مترجم: زهرا هدایت منش
منبع:راسخون
 

یک پنجم جمعیت جهان بی‌سواد است، یعنی حدود یک میلیارد انسان نمی‌توانند متن ساده‌ای را به زبانی معین بخوانند و بنویسند. روشن است که با سواد بودن مردم برای جامعه اهمیت دارد و تمام کشورهای پیشرفته نخست به‌ این کار پرداخته‌اند، لذا می‌بینیم که قریب به 99 درصد جمعیت این کشورها باسواد است. از این رو، مبارزه با بی‌سوادی و گسترش با سوادی در کشورهای توسعه نیافته ضرورت دارد و بارها مورد بحث قرار گرفته است. اما نکته این جاست که چند درصد از باسوادان برخوردار از سواد علمی هستند؟ سواد علمی ویژگی‌ها و مرزها وضرورت‌های خاص خود را دارد که در این مقاله اجمالا مورد بحث قرار می‌گیرد.
1. باسوادی الزاما به معنای برخورداری از سواد علمی نیست. چه بسا کسانی که رمان‌های زیادی بخوانند اما سواد علمی نداشته باشند. در ایالات متحدة امریکا میزان باسوادی (توانایی برای نوشتن و خواندن) بیش از 95 درصد است. اما بنا به بررسی‌هایی که جان میلر، سرپرست "آزمایشگاه آرای عمومی" در دانشگاه ایلینوی شمالی، انجام داده، میزان باسوادی علمی آن کشور در سال 1979 هفت درصد و در سال 1985 پنج درصد تعیین شده است. دکتر میلر در این بررسی‌ها تلفیق سه نکته را مبنای سنجش قرار داد: فهم روش علمی، آگاهی از اصطلاحات معمول علمی، و درک آثار اجتماعی دانش.
این گونه بررسی ها در کشورهای پیشرفتة دیگر نیز انجام می‌گیرد. جا دارد که در کشور ما نیز هرچند گاه یک بار سنجشی از سواد علمی مردم انجام گیرد. زیرا چنین بررسی یکی از طریق‌هایی است که هم میزان موفقیت نظام آموزشی و رسانه‌های گروهی و هم سطح آگاهی مردم از علم و جهان پیرامون خود را نشان می‌دهد.
2 . تحصیل در مدرسه و مطالعة کتا و مجله معمولا پیش نیاز کسب سواد علمی است، مگر یم مورد استثنایی و دشوار: بهره گیری محض از رادیو وتلویزیون. اصولا کسانی از برنامه‌های علمی رادیو و تلویزیون بهتر استفاده می‌کنند که قبلا مطالب پایه‌ای را در کتاب‌ها و مجلات خوانده باشند. با این همه، برخی از نهادهای دست اندر کار آموزش و توسعة اجتماعی در مناطق دور افتاده و اجتماعات بی‌سواد، از وسایل سمعی و بصری برای گسترش آگاهی‌های حرفه‌ای و بهداشتی بهره می‌گیرند.
گسترش سواد علمی مستلزم بهره جستن از سه نوع وسیله است:
الف) مدارس که چند و چون آن‌ها با کارآمد بودن نظام آموزشی، تدریس معلمان، محتوای کتاب‌های درسی، و امکانات آزمایشگاه و کتابخانه ارتباط دارد. در کشورهای توسعه نیافته که هنوز به "عصر اطلاعات" نرسیده‌اند، مدرسه و کتاب درسی مهم‌ترین وسیله برای کسب آگاهی‌های علمی است.
ب) رسانه‌های همگانی از جمله مجلات علمی عمومی، صفحة علمی روزنامه‌ها و برنامه‌های علمی رادیو و تلویزیون. در این‌جا بد نیست از مجلة هفتگی "اکونومیست" (چاپ انگلستان) یادی کنیم. این مجلة علمی نیست بلکه به حوادث سیاسی و امور اقتصادی و اجتماعی اختصاص دارد اما در هر شمارة آن بخشی دربارة علم و تکنولوژی چاپ می‌شود تا خوانندگانش از تازه‌های جهان علم و صنعت نیز آگاهی یابند زیرا امروز علم و مصنوعات آن به تمام عرصه‌های اجتماعی راه یافته و در هم بافته شده است و مبنای توسعة اقتصادی محسوب می‌شود. رسان‌های همگانی باید به علم چنان که شایسته است اهمیت دهند.
پ) فعالیت‌ها و تاسیسات اجتماعی از قبیل کتابخانه‌های عمومی و کودکان، موزه‌های علمی و تاریخ طبیعی، باغ‌های جانور شناسی و گیاه شناسی، آسمان نما، جلسات سخنرانی، نمایشگاه‌های کتاب و علم صنعت، مسابقات مقاله نویسی و... در کشورهای پیشرفته، اصولا نهادی مخصوص گسترش علم در میان مردم وجود دارد، مثلا " انجمن امریکایی برای پیش برد علم" (BAAS) که در سال 1831 در انگلستان ایجاد شد. تاسیس چنین سازمانی در کشور ما ضرورت دارد.
3. چنان که هر فردی که خواندن و نوشتن می‌داند نباید حتما نویسنده و ادیب باشد، هدف از اشاعه و کسب سواد علمی لزوما به منظور دانشمند شدن نیست. کسی که می‌تواند روزنامه بخواند و به دوستش نامه بنویسد، شاید نتواند در روزنامه مقاله بنویسد. به همان سان، کسی که سواد علمی دار حتما نباید بتواند در آزمایشگاه کارکند. دانشمند شدن جنبه‌ها و شرایط خاص خود را دارد. با این همه، گسترش سواد علمی در جامعه زمینه را برای پرورش دانشمند مستعد و غنی می‌سازد.
در شرح حال بسیاری از دانشمندان می‌خوانیم که در خوردسالی و نوجوانی برخورد با یکی از جلوه‌های علم آ«‌ها را تحت تاثیر گذاشته، به وجد آورده، و به مسیر علم کشانیده است. استیفن جی گلد، دیرین شناس معروف معاصر و استاد دانشگاه‌ هاروارد و مؤلف مقاله‌های پرخواننده در مجلة تاریخ طبیعی می‌گوید وقتی پنج ساله بود پدرش وی را به تماشای دایناسورها در موزة تاریخ طبیعی برد و در آن روز وی تصمیم گرفت که دیرین شناس بشود و از رازهای تاریخ حیات آگاهی یابد.
4. در سواد علمی، منظور از "علم" هرگونه اطلاع و آگاهی نیست بلکه مفهوم آکادمیک علم مدنظر است، یعنی مجموعة آگاهی‌هایی نظام دار (سیستماتیک) که دانشمندان از راه تجربه و مشاهده و برهان کسب کرده‌اند (بنگرید به مقالة "علم چیست؟" در ویژه نامة علم، دانشمند، تیر1368). بنابر این، سواد علمی با اطلاعات دربارة "شبه علم" (Psuedo Science) فرق دارد. دانستن داستان‌های اسرار آمیز دربارة طالع بینی و بشقاب پرنده‌ها را نباید به‌حساب سواد علمی گذاشت، برعکس، دلبستگی به این مقولات را باید نشانة بی‌سوادی علمی شمرد.
متاسفانه برخی از مجلات شبه علم را به جای علم قرار می‌دهند تا مردم را شیفته کنند و از این راه پول به جیب بزنند. در امریکا مجله‌ای منتشر می‌شود به نام ویکلی ورلدنیوز (Weekly World News) که آکنده است از خبرهای خارق‌العاده و ظاهرا مربوط به علم. از جمله آمده است: یکه باستان شناس ترک جسد مومیایی شدة یک موجود فضایی را کشف کرده است، این موجود شبیه به انسان است اما پوست سبز رنگی دارد و همچون حشرات دارای دو بال است! نمونه‌ای دیگر: دانشمندان می‌گویند یک قبیلة آفریقایی از مریخ به زمین آمده است! و... معلوم نیست که این دانشمندان چه نام و نشانی دارند، به کدام مؤسسات علمی وابسته‌اند و یافته‌هایشان در کدام نشریات و محافل علمی ارئه شده است. سردبیر ویکلی ورلد نیوز در مصاحبه‌ای با یک مجلة امریکایی دیگر، شیوة جمع آوری اخبارشان را چنین توضیح داد: مجله 35 خبرچین در نقاط حساس دنیا دارد وهیئت دبیران برای کسب خبر به آنان متکی است، البته هیئت دبیران نمی‌توانند صحت و سقم اخبار را رسیدگی و تأیید کنند (!) .پرسیده شد: چه حکمتی در انتشار چنین مجله‌ای هست؟ پاسخ سر راست این بود: "سرگرمی" (!) سرگرمی به بهای ضربه زدن به علم و ذهن جامعه؟ دلیل واقعی نشر چنین مجله‌ای را از این می‌توان فهمید که هر هفته بیش از یک میلیون نسخه از مجلة ویکلی ورلد نیوز به فروش می‌رود.
در سوی مقابل، جیمز رندی، شعبده باز معروف همراه با دانشمندان نامداری چون کارل سیگان (استاد اختر شناسی در دانشگاه کرنل، رئیس "انجمن سیاره‌ای" و مؤلف کتاب‌های مشهوری چون کیهان و اژدرهای عدن) و استیفن جی گلد، "کمیته برای پیگیری علمی ادعاهای خارق‌العتده" را تأسیس کرده‌اند و در فصلنامه‌شان به نام Skeptical Inquirer پرده از ادعاهای کاذب برمی‌دارند. متاسفانه تیراژ این نشریه فقط 25 هزار نسخه است.