تا چهل روز هر روز مسبّحات را بخوان

من با قدرت زيادي براي توفيق تشرّف به پيشگاه حضرت بقية اللّه ارواحنا فداه تلاش كردم و در اين راه ذكر و دعا و توسّلي كه بلد بودم فرو نگذاشتم ولي توفيق حاصل نشد، شبي در عالم رؤيا به من گفته شد: شما در اين راه موفق نخواهيد شد، زيرا فلان صفت در شما هست، تا اين صفت را داشته باشيد لياقت ديدار كعبه مقصود را نخواهيد داشت،‌ چون بيدار شدم توبه و انابه كردم و براي اصلاح خويشتن هر روز چند ساعت در حجره را مي‎بستم و مشغول تلاوت قرآن مي‎شدم، بعدها به نظرم رسيد كه اين مدت را در خارج شهر و در فضاي آزاد در محضر قرآن باشم و لذا مدّتي طولاني همه روزه به صحرا مي‎رفتم و ساعتها در محضر قرآن بودم و تلاش مي‎كردم كه قرآن را با تدبيرو تعقّل تلاوت كنم و اعمال و عقايد خود را با آن تطبيق نمايم.
روزي مشغول تلاوت قرآن بودم، صدائي شنيدم كه به من گفت: «تا چهل روز هر روز مسبّحات را بخوان و شبهاي جمعه سورة‌ مباركه اسراء را بخوان،‌ بعد از چهل روز من مي‎آيم و تو را به محضر شريف حضرت بقيه اللّه ارواحنا فداه مي‎برم.
«مسبّحات» عبارتند از سوره‎هايي كه با «سبح» «يسبح» «سبحان» آغاز مي‎شوند و آنها عبارتند از سوره‎هاي - اسراء و حديد، حشر، صف، جمعه، تغابن، اعلي.
امام باقر (ع)‌ مي‎فرمايند: هر كس شبها پيش از آنكه بخوابد همه مسبّحات را بخواند نمي‎ميرد، جز اينكه حضرت قائم (ع) را درك كند و اگر قبل از ظهور آن حضرت بميرد در بهشت همسايه حضرت رسول (ص) مي‎شود، و در مورد سوره اسراء‌ را نيز امام صادق (ع) فرمودند: هر كس هر شب جمعه سوره اسراء را بخواند نمي‎ميرد جز اينكه حضرت قائم (ع) را درك كند و از ياران او باشد.
شيخ حسن علي اصفهاني مي‎گويد: تا چهل روز هر روز مسبّحات را خواندم و شبهاي جمعه سوره اسراء را خواندم، روز چهلم آن شخص آمد و گفت:‌ بيا.
مقداري راه رفتم به دره‎اي رسيدم در سرازيري دره به من گفت: من راهنما بودم من مي‎روم هنگامي كه تو به آخر دره برسي وجود مقدس حضرت كعبه مقصود را بر فراز تپه خواهي ديد.
چيزي نگذشت وجود مقدّس حضرت بقية اللّه ارواحنا فداه را در هاله‎اي از نور بر فراز تپه ديدم، فرمودند: اگر بخواهي يكبار ديگر مرا ببيني وعده من و شما در حرم مطهّر جدّ بزرگوارم علي بن موسي الرضا (ع)، اين را فرمودند و از چشمم غايب شد، مدتها گريستم و مهيّاي سفر شدم، در مدت چهل روز خودم را به مشهد مقدس رسانيدم، غسل كردم و وارد حرم شدم، كعبه مقصودم را باز در بالاي سر امام رضا (ع) ديدار كردم حضرت فرمودند: وعدة من و شما در حرك مطهر جدّ بزرگوارم «امام» حسين (ع) اين را فرمودند و از چشمم غايب شدند،‌ شروع كردم به سر و صورت خود زدن، جمعيتي در اطراف من گرد آمدند كه چه شده؟ به هر شكلي بود بر خودم مسلط شدم و از ميان جمعيت بيرون رفتم، 10 روز در مشهد اقامت نمودم و سپس راهي عتبات عاليات شدم.
دو ماه در راه بودم و بعد از دو ماه به سرزمين مقدس كربلا رسيدم، غسل كردم، وارد حرم حسيني شدم، خورشيد امامت را در حرم امام حسين (ع) زيارت كردم و خود را بر قدمهاي مباركش انداختم.
حضرت فرمودند: شيخ حسن حاجتت چيست؟
گفتم: آقا آنچه من فقط از شما مي‎خواهم اين است كه هر كجا باشم بتوانم شما را زيارت كنم، فرمودند: هر وقت خواستي مرا زيارت كني آيات آخر سوره مباركه حشر را با دعاي عهد بخوان،‌ اين آيه‎ها عبارتند از آية تا آخر سوره حشر از آيه 21 الي 24 و دعاي عهد عبارت است از دعاي كه محدث قمي در اواخر مفاتيح آورده است[1].

پی نوشت:

[1] - سرگذشتهاي تلخ و شيرين قرآن: ج 2، ص65 - اصول كافي: ج 2، ص 620.