نویسنده: محمدتقی فعّالی

 
آیات قرآن کریم به وفور درباره خوراکی‌ها، آشامیدنی‌ها و آداب آنها سخن به میان آورده است. مسائل بهداشتی و پزشکی در این کتاب آسمانی چشمگیر است. آنگاه که قرآن کریم به مصالح و حکمت‌های احکام اشاره می‌کند، امور مربوط به بهداشت برجسته است. اهتمام قرآن به امور پزشکی و بهداشتی تا بدان اندازه است که مهمترین مشوّق دانشمندان در دوران تمدن اسلامی شد تا علم پزشکی را به اوج رساند و در این راستا گوی سبقت را از دیگر نظامات پزشکی معاصر برباید.
از سوی دیگر پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به مسائل طبی و سلامت عمومی مسلمانان توجه ویژه‌ای نمود. رفتارهای طبی آن پیامبر آسمانی به گونه‌ای شاخص و چشمگیر بود که عرب جاهلیت را تشویق به رعایت اصول اولیه بهداشت نمود. طب النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) شاهکار جهان اسلام است که در ادامه طب الصادق (علیه السلام)، طب الرضا (علیه السلام)، طب الائمه (علیهم السلام) و طب المعصومین (علیهم السلام) را پدید آورد. فرهیختگان جهان اسلام با الهام از پیشوایان دین به علم پزشکی روی آوردند و هزاران خدمات طبی ارائه کردند.
غور در بیکرانه آیات، مسائل جالبی را در ارتباط با خوردن، آشامیدن و رعایت بهداشت غذا پیش‌رو قرار می‌دهد؛ از امور پاکی که ما روزی شما کردیم بخورید،(1) از رزق خدا بخورید و بیاشامید،(2) از آنچه در زمین است و حلال و طیب می‌باشد بخورید،(3) از خوراکی‌های حلال و طیب که رزق شماست بخورید،(4) از آنچه ذبح شرعی شده است بخورید،(5) از محصولات و ثمره‌های باغ‌ها بخورید،(6) بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید،(7) از روئیدنی‌های زمین بخورید و به دیگران بخورانید،(8) کسانی که مال یتیم می‌خورند در بطن خود آتش می‌خورند،(9) کسانی که غیبت می‌کنند گوشت برادر خویش را می‌خورند،(10) خداوند چارپایان را آفرید تا از گوشت آنها بخورید،(11) می‌توانید از گوشت پرندگان بخورید،(12) خداوند دریا را برای انسان‌ها مسخّر نمود تا از گوشت آن بخورند،(13) خداوند از نخل و زیتون و انار میوه‌های متنوعی برای خوردن انسان‌ها فراهم نمود (14) و خداوند درون برخی حیوانات شیری قرار داد تا از آنها بنوشید.(15)
مناسب است به برخی از آیات اشاره شود. قرآن کریم می‌فرماید:
یَا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلاَلاً طَیِّباً وَ لاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ‌؛ اى مردم، از آنچه در زمین است حلال و پاكیزه را بخورید، و از گامهاى شیطان پیروى مكنید كه او دشمن آشكار شماست.(16)
قرآن کریم اشاره می‌فرماید:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَ اشْکُرُوا لِلَّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ؛ اى كسانى كه ایمان آورده‏اید، از نعمتهاى پاكیزه‏اى كه روزى شما كرده‏ایم، بخورید و خدا را شكر كنید اگر تنها او را مى‏پرستید.(17)
قرآن مجید اشاره می‌کند:
وَ کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلاَلاً طَیِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ‌؛ و از آنچه خداوند روزىِ شما گردانیده، حلال و پاكیزه را بخورید، و از آن خدایى كه بدو ایمان دارید پروا دارید.(18)
در آیات یاد شده و نیز آیات مشابه نکات جالبی وجود دارد که می‌توان به اهم آنها اشاره کرد.

یک) رزق

کلمه رزق از واژه‌هایی است که در آیات و روایات کاربرد فراوانی دارد و به صورت گسترده بر زبان‌ها جاری است. مناسب است درنگی در معنای دقیق آن داشته باشیم. معانی ذیل برای لفظ رزق بیان شده است:
* رزق چیزی است که بتوان در آن تصرف نمود و کسی نتواند مانع آن شود. اگر کسی به صورت قانونی و شرعی وسیله‌ای در اختیار داشت به گونه‌ای که بتواند در آن تصرف نماید و کسی نتواند از این تصرف جلوگیری کند، به آن وسیله، رزق گفته می‌شود.(19)
خواجه نصیرالدین طوسی نیز به معنای مزبور اشاره دارد.(20)
* رزق عطای جاری است. هرگاه خداوند به انسان عطیه‌ای دهد که دوام و استمرار داشته باشد به آن رزق اطلاق می‌گردد.(21)
* هر نعمتی که خداوند به انسان بدهد، رزق است و انسان می‌تواند از آن بهره‌برداری نماید.(22)
* المیزان ذیل آیه‌ای از سوره زمر (23) تحلیلی در باب معناشناسی لفظ رزق ارائه می‌دهد. رزق دارای کاربردهای مختلفی است؛ عطاء هر آنچه که سلطان به دیگران بدهد، غذا و هر عطیه‌ای که به انسان داده شود. سپس معنای رزق توسعه یافته و شامل تمام چیزهایی می‌شود که برای انسان نافع و سودمند بوده دارای بعد معنوی باشد. از آنجا که تمام اموری که در خزائن خداست رحمت بوده برای انسان سودمند است، به هر پدیده‌ای در جهان هستی می‌توان با چشم رزق و نعمت نگریست. لذا رزق، خَیر و نعمت هم مصداق بوده به هر جزئی از عالم اطلاق می‌شود؛ زیرا که تمامی آنها عطایای الهی است.(24)
براساس معنای اول رزق معادل «امکان تصرف» فرد در یک پدیده است بدین معنا که اگر چیزی رزق باشد می‌توان در آن تصرف نمود. رزق در توصیف دوم «عطای جاری» است. در بیان سوم رزق معادل «نعمت‌های الهی» است و براساس تبیین علامه طباطبایی رزق به «شیء سودمند» اطلاق می‌گردد. چهار معنای مزبور را می‌توان به یک معنا باز گرداند؛ زیرا از یکسو عطایای خدا چیزی جز نعمت‌های او نیست. از سوی دیگر نعمت‌های خدا برای انسان نافع و مفید است و از طرف سوم تمام تصرفاتی که انسان در یک پدیده انجام می‌دهد به لحاظ کسب منفعت است. بنابراین روح معنای رزق در یک کلمه خلاصه می‌شود: نفع. پس ملاک رزق مفید بودن، سودمندی، منفعت داشتن و افاده عملی است. در این صورت، می‌توان گفت رازق بودن خدا بدین معنا است: جهانی برای انسان آفرید که تمامی عناصر آن در اختیار بوده برای آدمی سودمند و مفید می‌باشد. پس رزق برابر است با شیء مفید. ملاک رزق، سودمندی اشیاء است و خداوند رزاق، جهان را به گونه‌ای آفرید که تمامی اجزایش برای انسان مفید است.
از تحلیل معنای رزق می‌توان به مفهوم دیگری منتقل شد. تعدادی از آیات مربوط به رزق، با لفظ اکل به معنای خوردن قرین شده‌اند. مرور دو نمونه از آیات حقایق جالبی را در اختیار می‌گذارد:
کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ وَ لاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ‌؛ از آنچه خدا روزیتان كرده است بخورید، و از پى گامهاى شیطان مروید كه او براى شما دشمنى آشكار است.(25)
تفاسیر به نکات جالبی اشاره کرده‌اند:(26)
* از آنجا که خداوند نسبت به تمام روزی‌ها امر به خوردن کرده است، بدست می‌آید که استفاده از روزی‌های خدا مباح است و بهره‌برداری از آنها حلال. هیچ کس حق ندارد بهره‌برداری از رزق‌های الهی را منبع نماید یا برای استفاده از آنها محدودیت قائل شود.
* شایسته نیست انسان روزی خدا خورد و گام در مسیر شیطان بگذارد، که در این صورت، با خدا دشمنی نموده است.
* اکل به معنای انتفاع یا نفع بردن است. لذا هرگونه استفاده انسان از اشیاء اکل یا خوردن محسوب می‌شود:
فَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلاَلاً طَیِّباً وَ اشْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ‌؛ پس، از آنچه خدا شما را روزى كرده است، حلال [و] پاكیزه بخورید، و نعمت خدا را اگر تنها او را مى‏پرستید شكر گزارید.(27)
تمامی نکات پیش گفته در این شریفه نیز به چشم می‌آید. نکته مهم اینکه اکل یا خوردن به معنای استفاده نمودن، تمتع بردن و بهره‌برداری است. خداوند از انسان‌ها خواسته تا از تمامی روزی‌های او که حلال و پاکیزه است استفاده کنند و نسبت به نعمت‌هایش سپاس گزارند تا از این طریق خدا را بندگی کنند.
اگر اکل یا خوردن به معنای هرگونه انتفاع یا بهره‌برداری باشد حقایقی آشکار می‌گردد:
* خوردن معمولاً در باب غذا بکار می‌رود. در صورتی که معنای «خوردن» عمومیت یابد و معادل هرگونه استفاده و بهره‌برداری باشد، معنای «غذا» هم توسعه یافته شامل تمام چیزهایی می‌شود که وسیله بهره‌برداری است. به بیان دیگر اکل و نیز غذا دو کاربرد خواهند داشت؛ خاص و عام. در اصطلاح قرآنی عموماً این دو واژه به معنای عام و کلی به کار رفته‌اند.
اگر غذا به معنای عام استعمال گردد شامل تمام اموری می‌شود که برای انسان‌ها مفیدند. اکسیژنی که انسان مصرف می‌کند غذا است، صوتی که انسان می‌شنود غذاست، مناظری که به انسان شادی و نشاط می‌دهد غذا هستند، طعم‌ها و بوها می‌توانند غذا باشند، تمام ابزارها و وسایلی که انسان‌ها را در نیل به اهدافشان یاری می‌دهند غذا هستند، قرآن به عنوان کتابی سودمند برای روح و جسم غذا محسوب می‌شود. در صورتی که بسیار وسیع بنگریم تک تک اجزای عالم که رزق یا شیء مفید می‌باشند، غذا محسوب شده آدمیان می‌توانند از آنها به نفع خویش استفاده برند و آنها را بخورند. پس غذا برابر رزق و اکل معادل استفاده از آن است. رزق‌های خدا، خوراک بشر و عناصر هستی، غذای انسان‌اند.
* در این دسته آیات از حرف «مِن» به معنای بعض استفاده شده است. خداوند می‌فرماید: از بعضی از روزی‌های خدا استفاده کنید؛ زیرا تمام رزق‌های خدا در دنیا نمی‌گنجد و لازم است جهان یا جهان‌های فراخ‌تر و وسیع‌تری باشد تا رزق‌های بیکران او را در برگیرد.

دو) طیّب

بیشترین وضعی که برای رزق و خوراکی‌ها در میان آیات قرآنی به چشم می‌آید ویژگی طیّب می‌باشد. وصف طیّب در قرآن برای موصوف‌های متعددی بیان شده است که عبارتند از: نسا،(28) نفس،(29) مؤمنین،(30) سرزمین،(31) گفتار،(32) غنیمت،(33) ذریه،(34) مسکن،(35) باد،(36) درخت،(37) زندگی،(38) و رزق.(39)
بیشترین کاربرد واژه طیّب در ارتباط با رزق مطرح شده است. به طورکلی می‌توان گفت طیّب مقابل خبیث بکار می‌رود و در صورتی که به عنوان وصفی برای رزق استعمال شود دارای معانی ذیل خواهد بود:(40)
* رزق طیّب، رزقی است که در آن «ضرر و زیانی» نباشد. پس ملاک طیّب بودن، بی ضرر بودن است.
* رزق طیّب به رزقی اطلاق می‌گردد که «لذیذ» و گوارا بوده در آن لذتی برای استفاده کننده نهفته باشد. بیشترین تعریفی که برای طیّب در تفاسیر آمده است اشاره به معنای لذت دارد.
* رزقی طیّب است که از طریق سعی و تلاش و به اصطلاح «کدّ یمین» بدست آید و موجب تقویت جسم و نیروهای جسمانی گردد. هر آنچه غذای جسم یا روح باشد و برای بدن رشد و نموی ایجاد کند، رزق طیّب خواهد بود.
* رزق طیّب، به رزقی اطلاق می‌گردد که دارای «طهارت» باشد. پاکی یا طهارت ابعاد مختلفی دارد که منبع رزق، ابزار رزق، محل رزق، نحوه فراهم سازی رزق و شیوه استفاده از آن را شامل می‌شود.
* تمام نعمت‌های خدا نظیر میوه‌ها، حبوبات، خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها رزق طیّب‌اند. پس ملاک طیّب «نعمت» است.
* رزق‌های متنوعی که با طبیعت انسان «سازگار» است. رزق طیّب می‌باشد. طبعاً خوراک‌هایی که برای انسان اشتهاآور و مطبوع باشد رزق طیّب به حساب می‌آید. شریعت رزق‌هایی را برای انسان طیّب اعلام کرده است که طبع انسان از آنها کراهت نداشته بدان رغبت داشته باشد.
* رزق «حلال» طیّب بوده مورد اهتمام خدا می‌باشد:
وَ کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلاَلاً طَیِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ‌؛ و از آنچه خداوند روزىِ شما گردانیده، حلال و پاكیزه را بخورید، و از آن خدایى كه بدو ایمان دارید پروا دارید.(41)
گفتنی اینکه اگر به لحن آیات رزق که همراه با لفظ طیّب به کار رفته است دقت کنیم در آن نکته‌ای جالب می‌یابیم.(42) خداوند می‌توانست به انسان روزی‌های ناپاک بدهد اما تمام رزق‌های خدا پاک بوده بی‌ضرر، لذت بخش و سازگار با جسم و جان آدمی است. انسان‌ها هرگاه رزق خدا دریافت می‌کنند با تمام وجود از آنها لذت می‌برند، پاکی را در آنها می‌بینند، غرق در نعمت‌های خدا می‌شوند و درون خود رغبتی نسبت به آنها احساس می‌کنند. خداوند طبیعت و محصولات آن را به گونه‌ای آفرید که با تمام ابعاد و شئون آدمی سازگار است. چنانکه جسم و جان آدمی را هم به گونه‌ای خلق نمود که با طبیعت و فرآورده‌های آن مناسبت و ملائمت دارد. لذا اصل «ملائمت» طرفینی است و به گونه‌ای طراحی شده است که انسان و جهان همدیگر را جذب کرده و هیچگونه فاصله‌ای را برنمی‌تابند.
زیباکردار را عاشق است،(43) هر کس رفتاری زیبا انجام دهد آن را مضاعف کرده توسعه می‌دهد،(44) پیامبرش را الگویی زیبا برای بشر قرار داد (46) و تمام نام‌هایش زیبا است.(45)
حال اگر خالق جهان زیباست، تمام آفریده‌هایش زیباست و به زیباترین وجه ممکن با انسان‌ها رفتار می‌کند. پس جهان سراسر زیبا است و در آن جز حسن، کمال و بهاء چیزی نیست و اگر کسی زشتی می‌بیند عیب از خود اوست و باید نگاه و بینش خود را اصلاح نماید تا واقعیت را دریافت کند. اگر نگاهی واقع‌بین شد و حقایق را آنگونه که هستند دریافت نمود جز زیبایی نمی‌بیند. بیان زیبایِ حامل بلای عظیم، شاهدی بر این مدعا است؛ آنجا که زینب کبری (علیها السلام) فرمود: جز زیبایی ندیدم و این است سرّ روز واقعه:
مَا رَأیتُ إلاّ جَمیلاً؛ جز زیبایی چیزی ندیدم.(47)

سه) حلال

از جمله ویژگی‌های رزق، حلال بودن است؛ حلال به معنای مختلف بکار رفته است:(48)
* حلال به معنای «مباح» بوده به رزقی اطلاق می‌گردد که به لحاظ مصرف بدون اشکال باشد.
* اگر در روزی «اسراف» نشود، به آن رزق حلال گفته می‌شود.
* رزقی که از طریق «دزدی یا غصب» حاصل نیاید، رزق حلال نام دارد.
نیز آسمانی‌اند و ریشه در عوامل سماوی دارند:
وَ فِی السَّمَاءِ رِزْقُکُمْ وَ مَا تُوعَدُونَ‌؛ و روزى شما و آنچه وعده داده شده‏اید در آسمان است.(49)
منبع اصلی روزی بشر در آسمان است و رزق انسان در آسمان مقرر شده به زمین سرازیر می‌گردد. این امر را به گونه‌های مختلف می‌توان تصویر نمود:(50)
* مهم‌ترین عاملی که در حیات بشر نقش دارد «بارانی» است که از آسمان نازل می‌شود. به راستی اگر باران نمی‌بارید. زمین خشک و تفتیده چگونه به حیات خویش و اهل زمین ادامه می‌داد؟ ریشه تمام روئیدنی‌ها، گیاهان، درختان، سبزه‌ها، گل‌ها و نشاط زمین باران است.
* رزق زمین و زمینیان نخست در آسمان معین و «مقدّر» می‌گردد. اصولاً مقدّرات عالم در لوح آسمان مستور گشته سپس در زمین قرائت می‌گردند. تدبیر زمین در آسمان صورت می‌گیر و سپس به زمین نازل می‌گردد. البته تدبیر رزق انسان‌ها براساس عملکرد و رفتار آنها تنظیم می‌شود.

چهار) آسمان منشأ تدبیر زمین

اگر نگاهی کلی به آیات داشته باشیم، بدست می‌آید که آسمان جایگاه مهمی در مسأله «تدبیر» دارد؛ (51) با نزول باران از آسمان زمین زنده شده زمین ثمرات خویش را از آسمان عرضه می‌کند،(52) آسمان درب‌های خود را بر روی مستکبرین نمی‌گشاید،(53) اگر جمعی با ایمان و تقوا گردند برکات از آسمان نازل می‌شود،(54) با سنگ‌های آسمانی ظالمین تنبیه می‌شوند،(55) انسان‌ها با استعفار و توبه به نعمت‌های آسمانی دست می‌یابند،(56) خداوند ستارگان را در آسمان وسیله زینت قرار داد،(57) آسمان گنبد آهنینی است که زمین را حفظ می‌کند،(58) خلقت آسمان به خاطر نیل به هدفی مقدس است،(59) خداوند هفت آسمان را تسویه نمود،(60) آسمان‌ها غیبی دارند که خداوند به آن آگاه است،(61) در خلقت آسمان‌های برای صاحبان عقل نشانه‌هایی است،(62) خداوند ملکوت آسمان‌ها را به ابراهیم (علیه السلام) نشان داد،(63) هر آنچه در آسمان‌ها است برای خدا سجده می‌کند،(64) هر آنچه در آسمان‌ها است تسبیح گوی خداست (65) و خزائن آسمان‌ها برای خداست.(66)
یکی از کارکردهای آسمان این است که رزق زمین و زمینیان را فراهم می‌کند. روزی انسان‌ها در آسمان مقدر شده به تدریج به اهل زمین نازل می‌گردد و در جان و دهان آنها قرار می‌گیرد. از آنجا که رزق‌رسانی یکی از ابعاد مسأله تدبیر و ربوبیت است، باید دانست که اصلی وجود دارد و آن اینکه آسمان مدبّر زمین است و تدبیر جهان خاکی از عوالم بالا صورت می‌پذیرد. خداوند با کمال صراحت بیان داشته است که تدبیر زمین در آسمان‌ها مقرر گشته به سمت سرزمین خاک و آب نازل می‌شود و سپس به سوی آسمان باز می‌گردد:
یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ‌؛ كار [جهان] را از آسمان [گرفته] تا زمین، اداره مى‏كند؛ آن گاه [نتیجه و گزارش آن] در روزى كه مقدارش آن چنان كه شما [آدمیان] برمى‏شمارید هزار سال است، به سوى او بالا مى‏رود.(67)
واژه «تدبیر» از ریشه «دَبر» به معنای پشت بدن معنا می‌آید:(68) چیزی را بعد از چیز دیگر قرار دادن، به گونه‌ای که میان آنها رابطه‌ای باشد. تدبیر امور یعنی حادثه‌ای را بعد از حادثه‌ای قرار دهیم به گونه‌ای که سلسله‌ای متصل و منسجم شکل گیرد. تدبیر بدین معنا است: توالی حوادث، تسلسل امور و اظهار عناصر هستی یکی بعد از دیگری. البته در صورتی که تدبیر در ارتباط با خدا مطرح باشد، در آن اتقان و حکمت نیز لحاظ می‌شود. براین اساس، معنای شریفه مزبور چنین است: خداوند آسمان‌ها و زمین را آفرید، حوادث زمین را در آسمان‌ها مقدّر و مقرّر نمود و براساس حکمت خویش حوادث زمین و زمینیان را از آسمان‌ها نازل نمود.
البته به این نکته مهم باید توجه داشت که تقدیر و تدبیر حوادث در آسمان بی ارتباط با رفتارهای آدمیان نیست و این خود انسان‌ها هستند که نقش‌آفرین اصلی در تدبیر امور خویش از آسمان می‌باشند. در حقیقت، مسأله تدبیر اینگونه انجام می‌شود که انسان‌ها اعمالی انجام می‌دهند، عمل آنها در تدبیرشان تأثیرگذار است، تدبیر آنها در آسمان مقدر می‌شود و سرانجام از آسمان به سمت آنها سرازیر گشته زندگیشان را شکل می‌دهد.

احکام اهل زمین در آسمان مقدر شده به تدریج نازل می‌گردد. البته احکام انسان‌ها برحسب اعمالشان تدبیر می‌شود.

اگر پرسیده شود که تدبیر آسمان نسبت به زمین چگونه انجام می‌گردد؟ پاسخ این است که توسط «نیروهای کائناتی». در آسمان عوامل و اسبابی است که تدبیر امور دنیا را انجام می‌دهند. این عوامل عهده‌دار تقدیر، تدبیر و فراهم سازی حوادث و رویدادهای اهل زمینند، جنود الهی بوده از جنس ملائکه می‌باشند:(69)
فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْراً؛ و كار [بندگان] را تدبیر مى‏كنند.(70)
مدیریت زمین از عالم بالا هدایت می‌شود. این سیاره منجمد بعد از خلقت رها نشده و لحظه به لحظه در تمام شئون اداره می‌گردد. اداره زمین دو سو دارد؛ از یکسو رفتار و اعمال انسان‌ها در امر تدبیر زمین نقش مستقیم ایفا می‌کند و از سوی دیگر مدیریت زمین، در عالم فوق تقدیر می‌گردد. عالم بالا جهانی است مسلط و قاهر که نسبت به زمین «چیرگی و احاطه» دارد و پیداست که عالم محیط، اداره عالم محاط را برعهده داشته باشد. همانگونه که در آفرینش همه چیز از اوست، در تدبیر هم همه امور از عوالم فوق آغاز شده به سوی او باز می‌گردد. برنامه‌ها، نقشه‌ها و احکام از آنجا نازل می‌گردند و به همانجا عروج می‌نمایند. آسمان، مرکز مدیریت زمین است و هیچ کس نمی‌تواند مدعی مدیریت اهل زمین باشد. انسان‌های آسمانی می‌توانند در مسأله تدبیر زمین دخالت داشته باشند.
هرگاه سخن از اصالت آسمان و تدبیر زمین باشد، مفهومی دیگر رخ می‌نماید: آنچه در زمین است فرع است و اصل آن را باید در گنجینه‌های خدا جستجو نمود.
وَ إِنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِلاَّ عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَ مَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ‌؛ و هیچ چیز نیست مگر آنكه گنجینه‏هاى آن نزد ماست، و ما آن را جز به اندازه‏اى معین فرو نمى‏فرستیم.(71)
هستی سرچشمه‌ای دارد که در اختیار خداست و تنها بخشی از آن به دست انسان‌ها می‌رسد. منابع پدیده‌های عالم در گنجینه‌های خداست و انسان‌ها به اندازه معینی از آنها دریافت می‌کنند. خداوند زمین را آفرید، آن را گستراند، در آن کوه‌هایی برافراشت، از هر چیز جفت آفرید، نیازهای بشر را از زمین رویانید، تمامی اسباب زندگی را فراهم نمود، با باران زمین و انسان را سیراب کرد، با بادها ازواج را بارور نمود و براساس حکمت خویش بهترین تدبیر را برای زمینیان مقدر ساخت. در این میان انسان‌ها باید به نکاتی عطف توجه کنند: اولاً سرچشمه‌های همه چیز در گنجینه‌های خدا بوده در دست او است. پس به غیر او چشم امید نداشته باشند، ثانیاً هر آنچه برای اهل زمین لازم باشد به تدریج به دست آنها خواهد رسید، ثالثاً بخشی از امور آسمانی به زمین رسیده در اختیار انسان قرار می‌گیرد نه کل آن و رابعاً پدیده‌های آسمانی در زمین به تدریج آشکار می‌شوند و تمامی منابع دنیا هنوز برای انسان کشف نشده است. امکانات زمین برای همه است و چون همگان هنوز نیامده‌اند امکانات آن آهسته آهسته ظهور می‌کند و با بروز نیازهای جدید آشکار می‌گردد. همه منابع هستی در گنجینه‌های خداست و تنها بخشی از آن به تدریج در اختیار انسان‌ها گذارده می‌شود. با مصرف کردن امکانات زمین، از منابع طبیعت کاسته نمی‌شود بلکه امکانات سرشار جدیدی از آسمان برای زمینیان سرازیر می‌گردد.

پنج) غذاهای غیرمجاز

مرور آیات قرآن به ما نشان می‌دهد که برخی از خوراکی‌ها و آشامیدنی‌ها بر انسان ممنوع شده است؛(72) مردار، خون، گوشت خوک و آنچه که به نام غیر خدا ذبح شده باشد، آنچه که بر اثر خفه‌گی یا سقوط از بلندی یا شاخ زدن مرده باشد، حیوانی که توسط درنده‌ای دریده و خورده شده باشد، آنچه که در پیشگاه بتان ذبح شده باشد و حیوانی که گوشتش به قید قرعه قمار تقسیم شود.
هر کدام از موارد یاد شده حکمت‌ها و مصلحت‌هایی دارد. به طور کلی می‌توان گفت حرام کردن برخی خوراکی‌ها در اسلام یکی از خدمات مهم بهداشتی است که به فرهنگ بشریت شده است. در این جهت هم انسان مصون مانده و هم محیط زیست از آلودگی در امان مانده است.
در قرآن آیه‌ای است که به اصلی مهم اشاره می‌کند: هر آنچه پاک (طیب) باشد حلال و هر آنچه پلید (خبیث) باشد حرام است. در این شریفه ملاک حلال و حرام، پاکی و پلیدی آمده است. از آنجا که طیب و خبیث به معنای مطبوع و منفور می‌باشند، طبعاً با سرشت و طبیعت آدمیان در ارتباطند. این امر نشان می‌دهد که خوراکی‌ها و آشامیدنی‌ها ارتباطی با سرشت و نهاد آدمیان دارند. قرآن کریم می‌فرماید:
یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ؛ براى آنان چیزهاى پاكیزه را حلال مى‏گرداند.(73)
یکی از مسائی که در باب رزق و خوراکی‌ها مطرح است اینکه آیا رزق مختص به حلال است یا شامل حرام نیز می‌شود؟ در این رابطه دیدگاه‌های مختلفی پدید آمده و هر کدام استدلال‌هایی ارائه نموده‌اند:

الف) دیدگاه‌ها

در این رابطه دو دیدگاه پدید آمده است:(74)

دیدگاه اول:

مجبّره یا اشاعره را اعتقاد بر این است که رزق شامل حلال و حرام می‌شود. تمام حلال‌ها یا حرام‌هایی که انسان‌ها می‌خورند و از آنها استفاده می‌کنند رزق می‌باشد. در این نظر، رزق شامل حرام نیز شده آن را دربرمی‌گیرد.

دیدگاه دوم:

نظر علمای امامیه این است که حرام رزق نیست و رزق تنها شامل حلال می‌گردد. براین اساس، هر آنچه از طریق حرام بدست آید، رزق محسوب نمی‌گردد. معتزله در این مسأله با امامیه همراهی کرده‌اند.

ب) استدلال‌ها

متفکران شیعه استدلال‌هایی فراهم نموده‌اند. آنان یا به صورت عقلی یا از دل آیات دلایلی به نفع دیدگاه خود برگرفته بیان کرده‌اند:(75)
استدلال نخست: در بسیاری از آیات، رزق با انفاق همراه شده است و پیداست که انفاق از مال حرام جایز نیست و انفاق کننده قابل ستایش نمی‌باشد.
استدلال دوم: در بیشتر آیات، رزق به صورت مستقیم به خدا منسوب شده است. از سوی دیگر پرواضح است که امر حرام، قابل انتساب به خدا نیست.
استدلال سوم: می‌دانیم که خداوند به فحشا و حرام امر نمی‌کند. (اعراف/28)، چنانکه به عدالت دستور داده است (نحل/90). بنابراین رزق، حرام را در برنمی‌گیرد:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاکُمْ؛ اى كسانى كه ایمان آورده‏اید، از آنچه به شما روزى داده‏ایم انفاق كنید.(76)
ممکن است سئوالی ذهن را درگیر کند؛ در مباحث پیشین گفته شد که تمام امکانات عالم و هر آنچه در جهان وجود محقق شده است رزق می‌باشد. اما در اینجا رزق را محدود به حلال نمودیم و حرام را رزق ندانستیم. مگر امور حرام از اجزای عالم نیست و مخلوق خدا نمی‌باشد؟
پاسخ این است که مخلوقات و عناصر عالم دو بعد دارند؛ ارتباط آنها با خدا و ارتباط آنها با انسان. هر آنچه در جهان وجود دارد از آن جهت که منسوب خدا بوده مخلوق او می‌باشد، رزق است. لذا رزق جامع و شامل بوده همه کائنات و خلایق را دربرمی‌گیرد. اما اگر انسان چیزی را از راه نادرست تحصیل نماید، آن امر حرام بوده برای وی رزق نخواهد بود. در نگاه دوم، دست انسان دخالت دارد و آدمی از شیوه‌های ناروا و آلوده چیزی را به دست آورده است. بنابراین هر چیزی «در ارتباط با خدا» رزق بوده پاک است. اما گاهی چیزی «نسبت به انسان» ناروا و حرام بوده برای او رزق محسوب نمی‌شود.

شش) اهداف

در خلال آیات قرآن کریم به دنبال طرح مسأله خوردن و آشامیدن، اهدافی بیان شده است. این اهداف شامل موارد متعددی می‌گردد؛ در زمین عصیان و فساد نکنید،(77) ایمان به آیات الهی پیدا کنید،(78) از گام‌های شیطان پیروی نکنید،(79) تقوا پیشه سازید،(80) اهل بخشش باشید،(81) عمل صالح انجام دهید،(82) شکر کنید،(83) در راه‌های الهی طی طریق کنید(84) و اسراف نکنید.(85) از آنجا که بیشترین سرانگشت تأکید بر مسأله اسراف نشانه رفته است، مناسب است مفهوم اسراف تحلیل شود. درباره ماهیت اسراف، بیان‌های مختلفی مطرح شده است.(86)
* اسراف یعنی تجاوز از مقداری که مقتضای حکمت است.
* اسراف، نادیده انگاشتن حق و تمایل بدست باطل است.
* اسراف، تجاوز از روی حدّ اعتدال و میانه‌روی است.
* اسراف، رفتن به سمت افراط یا تفریط است.
به دست می‌آید که معنای اصلی اسراف، تجاوز از اعتدال و رفتن به سمت افراط یا تفریط است. خداوند مسرفین را دوست ندارد و آنان در دنیا و آخرت معذّبند:
وَ کَذلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِآیَاتِ رَبِّهِ وَ لَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقَى‌؛ و این‌گونه هر كه را به افراط گراییده و به نشانه‏هاى پروردگارش نگرویده است سزا مى‏دهیم، و قطعاً شكنجه آخرت سخت‏تر و پایدارتر است.(87)

پی‌نوشت‌ها:

1- بقره/57.
2- بقره/60.
3- بقره/168.
4- مائده/88، اعراف/160، نحل/114، طه/81، سباء/15.
5- انعام/118.
6- انعام/141.
7- اعراف/31.
8- حج/28.
9- نساء/10.
10- حجرات/12.
11- غافر/79.
12- فاطر/12.
13- نحل/14.
14- انعام/141.
15- نحل/66.
16- بقره/168.
17- بقره/172.
18- مائده/88.
19- طوسی، التبیان، ج6، ص407 و ص434؛ طبرسی، مجمع البیان، ج1، ص22 و ج2، ص477؛ کاشانی، زبدةالتفاسیر، ج1، ص47.
20- حلی، کشف المراد، ص 142.
21- طوسی، التبیان، ج5، ص429و ج9، ص 254؛ آلوسی، روح البیان، ج16، ص161؛ ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج5، ص137؛ طباطبایی، المیزان، ج10، ص151.
22- حسینی شیرازی، تقریب القرآن، ج4، ص370.
23- زمر/52. أوَلَم یَعلَموا أنَّ اللهَ یَبسُط الرَّزقَ لِمَن یَشَاءُ وَ یَقدِرُ إنَّ فِی ذَالِکَ لایَاتِ لِقَوم یُؤمِنون؛ آیا ندانسته‌اند که خداست که روزی را برای هر کس که بخواهد، گشاده یا تنگ می‌گرداند؟ قطعاً در این [اندازه‌گیری] برای مردمی که ایمان دارند نشانه‌هایی [از حکمت] است.
24- طباطبایی، المیزان، ج3، ص142.
25- انعام/142.
26- طبرسی، مجمع البیان، ج4، ص508؛ شیبانی، نهج البیان، ج2، ص299؛ فیضی دکنی، سواطع الالهام، ج2، ص 270؛ شبر، الجوهر الثمین، ج2، ص324؛ مراغی، تفسیر المراغی، ج8، ص 53؛ طنطاوی، الوسیط، ج5، ص197.
27- نحل/114.
28- نساء/3.
29- همان/4.
30- رعد/29.
31- اعراف/58.
32- حج/24.
33- انفال/69.
34- آل عمران/38.
35- توبه/72.
36- یونس/22.
37- ابراهیم/24.
38- نحل/97.
39- بقره/57.
40- طبرسی، مجمع البیان، ج7، ص39؛ میبدی، کشف الاسرار، ج3، ص211؛ بغدادی، لباب التأویل، ج3، ص89؛ کاشانی، زبدةالتفاسیر، ج2، ص314؛ نخجوانی، الفواتح الالهیه، ج1، ص62؛ فیضی دکنی، سواطع الالهام، ج3، ص268؛ آلوسی، روح البیان، ج8، ص550؛ طباطبایی؛ المیزان، ج17، ص346؛ حسینی شیرازی، تقریب القرآن، ج2، ص10.
41- مائده/88.
42- طباطبایی، المیزان، ج9، ص54.
43- همان.
44- انعام/160.
45- احزاب/21.
46- طه/8.
47- مجلسی، بحارالانوار، ج45، ص116.
48- نخجوانی، الفواتح الالهیه، ج1، ص441؛ سیوطی، الدر المنثور، ج1، ص203؛ ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج5، ص192؛ طباطبایی، المیزان، ج 12، ص346؛ حسینی شیرازی، تقریب القرآن، ج2، ص10.
49- ذاریات/22.
50- شیبانی، نهج البیان، ج5، ص70؛ آلوسی، روح المعانی، ج14، ص11؛ ابن عجیبه، البحر المدید، ج5، ص471؛ طباطبایی، المیزان، ج18، ص375؛ حسینی شیرازی، تقریب القرآن، ج5، ص236.
51- واژه آسمان در قرآن دارای چهار معنا است: جهت بالا، منطقه ابرها که دورتر از سطح زمین است، قشر متراکم هوای اطراف زمین یا جو و کرات آسمانی. (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج1، ص166-165)
52- بقره/22.
53- اعراف/40.
54- همان/96.
55- همان/162.
56- هود/52.
57- حجر/16.
58- انبیاء/32.
59- ص/28.
60- بقره/29.
61- همان/33.
62- آل عمران/190.
63- انعام/75.
64- رعد/15.
65- نور/41.
66- منافقون/7.
67- سجده/5.
68- راغب اصفهانی، المفردات، ج1، ص307؛ آلوسی، روح المعانی، ج11، ص119؛ طباطبایی، المیزان، ج16، ص247.
69- طبرسی، مجمع البیان، ج18، ص510؛ بیضاوی، انوار التنزیل، ج4، ص219؛ کاشانی، زبده التفاسیر، ج5، ص314؛ نخجوانی، فواتح الالهیه، ج2، ص140.
70- نازعات/5.
71- حجر/21.
72- بقره/173؛ مائده/3؛ نحل/115.
73- اعراف/157.
74- حلی، کشف المراد، ص 341؛ کاشانی، زبدةالتفاسیر، ج2، ص14.
75- طوسی، التبیان، ج7، ص315؛ کاشانی، زبدةالتفاسیر، ج1، ص47؛ ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج25، ص137؛ طباطبایی، المیزان، ج3، ص140.
76- بقره/254.
77- بقره/60.
78- انعام/118.
79- انعام/142.
80- انفال/69.
81- حج/28.
82- مؤمنون/51.
83- سبا/15.
84- نحل/69.
85- اعراف/31؛ انعام/141؛ نساء/6؛ غافر/28.
86- طوسی، التبیان، ج3، ص12؛ طبرسی، مجمع البیان، ج2، ص855؛ بغدادی، لباب التأویل، ج1، ص306؛ بیضاوی، انوار التنزیل، ج3، ص121؛ کاشانی، زبدةالتفاسیر، ج1، ص573؛ نخجوانی، الفواتح الالهیة، ج1، ص 128؛ حقی بروسوی، روح البیان، ج3، ص108؛ ابن عجیبه، بحر المدید، ج2، ص34.
87- طه/127.

منبع مقاله :
فعالی، محمد تقی، (1394) سبک زندگی رضوی (4) - بهداشت غذا و تغذیه، مشهد: بنیاد فرهنگی هنری امام رضا (علیه السلام)، چاپ اول.