برتر از خستگی(7)

شرح حال و سال شمار زندگانى سيد جمال الدين‏ اسدآبادی

عروة الوثقى به مناطق مختلف جهان فرستاده مى شد.به ايران علاوه بر آن كه سيد جمال آن را براى منسوبين خويش مى فرستاد براى ديگران نيز فرستاده مى شد.در اين تاريخ آقاى ميرزا حسين بن حسن رى شهرى معروف به ميرزا حسين اهرمى از بوشهر به پاريس نامه نوشته و از انتشار مجله عروة الوثقى و رساله نيچريه اظهار مسرت مى كند.492
اشخاص ديگر نيزمانند محمد على و جعفر علوى در پاسخ به اعلام وصول عروة الوثقى از بندر عباس نامه مى نويسد.493 به نظر مى رسد كه آنان جزء توزيع كنندگان عروة الوثقى بوده اند و از آن جا كه بندرعباس در مسير كشتيهاى تجارتى بوده تعداد زيادى عروة الوثقى به آن جا فرستاده مى شده به گونه اى كه احمد عُرابى پاش طى نامه اى كه در تاريخ 12 محرم 1302 از كلمبوى سريلانك به پاريس براى عبده مى فرستد درخواست ارسال مجله عروة الوثقى را نموده و مى گويد چند شماره آن را از بندرعباس تهيه كرده است.494
آقاى محمد حسن بن على مراغى معروف به صنيع الدوله و اعتماد السلطنه طى نامه اى كه به سيد جمال مى نويسد انتشار عروة الوثقى را تبريك مى گويد.495 نامه ديگرى از وى بدون تاريخ وجود دارد كه بعد از تعارفات معمولى درخواست ارسال رساله شيخ محمد عبده(نيچريه) و تاريخ افغانستان را مى نمايد.496 سيد جمال كتابهاى خود را طبق درخواستى كه افراد داشتند براى آنان مى فرستاده و اگر خود نداشته به ابوتراب مى نوشته كه براى آنان بفرستد.در اين مورد سيد جمال نامه اى به ابوتراب مى نويسد و ابوتراب در نامه 19 جمادى الثانى 1302/آوريل 1885 خود به سيّد جمال مى نويسد:رساله نيچريه را از بمبئى درخواست كرده ام و از تاريخ افغان:
(چند نسخه ديگر به ايران براى صنيع الدوله و آقا ميرزا شريف و غيره خواهم فرستاد.)497
سيد جمال الدين در مقاله(دعوة الفرس الى الاتحاد مع الافغان) از روزنامه(اطلاع) آقاى اعتماد السلطنه تجليل مى كند و از آن روزنامه و روزنامه(فرهنگ)اصفهان وديگر روزنامه هاى ايران مى خواهد كه در راه اين اتحاد مقدس بكوشند.498
اين همه نشانگر آن است كه اعتماد السلطنه كه سيد را از زمانى كه وى در پاريس بوده مى شناخته است و مسؤولين دولت ايران نيز با سيد ارتباط داشته اند.در اسناد به جاى مانده نامه اى است از آقاى محمد عارف منشى و مترجم دارالترجمه ويژه دربار به تاريخ 16 جمادى الثانيه 1302هـ.ق. وى در اين نامه از رسيدن رساله نيچريه تشكر مى كند و تقاضاى ارسال ابونظاره و كسريهاى عروة الوثقى را مى نمايد.499
عروة الوثقى براى سياستهاى توسعه طلبانه بريتانياى كبير مشكل آفريده بود و روز به روز از اين طريق بر موج بيدارى مردم افزوده مى شد. در مصر و سودان حركت و خيزش مردم جدى بود و عروة الوقى و افكار سيّد عامل آن.از اين روى دولت انگليس بر آن شد كه براى حلّ مشكل نماينده اى به پاريس بفرستد و در اين باره با سيد جملا و مسؤولين عروة الوثقى گفتگو كند.بالآخره بعد از تماس و… شيخ محمد عبده از طرف جمعيت(عروه) و مجلّه عروة الوثقى براى مذاكره و ديدار با مسؤولين و بلند پايگان انگليس به لندن مسافرت مى كند.500
انگليس براى اين كه از راههاى گوناگون با ديدگاهها و نحوه ارتباط وى با جريانات سياسى مصر وسودان آشنا شود طبق گفته خانم بلنت جاسوسى را تحت پوشش نماينده دولت سودان به پاريس گسيل مى دارد.
خانم عانا بلنت همسر و يلفريد بلنت طى نامه اى كه 17 ژوئيه 1884 از لندن به پاريس براى سيد جمال مى فرستد از اين توطئه پرده بر مى دارد و خواهان مسافرت سريع عبده به لندن مى شود.
وى در ابتداى نامه از قول آقاى بلنت نقل مى كند:
(مردى از راه خرطوم مى آيد و چهره اعراب مسلمان را دارد و مدعى است از طرف سلطان غرب مهدى سودانى آمده است.او نه مسلمان است نه عرب و جاسوس انگليس است. من يقين دارم كه جاسوس انگليس است. ناگزير به شما[آقاى سيد جمال] اطلاع دادم.)
سپس درباره اعزام شيخ محمد عبده به لندن مى نويسد:
(اگر او روز دوم(21 ژوئيه) يا پيش از آن بيايد فايده ندارد. پس از آن هم پارلمان خاتمه مى يابد و رجال سياست پراكنده مى شوند.501)
اين بخش از نامه ابهام دارد و دقيقاً مشخص نيست شايد منظور اين باشد كه عبده بايد سريعتر خود را به لندن برساند تا بتواند با مسؤولين انگلستان سخن بگويد.
عروة الوثقى نيز در شماره 14 از اعزام عبده به لندن سخن گفته و آن را در پاسخ به دعوت كسانى مى داند كه مصلحت مسلمانان را مى خواهند.(منظورمستر بلنت است) بخشى از مذاكرات را نيز آورده است.502
بين شيخ محمد عبده ومسؤولين انگلستان گفتگوهايى انجام مى شود.در مذاكره اى كه بين عبده و وزير جنگ انگلستان هرينگتن واقع مى شود وزير جنگ انگلستان از عبده مى پرسد:
(آيا مرم مصر خوشحال نيستند كه در امنيت و راحتى زير سلطه انگلستان زندگى كنند؟زيرا وضعيت موجود مصر از تسلط تركان عثمانى و ديگران بهتر است بويژه آن كه جهل و نادانى در تمام نقاط مصر حكومت مى كند و بيشتر مردم فرق ميان حكومت بيگانه را با حكومت خودى نمى دانند.)
عبده پاسخ مى دهد:
(مردم مصر تماماً عرب هستند و مسلمان جز اندكى از آنان وطن خود را مانند شما مردم انگليس دوست دارند.به ذهن هيچ يك از آنان نمى آيد كه در مقابل سلطه بيگانه كه مخالف دين و نژاد آنان است خضوع نمايند. وصحيح نيست جناب لرد كه آگاه از طبيعت امتهاست چنين تصورى را نسبت به مردم مصر داشته باشد.)
در ارتباط با بخش پايانى سخن لرد هرينگتون مى گويد:
(نفرت از حكومت بيگانگان چيزى است كه در طبيعت انسان به وديعت گذاشته شده و نياز به درس و مطالعه ندارد… و مسلمانان در هر درجه اى كه باشند به آن مرتبه از جهل كه وزير تصور كرده نمى رسند كه حكومت خودى را از حكومت بيگانگان تشخيص ندهند.)503
اين گفتگوها ومذاكرات نه تنها از شدت حملات عروة الوثقى عليه سياستهاى انگلستان در مصر سودان و هند نكاست بلكه بر شدت آن افزود.
از اين روى حملات عليه آن شدت يافت.روزنامه هاى انگليسى بر ضد آن بسيج شدند.504 از ورود آن به هند و مصر جلوگيرى شد.در مصر اعلام گرديد هر كس عروة الوثقى را داشته باشد بين 5 تا 25 جنيه مصرى جريمه مى شود.505
حاج سياح از ايران نامه اى به پاريس براى سيد جمال مى نويسد كه در آن درباره روابط خود با ظل السلطان حاكم اصفهان و نشريه عروة الوثقى مطالبى مى نويسد.506 به نظر مى رسد وى از مصر سيد جمال را مى شناخته و با عبده نيز آشنا بوده است.
نامه هاى ديگرى نيز از مناطق مختلف جهان به دفتر عروة الوثقى رسيده: بيروت507 بنياد فرانسه508 جاوه509 و …)كه نشانگر نفوذ گسترده اين جريده مى باشد.عروة الوثقى به تمام نقاط جهان براى افراد مختلف فرستاده مى شده است. در دفترچه اى ليست افرادى كه براى آنان فرستاده مى شده بدين شرح آمده:
ليست مصر: بعد از انتشار ده شماره به قاهره براى دوستان و اطرافيان خيدو فرستاده مى شده سى و هشت عدد براى پاشاها:رياض پاشاو شريف پاشا.پنجاه و هفت عدد براى افنديها.شانزده عدد براى نويسندگان مذهبى.هشت عدد براى روزنامه ها.تعداد زيادى نيز به ديگر شهرهاى مصر فرستاده مى شد.در مجموع 551 عدد.
ليست استانبول:براى سلطان عبدالحميد و رجال مهم عثمانى:منيف پاش خيرالدين پاش شيخ ابوالهادى شيخ الرئيس سلطان عبدالحميد معين الملك مسؤول سفارت ايران در استانبول و اسماعيل جودت رئيس پليس قاهره در زمان رياست عُرابى پاش هر كدام يك شماره.
هشتاد و هشت شماره ديگر فرستاده مى شد تا تعدادى از آنها بين نشريه ها و روزنامه ها تقسيم شود.تعداد افرادى كه مجلّه براى آنها فرستاده مى شدبه 900 نفر مى رسد كه تعدادى از آنان از شخصيتهاى مهم جهان اسلام مى باشند.
از اين مجلّه 114 عدد به بيروت و 23 عدد به دمشق و 20 عدد به شمال آفريقا و يازده عدد به طرابلس هفت شماره به بغداد پنج شماره به مكه و دوشماره به مدينه ارسال مى گرديد. بديهى است كه اين ليست ناقص است; زيرا نام افرادى كه در تهران واسدآباد براى آنان مجلّه فرستاده مى شده نيامده با اين كه اسناد ديگر نشان مى دهد كه به تهران و اسدآباد نيز فرستاده مى شده است.510
چنين به نظر مى رسد كه اين ليست دربرگيرنده سرزمينهاى عربى است كه تحت سيطره حكومت عثمانى بوده اند زيرا ذكرى از هند و ايران و ديگر مناطق آسيا نشده است.
درباره بودجه اين روزنامه سخنان گوناگونى گفته شده است.برخى تصريح كرده اند كه:(به خرج عده اى از مسلمانان هند)511 چاپ مى شده; زيرا عروة الوثقى.ارگان جمعيت(عروه) بوده كه سيد آن را در هند تشكيل داده است.
البته اين جمعيت در هر جا كه عضو داشته كمك هم دريافت مى كرده است.و اعضاى آن منحصر در هند نبوده بلكه در مصر و ديگر اقطار عالم اسلامى جمعيت(عروه) شعبه و عضو512 و حامى داشته است.
در اين تاريخ آخرين شماره مجله عروة الوثقى منتشر شده است و پس از آن ديگر انتشار نيافت.اين بدان خاطر بوده كه دولت انگليس دولت فرانسه را تحت فشار قرار مى دهد كه جلوى انتشار آن را بگيرد.دولت فرانسه نيز چنين مى كند.پس از تعطيل شدن عروة الوثقى در همان سال عبده پاريس را ترك مى كند.513 و همراه ميرزا باقر بواناتى به بيروت مى رود.514 سيد جمال در پاريس مى ماند و حركت خود را دنبال مى كند.
ظاهراً عبده از پاريس به سوريه و بيروت مى رود و از آن جا براى تشكيل جمعيت عروه به تونس.در اين تاريخ نامه اى از تونس به پاريس براى سيد مى نويسد و فعاليتهاى خود را در تشكيل جمعيت عروه شرح مى دهد.
در اين تاريخ قيام محمد احمد سودانى و تصرف آن ديار مشكلاتى را براى انگلستان ايجاد مى كند و در واقع تهديدى بوده براى حضور بريتانيا در مصر; زيرا اين فرض بعيد نمى نموده كه مردم مصر مانند سودانيان عليه بريتانيا قيام كنند. از اين روى دولت انگلستان درصدد اصلاح وضعيت موجود از طريق مذاكرات سياسى بر مى آيد. مستر بلنت به دولت بريتانيا پيشنهاد مى كند كه در اين ارتباط با سيد جمال كه جزو شخصيتهاى با نفوذ جهان اسلام است وارد مذاكره شوند و مشكل سودان را بودن خونريزى حل كنند.پروفسور گلدزيهر آلمانى در دائره المعارف اسلاميه مى نويسد:
(با اين كه جمال الدين مردم را عليه انگلستان به طور علنى بر مى انگيخت رهبران انگليسى به وساطت بلنت پذيرفتند با سيد جمال وارد مذاكره شخصى شده و مشكل سودان را حل كنند. ولى اين گفتگوها نتيجه عملى در پى نداشت.516در همين ارتباط خانم بلنت در 25 مارس 1885 نامه اى از لندن به پاريس براى سيد جمال نوشته و در آن از امكان موافقت گلادستون نخست وزير انگلستان براى فرستادن كسى همراه نامه براى مهدى سخن مى گويد و اين فرستاده بايد مذاكراتش را به اطلاع دولت انگلستان برساند و چنين برداشت مى كند كه حكومت انگلستان مى خواهد درباره صلح گفتگوهايى بكند و ميل دارد كه كسى قصد او را نداند.اگر كسى را بخواهند بفرستند من بايد او را معين كنم و با شما مشورت خواهم كرد كه ابراهيم يا عبده يا ديگرى را بفرستيم.)517
ظاهر روند حوادث به نفع دولت انگلستان بوده و يا چنين تصور مى كردند;زيرا پس از آن از مذاكره دست كشيده و وزراء بريتانيا معتقد مى شوند كه امتيازى ميان مسأله مصر و سودان نيست و دستور داده اند كه در اين زمينه كسى با آنان مكاتبه ننمايد و امان نامه اى از طرف هيچ يك از گماشتگان مهدى خواسته نشود.518
اين مطالب را خانم بلنت در نامه مورخ 22 آوريل 1885/8 رجب 1302 براى سيد جمال مى نويسد.در همين زمان دولت انگلستان پرونده مذاكرات صلح در باب سودان را مختومه اعلام مى كند.
شماره 36 سال اول نشريه جمهوري خواهان مستقل چاپ پاريس خبر از كنفرانس خانمى درباره افغانستان در ضمن آن از سيد و فعاليت او درباره اتحاد اسلام صحبت كرده است.519
در شماره 38 همين نشريه مورخ 20 مه 1885/4شعبان مصاحبه سه ساعته مدير روزنامه با سيد جمال درج شده است.520 اين روزنامه در اسناد به جاى مانده از سيّد وجود دارد.اين مى رساند كه سيد جمال بعد از تعطيل شدن مجله عروة الوثقى فعاليتهاى فرهنگى خود را در راستاى اتحاد اسلامى ادامه مى داده است.
در اين تاريخ دولت گلادستون كه رهبرى حزب ليبرال را به عهده داشت سقوط مى كند و حكومت به دست حزب محافظه كار مى افتد.
در ارتباط با سقوط دولت گلادستون علاوه بر مشكلاتى كه در مصر و سودان با آن روبه رو بود نه رو به دو نكته ديگر اشاره مى كند:
1.طرفدارى گلادستون از آزادى ايرلند باعث شده بود كه حزب ليبرال وى بر سر اين موضوع دچار انشعاب و تفرقه گردد و بخشى از اعضاى آن به حزب محافظه كار بپيوندند.
2.گلادستون نسبت به خشونتها و كشتارهاى تركها(دولت عثمانى) در بالكان به فعاليت شديد پرداخت521 و حزب رقيب با اين كار مخالف بود و جانب تركها را گرفت. 521اين امور باعث مى شود كه دولت وى سقوط كند و دولت جديد بريتاني به رهبرى حزب محافظه كار تشكيل شود. دولت جديد با سيد جمال به مذاكره مى نشيند.ابراهيم مويلحى در نامه مفصل خود علت همكارى دولت جديد بريتانيا را با سيّد نفوذ وى در بين مسلمانان مى داند:
(لرد چرچيل كه به طور خصوصى به هند رفته بود و سفارشهايى از سيد جمال الدين براى برخى از فرمانروايان هند با خود همراه برده بود مى دانست كه سيد جمال الدين در ميان مسلمانان آن جا نفوذ دارد و همين امر مايه تقويت ارتباط سيد و حزب محافظه كار شده بود.اين حزب سياستى را كه گلادستون در سودان و مصر به كار مى برد مشوش كردند و نيت بدى را كه نسبت به دولت عليه(عثمانى) داشت متزلزل ساختند.همين را در پارلمان و روزنامه ها بهانه ساختند و افكار عمومى را به تقبيح سياست او گرايش دادند.522)
آقاى لرد راندولف چرچيل پدر وينستون523 چرچيل وزير هندوستان شده بود.524 وى از نفوذ سيد در هند اطلاع داشت از اين روى براى موفقيت دولت جديد بريتاني تلاش مى كرد و آقاى بلنت هم با وى همراه بود.
از منابع متعدد استفاده مى شود:سيد نامه هايى كه براى آقاى بلنت كه قصد سفر به هند را داشت هم فرستاده حاوى سفارشهايى براى برخى از فرمانروايان هند بوده است. بلنت نيز بر نفوذ سيد در هند واقف بوده و در محافل سياسى و براى چرچيل از آن سخن گفته است. ناگفته نماند احتمال دارد آقاى چرچيل همراه آقاى بلنت به هند رفته باشد و سفارشات سيّد هم مربوط به آقاى بلنت باشد نه چرچيل.آقاى مويلحى كه نوشته اند:
(سفارشات مربوط به چرچيل بوده) به خاطر ورود آن دو با يكديگر به هند و همكارى نزديك آن دو به چنين اشتباهى گرفتار آمده است.
البته درباره سفر چرچيل به هند تنها مدرك گفته مويلحى است. از يادداشتهاى روزانه بلنت استفاده مى شود كه چرچيل در ابتداء به خاطر فعاليتهاى سيّد عليه انگليس حاضر به ملاقات با او نمى شود.ولى بلنت با اين كه معترف است(نام او در ليست سياه)525 بريتانيا قرار دارد ولى به خاطر نفوذ و سابقه اى كه دارد مذاكره با وى را مفيد مى داند.
با تشكيل دولت جديد در انگلستان لرد چرچيل توسط بلنت از سيد جمال دعوت كرد به لندن بيايد و با چرچيل و مقامات انگليس در باب اتحاد عالم اسلام و انگليس به گفتگو پردازد.چنين به نظر مى رسد كه فعاليتهاى گلادستون عليه دولت عثمانى روابط بريتانيا را با اين دولت تيره كرده و باعث نفوذ قدرت روسيه شده است.از اين روى دولت بريتانيا در صدد جبران اين خسارتها برآمده است.سيد جمال الدين در پاسخ به اين دعوت اعلام مى دارد:
(من به لندن نمى آيم مگر آن كه براى مسلمانان سودى داشته باشد.526)
انگلستان مأمورى مى فرستد و درخواست خود را با سيّد مطرح مى كند. 527 در اين زمينه بين سيد جمال و بلنت نامه هاى متعددى رد و بدل مى شود.طبق نامه اى كه در 20 ژوئيه1885م. از خانم بلنت به جاى مانده سيد جمال نامه اى در 17 و 18 ژوئيه به لندن مى فرستد528 و 23 ژوئيه 1885 وارد لندن مى شود.529
با ورود سيّد به لندن ويلفريد بلنت وسيله ارتباط سيد را با سياستمدارانى چون: لرد سالسيبو) درو موندولف و راندولف چرچيل وزير وقت هندوستان در كابينه بريتاني فراهم مى سازد.
در اين ديدارها سيد جمال الدين با صراحت كامل از خطاها و خسارات حكومت انگليسى نسبت به مسلمانان هندوستان سخن مى گويد و توصيه مى كند حكومت انگلستان براى جبران گذشته و جلب قلوب مسلمانان هندوستان و ممالك ديگر لازم است عليه روسيه كه تاشكند و عشق آباد و ساير بلاد مسلمان نشين تركستان را گرفته و قصد تصرف و تسخير ممالك اسلامى را دارد يورش برد.530
سيد جمال راجع به مردم هند به آنان مى گويد:
(به شما كينه مى ورزند و دوست مى دارند كشورشان از دست شما به دست ديگرى بيفتد.)
درباره افغانيها مى گويد:
(افغانيها همواره در پى خونخواهى هستند.)
سيد در باب تخليه مصر نيز با آنان مذاكره مى كند و آن را براى حفظ منافع انگليس لازم مى شمارد.به آنان مى گويد:
(بايد معين كنيد كه چه وقت از مصر خارج مى شويد و گرنه هنديها و افاغنه باور نمى كنند شما دربار عثمانى را راضى كرده ايد.)
سهل انگارى شما باعث قيام مردم مصر مى گردد و آنان به انقلاب سودان مى پيوندند و اگر انگليس تعهد كند كه در زمان معينى از مصر خارج شود مشكل سودان بدون سلاح حلّ خواهد شد.531
سيد جمال ملاقاتهايى با درو موند ولف مأمور فوق العاده انگليس در استانبول دارد.
بعد از مذاكرات متعددقرار شد:ولف در ماه ذى قعده پيش از رفتن به مصر به اسلامبول برود و با سلطان عثمانى در باب مصر گفتگو كند.و براى جلوگيرى از نفوذ روسيه اسباب اتحاد دول اسلامى:عثمانى ايران و افغانستان را با دولت انگليس فراهم سازد و از آن جا كه سيد جمال در راه اتحاد جهان اسلام مى كوشيد و در درباريان سلطان عبدالحميد نفوذ داشت با وى همراه شود.ولى در نهايت ولف به تنهايى به اسلامبول رفت و بنابر نوشته تقى زاده سيد جمال از اين كار ولف به خشم آمد و پس از مدتى ظاهراً در اوايل صفر1303 هـ.ق. از لندن بيرون رفت.532
يادآورى مى شود كه:ابراهيم مويلحى در نامه مفصل خود از امكان سفر سيد به عثمانى سخنى نگفته با اين كه جريان مذاكرات را مفصل شرح داده است.533
توقف سيّد را در لندن بيش از سه ماه دانسته اند كه وى در اين مدت در منزل بلنت بوده است.534
در اين تاريخ خانم بلنت آدرس ميرزا ملك مسفير كبير دولت ايران را در لندن براى سيد مى فرستد.مى نويسد:
(پاسخ دوست شم ملكم خان رسيد.از ديدار شم خوشحال مى شود و خواسته كه فرد شنبه ساعت 11 به منزلش… برويد.535)
از آنچه خانم بلنت نوشته بر مى آيد كه:سيد جمال از قبل ميرزا ملكم را مى شناخته است.آشنايى سيد جمال با ملكم ر بايد مربوط به دوران حضور ملكم در عثمانى دانس.زيرا نوشته اند كه وى بعد از اخراج از ايران در سال 1280 به مصر وپس از چند ماه به عثمانى مى رود و تا سال 1287 در خدمت دولت عثمانى بوده است.536 اقامت ملكم در عثمانى همزمان است با حضور سيّد در آن كشور.
در اين تاريخ ميتينگ بزرگى با حضور نمايندگان سياسى هندوستان در لندن تشكيل گرديد.سيد جمال سخنرانى مفصل و بسيار مهم و بليغى درباره سياست روز به زبان عربى ايراد كرد كه بسيار حضار بدان توجه كردند.537
طبق ياداشتهاى بلنت سيد جمال بعد از حدود سه ماه توقف در منزل بلنت منزل او را ترك مى كند. نوشته اند: سيد در اوائل ماه صفر با كشتى از راه مديترانه و درياى احمر انگلستان را به مقصد ايران ترك كرده است.538
ميرزا لطف الله مى نويسد:در حدود1303 از پاريس رهسپار مشرق زمين شد.539 از قول بلنت نيز نقل شده كه سيد به سوى مسكو روانه شد و در آن ج به كاتكوف ليدر معروف پان اسلاوها ملحق شد و در جبهه مخالف امپراتورى انگلستان قرار گرفت.540
ورود سيد در اين زمان به روسيه ثابت نشده است.اين امكان وجود دارد كه سيد به پاريس رفته و آن گاه از طريق لندن كه خط كشتيرانى براى مديترانه و درياى احمر داشته روانه خليج فارس شده است.
آقاى دكتر محمد عماره مى نويسد:
(تا اوائل ماه جمادى سال 1303هـ.ق./1886م. سيد در اروپا بود و بين لندن و پاريس در رفت و آمد.در اين زمان به جانب شرق حركت كرد.541)
آقاى دكتر عماره منبع خود را ذكر نكرده و دقيقاً مشخص نكرده كه آيا اول ماه جمادى الاولى بوده كه مطابق با 5 فوريه است يا اول جمادى الثانيه كه مطابق با 7 مارس.اگر اين تاريخ را زمان حركت سيّد جمال از اروپا به جانب شرق بدانيم زمان حركت سيّد از اروپا و رسيدن وى به ايران معقول وبدون ابهام خواهد بود.منتهى فعاليت حدود سه ماه سيّد جمال در اروپا نامشخص ات.
ميرزا لطف الله مى نويسد:
(سيد بعد از خروج از فرانسه قصد مسافرت به نجد و قطيف را داشته تا آن جا خلافت اسلامى را بر پا سازد.)
ظاهراً تا بوشهر كه مى رسد به اين منظور باقى بوده است.همو مى نويسد:
(از طريق عربستان وارد بوشهر شده است.542)
بنابراين احتمال دارد سيد جمال در اين مدت به مناطق شمالى خليج فارس سفر كرده باشد.او به قطيف رفته و ديگر مناطق را نيز بازديد كرده سپس وارد بوشهر شده است.آنچه مسلم مى نماد سيد جمال بازديدى از بحرين داشته و با حاكم آن ديار ديدار كرده است شايد اين ديدار قبل از ورود به بوشهر بوده باشد.
مرحوم سيد محسن امين مى نويسد:
(سيد جمال در يكى از سفرهايش به بحرين مى رود در آن جا ميزبان وى يكى از تجار بوده وسپس به ملاقات امير بحرين عيسى بن على آل خليفه مى رود.)543
مرحوم شهرستانى ميزبان وى را حاجى زائر حسن معرفى مى كند كه در بحرين كسب و تجارت داشته است.زائر حسن مى گويد:
(روزى به من فرمودند:امروز عصر مى خواهم به ملاقات امير بحرين:شيخ عيسى بن على در قريه محرق بروم و دستور داد وسائل چائى را آماده كرديم و بعد از صرف نهار طبق روش شيعه وضو گرفته و نماز ظهر و عصر را جمعاً خواندند.با اين كه من در آن زمان تقيه مى كردم و اظهار تسنن مى نمودم.و چون از ديدار امير بحرين برگشتند از وى تنقيد و تحقير نموده گفتند:انگليسها چه كسان حيوان صفت را به لباس انسانى درآورده بر ملل اسلام رياست مى دهند.544)
دو روز بعد از اين ديدار سيد بحرين را ترك كرد. اين در حالى بود كه امير بحرين را مذمت مى كرد و تأسف مى خورد كه مانند چنين افرادى بر مسلمانان حكومت مى كنند.545
سيد جمال در ساعت حركت از بحرين به زائر حسن مى گويد:
(خوب و با دقت به شكل و شمايل وقامت من نظر كن آن گاه بلند شد به راه افتاد و چند قدم در اطاق مى رفت و بر مى گشت و تأكيد مى فرمود خوب نگاه كن!
من پريشان و مضطرب شده علت آن را سؤال كردم وگفتم من در شما عيبى نمى بينم.
فرمود:بعدها كسانى مى آيند و از تو مى پرسند كه مهمان تو شكل و شمايلش چگونه بود؟مى خواهم از روى معرفت و صحت جواب آنها را بدهى!
واكنون كه شما(سيد هبة الدين شهرستانى) از قيافه وى سؤال كرديد از كمال و قدرت غيب گويى سيد جمال الدين متعجب شدم.546)
مخبرالسلطنه مى نويسد:سيد جمال قصد مسافرت به نجد را داشته ولى زمانى كه وى در عدن بوده شاه او را به تهران دعوت كرده است.547
بنابراين احتمالاً سيد جمال قبل از ورود به ايران از شهرهاى مختلف اسلامى در درياى احمر و خليج فارس ديدار داشته و مدتى را در يان سرزمينها به سر برده است.
در اين تاريخ سيد وارد بوشهر مى شود به كاروانسراى كربلايى عوض مى رود از آن جا براى سرتيپ حاج احمد خان مى نويسد و ورود خود را به وى اطلاع مى دهد.548
حاج احمد خان سيد را به منزل خود دعوت مى كند. بزرگان شهر به ديدن سيد مى آيند و سيد از اصلاحات اجتماعىفرهنگى و مذهبى براى آنان سخن مى گويد.549
سيّد حدود سه ماه در بوشهر مى ماند و به آموزش نيروهاى مستعد مى پردازد.
از جمله آنان مرحوم ميرزا نصرالله اصفهانى معروف به ملك المتكلمين است.با اين كه در ابتدا قصد داشته مدت كمى در بوشهر بماند.امّا بعد از ديدار سيد سه ماه در بوشهر مى ماند و از محضر وى بهره مند مى گردد.550ظاهراً ميرزا نصراللّه اصفهانى همان كسى است كه سيّد به وى كتاب به امانت داده است.551
فرصت الدوله شيرازى نيز از محضر سيد بهره مى برد.وى بعد از توصيف سيد جمال در اولين ديدار از دو كره اى كه سيد جمال با خود داشته ياد مى كند:
(يك دوره هيئت جديد از كتاب انگليسى مرا درس مى داد و من به فارسى آن را مى نوشتم…)552
از ديگر كسانى كه از محضر سيد جمال در بوشهر بهره برده اند سديد السلطنه ميرزا محمدعلى خان پسر حاجى احمد خان سرتيپ است. سيّد او را توصيه به مطالعه و فراگيرى كتابهايى مى كند بدين شرح:
1.كتاب جغرافيا و هيئت عبدالغفار نجم الملك چاپ1300تهران.
2.كتاب سيره ناپلئون اول.
3.كتاب جلستان ترجمه عربى گلستان سعدى چاپ مصر.
4.كتاب كليه و دمنه ترجمه ابن مقفع چاپ بمبئى.
سيد جمال اين كتابها را از كتابخانه خود به سديد السلطنه مى دهد و او را به خواندن روزنامه هاى مصر وا مى داردو از مطالعه كتاب ناسخ التواريخ ممانعت مى كند. بعد از اتمام كتاب حاج نجم الدوله كره كوچكى كه به عربى ترسيم شده بود به شاگرد خود هديه مى دهد.553
سيد جلال الدين ملقب به مؤيد الاسلام مدير روزنامه حبل المتن از ديگر افرادى است كه با سيد در بوشهر آشنا مى شود و با وى به تهران مى رود.وى در سال 1311هـ.ق.= 1272ش.ق. روزنامه هفتگى حبل المتين را در كلكته منتشر مى نمايد.554
سيد جمال الدين سعى مى كرد كه افراد مستعد را دريابد و آنان را در مسير صحيح قرار دهد.
كتابهاى سيد جمال را كه ابوتراب در 22 ربيع الاول1300 از مصر به بوشهر براى عبدالنبى آل صغر فرستاده بود در اين تاريخ صورت بردارى و به تهران حمل مى شود.555
آقاى حاج محمد رحيم صغر كه ظاهراً از لندن مى آمده دو نامه يكى به تاريخ فوق 556 و ديگرى مورخ 11 ژوئيه1886/9شوال 1303557 از خانمى به نام كاتى از لندن به بوشهر آورده كه براى سيد جمال نوشته است.طبق آنچه تنظيم كنندگان اسناد نوشته اند:
(اين دو نامه سربسته بود و معلوم مى شود سيد آنها را اصلاً باز نكرده بوده است.)
تنظيم كنندگان اسناد به دو نامه ديگر از همين خانم اشاره دارند كه در يك نامه دو عكس از همان زن وجود دارد كه يكى در ين و ديگرى در فرانكفورت گرفته شده است558 و نامه ديگر وى در 2سپتامبر1885 از پاريس به لندن ارسال شده است.559
و از آن جا كه در اين دو نامه تعبيراتى عاشقانه به كار رفته عنوانى جعل كرده اند به نام(نامه هاى معشوقه سيد).در حالى كه اظهار محبت اين خانم به هيچ وجه دليل بر اين نيست كه سيد عاشق وى بوده و اگر واقع در سيد چنين عشق و علاقه اى وجود داشت مسلماً دو نامه اى كه حاج محمد رحيم صغر آورده بود باز مى كرد و با ولع مطالعه مى كرد.امّّا سيّد به دو نامه دست نزده است و در اسناد به جاى مانده و تنظيم كنندگان اسناد به مضمون آن دو نامه اشاره اى نكرده اند. در حالى كه مضمون آن دو نامه مربوط به درخواست و دريافت 50 فرانك از آقاى محمد وهبى است.560 اين خود نشان مى دهد اين خانم نيازمند به پول بوده و سيد به او كمك كرده و همين باعث علاقمندى وى به سيد جمال گرديده است.
سندى كه در اين ارتباط در آرشيو پليس فرانسه وجود دارد چنان مغشوش است كه هيچ مطلبى را ثابت نمى كند و حكايت از كينه گزارشگر آن نسبت به سيد جمال دارد.561
سيّد در نگهدارى اسناد نامه ه حتى ويزيتهايى كه براى وى مى فرستاده اند بسيار دقت مى كرده ونگهدارى آن شيوه معمول وى بوده است. از اين روى در اسناد به جاى مانده از وى بسيارى از اينها وجود دارد.562
حاج احمد تلگرافى از بوشهر به اصفهان مى زند كه جناب آقا سيد جمال الدين وارد بوشهر شده عازم(نجد) است.563
حاج سياح كه در اصفهان مى زيسته و خود را خيلى مؤثر در آمدن سيد به تهران مى داند تلگراف مى كند:
(حضرت آقا از ايران عبور فرمايد علماء اصفهان شايق ملاقات هستند.564)
در همين ماه ذى قعده اعتماد السلطنه به دستور شاه سيد جمال را كه شهرت جهانى يافته بود به تهران دعوت مى كند.565 آنچه مسلم است دعوت وى از لندن صحيح نيست.
حركت سيد را از بوشهر به سوى شيراز در ماه ذى قعده دانسته اند.امكان دارد كه حركت سيد از بوشهر در ماه ذى حجه به وقوع پيوسته باشد ولى مدتى در شيراز مى ماند و ماه صفر به اصفهان وارد مى شود.
از نامه اى كه آقاى محمد مهدى آسوده در 21 صفر 1304 از شيراز به اصفهان فرستاده و از مفارقت سيد جمال اظهار دلتنگى كرده 566به دست مى آيد كه سيد جمال ماه صفر در اصفهان بوده است. حاج سياح و ظل السلطان حاكم اصفهان از سيد جمال استقبال مى كنند و اعتماد السلطنه به سيد و حاج سياح تلگراف مى زند كه اعتماد الدوله مهماندار سيد در تهران خواهد بود و تلگرافى نيز از حاج امين الضرب در اين ارتباط مى رسد.567
سيد در اصفهان جوياى يكى از دوستان سابق خود به نام:ملاحيدر كه اهل سده اصفهان بوده مى شود.ملاحيدر را حاضر مى كنند و به خدمت سيد مى آورند.
ديدار سيّد از اصفهان مصادف است با تخريب ابنيه تاريخى دوران صفويه به دست ظل السلطان.سيد از اين عمل ظل السلطان به خشم مى آيد و به وى اعتراض مى كند.568
بنا به گفته حاج سياح سيد جمال 22روز در اصفهان مى ماند:از 22 صفر تا 12 ربيع الاول 1304.569 آن گاه از طريق كاشان و قم عازم تهران مى شود.به حضرت عبدالعظيم كه مى رسد تلگرافى براى حاج امين الضرب مى فرستد و از او مى خواهد كه در جوار منزل خود منزلى براى وى اجاره نمايد.570
بنابر آنچه در مقدمه مقالات جماليه آمده سيد در اين تاريخ به تهران رسيد و به حاج امين الضرب وارد مى شود.571رفتن سيد به نزد حاج امين الضرب و اقامت در منزل وى براى اعتماد السلطنه كه وى را دعوت كرده و منزل تهيه ديده بود ناخوشايند مى آيد.
درباره علت دعوت سيد به تهران ديدگاه ها گوناگون است. برخى گفته اند:اعتماد السلطنه به خاطر مطالعه عروة الوثقى كه از پاريس دريافت كرده بود(قبلاً به نامه هاى وى به سيد جمال اشاره كرديم) با افكار سيد آشنا مى شود شاه را تشويق مى كند كه تلگرافى او را به تهران دعوت نمايد.572
امين الدوله نيز به اين مطلب ااره مى كند ولى از آن جا كه تصميم گيريهاى دولت ايران را در آن زمان برخاسته از سياست روس و انگليس مى داند به گونه اى جريان دعوت شاه از سيّد را به اين نكته ربط مى دهد:
(مى توان به حدس و قياس گفت كه شاه را نصايح و مواعظ سفارت انگليس و تاكيد و تهديد دولت مشاراليه به استقرار عدل و امنيت و تنظيم مهام مملكت خسته كرده محمد حسن خان هم متمايل به پلتيك روس بود. از اين دو فكر خواستن شيخ جمال الدين بى هيچ مناسبت و ضرورتى نشأت نمود.)
امين الدوله تصريح مى كند كه پس از ورود سيد جمال به تهران مشخص شد كه وى از مردم اسدآباد افشار است.573
23ربيع الاول 1304/20دسامبر1886

پي نوشت :

492.( مجموعه اسنادش)/30سند 106.
493.(همان مدرك)/52 سند 188.
494.(همان مدرك)/55 سند 173.
495.(همان مدرك)/32 سند 128 تصوير93ـ 95.
496.(همان مدرك) سند 129 بدون تصوير.
497.(همان مدرك) تصوير86.
498.(العروة الوثقى)/498.
499.(مجموعه اسناد)/33 سند 136.
500.(زعماء الاصلاح)/93.
501.(مجموعه اسناد)/60 سند 193بدون تصوير.
502.(زعماء الاصلاح)/93.
503.(همان مدرك)/94 95; (العروة الوثقى)/400.با اندكى جا به جائى.
504.(العروة الوثقى)/268 269.
505.(همان مدرك)/321.
506.(مجموعه اسناد)/30سند112تصوير87.
507.(همان مدرك)/59 سند 187.
508.(همان مدرك)/52 سند188 نامه از رشيد الدحداح.
509.(همان مدرك)/63 سند 212213 214.
510.(سيد جمال الدين افغانى) خانم كدى/215 متن انگليسى.سند 12/6.مجموعه اسناد شامل دفترى است كه نشاني هاى ارسال عروة الوثقى در آن درج شده.
511.(آزادى هند) مهدى بازرگان/67 نشر اميد;(دائرة المعارف اسلاميه) ج97/7.
512.(العروة الوثقى)/24.مقدمه استاد عبدالرزاق.
513.(همان مدرك).
514.(زعماء الاصلاح)/95.
515.(مجموعه اسنادش/63 64 سند 216. بنابراين آنچه آقاى خان ملك ساسانى نوشته:(شيخ محمد عبده چون ديد كه عروة الوثقى آلت شورش طلبى سيد جمال الدين شده از سيد دست گشسيده به تونس رفت سپس در اواسط 1302 به بيروت رفته)(سياستگران دوره قاجار ج201/1) دور از حقيقت است.
516.(دائرة المعارف اسلاميه) ج98/7 با تلخيص.
517.(مجموعه اسناد)/61 سند195 تصوير130.
518.(همان مدرك)سند 196 تصوير 132.
519.(همان مدرك)/80 سنه 342.
520.(همان مدرك)/80 سند 343 تصوير157ـ 163.
521.(نگاهى به تاريخ جهان) ج 1065/2.
522.(مجموعه اسناد)/44 سند164 تصوير101 تا 105.ترجمه در اين جا ناقص است وآقاى گلاردستون رهبر حزب محافظه كار معرفى شده كه صحيح نيست.
523.(سيد جمال الدين حسينى) صدر واثقى/306.
524.(روابط سياسى ايران و انگليس) ج10/5; (آزادى هند) مهدى بازرگان/67.
525.(سيد جمال الدين حسينى) صدر واثقى/306 به نقل خواندنيها.
526.(مجموعه اسناد)/44 45 سند 164.
527.(سيد جمال الدين حسينى) صدر واثقى/121.
528.(مجموعه اسناد)/61 سند 197 198.
529.(سيد جمال الدين اسدآبادى معروف به افغانى) تقى زاده/18.سروش تبريز13480.
530.(آزادى هند) مهدى بازرگان/68 به نقل از مجله(خواندنيها) مقالات آقاى مشيرى.
531.(مجموعه اسناد)/4445سند 164.نامه مويلحى.
532.(سيد جمال الدين اسدآبادى معروف به افغانى) تقى زاده/20.
533.(مجموعه اسناد)/44 سند 164.
534.(سيد جمال الدين حسينى)صدر واثقى/131.
535.(مجموعه اسناد)/61 سند200 تصوير131.
536.(سياستگران دوره قاجار) خان ملك ساسانى ج130/1.
537.(سيد جمال الدين حسينى) صدر واثقى/130 به نقل از مجلّه(خواندنيها).
538.(همان مدرك)/130; (سيد جمال الدين اسدآبادى معروف به افغانى) تقى زاده.
539.(شرح حال و آثار سيد جمال الدين اسدآبادى)/53; (مقالات جماليه)/15; (زندگانى و شخصيت شيخ انصارى) مرتضى انصارى/219.
540.(سيد جمال الدين حسينى) صدر واثقى /132 به نقل از مجلّه(خواندنيها).
541.(جمال الدين الافغانى) دكتر عماره /71.
542.(شرح حال و آثار سيد جمال الدين اسدآبادى)/52.
543.(اعيان الشيعه) ج215/4 يازده جلدى.
544.(اسناد و مدارك درباره سيد جمال الدين اسدآبادى) صفات اللّه جمالى/149.
545.(اعيان الشيعه) ج215/4.
546.(اسناد و مدارك درباره سيد جمال الدين اسدآبادى)/149.
547.(خاطرات و خطرات)مهديقلى هدايت/85 زوار تهران.
548.(سيد جمال الدين حسينى) صدر واثقى/134;(جمال الدين الافغانى)/72.
549.(اسناد و مدارك درباره سيد جمال الدين اسدآبادى)/148.
550.(سيد جمال الدين حسينى) صدر واثقى/135.
551.(مجموعه اسناد)/9 سند 31.اسامى تعداد از اشخاصى كه سيد به آنان كتاب به امانت داده نوشته شده است.
552.(سيد جمال الدين حسينى) صدر واثقى/136 به نقل از:(دبستان الفرصة) فرصت شيرازى 29 32 33 36; (آثار العجم)/11مقدمه به نقل از(دبستان الفرصة).
553.(سيد جمال الدين حسينى) صدر واثقى/135.
554.(شرح حال رجال ايران) مهدى بامداد ج71/6 72.
555.(مجموعه اسناد)/76 سند 302.
556.(همان مدرك)/73 سند 244.
557.(همان مدرك)/73سند 245.
558.(همان مدرك)/72 242.
559.(همان مدرك)/73 243.
560.(سيد جمال الدين افغانى)خانم كدى/269 متن انگليسى.
561.(همان مدرك)/260.
562.(مجموعه اسناد)/7475 از سندهاى:254 ـ 294 چهل سند كارتهاى وزيت است. غير از كارت ويزيت و يكتور هوگو كه جداگانه شماره خورده است.
563.(سياستگران دوره قاجار) ج190/1.
564.(سيد جمال الدين حسينى)/136.
565.(همان مدرك); (مجموعه اسناد)/149;(خاطرات سياسى امين الدوله) به كوشش حافظ فرمانفرمائيان/120 اميركبير.
566.(مجموعه اسناد)/33سند 137.
567.(سيد جمال الدين حسينى) صدر واثقى/139.
568.(همان مدرك) به نقل از(دوره خوف و وحشت) حاج سيّاح/149و 150.وى مى نويسد:(از خراب كردن عمارات عاليه صفويه و قلع آثار آن دودمان مطلع شد بسيار بسيار اوقاتش تلخ شد…)
569.(اسناد برگزيده دوران قاجار)/39 ابراهيم صفائى انتشارات بابك 1355.
570.(مجموعه اسناد) تصوير 147.
571.(مقالات جماليه)/17.
572.(نقش سيد جمال الدين در بيدارى مشرق زمين)/22.
573.(خاطرات سياسى امين الدوله)/120.

منبع: فصلنامه حوزه ، آذر و دی - بهمن و اسفند 1372، شماره 59 و 60