شكرانه نعمت‏ها (1)

تهیه کننده: سید امیر حسین کامرانی راد
منبع: راسخون

دانستنی ها و دل نوشته هایی به مناسبت روز احسان و نیکو کاری

اشاره
اين روزها، چه اشك‏هايى كه از سر ندارى و رنج، بر زمين آرزو ريخته مى‏شود و چه دل‏هاى نازكى كه از سر اضطرار و ناراحتى شكسته مى‏گردد! دست‏هاى بى‏نيرو، چشم‏هاى پر اشك، قلب‏هاى آزرده، پاهاى ناتوان، سينه‏هاى خسته، دل‏هاى مضطرب، اتاق‏هاى سرد، محله‏هاى تاريك، شهرهاى بى‏روح، غروب‏هاى غمگين؛ همه و همه در آرزوى يك تكان فكر و انديشه و به اميد يك حركت خداجويانه و مهرورزانه از سوى نيكوكاران، در همه زمان‏ها، به ويژه روز احسان و نيكوكارى است.
اى كاش مى‏شد اين جهان كاشانه سبز
مى‏بود مهر و هم‏دلى در خانه سبز
اى كاش دهقان بشر همچون فرشته
مى‏شد طراوت‏بخش اين گلخانه سبز
اى كاش مى‏آمد ز عشق و هم‏نوايى
بر گلشن تاريك غم، پروانه سبز
فرهنگ خدمت و احسان
دانی که خدا چرا تو را داده دو دست؟
من معتقدم که اندر آن سرّی هست
یک دست به کار خویشتن پردازی
بادست دگر ز بی‏کسان گیری دست
حسّ بشری
دنیا، بستری برای ساختن خانه آخرت است.
کار نیک، احسان به مردم، خدمت صادقانه به دیگران، لذّت بردن از کمک رسانی به محتاجان، ابزار و مصالحی است که «سرای آخرت» را برای انسان بنیان می‏نهد و آباد می‏سازد و این توفیقی است که در همه کس نیست و لطفی است الهی که بر دست برخی از بندگان شایسته جاری می‏شود و به مردم می‏رسد.
سیادت و سروری نیز به فرموده حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در سایه خدمت به مردم و دلسوزی برای آنان است: «سیّد القوم خادِمُهم»(1)
گاهی بعضی از اعضای بدن «بی حسّ» می‏شود و هیچ درد و جراحت و آزاری را درک نمی‏کند. این «عصب مُردگی»، گاهی هم در اندام روح بشر پدید می‏آید. آدم‏ها هم گاهی «احساس» خویش را از دست می‏دهند و از رنج دیگران و محرومیّت فقیران و نیازهای نیازمندان، تأثر و و تألّمی در خود حسّ نمی‏کنند و عضوی جدا شده از پیکره جامعه می‏شوند. این نیز نوعی «عصب مردگی انسانی» است.
اگر سعدی می‏گوید: «بنی آدم اعضای یک پیکرند ...»، الهام از فرموده حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ است که آدمی‏زادگان را همچون اعضای یک جسد دانسته که همه با هم پیوند دارند و «چو عضوی به درد آورد روزگار دگـر عضـوهـا را نمـانـد قـرار».
حال اگر با درد یک عضو، عضو دیگر احساس درد نکرد، یا جدا شده از آن پیکر است، یا دچار «بی حسّی» است، یعنی نوعی «مُردگی»!
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
همدردی با مردم
آنان که توفیق خدمت به دیگران دارند، حسّ حیات و عصب انسانیت آنان زنده و بیدار و فعّال است و در این خدمت، «لذّت روحی» می‏برند و «نشاط معنوی» می‏یابند و به خدا نزدیک می‏شوند، البته با چاشنی خلوص و انگیزه پاک.
به فرموده پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ : دو خصلت است که چیزی بالاتر از آن دو نیست: یکی ایمان به خدا، دیگری سود رساندن به بندگان خدا (..الّنفعُ لِعباد اللّه).(2)
اینان یک گروهند و بی‏خیالان بی‏درد و دور از مردم و بی‏عاطفه و خودخواه و خودمحور هم گروهی دیگر، فاصله بین آنان نیز از بهشت تا دوزخ است.
به آنان چه که برخی، پول نسخه و ویزیت ندارند؛ برخی با حسرت، شاهد پرپر شدن عزیز خویشند و توان مداوا ندارند؛ از بی‏بضاعتی خانه خراب می‏شوند و از تنگدستی، ترک تحصیل می‏کنند و به دلیل ناداری و مسکنت، از تفریحات سالم و سفرهای تابستانی و زمستانی و تغذیه کافی و لباس آبرومند محروم‏اند!
بعضی بر این مسلک‏اند که «من» راحت باشم، دیگران هر طور شوند، به من چه؟ «من» به رفاه و پول و امکانات برسم، اگر هزاران بینوای زمین‏گیر و اجاره نشینان فقیر و غصه‏دارانِ بیمار و بی‏دارو و خانواده‏های بی‏بضاعت و یتیمان بی‏سرپرست و مناطق محروم و اقشار آسیب‏پذیر وجود داشته باشند، به من چه ارتباطی دارد؟
اگر این «من» بت نیست پس چیست؟ و اگر این «منّیت»، درد نیست پس چیست؟
آنان که کمر همّت می‏بندند و «رنج خود و راحت دیگران» را می‏طلبند، چند قدم به مرز انسانیّت نزدیک‏ترند و نشان می‏دهند که «انسان»اند و «احساس» دارند. خدمت به هم‏نوع، یک پلّه از هزار پله صعود تا قرب خدا و رسیدن به کمال مسلمانی است و بی‏دردی هم یکی از آن دردهاست که خود را نشان نمی‏دهد و رفته رفته، «هویّت انسانی» را تحلیل می‏برد و از افراد، چیزی باقی نمی‏گذارد، جز مشتی تمنیّات سیری‏ناپذیر و هیکلی با روحیّات حیوانی و فاقد هر گونه «احساس بشری»، و... چه بیماری خطرناکی!
«ابن یمین» در دعوت به خدمت و همدلی و همدردی با همنوعان سرودهایی دارد، از جمله چنین می‏گوید:
نَبُوَد مهتری به روز و به شب
باده خوشگوار نوشیدن
یا طعام لذیذ را خوردن
یا لباس نظیف پوشیدن
من بگویم که مهتری چه بُوَد؟
گر بخواهی زمن نیوشیدن
همگنان را زغم رهانیدن
در رعایات خلق کوشیدن
توفیق خدمت
لذّت بعضی در «خیر رساندن» به مردم است. این، توفیق الهی است. چنان نیست که هر کس متمکّن و موّجه بود، به این آسانی و بدون وسوسه‏های شیطانی، بتواند از موقعیت و ثروت و توانایی خود در راه خیر و خداپسندانه واصلاح معیشت مردم و رفع نیازها بهره بگیرد. خادمان خالص و مخلص، ستارگان زمینی‏اند که برای آسمانیان می‏درخشند و حجّت‏های الهی بر دیگران‏اند و خوشحال و خرسندند که مجرای فیض الهی و خیررسانی به بندگان قرار می‏گیرند.
امام علی ـ علیه‏السلام ـ درباره این گونه انسان‏های خدوم و خیّر که مورد عنایت خدایند می‏فرمایند:
«اِنّ اللّهَ خَلَقَ خَلقا مِن خَلقِهِ لِخَلقه، فَجَعَلَهُمْ لِلناسِ وُجوها و لِلمَعروفِ اَهلاً، یَفْزَعُ النّاسُ اِلیم فی حوائِجِهم، اُولئک الآمِنُون یومَ القیامة.»(3)
«خداوند، برخی از آفریده‏های خود را برای بندگانش خلق کرده است، آنان را مورد توجّه مردم و شایسته نیکوکاری قرار داده و مردم در نیازمندی‏هایشان به آنان روی می‏آورند. آنان در روز قیامت، ایمن و آسوده‏اند.»
به قول صائب تبریزی:
ای رهروی که خیر به مردم رسانده‏ای
آسوده رو، که بار تو بر دوش سائل است
گاهی کسانی قصد نیکی به دیگران دارند، امّا یا مجال نمی‏یابند، یا فرصت از دست می‏رود، یا عمرشان کفاف نمی‏دهد، یا وسوسه شیطان نمی‏گذارد، یا دلبستگی به دنیا یا تنبلی و بی‏حوصلگی مانع پدید می‏آورد، یا امروز و فردا می‏کنند، یا عوامل دیگر مانع این کار خیر می‏شود؛ از این رو غنیمت شمردن فرصت‏های خیررسانی و تباه نساختن فرصت مناسب، نشانه هوشیاری در کسب سعادت است.
امام باقر ـ علیه‏السلام ـ می‏فرمودند:
«اِذا هَمَمْتَ بِخیرٍ فَبادِرْ، فانّک لاتدری ما یَحْدُث.»(4)
«هر گاه تصمیم به کار نیکی گرفتی، درنگ مکن و در انجام آن بشتاب، چون نمی‏دانی که چه پیش خواهد آمد!»
آنان که در راه خیر کوشایند، بندگان خاصّ پروردگارند که توفیق خدمت یافته‏اند. مدال «خدمت» بر سینه دارند و دلی پرمهر در آغوش، گروه خونشان با مردم یکی است و همسایه دیوار به دیوار غم‏ها و شادی‏های مردمند. بار مردم را می‏بندند و گره از کارشان می‏گشایند. خدمت بی منّت را عبادت می‏دانند واجر و پاداش را تنها از خدا می‏خواهند، پرکارانِ کم ادّعایند، نه پرمدّعاهای کم کار! شعار را کار نمی‏دانند و کار را هم عار نمی‏شمارند. هر چه دارند، از مال و مقام و نفوذ و وجهه و دانش و توان و تخصّص، وقف بندگان خدا می‏کنند و این وقف‏نامه را به امضای خدا می‏رسانند و از اسارت دنیا رها می‏شوند.
کسی که تعلّقات مادّی و دلبستگی‏های دنیوی او را چنان اسیر ساخته که حاضر نیست از دارایی و توانایی خود، خرج راه خدا و خدمت به مردم کند، بیچاره و مسکینی است، در نِمای ثروتمندی، و اسیر و وابسته‏ای است، امّا در شکل و شمایل آزاد!
خوشا پیشتازان میدان این مسابقه، که گوی خدمت به مردم را از رقیبان می‏ربایند و در دفتر خدا امتیاز بیشتری برای خود ثبت می‏کنند. به گفته «میرزا افسر»:
آن کسی را بستایید که اندر همه عمر
بهر آسایش مردم قدمی بردارد
نیک مرد آنکه نگردد دل او هرگز شاد
مگر از خاطر کس، بار غمی بردارد
رمز و راز محبوبیّت
اینکه گفته‏اند:
هر چه کنی به خودکنی
گر همه نیک و بد کنی
سخنی حکیمانه و منطبق با رهنمودهای آیات قرآن و احادیث پیشوایان دین است. بازتاب عملکرد خوب و حسنات انسان و خدمت به همنوعان، در پرونده عمل و شخصیتِ دینی انسان متجّلی می‏شود و هر کس خادم مردم باشد، به خود و سعادت و آینده خویش خدمت کرده است و همین رفتار، سبب محبوبیّت نزد دیگران و حکومت بر دلها و نفوذ در جان‏ها می‏شود.
به فرموده حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ :
«جُبِلَتِ القُلُوبُ علی مَنْ اَحْسَنَ اِلیها وَ بُغْضِ مَن اَساءَ الیها.»(5)
«دل‏ها(ی انسان‏ها) بر این سرشته شده که هر که به آن‏ها نیکی کند دوست بدارند و هر که به آنان بدی کند، دشمن بدارند.»
در این زمینه، کلام علی ـ علیه‏السلام ـ نیز چنین است:
«مَنْ بَذَل معروفَهُ مالَتْ اِلیهِ القُلوُب.»(6)
«هر کس نیکی خویش را به دیگران نثار کند، دل‏ها به او گرایش می‏یابد.»
خادمان مردم، بر قلعه دل‏ها حکومت می‏یابند و فاتح دژ دل‏ها می‏شوند، بی‏آنکه سپاه و سواری داشته باشند و تیغ و تیری برکشند و برافکنند. سلاحشان همان خدمت به دیگران و اندوه‏زدایی از ایشان و گشودن بال رحمت و عاطفه بر آنان است.
تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن به دمی، یا درمی، یا قلمی یا قدمی
سعدی، در سروده‏های خویش با الهام از تعلیمات دینی، بر این امر مهّم بسیار پای فشرده و اشعار نغزی سروده است.
در یکی از سروده‏های خویش گوید:
مگردان غریب از درت بی‏نصیب
مبادا که گردی به درها غریب
بزرگی رساند به محتاج، خیر
که ترسد که محتاج گردد به غیر
به حال دل خستگان درنگر
که روزی تو دلخسته باشی مگر
درون فروماندگان شاد کن
ز روز فروماندگی یاد کن
نه خواهنده‏ای بر در دیگران؟
به شکرانه، خواهنده از در مران
نیکی به دیگران یا به خویش؟
وقتی مجموعه عالم هستی و نظام الهی حاکم بر آن، خدمت‏ها را بی‏پاسخ و پاداش نمی‏گذارد و خداوند، به اهل احسان و دستگیران از بینوایان پاداش عظیم و بی‏حساب می‏بخشد، پس می‏توان گفت، خدمت به مردم، نیکی به خویشتن است و چنین احسان‏ها و یاری‏هایی نه تنها گُم نمی‏شود، که به سوی خود نیکوکار برمی‏گردد. این مضمون بلند، که انگیزه آفرین و شوق‏انگیز است، در روایات متعدّدی مطرح شده است.
امام علی ـ علیه السلام ـ می‏فرمایند:
«مَنْ صَنَعَ مَعروفا فإنّما صَنَعَ الخیر لَنِفْسه و لا یَطْلُبُ مِن غیرهِ شُکْرَ ما اَوْلاهُ لَنِفْسِهِ.»(7)
«هر کس کار نیکی کند، به خودش نیکی کرده است و از دیگری پاداش و سپاس آن نیکی را که به خود کرده است، نخواهد.»
بازگشت ثمره احسان به خویشتن، هم در دنیاست، هم در آخرت. امّا از آنجا که آخرت سرای پاداش است، بیشترین رجوعِ ثمرات را باید در آنجا جست.
به قول صائب تبریزی:
تیره روزان جهان را به چراغی دریاب
تا پس از مرگ، تو را شمع مزاری باشد
در سخن دیگری، حضرت امیر ـ علیه السلام ـ از این نکته، چنین یاد می‏فرمایند:
«مَنْ عَلِمَ اَنّ ما صَنَعَ اِنّما صَنَعَ اِلی نفسِهِ لم یستَبْطِ النّاسَ فی شُکرِهم، وَلَمْ یستزِدْهُم فی مَودَّتِهم، فلا تلْتَمِسْ مِنْ غیرِکَ شُکْرَ ما اَتیْتَ اِلی نَفْسِک وَ وَقَیْتَ بِهِ عِرضَکَ.»(8)
«هر کس بداند که آنچه نیکی می‏کند به خودش می‏کند، مردم را به تأخیر در سپاس، نسبت نمی‏دهد و خواستار محبّت ورزیدن بیشتر مردم نمی‏شود. پس از دیگری مخواه که درباره آنچه به خودت نیکی کرده‏ای و آبروی خویش را حفظ کرده‏ای، سپاسگزاری‏ات کنند.»
کسی که با این دید، به عملکردها بنگرد، هرگز نه انگیزه «خدمت رسانی» خویش را از دست می‏دهد، نه از ناسپاسی و قدرنشناسی دیگران سست می‏گردد و نه در پی آن است که مردم از زحمات و خدماتش تقدیر و تجلیل کنند و بر او آفرین گویند و مراسم تکریم برایش برپا سازند.
آنکه برای خدا، به خلق خدا خدمت می‏کند، چشم داشت پاداش را هم تنها از خدا دارد و این مهم‏ترین عامل انگیزه آفرین است.
نباید پنداشت که زحمات هدر می‏رود و خدمت‏ها مورد توجّه قرار نمی‏گیرد، چرا که آنکه باید بداند و ارج نهد و پاداش بخشد، خداست و او کریم است و نیکی‏ها را پاداش مضاعف عطا می‏کند.
یکی از همسران پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نقل می‏کند که در خانه رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ گوسفندی ذبح شد و گوشت آن میان فقرا و همسایگان تقسیم گشت. پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ پرسید: چه باقی مانده است؟ گفتم: چیزی باقی نمانده است، جز یک پاچه گوسفند. حضرت فرمود: جز همین یک پاچه، بقیّه‏اش مانده است.(9)
در واقع، آنچه برای مصرف شخصی و خانواده مانده است، رفتنی است و آنچه که به دیگران احسان شده است، در بایگانی و ذخیره الهی ماندگار است و در شدیدترین روز نیازمندیِ انسان، به او بازمی گردد؛ با افزایشی چند برابر، و این وعده صادقِ الهی است.
عبدالرحمان جامی چه نیکو سروده است:
چند روزی زقوی دینان باش
در پی حاجت مسکینان باش
شمع شو شمع، که خود را سوزی
تا به آن بزمِ کسان افروزی
با بد و نیک، نکوکاری ورز
شیوه یاری و غمخواری ورز
ابر شو تا که چو باران ریزی
بر گل و خس، همه یکسان ریزی
باش چون بحر، زآلایش پاک
ببر آلایش از آلایشناک
گستره میدان خدمت
وقتی طرف حساب انسان‏های خدوم، پروردگار کریم است، در زمینه احسان و خدمت، مجالی گسترده گشوده می‏شود.
خداوند، حتّی به نیّت هم پاداش می‏دهد. از این رو، پیوسته باید در اندیشه خیر رسانی به دیگران بود، که خود این اجر دارد و اگر توفیق جامه پوشانیدن بر اندام این نیت فراهم شد، چه بهتر.
در حدیثی از حضرت رضا ـ علیه السلام ـ روایت است:
«روز قیامت، مؤمن را در پیشگاه خدا نگه می‏دارند تا از او حساب بکشند، عهده‏دار حسابرسی خداست. پرونده عملش را بر او عرضه می‏کنند. با اولین نگاهی که به گناهانش می‏افکند، رنگش از چهره می‏پرد و به لرزه می‏افتد، آنگه حسناتش را می‏بیند و شادمان می‏شود و چشمش روشن می‏گردد. وقتی به پاداش‏های الهی چشم می‏دوزد، خوشحال‏تر می‏شود. آنگاه خداوند به فرشتگان دستور می‏دهد: پرونده‏هایی را بیاورید که مربوط به کارهایی است که انجام نداده‏اند. آن‏ها را می‏خوانند. می‏گویند: خدایا، به عزّتت سوگند، خودت می‏دانی که هیچ یک از این کارهای خیر را انجام نداده‏ایم. خداوند می‏فرمایند: درست است و راست می‏گویید، ولی نیّت انجام آن‏ها را داشتید، ما هم در پرونده اعمالتان نوشتیم. آنگاه بر همان نیّت‏ها هم پاداششان می‏دهند.»(10)
چه چیزی از این بهتر که انسان، در نیت و در دل، در اندیشه خدمت‏رسانی و گره‏گشایی باشد. تا از پاداش همین نیت هم بی‏بهره نماند.
پس، دامنه «صالحات و خیرات» بسی گسترده است. از خدمتِ به ظاهر ناچیز و کوچک هم نباید چشم پوشید، که همان نزد خدای متعال، عظیم است.
حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می‏فرمایند:
«مَنْ اَماطَ اَذیً عن طریقِ المسلمینَ کُتِبَ لَهُ حَسَنةٌ وَ مَنْ تُقُّبِلَتْ لَهُ حَسَنةٌ دَخَل الجَّنَة.»(11)
«هر کس چیزی را که مایه رنج و آزار مسلمانان است، از سر راهشان بردارد، برای او یک «حسنه» نوشته می‏شود و هر کس یک کار نیک از او قبول شود، به بهشت می‏رود.»
این حدیث نیز، به گونه دیگری، گستره خدمت‏رسانی و صدقات و خیرات را نشان می‏دهد. از این رو برای هر کس امکان خوشه چینی از خرمن نیکی‏ها وجود دارد، حتّی با برداشتن سنگی از سر راه، یا خاری از مسیر روندگان، یا غمی از دلی اندوهگین، یا باری از دوش مستمند و ناتوان. ابیاتی از شاعری معاصر (علی بقا) می‏آوریم که الهام بخش این مفاهیم انسانی است:
خوش آن کسان که از احوال هم خبر دارند
خبر ز شادی و اندوه یکدگر دارند
چو شبنم از نظرِ باصفای پاکدلان
دلی به روشنی چهره قمر دارند
زفیض صحبتشان کام خلق شیرین است
همیشه خاصیت نخل بارور دارند
فکنده سایه رحمت به خشک وتر چون ابر
رهین دست و دل باز، بحر و بردارند
نوید صبح سعادت به خاص و عام دهند
همیشه حال نسیم خوش سحر دارند
نهند آب «بقا» بهر خضر، زآنکه چو من
گهی به محفل آزادگان گذر دارند(12)
باری... در بندِ «داشته‏ها» بودن و اسیر «خواسته‏ها» شدن، نوعی بردگی آشکار است. زهد، «نداشتن» نیست، بلکه «در بند داشته‏ها نبودن» است.
کسی که تعّلقات مادی و دلبستگی‏ها او را به اسارت کشانده است، چگونه می‏تواند دست یاری به سوی دیگران بگشاید، یا پای خدمتگزاری به آستان نیازمندان کشاند؟
خوشا پیشتازان میدانِ این مسابقه!
خوشا آنان که گوی خدمت به مردم را از رقیبان می‏ربایند و در دفتر خدا، امتیاز بیشتری برای خود، ثبت می‏کنند.
مهربانی کردن
پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمود: «هرکس که در راه خدا به طریقی به برادر مؤمنش مهربانی کند، خداوند از خدمت‏کاران بهشتی به خدمت او خواهد گمارد».
معنی احسان و جوانب آن
«احسان» از ماده «حسن» و در لغت به معنای خوبی، نیکی، نیکوکاری و بخشش است و در عرف هم به هرنوع خوبی، احسان اطلاق می‏شود. بدین ترتیب مفهوم آن گستره وسیعی را در بر می‏گیرد. احسان می‏تواند در اشکال مختلفی از قبیل انعام، انفاق، صدقه، وقف و رسیدگی به فقرا، یتیمان و درماندگان ظاهر شود. در نظر شرع و عرف، آنچه در مقابل شرّ و بدی است نیکی و خیر به شمار می‏آید و انجام دهنده آن عمل نیک، نیکوکار خوانده می‏شود.
خدا، الگوی احسان
خداوند، خود معدن احسان و بخشش است و عالم تجلّیگاه احسان اوست. هرچه را قابلیت وجود داشته باشد به فضل خودش، در نیکوترین شکل می‏آفریند. پروردگار بزرگ، انسان را بر دیگر موجودات برتری داد و در احسان به او سبقت گرفت؛ خداوندی که نعمتش را با کرم و بخشش خود آغاز می‏کند و اشتباهات بندگان را با بزرگواری می‏بخشاید و آنان را با یادآوری احسان خودش، به این امر مهم تشویق کرده است؛ آن‏جا که می‏فرماید: «احسان کن همان‏گونه که خداوند بر تو احسان کرد».
ضرورت نیکی
نیکی به دیگران اصل و محور همه خوبی‏هاست. دژ استوار و زکات نعمت‏هاست. احسان، تجارتی سودمند است که ضرر در آن راه ندارد و لبیک گفتن به نیروی ذاتی و درونی است؛ زیرا تمایل به خوبی و انجام دادن کارهای نیک از جمله ویژگی‏هایی است که خداوند حکیم در نهاد انسان قرار داده است. نیکوکار آخرت را می‏نگرد و زندگانی دنیا را دست‏مایه رسیدن به آخرت قرار می‏دهد. آن را غنیمت می‏شمارد و پیش از فرارسیدن مرگ، زاد و توشه می‏اندوزد. امام علی علیه‏السلام می‏فرماید: «حال که زنده و برقرارید، عمل نیکو انجام دهید؛ زیرا پرونده‏ها گشوده و راه توبه باز است و بدکاران امید بازگشت دارند». امام سجاد علیه‏السلام نیز می‏فرمایند: «هرکه شوق بهشت داشته باشد در انجام کارهای نیک درنگ نکند و از خواهش‏های نفسانی چشم بپوشد».
پاداش نیکی را خدا می‏پردازد
نیکوکاری بهره‏ای ماندنی و غنیمتی پایدار است. بالاترین زراعت و سودآورترین سرمایه است. نیکی کردن پاسخ گفتن به ندای «اللّه» است؛ خداوندی که هیچ عملی را بی‏جواب نمی‏گذارد و به نیکوکاران وعده پاداش در دنیا و آخرت داده است. او خود فرموده است پاداش نیکی را ضایع نمی‏کند. او توانگر و بخشنده‏ای است که مقابل هر عمل نیکی، چندین برابر آن پاداش می‏دهد.
قدردانی از نیکوکار
قرآن کریم می‏فرماید: «آیا پاداش خوبی، جز خوبی است». بنابراین در عوض احسان، باید احسان کرد و قدردانی و تشکر خود را ابراز نمود. این کار، و میل و رغبت نیکوکار را افزایش می‏دهد و انگیزه احسان را در وی قوی می‏سازد تا به کارهای نیک بیشتر مبادرت ورزد. علی علیه‏السلام می‏فرمایند: «هرگز نیکوکار و بدکار در نظرت یکسان نباشند؛ زیرا نیکوکاران در نیکوکاری بی‏رغبت، و بدکاران در بدکاری تشویق می‏شوند، پس هرکدام از آنان را بر اساس کردارشان پاداش ده».
سیمای نیکوکاران
نیکوکار، در انجام دادن عمل خیر، سستی به خود راه نمی‏دهد؛ بلکه در انجام دادن آن مشتاق و حریص است و با ذوق و علاقه وافر و انگیزه قوی بر کارهای خیر و ثواب سبقت می‏گیرد و در راه آن ثابت‏قدم است. او فروتن است و کارهای خیر او رنگ و عطر خدایی دارد و هرگز با ریا و تظاهر عمل نیک خود را باطل نمی‏کند. پیوسته در خفا احسان می‏کند تا نیازمند را شرمنده و حقیر نسازد. علی علیه‏السلام می‏فرماید: «نیکی کن آن‏چنان که دوست داری به تو نیکی شود».
احسان، راهی برای تصاحب دل‏ها
احسان مغناطیسی است که جاذبه قوی آن، سرسخت‏ترین انسان‏ها را به سمت خود می‏کشاند. نیکی به‏واسطه نیروی خارق‏العاده‏اش، نور صفا و صمیمیّت را بر قلب‏های تیره و تار می‏تاباند و دل‏های سخت و سنگی را در آسیاب مهر و مودت خرد می‏کند. احسان، پیوند دوستی و رفاقت را مستحکم می‏سازد و علایق و وابستگی‏های عاطفی را پررنگ‏تر می‏کند. در احادیث آمده است «با هرکه خواهی نیکی کن که امیر و فرمانروای او شوی» و «با نیکوکاری مالک دل‏ها می‏گردی».
احسان، مختصّ اغنیا نیست
شاید این‏گونه برداشت شود که احسان ویژه کسانی است که مال فراوان در اختیار دارند و دیگران را به سبب تنگی رزق، در احسان و نیکی و کمک به دیگران جایی نیست. قرآن کریم، این اندیشه را رد کرده، احسان را به هر اندازه باشد محترم و مفید می‏داند و می‏فرماید: «دیگران را برخود مقدم می‏دارند، در حالی که خود نیازمندند و آنچه دارند در اختیار آنها قرار می‏دهند».
ارزش نیکوکاری
دنیا مزرعه آخرت است و انسان، هرچه در این دنیا بکارد، در آخرت برداشت خواهد کرد و هیچ عمل خیر و شری از نظر خدا دور نمی‏ماند و عاقبت، صاحب آن نتیجه آن‏را خواهد دید.
اثر احسان
ببخش ای پسر کآدمی‏زادهْ صید
باحسان توان کرد، وحشی بقید
عدو را به الطاف گردن ببند
که نتوان بریدن به تیغ این کمند
چو دشمن کرم بیند و لطف وجود
نیاید دگر خُبث از او در وجود
کمک به مستمندان
«خداوند، روزی انسان‏ها را اندازه‏گیری و مقدّر فرمود. گاهی کم و زمانی زیاد. و به تنگی و وسعت به‏گونه‏ای عادلانه تقسیم کرد تا هرکس را که بخواهد، با تنگی روزی یا وسعت آن، بیازماید و با شکر و صبر، غنی و فقیر را بیازماید.»
خداوند برای فقیر در مال ثروتمند سهمی قرار داده است که باید بپردازد. او باید به مستمندان و درماندگان رسیدگی کرده و آنان را از خود نراند. قلبی را شاد کند و خداوند را از خود راضی سازد. به بهسازی زندگی فقرا و محرومان نظر و عنایت داشته باشد. دستِ از کارافتادگان و بیماران را بگیرد و مشکلات زندگی آنها را مرتفع سازد. خداوند می‏فرماید: «نباید صاحبان ثروت و نعمت درباره خویشاوندان خود و در حق مسکینان و مهاجران راه خدا از بخشش و انفاق کوتاهی کنند، بلکه باید با خَلقْ عفو و صلح پیشه کنند و از بدی‏ها آسان درگذرند. آیا دوست نمی‏دارید که خدا هم در حق شما مغفرت و احسان کند که خدا بسیار آمرزنده و مهربان است».
گذشت و احسان در کلام سعدی
تو با خلق سهلی کن ای نیکبخت
که فردا نگیرد خدا با تو سخت
گر از پا درآید، نماند اسیر
که افتادگان را بود دستگیر
نترسد که نعمت به مسکین دهند
وز آن بار غم بر دل این نهند
دل زیردستان نباید شکست
مبادا که روزی شوی زیر دست
احسان به یتیمان
یکی از جلوه‏های بارز احسان، نیکی به یتیمان و سرپرستی آنهاست. تأمین نیازهای مادی آنان، نگرانی بزرگی را از دل‏هاشان برطرف می‏کند. اینان، دل‏سوختگانی هستند که در غم فراق عزیز خود همواره در ناله و فغانند. از دست دادن نعمت پدر و مادر و مشاهده جای خالی آنها، در دل‏هایشان غمی فزاینده است. پس بر دیگران است که این خلأ را پر کنند؛ چه از حیث عاطفی، و چه مادی. خانه‏های آنها را روشن و باصفا نگه دارند و اجازه ندهند دیو فقر و افسردگی خانواده آنان را متلاشی کند. درد دل‏هاشان را بگوش جان بشنوند، آنان را بر زانوان خود جای دهند و دست نوازش بر سر آنها بکشند تا خلأ وجودی پدر و مادر، کم‏تر آنان را بیازارد.
حضرت علی علیه‏السلام و سفارش به یتیمان
علی علیه‏السلام ، این حاکم عدالت‏پیشه و قدرتمند رئوف، که روز و شب و آشکار و پنهان به یتیمان و فقرا رسیدگی می‏کرد، حتی در آخرین لحظات عمر گرانمایه‏اش، درباره آنان سفارش می‏کند و هنگامی که در بستر آرمیده و در انتظار ملک الموت است در آخرین وصیت‏های خود به فرزندانش می‏فرماید: «خدا را! خدا را! درباره یتیمان. نکند آنان گاهی سیر و گاهی گرسنه بمانند و حقوقشان ضایع شود».
سوره ماعون و رسیدگی به ایتام
ندیدی تو آن شخص ای مصطفی
که افکار می‏کرد روز جزا؟
همان شخص بیرحم و خوار و لئیم
که میرانَد از درگه خود یتیم
نکرده است ترغیب کس را تمام
که بر مرد مسکین ببخشد طعام
پس وای بر آن‏که خواند نماز
ولی هست غافل ز ذکر و نیاز
همانکس که چون طاعتی هم نمود
به دنبال تزویر و نیرنگ بود
کند بازداری ز انفاق مال
نکویی نکرده است در هیچ حال
برخورد با یتیمان در بوستان
چو بینی یتیمی سرافکنده پیش
مده بوسه بر روی فرزند خویش
یتیم ار بگرید که نازش خَرَد
و گر خشم گیرد که بارش برد
الا تا نگرید که عرش عظیم
بلرزد همه گر بگرید یتیم
برحمت بکن آبش از دیده پاک
بشفقت بیفشانش از چهره خاک
اگر سایه خود برفت از سرش
تو در سایه خویشتن، پرورش
یکی خار پای یتیمی بکند
به خواب اندرش دید صدر خُجند
نیکی به والدین
بالاترین احسان، احسان به پدر و مادرست؛ زیرا آنان، زندگی خود را وقف پرورش و تربیت فرزندان می‏کنند و در این راه هیچ‏گونه احسان و بخشش را از آنان دریغ نمی‏دارند. تمامی همّ و غم و فکر آنها صرف آسایش و پرورش صحیح فرزندان است و هرگونه رنج و محنت را به جان می‏خرند و سرانجام به فصل پیری و ناتوانی و بیماری می‏رسند. در این وقت، فرزندان، فرصت جبران آن محبت‏ها را پیدا می‏کنند و می‏توانند والدین خود را زیر سایه احسان خود بگیرند و باید که از هیچ کاری فروگذار نکنند. قرآن نیز، مسئله احسان به والدین را بعد از مسئله توحید و اهمیت ایمان به آن بیان کرده، می‏فرماید: «جز او را نپرستید و به پدر و مادر احسان کنید». در جای دیگر، فرزندان را از اهانت و بی‏احترامی به آنان نهی می‏کند و آنان را از گفتن «اُف» که کم‏ترین بی‏احترامی به حساب می‏آید منع می‏کند. در روایات آمده است: «نیکی به پدر و مادر از کریم‏ترین خوی‏هاست».
عمل نیک، تکریم نیکوکار
زندگانی دنیا، مهلت ابتلا و آزمایش است. عرصه مهیای آخرت شدن و کاشتن، و آخرت برداشت کردن است. دنیا هم‏چنین، مکان بهره‏مندی از نعمت‏های خداست و خدا را در هر نعمتی حقی است. هرکس آن را بپردازد فزونی یابد و آن‏کس که نپردازد و کوتاهی کند، در خطر نابودی گرفتار آید. پس هرچه کنیم برای خود کرده‏ایم. اگر خوبی کنم، جزای آن‏را دریافت می‏کنیم و اگر کردار بد مرتکب شویم، کیفر آن‏را خواهیم دید. علی علیه‏السلام می‏فرماید: «به راستی اگر نیکی کنی، به خود نیکی کرده‏ای». روزی امام علیه‏السلام فرمود: «من هرگز به هیچ کس نیکی نکرده‏ام!» مردم از روی شگفتی سرهایشان را بلند کردند. امام علیه‏السلام این آیه را خواندند: «اگر نیکی کنید به خود کرده‏اید و اگر بدی کنید به خود کرده‏اید.»
عفو و بخشش
خوی بخشش نشانه بزرگی روح و علو درجه انسان است. عفو و گذشت نیز نشانه بیداری نفس و بلندی ایمان است. عفو و گذشت یکی از جنبه‏های احسان است که در تعالیم دینی از آن یاد شده است و در رفتار پیامبران و امامان، به وضوح دیده می‏شود. خداوند بزرگ، با احسان واسع، گناهان و کردارهای زشت ما را می‏بخشاید و با توبه واقعی، آنان را ندیده می‏انگارد. گذشت از خطاها و اشتباهات دیگران نیز باید در رفتار هر مؤمن و دین‏داری وجود داشته باشد. در روایت آمده است: «نیاز گناه‏کار به احسان بیشتر از نیاز نیکویی کننده است».
احسان در سیره امامان معصوم(علیهم السلام)
امامان، ستارگان هدایتند و روشنای تیرگی‏ها. آنان کشتی نجات بشریتند. رفتار آنان الگویی جامع و کامل برای کسانی است که دل به وسعت وجودی آنان نهند. امامان، محور بخشندگی و فضل و کمالند و معدن عطوفت و مهربانی. همواره یار و مددکار فقرا و محرومان بودند و کمک به بیچارگان حتی در دل شب فصل جداناشدنی از زندگی سراسر جود آنهاست.
امام حسین علیه‏السلام و احسان به اعرابی
مردی اعرابی به مدینه آمد و پرسید که کریم‏ترین مردم کیست؟ گفتند: حسین بن علی علیه‏السلام . اعرابی امام را در مسجد یافت و مشکل خود را مطرح ساخت. امام به قنبر فرمود: آیا از مال حجاز چیزی به جای مانده است؟ عرض کرد: بلی، چهار هزار دینار. فرمود: حاضر کن که مردی [که] به آن از ما سزاوارتر است حاضر گشته. پس امام به خانه رفت و ردای خود را که از بُرد بود از تن بیرون آورد و آن دنانیز را در آن پیچید و پشت در ایستاد و از شرمِ رویِ اعرابی و از قلّتِ زر، از شکاف در، دست خود را بیرون کرد و شعری چند در عذرخواهی خواند.
سیره امام کاظم علیه‏السلام در نیکی به دیگران
در احوال امام کاظم علیه‏السلام آمده است: از همه مردم صله و احسانش نسبت به اهل و ارحامش بیشتر بود و پرستاری فقرای مدینه می‏کرد. شب که می‏شد زنبیلی که در آن پول و طلا و نقره و آرد و خرما بود بر دوش می‏گرفت و برای ایشان می‏برد و فقرا نمی‏دانستند که این احسان از چه کسی است.
فرمان به نيكوكارى
يكى از اوامر مهم الهى، عدل و احسان است؛ چرا كه احسان، بهترين زمينه‏هاى روحى، عاطفى، هم‏دردى وهم‏دلى را براى اقامه عدل فراهم مى‏سازد. از اين رو، خداوند مؤمنان را به دادگرى و رعايت عدل و انصاف در زندگى فردى، خانوادگى، اجتماعى، سياسى، اقتصادى و اخلاقى فرمان مى‏دهد كه نيكوكارى پيشه سازند و به يكديگر نيكى كنند.
احسان متقابل
در فرهنگ اسلامى و قرآنى، دنيا، تجارت‏خانه اولياى خدا و سراى بى‏نيازى و كشتگاهِ سرايى ديگر است. انسان آينده‏نگر، در پرتو بندگى شايسته در حق خداوند رحيم، با بندگان خدا از در نيكى وارد مى‏شود. قرآن كريم در زمينه احسان و نيكى چنين مى‏فرمايد: «همان‏سان كه خداوند در مورد تو نيكى كرده است، تو نيز درباره ديگران نيكى كن».
خداوند رحمان و رحيم در اين آيه، چهار اصل مهم را به دنياداران گوشزد مى‏كند:
1. در ميان تمام امكاناتى كه خدا به تو داده، سراى آخرت را بجوى كه گم شده اصلى توست.
2. هر كس بهره و سهمى در برابر خدا دارد. تو نه سهم خويش را فراموش كن و نه سهم ديگران را به جاى سهم خود بردار.
3. اساس عالم بر احسان متقابل است. پس همان‏گونه كه خداوند به تو تفضل دارد، تو نيز در سايه رأفت الهى به ديگران نيكى كن.
4. از ياد مبر كه انباشتن ثروت و سهيم نكردن ديگران، مايه فساد است؛ پس فساد نكن.
اوصاف نورانى نيكوكاران
از منظر قرآن كريم، اوصاف نيكوكاران و پرواپيشگان چنين است:
ـ آنان آنچه را پرورگارشان به آنها مرحمت كرده، دريافت مى‏دارند؛ يعنى با ميل و خشنودى اين مواهب الهى را پذيرا مى‏شوند.
ـ بخشى از شب را بيدارند و به عبادت و نماز شب مى‏پردازند.
ـ پيوسته در سحرگاهان استغفار مى‏كنند.
ـ در اموال آنها، حقى براى نيازمند و محروم وجود دارد.
امام صادق عليه‏السلام در اين زمينه مى‏فرمايد: «خداوند در دارايى توان‏گران، به جز خمس و زكات، حقوق ديگرى مقدر كرده است و آن حق معلوم و معيّن، چيزى است كه هر كس وظيفه خود مى‏داند از مالش بپردازد. او بايد به اندازه توان مالى‏اش آن مقدار را بر خود واجب شمارد و بپردازد».
فرجام خوش نيكوكاران
قانون جزاى احسان به احسان، نعمتى بزرگ از سوى خداوند كريم است كه وعده آن را به بندگان داده است. اين نشان دهنده اين است كه پاداش خداوند در برابر اعمال نيكوى بندگان نيز در خور كرم اوست نه در خور ميزان اعمال نيك بندگان، و اين‏گونه «نظر لطف و عنايت خداوند پيوسته با بندگان نيكوكار است.» همچنين ميوه و ثمره نيكوكارى و احسان در حق ديگران، پاداش باشكوه سراى آخرت را در پى خواهد داشت: «پس خدا پاداش اين جهان و پاداش نيكوى سراى آخرت را به آنان ارزانى داشت و خداوند نيكوكاران را دوست دارد».
آثار نيكوكارى از منظر قرآن
در انسان‏شناسى اسلامى، اگر انسان سرمايه هستى خود را صرفا صرف امور دنيوى كند، گرفتار خسران مى‏شود، ولى اگر آن را براى رسيدن به ابعاد تعالى‏بخش هزينه كند، در مسير رستگارى گام برداشته است. به همين دليل، نيكى در حق ديگران، به معناى گذشت از منافع مادى براى رسيدن به خير و منفعت اخروى است و مشاركت در آثار فردى و اجتماعى نيز در پرتو چنين هدف والايى معنا و مفهوم مى‏يابد.
در برخى آيات نورانى قرآن كريم، آثار و بركات الهى احسان و نيكوكارى چنين مطرح شده است:
ـ «براى كسانى كه نيكى كردند، در اين جهان نيكى است و بى‏گمان سراى واپسين بهتر است؛ چه خوب است سراى پرواپيشگان!»
ـ «پس، خدا پاداش اين جهان و پاداش نيكوى سراى آخرت را به آنان ارزانى داشت و خداوند نيكوكاران را دوست دارد».
تعديل ثروت و رفع نياز نيازمندان
از جمله راه‏هاى تعديل ثروت در جامعه اسلامى، سنت نيك احسان و نيكوكارى است كه آيين اسلام تأكيد زيادى بر آن دارد. ثروت ثروتمندان، امانتى الهى است تا افزون بر آنكه خود از آن بهره‏مند مى‏گردند و به قدر نياز آن را مصرف مى‏كنند، مازاد بر نياز خويش را به دستگيرى از نيازمندان تخصيص دهند. در اين صورت، افزون بر برطرف شدن نياز نيازمندان، روحيه افزون‏طلبى در جامعه به تعادلى نسبى مى‏رسد.
يك گرسنه به طعامى بنوازى روزى
بْه ز صوم رمضان است به شعبان بردن
بهْ ز آزادى صد بنده فرمان‏بردار
حاجت مؤمن محتاج به احسان بردن
شاد كردن دل ديگران
انسان در سايه احسان و بخشش به ديگران، بارى هر چند ناچيز از روى دوش آنان برمى‏دارد و دل آنها را شاد و مسرور مى‏سازد و ضمن افزودن احساس زندگى در ديگرى، احساس زنده بودن را درخود بارورتر مى‏سازد. به گفته خواجه عبدالله انصارى:
اگر بر آب روى خَسى باشى
و اگر بر هوا پرى مگسى باشى
دل به دست آر تا كسى باشى
دل‏های بهاری
بوی عید می‏آید، بوی شکفتن سیب و شکفتن گل‏ها و دیدارهایی که تازه می‏شود. بوی بهار می‏آید و دل‏های بهاری؛ دل‏هایی که عطر سیب و نسیم بهار را تنها برای خود نمی‏خواهند؛ دل‏هایی که شادی‏هایشان را با هم تقسیم می‏کنند و دستان نیازمند را در آغوش مهرشان می‏نوازند. بوی بهار می‏آید و بوی جوانه زدن حس نوع‏دوستی در دل‏های مسلمانان عاشق. بوی باریدن باران محبت می‏آید و قطرات زلال عشق که شور و شوق را به زندگی برمی‏گرداند و گرد غبار را از چهره‏ها می‏تکاند؛ بوی احسان می‏آید و نیکوکاری.
برّ و احسان
«بِرّ» و نیکوکاری، یکی از شاخه‏های مهم اخلاق اجتماعی است که سرچشمه همه نیکی‏ها به شمار می‏رود؛ از این رو امام علی علیه‏السلام می‏فرماید: «جامع خوبی‏ها در نیکوکاری‏ها است». «برّ» به معنای گستردگی انجام کار نیک است و به هرگونه اقدامی که به گونه‏ای در راستای خدمت به مردم و جامعه قرار بگیرد، گفته می‏شود. کسی می‏تواند از مال و ثروت بگذرد و از آن در راه خدمت به مردم بهره گیرد که پشتوانه ایمانی و عقیدتی استواری داشته باشد؛ چنان که امام صادق علیه‏السلام می‏فرماید: «نیکی به برادران دینی و تلاش و جدیّت برای رفع مشکلات آنان، در تمام زمینه‏ها و در هر شرایط، برخاسته از ایمان خالص است».
مهم‏ترین جزء ایمان
احسان و نیکوکاری، یکی از اصول اساسی ارزش‏ها در جامعه اسلامی است. براین اساس، خداوند در قرآن همگان را به انجام آن فرمان داده و پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله این آیه را جامع همه ارزش‏ها دانسته است. مرحوم علامه طباطبایی رحمه‏الله نیز می‏نویسد: «احسان، یعنی نفع و نیکی رساندن به دیگران، بدون انتظار پاداش متقابل و جبران نیکی؛ به گونه‏ای که در نیکی فزون‏تر و شایسته‏تر عمل کرده و در بدی در مرتبه‏ای پایین‏تر پاسخ دهد، یا اینکه به دیگران خدمت کند بی‏آنکه در انتظار پاداش باشد». آنچه از آیات قرآن به دست می‏آید این است که احسان، نوعی گذشت از حق شخصی و ایثار است. به همین دلیل مولای متقیان، علی علیه‏السلام می‏فرماید: «مهم‏ترین جزء ایمان، احسان به مردم است».
احسان در مکتب علوی
در جامعه‏ای که بر مبنای الگوی اسلامی و مکتب علوی تشکیل شده است، مسلمان نمی‏تواند در برابر نیازها و گرفتاری‏های برادران دینی خود بی‏تفاوت باشد، بلکه با احساس مسئولیت، در پی کمک و رفع مشکلات آنان خواهد بود. تا آنجا که در سخنان امامان معصوم علیهم‏السلام ، کمک به برادر دینی، با صد مرتبه طواف واجب خانه خدا برابری می‏کند. بر همین اساس، پس از اجرای حکم خدا و پیاده کردن احکام الهی، خدمت به محرومان، از شیرین‏ترین عبادت‏ها و سنت پیامبر و معصومان علیهم‏السلام بوده است.
احسان در گفتار امام علی علیه‏السلام
در وصیت نامه مولای متقیان آمده است که آن حضرت فرزندان و پیروان خویش را به دوستی و مهربانی سفارش می‏کند و می‏فرماید: «فرزندان دلبندم، به شما سفارش می‏کنم که به یکدیگر بپیوندید، به هم بذل و بخشش کنید، از نیکی کردن به یکدیگر غافل نمانید... و در نیکی و تقوا با یکدیگر همکاری کنید و در گناه و دشمنی دست به دست هم ندهید». ایشان در جای دیگر خطاب به یاران خویش می‏فرماید: «پشتیبان و یاور یکدیگر باشید. به هم مهر و عطوفت بورزید و با مال، به یکدیگر بذل و احسان کنید».
سهم نیازمندان
امیرمؤمنان علی علیه‏السلام فرمود: «نعمت‏های الهی در اختیار برخی از بندگان قرار می‏گیرد تا به دیگران هم از آن بدهند. اگر در این امر کوتاهی ورزند، نعمت الهی از آنان گرفته می‏شود و در اختیار دیگران قرار می‏گیرد». ایشان در جای دیگر می‏فرماید: «خداوند در میان اموال بی نیازان، سهمی برای نیازمندان قرار داد و پرداخت آن را بر ایشان لازم دانست. خدا فرمود: همه دارایی‏ها از آنِ من است و نیازمندان نان خوران من‏اند و توانمندان وکیلان من، و کسی که در برابر دستگیری نیازمندان کوتاهی کند، داخل جهنم خواهد شد».
آثار و برکات احسان
احسان و نیکی به دیگران، مانند دیگر اعمال نیکو آثار و برکاتی چون ایمنی از خطرات قیامت، خشنودی خداوند و ثوابی معادل رزمندگان و شهیدان بدر و احد به همراه دارد. امام صادق علیه‏السلام در این باره می‏فرماید: «اگر از منزلت مؤمن در پیشگاه خدا آگاه باشید، در برآوردن حاجت او کوتاهی نخواهید کرد». نیز از ایشان است که: «هر کس مؤمنی را شاد کند، پیامبر اکرم را شاد کرده و برآوردن حاجت مؤمن، مایه دفع بیماری‏هایی از قبیل جنون، جذام و پیسی است». مقدس اردبیلی، فقیه نامدار شیعه نیز در یکی از کتاب‏هایش می‏نویسد: «کسی که در پی حاجت و رفع نیاز برادر دینی‏اش باشد، خداوند متعالی نیز در صدد رفع نیازمندی‏های او خواهد بود».
نصرت الهی
یکی از آثار بخشش و احسان به نیازمندان، نصرت الهی است که در دنیا و آخرت شامل حال آدمی می‏شود. همچنین، مورد شفاعت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله قرار می‏گیرد و دعایش نیز مستجاب می‏شود. در حدیث آمده است: «هر مؤمنی که مشکل برادر مؤمن خود را برطرف سازد، خداوند متعالی هفتاد نوع از گرفتاری‏های وی را در دنیا و آخرت برطرف می‏کند».
احسان در سیره بزرگان
بزرگان دین نیز در سیره عملی خود چونان کلام گهربارشان، در پی خدمت به مردم و برآوردن نیازهای مسلمانان بوده‏اند. بامراجعه به کتاب‏های سیره، می‏توان موارد متعددی از خدمت بزرگان دین به مردم و سختی‏هایی را که در این راه کشیده‏اند مشاهده کرد. پیروان ائمه هدایت و عالمان بزرگ اسلامی هم به پیروی از معصومان علیهم‏السلام در طول حیات با برکتشان، خدمت به مردم را سرلوحه اعمال نیک خود قرار داده بودند. از آن جمله، امام خمینی رحمه‏الله بود که می‏فرمود: «اگر به من خدمتگزار بگویند، بهتر از این است که بگویند رهبر. رهبری مطرح نیست، خدمتگزاری مطرح است».
احترام به مؤمنان در سیره نبوی
پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «کسی که با سخنی محبت‏آمیز به برادر مؤمنش احترام کند یا حاجتی را از او برآورده سازد یا گرفتاری مؤمنی را برطرف نماید، همواره در سایه رحمت الهی خواهد بود». احترام به مؤمنان، رعایت وادای حق و حقوق ایشان و نیز احسان و نیکوکاری به آنها، از برنامه‏های قطعی زندگی رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بود و می‏توان ادعا کرد که این خوی پسندیده، از بزرگ‏ترین عوامل پیشرفت و موفقیت آن حضرت به شمار می‏آید. هر کس بر پیامبر وارد می‏شد، مورد احترام ایشان قرار می‏گرفت و چه بسا ایشان عبای خود را به جای فرش زیر پای او می‏گسترانید و بالشی که تکیه گاه خودش بود به او می‏داد.
آفتاب احسان
حسين اميرى
آفتاب زمستان را مى‏بينم كه از دستان مردمان مى‏تابد.
گرماى محبت را حس مى‏كنم.
دستانتان از ايمان پر باد، اى كسانى كه به يارى هم‏كيشانتان، با دست پراميد آمده‏ايد، بازار زندگى‏تان پررونق باد!
اى كسانى كه به بازار محبت، سكه احسان آورده‏ايد، صداى قدم‏هايتان پرطنين باد و قامت دينتان استوار!
گوهر ناب زيستن
احسان است كه گوهر ناب زيستن را به انسان هديه خواهد كرد.
خلل‏پذير بود هر بنا كه مى‏بينى
مگر بناى محبت كه خالى از خلل است
روا نيست تنها ماندن؛
روا نيست درمانده شدن در اين زمين بزرگ كه آدم‏هايش مى‏توانند مهر بورزند و احسان كنند.
روا نيست در اين زمين كه ميراث آدمى‏زاده‏هاست، آدمى دست‏هاى نيازش را بگشايد با شرم و آدمى ديگر دست‏هايش را بدزدد با غرور.
چه لب‏هاى خشكيده در پياده‏رو كه مى‏توان با محبت، شكوفايش كرد! شايسته نيست خيابان‏هايمان، پر از ناتوانى رهگذران باشد و كوچه‏هايمان خالى از بوى هم‏زيستى.
شايسته نيست خط فقر را بر پيشانى شهر ديدن و صداى مظلوم را نشنيدن.
زمين ما، با محبت همه چيز دارد، ولى بى‏محبت، هيچ چيز را نخواهد داشت.
عشق را قسمت كنيم
معصومه داوودآبادى
كلبه‏هايى سرد و خاموش، با دست‏هايى ترك‏ترك و پينه‏بسته.
اين كوچه‏هاى باريك، روايت رنج‏هاى توست؛ وقتى كه نمى‏دانى سفره خالى‏ات را چگونه بر كودكانت بگشايى.
به ريگزاران داغ دلت مى‏انديشم؛ به تو كه روح فسرده‏ات را به دندان گرفته‏اى و شب‏هاى بى‏مهتابت را هيچ چراغى روشن نمى‏كند.
آمده‏ام كه دستان خاكى‏ات را در دست‏هاى مهربانى‏ام بگيرم تا روزهاى سردت را خورشيد اميد، چراغان كند.
آمده‏ام تا آفتاب را بر سفره‏هاى عشق، قسمت كنيم.

پي نوشت :

1ـ میزان الحکمه، ج 4، ص 578.
2ـ بحارالانوار، ج 74، ص 137.
3ـ کنز العّمال، ج 6، ص 588.
4ـ کافی، ج 2، ص 142.
5ـ من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 381.
6ـ غررالحکم، حدیث 8642.
7ـ دعائم الاسلام، ج 2، ص 320.
8ـ معانی الاخبار، ص 141؛ بحارالانوار، ج 75، ص 42.
9ـ کنزالعمّال، حدیث 16150.
10ـ بحارالانوار، ج 4، ص 289.
11ـ کنزالعمّال، ج 6، ص 430.
12ـ شعر و زندگی، ص 67.

منابع:

1.ماهنامه گلبرگ، مرکز پژوهشهای صدا و سیما، شماره 13 ، میرصادق سیدنژاد
2.ماهنامه گلبرگ، مرکز پژوهشهای صدا و سیما، شماره 25، جواد محمدزمانی ـ ملیحه آقاجانی
3.ماهنامه گلبرگ، مرکز پژوهش های صدا و سیما، شماره 48، منیره زارعان
4.ماهنامه گلبرگ، مرکز پژوهشهای صدا و سیما، شماره 60 ، محمدجواد نوری
5. ماهنامه گلبرگ، مرکز پزوهشهای صدا و سیما، شماره72، زینب خاتون جلال کمالی
6. ماهنامه گلبرگ، مرکز پژوهشهای صدا و سیما، شماره96، مرضيه رضاييان
7. ماهنامه ادبی اشارات، مرکز پزوهشهای صدا و سیما، شماره 58
8. ماهنامه ادبی اشارات، مرکز پزوهشهای صدا و سیما، شماره94
9. ماهنامه ادبی اشارات، مرکز پزوهشهای صدا و سیما، شماره اشارات 106
10. فرهنگ خدمت و احسان، ماهنامه فرهنگ جهاد، ش31، حجت الاسلام جوادمحدثی