خيريه وابسته به كليسا در كشورهاي اسلامي بايد تاسيس كرد و ميليونها كتاب مسيحيت بايد بطور رايگان در بين مسلمانها پخش شود و روي اين نكته بايد خيلي كوشيد كه تاريخ مسيحي در كنار تاريخ هجري در بين مسلمين به رسميت شناخته شود، و تعداد زيادي جاسوس بصورت كشيش و يا راهبه بايد در كليساها و صومعه‎ها و ديرهايي كه در كشورهاي اسلامي تشكيل يافته بايد جا داد و ماموريت اين كشيش‎ها و راهبه‎ها تسهيل نفوذ مسيحيت در بين مسلمانان و كسب اطلاع از اوضاع داخلي ملتهاي اسلامي است و بايد جمعيت زيادي از دانشمندان را استخدام نمود كه بعد از دقت و اطلاع از تمام خصوصيات اسلام در تاريخ اسلام دست ببرند و آنرا وارونه كنند. (پاورقي: شاهد بر اين مطالب وجود مستشرقيني است كه در دو قرن اخير به عنوان اسلام شناسي و متخصص در شناخت اجتماعات اسلامي دست به تصنيف كتابهاي تاريخي اسلام زده‎اند و خصوصيات ارزنده تاريخ اسلام را حذف نموده و بجاي آن مطالب زننده جا داده‎اند و متاسفانه جوانان بي‎اطلاع مسلمان صرفاً اينكه يك كتاب در مورد اسلام نوشته يك مستشرق اروپايي است، مي‎خوانند.)
بند 12: در مورد خام كردن جوانان مسلمان چه دختر و چه پسر بايد كوشيد، و آنها را در عقايد ديني مردد ساخت و تا آنجا كه مي‎توان از طريق مدرسه‎ها و كتابهاي فاسد كننده و مجلات و جرايد و تشكيلات راديوئي و بُوي‎فريندها (Boy Friends) و گرل‎فريندهاي (Girl Friends) غير مسلماني كه براي اين منظور در اختيار آنان گذارده مي‎شود، بايد اخلاق آنها را فاسد كرد و براي اجراي اين برنامه بايد يك عده دختر و پسر مسيحي در كشورهاي اسلامي استخدام نمود و آنها را به منزله دامي قرار داد كه به اين وسيله جوانان مسلمان را صيد نمود.
بند 13: جنگها و انقلاب‎هاي داخلي كشورهاي اسلامي را بايد دامن زد، نزاع‎هاي مرزي كشورهاي اسلامي را با كشورهاي غير مسلمان يا با كشورهاي اسلامي مجاور را بايد تشديد نمود تا به اين وسيله انرژي مسلمانان صرف شود، و آنها از پيش‎بيني راجع به آينده بازداشته شوند و هيچگاه نتوانند صف واحدي تشكيل دهند، قدرتهاي مادي و استعدادهاي فكري آنها در اين جهت صرف شود و جوانان و افراد با نشاط و متحرك آنها در اين انقلاب‎ها و اختلاف‎هاي داخلي از بين بروند، و خود رائي و اغتشاش در بين آنان شايع شود.
بند 14: منابع اقتصادي به ويژه زمينهاي كشاورزي و سدها و نهرهاي جاري آنها بايد در هم كوبيده شود و بيكاري و تنبلي را بايد بين آنان رايج نمود و محلهايي براي بيكاري و بطالت بايد ترتيب داد، و بايد استعمال مواد مخدر و افيون را بين آنان تكثير نمود.
البته در آن جزوه براي هر يك از اين چهارده بند شرح گسترده‎اي بيان شده بود و نقشه‎ها و عكسهاي و اشكال گوناگوني براي اجراي هر يك از اين بندها ترسيم يافته بود. از سكرتر تشكر كردم كه اين همه معلومات و اطلاعات در اختيارم گذارد.
مدت يك ماه ديگر در لندن ماندم سپس ابلاغ وزارتخانه صادر شد كه براي مرتبه دوم به طرف عراق مسافرت كنم ....

 


منبع: سایت - باشگاه اندیشه