تبریز
حسین قرهچانلو
تاریخ تبریز، در دورهی تاریخی، ناحیهی تبریز کنونی مقر قبیلهی دالیان از قبایل ماد بوده است. در خلافت منصور که یزید بن حاتم مهلّبی ولایتدار آذربایجان بود، روّاد بن مثنی ازدی، نیای دودمان روادیان با گروهی از همقبیلگان ازدی خود در تبریز که در آن هنگام روستای کوچکی بود و بخشی از اقطاع او به شمار میآمد فرود آمد و با برادرش و جناء بن رواد کاخی در آنجا برآورد و بارویی پیرامون آن کشید و از آن پس تبریز رفته رفته شهری آبادان گردید و چندان نگذشت که در شمار شهرهای بزرگ آذربایجان درآمد. در اوایل قرن چهارم هجری که تبریز میان مرزبان مسافری و دیسم خارجی دست به دست میگشت، به واسطهی تبلیغی که ابوالقاسم جعفر بن علی از داعیان اسماعیلی آذربایجان در دورهی دعوت قدیم و وزیر دیسم میکرد شمار زیادی از مردم تبریز به کیش اسماعیلی درآمدند. در 345 ق تبریز به دست ابوالهیجا حسین روادی افتاد. وی دیوار تازهای گرد شهر برآورد و آن را تختگاه خود برگزید. در 434 ق که ابومنصور وهسودان بن محلان روادی بر تبریز فرمانروایی داشت زمین لرزهی شدیدی در این شهر وقوع یافت. در این زمین لرزه بخشهای وسیعی از شهر ویران گردید و میان چهل تا پنجاه هزار تن از مردم آن کشته شدند (این زمین لرزه در یکی از قصاید قطران، شاعر دربار وهسودان بازتاب یافته است). اما وهسودان به سرعت به بازسازی تبریز پرداخت و در 438 ق که ناصرخسرو از این شهر دیدن کرد آن را شهری آبادان یافت چندانکه دور باروی آن 5220 گام بوده است. به گزارش ابن حوقل تبریز در قرن چهارم شهری زیبا و آبادان و پر جمعیت و حاصلخیز بود، و بازارهای بسیار و داد و ستد فراوان داشته و در آن زمان مرکز آذربایجان و آبادترین شهر آن ایالت و در تملک خاندان بنی ردینی بوده است. مقدسی در احسن التقاسیم نیز تبریز را در آن روزگار آباد توصیف میکند و حتی میگوید آن را بر بغداد برتری میدهند. در 466 ق که طغرل بیک سلجوقی به تبریز آمد وهسودان به فرمانگزاری از امیر سلجوقی گردن نهاد و در تبریز به نام وی خطبه خواند. با این همه تبریز مستقیماً زیر سلطهی سلجوقیان نرفت و پس از سر آمدن دورهی سلاطین بزرگ سلجوقی و قدرت یافتن اتابکان در بخشهای گوناگون قلمرو ایشان که آذربایجان میان دو قدرت ایلدگزی در تبریز و احمدیلی در مراغه تقسیم شد، تبریز تختگاه اتابکان ایلدگزی گردید و تا آمدن مغولان در 617 ق این شهر همچنان تختگاه اتابکان آذربایجان بوده است. در سالهای 617 ق و 619 ق مغولان دوبار به پای دروازهی تبریز آمدند و هر بار تبریزیان با قبول ایلی و دادن باج سنگین شهر خود را از آسیب ایشان نگهداشتند. در 622 ق جلالالدین خوارزمشاه که از پیش مغولان میگریخت تبریز را از دست مظفرالدین اوزبک بیرون آورد. در 628 ق که مغولان در پی جلالالدین به آذربایجان رسیدند تبریز به دست نیروهای مغول افتاد و از آن پس تا پادشاهی اولجایتو که تختگاه خود را به شهر نوبنیاد سلطانیه انتقال داد، تبریز پایتخت ایلخانان مغول بوده است. در دورهی ایلخانان به ویژه پادشاهی غازان (694-703 ق) این شهر گسترش فراوان یافت. پادشاه و وزیرش رشیدالدین فضل الله هر یک محلهای در این شهر برآوردند که اولی بر شنب غازان و دومی به ربع رشیدی شهرت یافت. غازان در این شهرک که در مغرب تبریز ساخته شد مدارس، مسجد، دارالشفا، خانقاه، گرمابه و کتابخانهی بزرگی ساخت و موقوفههایی را به آنها اختصاص داد. ربع رشیدی در مشرق تبریز در محلی به نام ولیان کوه که اکنون کوه سرخاب یا عینلی زینلی خوانده میشود بنا گردید و پیرامون آن را خندق احاطه میکرد. این شهرک چندان آبادان بود و بناهایی چنان با شکوه و استوار داشت که بعدها ملک اشرف چوپانی واویس جلایری در آنجا سکونت گزیدند. غازان در نزدیک یکی از دروازههای جدید شهر کاروانسرا و بازار و گرمابهای برای مسافرین بنا کرد و از دورترین نقاط کشور درختان میوه به تبریز آورد و بر آبادی و بر زیبایی شهر افزود. در دورهی ایلخانان در تبریز گذشته از مسلمانان، شماری مسیحی، یهودی، شمنی و حتی بودایی نیز زندگی میکردند. اما در 694 ق که غازان رسماً به اسلام درآمد فرمان داد تا همهی مظاهر غیر اسلامی را از میان بردارند و همهی کلیساها و کنایس و معابد بودایی را در تبریز و دیگر شهرهای قلمرو ایلخانان ویران سازند. از آن پس نفوذ ادیان غیر مسلمان به ویژه بوداییان در تبریز به کلی از میان رفت. و در 697 ق مردم خود به هیجان آمده بقیهی کلیساهایی که هنوز در تبریز فعالیت داشته را ویران کردند. در عین حال در زمان ایلخانان پیروان مذاهب مختلف اسلامی از جمله شیعیان آزاد بودند. پس از برافتادن دولت ایلخانان، تبریز به دست امرای چوپانی افتاد. در 744 ق که ملک اشرف چوپانی به جای برادر مهترش امیر شیخ حسن نشست دورهی تاریک چهارده سالهای در تبریز آغاز میشود که یکی از سیاهترین ادوار تاریخ این شهر است. در همین سال وبای مهلکی در تبریز و پیرامون آن شیوع یافت و شمار زیادی از تبریزیان شهر و دیار خود را رها کرده به نواحی اطراف پراکنده شدند. کمیابی و گرانی بر مردم تنگ میگرفت و بیداد میکرد. ملک اشرف توان مردم را بریده بود و گفتهاند که در این روزها سه چیز در تبریز فراوان بود: بیداد، گرانی و وبا. در 757 ق قاضی محیالدین بَرْدَعی از تبریز به دشت قبچاق گریخت و از جانی بیک فرمانروای اردوی زرین خواست تا به تبریز آمده دست ملک اشرف را از ستم بر مردم کوتاه سازد. در اوایل سال 758 ق جانی بیک به آذربایجان تاخت و پس از شکستن و کشتن اشرف اموالی را که وی از مردم تبریز غارت کرده بود بر پشت 1800 استر و اشتر نهاد و با خود به دشت قبچاق برد. در 759 ق تبریز به دست امیر مبارزالدین محمد از شاهان آل مظفر فارس افتاد، اما زمان این تصرف دیری نپایید و پس از اندکی جلایریان شیعی مذهب بر این شهر دست یافتند و تا 788 ق که امیر تیمور، احمد ایلکانی را از تبریز بیرون راند تبریز در دست شاهان جلایری بوده است. به گفتهی حمدالله مستوفی در نزهةالقلوب، تبریز در قرن هشتم «قبة الاسلام» ایران بوده است. و با رویش 6000 گام بوده و 10 دروازه داشته است. ابن بطوطه نیز که آن روزگار تبریز را دیده از رونق اقتصادی و تنوع اصناف و جواهر فروشیهای بسیار و به ویژه از بازار بزرگ غازان آن حکایت میکند. در ایامی که تبریز میان امیران تیموری و جلایری دست به دست میگشت کلاویخو، سفیر اسپانیا در دربار تیمور، چندین بار از این شهر دیدن کرد. به گفتهی وی سراسر تبریز خیابانهای پهن و میدانهای بزرگی داشت و در پیرامون آنها ساختمانهای بلند برآورده بودند. در بازارهای شهر از انواع پارچههای ابریشمی و پنبهای و جواهر تا لوازم آرایش زنان به فروش میرفت. با اینکه قرایوسف ترکمان در 809 ق میرزا ابوبکر بن میرانشاه را شکست داد و بر تبریز استیلا یافت، در عین حال دخالت تیموریان در امور تبریز کوتاه نگردید و جهانشاه پسر قرایوسف تنها به یاری شاهرخ تیموری توانست برادر خود اسکندر را هزیمت دهد و بر تبریز دست یابد. اگرچه جهانشاه بیشتر دورهی 33 سالهی فرمانروایی خود را در کشورگشایی و جنگ با قدرتهای همسایه گذراند، اما به آبادانی تبریز نیز توجه داشت و بناهایی در این شهر برآورد که از آن شمار است گوگ مسجد یا مسجد کبود که کاشیکاری و معماری آن از بهترین نمونهی معماری و آرایش مساجد در جهان اسلام است. از حوادث مهم دوران جهانشاه قیام فرقهی حروفیه در تبریز است. به گزارش تاریخ تبریز تا قرن نهم هجری دختر فضل الله نعیمی تبریزی استرآبادی به نام کلمةالله هی العلیاء و مردی به نام یوسف در تبریز به ترویج طریقهی حروفی پرداختند و جمع کثیری از مردم دو محلهی سرخاب و چرنداب به اینان گرویدند و فتنهی بزرگی برپا شد و پس از کشته شدن حدود پانصد تن فتنه فرو نشست. در 872 ق که جهانشاه به دست اوزون حسن آق قویونلو کشته شد، تبریز به دست دستهی دیگری از ترکمنان آذربایجان افتاد که برخلاف ترکمنان قراقویونلو که شیعه مذهب بودند تمایلات سنی داشتهاند و تنها در دورهی اخیر فرمانروایی خود بود که از راه پیوند خویشی با مشایخ صفویه به تشیع گرویدند. در 907 ق شاه اسماعیل اول صفوی با شکستن الوند میرزا تبریز را به تصرف درآورد. تا این زمان بیشتر مردم تبریز به مذهب سنت و پیرو فقه شافعی بودند، اما پس از آنکه این شهر مدت کوتاهی تختگاه نخستین دولت شیعی سراسر فلات ایران گردید بیشتر مردم آن به مذهب تشیع درآمدند. در 920 ق که شاه اسماعیل در دشت چالدران از سلطان سلیم قانونی (918-926 ق) امپراطور عثمانی شکست خورد تبریز به تصرف نیروهای عثمانی درآمد، اما ترکان پس از دو هفته ناگزیر به ترک تبریز شدند. از آن پس تا پایان دورهی صفوی تبریز چندین بار به اشغال نیروهای ترک درآمد و یکبار مدت این اشغال 19 سال به درازا کشید (993-1012 ق). تبریز در آغاز قرن دهم هجری سیصد هزار نفر جمعیت داشت و مرکز و ملتقای جادههای ترانزیتی اروپا و آسیا و طرق کاروانروی تجارتی و محل تحویل و انتقال کالاها و مرکز صنایع ابریشمبافی و پشمبافی و ریسبافی و تیماجسازی و اسلحهسازی بوده است. گویند در اوایل دورهی صفوی تبریز ناگهان تنزّل یافت و تحت الشعاع اردبیل قرار گرفت ولی بعدها که پایتخت به قزوین و سپس اصفهان منتقل گردید دوباره تبریز در میان شهرهای آذربایحان شاخص شد. سیاحان اروپایی نیز که در قرن دهم از تبریز دیدار کردهاند، آن شهر را آبادان و از نظر اقتصادی و اجتماعی پر رونق وصف کردهاند (به عنوان نمونه رک به: سفرنامهی تاورنیه سفرنامهی کارری و سفرنامهی شاردن) در عین حال باید به یاد داشت که این شهر در طی جنگهای ایران و عثمانی آسیب فراوان دید و بارها تخریب شد. در هجوم افاغنه طهماسب وارث تخت و تاج ایران، که از اصفهان گریخته بود، وارد تبریز شد و در 1135 ق در آن شهر پادشاهی خود را اعلام کرد. در 1137 ق که اشرف افغان پسر عمویش محمود را در اصفهان کشت و خود جای او را گرفت برای بیرون راندن عثمانیها از مغرب ایران رهسپار جنگ با ایشان گردید، اما با اینکه پیروزیهایی نیز در این جنگ به دست آورد در پیمان صلحی که با ترکان بست، سراسر ولایات غربی ایران از جمله آذربایجان را به ترکان واگذاشت و تبریز تا 1142 ق، که نادر عثمانیان را نزدیک این شهر بشکست، در اشغال عثمانیها بود. در اواخر روزگار نادر هرج و مرج جدیدی آغاز شد و مردم تبریز را به سوی مردم ناشناسی که خود را سام میرزا میخواند کشاند. در دورهی سی سالهی پادشاهی کریمخان زند (1163-1193 ق) تبریز بار دیگر شکوفایی گذشتهی خود را بازیافت و از شهرهای پر جمعیت ایران گردید. در این زمان خاندان دنبلی بر تبریز حکومت داشتند. نجفقلی خان دنبلی که بیگلربیگی تبریز بود در 1194 ق حصاری بر گرد آن شهر کشید و هشت دروازه برای حصار تبریز قرار داد. آقا محمدخان قاجار در اواخر سال 1205 ق برای اشغال آذربایجان عازم آن سامان شد و تبریز را به متصرفات خود منضم ساخت. در دورهی قاجار، که توسعهطلبی روسیهی تزاری سراسر آذربایجان را تهدید میکرد، تبریز ولیعهد نشین و در واقع پایتخت دوم ایران گردید. با اینهمه در 1243 ق، که ایران برای دومین بار از روسیه شکست خورد، تبریز به اشغال نیروهای تزار درآمد. اما روسها پس از بستن پیمان ترکمنچای با دولت ایران، از این شهر بیرون رفتند و عباس میرزای ولیعهد دوباره به آنجا بازگشت. عباس میرزا با اینکه عمدتاً به جنگ سرگرم بود، در عین حال در آبادانی و توسعهی تبریز کوشید. هنگامی که کارشناسان فرانسوی به سرپرستی ژنرال گاردان برای اصلاح سپاه ایران و آمادهسازی آن برای رو در رویی با توسعهطلبی روسیه به ایران آمدند شمار زیادی از آنها در تبریز به کار پرداختند و یک کارخانهی تفنگ و فشنگسازی در این شهر بنیاد نهادند. در 1246 ق بیماری وبا و طاعون در تبریز شیوع یافت و شمار زیادی از مردم آن از میان رفتند. با اینهمه تبریز در 1266 ق حدود 100000 نفر و در 1308 ق میان 170000 تا 200000 نفر جمعیت داشته و نخستین شهر پر جمعیت ایران بوده است. در این دوره بنگاههای بازرگانی فراوانی در این شهر فعالیت میکردند و بازرگانان تبریزی کالاهای فراوانی، به ویژه از روسیه، وارد میکردند و به شهرهای دیگر میفرستادند. آمد و شد بازرگانان، نمایندگان کشورهای بیگانه در تبریز و دیدار تبریزیان از کشورهای اروپایی سبب گردید که اندیشههای نوین از جمله افکار آزادیخواهی در این شهر زودتر از جاهای دیگر گسترش یافت. در 1324 ق با برخاستن جنبش آزادیخواهی در ایران یکی از شکوهمندترین دورههای تاریخ تبریز آغاز گردید و نقشی فعال به عهده گرفت. در دورهی استبداد صغیر (1325-1327 ق)، که محمدعلیشاه تمامی نهادهای دموکراسی را در ایران بست، تبریز تنها شهری بود که دلیرانه در برابر زورگوییهای شاه ایستاد و سرانجام توانست نیروهای دولتی را که به سرکوبی آزادیخواهان شهر رفته بودند به زانو درآورد. در کشاکش آزادی و استبداد، مردانی چون ستارخان سردار ملی، باقرخان سالار ملی، علی مسیو، حاج علی دوافروش، ثقةالاسلام و صدها تن دیگر از تبریز برخاستند و در روزگار سیاه و ظلمانی مشعل آزادی را روشن نگه داشتند و پایمردیهای بسیار کردند. در اواخر دورهی قاجار چندین مدرسهی دینی در تبریز فعالیت میکردند که معروفترین آنها مدرسههای صادقیه، طالبیه و حاجی صفر عیسی را میتوان نام برد. از اواسط دورهی قاجار میرزا شفیع تبریزی (م 1301 ق) فرقهی شیخیه را در تبریز رواج داد. همینکه جنبش آزادیخواهی آغاز گردید، دشمنیهای شیخیه و شیعیان فروکش کرد و شیخیان مانند دیگر مردم تبریز در جنبش شرکت کردند و ثقةالاسلام، نوهی میرزا شفیع و پیشوای شیخیه، به دست روسها اعدام گردید (1330 ق) (= ثقةالاسلام). پس از بسته شدن قرارداد 1907 م که نفوذ روسها در بخش شمالی ایران بالا گرفت، سربازان روسی که هنوز از دولت برافتادهی محمدعلیشاه پشتیبانی میکردند تبریز را اشغال کردند و به آزار و کشتار آزادیخواهان پرداختند. اگرچه سرانجام روسها از تبریز بیرون رفتند، اما با درگیری جنگ جهانی اول (1914 م) باری دیگر به این شهر بازگشتند و تا سه سال بعد از رژیم تزاری برافتاد و دولت شوروی بر سر کار آمد روسها همچنان تبریز را در اشغال خود داشتند. در 1299 ش مردم تبریز به رهبری شیخ محمد خیابانی برای احیای آزادی در ایران قیام کردند اما نیروهای دولتی خیزش خیابانی را سرکوب کردند و خود او را کشتند. در دورهی 20 سالهی 1300 تا 1320 ش تبریز رونق و گسترش بیشتری یافت و کارخانهها و ساختمانهای دولتی فراوانی در آن بنیاد گردید. با درگیری جنگ جهانی دوم (1939 م) تبریز برای آخرین بار به اشغال نیروهای بیگانه درآمد و این بار نیروهای شوروی با توافق کشورهای متفق، بخش شمالی ایران از جمله تبریز را اشغال کردند. در سالهای اشغال تبریز به دست نیروهای شوروی حزب دموکرات آذربایجان کوشید تا برای این سرزمین حقوق خود مختاری بگیرد، دولت مرکزی نخست این خواسته را پذیرفت، اما پس از بیرون رفتن ارتش سرخ از ایران، ارتش دولت مرکزی خودمختاری طلبان را سرکوب کرد و تبریز که مرکز ایالت خودمختار آذربایجان بود بار دیگر به اطاعت دولت تهران درآمد. از سال 1342 ش، که نهضت روحانیت آغاز شد و سرانجام به پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 ش منجر شد، تبریز یکی از شهرهای پیشگام و فعال بود. روحانیان، روشنفکران، نویسندگان و انقلابیون نامداری در این سالها از تبریز برخاستند و در گسترش نظری و عملی انقلاب کوشیدند. در اوایل فروردین ماه 1341 ش که حادثهی سرکوب طلاب در مدرسهی فیضیهی قم به وسیلهی مأموران رژیم شاه روی داد، مدرسهی طالبیهی تبریز نیز مورد هجوم مأموران حکومت قرار گرفت. در سال 1356 ش به دنبال وقوع حادثهی 19 دی ماه در قم، تبریز در چهلمین روز شهیدان قم دست به شورش زد که به قیام 29 بهمن ماه مشهور است. آیةالله سید کاظم شریعتمداری که از مراجع درجهی اول تقلید آذربایجان شمرده میشد در سالهای 1340 تا 1343 نقش برجستهای در جنبش دینی ایفا کرد و آنگاه در سالهای 1356-1357 ش نیز یکی از سه مرجع عالی بود که رهبری انقلاب را از داخل کشور به عهده داشتند. در تشکیل گروههای چریکی و مسلحانه نیز تبریزیان نقش مهمی ایفا کردند که به عنوان نمونه میتوان به گروه مسلح شهید محمد حنیفنژاد و شهید سعید محسن اشاره کرد (= انقلاب اسلامی ایران).
وضعیت عمومی کنونی تبریز، در 1306 ش که آذربایجان به دو استان شرقی و غربی تقسیم گردید، تبریز مرکز استان آذربایجان شرقی تعیین گردید، در خرداد 1325 ش تبریز بار دیگر کرسینشین سراسر آذربایجان شد. اما در آبان ماه 1337 ش که بار دیگر آذربایجان را به دو استان تقسیم کردند، تبریز دوباره مرکز استان آذربایجان شرقی شد. این شهر در 1326 ش دارای دانشگاه گردید و امروزه دانشگاه تبریز یکی از بزرگترین و معتبرترین دانشگاههای کشور به شمار میآید و تقریباً در همهی رشتههایی که در ایران تدریس میشوند دانشجو میگیرد. موزهی تبریز که در 1327 ش بنیاد گردید از موزههای بزرگ کشور و دارای مجموعههای نفیسی از آثار باستانی این سرزمین است. تبریز دارای دو فرستندهی رادیویی و یک فرستندهی تلویزیونی است. در 1363 ش 287 مدرسه در تبریز فعالیت داشته که مجموعاً 191655 نفر دانش آموز در آنها درس میخواندند. در همین سال تبریز 472 مسجد، 5 کلیسا، 5 کتابخانه با 103685 مجلد کتاب داشته است، و 8 بنیاد آموزش عالی در این شهر دایر بوده که رویهم رفته 9918 نفر دانشجو در آنها تحصیل میکردند. تبریز با 14 بیمارستان و 2825 تخت از مهمترین مراکز درمانی کشور بوده است. فرودگاه بینالمللی تبریز این شهر را از راه هوا به سراسر شهرهای دارای فرودگاه کشوری و کشورهای بیگانه ارتباط میدهد. در جلگهی تبریز کشاورزی و دامداری رونق فراوان دارد و فرآوردههایی چون غلات، پنبه، گیاهان علوفهای، میوههای جالیزی و درختان میوه از آنجا به دست میآید. تبریز در زمینهی صنایع سنتی مانند قالیبافی سابقهی دیرینهای دارد و هنوز دهها هزار تن از مردم این شهر و بخشهای پیرامون آن پیشهی قالیبافی دارند و قالیهای بافت تبریز از قالیهای بسیار مرغوب بافت ایران به شمار میآید. از 1344 ش تبریز به صورت یکی از قطبهای صنعتی کشور درآمد و امروزه در این شهر دهها کارخانهی بزرگ و کوچک به فرآوردن و ذخیره و آمادهسازی انواع کالاهای صنعتی و غذایی اشتغال دارند. از مهمترین کارخانههای تبریز، کارخانههای تراکتورسازی، ماشینسازی، پالایشگاه نفت، کارخانههای متعدد ریسندگی و بافندگی، سیمان، کبریت، نوشابه و شیر پاستوریزه را میتوان نام برد. شهرستان تبریز دارای پنج بخش، اسکو (یک مرکز شهری با 25 آبادی)، آذرشهر یا دهخوارقان (3 شهرک و 39 آبادی)، هریس (یک مرکز شهری با 89 آبادی)، بستان آباد یا اوجان (با 4 دهستان و 194 روستا) و شبستر یا ارونق یا انزاب (با یک مرکز شهری 6 دهستان) است. مردم تبریز به دو زبان فارسی و ترکی سخن میگویند و مگر اندکی ارمنی و پیرو ادیان دیگر بقیه مسلمان هستند. از میان مسلمانان نیز اندکی اهل سنت و اهل حقاند و اکثراً پیرو مذهب تشیع به شمار میآیند.
بناهای تاریخی و رجال تبریز، در درون و پیرامون تبریز بناهای کهن فراوانی یافت میشوند. مهمترین آنها عبارتند از: مسجد علیشاه، مسجد جهانشاه، مسجد جامع، مسجد حجةالاسلام، مسجد حاج ملاعلی، شاه گلی، بقایای ربع رشیدی و مقبرةالشعراء. در تبریز بقعهها و امامزادههای متعدد نیز وجود دارند که در ذیل عناوین امامزاده و یا بقعه به آنها اشاره شده و یا در ذیل نامهای اشخاص مدفون در آنجاها خواهد آمد. از تبریز شخصیتهای علمی، دینی، سیاسی، ادبی و اجتماعی بسیاری به عرصه آمدهاند. جز آنچه که در متن مقاله به آنها اشاره شده به عنوان نمونه میتوان به این کسان اشاره کرد: زینالعابدین تبریزی (از عالمان معاصر شیخ بهایی)، میرزا عبدالله افندی (م 1130 ق) صاحب ریاض العلماء، میرزا احمد مجتهد (م 1265 ق)، میرزا باقر تبریزی (م 1285 ق)، حاج میرزا لطفعلی تبریزی (م 1302 ق)، محمدعلی مدرس تبریزی، صاحب ریحانة الادب، و محمدعلی قاضی طباطبایی (م 1358 ش). شاعران و ادیبان پارسیگوی زیادی نیز از تبریز برخاستهاند که میتوان از قطران تبریزی، صائب تبریزی (م 1081 یا 1086 ق) و محمدحسین شهریار (1360 ش) یاد کرد (هر یک از عناوین یاد شده در ذیل عنوان تبریزی و یا عناوین ویژهی خود آمده و یا خواهند آمد).
نمایش منبع ها:
معجم البلدان، یاقوت، لایپزیک، 832/1؛ احسن التقاسیم، ترجمهی فارسی، 561/2؛ صورةالارض، ابن حوقل، ترجمهی فارسی، 84-85؛ الکامل فی التاریخ، 36/8؛ نزهةالقلوب، حمدالله مستوفی، 86؛ تقویم البلدان، ابوالفداء، ترجمهی فارسی، 463؛ مرآة البلدان، صنیع الدوله، 343/1؛ بستان السیاحة، شیروانی، 186-187؛ ناسخ التواریخ (قاجار)، سپهر، 56/1-57؛ تاریخ و جغرافیای دارالسلطنة تبریز، نادرمیرزا، 149؛ سفرنامهی ابن بطوطه، ترجمهی فارسی، 253/1؛ تاریخ هجده سالهی آذربایجان، کسروی؛ تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ملکزاده؛ دایرةالمعارف سرزمین مردم ایران، 299؛ تاریخ ایران (کمبریج)، مجلدات 4 و 5؛ تاریخ تبریز، مینورسکی، ترجمهی فارسی؛ تاریخ تبریز تا قرن نهم هجری، محمدجواد مشکور؛ تاریخ ایران، ترجمهی کریم کشاورز، 491؛ تاریخ مغول، عباس اقبال؛ سفرنامهی کلاویخو، ترجمهی فارسی، از 161 به بعد؛ سرزمینهای خلافت شرقی، لسترنج، ترجمهی فارسی، 171؛ سفرنامهی تاورنیه، ترجمهی فارسی، 66؛ سفرنامهی کارری، ترجمهی فارسی، 20؛ سفرنامهی شاردن، ترجمهی فارسی، 402/2؛ جغرافیای کامل ایران، 91/1؛ سرشماری عمومی نفوس و مسکن، 1365 ش.
منبع مقاله :
دائرةالمعارف تشیع، جلد 4، (1391) تهران: مؤسسهی انتشارات حکمت، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}