نویسندگان: نینانورگارد، بئاتریکس بوسه، روسیو مونتورو
برگردانندگان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمند فر
 

مایکل تولان زبان‌شناس تلفیقی و سبک‌شناس انگلیسی است که پژوهش‌هایش بیشتر در زمینه‌ی روایت‌شناسی و سبک‌شناسی پیکره‌ای است. او در دانشگاه اِدینبرو (کارشناسی ارشد در زبان و ادبیات انگلیسی) و دانشگاه آکسفُرد (دکتری در زبان انگلیسی) دانش آموخت و اکنون نیز استاد زبان انگلیسیِ دانشگاه بیرمنگهام است. او یکی از بنیان‌گذاران «انجمن بین‌المللی مطالعه‌ی تلفیقیِ زبان و ارتباطات» (IAISLC) ، رییس «انجمن بین‌المللی معناشناسی ادبی» (IALS) (از 2006). و سردبیر مجلّه‌ی معناشناسی ادبی (از 2002) است.
توجّه تولان، در مقام سبک‌شناسِ روایت، بیشتر به دغدغه‌های زبان‌شناختی در سبک‌شناسی و تلفیق مفاهیمی که پیش‌تر به طور سنّتی در حلقه‌های روایت‌شناسی بررسی می‌شد، معطوف شده است. این پیوند با پایان‌نامه‌ی دکتری وی آغاز شد که در سال 1990 با عنوان سبک‌شناسیِ داستان منتشر گردید. کتاب دیگر او (روایت: مقدّمه‌ای زبان‌شناختی - انتقادی) نشان‌دهنده‌ی برداشت زبان‌شناختی او از روایت است، گر‌چه این برداشت در دیگر آثار وی نیز کم و بیش جاری است (تولان، 1990 و 1995). تلفیق ارکان رشته‌های مختلف را که در تحلیل‌های روایتی او دیده می‌شود می‌توان در تحلیل او از گفتمان غیر مستقیم آزاد (FID) ملاحظه کرد. تولان با موفقیت به بررسی FID می‌پردازد: نخست، از منظر نظریه‌ی بانفیلد (1982) درباره‌ی «جملات بیان‌ناشدنی» و دوّم، از نگاه زبان‌شناسانه‌ترِ لیچ و شورت (1981)، و در نهایت، از نقطه نظرِ پیکره بنیادِ پژوهشگرانی همچون سمینو و شورت (2004).
تولان به تازگی به پژوهش راجع به توان بالقوه‌ی روش‌های سبک‌شناسیِ پیکره‌ای برای تشریح فرآیند پیشرویِ روایت و روایت‌مندی روی آورده است (تولان 2006 و 2009). تصوّر این است که در روایت‌ها، برای پاسخگویی به پرسش «بعد چه؟»، خوانندگان در حین خواندن، با تجربه و توقّعاتشان هدایت می‌شوند و جلو می‌روند؛ و اینکه سازمایه‌های اصلیِ روایت‌مندی (تعلیق، شگفتی، پنهان‌کاری یا شکاف‌ها و خلأها، رازآمیزی، تنش، ابهام) از عناصر متنیِ آشکار یا مستتر منتج شده‌اند. در ضمن، این رویکرد برخلافِ واکنش‌های خوانندگان نیز آزمایش شده است.
هدف تولان (2009: 2) درک نحوه‌ی تأثیرگذاری الگوسازی واژگانی - دستوری بر روایت‌مندی است و نیز نشان دادن اینکه وقتی مسأله‌ی توالی متن مطرح باشد، رویکرد پیکره‌ای بسیار سودمند خواهد بود. پیکره‌ی او از مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه قرن بیستمی تشکیل شده است؛ او از ابزارهای Word-Smith (اِسکات، 2004) و Wmatrix (ریسون، 2007) و نیز از برنامه‌ای استفاده می‌کند که می‌تواند توزیع واژه‌های تکراری و جدید را در متن مشخص کند (یومان، 1994).
رویکرد پیکره‌ای متضمّن جستجو و دسته‌بندی سریع نسخه‌های الکترونیکیِ متو ن است که این‌ها را معمولاً با انواع به اصطلاح پیکره‌های ارجاعی مقایسه می‌کنند. تولان (2009: 25-28) به مسأله‌ی انتخاب مقایسه‌گرِ پیکره‌ها می‌پردازد و تأکید می‌کند که بررسی عناصر سازنده‌ی متون روایی نیازمند گذر از زبان به روان‌شناسی، تاریخ اجتماعی و فرهنگ است. افزون بر آن، وی اهمیت خاصی نیز برای آنچه خواننده به متن می‌افزاید قایل است: استنتاج‌ها، طرح واره‌ها، توقّعات ژانری و دانش فرهنگی یا آگاهی از پس‌زمینه. با این همه، به نظر می‌رسد پس‌زمینه را فقط زمانی می‌توان توصیف کرد که تحلیل متنیِ نظام‌مندی صورت گرفته باشد (تولان 2009: 5).
این رویکرد تازه به پیشرویِ روایی به تولان اجازه می‌دهد که هشت ویژگی مهم را برای «پیش‌نگری روایت‌مندی» برشمارد، که در واقع ویژگی‌هایی از متن هستند که توجّه خواننده را به پیشرفت روایت جلب می‌کند، و عبارت‌اند از موارد زیر:
1. جمله‌هایی که نام‌های اصلی شخصیت در آن‌ها با بسامد بالا تکرار شده است.
2. جمله‌هایی با افعال خودایستایِ زمانِ روایت، در عبارت‌های کنشیِ توصیف‌کننده‌ی شخصیت‌ها.
3. جمله‌های آغازین در بندهای روایی.
4. جمله‌های حامل کلیدواژه‌ها و گروه‌های واژگانی.
5. جمله‌های حامل اندیشه‌ی بازنموده‌ی شخصیت‌ها.
6. سخن مستقیمِ پیش‌نگرانه.
7. گزاره‌ی سلبی.
8. افعال وجهیِ فرافکنانه یا فرآیندهای ذهنی.
تولان شرح مفیدی از انواع رشته‌های مطالعاتی و چارچوب‌های پژوهشیِ دخیل در بررسی پیشرفت‌های روایی به دست می‌دهد. وی به بررسی نقّادانه‌ی ظرفیت‌های رویکرد زبان‌شناسی پیکره‌ای پرداخته و مزایا و معایب آن را (هنگام پرداختن به پدیده‌ی گفتمانی پیچیده‌ای مثل پیشرفت روایی) فهرست می‌کند. برای نمونه، او تأکید می‌کند که پژوهش‌ها درباره‌ی هم‌آیندها، عینی‌نگر و ترتیبی (پایین به بالا)‌اند و اتّکای سبک‌شناس به شمّ و دریافت درونی را بی‌اثر می‌کنند. وی همچنین اشاره می‌کند که فقط یک تحلیل‌گر بشری (نه ماشین) می‌تواند الگوهای مشخص شده توسط برنامه‌ها را تحلیل، تفسیر و بافت‌گذاری کند. تولان بر کارآمدی نظریه‌ی هویی (2005) درباره‌ی تداعی واژگانی - دستوری» تأکید می‌کند امّا می‌گوید تفسیر الگوهای واژگانی و نظریه‌ی تداعی معانی در متون ادبی بسیار دشوارتر است، که دلیل آن نیز زاویه‌ی دیدِ متغیّر در این گونه متن‌هاست.
منبع مقاله :
نورگوا، نینا، (1394)، فرهنگ سبک‌شناسی، برگردان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمندفر، تهران: انتشارات مروارید، چاپ اول.