نویسندگان: نینانورگارد، بئاتریکس بوسه، روسیو مونتورو
برگردانندگان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمند فر
 

دیردرا بِرتن مدرک کارشناسی ارشد (1973) و دکتری (1978) خویش را از دانشگاه بیرمنگهام اخذ کرد و در همان‌جا نیز به تدریس زبان [و ادبیات] انگلیسی مشغول شد. حوزه‌ی پژوهشی و آموزشیِ مورد علاقه‌ی وی تحلیل گفتمان، سبک‌شناسی و فلسفه‌ی زبان است، امّا تألیفاتی نیز در زمینه‌ی نظریه‌ی زبان‌شناسی، زبان کودک و سبک‌شناسیِ نمایشِ مدرن دارد. در واقع، پژوهش‌های وی نتایج کارآمدی داشته‌اند و هنوز هم مرجعی برای سبک‌شناسان به شمار می‌روند. برای نمونه، سیمپسون (2004) به اختصار به بحث و بررسی مقاله‌ی وی با عنوان «به تاریکی از میان شیشه: از میان شیشه‌های تاریک» (1982) پرداخته است؛ همچنین، ارجاع به جستارهای وی در زمینه‌ی گفتمان را در نمونه‌های بسیاری از آثار پژوهشی می‌توان یافت (ادواردز و وِست گِیت [1994]، اِگینز و اِسلِید [2005]). علاقه‌ی او به وجه مشترک میان گفتگوی عادی و ادبی، اساسِ بحث بسیاری از پژوهشگران را شکل داده است (کالپِیر و دیگران 1998، هِرمان 1995، ماندالا 2007).
به نظر می‌رسد از میان تألیفات وی، دو عنوان توجّه ویژه‌ی تحلیلگران زبان را در دانشگاه‌ها جلب کرده است. از یک سو، تک‌نگاری او با عنوان گفت‌و‌گو و گفتمان: رویکردی جامعه - زبان‌شناختی به گفتگو در نمایشِ مدرن و مکالمه‌ی معمولی (1980) به منزله‌ی یکی از معدود مطالعاتِ صورت گرفته در خصوص نقش نمایش (به طور کلّی) و ویژگی‌های ساختاری گفتگویِ نمایشی (به طور جزئی) خود را مطرح کرده است. همان‌گونه که ماندالّا می‌گوید:
«دیردرا برتن، در اثر راهگشای خود درباره‌ی گفتمان و گفتگوی نمایش که در سال 1980 منتشر شد، ادّعا کرده است که سبک‌شناسان نوعاً به متن‌های نمایشی نپرداخته‌اند (1980: 3). ظاهراً از آن زمان تا به حال تغییر چندانی حاصل نشده است (ماندالّا، 2007: 9).»
این اثر برتن (1980) دو بخش مجزّا دارد که به ترتیب، «گفتگو» و «گفتمان» نام گرفته‌اند. بخش نخست متشکل از الگوهایی است که، به منظور تشریح کارکردِ گفتگوی نمایشی، از [حوزه ی] مطالعات گفتمان و تحلیل مکالمه وام گرفته شده‌اند. تأثیر «مکتب بیرمنگهام» را به وضوح می‌توان مشاهده کرد، زیرا ابزارهایی که معمولاً در گفتمان پژوهشی استفاده می‌شود در تحلیل ادبیات به کار گرفته می‌شوند. بر تن سرسختانه به دفاع از این می‌پردازد که «تحلیل دقیق و جامعِ سبک گفتگو باید بر چارچوبِ توصیفی و نظری منسجم و دقیقی استوار باشد تا بتوان به تحلیل تمام مکالمه‌های عادی نیز پرداخت» (برتن، 1980: 9). از این رو، برای نمونه، او به بررسی ویژگی‌های سبک کودک‌وارِ مکالمه میان دو شخصیتِ نمایش‌نامه‌ی بالابرِ غذا (1957)، اثر هارولد پینتر، می‌پردازد. او قدرت ارتباطی را که میان بِن و گاس به وجود آمده توصیف می‌کند و چنین نتیجه می‌گیرد که مداخله‌های به ظاهر کودک‌وارِ گاس، همدلیِ مخاطب را به همراه دارد، درست بر خلاف نقش سلطه‌گر بِن که دست آخر مشخص می‌شود شخصیت منفیِ نمایش است. بر تن در پی روش‌های تحلیلی دقیق در مطالعات ادبی است، روش‌هایی که تأثیر چشمگیری که در رویکردهای پس آیند در مطالعه‌ی نمایش و ، در کل، ادبیات بر جای گذاشته‌اند. بخش دوّم تک‌نگاری بِرتن می‌کوشد به نحوی فراگیرتر نظریه‌ی زبان‌شناختی مکالمه‌ی عادی را (که سینکلر و کولتارد [در 1985] وضع کردند) بسط دهد. در باب ماهیت گفتمان، برتن (1981) و اِستابز (1976) کارهای بیشتری انجام داده‌اند.
دوّمین تأثیر مهم پژوهش برتن در تحلیل وی از حباب شیشه (1963) اثر سیلویا پِلات بازتاب می‌یابد. برتن (1982)، به مدد الگوی انتقال مبتنی بر سنّت سیستمی - نقش‌نگرِ هلیدِی و همکارانش، به طرز قانع کننده‌ای به بحث و بررسی بازنمایی زبانیِ روابط قدرت می‌پردازد. رویکرد سه سویه‌ی برتن به مؤلفه‌های معناییِ جمله‌ها (به منزله‌ی فرآیندها، مشارکین و شرایط) موضع فاقد قدرت شخصیت اصلی رمان را پُررنگ‌تر می‌کند (که دست آخر او را به تیمارستان می‌برند و به او شوک الکتریکی می‌دهند). برتن با نشان دادن اینکه شخصیت اصلی در هیچ یک از فرآیندها (یا به عبارتی، فُرم‌های کلامیِ) متن شرکت کننده‌ای فعّال نیست، بر نوعی خوانش سبک‌شناختیِ فمینیستی تأکید می‌کند، برتن به دقِّت از تحلیل کلاسیک هلیدی از رمان وارثان (1955) پیروی می‌کند، ولی امروزه شهرت برتن به این خاطرست که توانسته به نحو موفقیت‌آمیزی چشم‌اندازِ فمینیستی را، که در تحلیل هلیدی غایب بود، درخوانش خود بگنجاند. الگوی ترا - گذری که بر تن از آن استفاده نموده (1982) به طور مفصّل بازنگری و بازنویسی شده است (ر.ک. سمپسون، 1993، 2004).
منبع مقاله :
نورگوا، نینا، (1394)، فرهنگ سبک‌شناسی، برگردان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمندفر، تهران: انتشارات مروارید، چاپ اول.