پرسش و پاسخهایی پیرامون روشهای تربیت


روش، عبارت است از مجموعه تلاشها، فنون و وسایل و ابزاری که وصول ما را به یک هدف، ممکن و تسریع می کند.
- کلمه تلاش است که نشان می دهد برای وصول به هدف، باید فعالیت و رفتاری را از خود بروز دهیم و تنها با قصد و نیت نمی توان به مقصد رسید.
- کلمه فنون در این تعریف حکایت از آگاهیهای عملی و تجربی دارد.
- کلمه وسایل و ابزار در تعریف، حکایت از اشیاء و وسایل مادی یا غیر مادی دارد که برای وصول به مقصد، ما را یاری می دهند.
- کلمه تسریع در تعریف، سخن از این دارد که از بین راههای ممکن برای رسیدن به هدف باید آن راهی را برگزید که بتواند زودتر و بهتر ما را به مقصد برساند.

اسلام به عنوان آخرین و کاملترین ادیان الهی در امر تربیت و سازندگی نسل، به این نکته خوب واقف است که قابلیتها به خودی خود رشد و پرورش نمی یابند. هیچ حرکتی را نمی توان صورت داد جز آنکه ما در آن به آگاهی و معرفت و راه و روشی نیاز داریم. در تربیت، ما به دنبال روشی هستیم که ما را زودتر، بهتر و بیشتر به هدف برساند.

روش الگویی از مهمترین روشهای سازندگی در تربیت است که در اسلام راجع به آن سفارش و تأکید بسیار شده است.

ورزش در رفع فشارهای روانی، بهبود کار رگها و عروق، قلب و ریه، افزایش سوخت و ساز و بالا بردن روحیه شادی و نشاط به انسان کمک کند. وقتی، قلب و ریه با حداکثر ظرفیت و در هوای آزاد عمل کنند، عمل غده ها تنظیم و از فشارهای روانی کاسته می شود.

پس از خانه، مدرسه از مهمترین عوامل رشد فکری، اجتماعی و عاطفی کودکان به شمار می رود. آموزش، به طور کلی در تغییر یا ایجاد رفتار، نقش تعیین کننده دارد. در مدرسه، کودک با همسالان و دیگر شاگردان از گروههای گوناگون جامعه و نیز با معلمان و اولیای مدرسه مواجه است و زمان نسبتاً چشم گیری را در مدرسه می گذراند. با فراگرفتن خواندن و نوشتن و معلومات جدید، پایه رشد علمی، ادبی، هنری و فکری کودک پی ریزی می شود.

ویژگیهای جسمانی، بیشتر تحت تأثیر وراثت قرار دارند، مانند رنگ پوست، گروه خونی، استعداد بلندی یا کوتاهی قد و مانند آنها. چنانکه اگر پدر و مادری هر دو بلند قد باشند کودکان آنها استعداد بلندی قد دارند. نکته مهم این است که رفتار، به طور کلی ارثی نیست. آنچه از راه ارث به ما می رسد، ساختمان بدنی و قابلیت آنها برای واکنش نشان دادن در محیطهای گوناگون است. زمانی که رفتار، از ساختمان و نیروهای بدنی مایه می گیرد، از وراثت پیروی می کند وگرنه تابع یادگیری است. رفتار به طور مستقیم از راه ارث انتقال نمی یابد بلکه در مسیر تکامل فرد، ادراک و آموخته می شود. آنچه هر کودکی به ارث می برد ژنهایی هستند که در ساختمان، رشد و شکل دهی اعضای بدن و طرز کار آنها مؤثرند. اساس آن هدایت و جهت دهی افراد به سوی مقصدی معین، آموزش راه و رسم حیات، اصلاح اخلاق و رفتار است.
اساس این روش، استفاده از توان مشاهده افراد و ایجاد انگیزه و علاقه در فرد برای همانند شدن است. این همانند سازی در برگیرنده همه حرکات، افعال و مواضع آدمی است.

1- انبیای الهی که بندگان پاک و صالح خدا بودند.
2- عترت رسول الله که نمونه و سمبل آن حضرت علی (علیه السلام) و فاطمه (س) و حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) هستند.
3- بندگان صالح خدا از پدران و مادران شایسته و در خط عبادت خداوند از علما و فقهای شایسته و با تقوا که نگهبان دین، نگهدار خود در برابر گناهان و آلودگیها، مخالفان هوای نفس و مطیع اوامر پروردگار باشند و هر انسان شایسته ای که بنده صالح خداوند و به دور از گناهان و انحرافات باشند اینان الگوهای نسل هستند و ما باید از راه و روش آنها تبعیت کنیم.

- برای قیام و حرکت: به این معنی که از خواب غفلت بیدار شویم، تنبلی و تن پروری را به کناری نهیم، از جای خود بجنبیم و برای حال و آینده خود حرکتی را آغاز کنیم.
- برای ادای امانت: می دانیم که در بینش اسلامی همه آنچه را که داریم امانتهایی از خداوند در دست ماست. جان ما، مال ما، وجود ما، قدرت و تواناییهای ما و ... همه سرمایه های خدادادی و به عنوان امانت او در درست ما هستند و ما باید پاسدار این امانتها و به کار گیرنده آنها در راهی باشیم که صاحب آن امانت از ما خواسته است.
- ترک گناه و حرام: گاهی موعظه برای آن است که آدمی را از فعل حرام و از گناهی باز داریم. اگر فردی را در خط گناه می بینیم باید او را موعظه کنیم تا دست از آن بردارد و خود را جهنمی نسازد.
- ترک زورگویی و ستم: که آن نیز یک گناه و عمل حرام است و حرمت آن زمانی بیشتر است که آن زورگویی و ستم به اهل خانه، خویشان و نزدیکان و کلاً به مؤمنان باشد.

بهتر است خود انسان برای خود واعظ باشد. با استفاده از وقایع و جریانات، با عبرت آموزیها، با استفاده از قرآن و از کلام حضرت معصومین می توانیم خود را موعظه کنیم و اگر خواستیم برای دیگران واعظ باشیم لازم است که خود را به ابزار علم، ایمان، تقوا، عمل اسلامی و خیرخواهی و اخلاص و صفا و دوستداری مردم مجهز کنیم.

تشویق به معنی به شوق افکندن فرد برای انجام دادن یک رفتار و یا بیان یک سخن است. اساس مسأله این است که سعی داریم با زنده کردن آرزو و رغبتی، با ایجاد روح امید در افرادی برای وصول به یک نعمت، لذت یا خیرخواهی، آنان را به کاری واداریم که به خیر و صلاح آنها در مورد خواست و نظر ماست.

در تعلیم و تربیت، نقش و اثر تشویق، به مراتب مهمتر از نقش تنبیه است. کودک و حتی فرد بزرگسال در سایه تشویق، بهتر به پیش می رود تا در سایه ملامت، توبیخ، کتک زدن و ...
در فواید آن گفته اند: تشویق، استعدادهای درونی را بیدار می سازد؛ سببی برای اعتماد به نفس است؛ عامل خوش بینی به زندگی و کار و تحصیل است؛ باعث تکرار و تداوم عمل است؛ سبب نشاط و شادابی عمل است؛ عامل احساس توانمندی در کار و تلاش است.

تشویق کلامی، مثل مرحبا و آفرین گفتن؛
به صورت جایزه دادن؛
به صورت نزدیک کردن به خود، فرد را در نزد خود نشاندن، به احترامش از جای برخاستن؛
به صورت دادن مقام و رتبت به فرد، مثلاً در مدرسه او را مسؤول کلاس کردن؛

تشویق باید به تناسب جنس باشد.
تشوق باید به تناسب حالات و نیازمندیها باشد.
تشویق باید به تناسب میزان کار و فعالیت و به تناسب استحقاق باشد.
تشویق باید در حد و مرزی باشد که بعداً اگر کار بهتری انجام داد بتوانیم بر مقدار و میزان آن بیفزاییم.

علت تشویق برای او روشن باشد، به موقع و به هنگام، صورت گیرد، از سوی کسی عرضه شود که مورد علاقه و احترام اوست، گاهی در حضور جمع باشد تا در او اثر بیشتری داشته باشد، تشویق گاه به گاه باشد نه همیشه و پی در پی که در آن صورت اثر تشویق از میان می رود، تشویق برای کارهای عالی و ممتاز باشد، از تأیید درونی برخوردار باشد، فرد معنی و مفهوم و لذت آن را لمس کند، اعمال تشویق همراه با ابزار بیان و احساس باشد.

تشویق ما نباید فرد را به غرور و خودبینی بکشاند و یا تشویق یکی مایه تحقیر دیگری نشود. تشویق برای زیبایی صورت که امری خدادادی است روا نیست. تشویق را برای کارهایی باید انجام داد که او در آن تلاش و فعالیتی کرده و چیزی را کسب نموده است.
تشویق شما به اندازه ای نباشد که او احساس کند دیگر مسؤولیتی ندارد و یا به خود رها شده است. تشویق شما به اندازه ای نباشد که او احساس کند دیگر مسئوولیتی ندارد و یا به خود رها شده است.

فطرت انسان پاک دارای رنگ و هوای الهی است. ولی در او تمایل به شر و خواسته هایی است که اگر نتواند بدانها دست یابد ممکن است از غیر طریق مشروع وارد آن شده و تن به گناه و فساد دهد. شک نیست که هدایتها و ارشادات والدین و خیرخواهیها و نصایح معلمان و مربیان عامل خوبی برای سالم داری او و نیز در مواردی کنترل و مراقبت از او است و اگر این نصایح کارساز نبود ناگریز باید از روش تنبیه استفاده کرد.

مرحله آگاه کردن: کودک بداند و دریابد چه کارهایی خوب یا بد است.
مرحله تذکر: اگر فردی آگاهانه خطایی و گناهی مرتکب شد سعی بر این است از راه تذکر و یادآوری او را آگاه کرد.
مرحله اخطار: اگر تذکرات، چند بار اتفاق افتاده و مؤثر واقع نشوند، سعی شود به او اخطار کنند و به او بفهمانند.
مرحله تحکم: غرض این است که فردی را به جبر، از عملی باز داریم و یا او را به عملی وادار کنیم.
مرحله توبیخ: در برخی از موارد با ذکر کلمات درشت و اهانت آمیز ممکن است و او را به کاری وادار کرده و یا از کاری باز داریم.
مرحله ملامت: غرض، سرزنش است و این به هنگامی است که مراحل قبلی در او مؤثر نباشد.
مرحله قهر: بریدن پیوند عاطفی از یک فرد را قهر گویند.
مرحله تهدید: در اینجا به تناسب سن و ظرفیت روحی کودک، او را تهدید خواهیم کرد.
مرحله زدن: در آخرین مرحله، از زدن استفاده می کنیم. اما زدن، شرایطی دارد و هر کسی حق ندارد کودک را بزند.

عبارت است از این که رحمت خود را بر فردی گسترده کنیم و به سوی او بکشانیم. همه انسانها در هر وضع و شرایطی که باشند دوست دارند محبوب و مورد علاقه دیگران باشند. رابطه ای عمیق از انس و صفا بین او و دیگری برقرار باشد و در سایه آن احساس آرامش و لذت نمایند.

یعنی هر انسانی در خط پیروی از راه و روش کسی است که محبوب اوست. دوستداری خدا سبب پیروی و دنباله گیری راه و دستور او می شود.

یعنی دوستی هرکسی سبب می شود که آدمی راه و روش او را پیدا کرده و خود را در حفظ هدایت او قرار دهد.

محبت به فردی سبب می شود که او تذکرات محبوب را در اصلاح عیوب خود بپذیرد و خود را در همان خط و طریقی قرار دهد که او می خواهد.

پرسش و پاسخهایی پیرامون ویژگیهای نظام تعلیم و تربیت


چند مداد کودک و بزرگ را به تربیت قد در کنار یکدیگر چیده اید. شما در واقع آنها را نظم داده اید. در خانه خود هر چیز را در جای خود قرار می دهید. مثلاً جای کفش، لباس، کتاب و ... معین است. در این صورت شما در زندگی خود نظم را رعایت کرده اید. نظام شامل مجموعه ای متناسب و مرکب از نظمها و قاعده هاست.

اسلام دارای نظام سیاسی است و در سایه آن روابط متقابل مردم را با دولت تعیین می کند. دارای نظام اقتصادی است و در آن، روابط کار و تولید و ضوابط مالکیت و مصرف را معین می کند. دارای نظام اجتماعی است و در آن، برای خانواده، اخلاق، قضاوت، حقوق، ضابطه و نظمی را اعلام کرده و داری نظام تربیتی است و در آن، برای شکوفایی استعدادها، رشد و تعالی بشر، ساختن و به عمل آوردن افراد، قواعد و دستوراتی را معین فرموده است.

منبع این قواعد و نظامات قرآن است که پدید آمده از جانب خدا و از طریق وحی است. راه و روش آن برگرفته از سنت رسول الله و ائمه معصومین (علیه السلام) است و در راه اجرا و عمل از ره آورد و عقل و تجارب صاحبنظران و یافته های روز نیز بهره می گیرد.

نظام تربیتی اسلام دارای جنبه الهی است. یعنی رنگ و هوای خدایی دارد و از جانب آفریدگار بشر، برای او معین شده، همان آفریدگاری که دانای اسرار و تواناست و آفرینش و کارگردانی آن را بر عهده دارد. بر این اساس، این نظام با نظامات بشر ساخته و نظامات پدید آمده از سوی فلاسفه و دانشمندان و هم با نظاماتی که قائل به خالق و آفریدگاری برای جهان نیستند، کاملاً متفاوت است. نظامات تربیتی دیگری ممکن است وجود داشته باشند که آنها نیز الهی به حساب آیند مثل نظام تربیتی یهود، یا نظام تربیتی مسحیت.
ولی نظام اسلام با آنها نیز متفاوت است، زیرا اولاً دست تحریف و جابه جایی و تغییر در قرآن ما دخالت نداشته و احکام را وارونه نکرده است و ثانیاً اسلام دین کاملی است و پس از یهود و مسیحیت پدید آمده و خداوند به علت رشد و تکامل اندیشه ها و لیاقت انسان به حفظ و نگهداری میراث دینی و فرهنگی آن را دین خاتم قرار داده و تا روز قیامت باید قادر به اداره بشر و تأمین سعادت او باشد.

به این معنی که برای خلق و امر، یا آفرینش و کارگردانی، یک خدا قائلیم و خط ثثلیت (سه خدایی) یا ثنویت (دوگانه پرستی) در اندیشه های تربیتی اسلام مردود است.

ما به دنبال آن خدا و الهی هستیم که اسلام، معرف آن است و صفاتی که برای خدا قائلیم بر اساس وصفی است که قرآن و نسبت از آن سخن گفته اند. خدای ما واحد، علیم و خبیر، سمیع و بصیر، قادر و مرید و مدرک وحی و صمد و سرمد است.

یعنی الله و معبودی که برای ما تربیتی معین کرده، همان الله و خالقی است که ما را آفریده و فطرت ما را پدید آورده است. فطرت نیرویی در عمق وجود ماست که پیچیده و مرموز است و ما را به سوی حقیقت دوستی، عدالت خواهی، زیبایی، آزادی طلبی و ... سوق می دهد.

یعنی نظام الهی تربیت در اسلام تنها به مادیات عنایت ندارد که معنویت نیز رکنی از ارکان حیات انسانی است. در همه امور، در همه رفتار و گفتار و کردار باید خدا مورد نظر باشد. در همه اعمال که در اسلام رنگ و هوای عبادت دارد باید مقصد رضای خداوند باشد.

بالاخره نظام الهی، نظامی جاودانه است، زیرا از سوی خداوند بر پیامبر ما نازل شده که او خاتم پیامبران است. به فرموده قرآن و به اعتقاد همه مسلمین پس از او پیامبری نخواهد آمد. پس از او پیامبری نخواهد آمد. پس حکم اسلام، دستورات قرآن، جهت دهیهای سنت اسلامی برای همیشه تا قیام قیامت برای بشریت جاری خواهد بود.

مجموعه قواعد و مقررات، تعالیم و احکامی است که از جانب خدا برای هدایت بشر به زندگی سعادتمندانه فرستاده شده است.

یکی راهنمایی ذاتی و سرشتی که خاص انسان نیست، گیاه و حیوان و حتی ذرات عالم وجود نیز از آن بهره مند هستند. اینکه انسان، حیوان و گیاه رشد می کنند، خود نمونه ای از هدایت ذاتی و تکوینی است.
دیگر، هدایت تشریعی است که آن مخصوص انسان است و اساس آن دین است که خداوند برای راهنمایی بشر به خوب زیستن و نیکو ادای وظیفه کردن، پیامبرانی را برای افراد عاقل اعزام داشته تا راه و روش زندگی را به او بیاموزد.

خداوند که خالق و آفریدگار بشر است، هادی و راهنمای او به زندگی سعادتمندانه و خط صواب است.
پیامبران الهی نیز برای هدایت بشر آمده اند. معلمانی بی مزد و بی منت که دستور کار و هدایت خود را از خدا گرفته و آن را به امت خویش ابلاغ نموده اند.
قرآنی که امروز در دست ماست، از جانب خدا و برای هدایت مردم نازل شده است. در نظام تربیتی اسلام معلمان و مربیان، پدران و مادران و واعظان و دانایان، دعوت کنندگان به معروف و نهی کنندگان از منکر، در واقع هادیان و راهنمایان افرادند. فطرت بشر، هادی او به سوی خیر، صداقت، پاکی، عدالت و تقوا است.

پویا به مفهوم رفتن، حرکت کردن، دویدن و شتاب کردن است و نیز حرکت توأم با چالاکی است و وقتی صفت پویا را درباره کسی به کار می بریم غرض آن است که او ایستا و متوقف نیست، پیوسته در حرکت و تلاش برای یافتن به دست آوردن و راه و رسم جدید را شناختن است.

این سخن خود حکایت از پویایی دارد. می خواهد بگوید درباره سخن بیندیشد و جوانب و ابعاد آن را خوب در نظر آورید.

حکمت شامل دانش استوار، فهم و سخن محکم است. در بینش اسلامی گمشده مؤمن است و هرکس که آن را یافت مالک و صاحب آن می گردد و بر این اساس، باید به جستجوی حکمت رفت و آمد آن را به دست آورد.

عقل از نظر اسلام، پایه و مایه پذیرشها، طردها، راهنمای آدمی به سوی سعادت و وادارنده آدمی به طی طریق در راهی است که فرجام آن خیر و نجات است. این عقل ماست که ما را وا میدارد بپذیریم و باور کنیم که جهان را صانعی است که همان خدای بزرگ است.

کار عقل ادراک کلیات است و در درک مسایل جزئی و جنبی همیشه نمی تواند رأی و نظر بدهد. مثلاً عقل حکم می کند که باید جهان را آفریدگاری باشد، انسان باید خالقی داشته باشد، انسان در این جهان، بدون تکلیف و مسؤولیت نیست. اگر مسؤولیتی و تکلیفی باشد حساب و کتابی لازم است.

اسلام یک مذهب و یک آیین انقلابی است و به گفته یکی از بزرگان جهان اسلام محال است اسلام وارد ذهن و اندیشه ای شود و در آن دگرگونی انقلاب پدید نیاورد و شما نمونه ها و موارد آن را در صدر اسلام و در زمان شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و پس از او در عصر خلفا و امامان معصوم می بینید.

نظام تربیتی اسلام، در این عرصه نیز تحولی بنیادی پدید آورد. خانواده را مقدس معرفی کرد و برای تشکیل آن سفارش و توصیه بسیار کرد. زن و شوهر را در دست یکدیگر چون امانت خدایی معرفی کرد و با همین نیت و اندیشه دستشان را در دست یکدیگر قرار داد.

نظام تربیتی اسلام در جنبه های اقتصادی نیز انقلاب و تحول بنیادی پدید آورد. کار و تولید مشروع را امری مقدس و وظیفه ای همگانی معرفی کرد، مالکیت درآمد را محترم و مقدس شمرد و مردم را بر مال خود مسلط دانست. مصرف را تحت ضابطه قرار داد آنچنان که مصرفها در عین مشروعیت منبع، از اسراف و زیاده روی دور و برکنار باشد، در آن تبذیر به معنی ریخت و پاش نباشد.

یعنی شرف را بر کسب مدرک و عنوان تحصیلی تقدم دارد. اگر امر زندگی و تحصیل انسان بین دو مسأله دایر باشد، با مدرسه رفتن و کسب معلومات ولی به بهای از دست دادن شرافت وعفت و تقوا و یا سالم ماندن شرافت و عفت و تقوای آدمی ولی به بهای عدم کسب علم و مدرک تحصیلی. نظام تربیتی اسلام افراد را چنان تربیت می کند که برای شرف و تقوای خود بهای برتری قائل باشند و در سطوح بالای علم و تحصیل، نخست خود را از آلودگیها و مفاسد برهانند و خویش را تزکیه کنند و آنگاه به کسب علم بپردازند که علم همیشه چون اسلحه و چراغ است و چون به دست نااهل افتد خطرآفرین خواهد شد.

پرسش و پاسخهایی پیرامون همگانی بودن تعلیم و تربیت


تعالیم و احکام نظام تربیتی اسلام برای همه انسانهایی است که در کران تا کران جهان زندگی می کنند و برای همه افراد تا روز انقراض نسل بشر است. دینی است خاتم، که پس از آن آیین دیگری از سوی پروردگار برای انسانها نمی آید. این تعالیم و دستور العملها هم دارای جامعیت و کمالند و هم دارای جنبه ظرافت، رشد و زایندگی. برای همه جنبه ها و ابعاد زندگی آدمی برنامه و دستور العمل دارند و هم برای امور انسان در زندگی، شامل جنبه های مربوط به حکومت و اقتصاد، اجتماع و فرهنگ، قضاوت و اخلاق.

صبحگاهان از همان لحظه اول که از خواب بیدار می شویم و هوشیار می گردیم برای ما راهنمایی و برنامه دارد، تا زمان صبحانه خوردن ما، لباس پوشیدن ما، از خانه خارج شدن ما، به سر کار رفتن ما، نحوه کار و تولید ما، معاشرت و برخورد ما با مردم، بازگشت به خانه، معاشرت ما با اهل خانه، عبادت ما، خواب و استراحت ما، مصرف ما، ذخیره ما، ذکر و زمزمه های ما، کیفیت خفتن ما و ...

خدای اسلام هیچگاه دور از دسترس نیست و دمی هم از ما غافل نیست. هر آنگاه او را بخوانیم سخن ما را می شنود و هر عملی که انجام دهیم ما را می بیند و این مسأله ای نیست که خاص فردی و یا جمعی معین باشد. همگان در چنین وضع و شرایطی هستند.

هر فردی از افراد بشر، در هر نقطه و منطقه ای که زندگی کند، در هر وضع و موقعیتی که باشد، در هر سنی که زندگی را در آن بگذراند، می تواند تحت پوشش نظام تربیتی اسلام قرار گیرد. درست است که تعداد افراد در جامعه بسیارند و هر فردی برای خود دنیای ویژه است ولی در پیشگاه خداوند برای هر انسانی دفتری جداگانه و پرونده ای خاص است و آدمی در عین بهره گیری از کلیات مربوط به نظام تربیتی اسلام، از جنبه های مربوط به شرایط اختصاصی بهره می گیرد.

شامل سه مرحله عمده است:
1- هفت سال اول عمر را دوره سیادت (آقایی) یا دوران حریت (آزادی) نامگذاری کرده اند.
2- هفت سال دوم را دوره عبودیت نام گذارده اند.
3- هفت سال سوم، دوران وزارت نام دارد. غرض آن است که آدمی در آن سن و سال باید ملازم و همراه باشد.

- اصل مراقبت و پاسداری از کودک، بدان خاطر که او به رعایت مصالح خویش آگاه نیست.
- اصل توسعه خودشناسی و آگاهی افراد از ابعاد وجودی و به کارگیری مناسب اعضا و حواس.
- اصل توسعه جهان شناسی و آشنایی او با پدیده های جمادی، گیاهی، جانوری، مایعات.
- اصل خداشناسی و توجه دادن او به خالقیت و رازقیت و شاهد بودن خداوند در امور.
- اصل آشنایی با مسؤولیت در برابر والدین، مردم، پدیده ها و در نهایت پروردگار.

برنامه های بهداشتی: شامل نظافت، ششتشوی دست و صورت و ...؛ برنامه های معاشرتی: شامل طرز برخورد با پدر، مادر، اعضای خانواده ...؛ برنامه های ایمنی: مثل عدم خطر آفرینی با چاقو، کبریت؛ برنامه های مربوط به ایمنی در خیابان؛ برنامه های دینی

- رشد و پرورش تن، توسعه مهارتهای بدنی، آموزش شیوه های حفظ سلامت، ایجاد عادات بهداشتی؛
- رشد و پرورش ذهن، پرورش تفکر و توسعه، گسترش استدلال، پرورش حافظه و بازشناسی و تشخیص؛
- رشد و پرورش عاطفه، اصلاح ترسهای موهوم، تعدیل خشم، جهت داری عواطف، علاقه مندی به یادگیری؛
- رشد و پرورش روان، توسعه وجدان، میل به حقیقت جویی، به کارگیری از آزادیهای مشروع و مشروط؛
- اصلاح و توسعه رفتار تکلمی، تقویت زبان و ادبیات، آموزش خواندن و نوشتن، توسعه توان تفهیم و تفاهم؛

- زمینه سازی و هشداردهی برای داشتن تعادل روانی، تعدیل تمایلات، ارضای متعادل هوسها؛
- آشنا کردن به اسرار طبیعت و کشف روابط انسان با طبیعت و کیفیت بهره گیری و استخدام آنها؛
- توجه دادن به اخلاق و پاکی و فضیلت و زمینه سازی برای انطباق با ارزشها و داشتن رفتاری اخلاقی؛
- توجه دادن به ارزشهای دینی و ایجاد فهم و عادت به رعایت تعالیم و موازین آن و پای بندی به مذهب؛
- آموزش مفاهیم روابط و ارتباطات بین المللی و اهمیت آن و علاقه مندی به استقلال و عدم وابستگی؛

تربیت همگانی در اسلام، دیگر مراحل عمر را نیز در بر می گیرد. آدمی پس از گذر از دوران کودکی و نوجوانی، به مرحله جوانی و سپس به مراحل میانسالی، بزرگسالی و پیری و سالمندی می رسد و چنان نیست که در آن مراحل، از تربیت بی نیاز باشد. اصولاً یکی از مرزهای بعثت انبیا برای همه افراد در سنین مختلف این است که انسانها در هر سن و سالی و در هر مرحله ای از عمر که باشند باز هم نیاز به تربیت مداوم و پی در پی دارند.

اصل بازسازی و دوباره سازی شخصیت، به این معنی که اگر در مسیر زندگی از خط صواب، دور منحرف شده دوباره از راه استغفار و توبه و ششتشوی گناهان خویش، را در خط صواب، قرار دهد. اگر نارسایی و نقصی در کار و برنامه زندگی اوست آن را اصلاح و ترمیم کند.

- تعلیم که در آن آموزشهای گوناگون از قرآن، از دانشها، از تاریخ و کلاً دستورالعمل زندگی صورت می گیرد.
- تزکیه به معنی پیراستن آدمی از عوامل فساد و انحراف و آراستن او به فضایل و پاکیها.
- رهایی از همه عوامل و شرایط که آدمی را در بند می کنند و سد راه رشد و پیشرفت او هستند.
- امامت به معنی رهبری و الگویی که افراد از راه و رسم و عمل والدین و مربیان درس می گیرند.
- رسالت و در آن انجام وظیفه دعوت به پاکیها، ابلاغ حق و قیام آموزی در انجام وظایف.
- مراقبت و نظارت و نصیحت و وعظ و امر به معروف و نهی از منکر.
- حرکت بخشی به سوی مقصد و هدف الهی و عبودیت که رمز آفرینش است.
منبع:www2.irib.ir