ادبیّات پایداری؛ تعاریف و حدود
حوادث بزرگ دوران، ادبیّات آن دوران را رقم میزنند؛ و به فراخور حادثه، نامی بر آن ادبیّات میگذارند. پس از انقلاب اسلامی و تحوّلات پیوسته با آن، از جمله جنگ هشت سالهی عراق علیه ایران و دفاع همه جانبهی ملّت ایران و تبعات
نویسندگان: دكتر احمد امیری خراسانی (1)
فاطمه هدایتی (2)
فاطمه هدایتی (2)
چكیده
حوادث بزرگ دوران، ادبیّات آن دوران را رقم میزنند؛ و به فراخور حادثه، نامی بر آن ادبیّات میگذارند. پس از انقلاب اسلامی و تحوّلات پیوسته با آن، از جمله جنگ هشت سالهی عراق علیه ایران و دفاع همه جانبهی ملّت ایران و تبعات فراگیر آن، گستردگی موضوعات مطرح شده از سویی و تنوع نگرش اندیشمندان، محققان و ادیبان از سوی دیگر منجر به تكثّر و تعدّد نام و عنوان بر سر دفتر ادبیّات آن ایّام شده است. وجود اصطلاحاتی چون ادبیّات متعهّد و ملتزم، ادبیّات پایداری، ادبیّات جنگ، ادبیّات دفاع مقدّس، ادبیّات مقاومت؛ به ویژه دایر شدن رشتهای خاص تحت عنوان ادبیّات پایداری در دورهی كارشناسی ارشد در دانشگاههای كشور، باعث شد تا به ضرورت موضوع، حدود و مرز بندی این اصطلاحات را از جوانب گوناگون مورد واكاوی و ارزیابی قرار دهیم و مصادیق صحیح هر یك را با توجه به تعاریف مطرح شده از دیدگاه محققان و پژوهشگران مشخص نماییم. در این پژوهش ابتدا تعریف این اصطلاحات از منابع متفاوت فرهنگ لغت استخراج و سپس با كاربردهای گوناگون آن در پژوهشهای مختلف مطابقت داده شده است تا مرزهای تعاریف و حدود علمی وادبی آن تا اندازهای مشخص گردد.
واژههای كلیدی: ادبیّات پایداری، ادبیّات مقاومت، ادبیّات جنگ، ادبیّات متعهّد، ادبیّات دفاع مقدّس، مرزبندی تعاریف.
1- مقدّمه
تحوّلات بزرگ و انقلابهای سرنوشتساز تاریخ جوامع بشری، بنیانهای سست گذشته را تخریب و بنیانی نو بر اساس تفكّرات و تحوّلات جدید پایهریزی میكنند. در اثنای این تحوّلات، آنچه امری مسلّم، قطعی و خدشه ناپذیر مینماید؛ تغییر و دگرگونی بنیانهای ادبی، فرهنگی و هنری جوامع است. عرصهی فرهنگ و ادبیّات، عرصهی عرضهی تمام دستاوردهای انقلاب جوامع است. عرضهای كه گاه از گذشتههای دور آغاز میشود، حوزهی حال را در بر میگیرد و به آیندهای نزدیك پیوند میخورد تا در خطّ سیر زمان، مسیر تكامل یك رویداد سرنوشت ساز را نشان دهد. رویدادی كه در ضمیر خویش با همهی علل و عوامل ایجاد، با همهی تأثیر و نقش آفرینی در حوزههای متفاوت؛ با همهی نقصها و نقشها و پیآمدها و جوانب، در افت و خیز و فراز و فرود ناگزیر خویش، انسان را در مسیر رشد و كمال تعریف كرده و پیش میبرد. تحوّلات درونی انسانها، آفرینندهی دگرگونیهای بیرونی و تحوّلات بیرونی، رقم زنندهی احساسات، تصمیمها، تفكّرات و آیندهسازیها در سرنوشت جوامع انسانی است. یكی از این تحوّلات عظیم در جامعهی ایران، انقلاب اسلامی است. این دستاورد بزرگ، نشان رشدیافتگی و كمال طلبی جامعهی ایرانی در مسیر تفكّر اسلامی بود. یكی از پیامدهای این دگرگونی بزرگ در جهان، ادامه یافتن حملات دشمنان هم پیمان در لباس حملهی نظامی هشت سالهو پوشاندن لباس رزم و جهاد و شهادت بر تن ملتی بود كه در مسیر كمال جامعه و رشد خویش به شیوهای دیگر در عرصه جهادی برتر به پیكار با باطل پرداختند.
در همارهی زندگی بشر و در آمد و شد پیكارهای بیرونی و درونی در تمام عصرها، قلم سلاح توانمندی بوده است گاه برّانتر از شمشیر، و تا جهان بشریّت باقی است پیكار حق و باطل و خیر و شر نیز در لباسهای متفاوت و هم رنگ زمان نیز باقی است؛ و انسان در جستجوی حقیقت و كمال، بازتاب پیكار خویش با باطل را با سلاح قلم مكتوب میكند تا آنچه كرده است و راهی را كه با خون شسته است برای آنان كه در چرخهی هستی و در مسیر تكامل خویش در همین مسیر گام مینهند و با باطل روبرو میشوند، ماندگار كند. در جریان جنگ تحمیلی و دفاع هشت سالهی ملت ایران، فرهنگ و باورهای اصیل اسلامی از دل این حركت عظیم جهادی جوشید و به قلم اهالی ادبیّات در تاریخ ادبیّات ایران ثبت شد. از سویی قلم به دستان اهل دل و از دیگر سو مخالفان زاویه نگر، هم در بطن حادثه و هم پس از آن، با گسترش جوانب و بسط زوایا، به انتقال و بازگو كردن این شبكهی عظیم فرهنگی دست زدند. به گفتهی دكتر سنگری «هشت سال دفاع مقدّس كه با فاصلهی زمانی كوتاه پس از وقوع انقلاب اسلامی- نوزده ماه- آغاز شد و با پذیرش قطعنامه در بیست و هفتم تیر ماه توقّف نسبی یافت، همراه با خود جریان نیرومند فرهنگی؛ درحوزهی شعر، قصّه، نمایشنامه، نقّاشی، سینما و تئاتر را به وجود آورد كه تجربههایی تازه و بدیع در لابلای شبكهی عظیم فرهنگی آن میتوان یافت. مطالعه، تحلیل، تحقیق، تبیین و نقد و بررسی همه سو نگرانه و شناخت و بازیافت این حادثهی عظیم در همهی ابعاد بایسته و ضروری است (سنگری، 1380: 9).
در فرایند تحلیل و تبیین و بازنمایی و بازگویی حوادث هشت ساله در حوزهی ادبیّات، پژوهشگران و صاحب نظران هر یك به فراخور دریافت و حوزهی مورد مطالعهی خویش بر سر دفتر آن ایّام عنوانی نهادهاند تا در ذیل آن، به بازنمود فضاهای متفاوت عاطفی، تخیّلی، زبانی و بیانی ادبیّات آن ایّام بپردازند. با گذشت زمان و فاصله گرفتن از آن روزها، پروندهی پر ورق ادبیّات آن ایّام قطورتر و سنگینتر شد و به موازات رشد زوایای دید و گسترش نوشتار در حوزهی این تحوّل بزرگ اجتماعی؛ نویسندگان، اندیشمندان و صاحب نظران، نامهایی متفاوت اما شبیه به هم از نظر مضمون و تركیب سازی به كار بردند؛ تا جایی كه تنوّع موضوعات مطرح شده منجر به تكثیر عناوین به ادبیّات جنگ، ادبیّات پایداری، ادبیّات مقاومت، ادبیّات متعهّد و ملتزم و ادبیّات دفاع مقدّس گردید. كاربرد این عناوین به جای یكدیگر و قرار دادن موضوعی ذیل عنوان بدون ارتباط علمی و منطقی كار شایستهای به نظر نمیرسد؛ در حالی كه برخی از این موارد به عنوان زیر مجموعه در دل مجموعهای بزرگتر قرار دارند كه شایستهی شناخت و باز نمایی علمی میباشند. ما در این جستار، پس از سامان دادن و دستهبندی كردن تعاریف موجود در پی رسیدن به تعریفی شایسته از دل تعاریف موجود بودهایم تا با مرزبندی كردن حوزهی مضمون و محتوای این تعاریف، گامی در جهت تكامل این شاخهی ادبی به سوی جهانی شدن آن برداریم.
1-1- بیان مسأله
با توجّه به رشد و توسعهی جوامع در طول تاریخ و شكل گیری كشورهای مختلف و نظامهای جدید كه برخی از آنها در پرتو جنگ و جنگ افروزی شكل گرفتهاند و متعاقب آن مصادیقی چون ظالم و مظلوم، مهاجم و متهاجم پدید آمده اند و ادبیّات خاص آن شكل گرفته است؛ این سؤال پیش میآید كه چه تعریف دقیقی همراه با حفظ حدود باید از این عناصر داشت تا جایگاه آن به صورت دقیق شناخته شود؟ ادبیّات جنگ، ادبیّات پایداری و مقاومت و ادبیّات دفاع مقدّس، مقولههایی هستند كه این نوشته در صدد تعریفی منطقی برای آنهاست تا حدود هر یك به درستی شناخته شود.2-1- ضرورت و اهمیّت تحقیق
در حال حاضر كه بسیاری از كشورهای جهان امروز، آماج تهاجم و دسیسههای كشورهای قدرتمند غربی هستند و ملّتهای آنها با فداكاری و رشادت در مقابل متجاوزان ایستاده و كشته میشوند، و شاعران و نویسندگان و ادیبان آنها، در همین زمینه به نگارش رویدادهای تلخ و شیرین این وقایع میپردازند؛ ضروری می نماید كه تحقیقی اینگونه شكل بگیرد تا جبههی حقّ از ناحقّ لااقل در تعاریف و تعابیر مشخّص شود. شناخت قداست پایداری كشورهای مورد تجاوز در مقابل دسیسهبازان مكّار و حیلهگر روزگار، انگیزهای خواهد بود تا ضمن اینكه مردم این كشورها به پایداری و ایستادگی در مقابل هر ظلمی، اعمّ از خارجی و داخلی فداكارانه ادامه دهند؛ مردم كشورهای دیگر نیز به تأسّی از آنها ترغیب شوند و زمینه را برای رفع هر نوع ظلم و ستمی از جوامع مظلوم فراهم كنند.3-1- پیشینهی تحقیق
از آنجا كه ادبیّات پایداری، به عنوان یك رشتهی علمی مراحل آغازین شكلگیری خویش را می گذراند، هنوز بر سر تعاریف و مصادیق آن اتّفاق نظر نهایی انجام نشده و پژوهشگران و محقّقان در حال تحقیق و بررسی هستند. در مقالات متعدّد و كتابهای معدودی، به تعاریفی از ادبیّات پایداری و مقاومت اشاره شده است ولی تاكنون پژوهش مستقلی در این زمینه انجام نشده است كه در این مقاله به نقل این تعاریف و بررسی آنها نیز پرداخته شده است.2- بحث
1-2- ادبیّات مقاومت
پیش از ورود به حوزهی ادبیّات جنگ و زیر مجموعههای آن، به اصطلاح ادبیّات مقاومت میپردازیم. با نگاهی اجمالی به ادبیّات مقاومت عرب و ادب پایداری در ایران، چنین به نظر میرسد كه ادبیّات مقاومت، معنایی مترادف با ادبیّات پایداری داشته باشد. در فرهنگ معین، ذیل واژهی مقاومت آمده است «ایستادگی» و ذیل واژهی پایداری آمده است «مقاومت، ایستادگی، دوام و توان» (معین، 1388: ذیل واژگان ). امّا نكتهای كه در باب معنی كردن این دو واژه وجود دارد، این است كه مقاومت، واژهای عربی است و جایگاه استفاده از آن در ادب عربی است و پایداری، واژهای فارسی است و جایگاه استفاده از آن در ادب فارسی است. در واقع این دو واژه، دو مصداق از معنایی بزرگ در دو زبان متفاوت امّا نزدیك به هم هستند كه حوزهی كاربرد زبانی و فرهنگی مشابه، باعث ورود و نفوذ یكی در دیگری شده است. جستوجوی پیشینهی ادبیّات مقاومت از لحاظ مضمون و محتوی، ما را به حماسههای قرن دوم هجری میرساند نوشتهاند «نخستین كسی كه در تاریخ ادبیّات عرب كتابی با عنوان حماسه نوشت، ابو تمّام طایی بود كه در قرن دوم هجری میزیسته كلمهی حماسه از شجاعت و دلاوری و نبردهای بی امان سخن میگوید. شعرهای حماسی كه در عین حال شعر مقاومت نیز به شمار میآیند، گسترهی تاریخ را پر كردهاند در این گونه شعرها دعوت به صبر و ثبات و استقامت در برابر دشمنان هدف اصلی است ( بیدج، 1389: 17). ترابی دربارهی پیشینهی كاربرد اصطلاح ادبیّات مقاومت مینویسد «اگر چه اصطلاح ادبیّات مقاومت جدید و مربوط به سدهی معاصر است با نگاهی دقیق به تاریخ ادبیّات معاصر جهان به راحتی میتوان نمونه های فراوانی از این ادبیّات را بین آثار ادبی پیشینیان به دست آورد... برای نخستین بار، نویسندهی معاصر فلسطینی غسّان كنفانی (1972-1936) نام مجموعهای از شعرها و داستانهای شاعران و نویسندگان معاصر فلسطینی را ادبیّات مقاومت فلسطین گذاشت و بدینترتیب اصطلاح ادبیّات مقاومت در بین شاعران و نویسندگان عرب و بعد از آن در جهان رایج شد؛ ادبیّاتی كه به شرح و بیان مبارزهی پایداری، از جان گذشتگی و درد و رنج مردم مبارز جهت به دست آوردن آزادی استقلال و رسیدن به برابری و از بین بردن جور و ستم و كوتاه كردن دست متجاوزان و اشغالگران از سرزمین نیاكانی خود و دفاع از فرهنگ و سنّتهای قومی و حمایت از دین و باورداشتهای مردم آن سرزمین است (ترابی 1389: 7). دكتر سنگری نیز به نقل از پژوهشهایی در تاریخ و ادب مینویسد «عنوان ادب المقاومه در دههی شصت در ایران كاربردیافت و معادل فارسی آن ادبیّات پایداری نیز به كار رفت این عنوان نخستین بار در جریان مبارزات ضد استعماری مردم مغرب عربی به خصوص الجزایر رایج شد» (سنگری، 1389: 18) نویسنده سپس یادآور میشود كه مفهوم پایداری، هرچند در آغاز معنایی كاملاً نزدیك و حتی مساوی با مقاومت داشت امّا به تدریج مرزها و فاصلههایی با آن یافت (همان).
در واژه نامهی هنر داستان نویسی، ذیل ادبیّات مقاومت میخوانیم «ادبیّات مقاومت به شعرها، داستانها، نمایش نامهها، سرودها، ترانهها و تصنیفهایی گفته می شود كه در دوران خاصی از تاریخ ملّتی یا قومی به وجود میآید و هدف آن ایجاد روحیّهی مبارزه و پایداری در مردم است. معمولاً این نوع آثار، در دوره خاصّی به وجود میآیند و اگر هنرمندانه پرداخت شوند، از حیطهی تنگ ادبیّات قومی و ملّی بیرون میآیند و به صورت شاهكارهای ادبیّات، ماندگار میشوند. ادبیّات مقاومت، معمولاً به توصیف دلاوریها و جدالها و از خودگذشتگیهایی میپردازد كه ملّتی یا قومی بر ضدّ ملّتی یا قومی كه اغلب اشغالگر یا متجاوز است از خود نشان میدهد (میرصادقی، 1379). با توجّه به گستره ای كه برای ادبیّات مقاومت در نظر گرفتهاند باید گفت كه جای دو اصل كلّی در تعریف فوق خالی است؛ اوّل، تعبیر و تعریف از دوران خاصّ به دوران جنگ و درگیری و رویارویی دو جامعه با یکدیگر و دیگر؛ اشاره به این امر مهم كه ادبیّات مقاومت علاوه بر ایجاد روحیّهی مبارزه و پایداری در مردم، پس از جنگها نیز به انتقال ارزشها و مفاهیم ملّی وطنی و ملّی مذهبی به نسل های آینده میپردازد؛ از این رو، عدهای ادبیّات مقاومت كه گاه از آن به ادبیّات جنگ نیز تعبیر كرده اند سه زمان را در نظر گرفتهاند 1– ادبیّاتی كه پیش از جنگ بهوجود میآید (هشدارها) 2- (ادبیّاتی كه در حین جنگ ایجاد میشود (ترغیب و تشویق به مقاومت و پیروزی) 3- ادبیّاتی كه پس از جنگ نوشته میشود (پیآمدها، سوگیریها، انتقال وقایع و حقایق به نسلهای آینده و جهان بشریّت). غالی شكری در این باره تعریفی جامعتر ارائه داده و مینویسد «ادبیّات مقاومت به مجموعه آثاری اطلاق می شود كه از زشتیها و فجایع مستكبران داخلی یا تجاوزگر بیرونی در همهی حوزه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی با زبانی ادیبانه سخن میگوید. برخی از این آثار پیش از رخ نمودن فاجعه، برخی در زمان جنگ یا پس از گذشت زمان به نگارش چگونگی آن میپردازد (غالی شكری، 1366، 10).
تعریف غالی شكری نسبت به تعاریف دیگر، كاملتر است. زیرا هم به زمان بیمرز برای انتقال فرهنگ پایداری اشاره دارد، هم متجاوزان داخلی و خارجی را مدّنظر گرفته هم بازتاب حوادث را در حوزههای چهارگانه سیاست، اقتصاد، فرهنگ و اجتماع. در قالب ادبیّات و زبان ادیبانه مطرح كرده است.
بار بارا هارلو (Barbara Harlo) نیز در كتاب ادبیّات مقاومت، تعریفی از شعر مقاومت ارائه كرده است «شعر مقاومت، واكنش جمعی را در برابر سلطهی ظلم بسیج میكند. شعر مقاومت، شعر پویا بوده كه میتواند كانالی برای بیان حرفهای ستمدیده به ستمگر باشد. شعر مقاومت، برخلاف قواعد مرسوم ادبی غرب است و از حصار تنگ شخصی بیرون میآید و پیامی جهانی مییابد (محمّدی روز بهانی، 1389: 26).
در این تعریف نیز به جهانی بودن نگاه شاعر و بیرون آمدن از پیلهی احساسات فردی اشاره شده است. به طور كلّی، بارزترین خصوصیّت ادب مقاومت جهانی و فرامرزی بودن آن است. هر كدام از پژوهشگران از زاویهای به ادب مقاومت پرداختهاند كه در بسیاری از این دیدگاهها با یكدیگر مشتركند. نكتهی قابل توجّه این است كه تعریف ادبیّات پایداری، جدای از ادب مقاومت نیست. ادبیّات مقاومت و پایداری، جزیی از ادبیّات بزرگ جنگ، به معنای عام و فراگیر آن هستند كه با دیدگاهی حقپرور و مظلوم محور سعی دارند جامعهای را به تصویر بكشند كه مورد ظلم و ستم واقع شده، به جبههی متجاوز نگاهی بدبینانه و منفی دارد. اگرچه به مهاجم نیز آسیب وارد میشود امّا این آسیب را از نوع خود خواسته و نتیجهی طبیعی دفاع در مقابل تجاوز آنها میداند، پیامی جهانی و فرامرزی دارد و با ایدئولوژی دینی و مذهبی و نگاه به آیندهی موعود درآمیخته است.
2-2- ادبیّات جنگ
از گذشتههای دور تاكنون، جنگها رد پایی پررنگ در دور دستترین نقطه های تاریخ جوامع بشری داشتهاند، جنگهایی كه گرد و خاك، هیاهوی ظالمان و صدای آزادی خواهی مظلومانشان، لابلای كتب تاریخ و ادبیّات باقی مانده است. رشد تمدّن و پیشرفت جوامع و فرهنگ انسانی نه تنها از این پدیدهی غیر انسانی نكاسته، بلكه گویی هرچه تمدّن بشری و نگاه او به افق های دور دست زندگی، بین انسانها و جوامع رشد و گسترش یافته درگیری و كشمكش بین انسانها و جوامع نیز با ابزارهایی مدرنتر و سیاستهایی گستردهتر نیز رشد و گسترش یافته. صنعتی به نقل از كتاب جامعه شناسی جنگ آورده است «جنگ آفرینندهی تاریخ است و در واقع تاریخ صرفا با شرح كشمكشهای مسلّحانه آغاز شده و بعید است كه این پدیده زمانی كاملاً از بین برود؛ زیرا جنگها به هر حال مشخّصترین مبادی تاریخ و در عین حال مرزهایی هستند كه مراحل مهم مواریث را از یكدیگر متمایز میكنند. تقریبا همهی تمدّن های معروف در اثر جنگ از بین رفتهاند. تمام تمدّن های جدید نیز با جنگ پا به عرصهی وجود نهادهاند (گاستول بوتول، 125). گاستول بوتول، ضمن هدفدار معرّفی كردن پدیدهی جنگ، معتقد است هرگاه در مطالعهی جنگ از علیّت و وقایع نگاری دور شویم پای ادبیّات به میان كشیده میشود فراز و نشیب و تحوّل جوامع در طول تاریخ كه در اثر ایجاد حكومت حاكمان جور و سلطه طلبان زر و زور و مظلومیّت اقشار وسیع مردم ایجاد شد، با بازگو كردن این حوادث، سیل خروشانی را در بستر ادبیّات جوامع جاری كرده است كه به ادبیّات جنگ اشتهار دارد. ادبیّات جنگ، ادبیّاتی است در برگیرندهی تمامی آثار مربوط به اصل یك حادثهی بزرگ به نام تهاجم. بازتاب این تعریف كلّی را در دانشنامهی ادب فارسی میتوان دید: «نوشته هایی كه به نوعی به مسألهی جنگ و مقولههای مرتبط با آن میپردازد» (انوشه، 1376: ج2). حال چه این انعكاس از سوی مهاجم باشد یا مدافع، ضد جنگ باشد یا ستایشگر آن «ادبیّات جنگ، اعمّ از صورت گسترده یا پارتیزانی آن، تصویر صحنههایی جاندار همراه با درس پایداری است كه مرز نمیشناسد و در جغرافیای خاصّی محصور نمیماند صنعتی، 1389:14). امّا دكتر كوثری، بر اساس دیدگاه غالی شكری، در روشن كردن حدود و ثغور ادبیّات جنگ دو نكته را مطرح كرده است-1: ادبیّات جنگ هم شامل آن دسته از آثاری می شود كه مستقیماً به توصیف جنگ (رزمندگان وقایع و صحنههای جنگ میپردازند و هم آن دسته كه غیر مستقیم مسایل مربوط به جنگ نظیر مهاجرت بمباران شهرها خانوادهی رزمندگان را توصیف میكند. 2- ادبیّات جنگ، نه تنها شامل آثار ادبی تولید شده در صحنههای جنگ و زمان جنگ بلكه آثار تولید شده در خارج از صحنههای نبرد و زمان پس از جنگ را هم در بر میگیرد» (كوثری، 1379: 100).در كتاب «ادبیّات دفاع مقدّس» نیز آمده است «این اصطلاح (ادبیّات جنگ) دامنهای بسیار گسترده و فراگیر دارد و هر آنچه را كه در جنگ تولید میشود و وجههی ادبی دارد، شامل میشود. نویسنده سپس اجزای ادبیّات جنگ را به جبههی دشمن، جبههی خودی و مخالفان با جنگ تقسیم میكند و مینویسد «در ادبیّات جنگ چون معیار خود جنگ است نه معیارهای دیگر، هر دو جبهه مساوی در نظر گرفته میشود؛ در اینجا ادبیّت اثر مطرح است نه ارزش و سو گیری اثر اگر داوری در ادبیّات جنگ صرفا متّكی بر عنصر انسانی باشد كه معمولاً هست. كشتن سرباز دشمن یا زخمی شدن او نیز تراژیك و غم انگیز و محكوم است. در ادبیّات، جنگ مرز میان ظالم و مظلوم و مهاجم و متهاجم فرو میریزد (سنگری، 1389: 16) در این نوشتار، نویسنده علاوه بر تقسیم بندی جبههی جنگ به جبههی خودی، دشمن و مخالفان جنگ، به این نكتهی اساسی توجّه میكند كه در تعریف از ادبیّات جنگ و دفاع از هر دو جبهه، نباید این اصل مسلّم را از نظر دور داشت كه متجاوزان زورگو حتی در محدودهی ادبیّات نیز مستحقّ دلسوزی و ستایش نیستند؛ چرا كه اگر زیاده خواهی، تكبّر و تجاوز سردمداران زر و زور و آتشافروزی آنها نبود، ملّتهای بیگناه در آتش جنگ و قهر نمیسوختند؛ بنابراین، باید در حیطهی ادبیّات، مرز این دو را از هم جدا كرد تا با توجّه به فراگیر بودن مفهوم ادبیّات جنگ در حوزه های مدافع و مهاجم و ستایشگر و ضد جنگ حقوق انسانی جوامع و زشتی و پلشتی حركت افروزندگان آتش جنگ از نظر نسلهای آینده و عبرتگیرندگان از آن دور نماند. چرا كه ما معتقدیم ادبیّات پایداری، ادبیّاتی متعّهد و ملتزم است. ژان پل سارتر در این زمینه سخن زیبایی دارد. او می نویسد «غرض از ادبیّات، تلاش و مبارزه است برای نیل به آگاهی، حقیقت و آزادی انسان. و از این روست كه نویسنده در مقابل عملی كه انجام میدهد مسئول است. برای چه مینویسد؟ و دست به چه اقدامی زده است؟ و چرا این اقدام مستلزم توسّل به نگارش بوده است» (سارتر، 1348: 35).
از این سو، بزرگترین وظیفهی ادبیّات مقاومت، رساندن صدای مظلومان به جهانیان و دفاع از حقوق پایمال شدهی مادّی و معنوی آنهاست و از دیگر سو، ملّتهایی كه قربانی آتش جنگ افروزی دولت هایشان میشوند صدایشان در همین ادبیّات بازتاب مییابد. قلم زدن در همین حوزه های متفاوت است كه شاخههای گوناگون ادبیات جنگ را ایجاد میكند؛ بر همین اساس میتوان گفت كه ادبیّات پایداری مربوط به آن قسمت از ادبیّات جنگ است كه در دفاع از مظلومان و با هدف ستایش آزادی و برابری انسانی شكل میگیرد و با عنصر تعهّد و التزام در هم میآمیزد تا از تمامی حقوق انسانها در مقابل متهاجمان زورگو برای به دست آوردن جامعهی آرمانی كه سرشار از عدالت و آزادی است دفاع كند. اگرچه وجه غالب در ادبیّات پایداری محوریّت جامعهی مظلوم است امّا اشاره شد كه در ادبیّات جنگ نیز، آنجا كه مردم ساكن در جوامع متجاوز به دور از دخالت در تصمیمگیری حكومتها در آتش افروخته شدهی جنگ میافتند، نه انگیزهی جنگ دارند و نه قدرت دفاع و همواره در چرایی حوادث دست و پا میزنند. انعكاس زندگی و آسیبهای ناشی از جنگ، بر زندگی این افراد نیز در حوزهی ادبیّات جنگ قابل طرح و بازگویی است.
1-2-2- ادبیّات پایداری
بحث اصلی ما در این جستار، پیدا كردن تعریفی دقیق از ادبیّات پایداری و حدود آن است. همانگونه كه اشاره شد، ادبیّات پایداری زیر شاخهی ادبیات جنگ است و به حوزهی دفاع و ایستادگی متهاجم در مقابل مهاجم شكل میگیرد؛ امّا عدّهای هم وسعت حوزهی معنایی پایداری را از این فراتر برده و آن را به صورت زیر تقسیم بندی كردهاند:1- پایداری درونی كه در اثر كشمكش انسان با خود و پایداری در برابر نفس به وجود میآید. اهمیّت این نوع پایداری به اندازهای است كه در متون دین از آن به جهاد اكبر تعبیر شده است؛ امّا ادبیّات شایستهی آن به طور مجّزا تعریف و ایجاد نشده است. به همین دلیل عدهای آن را با مصادیق دیگر پایداری در هم آمیخته اند. 2- پایداری بیرونی كه شامل پایداری در برابر درگیری و كشمكش انسان با خود، كشمكش انسان با جامعه، كشمكش انسان با انسان، كشمكش انسان با عوامل ما بعد الطّبیعی، كشمكش انسان با طبیعت و كشمكش جوامع با یكدیگر است. عدم تعریف درست و مرزبندی دقیق باعث شده است كه عدّهای آثاری را كه در آن انعكاسی از پای داری و پایمردی انسان در برابر تمامی عوامل تهاجم چه درونی و چه بیرونی از هر نوع باشد، جزو ادبیّات پایداری قلمداد كنند. كنفانی مینویسد: «تمامی اثرهای ارزنده دارای عنصر پایداری هستند» (كنفانی، 1361: 3). اگر چه این دیدگاه از منظری كلّی و عام نگر، پذیرفتنی است، امّا طبقه بندی، نام گذاری و جا دادن مفاهیم ذیل موضوع مرتبط كاری است كه اهل علم و فن باید به آن بپردازند. جهان شمول بودن یك تعریف دور از قاعدههای دانش است و گسترش بی حدّ و مرز آن، نه تنها موجب گم شدن مصادیق در حوزهی بی مرز تعاریف میشود، بلكه با جابجایی عناوین و كاربرد آن به جای یكدیگر به جایگاه علمی آن لطمه وارد كرده و منجر به سردرگمی محقّقان و بیاعتمادی مخاطبان میشود. دكتر سنگری در خصوص این تعاریف مینویسد «می توان دامنهی ادبیّات پایداری را به هر نوع ایستادگی و رویارویی انسان كه در قالب شعر و نثر بروز و ظهور مییابد، گسترش داد در این صورت، سروده های نخستین انسان در ستیز با عناصر طبیعت و عوامل مرموز مؤثّر در سرنوشت، نوشتهها و سرودههایی كه ستیز انسان با خویش و خواهشهای شكننده و اسارت آفرین را بازمی گویند و همه آثاری كه به جنگهای تاریخ ملّتها برمی گردند، در قلمرو ادبیّات پایداری قرار میگیرند؛ امّا این شیوهی تحلیل و تبیین و اعتقاد به چنین میدان فراخ و بیمرزی نه علمی است و نه منطقی (فروغی جهرمی، 1389، 464)؛ بنابراین، ضرورت رسیدن به تعریفی جامع و مانع از ادبیّات پایداری رخ مینماید تا مرزهای علمی و كاربردی و زیرمجموعههای آن مشخص شود.
برای حصول این معنی، ابتدا برخی از تعاریف مطرح شده از سوی پژوهشگران به اجمال بررسی میشود تا با معرّفی زیر مجموعهها به تعریف دقیقی از آن دست یابیم. كاكایی در بررسی تطبیقی موضوعات پایداری در تعریف ادبیّات پایداری مینویسد «سرودهها و نوشتههایی كه موضوع اصلی آن دعوت مردم به مبارزه و پایداری در برابر متجاوزین است (كاكایی، 1380: 9). در این دیدگاه، نویسنده، پایداری را به معنای خاصّ آن یعنی پایداری در صحنههای نبرد و در مقابل متجاوز ان به كار برده و در بسط كتاب به ارائهی تعاریفی از شعر جنگ و شعر پایداری میپردازد و مینویسد «شعر پایداری، جدا از دلالتهای موضوعی، از منظر فلسفه و علوم نظری، به شعری اطلاق میشود كه محصول همدلی میهنی با قومی در برابر گونهای از تجاوز طبیعت بشری است... سرودهها و نوشتههایی كه موضوع اصلی آن دعوت مردم به مبارزه و پایداری در برابر متجاوزان است» (همان: 9). در این تعاریف، به ویژگیهای كلّی و عمومی ادب پایداری اشاره شده است. دكتر مددپور در مقالهای با نام «تّأملاتی در باب ماهیّت و ذات هنر و ادبیّات انقلاب و دفاع مقدس» مینویسد: «از دیدگاهی ابتدایی، ادبیّاتی را كه در موضع ستیز با عالم و وضع موجود است، میتوان ادبیّات مقاومت یا پایداری تلقّی كرد. نفی وضع ظالمانهی موجود یا نفی عوامل بیگانه كه حافظان وضع موجودند در چنین ادبیّاتی به صورت شفاهی یا مكتوب تجلّی میكند. نهایت ادبیّات مقاومت (پایداری)، جستوجوی عالم موعود است و مقدّمهی رسیدن به چنین عالمی قدر مسلّم، ستیز با وضع موجود و حافظان آن است»
(كمری، 1380: دفتر اوّل) اشاره به هدف نهایی پایداری جوامع كه رسیدن به عالم موعود و فتح و ظفر پس از تحمّل سختیهای انكارناپذیر ستیز و پایداری است، یكی از برجستگیهای تعاریفی از این دست میباشد. ادبیّات پایداری و ادبیّات انتظار، چنان در هم تنیدهاند كه تغییر وضع موجود در انتظار رسیدن به عالم موعود از اهداف بزرگ پایداری ملّتها در مقابل متجاوزان بوده است. در مقالهای از مهدی كاموس اشاره شده است كه انتظار موعود در دیگر تجلیّات ادبیّات و تفكر بشری نمود دارد امّا از آنجا كه غایت جهان، پیكار بزرگ حق و باطل و پیروزی حق بر باطل و جاری شدن حكومت عدل الهی به دست قیام كنندهی موعود است پیوند معنایی ادب پایداری با تجلّی روشن این دیدگاه به تكمیل معنای آن كمك میكند.
دكتر بصیری در مقالهی «طرح و توضیح چند سؤال دربارهی مبانی ادبیّات پایداری» تعهّد، مردم، تحوّلات و تلاطمات اجتماعی و پیشروان فكری را عناصر اصلی ادب پایداری میشمرد و مینویسد «ادبیّات پایداری نوعی از ادبیّات متعهّد و ملتزم است كه از طرف مردم و پیشروان فكری جامعه در برابر آنچه حیات معنوی و مادّی آنها را تهدید میكند به وجود میآید (بصیری، 1384: 89). اهمیّت عنصر تعهّد در پرداختن به ادبیّاتی كه خود را در جبههی حق در رویارویی با باطل میداند تا جایی است كه گاهی نام ادبیّات متعهّد نیز به آن اطلاق میشود و در تعریف آن در فرهنگ زبان فارسی آمده است «گونهای از ادبیّات منظوم یا منثور است كه متعهّد و ملتزم به پرداختن به آرمانهای اقشار فرودست جامعه و در خدمت آزادی یا عدالت است (شریفی، 1388: 111). با توجه به تعریف ادبیّات متعهّد كه آن را ملتزم به پرداختن به آرمانهای اقشار فرودست جامعه (مظلومان) و در خدمت آزادی و عدالت میداند، باید گفت كه ادبیّات پایداری، رود خروشانی است كه از دل ادبیّات جنگ بیرون میآید و به عنصر تعهّد و التزام آراسته میشود.
همین تعهّد و التزام اهل قلم به مبانی اعتقادی و اخلاقی كه ریشه در دیانت و مذهب گرایی دارد، موجب ایجاد و بسط درونمایهی پایداری در برابر هجمهی دشمن است. پایداری كه با هدف غایی ایجاد عدل در جوامع بشری به امید رسیدن به جامعهی موعود صورت میگیرد. سجودی نیز در گفتاری از ساختار شعر پایداری در تعریف آن آورده است «شعر پایداری گونهای از شعر است كه در آن مفاهیم اعتراض و مقاومت اجتماعی، جنگ در مقابل تجاوزگران و انقلاب در مقابل سلطهگران غلبه دارد. با چنین تعریفی خواستگاه شعر پایداری، اجتماعی است و این نوع ادبی، از دل رویدادهای ویژهای، كه در یك جامعه رخ میدهد، بروز میكند (سجودی، 1385: 159). نوعی رشد یافتگی در اندیشه و قلم پدیدآورندگان و مخاطبان این ادبیّات به چشم میخورد كه ریشه در خاستگاه مردمی و اجتماعی آن دارد. عافیتطلبی و خودمحوری و فرورفتن در ژرفای احساسات شخصی بدون ارتباط با جهان در حیطهی این ادبیّات جایگاه ندارد. ادبیّات پایداری، با ثبت حقایق جنگ برمبنای شناخت شناسی محتوایی، هم از جنگ و هم از ادبیّات در بستر انتقال فرهنگ، جریانساز شده است و با رشد زمینههای نقدپذیری و آسیبشناسی همه سو نگرانه، به سمت جهانی شدن پیش میرود.
تعاریف دیگری از ادبیّات پایداری در مقالات پراكنده صورت گرفته است كه یا شبیه همین مضامین را مطرح میكند و یا در پراكندگی و گستردگی تعریف میماند و به مرز تعاریف دیگر نزدیك و یا وارد میشود. بر اساس تعاریف صورت گرفته، عناصر اصلی ادب پایداری را به صورت زیر میتوان برشمرد: 1- ادبیّات پایداری، متعلّق به ایران و پایمردی ایرانیان در برابر متجاوزان زورگو است. 2- در این نوع ادبیّات، رویارویی و پایداری جبههی حق یا مظلوم و مورد تجاوز در مقابل طاغوتها و زورگویان زمان انعكاس پیدا میكند. 3- تعهّد و التزام به عقاید و باورهای اسلامی و انسانی كه موجب حفظ حریمهای انسانی حتی در میدانهای جنگ میشود، در این ادبیّات بازتاب دارد. 4- این ادبیّات خاستگاه مردمی و اجتماعی دارد و از لحاظ ساختارهای فكری از دورهای تا دورهی دیگر متفاوت است. 5- امید به ایجاد مدینهی فاضله و رسیدن به جامعهی موعود و انتظار موعود منتظر بر اساس تفكّر شیعی از عناصر برجسته ساز این ادبیّات است.
2-2-2- ادبیّات دفاع مقدّس
ادبیّات دفاع مقدّس كه یكی از زیر مجموعههای ادبیّات پایداری ایران است، تركیبی است بدیع و نامی است نیكو كه در شناسنامهی فرزند پایداری ملّت ایران با دارا بودن تاریخ و جغرافیای مشخّص به ثبت رسیده است. پیش از این، به حوزهی معنایی وسیع پایداری و لزوم تفكیك زیر مجموعههای آن از هم اشاره شد. شناخته شدهترین مفهوم ادبیّات پایدای، تعریف آن به شاخهای از ادبیّات جنگ است كه با عنصر تعهّد و محوریّت مردم مظلوم حق طلب برای رسیدن به عدالت و آزادی واقعی كه مشخّصهی جامعهی آرمانی موعود است شكل میگیرد. ادبیّات پایداری، مفهومی عام از ادبیّات پایداری تمامی ملّت هاست. امّا زمانی كه سخن از ادبیّات دفاع مقدّس به میان میآید، با مفهومی خاصّ سر و كار داریم كه از دو عنصر آشنای «دفاع» و «مقدّس» تشكیل شده است. دفاع مقدّس در ادامهی آزادیخواهی اسلامی و تحوّل بزرگ انقلاب در ایران سر برآورد و بالیدن گرفت. باید توجه داشت كه فقط آثاری در حوزهی ادبیّات دفاع مقدّس قرار میگیرند كه با نگاهی به ارزشها و باورهای مقدّس دینی كه منشأ ظهور این دفاع بوده شكل گرفتهاند و آثاری كه با نگاه منفی و بدبینانه نوشته شدهاند، در زیر گروه ادبیّات جنگ قرار میگیرند.در مقالهی «نگاهی دیگر پیرامون ادبیّات دفاع مقدّس و جنگ» آمده است «ادبیّات دفاع مقدّس از مرحلهی پیدایی و نموّ تا حال، خاستگاه جبههای داشته و جهت و جان مایهی آن از فضای گذشته شدهی جنگ و دنیای آرمانی رزمندگان متأثّر است اصلاً بخش معتنابهی از این آثار از قلم ایشان یا با واسطهی حضور و تجربهی نویسندگان و شاعران در مناطق عملیّاتی حاصل شده است در اینجا وجه غالب و رایج مورد نظر است؛ زیرا به همان سان كه نگرش تاریخنگاری جنگ دو شیوه- و شاید بتوان گفت مكتب- تقریباً جداگانهی قابل تشخیص را نشان میدهد، این امكان وجود داشت كه ادبیّات دفاع مقدّس و نه حتّی جنگ نیز در طیف و گونهی متفاوت تحقّق یابد. مقایسهی نمونه های اندك انتشار یافته از دست نوشتهها و یادداشتهای سربازان ارتش و دیگران با داوطلبان بسیجی این تفاوت نگاه و نگارش را آشكار میسازد؛ بنابراین، ادبیّات دفاع مقدّس، به محدودهی شناخته شده و تعریف شدهی خاصّی از كلّیّت ادبیّات جنگ ایران و عراق نظر دارد (كمری، دفتر اوّل 1380) دكتر سنگری نیز وجه نامگذاری دفاع مقدس را در این میداند كه ما به حكم مقبول بین المللی، آغازگر جنگ نبودیم و در مقابل تهاجم صدّام، به دفاع و پایداری پرداختیم و دیگر اینكه دفاع ما مبتنی بر باورها و اعتقادات و ارزشهای دینی، به ویژه شیعی بود و برای این امر، دلایلی میآورد كه در فرهنگ هشت سال دفاع آشكار است از جمله شعارها، نام عملیاتها، جلوهها و شعائر درون جبهه كه ریشه در باورهای اسلامی دارد و سپس مینویسد «ادبیّات دفاع مقدّس، به ادبیّاتی اطلاق میشود كه دربارهی مقاومت و ایستادگی و دفاع مبتنی بر ارزشهای دینی و الهی است. این ادبیّات، ادبیّات ضد جنگ است؛ چون دفاع ضد جنگ است. بنابراین، ادبیّات ضد دفاع مقدس را نمیتوان ادبیّات ضد جنگ نامید و این مرز ظریف دقیق و باریكی است كه بسیاری از تحلیلگران یا گویندگان بدون رعایت حریم معنایی واژه ها به كار میگیرند. ادبیّات جنگ غیر دفاع مقدس را نیز نمیتوان ادبیّات ضد دفاع مقدس نامید ( سنگری، 1389: 2).
وجوه قداست دفاع در ریشهی جهادی آن نهفته و ادبیّات آن بر محور مفهوم جهاد و شهادت شكل گرفته است. ادبیّات دفاع مقدّس، ریشه در باورهای مقدّس آسمانی دارد؛ باورهایی چون دفاع از ناموس و كیان كشور كه همان جهاد در راه خدا و پیكار با متجاوزان زورگو است؛ جهادی كه نتیجهی آن، شهادت و لقاءاالله است. بدیهی است ادبیّاتی كه در اثر این نوع نگاه شكل میگیرد، ادبیّاتی است سراسر شرح دلاور مردیها و پایداریها. یأس و نومیدی و ترس از مرگ در آن جایی ندارد، قهرمان این ادبیّات در شرایطی با دشمن روبرو میشود كه به جای فرار از مرگ و ترس از نیستی و عدم و بدون انگیزههای مادّی برای رسیدن به شهادت در راه آزادی وطن كه با انگیزهی الهی شكل گرفته از دیگران پیشی میگیرد. با توجّه به موارد مطرح شده، عناصر زیر را برای ادبیّات دفاع مقدّس میتوان درنظر گرفت: 1- ادبیّات دفاع مقدّس ادبیّاتی است كه مربوط به حوزهی مشخّصی از جنگ تحمیل شده از سوی عراق به ایران است. 2- قهرمان این ادبیّات با انگیزهی دفاع و در آرزوی شهادت میجنگد. 3- قداست این دفاع ریشه در تفكّر جهادی و شیعی دارد. 4- ساختار مفهومی این ادبیّات بین دو محور واقعهی عاشورا و الگوهای آن تا رسیدن به حكومت جهانی مهدی موعود واقع شده است.
3- نتیجهگیری
نتیجهی پژوهش بالا را در این نكات میتوان خلاصه كرد:1- ادبیّات پایداری و مقاومت، از لحاظ مضمون و محتوی با هم مترادف هستند، كه نزدیكی فكری و فرهنگی و زبانی، باعث به كار رفتن آنها به جای یكدیگر شده است. بهتر است كه ادبیّات پایداری برای زبان فارسی و ادب المقاومه، برای زبان عربی به كار رود.
2- ادبیّات جنگ، نگاهی فرامرزی و جهانی به ابعاد گستردهی درگیری بین كشورها دارد و آسیبها و آشوبهای هر دو جبهه (مهاجم و متهاجم) را مورد بررسی و واكاوی قرار میدهد.
3- ادبیّات پایداری، زیر شاخهی ادبیّات جنگ (به مفهوم عام آن) است و ادبیّات دفاع مقدّس، زیر شاخهی ادب پایداری است كه در تقسیمبندی آثار مربوط به هر كدام باید این سلسله مراتب در نظر گرفته شود.
4- آنگاه كه ادبیّات جنگ با عنصر التزام و تعهّد در هم میآمیزد و دوربین آن وارد جبههی حق كه در پیكار با متجاوز است؛ وارد میشود، ادب پایداری شكل میگیرد.
5- ادبیّات دفاع مقدّس، منظری از ادبیّات پایداری ایران با تاریخ و جغرافیایی مشخّص است كه به خاطر غلبهی تفكّرات مذهبی و شیعی و نگاه به جامعهی موعود و توجّه به اصل شهادت و جهاد، وجههی قداستی یافته است.
پینوشتها:
1. استاد دانشگاه شهید باهنر كرمان.
2. كارشناس ارشد ادبیّات پایداری دانشگاه شهید باهنر كرمان.
1- بصیری، محمّد صادق. (1384)، طرح و توضیح چند سؤال دربارهی مبانی ادبیّات پایداری، نامهی پایداری، كرمان: نشر بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس.
2- بیدج، موسی. (1389)، مقاومت و پایداری در شعر عرب، تهران: نشر بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدّس.
3- ترابی، ضیاءالدّین. (1389)، آشنایی با ادبیّات مقاومت جهان، تهران: نشر بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدّس.
4- سارتر، ژان پل. (1348)، ادبیّات چیست، ترجمهی ابوالحسن نجفی، تهران: نشر كتاب زمان.
5- سجودی، فرزان. (1385)، ساختار شعر پایداری، بیناب، شمارهی دهم، ص 158.
6- سنگری، محمّدرضا. (1385)، نقد و بررسی ادبیات منظوم دفاع مقدّس، جلد اوّل، تهران: نشر پالیزان.
7- سنگری، محمّدرضا. (1389)، ادبیّات دفاع مقدّس، تهران: نشر بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدّس.
8- شریفی، محمّد، (1388)، فرهنگ ادبیّات فارسی، تهران: نشر معین.
9- شكری، غالی. (1361)، ادب مقاومت، ترجمهی محمّدحسین روحانی، چاپ اول، تهران: نشر نو.
10- صنعتی، محمّدحسین. (1389)، آشنایی با ادبیّات دفاع مقدّس، تهران: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس.
11- فروغی جهرمی، محمّد قاسم. (1389)، مقولهها و مقالهها (جلد دوم)، تهران: نشر بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدّس.
12- كاكایی، عبد الجبّار. (1379)، بررسی تطبیقی موضوعات پایداری در شعر ایران و جهان، تهران: نشر پالیزان.
13- كاموس، مهدی. (1383)، مجموعه سخنرانیها و مقالات دومین كنگرهی فرهنگ ادبیّات و شهادت، تهران: نشر شاهد.
14- كمری، علیرضا. (1380)، نام آورد، دفتر اوّل تهران: نشر حوزهی هنری.
15- كنفانی، غسّان. (1361)، ادبیّات مقاومت، تهران: نشر سروش.
16- كوثری، مسعود. (1379)، تأمّلاتی در جامعه شناسی ادبیّات، تهران: مركز باز شناسی اسلام و ایران.
17- گاستون، بوتول. (1374)، جامعه شناسی جنگ، ترجمهی هوشنگ فرخجسته، چاپ اوّل، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
18- محمّدی روزبهانی، محبوبه. (1389)، قسم به نخل، قسم به زیتون، بررسی تطبیقی شعر مقاومت ایران و فلسطین، تهران: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدّس.
19- معین، محمّد. (1388)، فرهنگ فارسی، چاپ بیست و پنجم، تهران: نشر امیركبیر.
20- میر صادقی، میمنت. (1379)، واژه نامهی هنر داستان نویسی، نشر مهناز.
منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ (1393)، نشریّهی ادبیّات پایداری شمارهی 10، کرمان: مرکز منطقهای اطلاع رسانی علوم و فناوری (RICeST) پاسگاه استنادی علوم جهان اسلام (ISC).
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}