کلمات اشاری
کلمات اشاری، اصطلاحی است که از واژهای یونانی ἔνδειξις (به معنی اشاره کردن) مشتق شده و با کاربرد تعبیرات زبانشناسی معینی برای مشخص کردن جای چیزها در زمینهی متنی مکانی - زمانی، اجتماعی و گفتمانی ارتباط دارد.
نویسندگان: نینانورگارد، بئاتریکس بوسه، روسیو مونتورو
برگردانندگان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمند فر
برگردانندگان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمند فر
به دو تعریف این اصطلاح که در زیر آمده توجه کنید:
کلمات اشاری، اصطلاحی است که از واژهای یونانی ἔνδειξις (به معنی اشاره کردن) مشتق شده و با کاربرد تعبیرات زبانشناسی معینی برای مشخص کردن جای چیزها در زمینهی متنی مکانی - زمانی، اجتماعی و گفتمانی ارتباط دارد. در انگلیسی چنین تعبیرات اشاری نوعاً شامل ضمیرهای اول شخص و دوم شخص، ضمایر اشاره، تصریفهای زمان فعل، قیود مشخص زمان و مکان و برخی افعال مانند «آمدن»، «رفتن»، «آوردن» و «بردن» و «رفتن و آوردن» است. این تعبیرات اشاری، جنبههای خاص حادثهی گفتار را رمزگذاری میکند و بدون در نظر گرفتن پارامترهای بافتاری قابل تفسیر نیستند (مارماریدوس، 2000: 65).
کلمات اشاری برای رمزگذاری پاره گفتار، بر اساس زمینهای زمانی - مکانی و تجربهی ذهنی رمزگذار است. در ابتدا با حادثهی گفتار یا گفتمان مرتبط میشود. این امر پدیدهای است که به موجب آن ارتباطی سه جانبه میان نظام زبان، ذهنیت رمزگذار و معیارهای بافتاری متفاوت به لحاظ دستوری یا واژگانی برجسته میشود (گرین، 1992: 121).
نخستین تعریف از اثری با تمایل کاربرد شناختی (معنای کاربردی و شناخت، 2000) نشأت گرفته، در حالی که دومین تعریف به صورت دقیقتری مفاهیم سنت سبکشناختی را دنبال میکند («کلمات اشاری و نقاب شعری، 1992»). با وجود این هر دو تعریف تأکید میکنند که مفهوم کلمات اشاری معنای «اشاره کردن یا ترسیم موقعیت» را منتقل میکنند، هم در مفهومی لفظی («اشارهی زمانی» ، «اشارهی مکانی»، «اشارهی گفتمانی») درک میشوند و هم در مفهومی استعاری («جای گرفتن در مرتبهای اجتماعی» یا ترسیم موقعیت خود به لحاظ روانشناختی یا عاطفی). گرین (1992: 128) اذعان دارد کلمات اشاری به لحاظ زبانی میتوانند به دو شیوهی اصلی رمزگذاری شوند «از طریق «اصطلاحات اشاری» و «مؤلفههای اشاری». اصطلاحات اشاری مجموعهای از اصطلاحات زبانی هستند با قابلیت انعکاس پارامترهای اشاری که ضمیرهای شخصی (من، تو، او)، ضمایر و نشانگرهای اشاره (این، آن) قیدهای مشخص (اینجا، آنجا، اکنون، سپس)، عبارتهای ارجاعی مشخص (با حفر تعریف مشخص معرفی میشود)، برخی افعال (آمدن، رفتن، آوردن، بردن) و حالت ندایی را در بر میگیرد. از سوی دیگر مؤلفههای اشاری در خودشان یا از خودشان توانایی نشان دادن اشاره را ندارند، بلکه میتوان آن را به صورت اشاری در موقعیتهای بسیار خاص به کار برد؛ در نتیجه کارکرد اشاری آنها کاملاً بافت محور است. گرین (1992) دربارهی نقش زمان فعل در ارتباط با امکان مؤلفهی اشاری بودن آن معتقد است: (نقل قول مارماریدوس که زمان فعل را نشانگری اشاری در نظر گرفته است) اگر جملهی «آسمان آبی است» هنگامی گفته شود که شما مکان خود را صبحدم ترک میکنید و حقیقتاً تأیید میکنید که روز روشن و واضح است (بنابراین مستقیماً به شرایط بافتاریای باز میگردد که زمان تولید گفتهی شما را در برگرفته است) پس فعل زمان حال، کاربرد اشاری دارد. بالعکس اگر شما فقط پاره گفتار را به عنوان بیانی که امری را در موقعیتی متداول نشان میدهد، تولید کنید (یعنی این حقیقت که آسمانها به رنگ آبی متمایل است) در نتیجه ، شما فعل زمان حال را به صورت عام به کار میبرید و نباید رمزگذاری اشاری را به این کاربرد نسبت داد.
شیوههای متنوعی که در آنها مؤلفهها و اصطلاحات اشاری به صورت یکسان میتوانند «موقعیتگیری» استعاری و ادبی را رمزگذاری کنند، موجب انواع مختلف کلمات اشاری میرود که عموماً محققان در این باره بحث کردهاند. هر چه در گونهگونیهای اصطلاحشناسی پیش میرویم تنها تفاوتهای بسیار ظریفی وجود دارند، مقولههای اصلی اساساً به وجود «کلمات اشاری مکانی»، «کلمات اشاری زمانی»، «کلمات اشاری شخصی» ، «کلمات اشاری اجتماعی»، «کلمات اشاری همدلانه» و «کلمات اشاری گفتمانی» اذعان کردند (گرین، 1992، 1995؛ لوینسون، 1993؛ لیونس، 1997 مکینتایر، 2006، 2007).
گونهی نخست، کلمات اشاری مکان؛ به سخنگویان امکان میدهد پاره گفتار خود را به لحاظ مکانی تثبیت کنند. به طور پیش فرض موقعیت سخنگو هستهی اشاری یا نقطهی اصلی است، بنابراین معیارهای مکانی همواره در ارتباط با این هستهی مرکزی بنا نهاده میشوند. واضحترین اصطلاحات اشاری مکانمند «اینجا» و «آنجا» و ضمیرهای «این» و «آن» (به علاوهی شکلهای جمعِ همخوان این موارد) هستند. این واقعیت که سخنگو تنها کسی است که دربارهی نزدیکی و دوری سوژهها، حوادث یا شرایط مربوط تصمیم میگیرد، حاکی از فرضهای خودمحور به عنوان مرکزهای اشاری است. این پیش فرض که سخنگو سرچشمهی همهی رمزگذاریهای اشاری است. پیامدهای دیگری را برای تحلیل کلمات اشاری همدلانه داشته است که پس از این شرح داده خواهد شد. همانگونه که لوینسون معتقد است کلمات اشاری زمانی به «رمزگذاری اشارات و گسترههای زمانیِ مرتبط با زمانی که در آن پارهگفتاری گفته شده (یا پیامی نوشتاری نوشته شده است)» مربوط است (1983: 62). محضترین اصطلاحات اشاری زمانی، قیدهای «حالا» و «سپس / بعداً» هستند اما زمان فعل نیز اغلب به عنوان انعکاسدهندهی اشاری محسوب میشود. کلمات اشاری شخصی، شیوهای را برجسته میکنند که نقش افراد مشارک (گوینده/ نویسنده، شنونده/ خواننده) در رویداد گفتاری دقیق رمزگذاری میشود، برای این کارکرد ضمیرهای شخصی برترین گزینه هستند. در حالی که گویندگان، ضمیرهای اول شخص را برای ارجاع به خودشان به کار میبرند و ضمیر دوم شخص را برای شنونده / مخاطب، ضمایر سوم شخص به موجوداتی استناد میکنند که هیچ کدام از این نقشها را انجام نمیدهند. در مورد متون ادبی (اگر نه به صورت انحصاری) کارکرد ضمایر شخصی به عنوان اسمهای اشاره به صورت ظریفی با قابلیت آنها به عنوان نشانگرهای زاویه دید و کانونشدگی مرتبط است.
کلمات اشاری اجتماعی، دیدگاه اجتماعی کنشگران را برجسته میکند و در اصطلاحاتِ خطاب، نگاشته میشود. مواردی مانند شکلهای ندایی (هی جان)، احترامآمیز (آقا، بانو) یا نشانگرهای عنوان (دکتر، پروفسور، آقا، خانم) میتوانند نوع رابطه میان سخنگو و شونده را منعکس کنند، به گونهای که کاربرد نادرست این اشکال میتواند پیامدهای اجتماعی در خور توجهی داشته باشد. برای مثال اگر در جلسه فردی را که میدانید استاد دانشگاه شماست به طور نامناسبی با شکلهای ندایی «رفیق» ، «عسلم»، «عزیزم» خطاب کنید یا اینکه بدون ذکر مرتبهی دانشگاهی او، عنوان «استاد» را از قلم بیندازید، با نادیده گرفتن تفاوتها در جایگاه دانشگاهی، احتمالاً به طور جدی رابطهی خود با این شخص را به خطر انداختهاید. مقولهی بعدی، مقولهی کلمات اشاری همدلانه است که به صورت تنگاتنگی با موقعیتگیری گوینده/ نویسنده به عنوان مرکز فیزیکی ارتباط دارد، لذا میتوان به وسیلهی صورتهایی آن را تشخیص داد که برای مشخص کردن کلمات اشاری مکانی به کار میرود مانند ضمایر «این» و «آن». گرچه برخلاف کلمات اشاری زمانی، کلمات اشاری همدلانه نزدیکی یا دوری عاطفی و فیزیکی نسبت به شخص، سوژه و حوادث یا شرایط مرجع را رمزگذاری میکند. نهایتاً کلمات اشاری گفتمانی را میتوان اینگونه تعریف کرد:
کاربرد تعابیر در یک پاره گفتار برای ارجاع به بخشی از گفتمان که در بردارندهی این پاره گفتار است (لوینسون، 1983: 95). بنابراین کلمات اشاری گفتمانی، کلمات اشاری در متن است. یک متن، خواه در شکل نوشتاری یا شفاهیاش، ارتباط تنگاتنگی با مفاهیم زمان و مکان دارد. کلمات اشاری گفتمانی با اصطلاحاتی که اساساً در رمزگذاری کلمات اشاری زمان و مکان به کار میروند، بیان میشوند (مارماریدوس، 2000: 93).
مارماریدوس ماهرانه شیوهی کار کلمات اشاری گفتمان را شرح میدهد با نمونههای (الف) «به این لطیفه گوش بده» (ب) «این داستان را به یاد میآوری؟» . هر دو شکل بیان شده را به صورت گفتمانی میتوان به کار برد زیرا مرجع آنها بخشی از خود گفتمان است، امِّا زمانمندی گفتمان هم به محض آشکار شدن مورد استناد قرار میگیرد. بنابراین در مثالهای بالا (الف) حاکی از نزدیکی زمانی برای «لطیفه» است که پس از بیان جمله آشکار میشود، در حالی که (ب) دوری را نشان میدهد که داستانگویی در حال، ارجاع به رخدادی در گذشته ارجاع داده است. پژوهشهای بسیار زیادی وجود دارد که مفهوم کلمات اشاری و کاربردهای دیگر آن را برای دیگر مقولههای سبکشناختی به کار میگیرند.
منبع مقاله :
نورگوا، نینا، (1394)، فرهنگ سبکشناسی، برگردان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمندفر، تهران: انتشارات مروارید، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}