نویسندگان: نینانورگارد، بئاتریکس بوسه، روسیو مونتورو
برگردانندگان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمند فر
 

مونیکا فلودرنیک استاد گروه زبان انگلیسیِ دانشگاه فرایبورگ (آلمان) است. وی در دانشگاه گراتس (اتریش) به تحصیل زبان و ادبیات انگلیسی، زبان‌شناسی تاریخیِ هندو اروپایی، ریاضیات، تاریخ و زبان فرانسه پرداخت و از همان دانشگاه نیز مدرک دکتری‌اش را با نگارش پایان‌نامه‌ای با عنوان «صداهای راوی و شخصیت‌ها در رمان اولیس، اثر جیمز جویس» دریافت کرد. با اتمام [درجه‌ی علمیِ] «شایستگی» در حوزه‌ی ادبیات انگلیس و امریکا و زبان‌شناسیِ متن در دانشگاه وین در سال 1992، وی بورس‌های پژوهشی مختلفی را کسب کرد، از جمله پژوهانه‌ی هامبولت برای طرحی درباره‌ی زمان حالِ تاریخی و ساختار روایی در زبان انگلیسیِ دوران رنسانس. وی همچنین همکار پژوهشی در مطالعات پیشرفته‌ی مؤسسه‌ی فرایبورگ (FRIAS) نیز هست. مونیکا فلودرنیک در سال 1996 جایزه‌ی پِرکینز را از «انجمن مطالعات ادبیات روایی»، برای تألیف کتاب به سوی روایت‌شناسیِ «طبیعی» (1996) دریافت کرد و در سال 2001 نیز موفّق به کسب «جایزه‌ی ملّی پژوهش بادن - ورتمبرگ» شد. وی عضو مسئول فرهنگستان علوم اتریش و عضو فرهنگستان اروپا (در لندن) نیز است.
فلودرنیک پژوهشگری زبردست است که مرزهای میان زبان‌شناسی و نقد ادبی را در نوردیده است، و درباره‌ی نویسندگان، رمان‌ها، ژانرها و مسائل نظری گوناگون در زمینه‌ی ادبیات، نقد ادبی و زبان‌شناسی تألیفات دارد. مهمتر از همه، او روایت‌شناس است. با این همه، گستره‌ی پژوهش‌های او حوزه‌های دیگر را نیز در بر می‌گیرد، که از آن میان می‌توان به سبک‌شناسی و شعر‌شناسیِ شناختی، ادبیات و استعاره، زبان‌شناسی تاریخی و کاربرد‌شناسی و نیز هویّت یا دیگری بودن در داستان‌های رواییِ پسا استعماری اشاره کرد.
کارهای فلودرنیک در روایت‌شناسی (تاریخی و ترا - رشته‌ای) نقطه‌ی عطفی در مطالعات روایت‌شناختی به حساب می‌آیند. تأثیر او بر رویکردهای سبک‌شناختی به زبان داستان در ژانرهای مختلف (از گذشته و حال) هم به لحاظ تحلیل‌هایی که ارائه می‌دهند اهمیت دارد و هم به لحاظ نظری و روش‌شناختی. وی نقاط پیچیده‌ی برخوردِ نقد ادبی، روایت‌شناسی و سبک‌شناسی را باز می‌کند و درک ما را از مفاهیمی همچون روایت‌شناسیِ طبیعی، صدای روایی، راوی و گوینده، روایت‌مندی، روایت‌پردازی، محاکات، روایت محض (دایجسیس) ، نقش خواننده، ... بسط می‌دهد. توصیف تمام پژوهش‌های وی درباره‌ی موضوعات فوق در این مقال نمی‌گنجد؛ از این رو، به دو مورد از کتاب‌های او (داستان‌های زبان و زبان‌های داستان [1993] و به سوی روایت‌شناسیِ طبیعی [1996])، به همراه یکی از مقاله‌های وی درباره‌ی تعامل و چالش‌های تأثیرگذار بر نقد ادبی و زبان‌شناسی (1998) خواهیم پرداخت.
فلودرنیک (1993)، هم از منظر ادبی و هم زبان‌شناختی، به بررسی گفتمان غیر مستقیم آزاد (FID) می‌پردازد، یعنی به انواع مختلف فُرم‌های غیر مستقیم آزاد در ارائه‌ی اندیشه و سخن در متن‌های روایی. در واقع او این ادّعا را که می‌گوید «محاکات روایی چارچوبی را فراهم می‌آورد که حتّی بحث‌های غالباً زبان‌شناختی و بیان اندیشه نیز باید در درون آن جایگیر شوند» به نقد و بررسی می‌گذارد (فلودرنیک، 1993: 3). فلودرنیک «تصوّر سنّتیِ گفتمان مستقیمِ کلمه به کلمه و «اصیل» که بعداً با مداخله در سخن غیر مستقیم (آزاد) و گزارش سخن، آلوده گشته است» را رد می‌کند. «حتّی بازنمایی مستقیم سخن در بافت عالم واقع را نمی‌توان به بازآفرینیِ کلمه به کلمه‌ی گفتمانِ اصلی برابر دانست». (همان، 435).
توصیف ویژگی‌های زبانیِ فرم‌های غیر مستقیم آزاد (و آزمودن نظریه‌های زبان‌شناختی موجود که می‌کوشند صورت‌بندیِ فرم‌های غیر مستقیم آزاد را توضیح دهند) و نیز معرفی ظرفیت‌های نقد آلمانی در این زمینه به حوزه‌ی دانشگاهیِ بین‌المللی از دیگر اهداف پژوهش‌های اوست. در این رابطه، وی رویکرد پیکره بنیاد را رد می‌کند زیرا نمی‌خواهد خودش را به یک دوره‌ی زمانی یا یک مؤلف یا ژانر خاص محدود کند. این پس‌زنیِ آثار پیکره بنیاد از این باورِ او سرچشمه می‌گیرد که نوع شرح‌نویسیِ مورد نیاز برای بررسی پیکره‌ای از متن‌ها، هنوز یکسویه و دلخواهانه است. به باور او، مقوله‌های گفتمان غیر مستقیم آزاد که در یک پیکره دسته‌بندی می‌شوند، ناگزیر یا بیش از حد گسترده‌اند به طوری که دیگر چندان معنادار نیستند، یا اینکه بیش از حد ظریف و باریک بینانه‌اند که مانع نتیجه‌گیری قاطعانه می‌شوند (همان، 9).
فلودرنیک صداهای دوگانه‌ی شخصیت و راوی را در درون چارچوبی شناختی قرار می‌دهد که بنیادش بر تفسیر عبارت‌بندیِ متن و هنجارهای فرهنگی و متنی است. فرآیند روایت می‌تواند بر مبنای تحلیل نظری - چارچوبی باشد (فلودرنیک، 1993، 1996).
نظریه‌ی روایتی که فلودرنیک پیش می‌نهد بر روایت‌های طبیعی تأکید دارد، یعنی «روایت‌های خودانگیخته در داستان‌سراییِ محاوره‌ای» (فلودرنیک، 1996: 12). وی تأکید می‌کند که «روایت‌های شفاهی [...] به لحاظ شناختی با پارامترهای ادراکیِ تجربه‌ی انسانی در ارتباطند و این شاخص‌ها، حتّی در روایت‌های نوشتاری پیچیده‌تر، نیروی خود را حفظ می‌کنند» (همان، 13). روایت نوشتاریِ اوّلیه لایه‌ی زیرینِ روایتِ شفاهی را منعکس می‌کند که از طریق الگوی پراکنده‌شان قابل تشخیص‌اند؛ البته [این الگوی پراکنده] به تدریج جای خود را به فرم‌های پیچیده‌ترِ روایت می‌دهد، به طوری که ترکیب نوشتاری به فُرم معیار تبدیل می‌شود. او نشان داده است که زیرلایه‌های داستان‌سراییِ شفاهی را می‌توان، به گونه‌ای در زمانی، با ساختار و الگوهای داستانیِ قرون وسطایی مرتبط دانست.
فلودرنیک (1998) ظرفیت‌های بررسی زبان‌شناختیِ ادبیات را به همراه مزایا و معایب آن، از نقطه نظر یک منتقد ادبی، مطرح می‌کند. وی همچنین نقاط احتمالیِ برخورد روش‌شناختی را مشخص کرده و این دو رشته را برحسب نتایجشان مقایسه می‌کند. در این باره او تأکید می‌کند که هر دو رشته باید به روشنی توضیح دهند که باید از چه نوع بررسی زبان‌شناختی و چه نوع نقد ادبی استفاده شود (فلودرنیک،1998: 125). در مورد بررسی زبان‌شناختی ادبیات، وی تردید دارد که آیا تحلیل (الف) هنجارگریزی در ادبیات یا (ب) قاعده‌ها در زبان و (ج) تشخیص توان بالقوه‌ی جایگزینیِ زبان می‌تواند مشخصه‌ی کلّی و جامعِ «سبک» (مثلاً ظرفیت‌های شاعرانه‌ی ادبیات و نیّت‌های گفت‌و‌گوی ادبی) را تشریح کند. در عوض، برای نمونه، وی تأکید می‌کند که کاربستِ شگردهای زبان‌شناختی بر ادبیات ایجاب می‌کند که تحلیلگران، فرمِ ویژه‌ای از نقد ادبی را که به کار گرفته‌اند، تعریف کنند. جهت‌گیری نظری ادبی هدف‌مند و با متنِ تحت بررسی (متن، ژانر) مرتبط است. همین کاربست آگاهانه، هر دو رشته و تعامل‌شان را بهبود می‌بخشد و انتقادات مکرّری را که، به طور کلّی، از کاربست زبان‌شناختی بر ادبیات و، به طور خاص، از سبک‌شناسی می‌شود بی‌اعتبار می‌سازد (ر. ک. نقد سبک‌شناسی).
منبع مقاله :
نورگوا، نینا، (1394)، فرهنگ سبک‌شناسی، برگردان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمندفر، تهران: انتشارات مروارید، چاپ اول.