پرسش و پاسخ های مهدوی (قسمت پنجم)

پاسخ :
امام زمان ـ عج الله تعالي فرجه الشريف ـ دو غيبت داشتند:
1. غيبت صغري: امام زمان ـ عج الله تعالي فرجه الشريف ـ در سن 5 سالگي به‌منظور ايمن شدن از كشته شدن توسط حكام جور و همچنين ساير مصالح از ديدگان پنهان گشتند و تا مدت 69 سال به‌وسيلة نائبان خاص خود با مردم در ارتباط بودند كه اين غيبت از سال 260 هجري قمري شروع و با رحلت آخرين نائب خاص خود علي بن محمد سمري (م 329 ه‍ ق) در سال 329 هجري قمري پايان يافت.
2. غيبت كبري: پس از رحلت آخرين نائب خاص امام زمان ـ عج الله تعالي فرجه الشريف ـ آن حضرت در سال 329 هجري قمري غيبت كبراي آن حضرت آغاز گرديد كه تا حال ادامه يافته است.
منابع جهت مطالعة بيشتر:
1. امامت و مهدويت، آيت‌الله صادقي گلپايگاني.
پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمودند:
اگر همة مردم محبت و ولايت حضرت علي ـ عليه السلام ـ را مي‌پذيرفتند خداوند آتشي را خلق نمي‌كرد.
اربلي، كشف الغمة في معرفة الائمه، ج1، ص 99، نشر مكتبة بني‌هاشم
*****
پاسخ :
دربارة نواب چهار گانه امام مهدي (عج) داراي چند جزء مي‎باشد كه هر كدام پاسخ جداگانه‎اي داشته كه در جاي خود توضيح داده مي‎شود.
سؤال فوق از دو ادعا ذيل تشكيل شده است:
1. ادعاي اول اين است كه نواب چهارگانه هيچ مدركي براي نيابت خود نداشتند.
2. و ادعاي دوم اين است كه نواب اربعه هيچ گونه عملكرد سياسي، عقيدتي و... نداشته‎اند.
در جواب بايد گفت: چنان كه وجود حضرت مهدي ـ عليه السلام ـ در ميان امت اسلامي يك امر مسلم و قطعي است وجود نواب خاص آن حضرت و نيز زندگي پرتلاش در ابعاد مختلف اجتماعي، اعتقادي و سياسي آنان در نزد همگان بخصوص اهل تحقيق مسلم و قطعي است علاوه بر آن مداركي نيز از طرف امام زمان (عج) در اين مورد به دست ما رسيده است كه به چند نمونه اشاره مي‎شود.
الف: عثمان بن سعيد نايب اول، و در ميان همگان مشهور و يك چهرة شناخته شده بوده است او از اصحاب سه امام (امام هادي، عسكري و حضرت حجت ـ عليهم السلام ـ) بوده و در سال 260 هـ .ق امام حسن عسكري ـ عليه السلام ـ نيابت او را، از امام عصر (عج) به جمعيتي كه براي اطلاع و خبر گرفتن از امام آينده حضور حضرت رسيده بودند اعلام كردند و هم چنين شخص امام مهدي (عج) به عثمان بن سعيد در مقابل جمعيت و هيئتي از مردم قم اشاره كرده و آن‎ها را به عثمان ارجاع داد.[1] و نيز بعد از وفات امام حسن عسكري ـ عليه السلام ـ كه عثمان مشغول تجهيز دفن بوده است، حضرت مهدي او را به منصب وكالت و نيابت نصب نموده و جواب مسائل شيعيان را به او ارجاع مي‎دهد و بعد از آن توسط او به امام مي‎رسيد.[2]
توقيعات صادر شده از ناحية امام مهدي (عج):
توقيعات به افتخار عثمان بن سعيد و پسرش محمد بن عثمان از ناحيه مقدسه صادر شده و به عنوان نمونه مي‎توان به توقيعي كه سعد بن عبدالله اشعري روايت كرده اشاره كرد:
«به نام خدا... خداوند شما دو نفر را در راه بندگي خود موفق و بر دين مقدس ثابت بدارد و شما را با آنچه كه موجب خشنودي او است، نيكبخت گرداند. در رابطه با سؤالي كه كرده بوديد... آنها چگونه به فتنه افتاده و در وادي سرگرداني گام برمي‎دارند... اينها يا از روايات صحيح و درست خبر ندارند و يا آگاهند و خود را به فراموشي مي‎زنند. مگر نمي‎دانند كه زمين از حجت خدا خالي نمي‎ماند، يا ظاهر و آشكارست و يا پنهان و غايب... امام‎هاي كه پس از رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ رفتند، تا نوبت به امام پيشين پدر بزرگوارم رسيد... سرانجام عهد امامت را به جانشين خود تسليم نمود. و خداوند جانشين او را از ديده‎ها پنهان داشت... آنها بدانند كه حق با امامت...[3]
توقيع ديگري كه به خط امام عصر (عج) به عثمان بن سعيد رسيده است علامه مجلسي (ره) مي‎فرمايد: اين روايت از شيخ موثق ابوعامر عامري نقل شده است... «به نام خداوند... خداوند ما و شما را از فتنه‎ها حفظ نمايد و به ما و شما يقين عنايت فرمايد...[4]
و غير از اين مورد، توقيعات ديگري نيز صادر شده است كه هر كدام داراي مضامين بلند است. در زمينه غيبت، مسائل اجتماعي و امورات و نيز زائل كنندة هر گونه شك و شبهه مي‌باشد.
عملكردهاي سياسي و اجتماعي و...
1. رسوا كردن جعفر كذاب، كه بعد از امام حسن عسكري ـ عليه السلام ـ تلاش فراواني كرد كه خود را بعد از آن حضرت، امام معرفي كند.[5]
2. قراردادن مركز فعاليت‌هاي خود در بغداد، براي اين كه بغداد دورتر از پايتخت عباسيها (سامراء)بود و بدور از چشم مقامات دولتي مردم را درغياب امام رهبري مي‌كرد.[6]
3. سازمان وكالت كارگزاران و معاونين: عثمان جهت فعاليت‌هاي همه جانبه معاوناني براي خود انتخاب كرده بود كه در نواحي مختلف از طرف او فعاليت نمايند. كه از جمله: حاجز بن يزيد وشّاء احمد بن اسحاق اشعري و...[7]. او در مجموع 5 سال نيابت داشت و دوران نيابت وي مقارن با خلافت «معتمد» عباسي بود.
ب. دومين نايب حضرت مهدي (عج) محمد بن عثمان فرزند نايب اول است، در بسياري از توقيعات كه براي پدرش صادر شده بود، به وثاقت پسر نيز تأكيد كرده بود. و درعين حال، از ناحيه حضرت براي شخص او توقيعاتي صادر شده است كه ازجمله، دربارة تسليت پدرش فرموده است:... از كمال سعادت پدر شما اين بود كه خداوند فرزندي چون شما به او عنايت فرموده است كه در جاي او بنشيني و منصب او را به عهده بگيري و از خداوند برايش رحمت و مغفرت بطلبي....[8]
دوم اين كه، اسحاق بن يعقوب مي‌گويد: از محمد بن عثمان خواهش كردم نامه‌اي كه در آن مسائل مورد اشكال خود را نوشته بودم، به حضور امام ـ عليه السلام ـ تقديم بدارد. و او هم پذيرفت. در پاسخ من توقيعي به خط امام زمان (عج) به اين مضمون صادر گشت: محمد بن عثمان كه خداوند از او و پيش از او از پدرش خشنود باشد، ‌مورد وثوق من است و نامة او نامة من مي‌باشد.[9]
عملكردهاي اجتماعي، فقهي، كلامي و... او بحثي مبسوط مي‌خواهد كه مجال براي آن نيست، مراجعه شود.[10] دوران نيابت وي مقارن با بقيه خلافت «معتمد» و خلافت «معتضد» و ده سال از خلافت «مقتدر» بود و در سال 305 وفات يافت.
ج. سومين نايب امام مهدي (عج) ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي است. وي در ميان شيعيان بغداد از شهرت خاصي برخوردار بود. و او يكي از افراد مورد اعتماد و اطمينان محمد بن عثمان به شمار مي‌رفت. ابوالقاسم، از اصحاب امام حسن عسكري ـ عليه السلام ـ بوده است و در زمان محمد بن عثمان يكي از كارگزاران نزديك وي بود.[11]
معرفي و انتخاب حسين بن روح به عنوان نايب سوم از طرف محمد بن عثمان بود. او دو سه سال قبل از وفاتش شيعيان را در مورد مسائل ديني و مالي و... به حسين بن روح ارجاع مي‌داد. و هر كسي در اين مورد ترديد مي‌كرد مي‌گفت: اين دستور از ناحية امام ـ عليه السلام ـ صادر شده است.[12]
فعاليت حسين بن روح پس از وفات نايب دوم بنا به وصيت نايب دوم در «دار النيابة» در بغداد در يك جلسة رسمي، كه جمعي از شيعيان نيز در آن جا حضور داشتند، آغاز شد. طبق وصيت، خادم نايب دوم «ذكاء» كليد صندوقچة امانات را به او تسليم كرد.[13]
عملكردهاي سياسي: حسين بن روح، به خاطر انتساب به خاندان نوبختي، در زمان «مقتدر» در دستگاه عباسي از احترام خاصي برخوردار بود. به خاطر برخي فعاليت‌ها در سال 312، به زندان افتاد و اين زنداني شدن پنج سال به طول انجاميد. و در مورد نيابت ايشان علما و محققين از اهل سنت نيز سخن گفته و دربارة زندگي او تحقيقي داشته‌اند.[14]
د. چهارمين نايب امام مهدي (عج) ابوالحسن علي بن محمد سَمَري است. او كه چهارمين نايب امام ـ عليه السلام ـ است، همانند نواب ديگر از طرف امام به واسطة نايبش، نايب بعد از خود را تعيين مي‌كرد. و او هم به دستور امام ـ عليه السلام ـ توسط حسين بن روح به عنوان نايب معرفي شد. و از جملة آن توقيع كه دلالت بر نيابت سمري دارد، توقيعي است كه از طرف امام ـ عليه السلام ـ شش روز قبل از مرگ وي صادر شده و مرگ او را تسليت گفته و فرموده است:
«بنام خداوند... اي علي بن محمد سمري،‌خداوند پاداش برادران ديني تو را در مصيبت و مرگ تو بزرگ دارد. شما بعد از شش روز ديگر خواهي مرد، پس امر حساب خود را جمع كن. و دربارة نيابت بعد از خود، وكالت و نيابت به هيچ كس واگذار مكن. و ديگر غيبت كامل (غيبت كبري) فرارسيده است. نايب خاص ديگر هم ندارم، و تا زماني كه خدا بخواهد ديگر در انظار عموم ظاهر نخواهم شد.[15]
سمري از نظر فعاليتهاي سياسي فرصت زياد نداشت. لذا، مثل نواب گذشته نتوانست فعاليت‌هاي گسترده‌اي را انجام دهد. و از طرف ديگر در دوران وي ظلم و اختناق به اوج خود رسيده بود. و مدت نيابت او از سال 326 تا 329، سه سال به طول انجاميد در نيمه شعبان همان سال درگذشت.[16]
براي مطالعه بيشتر مي‌توان به كتابهاي ذيل مراجعه كرد:
1. تاريخ عصر غيبت، مسعود پور سيد آقائي و جمعي از نويسندگان.
2. الغيبة، شيخ طوسي.
3. السفراء الاربعه، محمد سند.
4. نواب اربعه، غفارزاده.

پی نوشت:
[1] . ابي جعفر محمد بن بابويه قمي، (صدوق) كمال الدين تمام النعمة، ج 2، ص 376، ح 26، نشر دار الحديث، قم، 1380.
[2] . شيخ عباس قمي،‌منتهي الآمال، انتشارات كتابفروشي اسلامي، قم، 1338 ش.
[3] . علامه محمد باقر مجلسي، ‌بحار الانوار، ج 53، باب توقيعات، ح 19، ص 181، مؤسسه الوفا، بيروت، 1983 م.
[4] . همان، ص 178، ح 9؛ و ابي منصور احمد طبرسي، احتجاج طبرسي، ج 2، ص 466، مؤسسة اعلمي، بيروت، 1983 م.
[5] . ابي منصور احمد طبرسي، احتجاج، ج 2، ص 468، همان.
[6] . دكتر جاسم حسن، تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم، ص 149، انتشارات اميركبير، چ اول، 1367 ش.
[7] . ابي جعفر محمد طبرسي، دلائل‌ الامامة، ص 272، طبع نجف اشرف، 1363؛ و رجال كشي، ج 2، ص 813؛ و رجال علامه حلي، قسم دوم، باب 4، ص 202.
[8] . ابي جعفر محمد ابن بابويه قمي، (صدوق)، كمال الدين، ج 2، باب توقيعات، ص 510، نشر دار الحديث، قم، 1380.
[9] . علامه محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، ج 53، ص 180، ح 10، مؤسسه الوفاء بيروت، 1983 م.
[10] . ابي جعفر محمد طوسي، كتاب الغيبة، ص 294، ح 248، مؤسسه نينوا، تهران؛ و رجال كشي، ج 2، ص 17، ابي عمر محمدكشي، مؤسسه اعلمي، كربلا.
[11] . ابي جعفر محمد طوسي، كتاب الغيبة، ص 371، همان؛ و كمال الدين، صدوق، همان، ج 2، ص 501.
[12] . علامه محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، ج 51، ص 354، همان.
[13] . شمس الدين محمد ذهبي، سير اعلام النبلاء، ج 15، ص 222، مؤسسه الرساله، طبع يازدهم، بيروت، 1998 م.
[14] . تقي الدين ابي المعالي، و الوافي بالوفيات، ج 12، ص 366، مؤسسه الرساله، بيروت، 1402.
[15] . علامه محمد باقر مجلسي، بحار، ج 51، ص 360، همان.
[16] . محمد صدر، تاريخ الغيبة الصغري، ص 414، منشورات مكتبة رسول الاعظم، 1972 م.
*****

پاسخ :
برداشت ما از اين سؤال اين است كه اگر آن حضرت تشكيل خانواده داده باشند از آنجا كه ازدواج به شناخته شدن حضرت مي انجامد از اينرو آن حضرت از زندگي غايبانه خارج خواهد شد خروج حضرت از غيبت باعث مي شود تمام عواقبي كه در روايات به عنوان عوامل پنهان زيستي امام مهدي (عج) ذكر شده دامنگير ايشان شود كه يكي از آن ها بر گردن گرفتن بيعت ظالمان است.
پيش از پرداختن به پاسخ سؤال فوق توجه به اين نكته لازم است كه در مورد مسأله ازدواج امام مهدي (عج) ديدگاه هاي مختلفي وجود دارد اما به نظر مي رسد در اين باره نمي توان به نظر قاطعانه اي دست يافت يعني نه مي توان ازدواج آن حضرت را قطعي تلقي كرد و نه عدم ازدواج را حال سؤال اين است كه اگر امام مهدي ـ عليه‎ السلام ـ ازدواج كرده باشند آيا ازدواج به گردن گرفتن بيعت ظالمان منجر خواهد شد؟
به نظر مي رسد پاسخ سؤال فوق منفي است و ازدواج امام مهدي ـ عليه‎ السلام ـ به شناسايي حضرت منجر نخواهد شد بر اين مطلب دلايل مختلفي مي توان اقامه كرد:
1. در روايات متعددي به اين نكته اشاره شده است كه گروهي از افراد مؤمن و پرهيزگار كه از نظر مراتب معنوي رتبه هاي بلندي دارند در دوران غيبت امام مهدي ـ عليه‎ السلام ـ را همراهي مي كنند. امام باقر ـ عليه‎ السلام ـ در اين باره فرموده اند: «و ما بثلاثين من وحشة»[1] امام مهدي ـ عليه‎ السلام ـ با وجود سي نفر تنها و بي مونس نخواهد بود.»
بر اين اساس اگر ارتباط و همراهي اين گروه با آن حضرت به شناسايي ايشان در ميان مردم منجر نمي شود ـ كه نمي شود ـ پس اين امكان هم وجود دارد كه حضرت همسر داشته باشند و در عين حال به زندگي غايبانة ايشان هم لطمه اي وارد نشود به تعبير ديگر همسر حضرت نيز از نظر مراتب معنوي حائز رتبه هاي بالايي باشند و امر حضرت را مخفي نگاه دارند.
2. اين امكان نيز وجود دارد كه امام مهدي ـ عليه‎ السلام ـ از ميان بانوان معمولي همسر انتخاب نمايند بدون اينكه هويت واقعي خود را براي آنان آشكار نمايند. به تعبير ديگر ما بر اين باوريم كه غيبت امام مهدي ـ عليه‎ السلام ـ غيبت شخص نيست غيبت شخصيت است يعني اينگونه نيست كه به شكل معجزه گونه بدن حضرت به چشم ها ديده نشود بلكه آن حضرت در ميان انسان ها زندگي مي كنند ديده مي شوند و مي بينند اما از آنجا كه هويت ايشان بر مردم مخفي است ديده شدن آن حضرت به شناسايي شخصيتشان منجر نمي شود بنابراين اين احتمال هم احتمال معقولي است كه امام مهدي ـ عليه‎ السلام ـ ازدواج كرده باشند بدون اينكه همسر ايشان از هويت واقعي آن حضرت مطلع باشند و از ين رو ازدواج امام مهدي ـ عليه‎ السلام ـ به شناخته شدن و در نتيجه به بر گردن گرفتن بيعت ظالمان منجر نخواهد شد.
براي مطالعه بيشتر رجوع كنيد به:
جزيره خضرا در ترازوي فقه، نوشته جعفر مرتضي عاملي.
امام سجاد ـ عليه‎ السلام ـ فرمودند:
چون قائم ـ عليه‎ السلام ـ ما قيام نمايد خداوند بيماري را از ميان شيعيان ما مي برد.
بحارالانوار، ج 52، ص 317

پی نوشت:
[1] . علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 153.
*****

پاسخ :
در طول تاريخ (بجز دوران كوتاهي آن هم در جوامع خاص) قدرت سياسي و نظامي همواره در دست طبقة مستكبر و سلطه جو بوده است، اما مطابق وعده هاي الهي اين جريان نابهنجار به صورت اصولي و واقعي (نه شعاري و ادعائي) در انقلاب نهائي تاريخ راه نيستي مي پويد و مستضعفين و صالحان مراكز قدرت را در دست گرفته و حكومتي جهاني را تشكيل خواهند داد، همان حكومتي كه خداوند (تبارك و تعالي) در آيات متعدد وعدة‌آن را داده است:
وعدَ اللهُ الذين آمنوُا منكم و عملوا الصالحاتِ ليستخلفَنَهُمْ في الارضِ[1]
خداوند وعده فرمود: به كساني از شما كه ايمان آورده و نيكوكار گردد، در زمين خلافت دهد.
و نُريد اَنْ نَمُنَّ علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهمْ‌ ائمة و نجعلهم الوارثين.[2]
اراده كرديم بر مستضعفين آن سرزمين سنت نهاده و آنان را امام مردم و وارث ملك و جاه قرار دهيم.
اين آيات و آيات ديگر همگي بيانگر وعدة الهي بر پيروزي مؤمنين و حزب الله است، و از آنجايي كه وعده خداوند تخلف ندارد و اين وعده نيز هنوز عملي نشده است پس بايد به انتظار روزي بنشينيم كه دين خدا غالب آمده و حزب الله پيروز شود.
اما از آنجايي كه وقوع هر مسأله مهمي نيازمند فراهم بودن زمينه ها و مقدماتي مي باشد تشكيل اين حكومت عدل جهاني كه مطابق روايات متعدد با ظهور حضرت ولي عصر (عج) محقق خواهد شد، نيز نيازمند به زمينه سازي و فراهم نمودن مقدماتي است.
اين نوشتار درصدد بررسي اين موضوع است كه آيا انقلابهاي نجاتبخش مي توانند زمينه ساز براي آن انقلاب نهائي تاريخ و حكومت واحد جهاني باشند يا نه؟ لذا لازم است ابتدا به بيان ماهيت چنين انقلابهائي پرداخته و سپس اصل موضوع را مورد بررسي قرار دهيم.
در مورد چنين انقلابهائي بايد گفت، معمولاً انقلابهائي كه در دنيا به وجود مي آيند در ابتدا شعار حمايت از مستضعفين و برخورد با مستكبرين و ظالمين جامعه را داشته و ادعاي برپائي عدل در جامعه را دارند، ولي پس از پيروزي به خاطر نداشتن رهبران وارسته و شايسته و همچنين نداشتن مباني فكري و اعتقادي كامل و همه جانبه نگر، نه تنها نمي توانند به شعارها و ادعاهاي خود جامعه عمل بپوشانند، بلكه خود نيز به تدريج از آن مسير اوليه منحرف شده و همان شيوه حكومتهاي نا صالح را در پيش مي گيرند. بنابراين منظور از انقلابهاي نجاتبخش، انقلابهائي است كه اصول خود را فراموش نكرده و حقيقتاً در پي بسط عدالت بوده و از آرمانهاي خود دور نشوند، همچنين داراي مباني اعتقادي و فكري متقن و قابل دفاع بوده و بر طبق آن اصول حركت نمايند.
و اما در مورد زمينه ساز بودن چنين انقلابهائي بايد گفت كه اينها به صورت مستقيم و غير مستقيم مي توانند يكي از مهمترين عوامل زمينه ساز ظهور و تشكيل حكومت واحد جهاني باشند زيرا:
اولاًً: نفس وقوع چنين انقلابهائي باعث آگاهي مردم و دميده شدن روح اميد در آنان مي شود و مردم شاهد به بن بست رسيدن روشهاي استعماري بوده و ذلت ابر قدرتهاي مادي و ناكارآمدي امكانات آنها را در برابر خواست مشروع ملتها نظاره گر باشند، و باور كنند كه وقوع حكومتي واحد در دنيا بر اساس معيارهاي اخلاقي و انساني ممكن مي باشند و منتظر و آمادة وقوع امري چنين عظيم باشند.
ثانياً: اين انقلابها مي توانند به صورت برنامه ريزي شده و هدفدار كارهاي اساسي انجام دهند كه زمينه ساز آن مهم باشد، كه در اين نوشتار به نمونه هائي از آنها اشاره مي شود.
1. ارائه الگوي حكومتي: برپائي و ارائه يك حكومت در بخشي از دنيا بر اساس عدل و انصاف و رعايت اصول انساني همراه با پيشرفت و تأمين نيازهاي معنوي و مادي مردم به گونه اي كه همگي متوجه گردند كه وقوع حكومتي كه تمام جوانب تعالي بشر را در نظر بگيرد ممكن است، يكي از كارهائي است كه چنين انقلابهائي مي توانند انجام دهند. و در اين صورت است كه ملتها خواستار وقوع چنين حكومتي در سراسر عالم شده و آمادگيهايي نيز در آنان بوجود خواهد آمد.
2. بالا بردن سطح فرهنگ و شعور اجتماعي مردم: از آنجائي كه خداوند نمي خواهد بشر را مجبور به پذيرش حق نمايد و منتظر آن است كه مردم جهان به سطحي از فرهنگ و شعور اجتماعي برسند كه بدانند مسأله نژاد يا مناطق مختلف جغرافيائي، ارزش نبوده و نمي تواند بشر را از هم جدا سازد، و از نظر اجتماعي نيز از ظلم و ستم نظامهاي موجود خسته شده و تلخي زندگي مادي و تك بعدي را احساس كنند و در نهايت خود، حق را طلب نموده و مقدمات اجرائي حق و عدالت را فراهم سازند، انقلابهاي نجاتبخش مي توانند اين تحولات را ايجاد كرده، حق و حقيقت را كاملاً براي دنيا تبيين نمايند و شيوة اجرائي حق و عدل را هم نشان دهند و ناكارآمدي مكاتب و حكومتهاي صرفاً مادي را براي مردم روشن سازند و همچنين مردم را نسبت به اين مطلب آگاه سازند كه تمام جنايتهائي كه در عالم رخ مي دهد به خاطر وجود حكومتهاي متعدد و در عين حال ناصالح است، و در صورت وجود يك حكومت واحد جهاني كه متكي و مبتني بر ارزشهاي انساني،‌ ايمان، اخلاق و عواطف بشري است و فردي معصوم آن را اداره مي كند ديگر از اين مصائب و جنايتها خبري نخواهد بود.
3. آمادگي نظامي و جذب نيروهاي شايسته و كارآمد: هر چند با ظهور حضرت مهدي (عج) و ارائه برنامه ها و اهدافشان، توده هاي مردم به آن حضرت روي آورده و در خدمت او خواهند بود، اما درگيري و نبرد با بسياري از زورمداران و ظالمين دنيا غير قابل اجتناب و حتمي خواهد بود، ضرورت درگيري و نبرد بايستگي آمادگي و تجهيز را با خود دارد، بايد از الآن به فكر افراد و تجهيزات بوده و با تهية نيرو و اسلحه در انديشة روز مصاف حق و باطل بود، لذا علاوه بر 313 نفر از برگزيدگان و نخبگان كه اركان حكومت آن حضرت را تشكيل مي دهند لازم است كه عده اي خود ساخته تحت عنوان سربازان آن حضرت كه در رده هاي مختلف اطاعت اوامر آن حضرت را نمايند وجود داشته باشند. «هم اطوع من الامة لسيدها؛[3]اطاعتشان از امام از فرمانبرداري كنيز در برابر مولايش بيشتر است.» افرادي كه «اگر به كوهها روي آورند آنها را قطعه قطعه مي كنند.[4]» دلهايشان چون پاره هاي آهن شده است.[5] كساني كه در آوردگاه رزم حضرت را چون نگيني دُر برگيرند و جان خويش را سپر بلايش كنند «يحفون به ويقونه بانفسهم في الحرب؛[6] در ميدان رزم گِردش مي چرخند و با جان خود او را محافظت مي كنند.» و در اين رسالت بزرگ همراه و همپاي امام باشند. «بهم ينصر الله امام الحق[7]؛ و همچنين لازم است كه امكانات و تجهيزات لازم نيز فراهم گردد اين بار وعده خداوند به دست منتظران تحقق يابد.
انقلابهاي نجاتبخش مي توانند با جذب و تربيت نيروهائي اينچنين و آماده نمودن ادوات و تجهيزات لازم در زمينه سازي براي دولت كريمه مهدوي نقش بسزائي را ايفا نمايند.
4. آشنا نمودن مردم با وجود منجي و مصلح حقيقي: وجود مصلح جهاني از اميدها و اعتقادات پيروان اديان الهي است. نظر به اينكه دنيا روز به روز به ظلم و ستم و خونريزي و بي عدالتي پيش مي رود و هر ملت و گروهي منتظر اصلاح جامعه و دنيا هستند بايد آنان را به وجود مصلح واقعي، كه از نظر شيعه حضرت مهدي (عج) مي باشد، آشنا نمود و آنان را به آمدن اين يگانه حجت خداوند مژده داد، بايد به معرفي شخصيت آن حضرت و عملكرد ايشان در دوران حكومتشان و وضعيت جهان و جامعة‌ انساني در زمان حكومت او پرداخت تا جهانيان با اين مصلح حقيقي بشر آشنا و عطش به آن آب حيات در آنان شدت يابد و تقاضاي ظهور آن حضرت اولين آروزي زندگي و اولين دعاي حقيقي آنان گردد.
بدين منظور انقلابها و حكومتهاي صالح مي توانند با بهره گيري از امكانات روز به معرفي و تبيين سنجيده و حساب شده مسائل مربوط به شخصيت و مقام و منزلت آن حضرت و كليه مسائل مربوط به ايشان و حكومتشان بپردازند، و اين بايد از مهمترين سياستهاي راهبردي اين انقلابها و حكومتهاي ديني باشد.
مطالبي كه تا كنون بيان گرديد دلائلي هستند مبني بر اينكه انقلابهاي نجاتبخش مي توانند از مهمترين عوامل زمينه ساز براي ظهور منجي و تشكيل حكومت صالح جهاني باشند، اما مهمترين دليلي كه ثابت مي كند چنين انقلابهائي از جمله زمينه ها، و زمينه سازهاي ظهور مي باشند روايت متعددي است كه از پيامبر اكرم (ص) و ائمه معصومين ـ عليهم‎ السلام ـ در اين باب وارد شده است. رسول اكرم(ص) مي فرمايند:
مردمي از شرق قيام مي كنند و زمينه را براي انقلاب جهاني (حكومت) مهدي (عج) فراهم مي سازند. [8] همچنين امام باقر ـ عليه‎ السلام ـ مي فرمايند:
گويا مي بينم مردمي در شرق قيام كرده و حق را طلب مي كنند به آنها نمي دهند، دوباره حق را مي طلبند به آنها داده نمي شود وقتي مردم اوضاع را چنين ديدند شمشيرهاي خود را بر شانه مي گذارند، حال سردمداران حكومت حاضر مي شوند حق آنها را بدهند كه ديگر مردم قبول نمي كنند تا اينكه قيام مي كنند و حكومت تشكيل مي دهند و اين حكومت و پيروزي را جز به صاحب شما (امام زمان (عج) )تحويل نمي دهند...[9]
اين دو روايت و روايات ديگر هر چند بر اين مطلب كه اين انقلابها در چه زماني و مشخصاً به دست چه كساني واقع خواهند شد تصريحي ندارند اما به طور قطع دلالت بر اين مطلب دارند كه قبل از ظهور حضرت ولي عصر (عج) انقلاب يا انقلابهائي رخ خواهد داد كه زمينه ساز و فراهم كنندة مقدمات ظهور آن حضرت مي باشند.
منابع جهت مطالعه بيشتر
1. عصر زندگي؛ علي كوراني
2. خورشيد مغرب؛ محمد رضا حكيمي، انتشارات دفتر تبليغات.

پی نوشت:
[1] . سورة نور، آيه55.
[2] . سورة قصص، آيه 5.
[3] . امام صادق ـ عليه‎ السلام ـ، بحارالانوار، محمد باقر مجلسي، ج52، تهران، المكتبة الاسلاميه، 1384 هـ ق، ص 308.
[4] . امام سجاد ـ عليه‎ السلام ـ يوم الخلاص، كامل سليمان، بيروت، اعلمي، 1415، ص 223، (به نقل از بشارة الاسلام، ص 225.)
[5] . همان.
[6] . امام صادق ـ عليه‎ السلام ـ بحارالانوار‌، پيشين، ص 308.
[7] . همان.
[8] . كنزالعمال، المتقي الهندي، تحقيق شيخ بكري حياني، بيروت، موسسه الرساله، ج14، ص 236، حديث 38657، الزام الناصب، علي يزدي حائري، قم مكتبة الرضي، ج2، ص 14.
[9] . كتاب الغيبه، نعماني،‌ترجمه: محمد جواد غفاري، قم؛ صدوق، 1376، ص 383، بحارالانوار، پيشين، ص 243.
*****

پاسخ : در پاسخ اين سؤال بايد عرض شود كه ظهور حضرت حجت همانند ديگر پديده‎ها نيازمند يك سري مقدمات و شرائط و زمينه‎هائي همانند آمادگي جهان براي پذيرش حضرت، آماده بودن عده‎اي از اهل ايمان براي ياري آن حضرت و جانبازي در اهداف او، ايجاد انقلابهاي نجات‎بخش و ... مي‎باشد و چنانچه اين زمينه‎ها فراهم آيند حضرتش ظهور خواهند كرد امّا چنانچه ملاحظه مي‎شود در عصر حاضر موانع متعددي براي ظهور آن حضرت وجود دارند كه باعث مي‎شوند حضرت حجت ـ عليه السلام ـ ظهور نفرمايند مهمترين موانع ظهور عدم آمادگي جهان براي پذيرش آن حضرت، جداشدن از معنويات و ارزشهاي الهي و غرق شدن در باتلاق فساد و عدم وجود نيروهاي كارآمد كافي براي قيام حضرت و عدالت‎گستري در جهان و غيره است و بهرحال مي‎توان گفت علت اصلي عدم ظهور حضرت فراهم نشدن زمينه‎هاي ظهور مي‎باشد و براي نزديك شدن ظهور بايستي براي فراهم شدن اين زمينه‎ها سخت تلاش نموده و به اصلاح خود و جامعه پرداخته و افراد عاشق و جان بر كف را تربيت شوند و از طرف ديگر بايستي دست نياز به آستان پروردگار يگانه بگشائيم و ظهور حضرتش را از خدا بخواهيم تا ارادة حق تعالي هم به آن تعلق گيرد.
براي اصولي بيشتر مي‎توان به كتابهاي زير مراجعه شود:
1. عصاره خلقت دربارة امام زمان (عج) / آيت الله جوادي آملي.
2. حكومت جهاني امام عصر / گفتار فلسفي.
حديث: قال رسول الله ـصل اللّه عليه و اله‎ـ
(افضل الاعمال انتظار الفرج؛ برترين اعمال امت من انتظار فرج است.
بحارالانوار، ج 52، صفحة 122.
*****
در پاكستان بعضي مردم تقليد را جائز نمي‌دانند و معتقدند چون امام ما زنده هست لذا ما از آن حضرت تقليد مي‌كنيم؟
پاسخ :
اما اين‌كه گفته شده بعضي از مردم تقليد را جايز نمي‌دانند چون معتقدند چون امام ما زنده هست و ما از آن حضرت تقليد مي‌كنيم، حرف درستي نمي‌تواند باشد و تقليد در هر حال براي عامه مردم كه مجتهد نيستند و احكام خدا را از قرآن و روايات نمي‌توانند به دست آورند امري لازم و واجب است و به جز آن، راه ديگري وجود ندارد زيرا انسان يا بايد مجتهد باشد و يا محتاط باشد و در تمام مسائل احتياط كند كه امري فوق‌العاده شاق و دشواري است و يا مقلد باشد و از آنجايي كه اكثر مردم مجتهد نيستند و احكام و تكليف خود را از قرآن و احاديت نمي‌توانند استخراج كنند لذا وظيفه آنان تقليد است و در غير اين صورت اعمال و رفتار بدون تقليد باطل است و اما اينكه گفته شده بعضي معتقدند ما از خود امام زمان ـ عليه‌السلام ـ تقليد مي‌كنيم حرف صحيحي نمي‌تواند باشد زيرا از زمان ائمه مرسوم بوده است كه هر امامي در زمان خودش افراد مخصوصي داشتند كه در مسائل، مردم را به آنان ارجاع مي‌نمودند چنانكه در حديث مقبوله عمر بن حنظله حضرت امام صادق ـ عليه‌السلام ـ مي‌فرمايد:
«نظر كنيد به كساني از شما كه احاديث ما را نقل مي‌كنند و حلال و حرام ما را بيان مي‌كنند و به احكام ما آشنائي دارند، راضي باشيد به آنها (حكم آنها را بپذيريد) وقتي آنها حكم ما را بيان كنند و شما از آنان نپذيريد به حكم خداوند دستورات او استخفاف ورزيده‌ايد و حكم ما را رد نموده‌ايد و ردّ بر ما ردّ بر خداوند است و ردّ بر خداوند هم شرك به ذات اقدس الهي است[1] اين حديث شريف به طور روشن براي ما بيان مي‌دارد كه كساني كه حكم خدا را بيان مي‌كنند و آگاه به احكام الله و دستورات او و راه اهل‌بيت عصمت هستند پذيرش حكم و دستورات آنان بر ما واجب است و اگر حكم آنان را نپذيرفتيم حكم خدا را رد كرده‌ايم و رد حكم خداوند شرك به خداوند است. روشن است كه سفارش و دستورات ائمه ـ عليهم‌السلام ـ اين بوده است كه مردم را ارجاع مي‌دادند به آنهايي كه آگاهي از مسائل ديني داشتند و حضرت امام حسن عسكري ـ عليه‌السلام ـ مي‌فرمايد: «من كان من الفقها صائنا لنفسه مخالفا لهواه مطيعا لامر مولاه فعلي العوام ان يقلدوه»[2] كسي از فقها و دانشمندان كه نگهدارنده نفس، مخالف هواي نفس و مطيع و پيرو مولاه و خداوند باشد بر عوام است كه از او تقليد كنند و اين حديث شريف صريحاً بيان مي‌دارد كه مردم بايد از فقها و دانشمندان در احكام الهي تقليد كنند و اگر تقليد از مجتهدان و فقها جايز نمي‌بود امام خود دستور نمي‌فرمود كه بر مردم لازم است كه از فقيهي كه اين ويژگي‌ها را داشته باشد تقليد كنيد، امام ـ عليه‌السلام ـ نفرموده است چون ما حضور داريم از ما تقليد كنيد و در تمام مسايل خودتان به ما مراجعه كنيد و از ما بپرسيد اين حديث نيز محكم‌ترين دليل است بر ردّ آنهايي كه مي‌گويند ما از مجتهد تقليد نمي‌كنيم زيرا خود امام ـ عليه‌السلام ـ دستور به تقليد داده است.
دليل ديگر در بطلان اين استدلال كه چون امام ـ عليه‌السلام ـ زنده هست ما از او تقليد مي‌كنيم اين است كه امام زمان (عج) از هنگام ولادت در اختفا به سر مي‌برد و بنا به مصالحي تولد و زندگي او آشكار نبود و بعد از رحلت پدر گرامي، غيبت صغراي آن حضرت آغاز شد.[3]
در آن زمان حضرت چهار نايب خاص داشت كه فقط آنان با حضرت در تماس بودند و مردم مسايل و مشكلات خودشان را از طريق آن چهار نفر حل مي‌كردند و اين چهار نفر مسائل را به امام منتقل مي‌كردند و از حضرت جواب مي‌گرفتند و حضرت مستقيماً با مردم در تماس نبود و از ديد و انظار مردم پنهان بود
و قضيه نيابت اين مطلب را اثبات مي‌رساند كه مردم خود مستقيماً به حضرت دست‌رسي نداشتند و حضرت در خفا زندگي مي‌كرد و به جز افراد ويژه كسي با حضرت در تماس نبود و حضرت اين افراد را وكيل خود قرار داده بود تا مردم از طريق آنان مشكلات خودشان را حل كنند. اين در زمان غيبت صغرا، اما در زمان غيبت كبرا يعني بعد از رحلت آخرين سفير حضرت كه در سال 329 هـ رخ داده است غيبت كبرا حضرت آغاز گرديده و احدي با حضرت مستقيماً در تماس نيست و او را نمي‌بيند و نمي‌شناسد پس چگونه مي‌شود كه از آن حضرت تقليد كرد، و اين با خرد انساني سازگاي ندارد.
دليل ديگر بر بطلان استدلال آنهائي كه تقليد از فقهاء را جايز نمي‌دانند حديث شريفي است كه از خود حضرت حجت ـ عليه‌السلام ـ وارد شده است كه حضرتش مي‌فرمايد: «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواة حديثنا فانّهم حجتي عليكم و انا حجة الله»[4] حضرت حجت امام زمان ـ عليه‌السلام ـ مي‌فرمايد: حوادث (مسائل و رخدادهاي به وجود آمده) كه براي‌تان پيش مي‌آيد به ناقلان حديث ما مراجعه نمائيد زيرا آنان حجّت من هستند بر شما و ما حجت خداونديم.
طبق اين روايت شريف مشاهده مي‌فرمائيد كه حضرت مردم را به راويان و ناقلان حديث كه همان فقها هستند مراجعه داده است و فرموده در احكام و مسائل خودتان به آنان مراجعه نمائيد كه آنان حجت مايند بر شما و ما هم حجت خدايم بر آنان و اين بهترين دليل است برحجيت قول فقها و تقليد از آنان.
منابع براي مطالعه:
1. سيره پيشوايان، مهدي پيشوائي، مؤسسه امام صادق ـ عليه‌السلام ـ .
2. منتخب الاثر صافي گلپايگاني، انتشارات حضرت معصومه ـ سلام‌الله عليها ـ .
قال اميرالمؤمنين ـ عليه‌السلام ـ :
الداعي بلا عمل كالرّامي بلا وتر
آنكه بدون عمل خدا را بخواند مانند كسي است كه نيزه بر كمان بدون زه نهد.

پی نوشت:
[1] . كليني، محمد بن يعقوب، كافي، دراالكتب اسلاميه، تهران، ج 7،ص 412.
[2] . حر عاملي، وسائل‌الشيعه، انتشارات آل‌البيت، طبع ثانيه 1414، ج 27، ص 131، ر.ك: طبرسي، احمد بن علي، الاحتجاج، انتشارات دارالنعمان، ص 263.
[3] . صافي گلپايگاني، لطف‌الله، منتخب الاثر في الامام الثاني عشر، انتشارات حضرت معصومه ـ سلام‌الله عليها ـ قم، طبع ثانيه، 1412، ص 445 پاورقي.
[4] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، موسسه الوفاء، بيروت، 1403، ج2، ص 90، و ر.ك: نجفي، محمدحسن، جواهرالكلام، دارالكتب الاسلاميه، تهران، طبع ثانيه، 1365، ج 11، ص 190.
*****

پاسخ :
دربارة ملاقات با امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)سه ديدگاه عمده وجود دارد:
1 . ديدگاه افراطي: براساس اين ديدگاه تشرف بر محضر امام زمان(عج) امري ساده و همگاني است و يكي از مهم‌ترين وظايف منتظران، ديدار با‌ آن حضرت است ولو اين كار به بر زمين ماندن اهداف و آرمان‌هاي بزرگتري بيانجامد، نقد اين ديدگاه و آسيب‌هاي آن مجال ديگري را مي‌طلبد.[1]
2 . ديدگاه تفريطي: براساس اين ديدگاه در زمان غيبت هيچ كس نمي‌تواند به محضر امام مهدي(عج) شرفياب شود.[2]
3 . ديدگاه ميانه: طرفداران اين ديدگاه معتقدند ملاقات با امام مهدي(عج) در زمان غيبت امكان دارد و برخي از انسان‌هاي صالح و پرهيزگار نيز خدمت آن امام عزيز رسيده‌اند ليكن بدون ترديد اولاً شرفيابي به محضر امام مهدي(عج) به شرايط و قابليت‌هاي فراواني نياز دارد و هر كسي توفيق چنين سعادتي را نمي‌يابد و ثانياً منتظران واقعي حضرت بيش از آنكه به دنبال ملاقات با حضرت باشند. بايد در مسير تأسي به آن حضرت و انجام وظايف و نيز فراهم كردن زمينه‌هاي ظهور بكوشند.
هدف ما از ذكر اين مقدمه توجه دادن پرسشگر محترم به اين نكته مهم است كه دفاع ما از امكان ملاقات به معناي پذيرش ديدگاه افراطي است.
يكي از مهم‌ترين دلايلي كه طرفداران ديدگاه دوم ـ عدم امكان ملاقات با امام زمان(عج) ـ براي اثبات نظريه خود به آن استناد كرده‌اند نامه امام مهدي(عج) به علي بن محمد سمري چهارمين نايب خاص آن حضرت است. متن اين نامه كه در اواخر عمر علي بن محمد سمري به او ارسال شده چنين است:
يا علي بن محمد السمري اسمع اعظم الله اجرا خوانك فيك فانك ميّت ما بينك و بين ستة ايام فاجمع امرك و لاتوص الي احد يقوم مقامك بعد وفاتك... و سيأتي من شيعتي من يدّعي المشاهدة الا فمن ادعي المشاهدة قبل خروج السفياني و الصيحة فهو كذّاب مفتر...[3]
«اي علي محمد سمري گوش فرا ده، خداونداجر برادران تو را در سوگ تو زياده گرداند تو تا شش روز ديگر دار فاني را وداع خواهي كرد پس آماده باش و كسي را جانشين خودت قرار مده... و به زودي برخي از شيعيان من ادعاي مشاهده مي‌كنند آگاه باشيد كسي كه پيش از خروج سفياني و شنيده شدن نداي آسماني چنين ادعايي را بكند دروغ‌گو و افترا زننده است....»
حال سؤال اساسي اين است كه چگونه از يك سو امام مهدي(عج) فرموده‌اند مدعيان ملاقات دروغ‌گويند. و از سوي ديگر حكايات فراواني از ملاقات مؤمنان و صالحان با امام مهدي(عج) در كتاب‌ها نقل شده است.
عالمان فراواني با پذيرش امكان ملاقات در صدد پاسخ به اين سؤال برآمده‌اند از جمله علامه مجلسي در بحارالانوار (ج 52، ص 151) شيخ محمد عراقي در دارالسلام (ص 193) محدث نوري درجنة المأوي (بحار، ج 53، ص 318) آيت الله سيد محسن امين در اعيان الشيعة (ج 2، ص 71)
برخي از اين پاسخ‌ها بدين قرارند:
1 . منظور از مشاهده در اين روايت ملاقات با امام مهدي(عج) نيست بلكه منظور مشاهده همراه با ادعاي نيابت و وكالت است علامه مجلسي در اين باره مي‌نويسد: «شايد معناي اين نامه امام(عج) به علي بن محمد سمري ـ اين باشد كه كسي كه ادعاي ملاقات با حضرت را بكند و مدعي باشد كه نايب آن حضرت است و مثل نواب چهارگانه از طرف آن حضرت اخبار را به شيعيان مي‌رساند. چنين شخصي دروغ‌گو و افتراز زننده است. ما نامه را به اين شكل معني كرديم تا با اخباري كه از ملاقات برخي با امام زمان(عج) گزارش مي‌دهد منافاتي نداشته باشد.»[4] دو دليل بر اينكه منظور از مشاهده در اين نامه ملاقات همراه با ادعاي نيابت است آورده شده است:
الف) دليل اول سياق است، منظور از سياق اين است كه مخاطب اين نامه نايب چهارم است و در اين نامه به او اطلاع داده مي‌شود كه دوران نيابت خاصه به پايان رسيده است و از آن به بعد امام مهدي(عج) نايب خاصي در ميان مردم ندارد بنابراين فضاي حاكم بر اين نامه و مضمون اصلي آن اعلام به پايان رسيدن ارتباط با امام مهدي(عج) از طريق نايبان خاص است وقتي در اين فضا گفته مي‌شود: « از اين پس برخي ادعاي مشاهده مي‌كنند و آگاه باشيد هر كس ادعاي مشاهده كند دروغ‌گو است»‌ منظور از مشاهده همان ارتباط خاصي است كه در اول نامه از آن گفتگو شده بود و به علي بن محمد سمري پايان يافتن آن گوشزد شده بود يعني مشاهده همراه با نيابت خاص.
ب) واژه مفتر: دومين دليلي كه بر مدعاي فوق اقامه شده است واژه مفتر است كه در اين نامه آمده است: «... فهو كذّاب مفتر» مفتر به كسي گفته مي‌شود كه دورغي را به كسي نسبت دهد. تقرير استدلال به اين شكل است كه:
در معناي واژهء مشاهده «... سيأتي من شعتي من يدعي المشاهدة...» دو احتمال وجود دارد: 1 . ملاقات 2 . ملاقاتِ همراه با ادعاي نيابت و وكالت.
اگر منظور از مشاهده ملاقات تنها باشد معناي روايت ياد شده اين است كه كسي كه ادعاي ملاقات با امام زمان را بكند دروغ‌گو و افترا زننده است. دروغ گو بودن چنين شخصي معلوم است زيرا طبق مفاد اين روايت كسي نمي‌تواند در دوران غيبت با آن حضرت ملاقات كند پس مدعي ملاقات دروغ‌گو است اما اين شخص افترا زننده نيست زيرا دروغي را به امام زمان(عج) نسبت نداده است پس آوردن واژة مفتر لغو است. اما اگر منظور از واژة مشاهده ملاقات همراه با ادعاي نيابت باشد كسي كه ادعا كند با حضرت ملاقات كرده و آن حضرت او را به نيابت خود برگزيده است. اين نامه مي‌گويد چنين شخصي هم دروغ‌گو است و هم افترا زننده دروغ‌گو بودنش به اين دليل است به دروغ‌ ادعاي ملاقات با حضرت رها كرده است و افترا زننده بودنش به اين خاطر است كه به حضرت نسبت دروغي داده است يعني مدعي شده است كه امام مهدي(عج) مرا به نيابت خاص خود برگزيده است و حال آنكه حضرت چنين كاري نكرده است.
بنابراين ما اگر واژه مشاهده را به معناي ملاقات تنها بگيريم آمدن واژة مفتر در اين نامه لغو خواهد بود و اگر آن را به معناي ملاقات با ادعاي نيابت بگيريم اين واژه لغو نخواهد بود و از آنجا كه امام معصوم ـ عليهم السّلام ـ سخن لغو بر زبان جاري نمي‌كنند پس منظور از مشاهده ملاقات همراه با نيابت است.[5]
2 . پاسخ ديگري كه به سؤال ياد شده داده شده است اين است كه «اصولاً معناي واژة مشاهده ملاقات يا ملاقات همراه با ادعاي نيابت نيست بلكه منظور ادعاي ظهور است يعني اگر پيش از خروج سفياني و صيحة آسماني مدعي شد امام مهدي(عج) ظهور كرده‌اند چنين شخصي دروغگو و افترا زننده است زيرا آن حضرت پيش از تحقق اين دو علامت ظهور نخواهند كرد. همچنان كه امام صادق ـ عليه السلام ـ در حديثي فرموده‌اند:
نمي‌بينيد او را در وقت ظهورش چشمي، مگر اينكه همه چشم‌ها او را خواهد ديد پس هر كس براي شما غير اين را بگويد او را تكذيب كنيد.[6]
قرينه مطلب ياد شده اين است كه خروج سفياني و صيحة‌ آسماني از علائم ظهورند پس منظور از ادعاي مشاهده قبل از تحقق اين دو علامت ادعاي تحقق ظهور است.»[7]
خلاصه سخن اينكه: ما بر اين باوريم كه در بحث ملاقات ديدگاه ميانه درست است و روايتي كه شما به آن اشاره كرده‌ايد نفي كنندة ملاقات نيست بلكه ملاقات همراه با نيابت و يا ادعاي ظهور پيش از خروج سفياني و صيحة آسماني را نفي مي‌كند. بنابراين ميان اين روايت و حكايات معتبري كه بر ملاقات برخي از مؤمنان پرهيزگار با امام مهدي(عج) دلالت دارد هيچ منافاتي وجود ندارد.
براي مطالعه بيشتر به منابع زير مراجعه فرماييد:
1 . مهدي منتظر، محمد جواد خراساني
2 . دارالسلام، شيخ محمود عراقي.
3 . جنة المأوي،محدث نوري
پيامبر گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمودند:
كسي كه قائم از فرزندان مرا انكار كند مرا انكار كرده است.
كمال‌الدين تمام، النعمة، ج 2، ص 412

پی نوشت:
[1] . اين ديدگاه گرچه به شكل ياد‌شده از سوي كسي مطرح نشده است، اما برخي عملاً و با رفتار خود چنين ديدگاهي را رواج مي‌دهند.
[2] . جمعي از نويسندگان، چشم به راه مهدي (قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، چاپ دوم، 1378) ص 69 ـ 44.
[3] . علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 52، (بيروت: موسسة الوفاء چاپ دوم، 1403) ص 151.
[4] . همان.
[5] . حبيب الله طاهري، سيماي آفتاب (قم: انتشارات زائر، چاپ اول، 1380) ص 179 با اندكي تصرف.
[6] . علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 53،ص 6.
[7] . محمد جواد خراساني، مهدي منتظر، (تهران: بنياد پژوهشهاي علمي فرهنگي نورالاصفيا، چاپ اول، 1371) ص 93.
*****

پاسخ :
با توجه به اينكه اين پرسش به طور كامل گويا و رسا نيست و مي‎توان از آن سه سؤال برداشت كرد از اينرو پاسختان را در زير برداشتهاي سه‎گانه بيان مي‎كنيم:
1. در عصر غيبت چگونه از ولي فقيه پيروي كنم تا در عصر ظهور امام از ديدگاه امام زمان ـ عًجَلَ الله تعالي فَرَجَهُ الشريف ـ در دايره پيروان ولي فقيه قرار بگيرم؟
2. در زماني كه امام زمان ـ عًجَلَ الله تعالي فَرَجَهُ الشريف ـ ظهور مي‎كند و رهبر جامعة جهاني مي‎شود چه كنم كه پيرو ولي فقيه باشم نه امام زمان ـ عًجَلَ الله تعالي فَرَجَهُ الشريف ـ ؟
3. چه كارهايي انجام دهم تا در عصر ظهور از پيروان امام زمان ـ عًجَلَ الله تعالي فَرَجَهُ الشريف ـ به حساب آيم؟
دربارة پرسش نخست مي‎توان گفت كه مكتب امام زمان ـ عًجَلَ الله تعالي فَرَجَهُ الشريف ـ براي شخص ولي فقيه جايگاه و ملوك و معيارهايي قرار داده است و از جملة شرائط ولي فقيه عالم بودن، با تقوا بودن، مدير و مدبر بودن و... است و وقتي چنين ويژگي‎هايي در وجود شخصي چون امام خميني(ره) و مقام معظم رهبري جمع شد و به عنوان ولي فقيه به مردم معرفي شد پيروي از او معنا پيدا مي‎كند و پيروي از ولي فقيه به معناي اطاعت از بايدها و نبايدهاي اوست به عنوان مثال اگر ولي فقيه امر به جهاد كرد بايد مطيع امر او بود و اگر نهي از جنگ و قبول قطعنامه را صادر كرد باز بايد گوش به فرمان او بود و خلاصه سخن كسي پيرو ولايت فقيه است و ولايت مداري او مورد تأييد امام عصر ـ عًجَلَ الله تعالي فَرَجَهُ الشريف ـ كه از حدود الهي خارج نمي‎شود و در چارچوبي كه ولايت بيان مي‎كند حركت مي‎كند و هر چه از اين محدوده خارج شودبه همان اندازه سرپيچي نموده است و از صراط پيروي فاصله گرفته است و ولايت مداريش از منظر امام عصر خدشه پيدا مي‎كند.
در جواب پرسش دوم مي‎گوييم با توجه به نصب عام فقها، نظريه ولايت فقيه اختصاص به زمان غيبت ندارد، بلكه در زمان حضور هم اگر دسترسي به امام معصوم ممكن نباشد نظريه ولايت فقيه اجرا مي‎گردد.[1] زيرا محتواي اين نظريه چيزي جز چاره‎جويي براي مردمي كه دسترسي به معصوم ندارند نيست و از اينرو همانطور كه مالك اشتر به نصب حضرت علي ـ عليه‎السلام ـ والي مصر شد ولي فقيه هم طبق صلاحديد حضرت مي‎تواند بر بعضي از بلاد ولايت داشته باشد و در اين صورت نيز بايد دستورات ولايت را به جان خريد و در برابر دستورهاي او سر تسليم فرود آورد و مطيع ولي فقيه بودن در اين زمان هم سرپيچي نكردن از رهنمودهاي اوست. گفتني است در اين فرض رعايت اوامر ولي فقيه به منزله رعايت دستور حضرت است چون ولي فقيه خود نيز مطيع و مجري رهنمودهاي آن امام است.
اما اگر منظورتان اين است كه چه كنم تا در عصر ظهور پيروي از پيروان امام زمان ـ عًجَلَ الله تعالي فَرَجَهُ الشريف ـ به حساب آيم؟ آنچه قابل ذكر است اين است كه پيروي از آن جان جانان افتخار بزرگي است و براي رسيدن به چنين افتخاري بايد در محورهاي زير جد و جهد داشته باشيم.
1. شناخت امام عصر ـ عًجَلَ الله تعالي فَرَجَهُ الشريف ـ : مهمترين وظيفه‎اي كه هر شيعه منتظر بر عهده دارد و كسب معرفت نسبت به وجود مقدس امام و حجت زمان خويش است چنان كه در يكي از دعاهاي معروف و معتبري كه شيخ صدوق آنرا در كتاب كمال الدين نقل كرده است مي‎خوانيم: بارالها! خودت را به من بشناسان كه اگر خودت را به من نشناساني پيغمبرت را نخواهم شناخت. بارالها! پيغمبرت را به من بشناسان كه اگر پيغمبرت را به من نشناساني حج تو را نخواهم شناخت. باالها! حجت خود را به من بشناسان كه اگر حجتت را به من نشناساني از دين گمراه مي‎گردم...»[2]
2. پيراستگي از بدي‎ها و آراستگي به خوبي‎ها: وظيفه مهم ديگري كه هر شيعه منتظر بر عهده دارد پيراستن خود از خصايص ناپسند و آراستن خود به اخلاق نيكو است، چنان كه در روايتي كه از امام صادق ـ عليه‎السلام ـ نقل آمده است: «هر كس دوست مي‎دارد از ياران حضرت قائم ـ عليه‎السلام ـ باشد بايد كه منتظر باشد و در اين حال به پرهيزكاري و اخلاق نيكو رفتار نمايد....»[3]
امام عصر ـ عًجَلَ الله تعالي فَرَجَهُ الشريف ـ هم مي‎فرمايد: «هر يك از شما بايد آنچه را كه موجب دوستي ما مي‎شود، پيشه خود سازد و از هر آنچه موجب خشم ما مي‎گردد دوري گزيند...»[4]
3. پيوند با نظام ولايت: يك منتظر واقعي حضرت حجت ـ عليه‎السلام ـ با وجود غيبت ظاهري آن حضرت هرگز نبايد احساس كند كه در جامعه رها و بي‎مسئوليت است و هيچ تكليفي نسبت به امام و مقتداي خود ندارد. اين موضوع در روايات بسياري مورد تأكيد قرار گرفته است چنان كه امام محمد باقر ـ عليه‎السلام ـ در ذيل آيه 200 سوره آل عمران مي‎فرمايند: «إصبروا علي أداء الفرائض و صابروا عدوّكم و رابطوا امامَكمُ(المنتظر).[5]
«بر انجام واجبات صبر كنيد و با دشمنانتان پايداري كنيد و پيوند خود را با امام منتظرتان مستحكم نماييد.»
4. كسب آمادگي براي ظهور حجت حق: يكي ديگر از وظايفي كه به تصريح روايات در دوران غيبت بر عهده شيعيان و منتظران فرج حضرت است كسب آمادگي‎هاي نظامي براي حضرت امام ـ عليه‎السلام ـ است. چنانكه از امام صادق ـ عليه‎السلام ـ نقل شده است كه: ليعدنَّ أحَدُكُم يخروجِ القائم ـ عليه‎السلام ـ ولو سهماً... ؛ هر يك از شما بايد براي خروج حضرت قائم ـ عليه‎السلام ـ (سلاحي) را مهيا كنيد هر چند كه يك تير باشد.
5. ارتباط با مراجع تقليد: ائمه ـ عليهم‎السلام ـ تكليف ما را در زمان غيبت امام معصوم مشخص كرده‎اند و به ما امر فرموده‎اند كه به فقهاي جامع الشرايط مراجعه كنيم چنان كه در روايتي كه امام حسن عسكري ـ عليه‎السلام ـ از امام صادق ـ عليه‎السلام ـ نقل مي‎كند مي‎فرمايد: «بر مردم لازم است از فقيهي پيروي كنند كه با تقوا است و اوامر مولاي خود را اطاعت مي‎كند و دين خود را نگهداري مي‎كند. [6]
6. دعا براي تعجيل فرج: بنابه تصريح صاحب الامر دعا براي تعجيل فرج حضرت از وظايف پيروان و منتظران حضرت است. امام عصر ـ عًجَلَ الله تعالي فَرَجَهُ الشريف ـ در توقيعي كه خطاب به «اسحاق بن يعقوب» صادر شده مي‎فرمايند: «و أكْثروا الدُّعاءَ بتعجيل الفرج، فانَّ ذلك فرجكُم»[7] براي تعجيل فرج بسيار دعا كنيد كه فرج شما در فرج من است.
و نيز از جملة وظايف پيروان حضرت، بزرگداشت ياد و نام حضرت مهدي ـ عليه‎السلام ـ، بر پا خاستن به هنگام شنيدن نام او، نكوداشت روزهاي منسوب به حضرت و آغاز كردن هر روز با سلام به پيشگاه امام ـ عليه‎السلام ـ مي‎باشد.
براي مطالعه بيشتر به كتابهاي مكيال المكارم، ج اول تأليف مرحوم آيت الله سيد محمد تقي موسوي اصفهاني و خورشيد مغرب محمد رضا حكيمي مراجعه كنيد.
امام علي ـ عليه‎السلام ـ مي‎فرمايد:
تلخكامي دنيا، شيريني آخرت و شيريني دنياي حرام تلخكامي آخرت است.[8]

پی نوشت:
[1] . استاد محمد تقي مصباح يزدي، پرسشها و پاسخها، ج اول، موسسه آموزشي امام خميني(ره)، چاپ ياران، چاپ ششم، بهار 1378.
[2] . فرهنگ انتظار، ج1، ابراهيم شفيعي سروستاني، به نقل از كمال الدين، صدوق ج 2، در يك مجله ص 512، تهران دارالكتب الاسلاميه 1359، هـ ق. [3] . الغيبة، النعماني، محمد بن ابراهيم، ص 200، ج 16، تهران، مكتبة الصدوق.
[4] . المجلسي، المولي محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 176، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1403ق.
[5] . النعماني، محمد بن ابراهيم، همان، ص 199، تهران مكتبة‌ الصدوق.
[6] . الحر العاملي محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، ج 18، ص 95، ح20.
[7] . الطوسي، محمد بن الحسن، كتاب الغيبة، ص 176، تهران، مكتبة نينوي الحديثة.
[8] . نهج البلاغه،‌حكمت 252.
*****

پاسخ :
غم مخور ايام هجران رو به پايان مي رود اين خماري از سر ما ميگساران مي رود
پرده را از روي ماه خويش بالا مي زند غمزه را سر مي دهد، غم از دل و جان مي رود[1]
ظهور حضرت مهدي (عج) يك فرمان حتمي و قطعي خداوند است و يكي از نواميس آفرينش بشر است كه اگر نباشد، آفرينش بشر، در واقع، به هدف نهايي نمي رسد. خداوند انسان را براي تكامل آفريده است، جامعه ي انسانيت را براي كمال آفريده است اگر با ظلم و جور، اين جامعه نابود شود، هدف آفرينش انسان «و ما خلقت الجن والانس الا ليعبدون»[2] ‌تأمين نشده است.[3] اما اين كه آيا اين قيام جهاني و ظهور حضرت به چه مؤلفه هايي بستگي دارد به يقين قيامي به آن گستردگي فقط به تعداد ياران بستگي ندارد بلكه عوامل و زمينه هاي ديگري بايد وجود داشته باشد تا حضرت ظهور و قيام نمايد و عدالت الهي را گسترش داده و جهاني نمايد. گفتني است حضرت مهدي (عج) ظهور مي كند تا تشكيل حكومت اسلامي جهاني بدهد از اين رو ظهور حضرت زماني به وقوع مي پيوندد كه چنين زمينه اي هم وجود داشته باشد و اينك آمادگي هاي لازم را براي ظهور ذكر مي كنيم:
1. آمادگي فكري و فرهنگي: يعني سطح افكار مردم جهان چنان بالا رود كه بدانند مثلاً مسئله «نژاد» يا «مناطق مختلف جغرافيايي» مسئله قابل توجهي در زندگي بشر نيست و تفاوت رنگ ها و زبان ها و سرزمين ها نمي تواند بشر را از هم جدا سازد. قرآن كريم هم شايستگي و صلاحيت را شرط آن انقلاب دانسته است و مي فرمايد: ما در زبور نوشتيم كه بندگان شايسته و صلاحيتدار ما قدرت زمين را به دست مي گيرند.»[4] پس به يقين حضرت زماني ظاهر مي شود كه سطح افكار مردم بالا باشد.
2. آمادگي اجتماعي: مردم جهان بايد از ظلم و ستم و نظامات موجود خسته شوند، تلخي اين زندگي مادي ويك بعدي را احساس كنند و حتي از اين كه ادامة اين راه يك بعدي ممكن است در آينده مشكلات كنوني را حل كند، مأيوس گردند امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود: تا همة اصناف مردم به حكومت نرسند حضرت مهدي قيام نمي كند براي اينكه وقتي حكومتش را تشكيل داد كسي نگويد: اگر ما هم به حكومت مي رسيديم با عدالت رفتار مي كرديم.[5]
3. آمادگي هاي تكنولوژي و ارتباطي: برخلاف آنچه بعضي مي پندارند كه رسيدن به مرحلة تكامل اجتماعي و رسيدن به جهاني آكنده از صلح و عدالت، تنها با نابودي تكنولوژي جديد امكان پذير است، وجود اين صنايع پيشرفته نه تنها مزاحم يك حكومت عادلانه جهاني نخواهد بود، بلكه شايد بدون آن وصول به چنين هدفي محال باشد... سپس مي افزايد معجزه استثنايي است منطقي در نظام جاري طبيعت، براي اثبات حقانيت يك آيين آسماني، نه براي ادارة هميشگي نظام جامعه.[6]
4. آمادگي هاي فردي : حضرت مهدي (عج) زماني ظهور مي كند كه ياران آماده اي داشته باشد زيرا او مي خواهد جهاني عمل و اصلاح كند و حكومت جهاني قبل از هر چيز نيازمند عناصر آماده و با ارزش انساني است تا بتواند بار سنگين چنان اصلاحات وسيعي را به دوش بكشد. و اين در درجة اول به بالا بردن سطح انديشه و آگاهي و آمادگي روحي و فكري براي پياده كردن آن برنامة عظيم نياز دارد.
امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: امام زمان (عج) ظهور نمي كند، مگر آن كه تعداد آنان به ده هزار نفر برسد.[7] و شيخ حر عاملي مي گويد: در روايت است كه تعداد كامل سپاه امام زمان (عج) صدهزار نفر است.[8]
5. آمادگي نظامي: مسلمان بايد هميشه آمادگي نظامي و نيروي سلحشوري داشته باشد، تا به هنگام طلوع طلايع حق، به صف پيكارگران ركاب مهدي (عج) بپيوندد، و در آن نبرد بزرگ حق و باطل،‌حماسه آفريند و كمك رساند و امام صادق ـ عليه السّلام ـ منتظران را فرا مي خواند تا همواره نيرومند و مسلح باشند و دورة انتظار مهدي (عج) را با دست پر، به سر آورند:[9] «بايد هر يك از شما براي خروج قائم (عج) اسلحه تهيه كند، اگر چه يك نيزه.»[10]
خلاصة سخن: هر نهضت و انقلابي در صورتي امكان پيروزي دارد كه زمينة آن از هر جهت فراهم باشد و اوضاع و شرايط كاملاً آماده باشد يكي از شرائط مهم موفقيت اين است كه عموم ملت خواستار آن انقلاب باشند و افكار عمومي براي تأييد و پشتيباني آن مهيا باشد و قيام حضرت مهدي (عج) نيز از اين قاعده و قانون خارج نمي باشد و علاوه بر اين به آمادگي هاي ديگري از جمله آمادگي فكري آمادگي تكنولوژي و ارتباطي و آمادگي نظامي نيز نياز مي باشد. بنابراين ظهور امام زمان (عج) هم به ياران و هم به شرايط و اوضاع جامعه جهاني بستگي دارد و علاوه بر آنچه گفته شد راز و رمزهاي ديگري[11] نيز براي قيام حضرت وجود دارد كه خداي دانا از زمان پيدايش آنها با خبر است، هرگاه همة امورات مربوط به آن قيام جهاني جايگاه خويش را بيابند، ظهور نيز محقق خواهد شد.
براي مطالعة بيشتر به كتاب خورشيد مغرب نوشتة محمدرضا حكيمي و نيز حكومت جهاني مهدي نوشتة حضرت آيت الله مكارم شيرازي مراجعه شود.
محمد بن مسلم مي گويد: امام صادق ـ عليه السّلام ـ به من فرمودند:
هر كس وقت ظهور را برايت تعيين كرد، از تكذيب كردنش باك نداشته باش، زيرا ما براي ظهور وقتي تعيين نمي كنيم.
بحارالانوار، ج52، ص 104 - 117.

پی نوشت:
[1] . ديوان امام خميني (ره) ، ص 111.
[2] . ذاريات، آية 56.
[3] . فصلنامة تخصصي انتظار، سال دوم، شمارة پنجم، پاييز 1381، ص 22 در محضر حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي.
[4] . ابراهيم اميني، دادگستر جهان، انتشارات شفق، چاپ قدس، ص 241، حكومت جهاني مهدي (عج) ، شيرازي، انتشارات نسل جوان، چاپ يازدهم، ص 100.
[5] . مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 244 مؤسسة الوفاء بيروت.
[6] . حكومت جهاني مهدي (عج) ، ص 82، انتشارات نسل جوان، چاپ يازدهم.
[7] . نعماني، غيبة، 360 هجري قمري، كتابفروشي صدوق، تهران ص 307. حر عاملي، اثبات الهداة، چاپخانه علميه قم، ج 3، ص 548.
[8] . اثبات الهداة، ج 3، ص 578، بحارالانوار، ج 52، ص 307، 367، مؤسسة الوفاء بيروت.
[9] . محمد رضاحكيمي، خورشيد مغرب، چاپ بيست و سوم، نشر فرهنگ اسلامي، تهران، ص 274.
[10] . بحارالانوار، ج 52، ص 366.
[11] . گفتني است در روايت از امام صادق ـ عليه السّلام ـ آمده است حضرت مهدي (عج) ظاهر نمي شود تا نطفة افراد با ايماني كه در صلب كافران و منافقان وديعه نهاده شده است خارج شوند. (اثبات الهداة، ج 7،‌ص 105).


منبع: اندیشه قم