پرسش و پاسخ های مهدوی(قسمت نهم و پایانی)

پاسخ :
آرزوي به زيستن و داشتن زندگي آرام، با زندگي بشر عجين بوده و در طول تاريخ از آن جدا نشده است، بشر همواره به فكر چنان روزي بوده و آني از اين انديشه جدا نشده است، رؤياي مزبور در زندگي انسان به گونه‌هاي مختلف تبلور يافته و انديشمندان هر عصري براي تعبير شدن آن، چاره‌ها انديشيده‌اند و آن را در قالب «اتوپيا» يا همان «مدينه فاضله» مطرح كرده‌اند كه در آن از نابساماني و دغدغه‌هاي جوامع موجود، اثر و نشاني نباشد. از اولين طراح آن افلاطون گرفته تا مدينه فاضلة فارابي و از مدينة فاضلة كمونيستها و سوسياليست‌ها تخيلي و بهشت موعود آنان گرفته تا مدينه فاضله عصر روشنگري سن آگوستين و توماس مورو و انسان مداري آنها كه در آن مدينه بشر را از قيد حيات و بند دين و آداب و تكاليف ديني آزاد نموده و انسان را محور همه چيز قرار داده‌اند و دين و مذهب «انسانيت» را پايه گذاري كرده‌اند.
«يوتوپيا يا اتوپيا» واژه‌اي است يوناني كه اولين بار تامس مور آن را ساخته و به كار برده است، اين كلمه از ريشة يوناني ou - topos به معناي هيچستان است كه حكيم متأله شهاب الدين سهروردي آن را به نام ناكجا آباد تعببير كرده است.[1]
نخستين متفكر كه انديشة آرماني را بر برهان عقلي استوار ساخت افلاطون (427 ـ 347 م) فيلسوف يوناني در كتاب جمهوري و با بحث دربارة مفهوم درست عدالت آغاز كرد. بعد از آن ابونصر فارابي، انديشة آرمان شهر را در آثار خود از جمله كتاب «انديشه‌هاي اهل مدينه فاضله» مطرح ساخت و جامعه‌اي آرماني بر پاية انديشه‌هاي فلسفي و در قالب مفاهيم شريعت اسلام پي افكند.[2]
تامس موردر كتاب خود (يوتوپيا) را در سال 1516 منتشر كرد و در كتاب خود با تأثير از حوادث روزگار خود جهت تأسيس آرمانشهر پيشنهاد كرد بايد مالكيت خصوصي و انحصار طلبي و قوانين ستمگر و قدرت نظامي بايد لغو شود.[3]
چنان چه ملاحظه مي‌شود همة طراحان يوتوپيا يا آرمان شهر درصدد ارائة دنياي عاري از ظلم و نابرابري و برقراري عدالت و برابري است منتها هر متفكري با تأثير از حوادث روزگار خود و انديشه‌اي كه دارد از يك بعد نگاه كرده و پيشنهاداتي را داده است. مثلاً افلاطون كه بيشتر بر مفهوم عدالت تأكيد دارد مردم مدينه فاضله را به سه طبقه: سرپرستان، سربازان و عوامل تقسيم مي‌كند و سياست را فقط حق سرپرستان و موروثي مي‌داند و مي‌گويد: حكام بايد از حكيمان باشد و حكومت اشرافي بايد بلامعارض باشد. در انديشه او عدالت به معني مساوات نيست، بلكه هر كس سرش در كار خودش باشد و فضولي نكند.[4]
با مطالعه نظارت طراحان اتوپيا يا آرمان شهر شاخصه‌هاي آرمان شهر خيالي اين طراحان را شايد بتوان در موارد ذيل خلاصه كرد:
1. ايستايي: يعني اتوپيا يا آرمانشهر نقطه‌ايست و پايان پويش تاريخ است چون بشر به كمال جامعه انساني از لحاظ فردي و اجتماعي و نيز رستگاري مي‌رسد، زيرا آرمانشهر تصويري از كمال مطلق يك جامعه است.[5]
2. برابري: در بيشتر آرمانشهرها برابري اصلي عمده است، افلاطون برابري را تضميني براي پايان دولت آرماني خويش مي‌داند.[6] در يوتوپياي تامس مور و ديگر ناكجا آبادهاي غربي نيز برابري اصل است[7].
3. هماهنگي در آرمانشهر تأكيد بر هماهنگي، حتي بر انديشه برابري پيشي مي‌گيرد.[8]
حال كه مختصراً با انديشمندان و شاخصه‌هاي اصلي اتوپيا يا آرمانشهر يا مدينه فاضله آشنا شديم بهتر است ببينيم مدينه فاضله حضرت مهدي (عج) چگونه است؟ مدينة فاضله موعود اسلام كه در قرآن و روايات وعدة تحقق آن داده شد غير از اين مدينه‌هاي فاضله است. زيرا ويژگي‌هاي مدينه فاضله اسلامي كه در عصر حكومت حضرت مهدي تحقق پيدا خواهد كرد، به گونه‌اي است كه آن را از ساير مدينه‌هاي فاضله ممتاز مي‌سازد.
ويژگي‌هاي مدينه فاضله اسلامي
1. حاكم در عصر ظهور يا حاكم مدينه فاضله: حاكم مدينه فاضله اسلامي رهبري است معصوم، پاك و منزه از هر نوع عيب و نقص از قبيل احساسات حيواني، خشم، غضب، شهوت، كبر مغرور وخودخواهي.[9]
چنين رهبري كه جامعه جهاني تاكنون به غير از ائمه چنين كسي را به خود نديده است.
2. حكومت در عصر ظهور: نوع حكومتش الهي و بر مبناي ايمان به خدا و هدفش متحد كردن جماعتها و ملتها و برداشتن ديوارهاي امتيازات (برخلاف نظر افلاطون) و اعتبارات بيهوده و ايجاد همكاري است، ‌اين همان حكومت واحد جهاني است كه كره زمين با يك حاكم، يك نوع حكومت را پيش بيني كرده است.[10]
3. عدل: اين گوهر كمياب كه آرزوي ديرينه بشر است و بشر همواره منتظر روزي است اين خواب تعبير شود و عدل در جوامع بشري در تمام زمينه‌ها حاكم گردد دو چيز از شاخصه‌هاي اصلي حكومت امام عصر (عج) است.
الف. حكومت واحد جهاني؛ ب. عدل جهاني: يملأ الله الارض قسطاً وعدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً.[11]
پيامبر فرموده: ابشرّكم بالمهدي يُبعث في امّتي عمي اختلافٍ من الناس و زلازلٍ فيملأ الارض قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراً و ظلماً يرضي عنه ساكن السماء و ساكن الارض.[12]
4. جهاني شدن اسلام به عنوان دين واحد جهاني
در آن دوران اسلام دين همه مردم خواهد بود. امام محمد باقر ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: انّ ذلك يكون عند ظهور المهدي (عج) فلا يبقي احد الّا اقرّ بمتمد و مقداد بن اسود كندي. از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل مي‌كند كه فرمود: لا يبقي علي ظهر الارض بيت مدر و لا وبر الا او ظله الله كلمة الاسلام.[13](مجمع البيان، ج 5، ص 38).
و امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرموده است: وقتي قائم قيام كند، زميني باقي نمي‌ماند مگر اين كه صداي شهادت به وحدانيت الهي و رسالت محمدي در آن طنين انداز شود.[14] (بحار، ج 52، ص 340).
5. تكامل علم و عقل و فرهنگ
در آن زمان جهل و ناداني (اين دردسر هميشگي بشر) جاي خود را به علم و دانايي مي‌دهد و جهان از نور عقل و دانش آكنده مي‌شود. و سطح عقل و فكر و علم بشر به حدّي مي‌رسد كه در زمان هيچ يك از انبياء و اوصيا نرسيده بود.
امام باقر فرموده است: هنگامي كه قائم ما قيام كند خداوند دست محبتش را بر سر بندگانش مي‌گذارد و عقول آنها را با آن كامل و افكارشان را پرورش داده و تكميل مي‌كند.
و نيز مي‌فرمايد: امام صادق ـ عليه السّلام ـ : علم و دانش 27 حرف است كه تا حال 2 حرف آن براي بشر آورده شده است، و در آن زمان 25 حرف ديگر آشكار خواهد شد و در ميان مردم منتشر مي‌سازد.»[15]
6. رفاه و آسايش: مدينه فاضله اسلامي در حقيقت آرمانشهر آسايش و رفاه همگاني است. چون توزيع عادلانه ثروت و منابع جايي براي فقر باقي نمي‌گذارد. فلذا امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرموده است: حكومت او شرق و غرب جهان را فرا مي‌گيرد. و زمين گنجهاي خود را بر او ظاهر مي‌سازد و در سرتاسر جهان جاي ويراني باقي نخواهد ماند، مگر اين كه آن را آباد كند.[16]
و نيز فرموده است: وقتي قائم ما قيام كند حكومت را بر اساس عدالت قرار مي‌دهد و ظلم در دوران او برچيده مي‌شود و جاده‌ها در پرتو وجودش امن و امان مي‌گردد و زمين بركاتش را خارج مي‌سازد و هر حقي به صاحبش مي‌رسد. و در ميان مردم همانند داود و محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ حكم مي‌كند و كسي موردي را براي انفاق و صدقه و كمك مالي نمايد زيرا همه بي‌نياز خواهند بود.[17]
7. امنيت عمومي: در حديث است كه خداوند فرموده است: در آن زمان امنيت را بر روي زمين مي‌افكنم و هيچ چيز به هيچ چيز ضرر نمي‌رساند و هيچ چيز از هيچ چيز نمي‌ترسد، تا آن جا كه حشرات و حيوانات در ميان مردم حركت مي‌كنند و هيچ كدام به ديگري آسيب نمي‌رساند.[18]
چنان چه از توضيحات و مستندات گذشته به دست مي‌آيد مدينه فاضله موعود اسلام گر چه در بعضي عناصر مثل عدالت، رفع ظلم، برابري و... با يوتوپياي مورد نظر انديشمندان و فلاسفه مشترك است ولي با آنها تفاوت ماهوي دارد. چون عدالت مطرح در مدينه فاضله اسلامي هم وسيعتر است و هم موارد شمول آن زياد است، مثل عدالت اقتصادي اجتماعي، فرهنگي و سياسي و غيره و نيز مدينه فاضله در تمام زمينه‌ها كه مورد غفلت انديشمندان بوده است داراي برنامه است مثل علم، رفاه و آسايش و امنيت عمومي و غيره.
از طرفي نيز بايد گفت مدينه فاضلة انديشمندان يك طرح خيالي و ايده آليستي است در حالي كه مدينة‌ فاضله اسلامي يك طرح واقعي و عيني و رئاليستي است و بر اين مطلب گر چه دليل عقلي و فطري نيز مي‌شود اقامه كرد چون انسان فطرتاً طالب عدالت و برابري است و عقل نيز حكم مي‌كند كه اين نابساماني‌ها و نابرابري‌ها و ظلمها بايد يك روزي بيايد كه برچيده شود، دلايل نقلي متقني از قرآن و سنت دلالت دارند: خداوند در آيه 55 نور مي‌فرمايد: «خداوند به مؤمنان صالح از ميان شما وعده دارد كه آنان را قطعاً خليفه روي زمين خواهد كرد. همان گونه كه پيشينيان را خلافت بخشيد و دين و آييني را كه براي آنها پسنديده، پا بر جا و ريشه‌دار خواهد ساخت و خوف و ترس آنها را به امنيت و آرامش مبدل مي‌كند، آن چنان كه تنها مرا مي‌پرستند و چيزي را بر من شريك نخواهند ساخت و كساني كه بعد از آن كافر شوند فاسقند.
در تفسير الميزان ذيل آيه مذكور چنين مي‌خوانيم:
اين جامعة طيب و طاهر، با صفاتي كه از فضيلت و قداست دارد، هرگز تاكنون در جهان منعقد نشده و دنيا از روزي كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مبعوث به رسالت گشته تاكنون چنين جامعه‌اي به خود نديده است، لاجرم اگر مصداقي پيدا كند، ‌در روزگار مهدي (عج) خواهد بود، چون اخبار متواتري كه از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ائمه ـ عليهم السّلام ـ در خصوص آن جناب وارد شده از انعقاد چنين جامعه‌اي خبر مي‌دهد.[19]
بنابراين كه زبان آيات و روايات زبان اسطوره‌اي و سمبليك نيست بلكه زبان واقعيت است چنين مدينه‌ فاضله‌اي به دست حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ تشكيل خواهد شد. انشاء الله.

پی نوشت:
[1] . مور تامس، آرمانشهر «يوتوپيا»، ترجمه داريوش آشوري، خوارزمي، تهران، اول، 61.
[2] . اصيل، حجت الله، آرمانشهر در انديشة ايراني، ص 16 ـ 18، ص 19.
[3] . همان، ص 28.
[4] . رادمنش، عزت الله، قرآن، ‌جامعه شناسي، اتوپيا، ص 403.
[5] . اصيل حجت الله، آرمانشهر در انديشه ايراني، ص 32.
[6] . اصيل حجت الله، آرمانشهر در انديشه ايراني، ص 32.
[7] . همان، ص 33.
[8] . همان، ص 33.
[9] . معجم الاحاديث الامام المهدي، ج 1، ص 92، برگرفته از فصلنامه انتظار، ص 155.
[10] . معجم الاحاديث الامام المهدي، ج 1، ص 92، برگرفته از فصلنامه انتظار، ص 155.
[11] . معجم الاحاديث الامام المهدي، ج 1، ص 92، برگرفته از فصلنامه انتظار، ص 155.
[12] . به نقل از فصلنامه انتظار، سال اول، ش 2، ص 156 ـ 159.
[13] . به نقل از فصلنامه انتظار، سال اول، ش 2، ص 156 ـ 159.
[14] . به نقل از فصلنامه انتظار، سال اول، ش 2، ص 156 ـ 159.
[15] . همان، ص 153.
[16] . به نقل از فصلنامه انتظار، سال اول، ش 2، ص 159.
[17] . به نقل از فصلنامه انتظار، سال اول، ش 2، ص 159.
[18] . ابراهيمي، ابراهيم، عصر ظهور، ص 62 ـ 63.
[19] . طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ترجمه محمد باقر موسوي، ج 29، ص 224.
*****

پاسخ :
امام عصر (عج)، مردم جهان را به آنچيزي دعوت مي كند كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ مردم را به آن دعوت مي نمود و از جمله رسالت هاي پيامبر اكرم و در سر لوحة آنها، اين بود «قولوا لا اله الا الله، تفلحوا» در بعضي روايات راجع به آنحضرت آمده كه اينطور مي فرمايد: «... انا ابنُ نبيّ الله، ادعوكم الي ما دعاكم اليه نبي الله... »[1] «من فرزند پيامبر خدا هستم، دعوت مي كنم شما را به آنچه كه پيامبر خدا، شما را به سوي آن دعوت نمود... ». در سخن گهربار ديگري اينطور رسيده كه امام عصر (عج) روز ظهور در كنار كعبه در حاليكه به كعبه پناه آورده مي فرمايد: «انا ولي الله، انا اولي بالله و بمحمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ ... الا و من حاجّني في سنة رسول الله، فانا اولي الناس بسنة رسول الله و سيرته... »[2] «من ولي خداوند هستم، من به خداوند و به پيامبر اكرم، سزاوارترم... همانا هر كس در مورد سيره و روش پيامبر اكرم، با من بحث كند، پس من به سيره و روش پيامبر اكرم سزاوارترم (آگاه تر و آشناترم)... .
جهت مطالعه به كتب ذيل مي توان رجوع كرد:
1. كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق، موسسة نشر اسلامي، جامعة مدرسين، قم، 1405 ه.
2. بحار الانوار، علامه مجلسي، ج 51 و 52، موسسة الوفاء، چ 2، 1403 ه، بيروت، لبنان.
3. اعلام الوري باعلام الهدي، شيخ طبرسي، ج 2، موسسة آل البيت، قم، چ 1، 1417 ه.
4. مكيال المكارم، سيد محمد تقي موسوي اصفهاني، ج 1، ترجمة سيد مهدي حائري قزويني، ايران نگين، چ 1، 1381.
5. معجم احاديث الامام المهدي، علي كوراني عاملي، ج 2 و 1، چاپ بهمن، قم، موسسة معارف اسلامي، چ 1، 1411.
6. حيات فكري و سياسي امامان شيعه، رسول جعفريان، انتشارات انصاريان، قم، چ 5، ص 1381.
7. مهدي منتظر، جواد خراساني، بنياد پژوهشهاي علمي فرهنگي نور الاصفياء، چ 1، 1379.
8. مقالات و گفتارها، مسجد انگجي تبريز، چاپ تبريز، 1417 ه.
9. عصر زندگي، محمد حكيمي، بوستان كتاب قم، چ 4، 1380.
10. ظهور نور، علي سعادت پرور، ترجمة سيد محمد جواد وزيري فرد، انتشارات ستا، چ 2، 1376.
11. راه مهدي، سيد رضا صدر، دفتر تبليغات اسلامي، قم، چ 1، 1378.
پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمودند:
«سنتّهُ سنتي، يقيم الناس علي ملّتي و شريعتي... »[3]
«سيره و روش امام مهدي ـ عليه السّلام ـ، سيره و روش من است، مردم را به آئين و دين من، وا مي دارد... .»

پی نوشت:
[1] . بحار الانوار، علامه مجلسي، 52/306.
[2] . همان، 52/305.
[3] . معجم احاديث الامام المهدي، ج 2، علي كوراني عاملي، ص 521 و ج 1، ص 225.
*****

پاسخ :
در گفتار پيشوايان معصوم(عليهم السلام) جنگ هاى پس از ظهور مهدى (عج) و فتوحات، به قدرت فردى و انسانى و نيروهايى نسبت داده شده است كه از سراسر جهان به يارى حضرت مى شتابند، ولى پيروز شدن بر تمام جهان با توجّه به پيشرفت علم و صنايع جنگى قبل از ظهور، كارى است بس دشوار كه علاوه بر قدرت فردى و زمينه هاى اجتماعى عصر قيام، به امدادهاى غيبى و الهى نيز نيازمند است.
در اين جا، مناسب است كه نقش عوامل پيروزى انقلاب بزرگ جهانى حضرت مهدى (عج) را با استفاده از احاديث و روايات، به طور اختصار مورد بررسى قرار دهيم:
الف) قدرت فردى و انسانى; ريّان پسر صلت مى گويد:
به امام رضا(عليه السلام)عرض كردم: «آيا شما صاحب اين امر هستيد؟». فرمود: «من، امام و صاحب امر هستم، ولى نه آن صاحب امرى
كه زمين را از عدل و داد پر مى كند، آن گاه كه از ستم و بيداد پر شده باشد. چه گونه مى توانم صاحب آن امر باشم در حالى كه ناتوانى جسمى مرا مى بينى؟ حضرت قائم، كسى است كه وقتى ظهور مى كند، در سنّ پيران است، ولى به نظر جوان مى آيد. او، اندامى قوى و تنومند دارد، به طورى كه اگر دست را به سوى بزرگ ترين درخت دراز كند، آن را از ريشه بيرون مى آورد و اگر ميان كوه ها فرياد برآورد، صخره ها مى شكند و از جا كنده مى شود...».[1]
در روايات ديگر نيز داريم كه با گفتن تكبير مهدى (عج) و لشكريانش، ديوارهاى شهر به لرزه در مى آيد و فرو مى ريزد. در هنگام قيام حضرت قائم (عج) دل هاى شيعيان آن حضرت، چنان پاره هايى از پولاد مى شوند كه قدرت هر مرد از آنان، در روايات، به اندازه ى قدرت چهل مرد بيان شده است. بنابراين، قدرت فردى، در انقلاب مهدى (عج) بى اثر نخواهد بود.
ب) نقش نيروهاى مردمى در انقلاب جهانى حضرت مهدى;[2] در احاديث آمده است كه حضرت مهدى (عج) به هنگام ظهورش، از مردم كمك و يارى مى طلبد و اين، بدان سبب است كه هم مردم را به راه سعادت و حق ببرد و هم قيام جهانى خويش را تا جايى كه ممكن است، با دست و توان خود مردم به ثمر برساند.
در احاديث مى خوانيم:
مهدى (عج) از مردم يارى مى طلبد. يكى از ياران خود را مى خواهد. به او مى فرمايد: به نزد مردم مكّه برو و بگو اى مكّيان! من فرستاده ى مهدى ام. مهدى مى گويد: «ما، خاندان رحمتيم; ما، مركز رسالت و خلافتيم... مردمان به ما ستم كردند... حق ما را از ما ستاندند.
اكنون من از شما يارى مى طلبم به يارى من بشتابيد.».[3]
«يا أيّها الناس! إنّا نستنصر الله و مَنْ أجابنا من الناس;[4] اى مردمان! ما، از خدا يارى مى طلبيم و از هر كسى از مردم كه دعوت ما را بپذيرد و در صف ياران ما در آيد...». «إنّا نستنصر الله اليومَ و كلَّ سليم;[5] ما، امروز، از خدا يارى مى طلبيم و از هر مسلمانى كه در جهان هست.».
باز در حديث مى خوانيم: «هنگامى كه قائم قيام كند، خداوند، شيعيان را از همه ى شهرها نزد او گرد مى آورد.».
[6]
از امام باقر(عليه السلام) نيز روايت شده است كه بانوان نيز در اين قيام بزرگ مشاركت دارند.
آن حضرت فرمود: «چون مهدى فرياد برآورد كه ما از خدا يارى مى طلبيم و از هر مسلمانى، سيصد و سيزده تن از مردان، نزد او آيند كه با آنان پنجاه زن نيز هست. اين جماعت، در مكه گرد آيند.».[7]
اين شمار، نخستين گروه از ياران مهدى است. سپس دسته دسته مردمانى كه جزء ياران او خواهند بود، از زن و مرد، به آنان خواهند پيوست.
بنابراين، در پيروزى انقلاب جهانى حضرت مهدى (عج) نيروهاى مردمى و قدرت فردى و انسانى، نقش عمده اى خواهند داشت.
ج) امدادهاى غيبى در انقلاب جهانى مهدى (عج);[8] نقش امدادهاى غيبى در پيروزى حكومت جهانى مهدى (عج) قابل توجّه است. حضرت، با انجام دادن معجزاتى، مشكلات را از سر راه برمى دارد و يا با رعب و ترسى كه خداوند در دل دشمن ايجاد مى كند و با ملائكه اى كه به يارى آن حضرت مى فرستد، موجبات پيروزى آن حضرت فراهم مى شود.
در برخى از روايات نيز سخن از نيروهايى رفته است كه داراى خصوصيّات فرشتگان هستند و منتظر ظهور حضرتند تا او را يارى كنند و از تابوت حضرت موسى(عليه السلام)... نيز به عنوان وسيله ديگر براى نصرت و يارى حضرت مهدى (عج) نام برده شده است:
1- رعب و ترس; امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «قائم ما اهل بيت، با ترس و رعب يارى مى شود.»
[9]
نيز مى فرمايد: «خداوند، حضرت قائم (عج) را به سه لشكر يارى مى دهد: فرشتگان; مومنان; رعب».[10]
از اين روايات و احاديث ديگر نيز استفاده مى شود كه دشمن، از حركت لشكريان حضرت مهدى (عج) چنان وحشت زده مى شود كه وقتى لشكريان حضرت از جاى مى خواهد حركت كند، كسى جرئت شورش عليه آن ندارد.
2- فرشتگان و جنّيان; حضرت على(عليه السلام) مى فرمايد: «خداوند، حضرت مهدى (عج) را با فرشتگان و جن و شيعيان مخلص، يارى مى كند.».[11]
امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد: «فرشتگانى كه در جنگ بدر به پيامبر(صلى الله عليه وآله)يارى دادند، هنوز به آسمان بازنگشته اند تا اين كه حضرت صاحب الأمر را يارى رسانند. تعدادشان، پنج هزار فرشته است.».[12]
3- فرشتگان زمين; محمّد بن مسلم مى گويد: از امام صادق(عليه السلام)درباره ى ميراث علم و اندازه آن پرسيدم: حضرت پاسخ داد: خداوند، در شرق و غرب عالم، دو شهر دارد كه در آن گروهى سكونت دارند و هر چند وقت يك بار با آنان ديدار مى كنم و آنان از ظهور قائم مى پرسند. گروهى از آنان، از روزى كه به انتظار قائم (عج) بوده اند، سلاح خود را به زمين نمى گذارند. آنان، از خداوند مى خواهند كه حضرت را به آنان بنماياند. در هنگامى كه امام مهدى قيام مى كند، آنان، همراه او مى باشند... اجتماع آنان، متشكل از پيرو جوان است.
اين گروه، از انديشه و دستورهاى امام آگاه هستند و آن را اجرا مى كنند. حضرت، اين سپاهيان را به جنگ هند، ديلم، روم، بربر، فارس، جابرسا، جابلقا ـ كه دو شهر در شرق و غرب است ـ مى فرستد. تمام پيروان اديان را به اسلام، يك تاپرستى و ولايت ائمه(عليهم السلام) دعوت مى كنند كه در صورت اجابت، مردم رهايى مى يابند و اگر تخلّف كردند، به قتل مى رسانند كه در تمام شرق و غرب عالم، همگان، ايمان مى آوردند.[13]
4- تابوت موسى; هنگام ظهور ولى عصر (عج) حضرت عيسى(عليه السلام)فرود مى آيد و كتاب ها را از انطاكيه گردآورى مى كند. خداوند بر روى او از چهره ى «ارم ذات العماد» پرده برمى دارد و كاخى را كه حضرت سليمان پيش از مرگش ساخت، آشكار مى سازد و حضرت دارايى هاى كاخ را گرد مى آورد و آن را ميان مسلمانان تقسيم مى كند و تابوتى را كه خداوند به «ادبيا» دستور انداختن آن را در درياى طبرستان داده بود، خارج مى سازد. در آن تابوت، آن چه را كه خاندان موسى و هارون به يادگار گذاشته اند، فرود مى آمد. مرغ هاى بريانى كه بنى اسراييل براى آيندگان خود ذخيره كرده اند، در آن است. آن گاه به كمك آن تابوت، شهرها را مى گشايد. همان گونه كه پيش از او نيز چنين كردند.[14]

پی نوشت:
[1] . بحارالأنوار، ج 52، ص 322.
[2]. اين قسمت، گرفته شده از كتاب خورشيد مغرب، نوشته ى محمد رضا حكيمى، ص 290 - 295، چاپ و نشر فرهنگ اسلامى، چاپ ششم، زمستان 68 است.
[3]. بحارالأنوار، ج 52، ص 307.
[4]. همان، ص 238.
[5]. همان، ص 223.
[6]. همان، ص 291، ح 37.
[7]. بحارالأنوار، ج 52، ص 223.
[8]. اين قسمت، گرفته شده از كتاب چشم اندازى از حكومت مهدى، نوشته ى نجم الدين طبسى، از فصل پنجم تا آخر فصل است.
[9]. مستدرك الوسائل، ج 12، ص 335، و ج 14، ص 354.
[10]. بحارالأنوار، ج 52، ص 343.
[11]. ارشاد القلوب، ديلمى، ص 268.
[12]. مستدرك الوسائل، ج 2، ص 448.
[13]. بحارالأنوار، ج 27، ص 41 و ج 54، ص 334.
[14]. غاية المرام، ص 697; الشيعة و الرجعة، ج 1، ص 136.
*****

پاسخ :
جواب اجمالي:
امام زمان(عجل الله تعالي فرجه) در ابتداء با دعوت به اسلام قيام خود را آغاز مي كند و مراد از شميشر، نفس اين سلاح سرد نيست بلكه مراد مأموريت امام به جهاد در مقابل سركشان و ظالمان است.و امام از سلاح هاي متعارف زمان قيامشان استفاده خواهند كرد.
جواب تفصيلي:
با عرض سلام خدمت شما پرسشگرمحترم؛ به اميد توفيق شما به ديدار جمال نوراني يوسف زهرا(عجل الله تعالي فرجه).
مهدي است آن كه نهضت قرآن به پا كند
مهدي است آن كه نيك و بد از هم جدا كند
مهدي است آن كه پرچم اسلام راستين
بر قـلعـه‏هاي محكم دشمن به پا كنـد
مهدي است آن كه كاخ عظيم ستمگران
با نهيب خويش، دچار فنا كند[1]
دوست گرامي، در ابتدا بايد اين نكته را به عرض برسانيم كه امام زمان(عجل الله تعالي فرجه)مانند پيامبر اكرم‏صلي الله عليه وآله براي هدايت و راهنمايي مردم، نخست اعلان دعوت عمومي مي‏كند و در آغاز ظهورش، مردم را از پيام انقلاب خود آگاهي داده و اتمام حجّت مي‏كند، در اين ميان عده‏اي دعوتش را مي‏پذيرند و راه سعادت، پيش مي‏گيرند و عده‏اي به مخالفت برمي‏خيزند كه امام زمان(عجل الله تعالي فرجه)در برابر اينها قيام مسلحانه مي‏كند. چنانكه امام جوادعليه السلام فرموده وقتي 313 نفر ياران خاص حضرت قائم(عجل الله تعالي فرجه) به خدمتش در مكه رسيدند، حضرت، دعوتش را به جهانيان آشكار مي‏سازد، و وقتي كه اين تعداد به ده هزار نفر رسيد، به اذن خدا قيام مسلّحانه مي‏كند و خروج مي‏كند.[2] برنامه قيام حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه) همانند برنامه قيام همه پيامبران الهي خواهد بود، يعني بر اساس اسباب و وسايل عادي و طبيعي برنامه‏هاي خود را اجرا مي‏كند و هيچ گاه از راه اعجاز وارد نمي‏شود، بلكه معجزات جنبه استثنائي دارند، كه در موارد نادر از آن استفاده مي‏كند درباره سلاح سرد كه در بعضي از روايات هم به شمشير معنا شده است، بايد گفت كه ظاهراً مقصود از خروج با شمشير، مأموريت به جهاد، و توسّل به اسلحه براي اعلاي كلمه حق است، و اين كه با هيچ يك از كفّار به مصالحه نمي‏نشيند، زيرا "شمشير" هميشه كنايه از قدرت و نيروي نظامي بوده و هست، همان گونه كه "قلم" كنايه از علم و فرهنگ است، و نيز از قديم معروف بوده كه كشور با دو چيز اداره مي‏شود: قلم و شمشير.[3]منظور از قيام با شمشير، همان اتّكاي به قدرت است، تا مردم نپندارند كه اين مصلح بزرگ، فقط به شكل يك معلّم يا يك واعظ، عمل مي‏كند، بلكه او يك رهبر مقتدر الهي است كه امان را از ستمگران و منافقان مي‏گيرد. بنابراين اجراي طرح حكومت حقّ و عدالت در سطح جهاني نيز بايد با استفاده از وسايل مادي و معنوي لازم (بجز در موارد استثنايي) تحقق پذيرد. به تعبيري ديگر، آن حضرت و يارانش با هر اسلحه‏اي كه لازم باشد، در مقابل كفّار و ستمگران مي‏ايستند، و از هر گونه اسلحه‏اي در آن زمان متداول بوده و مورد نياز باشد، استفاده مي‏كنند. به اميد آن روزي كه قدرت اسلام، همه جا را فراگيرد و روزي كه چشم همه به ديدار جمال دل‏آراي آن محبوب، روشن گردد.
اي شمع جهان افروز بيا
وي شاهد عالم سوز بيا
اي مهر سپهر قلمرو غيب
شد روز ظهر و بروز بيا
ما ديده براه تو دوخته‏ايم
از ما همه چشم مدوز بيا[4]
منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. انقلاب جهاني مهدي (عجل الله تعالي فرجه)، استاد مكارم شيرازي، ناشر: هدف؛ قم ، 1372ش چاپ اول
2. اسرارالعقائد ج2 ، ميرزا ابوطالب شيرازي، ناشر: دارالكتب الاسلاميه ، 1324ش، چاپ پنجم.
3. پاسخ به ده پرسش، ايت الله لطف الله صافي گلپايگاني، ناشر: انديشه ، قم 1357ش چاپ اول.

پی نوشت:
[1] . چاپچيان، حبيب (حسان) ر.ك: رجالي تهراني، علي رضا، يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان(عجل الله تعالي فرجه)، انتشارات نبوغ، ص 13.
[2] . علامه مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 52، ص 283، ناشر: مؤسسه الوفاء، چاپ بيروت.
[3] . رجالي تهراني، علي رضا، يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان(عجل الله تعالي فرجه)، انتشارات نبوع، چاپ سوم، ص 218.
[4] . شعر از كمپاني، نقل از كتاب آخرين تحول، نشريه هيئت قائميه تهران، ص 94.
*****

پاسخ :
مهدويت از جمله اموري است كه هم ريشة قرآني دارد و هم در احاديث نبوي به حدّ تواتر از آن ياد شده است به گونه‌اي كه الآن اين مسأله از مسلمات دين مبين اسلام است.
مذهب ما اماميّه بيش از فرق و مذاهب ديگر به اين مسأله پرداخته است چرا كه ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ در تبيين اين مسأله اهتمام تامّ داشتند به حدّي كه تمام امامان ما در هر موقعيتي يادي از وجود مقدس حضرت ولي عصر (عج) و نهضت جهاني او مي كردند، لذا در مذهب ما تشيع جزئيات انقلاب حضرت و حكومت جهاني او مطرح شده است اگرچه اخبار و روايات اين باب بسيار زياد است و تشخيص روايات صحيح از ضعيف در بين اين همه روايات وظيفه متخصصين اين فن است و به محض ديدن روايتي در اين باب نمي توان حكم كرد كه حتماً قضاياي نهضت آن حضرت و وضعيت حكومت او آن چنان است كه در روايت آمده.
ولي به طور كلي جزئياتي مطرح شده و از جمله مطالبي كه در خصوص حكومت جهاني آن حضرت مطرح شده است مقرّ حكومت آن امام همام ـ عليه السلام ـ مي باشد كه در بعضي روايات نامي از كوفه برده شده است، حال اگر سؤالي مطرح شود كه چرا كوفه معين شده به عنوان مقرّ حكومتي آن حضرت با اين كه كوفه سابقة بي وفايي داشته است در جواب بايد گفت:
اولاً، ارادة الهي به اين تعلق گرفته كه حكومت جهاني آن حضرت، با مركزيت كوفه مستقر شود و نهضتي كه نويد آن را خاتم الانبيا ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ جملگي داده‌ اند و بسيار بر آن تاكيد كرده اند برخي از ناحيه پروردگار مشخص شده كه شروع انقلاب آن حضرت از مكه باشد و بعدها مقر حكومت او هم در كوفه باشد.
ثانياً، بي وفايي مردم كوفه در برهه اي از زمان دليل نمي شود كه آينده اي كه معلوم نيست چه زماني است باز مردم آن جا متصف به بي وفايي باشند. آينده براي ما معلوم نيست به علاوه اين كه بي وفايي مردم كوفه در زمان امام علي ـ عليه السلام ـ و امام حسين ـ عليه السلام ـ باعث بي اعتبار كردن آن سامان نمي شود چون كه در رواياتي از ائمه اطهار نقل شده كه كوفه و اهل آن را مورد مدح قرار مي دهند كه از آن جمله اين روايات مي‌ باشند.
عبدالله بن وليد مي گويد بر امام صادق ـ عليه السلام ـ وارد شديم در زمان مروان آن حضرت به ما فرمود شما از كجاييد (اهل كجاييد) ما گفتيم: از اهل كوفه. حضرت فرمود: نيست سرزميني از سرزمينها و شهري از شهرها كه بيشتر از اهل كوفه به ما محبت داشته باشد (يعني اهل كوفه بيشتر از تمام شهرها به اهل بيت محبّت مي‌ ورزند)....[1]
اگر اين روايت را خاص آن زمان بدانيم بالاخره اين نتيجه را مي گيريم كه بي وفايي زمان خاصي باعث نمي‌شود كه در هر زمان آنها اهل مكه باشند بلكه در زمان امام صادق ـ عليه السلام ـ مورد مدح آن حضرت قرار مي گيرند.
در روايت ديگري از امام صادق ـ عليه السلام ـ نقل شده كه حضرت فرمود:
ولايت ما بر آسمانها و زمين و كوهها و شهرها عرضه شد و هيچ كدام ولايت ما را چون اهل كوفه قبول نكردند.[2]
پس با وجود اين كه روايات معلوم مي شود بي وفايي گروهي خاصي باعث نمي شود كه در تمام زمانها اهالي يك شهر متهم به بي وفايي گردند. بلكه در هر زماني بايد اهل آن جا را به خصوصه مورد امتحان قرار داد تا معلوم شود آيا مؤمنان راسخي در اهداف خود هستند يا نه.
ثالثاً، مكان كوفه مكان مقدسي است شايد به اعتبار قداستي كه دارد خداوند اراده فرموده كه مقر حكومتي تنها منجي عالم و يگانه مصلح جهاني در اين مكان مقدس باشد (ما كه از مصالح و حكمت الهي بي‌خبريم) و اين ربطي به وضعيت مردم آن جا ندارد كه آيا در تاريخ سابقه خوبي دارند يا ندارند.
رواياتي در اين باب وجود دارد كه ولايت بر قداست مكان كوفه مي باشد از جمله اين روايات:
امام صادق ـ عليه السلام ـ مي‌فرمايد: كوفه باغي از باغهاي بهشت است در آن قبر نوح و ابراهيم و... قبر سيد اوصياء امير المؤمنين آن جاست.[3]
امام صادق ـ عليه السلام ـ مي‌فرمايد: يك درهم انفاق در كوفه مانند 100 درهم انفاق در غير كوفه به حساب مي آيد و دو ركعت نماز خواندن در كوفه 100 ركعت به حساب مي آيد.[4]
رابعاً: حكومت حضرت جهاني است و وقتي مقر حكومت خود را كوفه قرار مي‌دهد ديگر اختصاص به مردم آن جا ندارد بلكه مقر حكومتي آن حضرت مربوط به تمام جهان است.
براي مطالعه بيشتر به كتابهاي زير مراجعه نماييد:
1. مهدي موعود، مترجم علي دواني؛
2. الارشاد شيخ مفيد.
«خداوند از ميان سرزمين‌ها چهار تا اختيار فرمود: «والتين و الزيتون و طور سينين و هذا البلد الامين» تين مدينه است و زيتون بيت المقدس، طور سنين كوفه و هذا البلد الامين مكه است.
(سفينة البحار، ج 7، ص 543)

پی نوشت:
[1] . ر.ك: سفينة البحار، محدث قمي، ج 7، ص 544، به نقل از المناقب، دار الاسو، چ سوم، 1422.
[2] . ر.ك: همان، ص 546، به نقل از بصائر الدرجات.
[3] . ر.ك: همان، ص 544، به نقل از فرحة النحري.
[4] . ر.ك : همان، ص 543، به نقل از كامل الزيارة.
*****

پاسخ :
در روايات، براي حكومت الهي حضرت ولي عصر (عج) مدّت هاي متفاوتي ذكر شده است از جمله:
1. هفت سال و يا نه سال.[1]
2. چهل سال و 309 سال به اندازة مدت خواب اصحاب كهف نيز گفته شده است.[2]
البتّه روايات اين مسئله بايد از جهات متعدد بررسي شود. با اهميت ترين جهت تحقيق در اين امر، اندك بودن مدت اين حكومت الهي است؛ يعني اين پرسش مطرح است كه آيا مدت، براي مثال 7 سال، مي تواند به بينوايي ها و تيره روزي هاي هزاران سالة بشر پايان دهد و آرمان ها و اهداف والاي مورد انتظارش را تحقق بخشد؟
به عبارت ديگر، مي توان، با توجّه به تلفات و وصف ناپذير حقوق ارزش هاي انساني در همة دوران ها، آسايش آرماني 7 سال را توجيه گر حكمت خداوندي در تعاليم انساني تلقي كرد؟ براي پاسخ به اين پرسش بايد يادآور شد كه فلسفه ظهور حضرت بقية الله (عج)، مانند فلسفة بعثت انبيا و رسولان الهي ـ عليهم السّلام ـ است. منظور از برانگيخته شدن رسولان الهي ابلاغ دستورهاي خداوند و نصب مشعل فروزان هدايت در مسير كاروان بشريت است؛ امّا اين كه بشريت چقدر و چگونه از آن ابلاغ و ارشاد و مشعل هدايت نتيجه مي گيرد به تصميم و اختيار مردم بستگي دارد.
خاتم رسولان محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ در راه ابلاغ رسالت و ارشاد مردم بسيار كوشيد و پيام خداوند را چنان به مردم رساند كه براي هيچ كس جاي عذر باقي نماند. با اين حال خود مردم بايد عقل و وجدان خود را براي پيشرفت در مسير كمال به كار گيرند و به هدف اعلاي حيات خويش دست يابند.
بي ترديد طولاني يا كوتاه بودن مدت ابلاغ و اجراي رسالت، اصل آن را تهديد نمي كند. دوران رسالت حضرت خاتم الانبيا ـ عليه السّلام ـ بيست و سه سال بود و در اين مدت اندك، مشعل فروزان دين جاوداني اسلام را در جوامع بشري استوار ساخت؛ در حالي كه برخي از پيامبران، دو و حتي سه برابر مدت ياد شده كوشيدند و رهاورد تلاششان از نتيجة كار پيامبر اسلام بسيار كم تر و محدود تر بود؛ براي مثال، مدت رسالت حضرت نوح ـ عليه السّلام ـ چند سال بود، ولي شعاع پيشرفت پيامش اندك مي نمايد. دوران امامت و حكومت الهي حضرت مهدي (عج) نيز چنين است. هدف اصلي حضرت ابلاغ رسالت انساني ـ الهي است؛ اگر چه ساليان محدود باشد. البتّه، مطابق منابع اسلامي، حكومت آن حضرت در همة جوامع انساني فراگير مي شود و عدل و داد و حق بيني و حق گرايي سراسر زمين را مي گيرد، در صورتي كه در دوران انبيا و اوصياي گذشته چنين نبوده است و اثر كار و فعاليت الهي آن ها، در همة جوامع بشري آشكار نشد. البتّه بعيد نيست كه مدت حكومت آن حضرت 309 سال باشد چنان كه امام باقر ـ عليه السّلام ـ فرمود: امام قائم (عج) 309 سال به مقدار خواب
اصحاب كهف در غار خود، حكومت مي كند، سراسر زمين را پس از آن كه پر از ظلم و جور شده، پر از عدل و داد نمايد، خداوند شرق و غرب زمين را براي او فتح نمايد، او دشمنان را بكشد به گونه اي كه تنها دين اسلام در سراسر جهان باقي بماند.name=_ftnref3>[3]

پی نوشت:
[1] . محمّد بن الحسن الحر العاملي، اثبات الهراة، با شرح و ترجمه احمد جنتي، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1366، ج 7، ص 182.
[2] . محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 390.
[3] . علامه محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 390.
*****

پاسخ :
به طور كلّي، ‌هدايت كردن مردم و شناساندن حقايق هستي به آنان اعم از خودشناسي، آگاهي يافتن از آسمان و زمين در ابعاد گسترده، دانستن شيوه هاي ادارة زندگي و حوادث آن از رسالت هاي مهم رهبران الهي است. چنان كه امام علي ـ عليه السّلام ـ در اين باره مي فرمايد: خداوند، فرستادگانش را بين مردم برانگيخت... تا از آنان بخواهند به ميثاق فطري اي كه با پروردگارشان بسته اند برگردند و نعمت هاي فراموش شدة او را ياد آورند... و نيروهاي پنهان خود آدمي را آشكار كنند و آيات آفرينش را به مردم بنمايانند يعني سقف افراشتة آسمان و مهد گستردة زمين و نعمت ها و وسايل زندگي كه نياز مردم را برآورده مي كند به آنان نشان دهند.[1]
با وجود اين، دانسته هاي تاريخي بشر از جهان اسرارآميز، اندك است و روزي بايد برسد كه انسان ها در شناختن حقايق هستي اعم از مادي و معنوي كامل شوند و آن عهد، فقط با ظهور آخرين منجي يعني حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ تحقق مي يابد. چنان كه در حديثي امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي فرمايند: تمام دانش، بيست و هفت حرف است، تمام آنچه پيامبران تاكنون بيان كرده اند دو حرف از آن است و مردم بيش از اين مقدار را از كلّ علم نمي دانند وقتي قائم ما قيام كند، بيست و پنج حرف ديگرش را آشكار مي سازد و ميان مردم مي پراكند تا با ضميمة آن دو حرف، ‌بيست و هفت حرف علم كامل شود.[2]
اين حديث به گونة رمز و سمبليك است و يافتن عمق معناي آن جز با هدايت كردن پيشوايان معصوم ـ عليهم السّلام ـ براي كسي ممكن نيست اما بي شك، روايت مذكور، ميزان علم جامعة بشري در زمان غيبت را با علم انسان ها در دورة ظهور حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ سنجيده است تا آشكار شود آنچه بشر تا پيش از ظهور آن حضرت مي داند بسيار اندك از علومي است كه در دورة ظهور كشف مي شود.[3]
به يقين كامل كردن شناخت مباني دين و آموزش معارف ديني و احكام شرعي از جمله كارهاي مهمي است كه در زمان ظهور انجام مي گيرد. امام صادق ـ عليه السّلام ـ در اين باره مي فرمايند: هنگام حكومت حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ به همة مردم، حكمت و علم مي آموزند تا آنجا كه زنان در خانه ها با كتاب خدا و سنت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ قضاوت مي كنند.[4] علاوه بر اين در احاديث ديگري عصر ظهور حضرت حجّت ـ عليه السّلام ـ برهة انسجام عقول مردم و كامل شدن دانش هاي آنان معرفي شده است. چنان كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ خلال حديثي فرموده اند: ... نهمين امام (از فرزندان امام حسين ـ عليه السّلام ـ )قائم است كه خداوند به دست او سرزمين تاريك زندگي را روشن مي كند و پس از آن كه از ستم پر شده است از عدالت مي آكند و پس از آن كه جهل، آن را فراگرفته است، از علم پر مي كند.[5]
در روايت ديگري نيز امام باقر ـ عليه السّلام ـ مي فرمايند: قائم ما آنگاه كه ظهور كند دستش را بر سر مردمان مي كشد تا عقل هايشان را منسجم و دانش هايشان را كامل كند.[6] آري! حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ آن آموزگار ارزنده، درس آموزان مدرسة بشريت را به سرچشمة جوشان علوم حقيقي مي رساند، پرده از روي حقايق هستي بر مي دارد و تا حد ممكن و به مقدار توان انسان ها آنان را به اوج تكامل علمي پرواز مي دهد. اين موضوع از مهم ترين برنامه ها و تلاش هاي آن حضرت است كه دو نتيجه بسيار مهم دارد.
نخست اين كه با توسعة كشف اسرار هستي، پايه هاي خداشناسي استحكام بيشتري مي يابد دوم اين كه جامعة انساني از مشكلات گوناگون رها مي شود و به سامان مي رسد زيرا در پرتو شناختن حقايق فراوان زندگي اعم از مادّي و معنوي، انسان ها در مسير پيشرفت قرار مي گيرند. با توجه به اين مطالب مي توان گفت: پس از ظهور امام زمان ـ عليه السّلام ـ آن حضرت هر دانشي را اعم از علوم مادّي يا معنوي كه در به كمال رساندن انسان ها مؤثّر باشد در اختيارشان قرار مي دهد و اين كه در برخي روايات، كامل شدن درجات علم در زمان ظهور را به معارف ديني و دانش هاي هدايت گرانه معطوف كرده اند دليل بر اين نيست كه فقط علوم مذكور كامل شوند و به عبارت ديگر اين كه امام ـ عليه السّلام ـ در زمان حكومت جهاني اش، بخش معارف الهي را كامل مي كند به اين معنا نيست كه به دانش هاي تجربي و به اصطلاح تكنولوژي بي توجّه است زيرا چنان كه گفتيم برنامة اصلي امام زمان ـ عليه السّلام ـ در وقت ظهور مباركشان به تكامل رساندن جامعة انساني است و در اين طريق، هر دانشي را كه در تكامل يابي انسان ها تأثير دارد به طور كامل در اختيارشان مي گذارد و آنچه را موجب گمراهي آنان و سست شدن بنيان هاي اعتقادي و اخلاقيشان در ابعاد مختلف زندگي شود نابود مي كند.
معرفي منابع جهت مطالعة بيشتر:
1. غيبت نعماني.
2. خورشيد مغرب، نوشتة آقاي حكيمي.
3. يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان ـ عليه السّلام ـ نوشتة آقاي علي رضا رجالي.
حديث اخلاقي:
امام علي ـ عليه السّلام ـ فرموده اند: وقتي قائم ما قيام كند، كينه ها از دل ها بيرون رود و حيوانات نيز با هم سازگار مي شوند، آن روزگار يك زن مي تواند با همة زينت و زيورهايش از عراق به شام برود و از كسي نهراسد.
منتخب الاثر، ص 474.

پی نوشت:
[1] . نهج البلاغه ، 33 حكيمي محمد، نقل از عصر زندگي،‌ص 207.
[2] . مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 336.
[3] . حكيمي،‌محمد، عصر زندگي، ص 208 ـ 214.
[4] . صافي گلپايگاني، منتخب الاثر في الامام الثاني عشر، ص 171.
[5] . شيخ صدوق، كمال الدين، ج 1، ص 260.
[6] . بحارالانوار، همان.
*****

پاسخ :
پاسخ به اين پرسش را در ضمن نكته هاي زير بيان مي كنيم:
1. نخست بايد توجه داشت كه امام صادق ـ عليه‎ السلام ـ مي فرمايد: «علم و دانش بيست و هفت حرف است و همة آن چه پيامبران آورده اند، تنها دو حرف آن است و مردم تاكنون جز با آن دو حرف، با حرفهاي ديگر آشنايي ندارند و هنگامي كه قائم ما قيام كند، بيست و پنج حرف ديگر را بيرون آورده، آن را بين مردم نشر و گسترش مي دهد. وآن دو حرف را نيز ضميمه مي كند و مجموع بيست و هفت حرف را در ميان مردم منتشر مي سازد.»[1]
2. اين روايت و روايات هم خانواده اش نمي گويند همة مردم فوري، بيست و هفت حرف علم را ياد مي گيرند بلكه مي گويد حضرت حجت(عج) بقيه حروف علم را در مي آورد و بين مردم گسترش مي دهند.
به اين معنا كه آن حضرت بيست و هفت حرف علم را براي يادگيري مردم به عرصة ظهور مي رساند و سفرة علم را در اين حد مي گستراند اما آيا هر كسي بيست و هفت حرف را ياد مي گيرد و به مرتبة بالاي علمي مي رسد؟ اين بستگي به تلاش و كوشش افراد دارد و به يقين تعدادي به مرتبة بالايي كه ذكر شد مي رسند ولي چه بسيارند كه از نظر علمي در آن زمان نيز فقيرند و خاصاني كه به مرتبة بالاي علمي رسيده اند، حلقه هاي علمي و كلاس هاي دانش اندوزي را تشكيل مي دهند و بر دانش ديگران مي افزايند و كساني كه طالب علمند در كلاس آنها شركت مي كنند. از اينرو در روايت آمده است كه امام صادق، ـ عليه‎ السلام ـ مي فرمايد: «گويا مي بينيم كه شيعيان علي ـ عليه‎ السلام ـ قرآن ها را در دست دارند و مردم را آموزش مي دهند.»[2] يا اينكه اصبغ بن نباته مي گويد: «ازعلي ـ عليه‎ السلام ـ شيندم كه مي فرمود: «گويا عجم (نژاد غيرعرب) را مي بينم كه چادرهايشان را در مسجد كوفه برافراشته شده است و به مردم قرآن مي آموزند؛ به همان گونه كه فرود آمده است.»[3]
بنابراين گرچه حضرت با ظهورشان مكان يادگيري بيست و هفت حرف علم را فراهم مي كند ولي در همان عصر هم چه بسيارند كه به قلة علمي مذكور نمي رسند و رسيدن به قلّة علمي نيازمند تلاش آنهاست عيناً همانند مرتبة بالاي تقوايي كه هر كس مي تواند با تلاش و كوشش آنرا به دست آورد ولي در عمل همة مردم چنين توفيقي را ندارند پس همان طور كه رسيدن به قلة تقوا نيازمند مجاهدت است رسيدن به درجة بيست و هفتم علم نيز نياز به تلاش و پيگيري دارد.
3. توجه به اين نكته نيز لازم است كه علم داراي مراتبي است و مرتبة آخر علم از آن خداست و پيامبر عزيز اسلام و امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ نيز مرتبه اي ازعلم را دارا هستند و نه پيامبران قدرت و اين ظرفيت را دارا هستند كه به محدودة علم الهي كه اختصاص به او دارد وارد شوند و بر معلومات خود بيفزايند و نه تودة مردم اين شايستگي و ظرفيت را دارند كه علمشان را به درجة علم معصومان ـ عليهم السلام ـ برسانند. بنابراين اگر ما نمي توانيم در حد معصومان ـ عليهم السلام ـ عالم شويم اين از باب راكد بودن علم نيست بلكه از بي ظرفيتي ماست.
بنابراين اگر كمالِ دانش بشرِ (غير معصوم) در بيست و هفت حرف باشد و در زمان ظهور آن امام معصوم همة مردم با جد و جهدشان و با كمك گرفتن از امامانشان اين مرتبه از كمال علمي كه براي او تعيين شده است را به دست آوردند چه اشكال دارد در همان مرتبه كه بالاترين مرتبه كمال است (مثلاً) باقي بمانند و يا چنين دانشي به تكاليف شرعي خويش بپردازند و در بُعدهاي ديگري قدم بردارند و به يقين با چنين دانشي و بينشي زندگي كردن و قرآن خواندن صفاي ديگري دارد و ثواب ديگري را مي طلبد. هر چند از نظر فراگيري دانش بيشتر از آن حد راه بسته باشد و اين به معناي راكد بودن علم نيست بلكه به منزلة به مقصد رسيدن است.
براي مطالعه بيشتر ر.ك:
1. مهدي منتظر، شيخ محمدجواد خراساني.
2. سيماي امام مهدي (عج)، سيدمحمدرضا طباطبائي نسب.
3. سيره عملي حضرت امام مهدي ـ عليه‎ السلام ـ ، كاظم ارفع.
حضرت رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ به حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ فرمود:
خداوند از نسل اين دو (حسن و حسين ـ عليهما السلام ـ) شخصي را بر مي انگيزد كه دژهاي گمراهي را مي گشايد و دل هاي سياه قفل خورده را تسخير مي نمايد.
اثبات الهداة، ج 3، ص 448 و495

پی نوشت:
[1] . مرحوم مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 326، مؤسسه الوفاء بيروت.
[2] . نعماني، غيبة، 360 هـ ق، كتابفروشي صدوق، تهران، ص 318، بحارالانوار، ج 52، ص 364. .
[3] . محمد بن محمد بن النعمان، الارشاد، 413 هـ ق، بصير ني قم، ص 365؛ محمد بن فتال نيشابوري، ت 508 هـ ق، انتشارات الرضي، قم، ج 2، ص 265.
*****

پاسخ :
«طبق جهان بيني اسلامي تمام جهان و سراسر هستي مِلْك طلْق خداست و تصرف در آن بدون اذن او روا نيست. انسان بدون اجازة خدا حتي حق تصرف در خويشتن را ندارد، تا چه رسد به تصرف در ديگران؛ با چنين اعتقادي، تنها كساني حق حكومت دارند كه از سوي خداوند منصوب باشند.
اين افراد انبياي الهي و ائمه ـ عليهم السلام ـ هستند كه مستقيماً با اذن خدا بر مردم ولايت دارند و در زمان غيبت، نائبان امام زمان ـ عليه السلام ـ با شرايطي خاص و به طور غيرمستقيم از سوي خداوند براي ولايت برگزيده مي شوند... بنابراين، در نظام سياسي اسلام حكومت از آنِ خدا و منصوبين مستقيم و غيرمستقيم اوست.»[1]
و چون جمهوري اسلامي ايران به رهبري نايب امام زمان (عج) به پيروزي رسيد و اكنون نيز نايب آن حضرت رهبري آنرا بر عهده دارند و جد و جهدهاي فراواني صورت مي گيرد تا انقلاب اسلامي به آرمان هاي حضرت مهدي نزديك تر شود، كشور ايران را كشور امام زمان مي نامند.
امّا اين كه آيا پس از ظهور ايشان تمامي جهانيان مسلمان مي شوند؟ يا نه؟ در اين رابطه، ذكر اين نكته ضروري است كه «از آيات قرآن و احاديث استفاده مي شود كه مستضعفين جهان سرانجام در يك انقلاب همگاني كه مهدي موعود (عج) رهبري آنرا بر عهده دارد بر متكبرين پيروز مي گردند، رژيم هاي طاغوتي را براي هميشه سرنگون مي سازند و قدرت و ارادة جهان را در دست مي گيرند. خداوند در قرآن مي فرمايد: «ما اراده كرده ايم كه بر مستضعفين جهان منت نهاده و آنان را پيشوا و وارث زمين قرار دهيم و در زمين به آنها قدرت و تمكن بخشيم.»[2]... از قرآن و احاديث استفاده مي شود كه اين انقلاب عظيم و همگاني به عنوان دين و براي اجراي قوانين الهي برپا مي شود. رهبري آن را حضرت مهدي ـ عليه السلام ـ بر عهده دارد و مؤمنين شايسته و فداكار در ركابش جهاد خواهند كرد.
قرآن مي فرمايد: «خدا به كساني كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند وعده داده كه آنها را در زمين خليفه گرداند چنان كه پيشينيان نيز خلافت داشتند و نويد داده كه ديني را برايشان برگزيده قدرت و نيرو بدهد و خوف آنها را به امن و آرامش تبديل كند تا او را پرستش كنند و برايش شريك قرار ندهد.»[3]
در احاديث چنين آمده است كه مراد از آية مذكور حضرت مهدي و اصحاب و يارانش مي باشند و به وسيلة آنهاست كه اسلام و تمام جهان گسترش مي يابد.»[4] رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ مي فرمايد: مهدي از فرزندان من است و به دست او خداوند شرق و غرب زمين را مي گشايد.»[5]
با توجه به اين نكته كه روزي مي رسد كه بندگان صالح خدا وارث زمين مي شوند و گستردگي قيام آنها به گسترة عالَم است اكنون به اين نكته مي پردازيم كه آيا علاوه بر تسلط بر جهان همة جهانيان هم مسلمان مي شوند؟ «ظاهر بعضي آيات اين است كه يهود و نصاري تا قيامت باقي خواهند ماند. خداوند متعال در سورة مائده مي فرمايد: ما از كساني كه ادعاي نصرانيت داشتند پيمان گرفتيم. پس قسمتي از پندهاي ما را فراموش كردند، ما هم دشمني و كينه را تا قيامت در بينشان انداختيم.[6] در سوره آل عمران مي گويد: «خدا به عيسي فرمود: من تو را گرفته به سوي خويش برآرم... و پيروانت را تا قيامت مسلط بر كفار گردانم.»[7]
خداوند در آية اول مي فرمايد: «دشمني و كينه توزي را تا قيامت در بين نصاري خواهم انداخت و در آيه دوم وعده داده كه: نصاري تا قيامت برتر از كفار باشند. مقتضاي اين دو آيه اين است كه كيش نصاري تا قيامت و در عصر دولت مهدي نيز برجا خواهد ماند[8]... از بعضي از احاديث نيز همين استفاده مي شود مثلاً ابوبصير مي گويد: به امام صادق ـ عليه السلام ـ عرض كردم: صاحب الامر با اهل ذمه ـ يهود و نصاري ـ چه مي كند؟ فرمود: مانند پيغمبر اكرم با آنان مصالحه مي كند آنها هم با كمال ذلت جزيه مي دهند.[9]
در مقابل اين آيات و روايات، احاديث مخالفي هم وجود دارد كه دلالت مي كنند در عصر دولت مهدي ـ عليه السلام ـ غير از مسلمان احدي روي زمين باقي نمي ماند آن حضرت دين اسلام را بر يهود و نصاري عرضه مي دارد هر كس پذيرفت از كشته شدن نجات مي يابد و هر كس امتناع ورزيد به قتل مي رسد.
اكنون كه روايات دو دسته شدند بر دانشمندان پوشيده نيست كه احاديث موافق قرآن بر احاديث مخالف مقدمند و آنها را از اعتبار ساقط مي سازند. بنابراين يهود و نصاري در عصر دولت مهدي باقي خواهند ماند ولي از عقيده تثليث و شرك دست بر مي دارند و خداپرست مي شوند و تحت الحماية حكومت اسلامي به زندگي خويش ادامه مي دهند در عين حال، دولت هاي باطل سقوط مي كنند و قدرت جهان در دست مسلمانان صلاحيتدار واقع مي شود و دين اسلام دين جهاني و بر تمام اديان غالب مي گردد و بانگ توحيد از همه جا بلند مي شود.[10] امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: هنگامي كه قائم ما قيام كرد هيچ نقطه اي از زمين نيست جز اينكه آواي: «اشهد ان لا اله الا الله و ان محمداً رسول الله در آنجا بلند مي شود.»[11]
آيت الله مكارم شيرازي مي نويسند: ... يكي از برنامه هاي اساسي آن مصلح و انقلابي بزرگ توحيد صفوف در ساية توحيد مذهب است ولي نبايد ترديد به خود راه داد كه اين توحيد نه ممكن است اجباري باشد و نه اگر امكان اجباري در آن بود منطقي بود اجباري شود. مذهب با قلب و روح آدمي سر و كار دارد و مي دانيم قلب و روح از قلمرو زور و اجبار بيرون است... علاوه بر اين روش و سنت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ چنان كه قرآن هم گواهي مي دهد ـ بر اجبار نبوده كه «لا اكراه في الدين» لذا همواره اسلام اهل كتاب را به عنوان يك اقليت سالم پذيرفته و از آنها مادام كه دست به تحريكاتي نزنند حمايت كرده است.
با توجه به اين كه در دوران حكومت آن مصلح بزرگ، همة وسايل پيشرفته ارتباط جمعي در اختيار او و پيروان رشيد او است و با توجه به اين كه اسلام راستين با حذف پيرايه ها، كشش و جاذبه اي فوق العاده دارد به خوبي مي توان پيش بيني كرد كه اسلام با تبليغ منطقي و پيگير، از طرف اكثريت قاطع مردم جهان پذيرفته خواهد شد و وحدت اديان از طريق اسلام پيشرو عملي مي گردد... امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: ... به خدا سوگند اي مفضّل اختلاف از ميان اديان برداشته مي شود و همه به صورت يك آيين در مي آيد؛ همان گونه كه خداوند عزّوجلّ مي گويد: دين در نزد خدا تنها اسلام است...»[12] و به اين ترتيب آئين توحيد و اسلام در همة خانه ها در درون زندگي همة انسان ها و در تمام دل ها وارد مي شود ولي با اين همه نمي گفت كه اقليت هاي كوچكي از پيروان اديان آسماني ديگر مطلقاً وجود نخواهد داشت... ولي به هر حال اگر چنين اقليتي هم وجود داشته باشد، به صورت يك اقليت سالم و با حفظ شرايط اهل ذمه مورد حمايت آن حكومت اسلامي خواهد بود.»[13]
خلاصه سخن: ايران را كشور امام زمان مي نامند چون نايب امام مهدي (عج) كه ولي فقيه باشد رهبري آن را بر عهده دارد و جد و جهد حاكمان بر آن است كه هر روز بيش از پيش به آرمان هاي مهدي ـ عليه السلام ـ نزديك تر شوند. و با ظهور آن حضرت گرچه شرق و غرب به دست او فتح مي شود و اكثريت قاطع جهان مسلمان مي شوند ولي دور از ذهن نيست كه اقليت هاي كوچكي از پيروان اديان آسماني ديگر وجود داشته باشد.
براي مطالعه بيشتر:
1. خورشيد مغرب، محمدرضا حكيمي. 2. عصر زندگي، محمد حكيمي.
3. چشم اندازي به حكومت مهدي، نجم الدين طبسي.
حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ :
«هنگامي كه حضرت مهدي ظهور كند خداوند دين را به جايگاه اصلي اش باز مي گرداند...»
عقدالدرر، ص 222

پی نوشت:
[1] . استاد محمدتقي مصباح يزدي، پرسشها و پاسخ ها، تهيه و تدوين، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، چاپ باقري، انتشارات مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره)، ج 4-1، ص 49-48.
[2] . قصص، آية 50.
[3] . سورة نور، آيه 55.
[4] . ابراهيم اميني، دادگستر جهان، انتشارات شفق، چاپ 25، چاپ قدس، ص 239-238.
[5] . مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 378، مؤسسه الوفاء بيروت.
[6] . مائده، آية 14.
[7] . آل عمران، آية 55.
[8] . ابراهيم اميني، دادگستر جهان، ص 305.
[9] . مرحوم مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 381-376، به نقل از دادگستر، ص 306.
[10] . دادگستر جهان، ص 306.
[11] . بحارالانوار، ج 52، ص 340، به نقل از دادگستر جهان، ص 307.
[12] . بحارالانوار، ج 53، ص 4 به نقل از حكومت جهاني مهدي. ص 289.
[13] . آيت الله مكارم شيرازي، حكومت جهاني مهدي، انتشارات نسل جوان، چاپ يازدهم، چاپخانه نمونه، ص 289-287.
*****

پاسخ :
بدون شك عقيده به مهدويّت و اعتقاد به ظهور حضرت مهدي (عج) به عنوان منجي عالم بشريّت بر اساس كتاب و سنّت پديد آمده و همگي مسلمانان پيشين و پسين بر آن اتّفاق نظر دارند و بزرگان و صاحب نظران به متواتر بودن احاديث وارده در اين باب حكم نموده اند.
بر كسي پوشيده نيست كه عقيده به ظهور حضرت مهدي (عج) عقيده اي است كه اميد مي آفريند و نشاط و تلاش ايجاد مي كند سستي و نااميدي و كسالت را از بين مي برد حركت هاي اصلاح گرانه و اسلام خواهانه را تشويق مي كند و جان هاي شورنده بر استكبار و استضعاف را تقويت مي نمايد.
اعتقاد به مهدويّت درك ما را نسبت به كرامت انسان بيدار مي كند و اين باور را كه زمين نه از آن ستم پيشگان و استعمارگران بلكه از آن خداست و فرجام كار براي تقوا پيشگان است.[1]
انديشه اي كه به مهدويّت تعبير مي كنيم در ساير اديان به اسم هاي گوناگون مورد توجّه قرار گرفته است هر چند بديهي است كه گوناگوني تعابير و متفاوت بودن تنها در اسم است.
انديشة ظهور منجي عالم بشريّت (مهدويّت) امري ديرپا و از باورهاي مطرح در اديان گوناگون است. بنابراين، اين امر مي تواند يكي از عوامل جهاني سازي فرهنگ و هنر به كار رود. چرا كه انديشه اي كه به عنوان وجه اشتراك تمامي اديان جهان است مي تواند منشاء يك دهكدة جهاني به شمار آيد.[2]
پيشرفت هاي شگرف تكنولوژي كه در دو سه دهة اخير شتاب فزاينده اي به خود گرفته است شرايطي را به وجود آورده كه دنيا را به يك فضاي واحد تبديل كرده است به اين معنا كه اگر چه در گذشته جامعه انساني تمايزهاي فرهنگي داشته است اما امروز تكنولوژي بستر و شرايطي را به وجود آورده كه جامعة انساني در فضاي مشتركي تنفّس مي كند و بر همين اساس تعبير (دهكدة جهاني) به كار رفته است.
يعني به همان سادگي كه اهالي يك روستا يكديگر را صدا مي زنند و با هم ارتباط برقرار مي كنند مردم جهان با زدن چند كليد رايانه و يا كليك بر موس مي توانند يكديگر را در هر نقطه اي ديده و صحبت كنند.[3]
بنابراين وقتي عقايد و فرهنگ و هنر و... جوامع به راحتي در دسترس جوانان كشورهاي ديگر قرار مي گيرد بايد انتظار داشت كه در همة ملّت ها نوعي آميختگي و چند فرهنگي را مشاهده كرد.
آميختگي و چند فرهنگي در جوامع جهان سوم به گونه اي است كه بسياري از شيوه هاي رفتاري و گرايش هاي فرهنگي و هنري آنها نه تنها هيچ سنخيّتي با سنّت هاي ملّي شان ندارد بلكه متأثّر از الگوهاي غربي است بنابراين مي توان گفت جهاني شدن يك روند قهري و طبيعي در مسير توسعه و پيشرفت تكنولوژي است از اين رو جوامع در حال توسعه با صرف هزينه هاي بسيار كم و با سرعت و گستردگي بسيار مي توانند به اطّلاعات مورد نياز خود دست يابند.
امّا حقيقت آن است كه وجود دو عامل مهمّ شرايط را براي كشورهاي ضعيف دشوار ساخته و امكان حفظ هويّت سياسي و فرهنگي و هنري را براي اين كشورها به شدّت كاهش داده است. تا چه رسد به تأثير گذاري فرهنگي و هنري.
مي توان گفت در اين روند قهري و طبيعي جهاني شدن بيشترين و گسترده ترين تأثير جهاني شدن بر روي فرهنگ هاي بومي و ملّي كشورهاست.
زيرا شاخصة اصلي تكنولوژي، توسعة شگرف ارتباطات و اطّلاع رساني است. تا جايي كه اطّلاعات به عنوان اصلي ترين عامل و ابزار رقابت ببن المللي مطرح شده است.[4]
چنانكه اشاره شد تسهيل در امر حمل و نقل و جابه جايي مسافر، تكنولوژي رايانه، ماهواره و سيستم هاي مخابراتي به خصوص شبكة جهاني اينترنت شاخص هاي اصلي تمدّن روز را شامل مي شود و اين عوامل ابزارهايي هستند كه انديشة رفتار، تمدّن فرهنگ و آداب و هنر مختلف را در ابعاد بسيار گسترده و با ارزان ترين شكل و سريع ترين روش در دسترس همگان در تمام نقاط دنيا قرار مي دهند.
با توجّه به تسلّط بي چون و چراي جهان سرمايه داري بر اين ابزارها و سهم بسيار ناچيز جنوب از آن بي هيچ بحثي مي توان پذيرفت كه در اين روند برگ برنده در اختيار فرهنگ غرب است، زمينه هاي پذيرش فرهنگ غرب در بين اقشار مختلفي از مردم جهان سوّم فراهم بوده است.[5]
بنابراين علي رغم ميل باطني مي پذيريم كه ميزان سهم فرهنگ غرب نسبت به ساير فرهنگ ها در روند جهاني شدن تا چه اندازه نابرابر است. بررسي شبكه هاي اينترنتي و برنامه هاي تلويزيوني نيز نشان مي دهد كه غرب براي ترويج هر چه بيشتر فرهنگ و هنر خود سرمايه گذاري عمده اي انجام داده است. همة اين پيشرفت هاي غرب ما را به اين واقعيّت رهنمون مي سازد كه جهان سرمايه داري غرب، ترويج ابتذال فرهنگي ـ اخلاقي را براي تقليد و دنباله روي جهان سوّم به منظور عملي ساختن طرح (مركز ـ پيرامون) در دستور كار قرار داده است.[6]
از آن چه گفته شد نتيجه گرفته مي شود كه عقيدة به مهدويّت در جهان امروز و در ساير اديان به علّت نزديكي آنها به همديگر و روند جهاني شدن است كه جهان امروز با سرعت به سمت يكپارچه سازي پيش مي رود و طرح دهكدة جهاني و نظم نوين جهاني در حال تحقّق است.
براي مزيد اطّلاع به كتابهاي زير مراجعه نمائيد:
1. حكومت جهاني حضرت مهدي (عج)، تأليف محمود شريعت زادة خراساني.
2. عدل گستر جهان، تاليف آيت الله سيد محمد علي كاظميني بروجردي.
3. به سوي حكومت جهاني مهدي (عج)، تأليف علي اكبر حصاري.
4. المهدي (عج)، تاليف آيت الله سيّد صدر الدّين صدر.

پی نوشت:
[1] . صافي گلپايگاني، امامت و مهدويّت، ص 9، نيمه شعبان، 1377، انتشارات حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ .
[2] . صافي گلپايگاني، امامت و مهدويّت، ص 22، همان.
[3] . حصاري، علي اكبر، به سوي حكومت جهاني مهدي (عج)، ص 58، چاپ اول، 1382، انتشارات بوستان كتاب قم.
[4] . حصاري، علي اكبر، به سوي حكومت جهاني مهدي (عج)، ص 70، همان.
[5] . حصاري، علي اكبر، به سوي حكومت جهاني مهدي ـ عليه السلام ـ ، ص 75، همان.
[6] . يزدي تهراني حسن، ثمرات چهل حديث علوي، ص 133، چاپ اول، 1376، تهران، انتشارات نشريني.
*****

پاسخ :
نوشته ايد همة مردمان عصر مهدي (عج) به جايي مي رسند كه آرزوي به پايان رسيدن حكومت حضرت را مي كنند چون از زندگي و رفاه كامل آن سير شده اند واقعيت اين است كه دراحاديثي كه سيماي حكومت امام مهدي (عج) را ترسيم كرده اند هيچ حديثي كه حتي اشاره اي اندك به مطلب مورد نظر شما داشته باشد وجود ندارد بلكه بالعكس دربارة اشتياق مردم به آن روزگاران احاديث متعددي وجود دارد يعني مردم آرزو مي كنند كه زمان بيشتري در خدمت حضرت و حكومت او باشند، مثلاً در روايت آمده است: در روزگار حضرت مهدي (عج) خردسالان آرزو مي كنند كه اي كاش بزرگ بودند و بزرگسالان آرزوي كودكي و خردسالي مي نمايند.»[1] آرزوي خردسالي مي كنند چون دوست دارند زمان بيشتري را در حكومت آن حضرت به سر برند و خردسالان آرزوي بزرگسالي دارند، زيرا مي خواهند مكلّف باشند و در اجراي برنامه هاي حكومت الهي حضرت ولي عصر (عج) نقش داشته باشند و به پاداش اخروي دست يابند.[2] و در روايتي از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ آمده است كه «مهدي (عج) چنان عدالتي در جامعه برپا مي كند كه زنده گان آرزو مي كنند، كاش مرده گانشان زنده بودند و از آن عدالت بهره مند مي گرديدند.»[3] بنابراين نه تنها زنده گان عصر مهدي آرزوي مردن نمي كنند بلكه آرزو مي كنند اي كاش برزخيان زنده مي شدند و حكومت سرشار از عدالت او را مي ديدند.
علاوه بر آنچه گفته شد مي توان گفت در همين دنيا هم حتي كساني كه بدترين حاكم را دارند و ناعادلانه ترين قانون ها در كشورشان به اجرا گذاشته مي شود، آرزوي مردن را نمي كنند و وقتي با اين همه گرفتاري به زندگي كردن خوش بين هستند و اميدوار، به يقين در حكومت آن جان جانان هر روزشان با نشاط بيشتري همراه خواهد بود. در بهشت نيز دلزدگي به وجود نمي آيد و اگر مردم دلزده مي شدند آن را بهشت نمي گفتند؛ چرا كه بهشت از هرگونه ناراحتي و درد به دور است و به فرمودة علامه طباطبايي (ره) در بهشت حياتي هست كه دنبالش مماتي نيست، لذتي است كه آميخته با الم و درد نيست، و سروري هست كه با هيچ غم و اندوهي نيست و اهل بهشت نه تنها هر چه دوست بدارند در دسترسشان هست، بلكه لذت هايي هست كه مافوق خواست آنان است.»[4] از طرفي اوصافي براي بهشت[5] و اهل آن ذكر شده است گوياي اين واقعيت است كه در بهشت جز نشاط و سرور چيزي ديگر حتي در قالب دلزدگي وجود ندارد. كيست كه در چنين محيطي قرار بگيرد و دلزده شود و به يقين آن خداي بزرگي كه بهشت را خلق كرده است بهشتي خالي از هرگونه دلزدگي آفريده است و در چنين مواردي اگر خداي آفريننده بهشت را در نظر بگيريم به راحتي مي توانيم بپذيريم كه بهشت او خالي از هرگونه نقص است و اين خالي نقص بودن بهشت صريح قرآن است چرا كه مي فرمايد: بهشت و اهل بهشت در سلامتند و اگر سالمند كه سالمند بايد بپذيريم كه هر آنچه با سلامت در تضاد است در بهشت و اهل آن نيست.
خلاصة سخن در آخر الزمان و در حكومت حضرت مهدي (عج) علم، پيشرفت زيادي مي كند و عدالت و امنيت برقرار مي شود و رفاه كامل به وجود مي آيد ولي هيچ كس آرزوي به پايان رسيدن دنيا را نمي كند بلكه آرزو مي كنند اي كاش مرده گانمان زنده مي شدند و حكومت و عدالت حضرت را مي ديدند و بهشت نيز هرگز باعث دلزدگي نمي شود بلكه در هر روزش نشاط خاصي است.
براي مطالعة بيشتر به كتاب عصر زندگي محمد حكيمي و چشم اندازي به حكومت حضرت مهدي (عج) نجم الدين طبسي مراجعه فرماييد.
حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمودند: مردي از امت من قيام مي كند كه مردم زمين و آسمان او را دوست مي دارند.
الشيعه والرجعه، ج 1، ص 216.

پی نوشت:
[1] . ابن حماد فتن، ص 99، خطي، كتابخانه المتحف انگلستان، الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 78، القول المختصر، ص 21.
[2] . نجم الدين طبسي، چشم اندازي به حكومت مهدي (عج)، ناشر بوستان كتاب، چاپخانه دفتر تبليغات، ص 168.
[3] . علي بن ابي بكر هيثمي، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، دارالكتاب العربي، بيروت ج 7، ص 315.
[4] . علامه طباطبايي (ره) ، تفسير الميزان، ترجمة سيد محمد باقر موسوي همداني، ج 20، نشر بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي، چاپ نگين، ص 644.
[5] . سورة انعام، آية 127.
*****

پاسخ :
از آن جا كه اين سؤال داراي دو بخش بود، ما نيز ابتدا به يك بخش و سپس به بخش ديگر آن مي‌پردازيم.
الف. وضعيت جامعه، (تمدن و حكومت) در زمان امام زمان (عج):
مي‌توان گفت برخي از دست‌آوردهاي حكومت جهاني حضرت در زمان آن حضرت عبارتند از: 1. علم و معرفت؛ 2. ارتباطات؛ 3. امنيت و آرامش كامل؛ 4. رفاه و گشايش اقتصادي؛ 5. شكوفايي عمران و آباداني؛ 6. كمالات انساني.
اكنون به طور اجمال به شرح و بسط اين موارد مي‌پردازيم:
1. دانش در عصر حضرت مهدي: در حديثي از امام باقر ـ عليه السّلام ـ چنين آمده است: «در زمان آن حضرت، حكمت و دانش داده مي‌شود، تا جايي كه زن در خانة خود به وسيلة كتاب خدا و سنت رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ به قضاوت و داوري مي‌نشيند».[1] يعني سطح آگاهي و علم مردم، حتي زنان بسيار بالا مي‌رود.
آري در عصر امام مهدي (عج)، علم و دانش، بسيار گسترش مي‌يابد، به گونه‌اي كه بيماران لاعلاج درمان مي‌شوند، عمرها طولاني مي‌گردد، انسانها به ساير سيارات مسافرت مي‌كند و سطح پژوهش‌ها و فن آوري و تكنولوژي بالا مي‌رود.
امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمودند: «علم و دانش بيست و هفت حرف است، تمام آن چه را كه پيامبران الهي آورده‌اند، دو حرف بيشتر نبوده است و مردم تاكنون جز آن دو حرف را نشناخته‌اند، امّا هنگامي كه قائم بيايد 25 حرف ديگر را آشكار مي‌سازد.»[2]
2. ارتباطات: ‌در عصر حضرت وليّ عصر ـ عليه السّلام ـ براي كليه انسانها اين توانايي وجود دارد كه با هر نقطه جهان در مدت زمان كوتاهي، ارتباط برقرار ساخته، مسافت‌هاي طولاني را در زمان كوتاهي، طي كنند.
از امام صادق ـ عليه السّلام ـ نقل شده موضوع را به نحو بارزي كامل مي‌كند؛ آن جا كه فرمود:
«مؤمن در زمان قائم ـ عليه السّلام ـ در حالي كه در مشرق است، برادر خود را در مغرب مي‌بيند؛ هم چنين كسي كه در غرب است برادرش را در شرق مي‌بيند!».[3]
بنابراين امكان ارتباط با حضرت و ديدن ايشان هم بسيار سهل و آسان است. «در هنگام ظهور آن حضرت، تنها يك چشم او را نمي‌بينند، بلكه در آن واحد، همگان همزمان آن حضرت را خواهند ديد».
در حديثي مي‌فرمايد: «هنگامي كه قائم ما قيام كند، خداوند آن چنان گوش و چشم شيعيان ما را تقويت مي‌كند كه ميان آنها و قائم (رهبر) نامه‌رسان نخواهد بود؛ با آنها سخن مي‌گويد و سخنش را مي‌شنود، و او را مي‌بينند در حالي كه او در مكان
خويش است (و آنها در نقاط ديگر جهان).[4]
بنابراين عصر آن امام عصر اتحاد و يكپارچگي و عصر ارتباطات است.
3. امنيت جهان هستي در ساية تمدن و حكومت حضرت مهدي (عج):
امنيت در جامعه و عالم هستي، باعث آرامش و سعادت جوامع بشري مي‌شود و به مجرد از بين رفتن آن، حيات انساني مورد تعرض و خطر جدي قرار مي‌گيرد.
عواملي كه باعث سلب امنيت جهان مي‌شود عبارتند از: 1. رويارويي ايدئولوژي‌ها و مكاتب؛ 2. بحران‌هاي اقتصادي؛ 3. زياده‌طلبي‌ها و خودخواهي‌ها.
الف. در زمان امام عصر (عج)، اين موارد بكلي از بين مي‌رود. در تفسير آية «ليظهرهُ علي الدّين كلِّهِ و لو كَرِهَ المشركون»؛[5] امام باقر ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: «اين امر تحقق نمي‌يابد تا آن كه هيچ كس در زمين باقي نمي‌ماند مگر آن كه به حقانيت دين محمد اقرار مي‌كند.»[6]
بر فرض هم كه افراد متعصبي بر دين يهود و نصارا پافشاري كنند، اين افراد پراكنده بوده و تسليم دولت حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ بوده و جزيه مي‌پردازند.
ب. راجع به اقتصاد در عصر حضرت نيز، از امام باقر ـ عليه السّلام ـ روايت است كه: آن چنان ميان مردم تساوي برقرار مي‌كند (و عدالت را رعايت مي‌كند) تا جايي كه نيازمند به زكات را نخواهي يافت».[7]
ج. در مورد از بين رفتن زياده‌ طلبي‌ها و خودخواهي‌ها نيز احاديث زيادي موجود است كه بيانگر ترقي و تكامل افراد جامعه و كامل شدن عقول آنها، از بين رفتن حرص و زياده‌خواهي آنان است.
از امام باقر ـ عليه السّلام ـ روايت شده است كه: «هنگامي كه قائم ما قيام كند، دستش را بر سر بندگان مي‌گذارد و عقول آنها را با آن كامل و افكار شان را پرورش داده تكميل مي‌كند.»[8]
و به اين گونه در پرتو ارشاد و هدايت مهدي ـ عليه السّلام ـ و عنايت او مغزها در مسير كمال به حركت در مي‌آيند؛ و انديشه‌ها شكوفا مي‌گردند، و تمام كوته بيني‌ها و تنگ نظري‌ها و افكار پست و كوتاه كه سرچشمة بسياري از تضادها و تزاحم‌ها و برخوردهاي خشونت آميز اجتماعي است، برطرف مي‌شود.
مردمي بلند نظر، با افكاري باز، و سينه‌هايي گشاده، و همتي والا، و بينش وسيع، پرورش مي‌يابند كه بسياري از مشكلات اجتماعي را در روح خود حل مي‌كنند و جهاني از صلح و صفا مي‌سازند.
4. گشايش اقتصادي در ساية تمدن امام مهدي ـ عليه السّلام ـ
نخستين نشانة اقتصاد صحيح در ساية تمدن آن حضرت، از ميان رفتن نظام طبقاتي به طور كلي مي‌باشد، بنابراين همه مردم در ثروت مساوي خواهند بود.
نشانة دوم عبارت است از رفاه اقتصادي، پس هر انساني مي‌تواند از آن چه بخواهد بهره‌مند شود.
سومين نشانه، عدم نيازمندي به اموال است. و در نهايت، نبودن هيچ نوعي از ستيزه‌جويي براي به دست آوردن چيزي است.
در حديثي چنين مي‌خوانيم: «حكومت او شرق وغرب جهان را فراخواهد گرفت؛ و گنجينه‌هاي زمين براي او ظاهر مي‌گردد و در سرتاسر جهان جاي ويراني باقي نخواهد ماند مگر اين كه آن را آباد خواهد ساخت!»[9]
و در حديث ديگري از امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‌خوانيم:
«هنگامي كه حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ قيام كند،... در اين هنگام زمين گنج‌هاي خود را آشكار مي‌سازد، و بركات خود را ظاهر مي‌سازد، و كسي موردي را براي انفاق و صدقه و كمك مالي نمي‌يابد، زيرا همة مؤمنان بي‌نياز و غني خواهند شد.»[10]
قبلا نيز از امام باقر ـ عليه السّلام ـ حديثي را نقل كرديم كه مي‌فرمود: «آن چنان ميان مردم مساوات و برابري برقرار مي‌كند، تا جايي كه هيچ كس را محتاج زكات، در ميان مردم نمي‌يابي».
5. شكوفايي عمران و آباداني: اين عنوان از مطالب و عناوين گذشته، روشن مي‌گردد زيرا در ساية علم گسترده،‌ امنيت و آرامش كامل و رفاه و گشايش اقتصادي، جامعه انساني و اجتماعي آنها به عمران و آبادي شگرف مي‌رسد، به گونه‌اي كه اكنون تصورش نيز، براي ما مشكل و سنگين است. ارتباط سريع و آسان، رفت و آمد به كرات ديگر به آساني و همگاني، هيچ خرابي روي زمين نبوده مگر آن كه آباد مي‌شود و... همه اين‌ها نمونه‌اي از عمران و آبادي و خود موجب عمران بيشترند.
6. كمالات انساني: باز، با توجه به آنچه كه گذشت، اين عنوان نيز روشن مي‌شود، چرا كه انسان، براي رسيدن به كمال، نيازمند يك سري امور از قبيل علم و آگاهي، رفاه و گشايش اقتصادي و امنيت و آرامش است. يعني موارد فوق از مقتضيات رسيدن به كمال و رفع موانع آن است؛ و آن گاه كه مقتضي موجود و مانع مفقود بود جامعه بشري و نوع افراد به كمالات انساني خود مي‌رسند.
قسمت دوم سؤال: روابط افراد در جامعه امام زمان (عج)
پيداست در يك جامعه پيشرفته و مترقي، كه نه مشكل اقتصادي و نه مشكل امنيتي و نه مشكل تبعيض و بي‌عدالتي باشد؛ و از طرف ديگر، علم و آگاهي و كمالات انساني به اوج خود در طول تاريخ بشريت برسد؛ به طوري كه هيچ گونه حرص و آزي در ميان نباشد، افراد به يك قناعت نفس والايي رسيده باشند؛ و از طرف ديگر اختلاف عقيده و جنگ و ايدئولوژيك در بين نباشد (تا سبب درگيري و اختلاف مردم شود)؛ در اين جامعه با اين خصوصيات، همگي برادر و ياريگر همديگر بوده و هر يك ديگري را بر خود مقدم مي‌دارند.
در آن جامعه، برادري مردم و مؤمنين نسبت به هم، كاملاً رعايت مي‌شود و اموري (مثل سود نگرفتن در معاملات، اجازه برداشت از اموال شخصي يكديگر مثل دست در جيب دوست و برادر كردن و...) كه الآن به عنوان يك امور ايده‌آل و خيالي حساب مي‌شود و به آنها به عنوان يك مستحبّ توصيه شده است، در آن عصر در حدّ واجب خواهد بود و كاملاً محقق مي‌شود.
به طور خلاصه، يك بهشت مجسم دنيايي در آن عصر محقق شده و ايجاد مي‌گردد. همان گونه كه در بهشت غم و غصّه و ناراحتي و كينه و حسادتي نيست، در آن زمان نيز، اين امور نخواهند بود. چرا كه زمينة آنها وجود ندارد. هر كس، هر چه بخواهد و لازم داشته باشد، از امور مادي و معنوي، برايش موجود است؛ ديگر جاي اين امور پست نيست، به خصوص كه مردم با عنايت خدا و امام زمان به كمال رسيده‌اند وعقول آنان كامل گرديده است.
نسبت به افراد معدودي هم كه هنوز خود را به عامه مردم و جامعة اسلامي تطبيق نداده و خود را به كمالات نرسانده باشند، دستگاه قضايي و امنيتي به قدري قوي و سريع است، كه مهلت خطا و تعدي به آنان نمي‌دهد، و در خلوت‌ترين مكانها نيز، اگر مرتكب خلاف شوند (با توجه به پيشرفت علوم) فوري شناسايي شده و به سرعت مجازات مي‌گردند، به طوري كه كسي از آنان جزئت خلاف و گناه نمي‌كند.
شما مي‌توانيد براي اطلاع بيشتر به منابع ذيل رجوع كنيد:
1. عصر ظهور، علي كوراني.
2. چشم اندازي به حكومت حضرت مهدي، نجم الدين طيبي.
3. عصر زندگي، محمد حكيمي.

پی نوشت:
[1] . بحار الانوار، ج 52، ص 352، ح 106، موسسه الوفاء، بيروت.
[2] . بحار الانوار، ج 52، ص 336.
[3] . مجلسي، بحار الانوار، ج 52، ص 336.
[4] . بحار الانوار، ج 52، ص 336، ح 72.
[5] . توبه، 33.
[6] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج 7، ص 373، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1371.
[7] . بحار الانوار، ج 52، ص 390، ب 27، سيره و اخلاق و عدد صحابه.
[8] . بحار الانوار، ج 52، ص 328.
[9] . حكومت جهاني حضرت مهدي (عج) ، آيت الله مكارم، ص 266، (از اسعاف الراغبين، باب دوم، ص 140 و 141).
[10] . همان، (از بحار، ج 13).


منابع:
1. ابراهيمي، ابراهيم، عصر ظهور، قم، امين، چ اول، 1381.
2. كوراني، علي، تـ : عباس جلالي، عصر ظهور، تهران، نشر بين الملل، چ پنجم، 1381.
3. فصلنامه انتظار، بنياد فرهنگي امام المهدي (عج)، سال سوم، ش 2، 1380.
4. مورتامس، آرمانشهر (يوتوپيا) ت: داريوش عاشوري، تهران، خوارزمي، اول، 1361.
5. رادمنش، عزت الله، قرآن، جامعه شناسي، اتوپيا، تهران، سپهر، چ اول، 1368.
6. اصيل، حجت الله، آرمانشهر در انديشه ايراني، تهران، نشر ني، چ اول، 1381.
7. طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ترجمه محمد باقر موسوي، محمدي، تهران، 1363.
اندیشه قم