دولت مرعشیان
 
نویسنده : عبدالمجید خطیب
منبع : اختصاصی راسخون
در طول تاريخ اسلامي ، شمال ايران به علت شرايط جغرافيايي خاص و صعب العبور مامن و پناهگاه بسياري از علويان و شيعياني بوده که دولت اموي يا عباسي در تعقيب ايشان بودند . علاوه بر شرايط جغرافيايي ، عملکرد حکام و دولتهاي محلي و ظلم و جور ايشان نيز سبب گرايش مردم به طرف علويان و شيعيان و برپايي قيامهاي مختلفي گرديد که رهبري بسياري از آن قيامها با علويان و يا شيعيان ساکن در منطقه بود .
دولت علويان طبرستان ، آل بويه ، سربداران و مرعشيان از جمله دولتهاي موجود در اين سرزمين بوده اند که با استقبال و گرايش شديد مردم اين مناطق مدت زيادي به حکومت پرداختند .
در اين تحقيق با معرفي دولت مرعشيان به بيان اوضاع سياسي اجتماعي شمال ايران در نيمه قرن هشتم هجري و چگونگي تشکيل مرعشيان پرداخته ايم .
بيان نقش مرعشيان در گسترش تشيع در اين منطقه همچنين تلاشهاي فرهنگي و مذهخبي ايشان و عوامل موفقيت اين سادات در اين سرزمين از مهمترين مباحث ارائه شده مي باشد .
در ادامه نيز با بيان چگونگي گسترش قلمرو ايشان به چگونگي پايان حکومت و سرانجام مرعشيان پرداخته ايم . در پايان نيز ضمن بيان نکات قوت و ضعف اين حکومت شيعي به بررسي و تحليل نسب اين سادات پرداخته و تحقيقي اجمالي پيرامون نسب ارايه شده توسط مرحوم آيت الله مرعشي در مقدمه ي کتاب تاريخ طبرستان انجام داده ايم .
در قرون نخستين اسلام شمال ايران و به خصوص منطقه طرستان مامن و پناهگاه علويان و شيعيان بود . اين منطقه هم سادات عراق و ديگر بلاد را در خود مي پذيرفت و هم ساداتي را به نقاط ديگر مهاجرت مي داد . گرايشات مردم مناطق مختلف ايران نيز به اين سادات و علويان زمينه پذيرش و حمايت از ايشان را تقويت مي کرد .
علاوه بر مردم در بسياري مواقع حکام محلي نيز با دعوت و حمايت همه جانبه از ايشان زمينه قدرت يافتن و نفوذ ايشان در بين مردم و تبليغ دين اسلام و مذهب تشيع را فراهم مي نمودند .
تشکيل حکومتهاي مختلف علوي و شيعي در منطقه شمال ايران و حوادث و اتفاقات منحصر به فرد اين منطقه ، سبب شد تا ف تاريخ اين منطقه از ايران به صورت ويژه و خاص مورد توجه و نقل مورخين قرار گيرد . آثار به جاي مانده از مورخين معروف مانند ابن اسفنديار اولياء ا... آملي ، سيد ظهير الدين مرعشي و ... و همچنين توجه ويژه مستشرقين به اين منطقه را مي توان مويد خصوصيات منحصر به فرد اين سرزمين دانست .
در همين راستا به دولت علويان مرعشي مازندران اشاره مي نماييم که در نيمه دوم قرن هشتم هجري با تشکيل حکومت سادات مرعشي به تبليغ و ترويج مذهب تشيع در سرزمين مازندران پرداختند . عملکرد صادقانه و مناسب اين سادات با دوست و دشمن خود ، همچنين ترويج و تبليغ مذهب تشيع اثني عشري بهپ يروي از دولت و علما< سربداران ، موجب قدرتمند شدن و گرايش بسيار مردم منطقه به اين دولت شد . به صورتي که نفوذ و اعتبار بيش از حد اين سادات در منطقه و گرايش بسيار زياد مردم به ايشان ، دشمني ها و مشکلات بسياري را از ناحيه ي حکام محلي ، علما اهل تسنن و ... که ترس از قدرت يافتن شيعيان را داشتند ، به دنبال داشت .
در اين تحقيق با توجه به وجود منابع مفصل تاريخي پيرامون دولتهاي علوي و شيعي در اين سرزمين ، برآنيم تا بهص ورت مختصر اما جامع به بررسي علل آغاز نهضت مرعشيان پرداخته همچنين با بررسي اوضاع سياسي اجتماعي ايشان به تاثيرات عملکرد فرهنگي مذهبي ايشان بين مردم منطقه و حکام محلي بپردازيم .
اين پژوهش در دو فصل تنظيم گرديده است که فصل اول با بررسي اوضاع سياسي اجتماعي شمال ايران و چگونگي تشکيل حکومت مرعشيان شوع شده و با پرداختن به نقش مرعشيان در گسترش تشيع به اتمام مي رسد . در فصل دوم نيز به گسترش قلمرو مرعشيان پرداخته و با بيان حمله تيمور و علل آن و بيان سرانجام سادات مرعشي به اتمام مي رسد . لازم به ذکر است در تهيه و تنظيم اين پژوهش سعي شده که با استفاده از منابع دست اول به بررسي و تحليل اين دولت پرداخته شود .
از جمله منابع مورد استفاده در اين تحقيق به کتب ذيل مي توان اشاره کرد :
1 ـ کتاب تاريخ طبرستان ، رويان و مازنداران اثر مرحوم سيد ظهير الدين مرعشي
2 ـ تاريخ طبرستان تاليف بهاء الدين محمد بن حسن بن اسفنديار کاتب
3 ـ عوره الطالب في انساب آل ابي طالب اثر جمال الدين احمد داودي حسيني
4 ـ المعقبون في انساب آل ابي طالب اثر علامه النسابه سيد مهدي رجائي موسوي
5 ـ دودمان علوي در مازندران تاليف ه . ل رابينو
6 ـ تاريخ تشيع دکتر احمد خضري
7 ـ تاريخ جنبش سربداران و ديگر جنبشهاي ايرانيان در قرن هشتم هجري و ...
کليد واژه :
1 ـ مرعشيان
2 ـ علويان
3 ـ مازندارن
4 ـ طبرستان
فصل اول
دولت مرعشيان
جغرافياي سياسي شمال ايران
اسلام از اوايل قرن دوم هجري وارد سرزمين طبرستان شد . پس از مدتي داعيان علوي بر قسمتي از آن سرزمين تسلط يافته و به اشاعه مذهب تشيع پرداخته پس از آن نيز در زمانهاي مختلف دولتهاي مختلف به اين سرزمين حکومت کردند .
به طور اجمال سلسله هاي حاکم بر آن منطقه از زمان ساسانيان تا زمان تشکيل دولت مرعشيان شامل حکومتهاي ذيل مي باشند :
1 ـ قارنيان
2 ـ باونديان
3 ـ گاوبارگان
4 ـ بادوسپانيان
نظام و سازمان حکومتي دولتهاي فوق نظام ديوان سالار بود . که آخرين حکومت ايشان در زمان مرعشيان ، دولت باونديان بودند که از سال 45 هـ تا 750 هـ در مازندران حکومت مي کرده اند . ( 1 )
قدرتهاي محلي مقارن مرعشيان
در زمان حکومت آخرين حاکم کينخواريه از سلسله باونديان 2 قدرت رقيب از خانواده هاي متنفذ در منطقه وجود داشتند . ايشان عمدتاً به عنوان وزرا و هيات حاکمه باونديان مشغول به کار بودند . اين دو خانواده رقيب يکي دودمان کيايان جلالي بودند و ديگري دودمان کياهاي چلاوي يا چلابي که در آن سرزمين از مدتهاي پيش زندگي مي کردند . (2)
سادات حسيني مرعشي در سرزمين مازندران ساکن بودند . طبق نقل منابع معتبر تاريخي و انساب اين ساداتاز حيث نسب به حضرت علي ابن الحسين زين العابدين مي رسند . موسس دولت مرعشيان مازندران نيز سيدي فقيه و با تقوا از پيروان و حاميان علما و رهبران دولت سربداران بود که مدتي را نيز در خدمت سيد عز الدين موغندي شاگرد شيخ حسن جوري بود . نام موسس دولت مرعشيان سيد قوام الدين بن عبدالله بود .
ايشان در يک خانواده مذهبي در محل دابو از بلوکات آمل به دنيا آمد . (3) پدر و جد ايشان چندين بار به زيارت مشاهد مشرفه انبياء و اولياء الهي و ائمه دين عليهم السلام مشرف شده بودند . اين خانواده داراي پشتوانه مذهبي بسيار بالايي بوده است .
سيد قوام الدين مشهور به مير بزرگ علوم پايه و ديني و فقه را در زادگاه خود و علوم تکميلي را در مشهد مقدس که محل حوزه هاي علميه اماميه بود فرا گرفت . (4)
دولت مرعشيان از سال 760 هجري تاسيس شد و تا سال 1005 هجري قمري با فراز و نشيب هاي فراوان به دست سادات مرعشي اداره گرديد . اوج قدرت اين دولت از زمان تاسيس تا سال 896 هجري بود که با جمله تيمور اين دولت به صورت کامل متلاشي شده اما پس از مرگ تيمور با بازگشت فرزندان و نوادگان موسس اين دولت به صورت محلي و تابع حکومتهاي وقت دوباره تشکيل حکومت داد .
اسامي رهبران و حاکمان دولت مرعشيان از زمان تاسيس در سال 760 هجري تا آخرين حاکم اين دولت در سال 1005 هجري به قرار زير مي باشد : ( 5 )
1 ـ سيد قوام الدين مرعشي 781 ـ 760 هـ
2 ـ سيد کمال الدين پسر مير بزرگ 795 ـ 781 هـ
3 ـ سيد علي پسر سيد کمال الدين 812 ـ 809 هـ
4 ـ سيد مرتضي پسر سيد کمال الدين 813 ـ 812 هـ
5 ـ سيد علي پسر مير کمال 820 ـ 814 هـ
6 ـ سيد مرتضي پسر سيد علي 837 ـ 820 هـ
7 ـ سيد محمد پسر سيد مرتضي 856 ـ 837 هـ
8 ـ سيد عبدالکريم پسر سيد محمد 865 ـ 856 هـ
9 ـ سيد عبدالله پسر عبدالکريم 873 ـ 865 هـ
10 ـ سيد زين العابدين پسر کمال الدين 880 ـ 873 هـ
11 ـ سيد عبدالکريم پسر سيد عبدالله 882 ـ 880 هـ
12 ـ سيد زين العابدين پسر سيد کمال الدين 862 ـ 882 هـ
13 ـ سيد شمس الدين پسر سيد کمال الدين 905 ـ 892 هـ
14 ـ سيد عبدالکريم پسر سيد عبدالله 916 ـ 899 هـ
15 ـ سيد کمال الدين پسر سيد شمس الدين 908 ـ 905 هـ
16 ـ عبدالکريم پسر عبدالله 932 ـ 916 هـ
17 ـ امير شاهي پسر عبدالکريم 939 ـ 932 هـ
18 ـ مير عبدالله پسر سيد محمود 969 ـ 939 هـ
19 ـ مير سلطان مراد پسر امير شاهي 984 ـ 969 هـ
20 ـ ميرزا خان پر سلطان مراد ( آخرين سيد مرعشي) 986 ـ 984 هـ
21 ـ الوندريو و سيد مظفر مرتضايي 1006 ـ 986 هـ
نسب نامه سادات حسيني مرعشي در مازندران طبق بعضي از منابع تاريخي و بعضي از منابع انساب به طريق زير مي باشد :
سيد قوام الدين بن سيد صادق بن سيد عبدالله بن سيد محمد بن سيد ابوهاشم بن سيد علي بن سيد حسن بن سيد علي العرعش بن سيد عبدالله بن سيد محمدالاکبر بن سيد حسن بن حين الاصغر بن الامام زين العابدين بن حسين بن علي بن ابوطالب عليه السلام مي باشد . (6)
زمينه ي آشنايي سيد قوام الدين با سيد عزالدين سمرقندي
زماني که سيد قوام الدين جهت کسب علم و تکميل علوم مقدماتي خود عازم مشهد شد ، در آن شهر موفق به کسب محضر سيد عزالدين سمرقندي شاگرد شيخ حسن جوري شد . وي مقتداي شيخيان حسينيه و از مديران و پيروان شيخ حسن جوري بوده است . ( 7 )
پس از آنکه سيد قوام الدين با سيد عز الدين سمرقندي آشنا شد ، با اينکه خود سيد قوام الدين عالم و فقيه بزرگ بود تحت تاثير تعاليم انقلابي درويشان حسني قرار گرفت ، وي پس از يک اربعين رياضت در محضر سيد عز الدين به مازندران مراجعت کرد و بر مسند ارشاد مردم نشست و عده ي زيادي مريد وي شدند . ( 8 )
رويارويي ولايت سيد قوام الدين با امارت کيا افراسياب چلاوي
افراسياب چلاوي که بود ؟
کياافراسياب از کياچلاوي ها و از وزراء و صاحبان نفوذ در حکومت باونديان دولت فخرالدوله حسن بوده است . وي براي از لين بردن دولت باونديان نقشه هاي بسيار ريخت در پايان نيز با متهم کردن فخرالدوله حسن به نسبت زنا با خواهرزاده اش ، حکم قتل وي را از علما و فقهاي آمل گرفت . فخرالدوله حسن در سال 750 به دست فرزندان کيا افراسياب کشته شد . ( 9 )
علل گرايش افراسياب چلاوي به سيد قوام الدين
در پي کشته شدن آخرين حاکم باونديان ، کيا افراسياب حکومت را در دست گرفت .
وي با ظلم و جور فراوان و ايجاد ناامني حکومت خود را آغاز کرد . در پي ايجاد رعب و وحشت و ناامني مردم درصدد قيام و مخالفت با وي برآمدند . در اين زمان کيا افراسياب براي حل مشکلات خود ، دست به دامن سيد قوام شيعه که داراي محبوبيت بسيار در بين مردم بود ، زد . وي ناچاراً به جهت توبه از اعمال گذشته ي خود ف دست به دامن سيد قوام شد . سيد نيز بر حسب ظاهر وي ، توبه او را قبول کرده و او را جزء مريدان خود قبول کرد . ( 10 )
در بررسي علت پناه آوردن کياافراسياب به ميربزرگ با وجود علماء اهل تسنن در آن منطقه بايد گفت که مير بزرگ در منطقه مازندران يکي از قدرتهاي بزرگ معنوي و روحاني محسوب مي شد . نفوذ موثر ايشان در صحنه ي سياست منطقه از آنجا مشخص مي شود که با توجه به حضور علماء سني مذهب در منطقه و رعايت مسائل سياسي و ديني و مذهبي جهت رعايت وحدت توسط سيد قوام الدين ، کياافراسياب چلاوي پس از آنکه فتواي قتل حسن فخر الدوله را از علماء سني منطقه گرفت ، اما در پايان آن را مهمور به مهر سيد قوام الدين کرد . زيرا بي تاثير ايشان ، يقيناً وي به مشکلات عديده اي برخورد مي کرد . اين قضيه حاکي از قدرت و نفوذ بسيار زياد سيد قوام الدين داشته که وي به جهت اجراي احکام الهي و تعاليم ديني از اين قدرت استفاده مي کرده است .
علل دشمني افراسياب چلاوي با سيد قوام الدين
افراسياب چلاوي که با قتل فخرالدوله حسن حکومت را در دست گرفته بود و از ترس محاکمه به علت ظلم و جورهاي خود به ظاهر به مريدي سيد قوام الدين درآمده بود ، پس از گذشت مدتي با مشاهده عملکرد ميزبزرگ و مريدان وي که با او طبق عدل و قسط و بدون تبعيض نسبت به ديگران رفتار مي کردند ، سرناسازگاري گذاشت . همچنين تقسيم و بخشش توليدات و درآمد حوزه حکومتي وي بين مردم و فقرا طبق طريقت صوفيان و عياران و از ترس از دست دادن حکومت خود که مقارن با افزايش روز افزون قدرت و محبوبيت مير بزرگ ، بهانه اي ديگر بود که افراسياب چلاوي به سراغ فقهاي اهل سنت آمل و مخالفين مير بزرگ رفته و با ايشان ارتباط برقرار بکند . اين افراد وي را تشويق به حذف سيد قوام کرده و قول مساعدت و پشتيباني به وي دادند . با اين قول مساعدت مخالفين بزرگ ، افراسياب چلاوي به صورت جدي مشغول برنامه ريزي جهت حذف مير بزرگ شد . ( 11 )
برنامه افراسياب چلاوي جهت حذف مير بزرگ
کياافراسياب چلاوي به منظور حذف سيد قوام و با تباني با علماي اهل تسنن به صورت محترمانه پيشنهاد مناظره سيد قوام با علماء اهل تسنني را مطرح کرد . زماني که جلسه برقرار شد سيد قوام تمامي سوالات و شبهات علما سني مذهب را جواب داد ، اما علماء تسنن فقط با تهمت ذکر جلي گفتن و بيان حديث دنيا ( که دقيقاً با همين تهمت شيخ خليفه را نيز محکوم کرده بودند ) . سيد قوام را محکوم کرده و به زندان انداختند و کياافراسياب چلاوي از مسلک درويشي خارج شده و شروع به دستگيري و آزار شيعيان و درويشان کرد . ( 12 )
پس از آنکه تسنن با تهمت ذکر جلي و حديث دنيا سيد قوام را محکوم کردند ، کياافراسياب سيد قوام را تحويل علماء تسنن داد و ايشان نيز ميربزرگ را با سر برهنه و دست و پاي غل و زنجير کرده در ملاء عام حاضر کرده و سپس ايشان را محبوس کردند . اين عمل ايشان همراه با ظلم و تعدي کياافراسياب نسبت به شيعيان و دراويش باعث يک قيام مردمي گرديد . مردم با هجوم به زندان سيد قوام الدين را آزاد کرده و در مقابل نيروهاي افراسياب چلاوي مقاومت نمودند . ( 13 )
با آزاد شدن سيد قوام به دست مردم و قدرت يافتن مير بزرگ ، افراسياب چلاوي که با رسيدن به هدف خود از مسلک درويشي خارج شده بود به جهت قدرت و حکومت خود به طرف رقيبان قديمي خود يعني کيا جلاليان رفته و جهت مبارزه با ميربزرگ ايشان را دعوت به همکاري کرد . کيا جلاليان نيز از ترس قدرت گرفتن سيد قوام با افراسياب چلاوي متحد شدند و تصميم به از بين بردن مير بزرگ گرفتند . اين اتحاد چلاويان و جلاليان منجر به بروز جنگي ميان ايشان و ياران سيد قوام الدين که اين جنگ در پايان به علت انگيزه بالاي ياران مير بزرگ به نفع ياران او به اتمام رسيد .
در اين جنگ کياافراسياب چلاوي همراه با سه پسر وي کشته شدند . (14) اين پيروزي باعث قدرت يافتن ميربزرگ در منطقه گرديد . سيد قوام پس از قتل کيا افراسياب آمل را فتح کرده و حکومت مرعشيان را تاسيس کرد . اين تاسيس در سال 760 هجري نقل شده است .
عملکرد مرعشيان و تحولات سياسي ، اجتماعي دولت مرعشيان
سيد قوام الدين پس از فتح آمل و تاسيس حکومت مرعشيان ، از قدرت کناره گرفت و حکومت را به فرزندان خودواگذار کرد . اين تصميم مير بزرگ به جهت رسيدگي به امور ديني و معنوي مردم بود . اين جمله منسوب به ايشان است که من براي به دست آوردن دنيا قيام نکرده ام ، بلکه مقصود من رضاي خالق بوده است . (15)
اما فرزندان مير بزرگ که با توجه به شرايط زمانه و مشکلات منطقه اي توان اداره حکومت را در خود نمي ديدند با اصرار زياد سيد قوام الدين را با خود همراه نمودند . زيرا سيد قوام الدين با نفوذ معنوي که در ميان مردم داشت تحولي اساسي در آنان ايجاد مي کرد. به عنوان مثال زماني که يد قوام الدين به جهت رفتن به جنگ لباس رزم بر تن کرد ، مردم آن نواحي نيز به تبعيت از ايشان آماده براي جنگ و همراهي ايشان مي شدند . همچنين فعاليتهاي تبليغي سيد قوام نيز باعث شد که مردم دسته دسته به مذهب تشيع گرايش پيدا مي کردند . ( 16 )
برخورد مناسب و خوب سيد قوام الدين و فرزندانشان با مردم حتي با دشمنان ، باعث ايشان به سوي مير بزرگ مي شد . درخواست همسر کيا و که دشمن سيد قوام بود و در جنگ کشته شد مبني بر دفن محترمانه کيا و در پارچه هاي کتاني و موافقت سيد با اين امر ( 17 ) و يا موافقت با درخواست کيا جلال مستمر جهت محفوظ ماندن اموالش در صورت تسليم شدن وي و پايبندي به قول و قرار ايشان و فرزندان وي تحولي عجيب در دوست و دشمن و گرايش به ايشان و تشيع را در پي داشت . ( 18 ) . همچنين خدمات رفاهي اجتماعي مرعشيان پس از تسلط بر يک منطقه اعم از بازسازي مناطق جنگ زده ، ساختن ساختمانهاي عام المنفعه مانند مسجد ، بازار ، حمام ، حفر چاه و ... باعث محبوبيت بيش از پيش سادات مرعشي نزد مردم بود .
سيد قوام الدين که خود را شاگرد سيد عزالدين سوغندي مي دانست و از طريق آموزه هاي وي ادامه دهنده راه سربداران بود ف در عملکرد خود چنان عمل کرد که با اخلاق خوب و رفتار مناسب توانست دوست و دشمن را به سوي خود جذب کرده و قدرت بسياري در منطقه به دست آورد . ايشان مردم را به مذهب و راه و روش خود دعوت کرده و توبه کساني که به خدمت ايشان مي رفتند را به حکم الحکم بالظاهر مي پذيرفت . ( 20 )
سيد قوام الدين با تبليغ تشيع در منطقه و با رعايت زهد و تقوي به فرزندان خود تاکيد مي کرد که در مقام عدل و انصاف با مردم رفتار نمايند . امر به معروف و نهي از منکر را شعار خود قرار دهند و با مسلمانان با ملاطفت و مهرباني برخورد نمايند . ( 21 ) همچنين عملکرد ايشان در مراسم تدفين پيکر سيد عبدالله فرزند ارشد ايشان که به دست دشمنان کشته شد و با همان لباسهاي خون آلود دفن گرديد ، باعث تداعي حال و هواي شهداي کربلا و زنده شدن نام و ياد قيام کربلا شد . اين عمل سيد تاثيري عميق بر آداب و رسوم و مراسمهاي عزاداري شيعيان منطقه داشت و اثر آن تا حال ادامه دارد . ( 22 )
تاثيرات مذهبي قيام مرعشيان
تعاليم سيد قوام الدين را مي توان داراي 2 بعد دنيوي و معنوي دانست . ولي در بعد معنوي به ترويج اعتقادات تشيع اثني عشري با پوششي از فقر و درويشي مي پرداخت . محکوم شدن ايشان در جمع علما اهل تسنن نيز در همين راستا بود . همچنين يکي از علل حمله تيمور به مازندران نيز به گفته ي خود تيمور تشيع اين سادات بوده است . ( 23 )
در بعد دنيوي فعاليتها و تعاليم سيد قوام الدين تلفيقي از تعاليم شيعه ، همراه با ويژگيهاي سازمان فتوت عصر او بود که باپ يروي از برابري و مساوات و سالامي و رسيدگي و حمايت از فقرا و مساکين و رعايت عمل و انصاف به اين تعاليم مي پرداخت . ( 24 ) همچنين از عقايد مبرز سيد قوام ، مي توان به انجام امر به معروف و نهي از منکراشان کرد . وي اعتقاد داشت دين و دنيا از هم جدا نيست . ( الملک و الدين تومان ) . همچنين از عملکرد ايشان به دست مي آيد که وي به نوعي خلافت يا ولايت امر اعتقاد داشته است که در حيطه ي حکومتي خود رعايت مي کرده است . ( 25 )
ايشان تعاليم خود را دنباله تعاليم شيخ خليفه و شيخ حسن جوري بيان مي کرد . ايشان تعاليم شيخي انقلابي را با ايدئولوژي اعتقاد به ظهور امام زمان ( عج ) مطرح مي کرد . وي مذهب تشيع را از گوشه خانقاه ها و مساجد به متن جامعه کشيده و بعد دنيوي و انقلابي به آن داده بود .
اين رفتار ايشان تاثير شگرفي در دوست و دشمن گذاشته بود به گونه اي که اين عملکرد مثبت ، زمينه به وجود آمدن قيامهاي شيعي ديگر در خارج از طبرستان را به دنبال داشت . خاندان شيعي آل کيا و قيام ايشان در سرزمين گيلان را مي توان متاثر از قيام و عملکرد سادات مرعشي مازندران دانست . ( 26)
عوامل موفقيت مرعشيان در گسترش تشيع
با توجه به اينکه سيد قوام الدين فقيهي بزرگ بوده و متاثر از قيام سربداران و رهبران معنوي آنها به حمايت از مردم در مقابل ظلم و جور حکام وقت قيام کرد ، مي توان عوامل ذيل را در موفقيت سيد قوام و گسترش مذهب تشيع در سرزمين مازندران موثر دانست :
1 ـ رفتار مناسب و منصفانه و بدون تبعيض با دوست و دشمن
2 ـ شرکت دادن مردم در بازسازي و آباداني شهرها
3 ـ تقسيم راضي فتح شده و ثروتهاي به دست آمده بين مردم .
4 ـ حاکم کردن حکام و فرمانروايان عادل و مشرع
5 ـ حضور فيزيکي خود سيد قوام الدين مرعشي با لباسي رزم در بعضي از جنگها و آثار سياسي و اجتماعي آن .
6 ـ ايجاد عدل و انصاف بين مردم و تلاشي بسيار جهت از بين بردن ظلم و جور .
7 ـ از بين بردن طبقات اجتماعي با جاري کردن روش و منش درويشي و عياري بين مردم .
8 ـ خدمات اجتماعي فراوان و آباداني مناطق تحت تصرف به کمک خود مردم .
9 ـ تبليغ و آموزشي مذهب تشيع و درويشي در رشد فرهنگي مردم .
10 ـ صداقت در گفتار و رفتار در برابر مردم .
11 ـ عملکرد منصفانه طبق قول و قرار با دشمنان و متخامصان پس از جنگ يا صلح .
12 ـ مشاوره هاي مکرر بين پدر و فرزندان .
در پي موفقيت هاي مرعشيان در قلمرو حکومتي خود و قدرت يافتن ايشان عده اي از مخالفان اين حکومت که شامل زمينداران بزرگ محلي و اشراف و حاکمان مناطق اطراف بودند دست به پاره اي اقدامات بر عليه مرعشيان زدند که مقدمات رويارويي مرعشيان با مخالفان خود را فراهم نمود . اين مخالفان به ترتيب عبارتند از :
1 ـ کيا جلاليان که در منطقه ي ساري و قلعه توجي مستقر بودند .
2 ـ کيا جلال متمير که در قلعه فيروزکوه مستقر بود .
3 ـ کيا اسکندر سياوشي سخت کمان که در سواد کوه مستقر بود .
4 ـ استعداد و ملاک آن که همه تحت تسلط ملک قياد بودند .
در پي اختلافات فکري و اعتقادي بين سادات مرعشي و کيا جلاليان که يکي از ايشان در پي افزايش قدرت دنيوي جهت حکومت بر مردم و ديگري در پي افزايش قدرت دنيوي جهت اجراي حکم و دستورات الهي بود ، جنگي در بين اين دو قطب قدرت در منطقه باول رخ داد .
در اين جنگ کيا فخرالدين جلال و کيا وشتاسف که در قلعه توجي مستقر بودند ، شکست سختي خوردند .
کيا جلال مجروح شد و کيا وشتاسف فرار کرد ( 27 ) و کليه ي مناطق تحت اختيار ايشان به تصرف مرعشيان در آمد . در پي اين پيروزي کيا جلاليان و کيا چلاويان به تحرکات پراکنده اي در گوشه و کنار ، بر ضد مرعشيان پرداختند . قتل سيد عبدالله فرزند ارشد مير بزرگ از جمله اين فعاليتها بود . پس از کشته شدن سيد عبدالله مير بزرگ به فرزندان خود دستور داد که از گريه زاري دوري کرده و فرزند خود سيد عبدالله را با لباني خون آلود به خاک سپرد . ( 28 ) اين عمل سيد قوام حال و هواي واقعه ي عاشورا در مردم زنده کرده و روحيه ي عجيبي به ايشان داد . در ضمن اين عمل مير بزرگ احياء کننده فرهنگ قيام تشيع در بين مردم بود. در پي قتل سيد عبدالله مرعشيان تصميم به از بين بردن کامل دشمنان خود گرفتند .
سيد رضي در آمل مانده و سيد کمال الدين به منطقه بابل رفت . در اين جنگ فخرالدين جلال با 4 پسرش کشته شد و شتاسف فرار کرده در قلعه توجي مخفي شد . پس از محاصره قلعه و مقاومت ياران و شتاسف سرانجام با کشته شدن وشتاسف قلعه توجي نيز سقوط کرد . از اينجا بود که همسر وشتاسف درخواست نمود که بدن وشتاسف را با احترام در پارچه هاي کتاني دفن شود که با موافقت مير بزرگ اين کار انجام شد . ضمناً کمال اليدن مرعشي با دختر وشتاسف ازدواج نمود که اين زن مادر بزرگ ظهير الدين مرعشي مولف مشهور کتاب تاريخ طبرستان و مازندران مي باشد . ( 29 )
با سقوط قلعه توجي ، ساري که دارالحکومه کيا جلاليان بود نيز فتح شد . با فتح ساري حکومت مرعشيان با بلاد مختلف هم مرز شد .
همسايگان حکومت مرعشيان پس از فتح منطقه ساري :
پس از فتوحات اوليه و غلبه مرعشيان بر دشمنان خود اين حکومت با فتح ساري يا بلاد زير هم مرز همسايه شد :
1 ـ از مشرق با سرزمين استرآباد به سردمداري امير ولي استرآبادي
2 ـ از مغرب با سرزمين استرار به سرکردگي ملک قباد
3 ـ از جنوب با سرزمين سواد کوه و فيروز کوه به فرمانروايي کيااسکندر سخت کمان و کيا جلال متحير .
4 ـ از جنوب غربي با سرزمين تنکابن و قزوين .
پس از فتح ساري به علت اهميت کوهستان ، قلعه هاي سوادکوه و فيروزکوه نيز که هر دو تحت نفوذ کياجلال قسمير بود فتح گرديد . اين منطقه به علت اهميت آن کليد متصرفات آينده مرعشيان بوده ، زيرا ايشان را به خراسان و قومش نزديک مي کرد . آخرين منطقه اي که مرعشيان موفق به فتح آن شدند . منطقه رستمدار بود که به علت خلف وعده فرمانروايان آن در خصوص کمک به سادات مرعشي در فتح قلعه فيروزکوه کوتاهي کرد و به آزار و اذيت هواداران مرعشيان پرداختند . لذا مرعشيان تصميم به حمله ي آن منطقه را گرفتند . از بين جنگهايي که بين سيد فخرالدين و ملک قباد روي داد هم در سال 782 و هم در سال 783 هجري سادات مرعشي به پيروزي رسيدند . ( 30 )
همچنين در عرض سالهاي 784 تا 786 کليه ي قلعه هاي موجود در لواسان تا طالقان به تصرف سادات مرعشي درآمد . ( 31 )
موارد زير اشاره کرد : ( 32)
1 ـ کمک طلبيدن از مردم همان مناطق تصرف شده جهت آباد کردن آن منطقه
2 ـ حفر چاه هاي آب ، ساخت مسجد ، ساخت حمام ، ساخت بازار جهت رفاه مردم
3 ـ ترويج عدالت اجتماعي و برقراري عدل و داد
4 ـ بر طرف کردن فسق و فجور و اجراي امور شرعي و مذهبي
5 ـ نصب حاکمان عادل و با تقوي جهت اداره ي شهر
شهر قزوين در زمان مرعشيان تحت حکومت هيچ قدرتي نبود و ملوک الطوايف در اين منطقه مشغول شورشي و غارت بودند . از جمله قدرتهاي محلي در آن منطقه مي توان به قدرتهاي زير اشاره کرد .
1 ـ سلطان حسين پسر سلطان اويس ايلکاني در آذربايجان .
2 ـ شاه شجاع مظفري
3 ـ عادل آقا
4 ـ الموت که در اختيار کيايان هزار اسپي و گاهي اسماعيليان بود .
به همين دليل قزوين هميشه در معرض تهديد و تاخت و تاز ملوک الطوايف بود و به همين دليل بزرگان قزوين از مرعشيان خواستند که تحت الحمايه مرعشيان قرار گيرند و اين درخواست با موافقت سيد فخرالدين مواجه شد و قزوين فتح به صلح شد و حاکمي عادل براي آن منطقه در نظر گرفته شده و مشغول به کار شد . ( 33 )
سيد قوام الدين مرعشي که خود فقيهي بزرگ داراي تقوي و زهد بود ، با اجراي عدل و انصاف و پيروي از دستورات اسلام و پيروي از شريعت و مذهب تشيع سرانجام در سال 781 چشم از جهان فرو بست . ( 34 )
در سال 765 هجري امير تيمور لنگ در منطقه ماوراء النهر خروج کرد . وي به جهت کشور گشايي شروع به حمله به مناطق مجاور و سرزمينهاي اطراف خود نمود . در اين زمان اسکندر شيخي فرزند کياافراسياب که به دست سادات مرعشي به قتل رسيده بود از ياران و ملازمين تيمور لنگ بود . اسکندر شيخي به دليل دشمني و خصومتي که با سادات مرعشي داشت ، تيمور لنگ را تحريک به حمله و فتح مازندران مي نمود . ( 35 ) در اولين مرحله از حمله تيمور به مناطق شمال ايران و سرزمين مازندران ، وي موفق به فتح منطقه رستمدار شد ، اما پس از آن با امير ولي حاکم آن سرزمين صلح نمود .
امرولي حاکم منطقه رستمدار بود که چند مرتبه درصدد تجاوز به متصرفات مرعشيان برآمده بود ، اما با حمله مرعشيان مجبور به عقب نشيني و فرار شده بود . از طرفي نيز مرعشيان به دليل اينکه منطقه رستمدار را يک حائل و سپر در مقابل حملات تيمور مي دانستند ، با اميرولي حاکم رستمدار صلح کردند . ( 36)
در مرحله ي دوم حمله تيمور به منطقه رستمدار کل آن سرزمين به تصرف تيمور درآمد و تيمور هم مرز مرعشيان شد . در کل مي توان صلح اوليه تيمور با اميرولي را يک صلح صوري و ظاهري دانست ، زيرا تيمور با اطمينان از اين صلح به فتوحات ديگر خود در مناطق دور دست تر ، پرداخت .
تعهدات سيد کمال الدين جهت عدم حمله تيمور به مازندران
سيد کمال الدين به منظور جلب نظر تيمور و جلوگيري از حمله وي به سرزمين مازندارن و متصرفات مرعشيان تعهداتي را انديشيد . وي به جهت جلوگيري از حمله تيمور پسر خود غياث الدين را با تحف و هداياي گرانبهايي به اردوگاه تيمور فرستاد ، اما تيمور در برخورد يا نماينده مرعشيان به سردي برخورد کرده و اعتراض نبود که چرا خود حاکم مرعشيان يعني سيد کمال الدين جهت اداي احترام به نزد وي نرفته است و پاسخي مناسب به نماينده مرعشيان نداد . ( 37 )
مدتي بعد از ارسال نماينده مرعشيان مجدداً سيد کمال الدين حاکم مرعشيان ، فرزند خود سيد غياث الدين را با هداياي بسياري به نزد تيمور فرستاد و طي يک پيغام به تيمور عرضه داشت که :
ما جمعي از ساداتيم که در اين جنگل مقيم گشته و به دعاي دولت مواظبت مي کنيم . چون پدر اسکندر شيخي مرتکب ظلم شده بود ، آن ولايت به اطاعت ما درآمد ، و جز دعاگويي انتظاري نداريم . ( 38 )
از طرف ديگر اسکندر شيخي به دليل خصومت و دشمني با سادات مرعشي ، دائماً از کثرت اموال و ثروت موجود در سرزمين مازندران براي تيمور تعريف کرده و وي را ترغيب به حمله آن سرزمين مي کرد . نهايتاً نيز تيمور با محبوس کردن نماينده مرعشيان تصميم به حمله به متصرفات مرعشيان گرفت . در سال 794 هجري جنگ سختي بين مرعشيان و لشکر تيمور روي داد که مرعشيان شکست خورد و به قلعه ماهانه سر پناه بردند . ( 39 )
تسخير قلعه ماهانه سر دو ماه طول کشيد و در پايان سادات در سال 795 هجري تسليم تيمور شدند . به نقل از سيد ظهير الدين مرعشي تيمور اعتراف کرد که ، ثروت چند پادشاه که سرزمين آنها را تصرف کردم به اندازه ي ثروت سادات مرعشي که از قلعه ماهانه سر خارج کردم ، نبود . ( 40 )
شايد بتوان اين گفته تيمور را دليل بر دنياگرايي مرعشيان و ظلم و تعدي يا حداقل سست شدن ايشان نسبت به عدل و انصاف پس از فوت مير بزرگ دانست . ( 41 )
پس از صلح بين مرعشيان و تيمور سادات مرعشي با احترام به اردوگاه تيمور آورده شدند و در مقابل او قرار گرفتند . در اين ملاقات تيمور علت حمله خود را چنين بيان کرد که :
من به جهت ملک و مال نيامدم بلکه آمدن من به جهت مذهب شما بود که رافقي هستيد ، زيرا شما سب صحابه مي کنيد . ( 42 )
از گفته هاي تيمور ، تحريک و تهييج اسکندر شيخي کاملاً واضح بود که نتيجه دشمني وي با مرعشيان بوده است .
پس از گفته هاي تيمور خطاب ه سادات مرعشي ، سيد کمال الدين در يک حرکت شجاعانه پاسخي کوبنده به تيمور داد به گونه اي که تيمور عاجزانه پاسخ دادن به سيد کمال الدين گشته دستور داد که سريعاً سادات را از جلسه خارج کرده و در مقابل آن ف ايشان را به خط کنند . اسکندر شيخي نيز به علت کينه هاي شخصي در همين زمان حساس از تيمور درخواست کرد که دين سادات را به وي بسپارد تا انتقام پدر و برادران خود را از ايشان بگيرد .
اما تيمور جانب احتياط را گرفته و خطاب به اسکندر گفت علاوه بر تو حاکم و ملک طوسي و ملک رستمدار نيز صاحب خون و انتقام نسبت به اين سادات هستند و من بايد با ايشان نيز مشورت کنم . در اين زمان تيمور در مشورتي با ملک طوسي نظر وي ، پيرامون کشتن سادات ، مرعشي را خواستار شد .
خود اين سادات هيچ کدام از مردم ما را نکشته اند که بر ما قصاص لازم باشد . بلکه نوکران مجهول الهويه بعضي را کشته اند که هيچ قصاصي بر اين سادات لازم نمي آيد . اما بدان که ايشان سادات هستند و هر که ايشان را بکشد فرداي قيامتدر پهلوي يزيد لعين بايد بايستد و سوالات ايزدي را جواب دهد و من طاقت ايستادن در کنار يزيد لعين را ندارم . ( 43 )
پس از صحبتهاي ملک طوسي ، تيمور ضمن ابراز خشنودي و خرسندي از اين مشورت و با ابراز ناخرسندي از تحريکات و اغراض سليقه اي و شخصي اسکندر شيخي ، سادات را از غير سادات جدا کرده و غير سادات را کشته و سادات را تبعيد نمود .
اين گفتار ملک طوسي دلالت به شدت تاثير تعليمات و عملکرد سادات مرعشي داشته و بيان مي کند که دشمنان ايشان چگونه در مورد ايشان رفتار و قضاوت مي کرده اند .
پس از تصميم تيمور به تبعيد سادات ، وي ايشان را به منطقه ماوراء النهر تبعيد نمود . ( 44 ) اما براي جلوگيري از قدرت يافتن مجدد ايشان ، اين افراد را به مناطق مختلف تبعيد نمود . اين مناطق عبارتند از : ( 45 )
1 ـ عدواي را به جهت تسلط بر ايشان و جلوگيري از طغيان در نزديکي پايتخت خود ساکن کرد .
2 ـ عدواي را به سمرقند فرستاد
3 ـ برخي را به سيران فرستاد
4 ـ عدواي را به کاشمر تبعيد کرد
5 ـ گروهي را به خوارزم فرستاد .
6 ـ سادات غير از نسل مرعشيان به نقاط ديگر غير از نقاط فوق تبعيد شدند .
پايان حکومت مرعشيان
در واقع ميتوان گفت که تسخير قلعه ماهانه سر ، پايان قدرت حکومتي سادات مرعشي بود . البته ايشان بعد از فوت تيمور با بازگشت به سرزمين مازندران دوباره در آن سرزمين به حکومت پرداختند اما هيچگاه به قدرت اوليه خود و استقلال اوليه برنگشتند و در غالب يک حکومت محلي تحت حمايت صفويه قرار گرفتند . ( 46 )
سرانجام فرزندان سيد قوام الدين پس از تبعيد نيز بدين صورت رقم خورد که ، در سال 801 سيد سيد ککمال الدين در کاشمر از دنيا رفت ف مدتي بعد نيز سيد رضي الدين و سيد فخرالدين فوت کردند . بقيه فرزندان مير بزرگ همراه با فرزندان خود او فرزندان سيد کمال الدين ، سيد رضي الدين و سيد فخرالدين پس از فوت تيمور با موافقت فرزند تيمور يعني شاهرخ به موطن اصلي خود يعني مازندران بازگشتند ، اما هيچگاه به قدرت اوليه حکومت و دولت مرعشيان در زمان سيد قوام الدين و فرزندانش برنگشتند . ( 47 )
در بررسي و تحليل دولت مرعشيان به دست آمد که دولت سادات مرعشي متاثر از حرکت انقلابي شيعي ، رهبران معنوي سربدار تشکيل گرديد . اين دولت که در راس آن فقيهي بزرگ از علما شيعه قرار داشت . با الهام از عملکرد آزاديخواهان آن روزگار که عيران و صوفيان حامي رهبران معنوي سربدار بودند ، حرکت خود را آغاز کرده و تعاليم اخلاقي معنوي خود را در غالب فعاليتهاي صوفيانه آغاز کرد .
اين فعاليتها به علت آنکه برگرفته از مذهب تشيع بوده و از طريق عالمي شيعه که زهد و تقوي او زبانزد بوده ، ارائه مي گرديد به سرعت در بين مردم آن سرزمين جا باز کرده و تمامي دوست و دشمن را متاثر از اين تعاليم گردانيد . در بيان علل موفقيت زود هنگام سادات مرعشي مي توان از عملکرد منصفانه ايشان با مردمذ منطقه به عنوان عامل اصلي صحبت کرد .
عملکرد صادقانه ايشان در احترام به مخاطب و پايبندي به قول و قرار حتي در مقابل دشمنان باعث شد که ملک طوس که از رقيبان و دشمنان سادات مرعشي بود ، در مقابل تيمور به دفاع از ايشان پرداخته و مانع از کشته شدن سران اصلي اين حکومت و سادات مرعشي گردد . همچنين ميزان و نحوه ي خدمات اجتماعي از قبيل آباداني سرزمينهاي متصرفه و ايجاد امنيت اجتماعي و ... توسط ايشان مقدمات گرايش وسيع مردم منطقه به ايشان و مذهب تشيع را فراهم نمود . علاوه بر آن ارتباط بسيار زياد مير بزرگ با فرزندان خود و مشورتهاي ايشان ، ميزان موفقيت دولت مرعشيان را در صحنه هاي اقتصادي و فرهنگي دو چندان کرده بود . به گونه اي که اين آموزه هاي مستقيم و غير مستقيم فرهنگي اثرات اجتماعي بسياري را بر مردم و اجتماع گذاشت . عملکرد مناسب و ارائه خدمات به مردم مناطق متصرفه ، حضور مستقيم مير بزرگ در صحنه هاي کارزار جهاد اسلامي ، ارتباط نزديک و صميمي ايشان در ارائه آموزه هاي اسلامي و شيعي در جامعه حتي نحوه ي خاکسپاري فرزند مقتول ميربزرگ را مي توان از نقاط قوت فعاليتهاي فرهنگي ايشان دانست که اثرات اجتماعي بسياري را در آن زمان و حتي پس از آن در مناطق تحت تصرف مرعشيان و حتي سرزمينهاي اطراف به دنبال داشته است .
علاوه بر ذکر نقاط قوت مرعشيان در بررسي نقاط ضعف اين دولت مي توان به عدم وجود آثار علمي معتبر در اين دوره اشاره کرد ، زيرا با توجه به حضور فقيهي شيعه در راس حکومت ايشان همچنين با توجه به فعاليتهاي وسيع تبليغي و فرهنگي ايشان انتظار مي رود که آثاري مکتوب و معتبر در اين دوره توليد و بر جاي مانده باشد که متاسفانه در منابع تاريخي نه اثري به جاي مانده و نامي از آثار علمي منسوب به اين دوره بيان شده است .
البته علل و عوامل متفاوتي را مي توان در عدم تحقق اين امر بيان کرد که عبارتند از :
1 ـ تفکر و انديشه صوفيانه سوان اين حکومت مانع از رشد تفکر علمي آنان شده است .
2 ـ جنگهاي مکرر ايشان با دشمنان مانع از ايجاد فرصت مناسب جهت تاليف و توليد منابع علمي شده است .
3 ت با حمله تيمور به يان سرزمين و با دشمني تيمور با تشيع و افکار و مذهب شيعه اين اثار و منابع مخفي و يا نابود شده باشد .
آخرين نکته اي که پيرامون دولت مرعشيان در اين تحقيق به آن مي پردازيم ، بحث نسب اين سادات مي باشد که طبق بيان شجره نامه موجود در مقدمه کتاب تاريخ طبرستان ، رويان و مازندران مرحوم آيت الله مرعشي مدعي شده اند که نسب اين سادات از طريق حسين اصغر فرزند حضرت لي ابن الحسين زين العابدين به اين حضرت رسيده و ايشان از سادات حسيني محسوب مي شوند . اما در بررسي هاي صورت گرفته در اين پژوهش با مراجعه به کتب مختلف انساب از قبيل عمده الطالب ، المعقبون من آل ابي طالب ، ثقباء البشر و سراج الانساب به دست آمد که اين شجره نامه ادعا شده توسط مرحوم مرعشي مشوش بوده و نياز به تحقيق و بررسي بيشتري وجود دارد . البته ما درصدد رد و يا نفي سيادت اين علويان و سادات مرعشي نبوده و نيستيم بلکه فقط در بررسي و تطبيق اين شجره نامه ادعا شده به اين نتايج رسيديم .
در مقايسه و تطبيق اين شجره نامه ا کتاب مشجر عمده الطالب اثر مردم جمال الدين احمد در بسياري از قسمتهاي اين شجره نامه با آن کتاب اختلاف وجود داشت ( 48 ) . همچنين در مقايسه و تطبيق اين شجره نامه با کتاب شريف المعقبون من آل ابي طالب ( عليهم السلام ) که به بررسي اعقاب حسينيه حنفيه ، عباسيه ، عصريه ، جعفريه ، و عقيليه پرداخته است ، اختلاف کلي در نيمه ي اول اين شجره نامه با اعقاب بيان شده در آن کتاب وجود داشت . ( 49 ) همچنين اعقاب بيان شده در کتاب قباء البشر از فرزندان حضرت زين العابدين با اين شجره نامه اختلافاتي مشاهده گرديد .
تنها منبعي که در کتب انساب با شجره نامه ادعا شده توسط مرحوم آيت الله مرعشي ( ره ) تطبيق داشت کتاب شريف سراج النساب اثر استاد النسابه سيد احمد کياگيلاني بود . ( 50 )
موجود ، اين شجره نامه مشوق تشخيص داده مي شود و جهت اثبات اين اعقاب و نسب سدات دولت مرعشيان نياز به تحقيق و تفحص بيشتري وجود دارد .
1 ـ آملي ، اوليء الله ، تاريخ رويان ، تصحيح منوچهر ستوده ، بنياد فرهنگ ايران ، تهران ، 1348
2 ت حقيقت ، عبدالرفيع ، تاريخ جنبش سربداران و ديگر جنبشهاي ايرانيان در قرن هشتم هجري ، آزادانديشان ، 1360 ش
3 ـ خضري ، احمد ، تاريخ تشيع ، جلد دوم ، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ، قم ، 1386 ش .
4 ـ داودي الحسيني ، جمال الدين احمد و ابن عتبه ، تشجير عمده الطالب في انساب آل ابي طالب ، انتشارات حسيني ، قم ، 1427
5 ـ رابينو ، هـ . ل ، دودمان علوي در مازندارن ، ترجمه سيد محمدرضا طاهري شهاب ، ارمغان ، 1319 ش .
6 ـ رجايي موسوي ، سيد مهدي ، المعقبون من آل ابي طالب ، عاشورا ، قم ، 1385 ش
7 ـ کياگيلاني ، سيد احمد بن محمد ، سراج الانساب ، تحقيق سيد مهدي رجايي ، ناشر کتابخانه آيت الله مرعشي ، قم ، 1385
8 ـ مرعشي ، سيد ظهير الدين ، تاريخ طبرستان و رويان و مازندران ، کوشش سيد محمد حسين بسيجي ، شرق ، تهران ، 1368 ش .

پي نوشتها :
1 ـ سيد ظهير الدين مرعشي ، تاريخ طبرستان و رويان و مازندران ، شرق ، تهران 1368 ، ص 20 مقدمه .
2 ـ همان ، ص 267
3 ـ حقيقت ، عبدالرفيع ، تاريخ جنبشي سربداران و ديگر جنبشهاي ايرانيان در قرن هشتم ، آزادانديشان ، 1360 ، ص 253
4 ـ پيشين ، ص 166
5 ـ پيشين ، ص 273
6 ـ مرعشي ، سيد ظهير لدين ، تاريخ طبرستان و رويان و مازندران ، ص 40 مقدمه
7 ـ حقيقت عبدالرفيع ، تاريخ جنبش سربداران ، ص 254
8 ـ رابينو ف ه . ل ، دودمان علوي در مازندران ، ترجمه محمد رضا طاهري شهاب ، ارمغان ، 1319 ش ، ص 82
9 ـ آملي ، اوليا الله ، تاريخ رويان ، تصحيح منوچهر ستوده ، بنياد فرهنگ ايران ، تهران ، 1348 ، ص 205
10 ـ پيشين ، ص 84
11 ـ مرعشي ، سيد ظهيرالدين ، تاريخ طبرستان ، رويان و مازندران ، ص 175
12 ـ همان ، ص 176
13 ـ حقيقت عبدالرقيح ، تاريخ جنبش سربداران ، ص 259
14ـ آملي ، اولياالله ، تاريخ رويان ، ص 205
15 ـ مرعشي ، سيد ظهير الدين ، تاريخ طبرستان و رويان و مازندران ، ص 182
16 ـ همان ، ص 187
17 ـ همان ، ص 193
18 ـ همان ، ص 205
19 ـ حقيقت ، عبدالرفيع ، تاريخ جنبش سربداران ، ص 263
20 ـ پيشين ، ص 256
21 ـ خضري ، احمد ، تاريخ تشيع ، جلد دوم ف پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ، قم ، 1386 ش ، ص 135
22 ـ همان ، ص 135
23 ـ حقيقت ، عبدالرفيع ، تاريخ جنبش سربداران ، ص 270
24 ـ مرعشي ظهير الدين ، تاريخ طبرستان و رويان و مازندران ، ص 183
25 ـ مرعشي ظهير الدين ، تاريخ طبرستان و رويان و مازندران ، ص 183
26 ـ خضري ، احمد ، تاريخ تشيع ، جلد دوم ، ص 135
27 ـ مرعشي ، سيد ظهيرالدين ، تاريخ طبرستان و رويان و مازندران ، ص 187
28 ـ همان ، ص 189
29 ـ همان ، ص 193
30 ـ همان ، ص 210
31 ـ حقيقت ، عبدالرفيع ، تاريخ جنبش سربداران ، ص 265
32 ـ پيشين ، ص 265
33 ـ مرعشي ، سيد ظهير الدين ، تاريخ طبرستان و رويان و مازندران ، ص 214
34 ـ همان ، ص 215
35 ـ خضري ، احمد ف تاريخ تشيع ، جلد دوم ، ص 132
36 ـ پيشين ، ص 224
37 ـ حقيقت ، عبدالرفيع ، تاريخ جنبش سربداران ، ص 268
38 ـ همان
39 ـ مرعشي ، ظهير الدين ، تاريخ طبرستان و رويان و مازندران ، ص 230
40 ـ همان ، ص 234
41 ـ حقيقت ، عبدالرفيع ، تاريخ جنبش سربداران ، ص 272
42 ـ همان ، ص 270
43 ـ همان ، ص 271
44 ـ همان ، ص 272
45 ـ مرعشي ، ظهير الدين ، تاريخ طبرستان و رويان و مازندارن ، ص 236
46 ـ پيشين ، ص 273
47 ـ خضري ، احمد ، تاريخ تشيع ، جلد دوم ، ص 133
48 ـ داودي الحسيني ، جمال الدين احمد داين عنه ، عمده الطالب في انساب ابي طالب ، انتشرات حسين ، قم ، 1427 ، ص 91
49 ـ رجايي موسوي ، سيد مهدي ، المعقبون من آل ابي طالب ، عاشورا ، قم ، 1385 ، ص 299
50 ـ کياگيلاني ، سيد احمد بن محمد ، سراج لانساب ، تحقيق سيد مهدي رجايي ، ناشر کتابخانه آيت الله مرعشي ، قم ، 1385