پرسش و پاسخ های مهدوی ( قسمت هشتم )
پرسش و پاسخ های مهدوی (قسمت هشتم)
پاسخ :
اين سؤال 3 قسمت است. چنانچه قسمت اول را بخواهيم كالبد شكافي كنيم. آن را از دو نظر مي توان بررسي كرد.
آيا بعد از ظهور ولي عصر(عج) مردم زندگي خواهند كرد؟
جهان بعد از وجود ولي عصر(عج) چگونه خواهد بود؟
در پاسخ به قسمت اول بايد گفت كه قيامت غير از ظهور است. به قول رهبر معظم انقلاب كه فرمودند: «بعضي خيال مي كنند حضرت كه آمدند، آخر دنياست! نه، تازه شروع دنيا و شروع تاريخ بشريت است، حركت تاريخي انسان آن وقت است، آنوقت است كه استعدادهاي انسان ظهور خواهد كرد. هنوز اين دانشي كه بشر تا امروز پيدا كرده، در مقابل استعدادهايي كه خدا در وجود بشر گذاشته صفر است. اگر حضرت آمدند و دنيا پر از عدل و داد شد ولي آن هنگام، آخر عمر باشد و منتظر صور اسرافيل باشيم اين كه كار نشد، بشر، چند هزار سال با اين زحمت كار كند، بعد حضرت بيايند و دنيا را پر از عدل و داد كنند و بعد هم دنيا تمام شود. وقت ظهور حضرت، دنيا تازه شروع مي شود با آمدن حضرت اول زندگي بشر، اول تاريخ و اول رشد و تعالي بشري به صورت كلان است.[1]
رشد دانش و فرهنگ اسلامي:
حكومتي كه در راس آن رهبري مانند حضرت مهدي عليه السلام است كه درهاي دانش به روي او گشوده است، طبعا از نظر علمي پيشرفت شگفت انگيزي خواهد داشت.[2] در حكومت آن حضرت با اجراي برنامه هاي آسماني آن چنان انسان ها از نظر شخصيت پرورش مي يابند كه گويي آنان غير از انسان هايي هستند كه در گذشته زندگي مي كرده اند.
از جهت اقتصاد:
اقتصاد جامعه شكوفا گشته، فقر و تنگدستي رخت بربسته، آباداني همه جا به چشم مي خورد و بازرگاني رونقي شايان توجه مي يابد.[3]
كشاورزي:
كشاورزي بر اثر فراواني باران رونق مي يابد. در روايت است كه خداوند براي او(مهدي عج) بركت را از آسمان فرو مي فرستد.[4]
در زيارتهايي كه درباره حضرت مهدي(عج) رسيده است به زندگي اصيل و درست انسان در پرتو فروغ جاودانه تعاليم امام مهدي(عج) اشاره رفته است: السلام علي ربيع الانام و نضره الايام. سلام بر بهاران زندگي مردمان و طراوت روزگاران.[5]
و اما اينكه جهان بعد از وجود ولي عصر عليه السلام چه گونه خواهد بود، آيا بعد از ايشان قيامت بر پا خواهد شد؟ جواب اين است كه اين مساله مرتبط با رجعت است و رجعت يكي از اعتقادات تشيع است و بدين مفهوم است كه امامان خاندان وحي و رسالت عليه السلام و عده اي از كساني كه صالح و نيكوكار بوده و از دنيا رفته اند و جمعي از كساني كه جنايت پيشه و ستمكار بوده و چشم از جهان دوخته اند، پس از حضرت عليه السلام به خواست خدا به اين جهان باز مي گردند. و نخستين رجعت كننده امام حسين عليه السلام است و پس از آن وجود گران مايه همه امامان اهلبيت عليهم السلام يكي پس از ديگري.[6] گرچه در صدد بيان آيات رجعت نيستم اما از باب نمونه به چند آيه قرآن كه اشاره به رجعت دارد، اشاره مي كنم و شما مي توانيد به تفسير در ذيل اين آيات شريفه مراجعه فرماييد.
بقره: آيه 259: او كالذي مرّ علي قرية و هي خاوية علي عروشها... فامامة الله مأة عام ثم بعثه...2. بقره/ آيه 243: الم ترالي الذين خرجوا من ديارهم و هم ألوف حذر الموت فقال لهم الله موتوا ثم احياهم: درباره زنده شدن 70 هزار خانوار
3. اعراف/ آيه 155: و اختار موسي قومه سبعين رجلا لميقتنا ... در اين آيه مي فرمايد: حضرت موسي، تعداد 70 نفر را براي ميقات ما انتخاب كرد. و در آيه 55 و 56 بقره راجع به آنان مي فرمايد: و به موسي گفتند: ما هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد. و اذ قلتم يا موسي لن نومن لك حتي نري الله جهرة، تا اينكه خداوند را علناً ببينيم... آن گاه مي فرمايد: ثم بعثناكم من بعد موتكم : آن گاه ما شما را پس از اينكه مرده بوديد زنده كرديم.
4. كهف/ آيه 25: اصحاب كهف مدت 309 سال در غار مكث نمودند(به خواب رفتند) آن گاه خداي مقتدر آنان را به دنيا برگردانيد.
5. بقره/ 72 و 73 و 74: از اين آيات اين واقعيت دريافت مي گردد كه خداوند، مقتول بني اسرائيل را در همين جهان و پيش از روز رستاخيز زنده ساخت.[7]
جواب قسمت دوم سؤال يعني زمين در آن زمان چگونه خواهد بود؟ كه جواب اين قسمت از توضيح در قسمت الف روشن خواهد شد. و اضافه مي كنم كه پس از قيام جهاني امام عصر عليه السلام، در روزگار حاكميت آن عدالت گستر راستين فقر و نياز از جامعه بشري رخت بر مي بندد و آفت و محروميت از بين مي رود. عقده هاي رواني مردم حل و زدوده مي شود و حزن و اندوه به سرور و شادماني تبديل مي گردد و ديگر نه ظالمي خواهي ديد و نه مظلوم و ستمديدهاي آرمانها و آرزوهاي مسلمانان آگاه و پروا پيشه تحقق مي يابد و كره زمين مهد صلح و آزادي مي گردد[8]. به تعبير ديگر: وقتي مهدي موعود عليه السلام ظاهر شد و در جنگ پيروز گشت و بر شرق و غرب جهان تسلط يافت، تمام زمين به وسيله يك حكومت جهاني اسلامي اداره مي شود. براي تمام بلاد و استانها، استانداران لايقي را با برنامه كار و دستورات لازم گسيل مي دارد. به واسطه كوشش و جديت آنان تمام زمين آباد و معمور مي گردد... عدل و دادش تمام زمين را فرا مي گيرد. مردم با هم مهربان شده با صدق و صفا زندگي مي كنند امنيت عمومي همه جا را فرا مي گيرد. و كسي در صدد آزار ديگري نيست وضع اقتصادي مردم بسيار خوب مي شود به طوري كه مستحق زكات پيدا نمي شود. بارانهاي نافع پي در پي مي بارد. تمام زمين سبز و خرم مي گردد. بركات و محصولات زمين زياد مي شود.[9]
و اما در مورد اين سؤال كه امام زمان چگونه به جنگ مشركين مي رود؟
در ابتدا بايد اين نكته را به عرض برسانيم كه امام زمان عليه السلام مانند پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله براي هدايت و راهنمايي مردم، نخست اعلان دعوت عمومي مي كند و در آغاز ظهورش، مردم را از پيام انقلاب خود آگاهي داده و اتمام حجت مي كند، در اين ميان عدهاي دعوتش را مي پذيرند و راه سعادت، پيش مي گيرند و عدهاي به مخالفت بر مي خيزند كه امام مهدي(عج) در برابر اينها قيام مسلحانه ميكند. چنانچه امام جواد عليه السلام فرموده است: وقتي 313 نفر ياران خاص حضرت قائم(عج) به خدمتش در مكه رسيدند، حضرت، دعوتش را به جهانيان آشكار مي سازد و وقتي كه اين تعداد به ده هزار نفر رسيد، به اذن خدا قيام مسلحانه مي كند و خروج مي كند.[10]
برنامه قيام حضرت مهدي(عج) همانند برنامه قيام همه پيامبران الهي خواهد بود، يعني بر اساس اسباب و وسايل عادي و طبيعي برنامههاي خود را اجرا ميكند و جز در موارد استثنايي از راه اعجاز وارد نميشود. و اما اينكه در بعضي از روايات از سلاح به شمشير معنا شده است، بايد گفت كه ظاهرا مقصود از خروج با شمشير، ماموريت به جهاد، و توسل به اسلحه براي اعلاي كلمه حق است، و اين كه با هيچ يك از كفار به مصالحه نمي نشيند، زيرا«شمشير» هميشه كنايه از قدرت و نيروي نظامي بوده و هست، همان گونه كه«قلم» كنايه از علم و فرهنگ است، و نيز از قديم معروف بوده كه كشور با دو چيز اداره مي شود: قلم و شمشير.[11]
پس منظور قيام با شمشير، همان اتكاي به قدرت است، تا مردم نپندارند كه اين مصلح بزرگ، فقط به شكل يك معلم يا يك واعظ، عمل مي كند، بلكه او يك رهبر مقتدر الهي است كه امان را از ستمگران و منافقان ميگيرد. بنابراين اجراي طرح حكومت حق و عدالت در سطح جهاني نيز بايد با استفاده از وسايل مادي و معنوي لازم(بجز در موارد استثنايي) تحقق پذيرد. به تعبيري ديگر، آن حضرت و يارانش با هر اسلحه اي كه لازم باشد، در مقابل كفار و ستمگران مي ايستند، و از هر گونه اسلحهاي كه در آن زمان متداول بوده و مورد نياز باشد، استفاده ميكنند. به اميد آن روزي كه قدرت اسلام، همه جا را فراگيرد و روزي كه چشم همه به ديدار دل آراي آن محبوب، روشن گردد.
منابعي براي مطالعه بيشتر:
1. انقلابي بزرگ، استاد مكارم.
2. آخرين اميد، استاد داود الهامي.
امام صادق عليه السلام فرمود:
«چشم براه امر(قيام و انقلاب) امام خود باش، در هر شب و روز زيرا خداوند در هر روز كاري كند و كاري او را از كار ديگري باز ندارد.[12]
پی نوشت:
[1] . انتظار، سال سوم، شماره هشتم و نهم، تابستان و پاييز 1382، فصلنامه علمي تخصصي ويژه امام مهدي(عج) صفحات 9 و 10.
[2] . نجم الدين مجلسي، كتاب چشم اندازي به حكومت مهدي(عج)، ص 176، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، چاپ سوم، 1378.
[3] . همان منبع، ص 196.
[4] . همان منبع، ص 204.
[5] . محمد حكيمي، عصر زندگي و چگونگي آينده انسان و اسلام، ص 235.
[6] . امام مهدي عليه السلام، از ولادت تا ظهور نوشته آيه الله فقيد سيد محمد كاظم قزويني ترجمه و تحقيق: علي كرمي، و سيد محمد حسيني، چاپ سوم پاييز 78، موسسه چاپ الهادي، ص 792.
[7] . ستارگان درخشان، تاليف محمد جواد نجفي، قسمت دوم از جلد 14، سرگذشت حضرت صاحب الزمان عليه السلام، ناشر: كتاب فروشي اسلاميه، نوبت چاپ: پنجم، تاريخ چاپ 1371.
[8] . امام مهدي(عج) از ولادت تا ظهور، محمد صدر، بيروت الوفاء ص 795.
[9] . دادگستر جهان، نوشته ابراهيم اميني، چاپ نوزدهم، 1379، چ قدس، انتشارات شفق صفحه 319.
[10] . علامه مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 283، موسسه الوفاء بيروت، 1403 ه.ق .
[11] . رجالي تهراني، علي رضا، يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان(عليه السلام) انتشارات نبوغ چاپ سوم، ص 218. [12] . عصر زندگي، ص 297، به نقل از مكيال المكارم ج 2، ص 157.
*****
پاسخ :
بين مخفي بودن قبر حضرت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ با معلوم و معين نبودن وقت ظهور امام عصر (عج) ارتباطي وجود ندارد زيرا عللي كه براي معلوم نبودن وقت ظهور امام ذكر كرده اند غير از ادله اي است كه براي مخفي ماندن قبر حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ ذكر كرده اند.
عامه و خاصه دربارة شبانه دفن شدن و مخفي بودن قبر حضرت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ مي نويسند: آنچه مسلم است حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ به امام علي ـ عليه السلام ـ وصيت كردند كه شبانه غسلم بده و كفن كن و نماز بخوان و در تاريكي شب به خاكم سپار و هيچ كس را در اين امور، خبر نكن.[1]
حال چرا آن حضرت چنين وصيت كرد؟ حضرت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ از امت اسلامي انتظار داشتند پس از رحلت پيامبر عظيم الشأن اسلام به وصيت آن حضرت در مورد اهل بيتش به خصوص يگانه دخترش نهايت احترام را گذاشته و حقي از او پايمال نشود، اما نه تنها او را احترام نكردند بلكه حاكمان زمان از هيچ ستمي در حق او كوتاهي نكردند، چند ساعت بعد از رحلت جانگذاز پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ در خانة حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ را آتش زدند، محسنش را سقط كردند، فدك را غصب نمودند و صدها جنايت ديگر را عليه او مرتكب شدند كه روح هر آزاده اي را مي رنجاند از اينرو حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ در سن جواني مي ناليد و مدام گريه راه نفسش را مي گرفت و چون به زيارت مزار پدر مي رفت و خاك قبرش را مي بوييد و با آه جانسوز مي گفت: چه باكي است بر كسي كه خاك قبر احمد را بوييده و پس از آن در تمام زندگاني عطر ديگري را نبويد آن قدر مصيبت بر سر من ريخته شد كه اگر به روزها وارد مي شد همة روزها شب تار مي گرديد.[2]
اين وصيت حضرت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ و مخفي بودن قبر مطهرش تا اندازه اي پردة ابهام را از روي دردهاي دل او برداشت او با چنين وصيتي مظلوميت، غربت تنها يادگار رسالت را براي شيفتگان حقيقت به يادگار گذاشت.
اگر اين قبر از ديده ها پنهان نمي شد، و امروز همگان محل آرامگاه و حرم او را مي ديدند از كجا به دردهاي كشنده اي كه آن حضرت در كانون سينه مباركش در زير پرده هاي صبر، مخفي نموده و سرانجام غروب آن شمس خاندان رسالت شد، مي رسيديم؟ از چه راهي مي توانستيم ثابت كنيم كه حضرت از دستگاه آن زمان ناراضي بود و از كجا بر ما مسلم مي شد كه حق آن حضرت را غصب نمودند؟ از كجا ظلم و ستم آنها نسبت به پارة جگر رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ بر ما واضح مي شد؟ از كجا به طور مسلم از نقشه ها و كارها و دسيسه بازي ها و حقه و نيرنگ هاي اين خلفا اطلاع حاصل مي كرديم؟
بنابراين معلوم نبودن قبر حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ سندي محكم براي رفتار ظالمانه، حاكمان غاصب زمان نسبت به حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ است و در پرتو همين وصيت حكيمانه بي لياقت بودن جانشين هاي دروغين حضرت رسول ـ صلي الله عليه و آله ـ نيز روشن مي شود در حالي كه براي معين نبودن وقت ظهور حضرت ولي عصر (عج) علل ديگري گفته اند كه به بخشي از آنها اشاره مي كنيم:
سرّي از اسرار است: در پاسخ گويي به اين سؤال همانند بسياري از سؤالات ديگر كه از فكر بشر پنهان است، تنها مي توان از كلام كساني بهره جست كه با نگاه نافذ خود آن سوي پردة غيب را نيز مي بينند. از اينرو دربارة معين نبودن زمان ظهور مي توان گفت همان طور كه پنهان زيستي آخرين ذخيرة الهي به طور قطع از اسرار و رموزي است كه طبق حكمت الهي تحقق يافته است و گفتار معصومين ـ عليه السلام ـ صريح در اين حقيقت است، مشخص نبودن زمان ظهور نيز سري از اسرار الهي است و احاديث معصومين ـ عليهم السلام ـ صريح در اين مدعي است.[3]
2. اگر وقت ظهور معين مي شد بيشتر مردم از اسلام بر مي گشتند:
كليني از امام كاظم ـ عليه السلام ـ ذكر كرده است كه آن حضرت فرمود: «اي علي بن يقطين» تا كنون دويست سال است كه شيعه با اميدها و آرزوها پرورش داده شده است «يقطين پدر علي از موالي بني عباس بود. ايشان به پسرش گفت چرا آنچه به ما گفته شد (خلافت بني عباس) واقع شد ولي آنچه به شما گفته شد، صورت نگرفت؟ علي به او پاسخ داد آنچه به ما و شما گفته شد هر دو از يك جا بيرون آمده است اين كه زمان كار شما فرا رسيد، بنابراين فوراً به شما داده شد و همانطور كه گفته شده بود انجام پذيرفت ولي زمان كار ما فرا نرسيده است. بنابراين ما را به اميد و آرزوها سرگرم نموده اند، زيرا اگر به ما گفته مي شد، امر ظهور دويست يا سيصد سال ديگر اتفاق خواهد افتاد حتماً دل ها سخت مي شد و بيشتر مردم از ايمان به اسلام بر مي گشتند ولي گفتند چه قدر سريع و نزديك است براي آن كه دل هاي مردم به ايمان نزديك شود و فرج را نزديك بنماياند.[4]
3. معين نكردند تا سوء استفاده نشود: اگر وقت ظهور را معين مي كردند علاوه بر آن كه از نظر تربيتي به سود منتظران نبود و آثار تربيتي نداشت «راه سوء استفاده باز مي ماند[5]» و مهدي هاي دروغين پيدا مي شد و تشويش اذهان را سبب مي شد.
4. زمان ظهور را معين نكردند چون وقت ظهور امام زمان (عج) از امور بدائيه است كه امكان پيش و پس افتادنش هست و شايد جلو افتادن امر فرج به جديّت و اهتمام اهل ايمان در دعا كردن براي تعجيل فرج آن حضرت مشروط باشد و دليل بر آن روايتي از امام صادق ـ عليه السلام ـ است كه فرمود: «.... وقتي عذاب و سختي بر بني اسرائيل طول كشيد، به درگاه خداوند چهل روز گريه و ناله كردند پس خداوند به موسي و هارون وحي فرستاد كه بني اسرائيل را خلاص كنند، و از صد و هفتاد سال صرف نظر كرد. امام صادق ـ عليه السلام ـ افزود: شما نيز همين طور اگر اين كار را بكنيد خداوند از ما فرج مي كند ولي اگر چنين نباشد اين امر تا آخرين حد خواهد رسيد.[6]
5. نظام هستي بر مبناي علت و معلول پايه گذاري شده است، و ظهور حضرت مهدي (عج) از اين قاعده كلي خارج نمي باشد يعني يك سري علل و عوامل بايد دست به دست هم دهند تا قضيه ظهور حضرت اتفاق بيفتد و از جمله عللي كه نقش به سزايي در جلو افتادن امر فرج يا تأخير آن دارد عملكرد منتظران و تودة بندگان خداست و چون انسانها در انجام دادن وظايف و يا ترك وظايف خود مختار هستند هرگز نمي توان تاريخ دقيقي را براي پيدايش همة عوامل و به تبع آن تاريخي را براي امر ظهور معين كرد از اينرو مي توان گف فقط خداي بزرگ از تاريخ امر ظهور خبر دارد و بعد از او كساني كه به علم غيب راهي دارند و خداوند آنان را با خبر از علوم غيب مي كند.
بنابر آنچه گفته شد هيچ گونه ملازمه اي بين معين نبودن وقت ظهور و معلوم نبودن قبر حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ وجود ندارد و هر چند هر دو معصومند اما معلوم نبودن قضيه ظهور و مخفي بودن قبر حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ دو مسأله غير مرتبط مي باشند.
براي مطالعة بيشتر:
1. چشم به راه مهدي، جمعي از نويسندگان، روزگارهايي، كامل سليمان، ترجمه علي اكبر مهدي پور.
2. قبر گمشده، داود الهامي، آتش به خانة وحي، سيد محمد حسين بحار.
حديث: امام مهدي (عج): من امان اهل زمينم همانطور كه ستارگان امان اهل آسمان ها هستند.[7]
پی نوشت:
[1] . طبرسي، ذخائر العقبي، قاهره، 1356،ص 53، و بلاذري، انسباب الاشراف، قاهره، دارالمعارف، چاپ سوم، ج1،ص 405، بحارالانوار، بيروت الوفاء، چاپ دوم، ج43، ص 192.
[2] . شبلنجي، نورالابصار، بيروت، دارالجيل، 1409، ص 97.
[3] . با كاروان مهدي (عج)، علي كيالها، ص 121، انتشارات اسلام، چاپ الهادي، اول تابستان 81، منتخب الاثر، ص 30، و الغيبه شيخ طوسي به نقل از خلاصة از مطالب ديني اسلام در احوالات امام زمان (عج)، سيد محمد باقر نجفي يزدي، ص 262 مؤسسه انتشارات عصر ظهور، چاپ اول.
[4] . كافي، ج1، ص 369، ح6، نعماني، الغيبه،ص 198، ح14.
[5] . اميني، دادگستر جهان، انتشارات شفق، چاپ قدس، نوبت چاپ 25، ص 218.
[6] . سيد محمد تقي موسوي اصفهاني،مكيال المكارم، ج اول،ترجمه مهدي حائري قزويني، چاپ نگين، ص 410، بحارالانوار، ج52، ص 131.
[7] . كمال الدين، ج 2، ص 239.
*****
پاسخ :
از روايات فهميده ميشود كه قيام حضرت مهدي (عج) موجب خرسندي انسانها ميشود. امام علي ـ عليه السّلام ـ ميفرمايند: "هنگامي كه حضرت مهدي (عج) قيام ميند، نام مباركش بر سر زبانها خواهد بود و وجود مردم سرشار از عشق به اوست، به گونه اي كه جز نام او هيچ نامي در ياد و زبان آنان نيست و با دوستي او روح خود را سيراب ميكنند".[1]
و ترديدي نيست خرسندي بشر يا اكثر آنها در فرضي است كه رحمت پروردگار شامل آنها شده باشد و از شمشير انتقام حضرت در امان بمانند و در ساية پربركت وجود امام به زندگي سرشار از عدالت بينديشند.
2. حضرت حجت (عج) به صورت گسترده اي از معجزات و كرامت هايش استفاده ميكند. امام باقر ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: خدا دست لطفش را بر سر بندگان مينهد و حواس شان را جمع و عقل هايشان كامل ميگرداند."[2] از اين رو امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: "مهدي عدالت را، همچنان كه سرما و گرما وارد خانه ميشود وارد خانة مردمان كند و دادگري او همه جا را بگيرد".[3]
3.امام رضا ـ عليه السّلام ـ ميفرمايند:
"خداوند زمين را به دست قائم (عج) از هر ستمي پاك گرداند و از هر ظلمي پاكيزه سازد... و آن گاه كه خروج كند ميزان عدل را در ميان مردم نهد، و بدين گونه هيچ كس نتواند به ديگري ستم كند".[4] و امام علي ـ عليه السّلام ـ ميفرمايند: "حضرت مهدي (عج) زمين را از عدل و داد و نور و برهان پر ميكند، عرض و طول شهرها برايش خاضع ميشود به طوري كه هيچ نابكاري نمايند جز اين كه اصلاح گردد".[5] بنابراين در حكومت حضرت تمامي حقوق منابع شده باز ستانده ميشوند.
4. حقها دو قسمند: 1. حقوق مردم؛ 2. حقوق الهي.
در عصر غيبت چيزي كه حرف اوّل را ميزند و ابزار حكم واقع ميشود استفاده از احكام ظاهري و قضاوت كردن بر طبق بيّنه و شاهد است و اين سنت از زمان پيامبر گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ تاكنون جاري است. از اين رو نميتوان انتظار داشت كه احكام قضايي ؟؟؟ مطابق با حق و واقع باشد و صاحب حق هميشه به حق خود برسد.
"امّا در حقوق الهي چنانچه كسي حق الهي را رعايت نكند مثلاً زنا مرتكب شود، بايد حد بر او جاري شود، و اجراي حد در صورتي است كه زناكار قبل از اثبات جرم توبه نكرده باشد، و فرض توبه كردن حد از او ساقط ميشود."[6]
بنابر آن چه كه ذكر شد با در نظر گرفتن شرايط و موقعيت عصر ظهور و نفوذ عدالت به باطن انسانها و كامل شدن عقل مردمان زمان ظهور ميتوان گفت بسياري از كساني كه از روي ناداني و... مرتكب چنين لغزش هايي شده اند، پس از ديدن اين شرايط توبه ميكنند، توبه آنها پذيرفته شده و توفيق خدمت در جامعة امام زمان (عج) را در مييابند. و چنانچه توبه ننمايد و در عصر ظهور هم همچنان مرتكب چنين گناهاني شود، ـ بيترديد با عنايت به واجب بودن اجراي حدود الهي ـ اين حدود برايشان جاري ميشود و در صورت عدم تكرار عقاب گناه به قيامت واگذار ميشود.
و آنان كه حق مردم را غصب كرده اند در پرتو رشد فكري و عقلي خود به سراغ مظلومان ميروند و حق آنان را پس ميدهند و اگر كساني پيدا شوند كه همچنان حقوق را ضايع كنند و حق مردم را پس ندهند، به يقين در دادگاه عدل حضرت محاكمه ميشوند و حقوق از آنها بازستانده ميشود.
امام علي ـ عليه السّلام ـ ميفرمايند: "برده اي نمي ماند مگر اين كه امام مهدي (عج) او را مي خرد و آزاد ميكند و بدهكاري نمي ماند جز اين كه بدهي او پرداخت ميشود. مظلمه و حقي بر گردن كسي نمي ماند جز اين كه به صاحب حق بازگردانده مي شود؛ كسي كشته نمي شود مگر اين كه ديه آن را مي پردازد و زمين را پر از عدل و داد ميكند، پس از آن كه پر از بيداد و ستم شده بود".[7]
خلاصة سخن شخصي كه گناه مزبور را مرتكب شود، در صورتي كه توفيق توبه را دريابد هرگز حضرت مهدي (عج) او را محاكمه نمي كند و در صورتي كه توبه نكند و معاند و سركش باقي مانده و به گناه خويش ادامه دهد، عادلانه به سزاي عملش خواهد رسيد و امّا اگر فقط قبل از ظهور مرتكب چنين گناهي شده و توبه هم ننمايد عقاب آن به قيامت واگذار ميشود.
براي آگاهي بيشتر رجوع شود به:
خورشيد مغرب، حكيمي، و عصر زندگي، محمد حكيمي و چشم اندازي به حكومت حضرت مهدي، نجم الدين طبسي.
اميرالمؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ :
انديشيدن همانند ديدن نيست، زيرا گاهي چشم ها دروغ مي نماياند، اما آن كس كه از عقل نصيحت خواهد به او خيانت نمي كند.
(نهج البلاغه ـ حكمت 281)
پی نوشت:
[1] . احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج 13، ص 324، شهيد قاضي نور الله حسيني مرعشي، با تعليقات آيت الله مرعشي (ره).
[2] . محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج 52، ص 328.
[3] . محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج 52، ص 362.
[4] . عصر زندگي، محمد حكيمي، بوستان كتاب، چ پنجم، ص 42، به نقل از اكمال الدين، ج 2، ص 372.
[5] . شيخ حرّ عاملي، اثبات الهداة، ج 7، ص 49.
[6] . تحرير الوسيله، ج 2، ص 416.
[7] . بحار الانوار، ج 52، ص 224 ـ 225.
*****
پاسخ :
دوران پس از ظهور حضرت مهدى (عج) بدون شك، والاترين و شكوفاترين و ارج مندترين، فصل تاريخ انسانيّت است. آن دوران، دورانى است كه وعده هاى خداوند درباره ى خلافت مؤمنان و امامت مستضعفان و وراثت صالحان، عملى مى گردد و جهان با قدرت الهى آخرين پرچمدار عدالت و توحيد، صحنه ى شكوه مندترين جلوه هاى عبادت پروردگار مى شود.
در احاديث مختلف، گوشه هايى از عظمت آن دوران به تصوير كشيده شده است. ما، با استفاده از اين احاديث، برخى از كارهايى را كه امام زمان (عج) براى ايجاد جامعه اى متكامل و ايده ال، انجام مى دهند، اشاره مى كنيم:
1- حاكميّت اسلام در سراسر هستى بعد از ظهور امام زمان(عليه السلام) عدّه اى عليه آن حضرت وارد جنگ مى شوند و سعى خواهند كرد تا از تشكيل حكومت عدل الهى بر روى زمين ـ كه وعده ى آن، از سوى انبيا و امامان(عليهم السلام) داده شده است ـ جلوگيرى كنند. امام(عليه السلام) ابتدا، آنان را به راه حق دعوت خواهد كرد و اگر قبول نكردند، با آنان وارد كارزار مى شود و هرگونه فساد و كژى را نابود خواهد كرد.
امام باقر(عليه السلام) در تفسير آيه ى (وَ قاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّهِ);[1] مى فرمايد: تأويل اين آيه، هنوز نيامده است... پس زمانى كه تأويل آن فرا رسد، مشركان كشته مى شوند، مگر موحّد شوند و شركى باقى نماند [2]
و در حديث ديگرى مى فرمايد: با مشركان جنگ مى كنند تا اين كه موحّد شوند و شريكى براى خدا قرار ندهند. چنان (امنيتى حاصل) مى شود كه پير زن كهنسال، از مشرق به مغرب مى رود، بدون آن كه كسى جلوى او را بگيرد.[3]
امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: إذا قام القائم لايبقى أرض إلّا نودى فيها شهاده أنْ لا إله إلّا الله و أنّ محمّداً رسول الله; [4] زمانى كه قائم(عليه السلام) قيام كند، هيچ سرزمينى نمى ماند، مگر اين كه نداى شهادتين (لا إله إلّا الله و محمّد رسول الله) در آن طنين اندازد.
2- احياى قرآن و معارف قرآنى
اميرالمؤمنين(عليه السلام) با اشاره به قيام حضرت مهدى (عج) مى فرمايد: كأنّي أنظر الى شيعتنا بمسجد الكوفه و قد ضربوا الفساطيط يعلّمون الناس القرآن كما اُنزل;[5] گويا شيعيان ما اهل بيت(عليه السلام) را مى بينم كه در مسجد كوفه گرد آمده اند و خيمه هايى برافراشته اند و در آن ها قرآن را آن چنان كه نازل شده است، به مردم ياد مى دهند. بنابراين، محور حركت نهضت جهانى امام مهدى، قرآن است و آن حضرت با تعليم قرآن، آن را سرمشق زندگى انسان ها قرار خواهند داد.
حضرت على(عليه السلام) در بيان احوال زمان ظهور امام مهدى (عج) مى فرمايد:
(امام مهدى) هواى نفس را به هدايت و رستگارى برمى گرداند، زمانى كه مردم هدايت را به هواى نفس تبديل كرده باشند، و رأى را به قرآن برمى گرداند، زمانى كه مردم قرآن را به رأى و انديشه مبدل كرده باشند.[6]
3- گسترش عدالت و رفع ستم
مهم ترين شاخص قيام امام مهدى (عج) كه تقريباً در اكثر روايات مربوط به آن حضرت ذكر شده است، ريشه كن ساختن ظلم و ستم و فراگير كردن عدل و قسط در سراسر گيتى است، به گونه اى كه مى توان ادعا كرد كه جمله ى «يملأ الأرضَ قسطاً وعدلا كما ملئت ظلماً و جوراً» كه در اكثر احاديث ذكر شده، هم تواتر لفظى دارد و هم تواتر معنوى.
پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:
قيامت بر پا نمى شود، مگر اين كه مردى از اهل بيت من كه اسمش شبيه اسم من است، حاكم شود و زمين را پر از عدل و قسط كند، همان گونه كه پر از ظلم و جور شده بود.[7]
4- گرايش دوباره به اسلام حقيقى بعد از وفات پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) و واقعه ى سقيفه بنى ساعده، خلفا سعى كردند با منع نقل و تدوين احاديث پيامبر(صلى الله عليه وآله) از روشن شدن جايگاه اهل بيت(عليه السلام) ـ كه به عنوان مفسران دين اسلام و ثقل اصغر نقش هدايت جامعه را داشتند جلوگيرى كنند و همين امر موجب شد تا انحرافات و گمراهى هايى كه دامن گير ساير اديان شده بود، در ميان مسلمانان نيز شيوع يابد و برخى عناصر يهودى و مسيحى، با كمك دستگاه خلافت، اسلام را مطابق سليقه ى خود و مناسب با منافع حاكمان توجيه و تفسير كنند و موجب جدايى هر چه بيش تر مردم از اهل بيت(عليهم السلام) شوند. افرادى مانند تميم دارى، وهب بن منبه، كعب الاحبار، ابوهريره، عروة بين زبير، عبدالله بن عمر، ... با تفسيرهايى كه بيش تر با هواهاى نفسانى و خواسته هاى حاكمان مطابقت داشت از همان آغاز، موجب بروز برخى انحرافات و بعدها ايجاد فرقه هاى كلامى در زمان هاى بعد و... شدند و مردم را از چشمه ى علم اهل بيت(عليه السلام) محروم ساختند. به همين دليل، آن گاه كه امام زمان(عليه السلام) قيام مى كند، به پيراستن دين اسلام از انحرافات و پيرايه هايى خواهد
پرداخت كه از سوى منحرفان بر دين اسلام تحميل شده است و مردم را به اسلامى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) آن را ابلاغ كرده بود، دعوت خواهد كرد.
امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد:
زمانى كه حضرت قائم(عليه السلام) قيام مى كند، مردم را مجدداً به اسلام فرا مى خواند و به امرى هدايت مى كند كه فراموش شد و جمهور از آن منحرف شده اند...[8]
5- فراوان شدن نعمت هاى دنيوى
يكى از مطالب مهم كه در احاديث مربوط به امام زمان (عج) بر آن تأكيد شده است، وفور نعمت هاى مادّى در زمان حكومت امام مهدى(عليه السلام) است. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)مى فرمايد:
... يظهر الله له كنوز الأرض و معادنها; خداوند، گنج هاى زمين و معادن آن را براى امام مهدى (عج) ظاهر خواهد كرد. [9]
از اميرالمؤمنين(عليه السلام) نقل شده كه فرمود:
...هنگامى كه قائم ما قيام كند، آسمان، باران خود را فرو خواهد ريخت و زمين، گياهان خود را خواهد رويانيد... به گونه اى كه زن، ميان عراق و شام راه خواهد رفت و همه جا بر روى گياه پا خواهد گذاشت... .[10]
6- عمران و آبادى
امام زمان(عليه السلام) علاوه بر هدايت دينى، اجتماعى، سياسى، به امور دنيوى نيز رسيدگى مى كند و به عمران و آبادى شهرها و روستاها خواهد پرداخت. امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد:
فلا يبقى في الأرض خراب الّا عُمَّر;[11] بر روى زمين، هيچ خرابى نخواهد بود، مگر اين كه آباد خواهد شد.
مفضّل از امام صادق(عليه السلام) نقل مى كند كه آن حضرت فرمود:
هنگامى كه قائم آل محمد(عليهم السلام) قيام كند، در پشت كوفه، مسجدى بنا خواهد كرد كه هزار در دارد و خانه هاى كوفه به نهر كربلا متصل خواهد شد.[12]
در حديث ديگرى نقل شده كه امام مهدى(عليه السلام)راه ها را وسيع مى كند، آب هاى ناودان ها و فاضلاب ها را كه به راه هاى عمومى مى ريزد، قطع مى كند و چيزهايى را موجب راه بندان مى شوند، رفع مى كند. خلاصه، امور شهرى را سامان خواهد داد [13]
7- تكامل علمى و عقلى مردم
امام مهدى (عج) با نهضت خود، درهاى رحمت را باز مى كند و موجب تكامل علوم و صنايع خواهد شد و علوم، چنان رشد و گسترش خواهد يافت كه همه شگفت زده خواهند شد.
امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: علم، بيست و هفت حرف است. تمام آن چه انبيا آورده اند، دو حرف است و مردم، تا امروز، بيش از آن دو حرف نمى شناسند. هنگامى كه قائم ما(عليه السلام)قيام كند، بيست و پنج حرف را مى آورد و بين مردم توسعه خواهد داد و به دو حرف قبلى اضافه خواهد كرد تا بيست و هفت حرف كامل شود.[14]
اين حديث، نشانه ى سرعت و شتاب زدگى و گسترش و توسعه ى علوم در ميان مردم است كه به دست امام مهدى (عج) صورت خواهد گرفت، به گونه اى كه در مدّت حكومت آن حضرت، مردم، بيش از دَه برابر آن چه را از زمان خلقت تا زمان قيام آن حضرت از علم به دست آورده بودند، به دست خواهند آورد.
در روايت ديگرى امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد:
هنگامى كه قائم ما قيام كند، دست خود را بر روى سر بندگان خواهد گذاشت و بدين وسيله، عقل هاى آنان جمع مى شود و اخلاقشان كامل مى شود.[15]
از مجموع احاديث، استنباط مى شود كه براى انسان، در دوره ى حكومت امام مهدى (عج) تمام ايده آل ها و آرزوهاى حقّى كه دارد و ممكن است كه بر آن ها دست بيازد، تحقّق خواهد يافت و از نظر علمى، اخلاقى، اقتصادى، امنيتى، ... به كمال مطلوب خود، خواهد رسيد.
پی نوشت:
[1]. انفال: 39.
[2]. بحارالأنوار، ج 52، ص 378.
[3]. همان، ج 52، ص 343.
[4]. همان، ج 52، ص 340.
[5]. همان، ج 52، ص 366.
[6]. نهج البلاغه، ترجمه و شرح علينقى فيض الاسلام، خ 138، ج 3، ص 424، مركز نشر آثار فيض الاسلام.
[7]. بحارالأنوار، ج 51، ص 81.
[8]. بحارالأنوار، ج 51، ص 30.
[9]. بحارالأنوار، ج 52، ص 323.
[10]. بحارالأنوار، ج 52، ص 322.
[11]. همان، ج 52، ص 191.
[12].همان، ج 52، ص 337.
[13]. همان، ج 52، ص 339.
[14]. بحارالأنوار، ج 52، ص 336.
[15]. همان.
*****
پاسخ :
از روايات، چنين استفاده مى شود كه امام مهدى (عج) ابتدا، مردم را به سوى حق دعوت مى كند و قبل از آغاز هر جنگى، به معرّفى دين حق براى دشمنان مى پردازد و فرصت انتخاب ميان حق و باطل را به آنان مى دهد و تنها بعد از اتمام حجّت بر دشمنان، از قدرت شمشير استفاده مى كند. پس چون آن حضرت، ابتدا، اتمام حجّت مى كند و آنان با اين كه به حق واقف مى شوند و از آن اطلاع پيدا مى كنند، از آن روى گردان مى شوند، نمى توان گفت، آن حضرت، اسلام را با اجبار پياده مى كند، بلكه بايد گفت، هر كس كه اسلام را قبول مى كند، از روى رغبت و اختيار است و هر كس آن را قبول نمى كند، باز با آگاهى و اختيار است، لكن بعد از اين سوء اختيار، از سوى لشكريان امام نابود مى شود تا در جهان فتنه اى نماند.
امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد:
حضرت مهدى (عج) به سوى كوفه رهسپار مى شود. در آن جا، شانزده هزار نفر مجهّز به سلاح در برابر حضرت مى ايستند. آنان، قاريان قرآن و دانشمندان دينى هستند كه پيشانى هايشان از عبادتِ زياد، پينه بسته، چهره هايشان در اثر شب زنده دارى، زرد شده، امّا نفاق، سراپايشان را پوشانده است. آنان يك صدا فرياد بر مى آورند: «اى فرزند فاطمه! از همان راهى كه آمده اى، باز گرد. زيرا، به تو نيازى نداريم.». حضرت مهدى، در پشت شهر نجف، پس از ظهر روز دوشنبه تا شام گاه، بر آنان شمشير مى كشد و همه را از دم تيغ مى گذراند و در اين نبرد، از ياران حضرت، حتّى يك نفر زخمى نمى شود.[1]
طبق اين حديث، افرادى كه در مقابل حضرت مهدى(عليه السلام) مى ايستند، مى دانند كه او مهدى و فرزند فاطمه (س) است، ولى از قبول دين حق سر بر مى تابند و بدين ترتيب، آگاهانه، با آن حضرت مخالفت مى كنند و حضرت به جنگ با آنان مى پردازد و آنان را قلع و قمع مى كند.
اين جنگ، به اين دليل است كه اين اشخاص، با اين كه حق را مى شناسند، ولى از آن پيروى نمى كنند و مى خواهند مانع از اجراى حق و عدالت در جامعه ى انسانى باشند و از آن جا كه وجود چنين كسانى، مانع از گسترش عدالت و موجب سلب اختيار و انتخاب ديگر افراد جامعه كه مى خواهند حق را انتخاب كنند، مى شود، پس بايد از ميان بروند تا ريشه ى فساد و موانع شناخت حق از باطل از بين برود.
همان طورى كه از احاديث استفاده مى شود، عملكرد ايشان، يعنى رفتار قاطعانه و قدرت شمشير حضرت، مى تواند يكى از عواملى باشد كه در پياده كردن اسلام در جهان نقش خواهد داشت، ولى عوامل ديگرى مانند آمادگى جهانى، سلاح مدرن، سلاح علم، انتخاب كارگزاران لايق، ... نيز نقش عمده اى خواهد داشت. به اختصار به ذكر هر كدام پرداخته مى شود:
الف) برخورد جدى و قدرت مندانه با ستمگران ديگر، اين گونه نخواهد بود كه پيامبران و امامان، مردمان را موعظه كنند و بسيارى از مردم گوش فرا ندهند و سرگرم جنايت و فساد باشند، به گونه اى كه پيامبران را بكشند و سنت هاى آنان را محو كنند. امام باقر(عليه السلام)مى فرمايد:
انّ رسول الله(صلى الله عليه وآله) سار في أُمّته بالليّن، كان يتألّف الناس، و القائم يسير بالقتل... و لا يستتيبُ أحداً...;
[2] رسول خدا(صلى الله عليه وآله) با امّت خويش به نرمى و محبّت رفتار مى كرد، ولى مهدى (عج) با كشتن با آنان برخورد مى كند... و كسى را به توبه فرا نخواند...
ب) آمادگى جسمانى[3]
به طورى كه از روايات استفاده مى شود، پيروزى امام زمان(عليه السلام) به آمادگى جهان نيز بستگى دارد. وقتى جهان، حالت پذيرش براى حكومت جهانى پيدا كرد و انسانِ جنگ زده، صلح طلب شد، پيروزى انقلاب حضرت مهدى(عليه السلام) تحقّق مى پذيرد
در بعضى از روايات آمده است كه پيدايش اين آمادگى جهانى، بر اثر يك جنگ وحشت ناك است كه انسانِ جنگ زده، به دنبال آب حيات صلح و آرامش مى رود. امام صادق(عليه السلام)فرموده است:
حكومت جهانى و رهبرى واحد، تحقّق پيدا نمى كند، مگر روزى كه در يك جنگ ويران كننده، دو سوم بشر نابود شوند.
[4]
ج) سلاح برتر و مدرن
در بعضى از روايات آمده است كه حضرت مهدى(عليه السلام) از سلاح برتر بهره مند است كه جهان تسليم خواهد شد. سلاح ايمان و آلات مدرن جنگى، نقش عظيمى دارد.[5]
د) سلاح علم و دانش
در بسيارى از احاديث، به اين واقعيّت اشاره مى شود كه امام زمان(عليه السلام) با قدرت علمى، مغزها را متوجّه خود مى كند و جهان علم به او ايمان مى آوردند. امام صادق(عليه السلام) فرموده است:
تا زمان انقلاب حضرت مهدى(عليه السلام) علم و دانش تا چهار كلمه ترقّى مى كند، امّا در عصر مهدى(عليه السلام) به اندازه ى هفتاد و چهار كلمه ترقّى خواهد كرد. اين، يكى از اسباب پيروزى است.[6]
هـ) كارگزاران و وزيران لايق
اداره ى سرزمين ها، در سايه ى رهبرى الهى و كارگزاران لايق و دل سوز و حاكميّت اسلام، امكان پذير است. امام عصر(عليه السلام) براى اداره ى جهان، استانداران و وزيرانى مى گمارد كه جز به مصالح اسلام و رضايت خدا به چيزى نمى انديشند. طبيعى است كشورى كه كارگزارانش از چنين خصوصيّت برجسته اى برخوردار باشند، بر تمام دشوارى ها، پيروز مى شود، به گونه اى كه زندگان، آرزوى زندگى دوباره مردگان را مى نمايند.[7]
كيفيّت تركيب دولت حضرت مهدى(عليه السلام) در روايات، تركيب دولت مهدى(عليه السلام) از پيامبران و جانشينان آنان و تقواپيشگان و صالحان روزگار و امّت هاى پيشين و از سران و بزرگان اصحاب پيامبر بيان شده است. نام برخى از آنان بدين گونه است:
«حضرت عيسى(عليه السلام); هفت نفر از اصحاب كهف; يوشع وصى موسى(عليه السلام); مؤمن آل فرعون; سلمان فارسى; ابودجانه انصارى; مالك اشتر نخعى; قبيله ى همدان; عيسى(عليه السلام) به حضرت مهدى(عليه السلام) مى گويد: «من، به عنوان وزير فرستاده شده ام، نه امير و فرمانروا.».[8]
پی نوشت:
[1]. بحارالأنوار، ج 52.
[2]. چهل حديث سيره مهدوى، محمود بجستانى، ص 37، نشر معروف، چاپ سوم، مرداد 79.
[3]. شماره هاى ب و ج و د، از كتاب ايدئولوژى و عقايد اسلامى، تأليف محمد دشتى، ص 228ـ230، اخذ شده است.
[4]. بحارالأنوار، ج 52، ص 207، ح 44.
[5]. بحارالأنوار، ج 52، ص 321 - 327.
[6]. بحارالأنوار، ج 42، ص 327.
[7]. احقاق الحق، ج 13، ص 294.
[8]. چشم اندازى از حكومت مهدى، نجم الدين طبسى، ص 190، شركت چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامى، چاپ دوم، تابستان 77.
*****
پاسخ :
بعد از ظهور در ابتدا جنگي سخت بين حضرت حجت (عج) (به همراه ياوران ايشان) و دشمنان آن حضرت رخ مي دهد، كه به پيروزي ايشان و پس از آن تشكيل حكومت، مي انجامد. حكومت آن حضرت متشكل از استانداران و كارگزاراني است كه جز به مصالح كشور اسلامي و خشنودي خدا نمي انديشند و تمام تلاش آنها براي گسترش عدالت بر زمين است بطوري كه گسترة آن عدالت، علاوه بر انسانها، حيوانات را هم در بر مي گيرد و همه از آن بهره مند مي گردند. و از آن جايي كه آن حضرت، امام هستند علاوه بر حكومت تشريعي، حكومتي تكويني نيز دارند[1] و بر دلها هم حكومت مي كنند.
حكومت مهدوي، در تمام زمينه هاي اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، علمي، ديني، امنيتي و... تحولي عميق و رو به جلو ايجاد مي كند و پيشرفت در اين زمينه ها به گونه اي استكه بالاتر از آن قابل تصور نيست. ما به اختصار به اين موارد مي پردازيم:
الف) شكوفايي دانش و صنعت.[2]
ب) گسترش فرهنگ اسلامي و آموزش قرآن و معارف اسلامي.[3]
ج) ساختن مساجد.[4]
هـ) رشد معنويت و اخلاق.[5]
و) گسترش امنيت در قضاوت ها، راه ها و... .[6]
ز) شكوفايي اقتصاد و رفاه اجتماعي.[7]
ح) عمران، آباداني و كشاورزي و دام پروري:[8]
ط) بهداشت و درمان.[9]
در مورد مدت حكومت حضرت ولي عصر (عج) روايات بسيار متفاوتي وارد شده كه هفت سال[10]، نوزده سال[11]، بيست سال[12]، ده سال[13]، 30 و 40 سال[14] و نيز 309[15] سال گفته شده است و البته بزرگاني همانند علامة مجلسي اين اختلاف روايات را توجيه كرده اند.[16]
مرحله آخر زندگي حضرت، شهادت ايشان است كه اگرچه در مورد شهادت و يا وفات و حتي در مورد نحوه شهادت ايشان اختلاف است امّا قدر متقين آن است كه ايشان وفات مي يابند و حكومت ايشان به سرانجام مي رسد.[17] و پس از شهادت ايشان بر طبق برخي روايات امام حسين ـ عليه السلام ـ رجعت كرده و عهده داري مراسم غسل و كفن و دفن و نماز حضرت حجت ـ عليه السلام ـ مي شوند.
امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايند: ... (پس از رحلت حضرت حجت ـ عليه السلام ـ) حضرت امام حسين ـ عليه السلام ـ متولي غسل و كفن و حنوط و دفن ايشان خواهد شد و هرگز غير از وصي، كسي ديگر وصي را تجهيز و آمادة خاك سپاري نمي كند.[18]
خلاصه سخن آنكه بعد از ظهور با دشمنان مي جنگند و پس از آن با استفاده از كارگزاران خود تشكيل حكومت مي دهند و جامعه اسلامي از هر جهت به بالاترين مراتب رشد و شكوفايي مي رسد و بعد از پايان دوران زندگي حضرت، ايشان را به شهادت رسانيده و امام حسين ـ عليه السلام ـ رجعت مي كنند.
براي مطالعه بيشتر مي توانيد به اين منابع رجوع كنيد:
1. چشم اندازي به حكومت مهدي (عج)، نجم الدين طبسي، بوستان كتاب، قم، چاپ سوم 1380.
2. امام مهدي از تولد تا ظهور، سيدمحمد كاظم قزويني، مترجم دكتر حسين فريدوني، چاپ اول 1376، نشر آفاق.
3. المهدي، سيدصدرالدين صدر، چاپ دوم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم، 1379.
4. البيعة لله، فريده گل محمدي آرمان، دارالنشر اسلامي قم، چاپ دوم.
5. الشيعه و الرجعه، محمدرضا طبسي، مطبعة الآداب النجف الاشرف.
امام صادق ـ عليه السلام ـ :
قم را به اين جهت، قم ناميدند كه اهل آن گرد قائم آل محمد جمع مي گردند و با حضرتش قيام مي كنند و در اين راه پايداري از خود نشان مي دهند و آن حضرت را ياري مي نمايند.
بحارالانوار، ج 60، ص 217
پی نوشت:
[1] . عيد ولايت، بخش 1، برترين نعمت الهي، عبدالله جوادي آملي، تفسير موضوعي، ج 9، بخش 7، امامت فيض ابدي، عبدالله جوادي آملي.
[2] . بحارالانوار، ج 52، ص 326.
[3] . بحارالانوار، ج 52، ص 352-364.
[4] . بحارالانوار، ج 52، ص 330، 337.
[5] . بحارالانوار، ج 52، ص 330، 337.
[6] . بحارالانوار، ج 52، ص 345.
[7] . بحارالانوار، ج 52، ص390.
[8] . كمال الدين، ج 1، ص 331، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، قم، شيخ صدوق و بحارالانوار، ج 52، ص 316، 345.
[9] . بحارالانوار، ج 53، ص 62.
[10] . بحارالانوار، ج 52، ص 291.
[11] . بحارالانوار، ج 52، ص 298.
[12] . بحارالانوار، ج 51، ص 1.
[13] . الشيعه و الرجعه، ج 1، ص 224، محمدرضا طبسي، مطبعة الآداب النجف الاشرف.
[14] . كنزل العمال، ج 14، ص 591.
[15] . بحارالانوار، ج 52، ص 390.
[16] . بحارالانوار، ج 52، ص 280.
[17] . بحارالانوار، ج 27، ص 217.
عقد الدور في اخبار المنتظر، ص 147 و 149، يوسف بن يحيي مقدسي سلمي شافعي، قرن 7 هـ ق، عالم الفكر قاهره. و الزام الناصب، ص 190.
[18] . بحارالانوار، ج 51 / ص 56 و ج 53 / ص 13.
*****
:
پاسخ اجمالي:
رجعت ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ از امور قطعي و يقيني است اما در مورد كيفيت رجعت و نحوه حكومت آنها اطلاعات آنچنانه اي در دست نيست فقط در مورد حضرت امام حسين ـ عليه السلام ـ وارد شده كه به اندازه اي پادشاهي خواهند كرد كه از پيري موي ابروهايش بر روي چشمانش آويخته شود.
پاسخ تفصيلي:
با عرض سلام و احترام خدمت سؤال كننده محترم و با آرزوي سلامتي و توفيق براي شما درباره كيفيت رجعت ائمه و حكومت ايشان اطاعت تفصيلي در اخبار و روايات وارد نگرديده است. فقط آنچه قطعي است رجعت آنان مي باشد و نيز وارد گرديد كه نوزده سال بعد از قيام صاحب الامر رجعت ائمه با رجعت امام حسين ـ عليه السلام ـ شروع مي شود و سپس حضرت علي ـ عليه السلام ـ مي آيند آنگاه پيامبر اكرم ـ صلي اله عليه و آله و سلم ـ . اما آيا همه معصومين در عصر امام زمان مي آيند يا به ترتيب يكي يكي مي آيند و از دنيا مي روند قطعي نيست، و درباره كيفيت حكومت ايشان نيز تفصيلاً بيان نشده است فقط از روايات مي شود استفاده نمود كه ادامه همان حكومت امام عصر است فقط در يك روايات به كلياتي از حكومت حضرت علي آمده است، در اينجا ابتداء نمونه هايي از اين روايات را ذكر مي كنيم آنگاه به جمع بندي آنها و نيز به نظر علامه مجلسي در اين زمينه مي پردازيم.
1- از امام محمد باقر ـ عليه السلام ـ روايت شده است كه: بعد از گذشت نوزده سال از قيام امام عصر ـ عج الله تعالي فرجه الشريف ـ امام حسين ـ عليه السلام ـ بيرون خواهد آمد و به خونخواهي و انتقام خون خود و اصحابش مي پردازد و دشمنانش را مي كشد و اسير مي كند تا اينكه حضرت امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ بيرون خواهد آمد.[1]
2- اولين كسي كه رجعت مي نمايد امام حسين است.[2]
3- در حديثي كه معروف به حديث مفضل مي باشد بعد از بيان اموري كه امام عصر در تثبيت حكومتش انجام مي دهند مي فرمايد: پس حضرت امام حسين با يارانش و دوازده هزار صديق ظاهر مي شوند و رجعتي از اين خوشتر نباشد، آنگاه صديق اكبر امير المؤمنين بيرون مي آيد سپس بيرون مي آيد سيد اكبر محمد رسول اللَّه ـ صلي اله عليه و آله و سلم ـ با هر كه به اديان آورده از مهاجرو انصار و هر كه در جنگهاي ايشان به شهادت رسيده اند و....[3]
4- درباره حكومت حضرت علي ـ عليه السلام ـ در روايتي چنين آمده است كه همه انبياء و مؤمنين در حكومت او رجعت مي كنند و پيامبر اكرم ـ صلي اله عليه و آله و سلم ـ پرچم حكومت را به دست حضرت علي ـ عليه السلام ـ مي دهد و همه انبياء و مؤمنين و خلايق تحت امر او در مي آيند و او امير همه مي شود.[4]
ملاحظه مي فرماييد كه در اين روايات فقط اشاره شده كه در عصر حكومت امام زمان ـ عج الله تعالي فرجه الشريف ـ رجعت ائمه شروع مي شود بنابراين مي شود استفاده كرد كه حكومت آنها ادامه حكومت جهاني امام زمان ـ عج الله تعالي فرجه الشريف ـ است. فقط در حكومت حضرت علي ـ عليه السلام ـ همه انبياء و مؤمنان رجعت مي كنند و تحت امر او قرار مي گيرند شايسته مي دانم در اينجا نظر مرحوم علامه مجلسي را در اين زمينه ذكر نمايم:
"خصوصيت اين رجعت ها معلوم نيست كه آيا با ظهور امام زمان ـ عج الله تعالي فرجه الشريف ـ رجعت آنان در يك زمان خواهد بود يا بعد خواهد بود و از بعضي احاديث ظاهر مي شود كه به ترتيب زمان امامت رجعت خواهند كرد و شيخ حسن بن سليمان قائل شده است به آنكه هر امامي زمان امامتي دارد و هر امامي زمان مهدي بودن دارد و حضرت صاحب الامر اول كه ظاهر مي شود زمان امامت اوست و بعد از آباء و اجداد كرام خود باز آن حضرت رجعت خواهد كرد و به اين وجه تأويل كرده است آن حديثي را كه گفته: از ما دوازده امام دوازده مهدي است، و اين قول اگرچه بعيد از صواب نيست اما مجمل اقرار كردن و تفاصيلش را به علم ايشان رد كردن احوط است"[5] بنابراين همانگونه كه مرحوم مجلسي فرموده اند احتياط اين است كه تفصيل رجعت و حكومت ائمه را به علم خودشان واگذار نمائيم و فقط اجمالاً معتقد باشيم كه آن بزرگواران رجعت خواهند كرد.
سؤال: ائمه چه مدت زماني بعد از رجعت در دنيا باقي مي مانند؟ و چگونه به جهان آخرت انتقال پيدا مي كند؟
درباره اينكه هر كدام از ائمه چه مقدار حكومت مي كند و چه مقدار در دنيا باقي مي مانند در روايات به اطلاعاتي دست نيافتم فقط در يك روايت وارد گرديده كه حضرت ابن عبداللَّه الحسين ـ عليه السلام ـ آنقدر حكومت خواهد كرد كه از پيري موهاي ابروي هاي مباركش بر روي ديده اش آويخته شود.[6]
و درباره كسيفيت انتقال ايشان به جهان آخرت مطلبي كه صراحت داشته باشد يافت نشد ولي رواياتي وجود دارد كه مي شود از آنها استفاده كرد كه ائمه عمر طبيعي خود را خواهند نمود و به مرگز طبيعي از دنيا خواهند رفت.
سؤال: آيا ستمگران وقت به دنيا بر مي گردند و دوباره قبض روح مي شوند و از دنيا مي روند؟
در روايات متعددي وارد گرديده است كه ستمگران و بدكاران زمان هر معصومي با آن معصوم رجعت مي نمايند، بگونه اي كه مرحوم علامه مجلسي مي فرمايد: رجعت بعضي از مؤمنان و بعضي از كافران و نواصب و مخالفان متواتر است و انكارش موجب خروج از دين تشيع است[7]" و نيز در اين روايات آمده است كه مؤمنان انتقام خود را از اين ستمگران مي گيند و آنها را به هلاكت مي رسانند. در ذيل به نمونه هايي از اين روايات اشاره مي نمائيم.
1) در روايتي كه سعد بن عبداللَّه از حضرت امام صادق ـ عليه السلام ـ روايت كرده است آمده: هر امامي كه در قرني بوده است نيكوكاران و بد كاران زمان او بر مي گردند تا حق تعالي مؤمنان را بر كافران غالب گرداند و مؤمنان از ايشان انتقام كشند".[8]
2) حضرت امام محمد باقر ـ عليه السلام ـ در ذيل آيه "فطلت اعناقهم لها خاضعين[9]" يعني اگر بخواهيم مي فرستيم بر ايشان از آسمان آيتي پس گرونهاي ايشان از براي اين آيت ذيل و خاضع مي گردد، فرمودند: اين آيت علي بن ابيطالب ـ عليه السلام ـ است كه گردنهاي بني اميه براي او ذليل و خاضع مي گردد كه حضرت علي ـ عليه السلام ـ در هنگام زوال خورشيد ظاهر مي گردد تا مردم او را به حسب و نسبش بشناسند پس بني اميه را بكشد حتي آنكه از بني اميه مردي خود را در پهلوي درختي پنهان كند درخت بسخن آيد و فرياد كند كه اين مردي است از بني اميه اينجا پنها ن شده است او را بكشيد".[10]
3) در روايات مفصل و طولاني كه مشور به حديث مفضل است و شيخ حسن بن سليمان در كتاب بصائر آن را روايت كرده آمده است - بعد از اينكه امام صادق ـ عليه السلام ـ ظهور امام عصر ـ عج الله تعالي فرجه الشريف ـ را در مكه و سپس توجه او به كوفه را بيان فرمودند 0 مفضل از امام صادق ـ عليه السلام ـ پرسيد: اي سيد من حضرت صاحب الامر بعد به كجا متوجه خواهند شد؟ حضرت فرمودند، بسوي مدينه جدم و چون وارد در دنباله روايت دارد كه ظالمين به اهل بيت را به امر خداوند زنده خواهند نمود و انتقام اهل بيت را از آنها مي گيرد.
آنگاه فرمود: سپس حضرت امام حسين ـ عليه السلام ـ با يارانش و داوزده هزار صديق ظاهر مي شوند و رجعتي از اين خوشتر نباشد، آنگاه صديق اكبر امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ بيرون مي آيد، و پس از آن بيرون مي آيد سيد اكبر محمد رسول اللَّه ـ صلي اله عليه و آله و سلم ـ با هر كه ايمان به آن حضرت آورده از مهاجر و انصار و غير ايشان و هر كه در جنگهاي ايشان به شهادت رسيده است و زنده مي كند جمعي را كه تكذيب آن حضرت كرده بودند و شك مي كردند در حقيقت او و يا رد گفته او مي نمودند و هر كه ابا او جنگ كرده باشد همه را به جزاي خود مي رساند و همچنين بر مي گرداند يك يك ائمه تا صاحب الامر و همه كه ياري ايشان كرده تا خوشحال شوند و هر كس كه از ايشان دوري كرد تا آنكه پيش از آخرت به عذاب و خواري دنيا مبتلا گردند".[11]
حاصل آنكه از روايات فوق و ديگر روياتي كه در اين باره آمده است سه مطلب استفاده مي شود:
اولاً: كافران، واصب، مخالفان و ستمگران وقت به دنيا بر مي گردند.
ثانياً: اين ستمگران با مشاهده قدرت آن دولتي كه نمي خواستند به اهل بيت برسد معذب و ناراحت مي شوند و به خواري و عذاب دنيوي مبتلا مي گردند.
ثالثاً: اين ستمگران و ظالمان به دست انتقامگر ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ و مؤمنان به سزاي اعمال ظالمانه خود مي رسند و هلاك مي گردند بنابراين قبض روح مي شوند و از دنيا مي روند اما نه با مرگ طبيعي بلكه به هلاكت مي رسند و كشته مي شوند.
منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. مهدي موعود، ترجمه ج 13 بحار قديم (و ج 51 و 52 جديد)، علي دواني، بحث رجعت (فصول پاياني).
2. عصر ظهور، علي كوراني (تمام كتاب).
پی نوشت:
[1] . مجلسي، بحار (ط بيروت، چاپ سوم، 1403 ه ق) ج3، ص104-103.
[2] . مجلسي، بحار (ط بيروت، چاپ سوم، 1403 ه ق) ج53، ص64.
[3] . مجلسي، حق اليقين (انتشارات رشيدي، چاپ دوم، 1363) ص668.
[4] . مجلسي، بحار (ط بيروت، چاپ سوم، 1403 ه ق) ج53، ص70.
[5] . مجلسي، حق اليقين (انتشارات رشيدي، چاپ دوم، 1363) ص262-261.
[6] . مجلسي، حق اليقين (انتشارات رشيدي، چاپ دوم، 1363) ص252.
[7] . مجلسي، بحار (ط بيروت، چاپ سوم، 1403 ه ق) ج3، ص261.
[8] . همان مصدر، ص261 و بحارالانوار (ط بيروت، چاپ سوم، 1403 ه ق) ج53، ص42.
[9] .
[10] . همان مصدر، ص261-260 و بحار الانوار، ج53، ص110-109.
[11] . همان مصدر، ص268-266.
*****
پاسخ :
براساس رواياتي كه از ائمه ـ عليهم السّلام ـ وارد شده است امام معصوم ـ عليه السلام ـ ، را فقط امام غسل ميدهد و بر جنازة او نماز ميخواند امام صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمايد:
«إنّ الامام لايغسله الا الامام»[1] همانا فقط امام، امام را غسل ميدهد و اما در خصوص انجام غسل و نماز بر بدن مطهر امام زمان(عج)، طبق روايات كه امام حسين ـ عليه السلام ـ اولين كسي است كه پس از حيات حضرت حجت(عج) رجعت ميكند و بعد از رحلت حضرت مراسم غسل و نماز بر بدن حضرت را بر عهده ميگيرد.[2]
بنابراين قدر مسلّم آن است كه حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ بر جنازة حضرت مهدي(عج) نماز نميخواند و تنها،حضرت عيسي از مشاوران آن حضرت بوده و در تمامي امور بر ايشان اقتدا مينمايد.
جهت مطالعه بيشتر:
1 . البيعةلِلّه، فريد؛ گل محمدي آرمان، چ دوم، دارالنشر اسلامي.
2 . چشماندازي به حكومت مهدي، نجمالدين طبسي، بوستان كتاب.
امام صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمايد:
براي ما اهل بيت دولتي است كه خداوند هر وقت اراده كند آن را ميآورد هر كس دوست دارد از ياران قائم ما باشد بايد منتظر بماند.
بحارالانوار. ج 52، ص 140
پی نوشت:
[1] . اصول كافي، ج 1، ص 384، و بحارالانوار، ج 109، ص 103.
[2] . ر.ك: بحارالانوار، ج 53، ص 13.
*****
پاسخ :
مدت زمان حكومت امام زمان ـ عليهالسلام ـ دقيقاً مشخص نميباشد. روايت مربوط به اين موضوع، مدتهاي متفاوتي براي حكومت حضرت ذكر نموده است؟ 7 سال،[1] 8، 9، 10سال،[2] 19سال،[3] 20 سال،[4] 40سال[5] و 309سال[6] (مقدار توقف اصحاب كهف در غار) ذكر شده است.
عدد 7 سال هم در منابع روائي اهل سنت بيشتر ذكر شده است[7] و هم در منابع شيعي بيشترين روايات را دارد منتهي در اكثر موارد هر سال آن را مساوي با 10 سال ذكر نموده است كه ميشود هفتاد سال (7=70).
براي توجيه و جمع ميان اين اختلاف اعداد، نظرات مختلفي ارائه شده است: صاحب كتاب «الشيعة و الرجعه» روايات هفت سال مساوي با 70 سال را بخاطر كثرت روايات آن ترجيح داده است.[8] و بعضي مثل سيدصدرالدين صدر زمان حكومت حضرت را در هفت سال منحصر نموده است و اين را از ويژگيهاي حكومتي حضرت دانسته كه در مدت اندك جهان را پر از عدل و داد ميكند كه از كس ديگري ساخته نميباشد.[9]
مرحوم علامة مجلسي، اين روايات را برخي ناظر به آغاز شكلگيري قيام، برخي را مربوط به پياده شدن اوائل حكومت حضرت دانسته است و برخي از روايات مثل 309 سال را مربوط به دوران نهائي حاكميت و استقرار نظام حضرت حمل نموده است.[10] از جمله كساني كه اين توجه و محمل را پذيرفتهاند آيتالله مكارم در كتاب «مهدي انقلابي بزرگ» است.[11]
به نظر ميرسد؛ توجيه دوم كه ما روايات را ناظر به مراحل آغاز و استقرار و ثبات نظام حكومتي حضرت بدانيم. نسبت به توجيه اول كه مدت حكومت حضرت را حصر در 7 سال ميكند و آن را به عنوان ويژگي حضرت ميشمارد، ترجيح دارد زيرا سنت الهي بر اين است كه حتيالامكان جريان كار از راههاي عادي به پيش رود نه از راه اعمال قدرت اعجاز و روايات مربوط به انقلاب عدلگستر حضرت نيز بيانگر اين واقعيت است كه پيروزي حضرت بر دشمنان و فتح جهان، با زحمات و دشواريهاي سختي همراه است و نياز به افراد جان بركف دارد و خونهاي فراواني در راه حضرت ريخته ميشود.
بنابراين، طبيعت كار حضرت بقيةالله (عج) در پروژة استقرار عدالت جهاني به جاي نظامهاي ظالمانه، اقتضا ميكند كه حضرت به عنوان مجري اين طرح عظيم و بيهمانند، مدت طولاني حضور داشته باشد تا بتواند، با روند طبيعي (مگر در موارد خاص) تحول همه جانبه و فراگير را در جهان پر از ظلم، پديد آورد.
براساس تصريح قرآن، مأموريت و رسالت حضرت مهدي(عج) تحقق ارزشهاي الهي و قرآني و تأسيس جامعة توحيدي به معناي كامل آن است بگونهاي كه هيچگونه اثري از شرك در آن دوره مشاهده نشود «يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً»[12] آنچه مسلم است؛ اين است كه تأسيس چنين بناي عظيم، آن هم با آن عمق و گستردگي غير قابل توصيف كاري است كارستان و حيرتآور كه ميبايد آن ذخيرة الهي، اين كار بزرگ و بيسابقه را به اجرا در آورد.
بديهي است كه اجراي اين برنامة عظيم ـ با توجه به روند طبيعي امور و عدم استفاده از قدرت اعجاز ـ (مگر در موارد ضرورت) نياز به گذشت زمان دارد.
بنابراين، گرچه رشد افكار عمومي و فرهنگها در عصر انقلاب جهاني حضرت، تا حد زيادي زمينه را براي پذيرش، برنامههاي حضرت، مساعد خواهد نمود، ولي با همة اين احوال بلحاظ اينكه نظامهاي سلطه، نوعاًنظام ظالمانه ميباشد، اجراي احكام الهي و تحقق عيني معارف قرآني و ارزشهاي اسلامي، در چنين فرايندي، نياز به زمان طولاني دارد و حضور امام را در مدت لازم ميطلبد، اما اينكه دقيقاً چه مقدار حضرت حكومت ميكند؟ مشخص نميباشد كه اينكه روايات اين موضوع را دقيقاً معين ننموده است شايد بخاطر بعضي از حكمتها و اسراري است كه در اين مسأله وجود دارد و فقط بعد از ظهور مشخص ميشود.
و اما پاسخ قسمت اخير سؤال:
يكي از اعتقادات شيعه اين است كه امام معصوم ـ عليهالسلام ـ را جز امام معصوم ديگر غسل و نماز، نميدهد و در روايات خاصه به اين موضوع تصريح شده است جملة امام ـ عليهالسلام ـ ميفرمايد: «ان الامام لا يغسله الا للامام»[13]
در خصوص انجام غسل و نماز بر بدن مطهر امام زمان ـ ارواحناه فداه ـ طبق روايات، امام حسين ـ عليهالسلام ـ اولين كسي است كه در حال حيات حضرت مهدي ـ عليهالسلام ـ رجعت ميكند و بعد از رحلت حضرت و با شهادت او، مراسم غسل و نماز بر بدن حضرت را بر عهده ميگيرد.[14] در مورد رحلت و يا شهادت حضرت، روايات مختلف است ولي در هر دو نوع روايات، موضوع بازگشت امام حسين ـ عليهالسلام ـ و انجام مراسم غسل و كفن و نماز بر حضرت، ذكر شده است.
در پايان جهت مطالعة بيشتر دو كتاب:
1. البيعة لله، فريده گلمحمدي آرمان، چاپ دوم، دارالنشر اسلام، قم.
2. چشماندازي به حكومت مهدي، نجمالدين طبسي، چاپ سوم، بوستان كتاب، قم.
را پيشنهاد مينمايم.
امام صادق ـ عليهالسلام ـ فرمود:
براي ما اهلبيت دولتي است كه خداوند هر وقت اراده كند آن را ميآورد. هر كس دوست دارد از ياران قائم ما باشد بايد منتظر باشد.
(بحارالانوار، ج 52، ص 140)
پی نوشت:
[1] . بحارالانوار، ج 52، ص 291، مطبعة الاسلاميه، 1384 هـ ش.
[2] . الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 224، محمدرضا طبسي، مطبعة الآداب النجف الاشرف، 1385 هـ ش.
[3] . الغيبة نعماني، ص 332، تحقيق علياكبر غفاري، مطبعة الصدوق، تهران، بيتا.
[4] . العمده، ابن الطريق. ص 439، تحقيق و نشر موسسة النشر الاسلامي، (جامعه مدرسين)، طبع اول، 1407 هـ قم.
[5] . عقد الدرر، ص 240، به نقل از جهان بعد از ظهور، محمد خادمي شيرازي، ص 174، چاپ دوم، مؤسسة الغدير.
[6] . بحارالانوار، ج 52، ص 280.
[7] . سسن ابن ابيداوود، ج 4، ص 307، طبع اول، 1418 هـ ، 1997 م، دار ابن حزم، بيروت.
[8] . الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 225.
[9] . المهدي، سيدصدرالدين صدر، ص 239، چاپ دوم، 1379، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم.
[10] . بحارالانوار، ج 52، ص 280.
[11] . مهدي انقلابي بزرگ، ص 314.
[12] . سورة نور، آية 55.
[13] . اصول كافي، ج 1، ص 384 و بحارالانوار، ج 109، ص 103.
[14] . بحارالانوار، ج 53، ص 13 و ج 51، ص 56.
*****
پاسخ :
زمان ظهور امام زمان (عج) نزد خداوند مشخص است. اما نزد ديگران مشخص نمي باشد. كسي كه آن زمان را تعيين كند، در روايات ائمة اطهار _ عليهم السلام _، تكذيب شده است.
به چند نمونه از اين روايات اشاره مي شود:
1. امام صادق _ عليه السلام _ : هر كسي براي ظهور امام قائم، زماني را تعيين كند، او را تكذيب كنيد.[1]
2. عبدالرحمن مي گويد: خدمت امام صادق _ عليه السلام _ بودم، مهزيار اسدي وارد شد. گفت: فدايت شوم، مرا از زمان ظهور حضرت قائم _ عليه السلام _ خبر بده، او كجا ظهور مي كند و تا چه زماني منتظر ظهور او باشيم؟ غيبت بسيار طولاني است؟ حضرت فرمود: هركسي وقت ظهور را تعيين كند، دروغ گفته است. در انتظار ظهور آن، بايد صبور باشيد. ظهور او، ماية نجات مسلمين است.[2]
بنابراين زمان ظهور امام زمان (عج) مشخص نيست و كسي نمي تواند آن را تعيين كند.
اما در پاسخ اين سؤال كه، اگر در نزد خداوند زمان آن تعيين شده باشد و خداوند مي داند كه فلان روز و سال آن حضرت ظهور خواهد كرد، در اين صورت، دعا براي تعجيل چه معنا دارد؟ آيا دعا براي تعجيل اثر دارد يا نه بايد گفت:
عالم، و آن چه در آن است، بر اساس قضا و قدر الهي استوار است. خداوند به علم ازلي، از تمام حوادث عالم آگاه است. ولي، اگر خداوند همه چيز را به علم ازلي مي داند، براي هر چيز، اسباب و علل نيز قرار داده است كه امورات عالم بر اساس آن پيش مي رود. اسباب و علل وقتي بوجود آمد، معلول آن نيز ظاهر مي شود. چنان چه در روايات آمده است كه صلة رحم، صدقه و ... عمر انسان را طولاني نموده، روزي انسان را زياد مي كنند. در حالي كه عمر همة انسان ها نزد خداوند مشخص است. از نظر علمي نيز ثابت شده است، اگر كسي احتياط و بهداشت را رعايت كند از عمر طولاني برخوردار مي شود. و در غير اين صورت به امراضي مبتلا مي شود كه موجب مرگ او مي گردد. در حالي كه خداوند به علم ازلي خود، از زمان مرگ تمام انسان ها آگاه است. پس، علم خداوند به زمان مرگ انسان ها، به معناي بي اثر بودن صلة رحم، صدقه، رعايت بهداشت و ... نيست. بنابراين، در علم الهي گرچه همة مقدرات مشخص است، اما مشخص شدن مقدرات بر اساس اسباب و علل هاي آن ها است. و يكي از آن ها، علل و اسباب هاي معنوي، مثل دعا است. دعا از آثار و خاصيت هاي زيادي بهره مند مي باشد كه سبب شكل گيري بسياري از مقدرات مي شود. چنان كه خداوند فرموده است:
1. حضرت نوح پيش از آن كه گرفتار شود، مرا خواند، استجابت كردم و او را از مهلكة عظيم نجات دادم.[3]
2. اگر حضرت يونس اهل تسبيح و راز و نياز با خدا نبود، تا روز قيامت او را در شكم ماهي نگاه مي داشتم.[4] دعاي او را قبول كردم و او را نجات دادم، مؤمنين را نيز اين چنين نجات مي دهيم.[5]
اين ها نمونه اي از آياتي است كه توجه به خدا و راز و نياز با او، را وسيلة رفع گرفتاري و فَرَج در زندگي معرفي كرده است. علاوه بر آن، دعا مي تواند باعث تغيير در مقدرات الهي شود.
1. امام صادق _ عليه السلام _ در اين باره فرموده اند: «ان الدعا يردّ القضا»[6]؛ دعا حكم الهي را بر مي دارد.
2. امام كاظم _ عليه السلام _ فرموده اند: شما را به دعا كردن سفارش مي كنم. قضا و قدر، جز اندازه و حكم الهي نيست. هرگاه دعا باشد، اين حكم و اندازه را تغيير مي دهد.[7]
3. رسول اكرم _ صلّي الله عليه و آله _ فرموده اند: «لا يرد القدر الا الدعا ... اندازه اي كه از طرف خداوند تعيين شده باشد، غير از دعا چيزي او را بر نمي دارد.[8]
بنابراين، علاوه بر اينكه علم خداوند به زمان ظهور به معناي نفي اسباب و علل ظهور نيست، بلكه، علم خداوند به زمان ظهور همراه با علل و اسباب آن از جمله دعا تعلق گرفته است. دعا، نقش بسزائي در تغيير مقدرات الهي دارد و مي تواند مقدرات الهي را تغيير دهد.
منابع جهت مطالعة بيشتر:
1. النجم الثاقب، محدث نوري طبرسي.
2. مكيال المكارم، موسوي اصفهاني.
3. مهدي موعود، مجلسي، ترجمة دوّاني.
امام صادق _ عليه السلام _ :
هركس در انتظار امام قائم (عج) بسر برد و مرگ او فرا رسد، همانند كسي است كه در ركاب آن حضرت بوده باشد.
منتخب الأثر، ص 629
پی نوشت:
[1] . صافي گلپايگاني، لطف الله، منتخب الاثر، ص 573.
[2] . صافي گلپايگاني، لطف الله، منتخب الاثر، ص 573.
[3] . سورة انبياء، آية 76.
[4] . سورة صافات، آية 146.
[5] . سورة انبياء، آية 88.
[6] . بحار الانوار، ج 90، باب 16، كتاب ذكر و دعا.
[7] . همان، ص 295.
[8] . الكافي، ج 1، ص 2پ47.
*****
پاسخ :
انتظار، يكي از مهمترين و پر ارزش ترين وظايف شيعه در عصر غيبت حضرت مهدي (عج) است: انتظار در لغت به معناي مراقب بودن، درنگ در امور و چشم به راه بودن است.[1] و انسان منتظر، انساني است اميدوار، با شرح صدري وسيع، مؤمن و معتقد به محبوبي كه در طلب او مي سوزد و زمينه ساز موعودي كه انتظارش را مي كشد. مؤمني كه منتظر مولايش مي باشد هر اندازه انتظارش شديدتر باشد، تلاشش در آمادگي براي آن به وسيلة پرهيز از گناه و كوشش در راه تهذيب نفس و پاكيزه كردن درون از صفات نكوهيده و به دست آوردن خوبي هاي پسنديده بيشتر مي گردد.
امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: "هر كسي كه خواسته باشد از ياران قائم (عج) باشد بايد كه منتظر باشد و با اين حال با پرهيزكاري به خويهاي پسنديده آراسته شود؛ پس هر گاه بميرد و قائم پس از مردنش ظهور نمايد پاداش او مثل كسي است كه دوران حكومت آن حضرت را درك كرده است.[2]
شخصي كه منتظر است در صورتي انتظارش واقعي است كه به وظايفش عمل نمايد و برخي از وظايف او از قرار زير است:
1. معرفت و شناخت آن حضرت اولين وظيفة منتظر است. از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ ، در متون ديني آمده است: "هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلي مرده است". [3]
2. محزون بودن از فراق آن حضرت. كه بر اين مطلب روايتي از امام صادق ـ عليه السّلام ـ وارد شده است.[4]
3. دعا كردن براي امام عصر (عج) به خصوص خواندن دعاهاي وارده چون دعاي عهد و ندبه و ...[5]
4. سعي در اصلاح جامعه و انجام امر به معروف و نهي از منكر.[6]
با اين وصف اگر همگان به وظايف خويش عمل نمايند و توجه ويژه اي داشته باشند نمي توان گفت در اين فرض حتماً آن امام همام ظهور خواهد كرد زيرا اگر چه ظهور حضرت مهدي (عج) يك فرمان حتمي و قطعي خداوند است ولي بايد توجه داشت قيام جهاني او نيازمند آمادگي هاي زير است:
1. آمادگي فكري و فرهنگي: يعني سطح افكار مردم جهان چنان بالا رود كه بدانند مسئله نژاد يا مناطق مختلف جغرافيايي و تفاوت رنگ و زبان ها و .... نمي تواند بشر را از هم جدا سازد و قرآن كريم هم شايستگي و صلاحيت را شرط آن انقلاب دانسته است.
2. آمادگي اجتماعي: مردم جهان بايد از ظلم و ستم نظام هاي موجود خسته شوند و تلخي اين زندگي مادي و يك بُعدي را احساس كنند و از حل شدن مشكلات كنوني مأيوس گردند و به اين واقعيت برسند كه تنها حكومتي كه مي تواند حلال مشكلات باشد حكومت منجي عالم بشريت است.
امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمودند تا همة اصناف مردم به حكومت نرسند حضرت مهدي قيام نمي كند تا بعد از تشكيل حكومت جهاني نگويند اگر ما هم به حكومت مي رسيديم با عدالت رفتار مي كرديم.[7]
3. آمادگي تكنولوژيكي و ارتباطي: وجود صنايع پيشرفته نه تنها مزاحم يك حكومت عادلانه جهاني نخواهد بود بلكه شايد بدون آن وصول به چنين هدفي محال باشد. و معجزه نيز براي اثبات حقانيت يك آئين آسماني است نه براي ادارة هميشگي نظام جامعه.[8]
4. آمادگي هاي فردي: حكومت جهاني قبل از هر چيز نيازمند عناصر آماده و با ارزش انساني است تا بتواند بار سنگين چنان اصلاحات وسيعي را به دوش بكشد و اين در درجة اول به بالا بردن سطح انديشه و آگاهي و آمادگي روحي و فكري براي پياده كردن آن برنامه عظيم نياز دارد.[9]
5. آمادگي نظامي: مسلمانان بايد هميشه آمادگي نظامي و نيروي سلحشوري داشته باشند تا به هنگام طلوع طلايع حق، به صف پيكار گران ركاب مهدي (عج) بپيوندند و از اين رو امام صادق ـ عليه السّلام ـ منتظران را فرا مي خواند تا همواره نيرومند و مسلح باشند و دوره انتظار مهدي (عج) را با دست پر، به سر آورند".[10]
علاوه بر آنچه گفته شد راز و رمزهاي ديگري نيز براي قيام حضرت وجود دارد كه فقط خداي دانا از زمان پيدايش آنها با خبر است، مثلاً امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: حضرت مهدي (عج) ظاهر نمي شود تا نطفة افراد با ايماني كه در صلب كافران و منافقان وديعه نهاده است خارج شوند.[11] گفتني است گناه خشم خداوند را به دنبال دارد و به تعبير پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ گناهان نعمت ها را تغيير مي دهند.[12]
و به فرموده امام علي ـ عليه السّلام ـ اشكها خشك نمي شود مگر به خاطر قساوت قلب ها و قلب ها قسي نمي شود مگر به واسطة زيادي گناهان.[13] و به فرموده امام صادق ـ عليه السّلام ـ هنگامي كه كسي گناه مي كند در دلش نقطة سياهي به وجود مي آيد حال اگر توبه كند آن نقطه سياه پاك مي شود. اما اگر باز هم گناه كند آن نقطه سياه بزرگتر مي شود تا سراسر قلبش را فرا مي گيرد و از آن به بعد هرگز رستگار نمي گردد.[14] بنابراين با گناهي كه انسان مرتكب مي شود به تناسب همان گناه از دايرة انتظار فرج بيرون مي شود و اگر به راه انحرافيش ادامه دهد به تناسب بي راهه اي كه مي رود از صراط انتظار و انسانيت خارج مي گردد. علاوه بر اين از روايات فهميده مي شود كه وقت ظهور امام عصر (عج) از اموري است كه امكان پيش و پس افتادنش هست[15] و به يقين اگر با كردار و گفتارمان به سمت آمادگي هاي لازم حركت نكنيم و زمينه هاي قيام را از بين ببريم يا به وجود نياوريم اي بسا ظهور امام به تأخير بيفتد.
خلاصه سخن انتظار واقعي در رهن عمل كردن است و با شعار به وجود نمي آيد از اين رو انتظار واقعي زماني معني دارد كه شخص منتظر در صراطي كه تبيين شده است حركت نمايد هم خود سازي كند و هم امر به معروف و نهي از منكر و براي ظهور حضرت دعا كند و دعاهاي وارده چون دعاي عهد، ندبه و .... را بخواند ولي بايد توجه داشت علاوه بر وظايف شخصي جامعه نيز بايد آمادگي هاي لازم را براي ظهور حضرت پيدا نمايد آنهم آمادگي هايي از جنس آمادگي فكري فرهنگي، اجتماعي، تكنولوژيكي و ارتباطي و آمادگي هاي فردي و نظامي. از طرفي آلوده شدن گناهان مورد رضاي خدا نيست و در صورتي كه شخص آلوده راه برگشت را اختيار نكند نه تنها از چمنزار انتظار خارج مي شود بلكه اي بسا خشم خداوند و به تبع آن تباه شدن آخرت و به تأخير افتادن ظهور را به دنبال بياورد.
براي آگاهي بيشتر به كتاب مكيال المكارم، ج 1 و نيز دادگستر جهان مراجعه شود.
پی نوشت:
[1] . التحقيق في كلمات القرآن، حسن مصطفوي، ج 12، ص 166، به نقل از فصلنامه انتظار، شماره 1، سال اول، پائيز 1380، ص 81.
[2] . مولوي اصفهاني، مكيال المكارم، ج 2، ص 219، ترجمه مهدي حائري، دفتر تحقيقات و انتشارات بدر.
[3] . بحار الانوار، ج 8، ص 368، ج 32، ص 321 و 333، القندوزي، حافظ سليمان بن ابراهيم، ينابيع الموده، ج 3، ص 327.
[4] . كمال الدين و تمام النعمه، شيخ صدوق، ص 371، دفتر انتشارات اسلامي، وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
[5] . مجلسي، بحار الانوار، 110 جلدي، دار الكتب الاسلاميه، تهران، ج 102، ص 111.
[6] . محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج 4، ص 531.
[7] . مجلسي، بحار الانوار، ج 52، ص 244، مؤسسه الوفاء بيروت.
[8] . اقسام آمادگي هاي كه ذكر شده است از كتاب: حكومت جهاني حضرت مهدي (عج)، مكارم شيرازي، انتشارات نسل جوان، چاپ يازدهم، ص 82، اخذ شده است.
[9] . همان.
[10] . محمد رضا حكيمي، خورشيد مغرب، چاپ 23، نشر فرهنگ اسلامي، تهران، ص 274.
[11] . ابراهيم اميني، دادگستر جهان، انتشارات شفق، چاپ قدس، ص 243؛ اثبات الهداة، ج 7، ص 105.
[12] . ميرزا حسن محدث نوري، مستدرك الوسايل، قم مؤسسه آل البيت ـ عليهم السّلام ـ ، ج 12، ص 334.
[13] . مجلسي، بحار الانوار، ج 70، ص 55، مؤسسه الوفاء بيروت.
[14] . كليني، اصول كافي، ج 2، ص 271، شش جلدي.
[15] . مولوي اصفهاني، مكيال المكارم، ترجمه قزويني، ج اول، چاپ نگين، ص 410.
*****
پاسخ :
توجه به حضرت ولي عصر (عج) و انتظار فرج و ظهور آن حضرت از عبادات بزرگ به شمار ميآيد. امّا زمان ظهور آن حضرت از اسرار خفيّه الهي بوده و بر همگان پوشيده است و هيچ كس حق ندارد زماني براي آن معين نموده و يا وعده ظهور حتمي آن حضرت را بدهد و فقط خداوند از آن آگاه است.[1] و حتي خود حضرت هم از زمان ظهور خود مطلع نيست.
امّا در رابطه با سؤال شما از دفتر آيت الله بهجت تحقيق به عمل آمد و مشخص شد، حضرت آيت الله بهجت چنين سخني بيان نكردهاند، اگر چه اغلب بزرگان فرمودهاند كه انشاء الله ظهور نزديك است. و وظيفه همه دعا براي تعجيل حضرت ولي عصر (عج) ميباشد.
بنابراين نسبت دادن اين سخن به حضرت آيت الله بهجت صحيح نبوده و آن بزرگوار هم قطعاً به روايات واقف بوده و وعدة ظهور به پيرمردها و پيرزنها ندادهاند.
قال رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ :
افضل الاعمال انتظار الفرج؛ برترين اعمال امت من انتظار فرج است.
(محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 122)
پی نوشت:
[1] . محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، ج 52، ص 119 ـ 300.
*****
پاسخ :
مقدمه: در زمان پهلوي بالاخص پهلوي دوم بهائيت رشد بسيار داشت و فرصتي پيدا كرد تا جمعيت خود را سه برابر كند و در دستگاه دولتي و شاه نفوذ فراوان بكند. رييس راديو تلويزيون وقت دكتر شاه قلي، وزير بهداري، وزير آموزش و پرورش و... هويدا نخست وزير و بسياري ديگر بهايي بودند و به سفارش اربابان و شاه در همة امور دخالت داشتند.
در ميان ملت، روحانيت و مذهبيون كشور به مقابله با بهائيت پرداختند از جمله آقاي فلسفي (خطيب معروف) با اجازه حضرت آيت الله بروجردي عليه بهائيت شروع به سخنراني ميكند و حتي از راديو پخش ميشود (سخنراني ايشان چنان تأثير ميگذارد كه تيمسار باتمانقليچ رييس ستاد ارتش كلنگي را بر روي شانه اش گذاشت و به سوي مركز بهائيت در تهران حركت كرد و آن جا را تصرف و سپس تخريب كرد). علماء نيز از جمله امام خميني(ره)، پس از فوت آيت الله بروجردي به صورت فعال از سال 1340 شمسي با مشاركت فعال در اعتراض عليه لايحه انجمن ولايتي و ايالتي در صحنه حضور پيدا كرد و در مواقع مختلف براي آگاهي دادن مردم عليه بهائيان اقدام نمودند، از ديگر معترضين بهائيت در كشور، مرحوم شيخ محمود (ذاكر زاده) تولايي معروف به شيخ محمود حلبي بود. او از اعضاي فعال انجمن تبليغات اسلامي مشهد بود و مأموريت يافت دربارة فرقه بهائيت تحقيق كند. ايشان در سال 1335 اقدام به تشكيل انجمن خيريه حجتيه مهدويه كرد[1] و برخي دو علت براي تأسيس آن عنوان كرده اند: 1. دوست و همكار حلبي به نام سيد عباس علوي كه همراه او مأمور براي تحقيق در مورد بهائيت مورد شده بود، جذب بهائيت شده و از مبلغان آنان گشت؛ 2. مرحوم حلبي در سال 32 مدعي بود كه امام زمان ـ عليه السّلام ـ به او امر فرمودند كه گروهي را براي مبارزه با بهائيت تشكيل بدهد.
هدف از تشكيل انجمن
اصليترين و عمدهترين هدف، فعاليت هاي فرهنگي براي پيشگيري از تبليغ و ترويج بهائيت و منزوي نمودن بهائيان در جامعه و دعوت به دين مبين اسلام بود.
كارگردانان انجمن
الف. شيخ محمود ذاكر زادة تولايي معروف به شيخ محمود حلبي؛ ب. سيد رضا آل رسول؛ ج. سيد محمد حسين عصار؛ د. سيد حسين سجادي؛ هـ . غلام حسين حاج محمد تقي تاجر.
عمدهترين نيروهاي انجمن معلمان و افراد باسواد بودند به علت حساسيت رژيم شاه، روحانيون كمي در اين انجمن حضور داشتند و يا اين كه چون مرحوم حلبي مخالف سرسخت فلسفه بود اعضاي انجمن را از غير روحاني انتخاب ميكرد.
انجمن از بعد تشكيلات
تمام دوره هاي آموزشي خود را كه شامل 4 دوره مقدماتي و يك دوره نهايي ميشد بر مبناي بهائيت برنامه ريزي كرده بود: 1. تاريخچه تشكيل بهائيه و بابيه؛ 2. قائميه و رد اشكالات در مورد حضرت مهدي (عج)؛ 3. خاتميت و رد اشكالات در مورد خاتميت دين اسلام؛ 4. ردّيه بر اصول 12 گانه بهائيه و به اصطلاح خودشان منشور بهائيت. در پايان هم دوره اي ويژه مدرسين بود.
افكار و عقايد انجمن
1. با توجه به تبصره 2 از ماده دوم كه در سال 1335 تدوين و تصويب شد به هيچ وجه انجمن در امور سياسي مداخله نخواهد داشت چون كه دخالت در سياست زيبنده پيشوايان ديني نيست.
2. مرحوم كلبي تأكيد ميكرد كه دشمن اصلي اسلام بهائيت است. و امروز تكليف شرعي و ديني همه ما آن است كه با بهائيت مبارزه كنيم.[2]
3. قبل از امام زمان (عج) هر پرچمي كه بلند شود در ضلالت است و به شكست مي انجامد (تمسك به روايات رأيت) بايد منتظر بود تا خود حضرت بيايند.
4. تشكيل حكومت خالص در زمان امام مهدي (عج) است: استناد به روايت امام صادق ـ عليه السّلام ـ كه ميفرمايد: "ما خرج و لا يخرج منا اهل البيت الي قيام قائمنا احد ليدفع ظلما او ينعش حقا الا اصطلمة البلية و كان قيامه زيادة في مكر و هنا و شيعتنا".[3]
5. بايد گناه و ستم و معصيت به اوج خود برسد تا زمينه قيام آن حضرت فراهم شود و حضرت بيايند.
6. جهاد در دوران غيبت معنا ندارد، گفتار مرحوم حلبي: شيعه ميگويد در عصر غيبت امام زمان (عج) جهاد نيست چرا و پاسخ ميدهد چون كه حاكم اسلامي بايد معصوم باشد مصداق پيدا نكرده است.[4]
7. تقيه را در مقابل مبارزه قرار ميدادند و معتقد بودند كه مبارزه هدر دادن نيروهاست.[5]
8. در عصر غيبت تمام مسئوليتها و وظايف يك انسان مسلمان، انتظار است و نديدن امام معصوم از بزرگترين مصيبتهاست .
9. بهاييها وجود امام زمان (عج) را منكرند، انجمنيها آثار وجودي حضرت را نفي ميكنند.[6]
10. يكي ديگر از برخوردها و روشهاي انجمن كه پس از پيروزي انقلاب و حتي هم اكنون به آن دامن ميزنند بحث اختلاف شيعه و سني است.[7]
11. فلسفه را نوعي بدعت و ورود فلسفه يونان را به اسلام از طرح هاي استعماري ميدانند.[8]
12. هر گونه مبارزه با استعمار و استبداد نه تنها سودي ندارد بلكه مايه نيرومندي وپيشرفت بهائيها خواهد و پيوسته اين انديشه را پراكنده مي ساختند كه مبارزه با زورمندان و قدرتهاي جهاني ويژه حضرت مهدي (عج) است[9] و قرآن با صداي رسا اعلام ميدارد كه خود را به دست خويش هلاك نكنيد. و لا تلقوا بايديكم الي التهلكه.
13. خود را از علما و فقها، اسلام شناستر، آگاهتر، عالمتر و دلسوزتر براي اسلام ميدانستند.[10]
14. رهبر و ولي و حاكم جامعه فقط بايد معصوم باشد، عدالت تنها كافي نيست، عصمت هم ميخواهد.[11]
16. اصول سه گانه: 1. خودداري از تعرض به شاه؛ 2. خودداري از تعرض به آمريكا و اسراييل؛ 3. خودداري از تعرض به مسايل سياسي.
روش برخورد شاه با انجمن
حكومت از آنها حمايت ميكرد زيرا از يك سو كاري به سياست نداشتند و خطري براي رژيم به حساب نمي آمدند و از طرفي نيز ميتوانستند بستري براي مبارزه با رشد كمونيسم باشند.[12]
مرحوم حلبي ميگفت شاه از همه سلاطين قبلي با عفتتر است[13] و در سال 1357 كه مردم فوج فوج در خون خويش غوطهور بودند انگشتري را كه روي سطح آن نوشته بود يدالله فوق ايديهم براي سلامت شاه ارسال كرد.[14]
امام و انجمن حجتيه
امام خميني(ره) در خواست اجازه مصرف سهم امام را در انجمن در 28 ديماه 1349 برابر شعبان 1390 ميدهند ولي در سال 1351 اين اجازه را لغو ميكند. و امام پس از انقلاب آيت الله خزعلي كه براي تهيه گزارش و تكميل اطلاعات خودشان درباره انجمن به امام مراجعه كرد و امام ايشان را براي نظارت جهت تهيه گزارش بر اين گروه تعيين كردند تا انجمن را زير نظر گرفته وگزارش فعاليت هاي آن را به امام تقديم نمايد. انجمن نيز اقدام به چاپ و تكثير سخنراني هاي آيت الله خزعلي در تأييد خود نموده و كوشيد وانمود كند كه امام و نماينده ايشان هوادار انجمن است و امام اين نظارت را در 12 رمضان 60 شمسي لغو ميكند و به آقاي خزعلي ميفرمايند شما ديگر در رابطه با آنها ارتباطي نداشته باشيد.[15]
و امّا جواب از عقايد انجمن حجتيه
1. عدم مداخله در امور سياسي:
دخالت نكردن در سياست به اين معنا بود كه در مقابل شاه و رژيم او ساكت باشد و در حالي كه امام تقيه را حرام كرده بودند.
2. بزرگ نمايي بهائيت و تكليف فقط مبارزه با بهائيت است:
علت قوت و پرورش بهائيت، شاه و رژيم اسراييل و آمريكا بود اگر شاه از بين ميرفت بهائيت هم از بين ميرفت، پس بايد مبارزه با شاه ميشد تا با رفت علت، معلول هم از بين برود.
3. قبل از امام زمان (عج) هر پرچمي بلند شود در ضلالت است و به شكست ميانجامد
مراد پرچمي است كه به نام امام مهدي و با ادعاي مهدويت برپا گردد نه هر پرچمي كه براي برطرف كردن ظلم و جور برپا شود.
4. بايد گناه و ستم و معصيت زياد بشود تا امام زمان (عج) بيايد
امام در پيام خودشان فرمودند يك دسته ديگر هم كه تزشان اين است كه بگذاريد كه معصيت زياد شود تا حضرت صاحب بيايد حضرت صاحب مگر براي چه چيزي ميآيد، حضرت صاحب ميآيد معصيت را بردارد ما معصيت كنيم كه او بيايد اين اعوجاجات را برداريد، اين دسته بنديها را براي خاطر خدا اگر مسلمان هستيد و براي كشورتان اگر ملي هستيد، اين دسته بندهاي را برداريد. در اين موجي كه الان اين ملت را به پيش ميبرد در اين موج خودتان را وارد كنيد و برخلاف اين موج حركت نكنيد كه دست و پايتان خواهد شكست (پيام امام در 26 تيرماه 1362).
5. جهاد در دوران غيبت معنا ندارد
اولاً كه قيامها در زمان شاه، دفاع از اسلام بوده است و ثانياً دليل آنها بر عدم جهاد اين بود كه ميگفتند رهبر معصوم نبوده و مصداق حاكم اسلامي وجود ندارد. در جواب بايد گفته شود كه خود امامان هم نايب داشتند و وكالت در امور را به بعضي از امنا و فقها سپرده بودند و در دوران غيبت امام معصوم امور را به فقها سپرده شده است.
6. تقيه را در مقابل مبارزه قرار دادن و گفتن اين كه مبارزه، هدر دادن نيروهاست
امام راحل ميفرمايد: و الله گنهكار است كسي كه ساكت بنشيند.[16]
7. تمام مسئوليت و وظيفه يك انسان انتظار است و نديدن امام بزرگترين گناه است
تمام وظيفه يك انسان عمل به تكليف است و تكليف در هر زمان فرق ميكند و امام زمان (عج) از ما انجام وظيفه را ميخواهد و ديدن آن حضرت تكليف نيست.
8. جدايي دين از سياست
امام راحل فرمود: ديانت ما عين سياست ماست، دين بدون سياست كه معنا ندارد يعني فقط از ما يك نماز و روزه را خواستند شيوه امامان معصوم هم و دخالت در امور اجتماعي و رهبري جامعه را به عهده داشتن اين سياست است پس ائمه ـ عليهم السّلام ـ هم دين و سياست را با هم عمل ميكردند و در سال 1362، 26 تيرماه امام راحل در پيامي كه يك دسته ديگر هم تزشان اين است كه بگذاريد كه معصيت زياد بشود تا حضرت صاحب بيايد حضرت صاحب مگر براي وحي مي آيد، حضرت صاحب ميآيد كه معصيت را بردارد ما معصيت كنيم كه او بيايد اين اعوجات را برداريد اين دسته بنديها را به خاطر خدا اگر مسلميد و براي كشورتان اگر ملي هستيد اين دسته بنديها را برداريد در اين موج كه الآن اين ملت به پيش ميبرد در اين موج خودتان را وارد كنيد و برخلاف اين موج حركت نكنيد كه دست و پايتان خواهد شكست.
و پس از اين بود كه با پيام مرحوم حلبي جلسات انجمن حجتيه تعطيل اعلام شد. در ضمن بايد گفت كه انجمن كه قبل از انقلاب تز جدايي دين از سياست را ميزد پس از انقلاب رو به پُستهاي كليدي آورد كه مورد مخالفت شديد روشنفكران قرار گرفت و پس از انقلاب بسياري از اسناد را در مركز ساواك كه به ضرر خودشان بود از بين بردند.
ما بايد به اين نكته توجه داشته باشيم كه خط و تز و فكر انجمن خراب بود و عده اي از آقايان به خاطر اعتقاد به وجود امام زمان(عج) شايد چند روزي هم با آنها همكاري ميكردند ولي بعد از اين كه مخالفت انجمن و امام را ديدند از انجمن جدا شدند.
در صورت علاقه بيشتر لطفا به كتب و منابع زير رجوع كنيد:
1. در شناخت حزب قاعدين، عماد الدين باقي.
2. نهضت امام خميني، سيد حميد روحاني، ج 3.
3. چشم براه مهدي، نوشته گروهي از محققين، نشر دفتر تبليغات اسلامي قم.
4. در جستجوي قائم مجيد پور طباطبايي.
5. مجله پگاه، شماره هاي 71، 72 و 73، آبان 1381.
6. روزنامه اعتماد، دوشنبه 6 آبان 1381.
پی نوشت:
[1] . روزنامه جمهوري اسلامي ايران، 9 آبان 1381 ولي آقاي طاهر احمد زاده در نشريه چشم انداز ايارن صفحه اول، ش دوم، 1378 سال تأسيس انجمن را 1336 به بعد ميگويد.
[2] . كتاب نهضت امام خميني، ج 3، سيد حميد روحاني، ص 134.
[3] . در شناخت حزب قاعدين، ص 40، روزنامه اعتماد، ص 3، سال 1381، 6 آبان.
[4] . پگاه، ش 71، 4 آبان 1381.
[5] . در شناخت حزب قاعدين، ص 44.
[6] . كيهان، 26 / 10 / 68.
[7] . روزنامه اعتماد، ص 3، سال 1381، 6 آبان.
[8] . روزنامه اعتماد، ص 3، سال 1381، 6 آبان.
[9] . نهضت امام خميني، ج 3، حميد روحاني، ص 134.
[10] . همان، ص 137.
[11] . شناخت حزب قاعدين، ص 118.
[12] . روزنامه اعتماد، دوشنبه 6 آبان، 1381، ش صفحه 3 ضميمه.
[13] . شناخت حزب قاعدين، ص 239.
[14] . همان، ص 239.
[15] . در شناخت حزب قاعدين، ص 236.
[16] . در شناخت حزب قاعدين، ص 46.
منبع: اندیشه قم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}