اعتدال همزاد وحدت

نويسنده:دکتر محمد رضا رضوان طلب (عضو هيئت علمي دانشگاه تهران)
اين مقاله درضمن برشمردن ابعاد گوناگون اعتدال ، بر اين نکته تأکيد دارد که اختلاف ، زائيده عدم اعتدال وافراطي گري است واگر اين ديو فاقد ترحم از جامعه اسلامي بيرون رانده شود ، نسيم حياتبخش وحدت وانسجام ،همدلي وصميمت جانهاي آدميان را نوازش خواهد داد به اميد درک چنين فضاي مفاهمه ورويکرد سازگاري ، اين مقاله، جهت بررسي وتصحيح به جامعه علمي کشور تقديم گرديده است.
سالهاست که در موضوع وحدت اسلامي وضرورت آن سخنان مستوفاة ومقالات متراکمي ارائه مي شود اما چگونگي دسترسي عملي به آن همچنان در هاله اي از ابهام است وموانع زيادي در مسير تحقق آن همچنان خودنمائي مي کند و از مهمترين موانع نيل به اين عطيه ارزشمند نگاه وعمل افراطي در ميان طرفداران مذاهب ونحله هاي گوناگون است وتنها راه برخورد با آن سازماندهي يک فرهنگ اعتدالي خواهد بود. اين مقاله درضمن برشمردن ابعاد گوناگون اعتدال ، بر اين نکته تأکيد دارد که اختلاف ، زائيده عدم اعتدال وافراطي گري است واگر اين ديو فاقد ترحم از جامعه اسلامي بيرون رانده شود ، نسيم حياتبخش وحدت وانسجام ،همدلي وصميمت جانهاي آدميان را نوازش خواهد داد به اميد درک چنين فضاي مفاهمه ورويکرد سازگاري ، اين مقاله، جهت بررسي وتصحيح به جامعه علمي کشور تقديم گرديده است.

تعريفات

اعتدال درلغت بمعني " التوسط بين حالين في کمّ أو کيف أو تناسب "(1)آمده است. اعتدال در طبيعت را نيز به زماني اطلاق مي کنند که روز وشب در آن يکسان است يعني نخستين روز از فصل بهار ونخستين روز از فصل زمستان ! در فرهنگ قرآني براي رساندن معني ميانه روي واعتدال از دو واژه ديگر يعني "قصد" و"وسط" استفاده گرديده است. "اقتصد في امره يعني :توسّط فلم يفرِط ويفرَط ويقال اقتصد في النفقة يعني لم يسرف ولم يقتر"(2).بنابراين ، سه واژه : وسط ، قصد واعتدال ،داراي معني مشترک وکاربرد موازي هستند وبه معني حفظ حدّ ميانه در روش ورفتار وواکنشها مي آيند در ادبيات عربي واژه «التوازن»جايگزين اعتدال شده است. واژه ديگري که در اين حوزه در ادبيات قرآني بکار رفته است واژه "معروف " است که در آيات متعدد تکرار شده است وبه معني : "الشيّ ا لذي يعرف العقل انه لا جور فيه ولا جنف"(3)و"ما يحسن في الدين والمروّة "(4) و "بما يعرفه اهل العرف"(5) و"ما يستحسن من الافعال"(6) و" النصفه "

ضرورت

با آنکه گرايش به تخصصي شدن رشته ها وتفکيک پژوهشها درعرصه هاي مختلف واختصاص هر پژوهشگر به عرصه اي خاص ، ابداعي علمي دانشگاهي است که در نيم قرن اخير به آن توجه ويژه شده است اما حدود ده سال است که مطالعات ميان رشته اي به عنوان سدّي در برابر افراط در انديشه تخصصي کردن علوم مطرح گرديده است.اين رويکرد جديد ، با استدلال به وحدت ريشه اي حوزه هاي مختلف انديشه ورزي وربط وثيق بين آنها و اقتضاي برخي از سوژه هاي مهم براي ورود به عرصه هاي گوناگون ،خصوصاً در مورد موضوعات مربوط به علوم انساني ورفتاري ، جايگاه ويژه اي را به خود اختصاص داده است. سوژه هاي مهمي در عرصه علوم انساني وتجربي درليست مطالعات بين رشته اي قرارگرفته اند؛همانند: ارتباطات،رفتارشناسي، نانوتکنولوژي وانرژي هسته اي.
امروزه سوژه هاي مطالعاتي بين رشته اي به صرف بين رشته اي بودن ، مهم وضروري تر از سايرعناوين پژوهشي ارزشيابي مي شوند. موضوع اعتدال ازجمله سوژه هائي است که درتمامي موضوعات علمي ،تجربي ودر تئوريها ورفتارهاي علمي ، حضور ونقش تعيين کننده دارد وبه راحتي مي توان ادعا کرد : اين عنوان ازمفاهيم ميان رشته اي که است بالاترين سطح پوشش وشمول را نسبت به حوزه هاي گوناگون دارد . مضافاً بر نقش پايه اي واثر گزاري که در همه حوزه ها ايفاء مي کند.
در موضوع وحدت که رمز حيات واقتدار همه مجموعه ها ومکتب هاست ، سنگ بناي نخست وضمانت براي قوام و استقرار ومفيد بودن آنها تعادل وميانه روي است. در حالي که موضوع تعادل کمتر در پژوهشهاي مربوط به آن مورد توجه قرار گرفته است ولذا ارائه پژوهشي علمي وارائه راهکارهاي عملي در مورد آن ضرورت دارد. پژوهشهائي که پيش از اين، سوژه اعتدال يا وحدت را بررسي کرده اند، اين دو را مستقل ازهم مورد مطالعه قرار داده واز همبستگي وتأثيرمتقابل اين دو متغيرسخني به ميان نياورده اند!

جايگاه تعادل

براي تعيين اهميت وجايگاه يعني مفهوم چه مؤلفه هائي دخالت دارند؟
سرنوشت ساز بودن ؟فراگيري در عرصه هاي مختلف فکري وعملي ؟ تأثير گزاري در عرصه دسترسي به منافع مادّي ؟راهيابي به حوزه فضيلتهاي معنوي؟ توجه ودقت مردان بزرگ درمورد آن ؟ هر يک از اينها ملاک وشاخص باشد ، تعادل ،امتياز نخست را از آن احراز مي نمايد . اينک به بررسي اين شاخصها مي پردازيم:

1- رمز برتري فرد وجامعه

قرآن کريم ، پيروان پيامبر گرامي اسلام را بهترين امتها مي شمرد "کنتم خير امة اخرجت للناس" (7)
ودر آيه ديگري درتوصيف اين جامعه برتر مي فرمايد "کذلک جعلناکم امة وسطا" (8) وبدينسان ميان "ميانه روي " و"برتري " درساختار جامعه و ارزشگزاري درمورد آن همبستگي ايجاد مي کند. در روايتي پيامبر اسلام مي فرمايند :"رحماءامتي اوساطها " (9)يعني متعادل ها بيش از همه مورد عنايت ومحبت خدا هستند . يک بررسي ميداني وتاريخي نيزاين نتيجه گيري را اثبات مي نمايد که افراد ومجموعه هاي تندرو يا کند رو همواره بامشکل وتنگنا روبرو بوده اند وبرتري وسلامت در گرو تعادل در امور، پديد آمده است .

2- رمز بقاء وسود آوري

جوامع وافراد تندرو نه تنها برتري را احراز نمي نمايند بلکه ماندگاري ومفيد بودن از آنِ سيستمها وکساني است که تعادل را به عنوان سياست فائق خود انتخاب نمايند . در فرهنگ ديني ما دين انتخاب خردورزانه غالباً به توفيق الهي ومدد غيبي در دسترس قرار مي گيرد ولذا پيامبر اسلام مي فرمايند :"ان الله تبارک وتعالي اذا اراد بقوم بقاء أو نماءأرزقهم القصد والعفاف " (10) بدين معنا که بقاء رفاه در گرو تعادل وتعادل در پرتو مددالهي ميسر مي گردد. دراعمال حج وبه هنگام رمي جمرات پيامبر گرامي اسلام سنگ متعادل ومناسبي را در دست گرفته ونشان اصحاب دادند وگفتند اينگونه انتخاب کنيد نه بزرگتر ونه کوچکتر وسپس افزودند : "اياکم والغلو فإنما أهلک من کان قبلکم الغلو في الدين " (11)

3- رمز موفقيت رهبران آسماني

درميان رهبران آسماني پيامبرِ رحمتِ محض يا غضبِ محض ، ديده نمي شود بلکه درآيات مختلف قرآن متعادل بودن پيامبران در شيوه ابلاغ وپيام رساني مورد توجه قرار گرفته خداوند متعال مي فرمايد :" ومانرسل المرسلين الا مبشرين ومنذرين " آفرينش خوف ورجاء از برترين آفرينشهاي هنري ومديريتي رهبران آسماني بوده که تعادل در آن را نيز مورد توجه قرار مي دادند. حضرت علي عليه السلام در توصيف پيامبر گرامي و روش آن حضرت مي فرمايند : "هدي الي الرشد وامر بالقصد " (12) او به مسير کمال، هدايت کرد وبه ميانه روي وتعادل دستور داد. در سخني از پيامبر اسلام مي خوانيم : "ايها الناس عليکم بالقصد، عليکم بالقصد، عليکم بالقصد،" (13) تکرار يک پيام ، سه بار دريک جمله مي تواند به معني اين باشد که هر چه خير وموفقيت متصور است در قالب اين مفهوم نهفته است.

خاستگاه عدم اعتدال

در دهه هاي اخير وبا گسترش دانش ، پاتالوژي وآسيب شناسي خصوصاً در تشخيص ودرمان بيماري هاي جسمي ورواني، اهميت ويژه اي يافته است ونخستين گامي است که براي شناسائي اصل حادثه ،رمز و رازهاي آن ونحوه مقابله ومواجهه با آن توصيه مي گردد . مسلماً تند روي وبي تعادلي يک بيماري روحي است که بايد ريشه آن را شناسائي وسپس به درمان ريشه اي آن پرداخت . چرا برخي از افراد همواره دچار افراط وتفريط هستند؟ گاهي در کمال خشم وگاهي دراوج رحمت ، گاهي بانشاط وگاهي مأيوس ، زماني متهوّرترين گاهي ترسوترين هستند! ريشه هاي اين بيماري چيست؟

1- جهالت

محدوديت اطلاع وآگاهي فرد از جوانب يک مسئله او را به موضع گيري نامتعادل مي کشاند وما براي رهائي از دو سوي تند روي وکند روي نيازمنديم به اينکه بدون کسب اطلاع وقبل از آگاهي از جوانب يک حادثه هيچ تصميم وموضعي درمورد آن اتخاذ نکنيم . يک قاضي اگر با شنيدن اظهارات وملاحظه ادله يکي از متخاصمين (هرچند ادله او ، قطعي ويقيني بنمايد )مبادرت به صدور راي کند مطمئناً راي او نمي تواند با موازين قسط وعدل مطابقت داشته باشد . به ميزان عمق جهالت وناداني دروجود فرد ، عدم تعادل روحي ونامتوازن بودن تصميمات وي عميق تر مي شود . چرا که گاهي يک فرد دانشمند وفرهنگي به دليل عدم اطلاع از جوانب يک مسئله ، درمورد آن تصميم وموضع نامتوازن اتخاذ مي کند،که در اين صورت به محض انتقال اطلاع صحيح ، به تصحيح وتعادل تصميمات خود مي پردازد . اما گاهي يک جاهل به دليل عدم برخورداري ازسطح فکري وعلمي متناسب ، روحيه افراطي را به عنوان يک منش راسخ درذات ، درتمامي تصميمات خود ، متجلي مينمايد، در اين صورت ، انتقال معلومات نمي تواند او را به تعادل بکشاند بلکه ارتقاء به سطح فکر وعلمي متناسب ، ضامن برطرف شدن آسيب رواني اوست.از پيامبر گرامي اسلام روايت شده که فرمود : "من فقهک رفقک في معيشتک " (14) يعني تعادل در زندگي نشانه سطح فهم وفکر متعالي است. حضرت علي عليه السلام دراين مورد مي فرمايند :" لاتري الجاهل الا مُفرِطا أو مُفَرِّّطاً " (15)

2- قدرت

اعتماد به نفس يک صفت مثبت است که نياز به تعادل وکنترل دارد وهمينکه از ميزان اعتدال خارج وبه حدّ اتکاء به قدرت رسيد منشائي براي افراطي گري يا تفريط در ساير بخشهاي زندگي را تشکيل مي دهد وانسانرا از نظر روحي ومديريتي دچار نوسان مي سازد. حضرت علي عليه السلام در روايتي مي فرمايند :"ينبغي للعاقل ان يحتَرِس من سکر المال وسکر القدرة وسکرالعلم سکرالمدح وسکرالشباب فإن ذلک رياحاً خبيثة تسلب العقل وتستخف الوقار" (16) در اين سخن حکيمانه به خوبي روشن شده است که جنونِ ثروت وقدرت ودانش وستايش وجواني ، طوفاني را در روح انساني به وجود مي آورد که او را از تعادل عقلي وفکري ساقط ووقار وطمأنينه رااز وي سلب مي نمايد . بنابراين قدرتمندان ، دنياداران ، دانشيان ، فائزين به رتبه هاي برتر وجوانان بايد با مواظبت ودقت واتخاذ موضع دفاعي مناسب در برابر اين طوفان وحشتناک ، شرائط متعادلي را براي خود تدارک نمايند . در حديث ديگري از آن بزرگوار آمده است :"التفريط مصيبة القادر" افراد توانمند معمولاً دچار کم کاري اند وبا اتکاء به قدرت خود فرصت رااز دست مي دهند وتلاش رابه ديگران واگذار مي نمايند.

3- بي هويتي

ريشه دار بودن ، يک مفهوم واصطلاح ساده است که درآن هزاران نکته ، قرار دارد. اگراسلام براي احراز برخي از سمتها به شاکله شخصيتي ونسب نامه افراد تکيه مي نمايد نه بمنظور ويا به معني تحقير کساني است که ناخواسته در بستر خانواده اي متولد شده اند که شناسنامه وبرگه هويتي معتبري ندارند بلکه براي اشاره به تأثير گذاري اين هويت نامه در رفتارسازي وگرايشهاي دروني افراد است. در يک جمله دو کلمه اي امير سخن وبيان وکارشناس تربيت وکرامت حضرت علي بن ابي طالب عليه السلام مي فرمايد :"المعروف حسب" (17)يعني تعادل در رفتار يک شناسنامه ورفتار ناشي از شجره نامه انسانهاست بنابراين يکي از عوامل وريشه هاي افراطي گري ،هويت وساختار نسب نامه انسانهاست که اين صفت يا ضد آن را درآنان به وديعت مي گذارد.

پيامد هاي عدم اعتدال

بدون شک ، هيجان زدگي يا افسردگي به عنوان يک آسيب و بيماري ، شناسائي مي شوند وکسي ازآن احساس رضايت نمي کند اما شناسائي ميزان عوارض وخسارتهاي منفي يک بيماري مي تواند در مورد حساسيت نسبت به درمان آن مؤثر باشد وبيمار را به چاره جوئي درمورد بيماري وعدم عبور ازآن وادارنمايد. لذا بسيار مناسب است که زيانهاي عدم اعتدال رابررسي نمائيم:

1- دوري از اهداف

تمامي انسانها در زندگي دنبال يک هدف مشترک هستند وآن عبارتست از دستيابي به قله کمال ! اگر چه درتشخيص نقطه هدف وراه وصول به آن باهم اختلاف دارند !افراد نامتعادل بدليل نگرش يکسويه به دو مؤلفه روح وجسم او وگرايش افراطي يا به روح معنوي ويا به جسم مادي وي در هدفگذاري ، نقطه غلط را هدف مي نامند ويا پس از تعيين هدف متعالي با روش هاي نا متوازن ، خود رااز دسترسي به آن محروم مي سازند بنابراين نگرشهاي افراطي يا از ابتداء با هدف صحيح ارتباطي ندارند يا پس از انتخاب هدف صحيح راه انحراف را مي پيمايند وبه همين جهت ، مسلمانان درهر روز حداقل ده بار از خدا مي خواهند آنانرا در حرکت به سوي هدف متعالي وانتخاب آن کمک وهدايت نمايد حضرت علي بن ابي طالب
مي فرمايند :" اليمين والشمال مضلة والطريق الوسطي هي الجادة عليها باقي الکتاب وآثار النبوة " (18)
اينان که از مسير " صراط مستقيم " فاصله گرفته اند هر چه سريعتر حرکت کنند بيشتر از هدف ، دور مي شوند وبه تعبير قرآن (اخسرين) هستند که تصور مي کنند حرکت شتابان ، دسترسي آنان را به هدف آسان مي کند در حاليکه اين گمانِ باطل نه تنها نوعي خود فريبي است بلکه دقيقاً کارکرد ضد هدف آنان پيدا مي نمايد که اثرهرحرکت افراطي است چرا که به تجربه وبرهان ثابت است که :" ان الشي اذا جاوز حدّه انعکس ضدّه " اين قاعده حتي شامل اموري که در گزاره هاي بديهي وعمومي مثبت ارزيابي مي شوند مثل عدالت ، حکمت وشجاعت نيز مي گردد. زيرا عدالت افراطي به انظلام وتفريط درآن به ظلم منتهي مي شود. حکمت و تأمل افراطي به بلاهت وتفريط درآن به جربزه منجر مي گردد. شجاعت افراطي ، تهوروتفريط درآن به معني جبن وترس است. تواضع افراطي به معني ذلت وتفريط درآن به تکبر مي انجامد. ايمان افراطي به غلو وتفريط در آن به کفر منتهي مي شود. خون به عنوان عامل حياتي اگر قدري بيش ازحدّ نياز به بدن يک بيمارتزريق شود، بيمار فوراً جان مي بازد وآب که مبداء حيات است اگربدون اندازه گيري مصرف شود نابود کننده حيات وسبب مرگ مي گردد. وچه نيکو سروده اند که :
پر در تلاش خرمي اين چمن مباشافراط آب ، چهره گل زرد مي کند
فقهاءمسلمان فتوي داده اند که "الناصب کالغالي في الکفر والخروج عن الايمان " (19)
همچنانکه گفته اند :" لاتصل خلف الغالي وان کان يقول بقولک " (20)مراد از غالي کسي است که از رهبران ديني توصيفي ارائه مي کند که رهبران آنرا قبول ندارند همانند تصور جايگاه نبوت والوهيت براي آنان (21) معمولاً در رجال شناسي فرق مختلف اسلامي بدنبال معرفي يک شخصيت افراطي (غالي) لقب ملعون نيز به او اضافه مي شود. اين به معني اوج فاصله نگرش افراطي ، از مسير هدايت وحقيقت است.

2- انفعال ،حسرت وپشيماني

مثلي مشهور است که گفته اند هرداغي سرد مي شود اما هيچ پخته اي خام نمي گردد. جريان افراط ، جريان داغي وپختگي است وانفعال وسرخوردگي ،سرنوشت محتوم وطبيعي کساني است که راه به افراط برده اند . چرا که ازحقيقت الهيه و از انگيزه ايماني ، اعتدال وميانه روي ناشي مي گردد که درآن پشيماني واحساس زيان وسر خوردگي نيست وهمواره طمأنينه وسکون ودسترسي به هدف (احدي الحسنين) فرآورده آنست. اما در پيمايشهاي افراطي ، دوري ازهدف ومواجهه با ضدّ آن ، پايان يافتن انرژي ونابودي سرمايه ، مانده پيمانه است که صاحب آن را با شکست وبن بست روحي وانفعال روبرو مي سازد .

3- تفرقه وجنگ داخلي

درطول تاريخ ، جريانهاي افراطي ، زادگاه انشعاب ،تفرقه وخصومت بوده اند وبستر جنگهاي خونين رافراهم نموده اند ، بيرحمانه ترين کشتارها وغير انساني تر قساوتها از افراطي گري ، نيرو گرفته اند ويا به افراط در گرايش مادي وعدم تعادل در وابستگي به قدرت ومقام باز گشته اند. در فرهنگ قرآني براي اين نوع از افراطي گري ها از واژه " اعتداء " و" طغيان " استفاده شده وهمواره از آن نهي وتحذير گرديده است. ريشه همه جنگهاي داخلي (که معمولاً از ابتداي عالم تاکنون خونبارتراز جنگهاي منطقه اي وبين المللي بوده اند وزمينه آنها را فراهم نموده اند)،افراطي گري است. در مقابل اين کارکرد منفي که درمفهوم افراط واعتداء پيش بيني شده ، تولد هرگونه وحدت ودوستي در دل يک تعادل وميانه روي و زدايش تندروي ها صورت مي گيرد. براي ايجاد انسجام در يک جمعيتي که برخي سريع تر از ديگران رفته اند وبرخي عقب مانده اند ، بازگشت تند روها به حدّ اعتدال والحاق کندروها به موضع وسط مي تواند انسجام ايجاد نمايد . در مورد ايجاد وحدت وانسجام در مجموعه امت اسلامي نيز اين تنها راهي است که بايد توسط خردورزان هر نحله صورت گيرد وبايد همگي به همان قواره وميزان الهي قرار گيرند که فرموده " جعلناکم امة وسطاً "تا هر گونه تنش ودر گيري خاتمه يابد وامکان رخنه دشمن درمين صفوف مسلمانان از بين رود.

آثار تعادل

بدنبال ياد آوري پيامد هاي عدم تعادل ، اينک وقبل از ياد آوري ابعاد مختلف اين مفهوم بلند ، نگاهي کوتاه به آثار مثبت ميانه روي واعتدال مي افکنيم و مي گوئيم :
همه اخلاق نيکو درميانه است
که از افراط وتفريطش کرانه است
ميانه چون صراط مستقيم است
زهر دو جانبش قعر جحيم است

1- وحدت وهمبستگي

هر جا سخن از وحدت مي شود ، برخي مي پرسند بر سر چه چيز وچگونه متحد شويم؟ چيستي ، چرائي وچگونگي وحدت در يک مفهوم خلاصه مي شود وآن هم ايستادگي بر نقطه اعتدال است . اگر برداشتها وحرکتهاي افراطي کنار نهاده شود وبه آنچه خداي سبحان رضايت دارد (دين وسط) راضي شويم ، اختلافي باقي نمي ماند . پيامبراکرم (ص)ضمن توصيه به پايبندي بر اين روش مي فرمايند : "عليکم بالاقتصاد فما افترق قوم قط اقتصدوا" (22)

سلامت وامنيت

برخلاف ارزشگذاري برخي ازافراد (که شايد از زاويه افراطي شکل مي گيرد)حرکت ازروي خط ،
بدون تمايل به راست وچپ بهيچوجه مذموم وغير قابل قبول نيست بلکه دلالت عقل وبررسي عرفي، سلامت آنرا تأييد مي کند درروايتي حضرت علي بن ابي طالب عليه السلام مي فرمايند: " من اراد السلامة فعليه بالقصد " (23)ودر جايي مي فرمايد : "من ترک القصد جار" (24)يعني ناديده گرفتن ميانه روي نشانه جور وکجروي است . درجاي ديگر مي فرمايد: " من اخذ القصد حمدوُا واليه طريقَه وبَشِّروه بالنجاة" (25) يعني ميانه روي واعتدال نه تنها نکوهيده نيست بلکه ستودني است وامنيت وسلامت در گرو آنست. در سخن ديگري ، پايان مسيرافراطي را جهنم مي داند و مي فرمايد : " النار غاية المفرطين" (26)

2- برکت وباروري

اندازه گيري در امور زندگي واتخاذ شيوه ميانه خصوصاً در مسائل مادي مي تواند عامل برکت وماندگاري وسبب باروري وبازدهي بيشتر اقدامات وحرکتها در دنيا وآخرت شود وبي توجهي به مقدار واندازه مطلوب ، در کارها برکت را زائل وباروري را مواجه با اختلال مي نمايد. پيامبر گرامي اسلام مي فرمايند : "من اقتصد اغناه الله ومن بَذَّرَ افقره الله " (27)به حس وتجربه نيز اثبات گرديده است که بهره برداري از يک ابزار مادي بصورت متعادل مي تواند عمرآنرا طولاني ونتائج آنرا مضاعف گرداند در حاليکه متروک گذاردن يا هرنوع تفريطي درمورد آن يا زياده روي در ارتباط با آن مي تواند سطح کارآمدي وبهره وري آنرا کاهش دهد . همچنانکه تعادل در تنظيم ارتباط با يک فرد يا يک مجموعه مي تواند عمر روابط وبرکات ارتباط با آنها رامضاعف نمايد وافراط يا تفريط درمورد آن اين فرايند مواجه با چالش ومشکل مي نمايد.

ابعاد اعتدال

اسلام ،نمادي از يک نگرش اعتدالي وبرخاسته از آنست ودربرابرظاهرگرائي مطلق مسيحي وباطن پژوهي افراطي يهودي قد برافراشته وايده اعتدال در توجه به ظاهر وباطن را مطرح نموده وآنرا در تمامي شئون زندگي گسترش داده است. قرآن کريم مي فرمايد :" ماکان ابراهيم يهودياً ولانصرانيا ًولکن حنيفاً مسلماً " (28)حنيف را به معني مستقيم ومعتدل معنا کرده اند (29) . اين شيوه اعتدالي را حضرت ابراهيم عليه السلام به نزديکان خود به عنوان يک دستاورد جديد علمي عرضه ميکند ومي فرمايد :" ياابت اني قد جاءني من العلم ما لم يأتک فاتبعني اهدک صراطاً سوياً " (30) پيامبر گرامي اسلام نيز ضمن دعوت به اعتدال ، مصيبتهاي امتهاي پيشين راتماماً ناشي از افراطي گري مي داند و مي فرمايد : " اياکم والغلو في الدين فإنما اهلک من کان قبلکم اغلو في الدين" (31)
اين نگرش بنيادي که بايد بخشي از شاکله شخصيتي مسلمان راتشکيل دهد در تمامي عرصه ها حضور ومعني دارد حتي در نفس مفهوم اعتدال ودر نگرش اعتدال ، معتدل بودن ، رمز کمال و سلامت ارزيابي مي شود. اينک به بررسي ابعاد اعتدال که در تعاليم تربيتي فرهنگي اسلام مورد توجه واقع شده است، مي پردازيم :
اعتدال در گرايش به دنيا وآخرت : قرآن کريم در اينمورد مي فرمايد : " وابتغ فيما اتيک الله الدار الاخرة ولاتنس نصيبک من الدنيا" (32)حضرت لقمان عليه السلام به فرزندش مي گويد :" يابني لاتدخل في الدنيا دخولاً يغير بآخرتک ولاتترکها ترکاً تکون کلاً علي الناس" (33) از پيامبر گرامي اسلام نيز روايت گرديده است که فرمود :"أعظم الناس همّاً المؤمن يهتم بأمر دنياه وامر اخرته" (34)
اعتدال دراميدواري به خدا: در توازن بين خوف ورجاء ، خداوند رحمان مي فرمايد : "يحذرالاخرة ويرجو رحمة ربِّه" (35)ودر روايتي چنين مي خوانيم :"خير الاعمال اعتدال الرجاء والخوف" (36)حضرت لقمان عليه السلام نيز به فرزندخودچنين مي گويد :" يا بني کن ذاقلبين، قلب تخاف الله خوفاً لا يخالطه تفريط وقلب ترجوا به رجاءاً لايخالطه تغرير" (37)
اعتدال در عبادت : خداوند متعال مي فرمايد : "ولاتجهر بصلاتک ولاتخافت بها وابتغ بين
ذلک سبيلاً" (38) پيامبرگرامي اسلام فرمودند:" ليصل احدکم نشاطه فاذاکسل أوفترفليقعد"(39)
ودرروايت ديگر چنين آمده است که " دع الطواف وانت تشتهيه" (40) ودر فقه اسلامي ، بابي
با عنوان :"عدم جواز الافراط في اطالة صلاة الجماعة " گشوده شده است. که با ارائه روايات
مختلف از ائمه دين، انتخاب روش ميانه را به امامان جماعت توصيه مي نمايد.
اعتدال در گفتار: خداوند متعال مي فرمايد : "وقولوا لهم قولاً معروفاً " (41) ودر روايتي چنين مي خوانيم "الاکثار يزّل الحکيم ويملّ الحليم فلاتکثر فتضجر وتفرط فتهن " (42) و درسخن ديگري چنين آمده است :"الکلام کالدواء قليله ينفع وکثيره قاتل " (43) با آنکه شاعران در فرهنگ اسلامي همواره مورد احترام وتکريم بوده اند اما در کتب فقهي بابي با عنوان :"کراهيه الافراط في انشاء الشعر " به چشم مي خورد که طي آن براي خلاقيت هنري وخلق اثر ادبي نيز رعايت اعتدال مورد توصيه قرار گرفته است .
اعتدال در موعظه ونصيحت : به واعظان و راهنمايان اخلاقي نيز رعايت اعتدال در تنظيم گزاره ها توصيه گرديده ايت پيامبر گرامي اسلام مي فرمايند : " ادعواالناس وبشرّوا ولاتنفروا ويسّروا ولا تعسروا" (44) ودر حديثي ديگر حضرت علي بن ابي طالب عليه السلام مي فرمايند :" الفقيه کل الفقيه من لم يقنّط الناس من رحمة الله ولم يؤيسهم من روح الله ولم يؤمنهم من مکر الله " (45) عدم اندازه گيري درانتقاد يا نصيحت از ديدگاه روانشناسي توليد لجاجت ونفرت مي کند ومخاطب را درموضع واکنش منفي قرار مي دهد. در روايتي چنين آمده است :"الافراط في الملامة يشب ميزان اللجاجة " (46)
اعتدال در قاطعيت وسازگاري : جمع آوري اصولي که اسلام به عنوان روشهاي مديريتي ارائه کرده است مي تواند بهترين الگو ومدل رادر يک مديريت کاربردي وموفق اراده نمايد . از جمله اين اصول ، رعايت اعتدال وميانه روي در قاطعيت ومرافقت با نيروهاي تحت مديريت است که از آن تعبير به "حزماً في لين " شده است . از پيامبر گرامي اسلام روايت شده که فرمود:" ان المؤمن تراه ،قوة في دين وحزماً في لين" (47) همين مضمون به لسان مناجات ودعا نيز آمده است :اللهم انّي اسألک حزماً في لين"
اعتدال در آشتي وقهر : قرآن کريم مي فرمايد :"فامساک بمعروف أو تسريح بإحسان " (48) ودر روايتي از حضرت علي بن ابي طالب عليه السلام مي خوانيم :" احبب حبيبک هونا ما ...وابغض بغيضک هوناًما"(49)
اعتدال در هزينه وانفاق: قرآن کريم مي فرمايد :"لاتجعل يدک مغلولة الي عنقک ولاتبسطها کل البسط فتقعد ملوماً محصوراً " (50) ودرآيه ديگر در مورد نرم تأمين هزينه همسران مي فرمايد : علي المولود له رزقهن وکسوتهن بالمعروف " (51) و پيامبر گرامي اسلام فرمودند :"الاقتصاد في النفقه نصف المعيشه " (52)
اعتدال در شيک پوشي وساده پوشي :"فان النبي (ص)نهي ان يلبس الثياب الحسنة التي ينظر اليه فيها اوالدنيه اوالرثه التي ينظر اليه فيها وقال امراً بين الامرين وخيرالامو راوساطها"(53)
اعتدال در تربيت فرزندان : درروايتي در مورد مديريت تربيتي فرزندان چنين آمده است :" شر الاباء من دعاه البر الي الافراط وشرّ الابناءمن دعاه التقصير الي العقوق" (54)
اعتدال در تعامل با همسر : قرآن کريم در اين ارتباط در آيات متعدد با استفاده از واژه "معروف" همگان را به رعايت اعتدال در مناسبات همسري فرا خوانده است و مي فرمايد "عاشروهن بالمعروف " (55) و" لهن مثل الذي عليهن بالمعروف" (56) ودر پرداخت مهريه ، در تأمين آذوقه ونيازهاي روزمره ، در تنظيم روش زندگي يا جدائي در تمامي موارد ، رعايت اعتدال در زندگي مشترک مورد تأکيد قرار گرفته است .
اعتدال در شوخ طبعي : بدون شک، شادي وشوخ طبعي از عوامل بهره افزائي و نيروآفريني در کاراست و دربرابر آن، سردي ويخ زدگي درفضاي کارموجب رکود ومواجهه با بن بست مي گردد اما در نظام تربيتي اسلام براي آن حدّگذاري صورت گرفته است . محي الدين النووي در اين مورد مي گويد : "ل بالمزاح بحق ولکن لايکثر منه فان الافراط فيه والاکثار منه مذمومان " (57) فقهاءاسلامي معتقدند "تردّ شهادة من افرط في المزاح والحکايات المضحکة " (58)
اعتدال در زهد وپارسائي : برخي از افراد در زندگي دنيا با هيجان وشيفتگي به سراغ دنيا مي روند وجز شهوت ولذت وتأمين رفاه وانهماک درتمتعات دنيائي چيزي نمي شناسند وبرخي عزلت وتبتّل اختيار مي کنند وبه اصطلاح کاتوليک تر از پاپ مي شوند . اسلام هر دوسوي اين جريان را محکوم و رويکردي متعادل را دراين زمينه تنظيم وتوصيه مي نمايد. خداوند سبحان به پيامبر اکرم (ص) مي فرمايد "ياايها النبي لم تحرم مااحل الله لک" (59) و پيامبر اکرم (ص) خود مي فرمايند : " اما والله اني اتقاکم لللّه واخشاکم له لکني اصوم وافطر واصلي وارقد واتزوج النساء فمن رغب عن سنتي فليس منّي" (60) حضرت علي بن ابي طالب عليه السلام به عاصم بن زياد که صومعه نشيني وکناره گيري از همه تمتعات دنيائي را انتخاب کرده بود مي فرمايد :" اتري احل الله لک الطيبات وهو يکره ان تاخذها" (61)

نتيجه :

اعتدال درتمامي شئون زندگي رمز تکامل وبهروزي است ودرارتباط با وحدت اسلامي وارتقاء منزلت ملل مسلمان وحفظ همبستگي آنان تنها راه ، تنظيم مشي اعتدالي وکنترل افراط گرايان وطرد هر گونه رويکرد افراطي به مسائل نظري وعملي است. که البته به معني عدول از مواضع حق يا نسبي کردن ارزشهاي ديني نيست. دراين کنفرانس جهاني که موضوع تدوين منشور وحدت اسلامي در دستور قرار گرفته است پيشنهاد مي شود انتخاب مشي اعتدالي به عنوان يکي از اصول منشور ومبارزه با افراط گرايان ، حذف منشورات وکتب وروايات غلاة وطرد گروههاي تندرو جزء مواد آن قرارگيرد .خداوند توفيق درک اين اندازه گيري صحيح وعمل آن را به جامعه اسلامي ما مرحمت فرمايد.

پی نوشتها:

(1) المعجم الوجيز ص 409.
(2) المعجم الوجيز ص503.
(3) تفسير الصافي 1/217.
(4)تفسير الصافي 1/260.
(5)تفسير الصافي 1/261.
(6) لسان العرب9/239.
(7) آل عمران 110.
(8) بقره 143.
(9) کنز العمال 3/28.
(10) در المنثور 3/270.
(11) المحلي لابن الحزم 7/133،المغني لابن قدامه3/445.
(12) نهج البلاغه،خطبه195.
(13) ابن ماجه 2/1417،کنزالعمال3/28.
(14) کنز العمال 3/54.
(15) نهج البلاغه،حکمت 70.
(16) غررالحکم-شماره 10948.
(17) عيون الحکم والمواعظ ص 34.
(18) نهج البلاغه،خطبه 16.
(19) رسائل المرتضي4/39.
([20) المعتبر 2/433 .
(21) شرح اصول کافي2/28.
(22) فردوس الاخبار1/387.
(23) غررالحکم،حديث 8099.
(24) نهج البلاغه،نامه31.
(25) نهج البلاغه،خطبه 222.
(26) غررالحکم،حديث478.
(27) جامع الصغير2/578.
(28) آل عمران/67.
(29) لسان العرب 6/77.
(30) مريم /43.
(31) المجموع للنووي 8/171،المغني لابن قدامه 3/445.
(32) قصص/77.
(33) بحار الانوار 73/124.
(34) کنز العمال 1/144.
(35) زمر/9.
(36) عيون الحکم والمواعظ ص240.
(37) تنبيه الخواطر ص41.
(38) اسري /110.
(39)کنز العمال 3/37.
(40) الحدائق الناظره 16/255.
(41) نساء/5.
(42)غررالحکم روايت 2009.
(43) غررالحکم.
(44) کنز العمال 3/29.
(45) نهج البلاغه،حکمت 90.
(46) عيون الحکم والمواعظ ص22.
(47) مناقب خديجة الکبري ص40.
(48) بقره/229.
(49) نهج البلاغه،حکمت 268.
(50) اسراء/29.
(51) بقره/233.
(52) مجمع الزوائد 1/160.
(53) السنن الکبري للبيهقي 3/273.
(54) تاريخ يعقوبي 2/320.
(55) نساء /19.
(56) بقره/228.
(57) المجموع 4/653.
(58) کشف اللثام 2/374.
(59)تحريم/1.
(60)کنز العمال 3/30.
(61)نهج البلاغه،خطبه 209.

1- ابن حزم اندلس ، علي بن احمد ، المحلي ،بيروت ، دارالافاق الجديدة ، بي تا.
2- ابن قدامه مقدسي،موفق الدين عبد الله بن احمد،المغني،قاهره،دارالکتاب الاسلامي،بي تا.
3- ابن ماجه قزويني،محمد بن يزيد ، سنن ابن ماجه، بيروت ، دارالکتب العلمية ، بي تا.
4- ابن منظور ، ابوالفصل محمد مکرم، لسان العرب ، بيروت ، دارصادر،[تاريخ مقدمه ؛ 1300ق]
5- انصاري ، مرتضي بن محمد امين، الرسائل ، بي جا ، بي تا ، 1326ق.
6- بحراني ،يوسف بن احمد بن ابراهيم ،الحدائق الناظرة في احکام العترة الطاهرة ، تبريز، کارخانه احمد آقا وعلي آقا تاجر تبريزي، 1318ق.
7- البيهقي ، ابن بکر احمد ، السنن الکبري ، حيدر آباد ، دائرة المعارف العمانية ، 1344.
8- دکتور ابراهيم مدکور- المعجم الوجيز – منشورات دارالثقافة –قم.
9- ديلمي همداني ، شيرويه بن شهردار ، فردوس الاخبار بماثور الخطاب المخرج علي کتاب الشهاب، بيروت ، دار الکتاب العربي ، 1407ق.
10- سيوطي ،جلال الدين عبد الرحمن ،خير الخلائق ، مصر،عبد الحميد احمد حنفي، بي تا.
11- علي بن ابي طالب ، نهج البلاغة ، التحقيق ، الامام الشيخ محمد عبده ، بيروت ، دارالمعرفة ، بي تا .
12- علي بن ابيطالب (ع)، غررالحکم ودررالکلم ، من کلمات علي بن ابيطالب ، النجف ، منشورات دار الثقافة العامر ،بي تا.
13- فاضل رضوي ، بهاءالدين محمد،کشف اللثام ، تهران ، فراهاني، 1391ق.
14- فيض کاشاني، محسن ، تفسير الصافي ، مشهد ، دارالمرتضي للنشر، 1399ق.
15- ليثي واسطي، علي بن محمد، عيون الحکم والمواعظ ، قم ، دار الحديث ، 1376.
16- المالکي الحسني ،السيد محمد بن علوي ، البشري في مناقب السيدة خديجة الکبري (رض)، بي جا ، بي نا ، بي تا.
17- المتقي الهندي علاءالدين علي ، کنز العمال ، حيدر آباد ، دائرة المعارف العمانية ، 1346ق.
18- مجلسي ، محمد باقر ، بحار الانوار ، بيروت ، مؤسسة الوفاء ، الطبع الثانية ، 1403ق.
19- محقق حلي ، المعتبرفي شرح المختصر ، بي جا ، مؤسسة سيد الشهداء ، 1364 ش.
20- محي الدين بن النووي – المجموع – بيروت – دار الفکر- بيتا.
21- ورام ، ابوالحسين مسعود بن ابي فراس ، تنبيه الخواطر و نزهة النواظر ، طهران ، دارالکتب الاسلامية،1376ق.
22- الهيثمي ، نورالدين علي ، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، بيروت ، دارالکتاب ، 1967م.
23- يعقوب ، احمد بن ابو يعقوب ، تاريخ يعقوبي، تهران بنگاه ترجمه ونشر کتاب ،1356.
منبع: www. taghrib.ir