نویسنده: پایگاه اطلاع رسانی مهدویت
 
 
 
 
 
 

پاسخ: سخن جنگ و خون‌ریزی‌ها در دو مرحله مطرح می‌شود:
الف. قبل از ظهور: در مورد جنگ‌های قبل از ظهور مطلب خاصی که از درجه اعتبار برخودار باشد بیان نشده است. بلکه به صورت کلی از مرگ و میر‌های زیاد و جنگ و کشتار خبر داده شده است. از این رو به زمان و مکان و گروه خاصی نمی‌توان اشاره کرد. به علاوه که این حوادث مربوط به اختیار انسان‌ها است و لذا انسان می‌تواند با برخی اختیار‌ها و انتخاب‌ها از بروز برخی حوادث جلوگیری کند. لذا در آیه قرآن به لوح محو و اثبات اشاره شده است.
البته اگر رویدادهای ناخوشایند واقعاً بخواهد رخ بدهد، اهل بیت به ما آموزش داده‌اند که با دعا و حرکت سنجیده بلا را از خود دور کنید تا در گروه نجات یافتگان باشید.
ب. هنگام ظهور: آنچه از مجموع روایات به دست می‌آید این است که چون حضرت حرکت خود را با تبلیغ و تبیین کامل شروع می‌کند اکثر قریب به اتفاق مردم با توجه به فطرت الهی خود، پیام و دعوت حضرت را می‌پذیرند، و جنگ و کشتار در مقیاس کوچکی رخ می‌دهد.
در مورد روایاتی که پیرامون جنگها و کشتار‌های مربوط به آخر الزمان و ظهور وارد شده، توجه به چند نکته راهگشا است:
الف. سند برخی از این روایات اشکال دارد و راویان آنها در مواردی اشخاصی دروغگو بوده‌اند لذا چنین روایت‌هایی قابل پذیرش نیست.
ب. تشدید ظلم و ستم در برهه ای از زمان طبیعی بوده و سابقه تاریخی هم دارد. وقتی به فرعون گفتند: از بنی اسرائیل فرزندی به دنیا می‌آید که پادشاهی و حکومت تو را از بین می‌برد؛ او ظلم و ستم بر بنی اسرائیل را شدت بخشید و حتی به دستور او زنان حامله را شکم دریدند و بچه‌ها را (جنین‌ها) از شکم مادران خارج کرده و کشتند.
در روایتی از امام صادق(علیه السلام)نقل شده است که بیش از بیست هزار زن حامله را شکم دریدند. خداوند در قرآن به فشار فراوان فرعون در آن روزگار اشاره کرده و بی حرمت شدن زنان و سر بریدن فرزندان را یادآور می‌شود. چنین رفتاری از کسانی که خداوند را به طور کلی فراموش کرده و فقط به فکر دنیا و منافع آن هستند، دور از ذهن و واقعیت نیست!! بنابراین شدت یافتن ظلم در روزگار نزدیک ظهور قابل پیش بینی است.
ج. با نگاه به طول تاریخ شیعه به دوره‌هایی بر می‌خوریم که فشار بر شیعیان بسیار فراوان بود. آنان به جرم شیعه بودن تحت شکنجه و آزار بودند و حتی برخی از بزرگان شیعه، فقط به جهت عقیده و مرام تشیع به شهادت می‌رسیدند. برخورد معاویه و حجاج در صدر اسلام و آل سعود(در اوایل قدرت یافتن) و صدام، از جمله مواردی است که نیازی به اثبات ندارد. کتاب‌های تاریخی مملو از ثبت چنین وقایع دل خراش است. شهید اول صاحب کتاب لمعه و شهید ثانی شارح کتاب لمعه، فقط به علت شیعه بودن به شهادت رسیدند. از این رو، امامان ما راه تقیه را پیش گرفتند و برای حفظ مکتب تشیع و جان شیعیان در بسیاری از موارد، سکوت کردند و به شیعیان دستور تقیه دادند.
وضعیت فعلی عراق ـ حتی پس از صدام ـ خود شاهد دیگری بر این ادعا است. بسیاری از کشتار‌ها مربوط به شیعیان مظلوم عراق است که تنها جرمشان آن است که پیرو مکتب شیعه‌اند. بنابراین کشتن اشخاص (به جرم شیعه بودن) در همین دنیای کنونی امر بعیدی نیست.
د. هر چند امامان معصوم(ع) برخی از وقایع ظهور را پیشگویی کرده و خبر داده‌اند؛ اما، ما را با امر «بداء» نیز آگاه کرده و اختیار انسان را در تغییر سرنوشت و امور خود یادآور شده‌اند. قرآن کریم در آیه یازدهم سوره رعد می‌فرماید:«خدا تغییر نمی‌دهد آن چه مربوط به قومی است مگر آن که خود انسان‌ها تغییر دهند». بنابراین نوع رفتار و اختیار انسان در چگونگی حوادث مربوط به آنها مؤثر است.
بر این اساس می‌توان منتظر امر ظهور بود و برای فرج امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)دست به دعا برداشت و برای زمینه سازی ظهورش تلاش کرد. حرکت اختیاری انسان‌ها در امر ظهور دخالت تمام دارد و می‌توان با حرکت‌های صحیح و ثبات قدم، در صراط مستقیم شاهد تعجیل در فرج آن بزرگوار بود. حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)خود در نامه‌ای برای شیخ مفید به این شرط مهم اشاره کرده، می‌فرماید:«اگر شیعیان ما ـ که خداوند آنان را در طاعتش یاری دهد ـ در وفای پیمانی که از ایشان گرفته شده اجتماع کنند و مصمم باشند؛ البته نعمت دیدار به تاخیر نمی‌افتد و سعادت ملآقات ما برای آنان با معرفت کامل و راستین نسبت به ما تعجیل می‌گردد.(بحار الانوار، ج53، ص176) پس می‌شود ظهور را درک کرد و برخی از این گونه حوادث نیز رخ ندهد.

پاسخ: دو تحقیق در این زمینه قابل بررسی و تبیین است:
برخی از دانشمندان، یکی از علایم ظهور امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)را وقوع معرکه جنگی در منطقهای به نام "هرّ مجدون" و به تعبیر روایات "قرقیسا" میدانند. این قضیه حتی در کتب اهل کتاب نیز به آن اشاره شده است. (رؤیای یوحنا، 16/16013؛ سفر زکریا، 14/1-5؛ کتاب مقدس ص 843).
اهل کتاب از یهود و نصارا این معرکه جنگی را بس عظیم و خطرناک می دانند که در پایان تاریخ بشر اتفاق خواهد افتاد.
"هرمجدون" کلمهای است مشتق از "هر" به معنای کوه، "مجدوّ" که اسم وادی یا کوه کوچکی در شمال فلسطین است. اهل کتاب گمان می کنند مساحت معرکه این جنگ از منطقه مجدو، در شمال فلسطین تا ایدوم در جنوب امتداد دارد (حدود دویست مایل)(شبکه معلومات،ص4).
آنان معتقدند: در این جنگ لشکری با حدود 400 میلیون نفر شرکت خواهند داشت. (شبکه معلومات ص2). لشکری که از عراق، ایران، لیبی، سودان و قفقاز در جنوب روسیه تشکیل شده است.(مجله الفکر الجدید، شماره 15 و16).
دکتر عبد الکریم زبیدی می گوید: "... این حادثه همان حادثه بزرگی است که قبل از ظهور امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)تحقق خواهد یافت و در روایات از آن به معرکه "قرقیسیا" یاد شده است. در آن واقعه میلیونها لشکر از آمریکا، اروپا، روسیه، ترکیه، مصر و دولتهای مغرب عربی و لشکریانی از شهرهای شام؛ یعنی، سوریه، اردن، لبنان، فلسین و اسرائیل شرکت خواهند داشت. همگی در منطقهای به نام قرقیسیا از بلاد شام با هم مواجهه خواهند داشت و سفیانی در این هنگام خروج خواهد کرد...".(مجله الفکر الجدید، 15 و 16).
کلینی به سند خود از امام باقر(علیه السلام)نقل کرده که به میسر فرمود: ای میسر! چه مقدار بین شما و قرقیسیا فاصله است؟ عرض کرد: نزدیک "شاطئ فرات" است. حضرت فرمود: "اما انه سیکون بها وقعة لم یکن مثلها منذ خلق الله تبارک و تعالی السموات و الارض و لا یکون مثلها ما دامت السموات و الارض مادبة للطیر تشبع منها سباع الارض و طیور السماء...".(کافی، ج8، ص245، ح451). آگاه باش که در آن مکان، واقعهای اتفاق خواهد افتاد که نظیر آن از زمان خلقت آسمانها و زمین از جانب خداوند ـ تبارک و تعالی ـ اتفاق نیفتاده است و نخواهد افتاد. آنجا محل پذیرایی پرندگان خواهد بود. درندگان زمین و پرندگان آسمان از آن سیر خواهند شد".
از مجموع روایات استفاده می شود که فرمانده عملیاتی این جنگ از جانب دشمنان اسلام، شخصی به نام سفیانی است. او کسی است که به کمک مراکز جاسوسی یهود و آمریکا، در میان مردم تفرقه انداخته و مردم را بر ضد شیعیان اهل بیت تحریک خواهد کرد و نیز بعد از پناه بردن امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)به کعبه با عدهای از یاران خود، در صدد مقابله با حضرت بر خواهد آمد که خود او با لشکریانش در منطقه ای به نام "بیدا" به زمین فرو خواهند رفت.
در همین جنگ است که بنیه یهود از هم پاشیده شده و بسیاری از آنها نابود خواهند شد. بخاری به سندش از رسول خدا(ص) نقل کرده که فرمود: " قیامت برپا نمی شود تا آن که شما با یهود بجنگید؛ در آن هنگام به حدی از آنان کشته خواهد شد که حتی سنگی که یک یهودی در آن پناه گرفته، می گوید: ای مسلمان! این یهودی است که در کنار من پناه گرفته، او را به قتل برسان".(صحیح بخاری، ج3، ص232).

بیان دوم:
نبرد قرقیسیا:

سفیانی پس از سرکوب مخالفان، هدفی جز حمله به عراق ندارد. از این رو، با سپاهی بزرگ به سمت عراق رهسپار می شود. در میانه راه در منطقه ای به نام قرقیسیا(شهری در سوریه در محل اتصال رود خابور و فرات)، جنگی هولناک درمی گیرد و بسیاری کشته می شوند.
در تعدادی از احادیث پیشوایان دینی از جنگ "قرقیسیا" خبر دادهاند. امام صادق(علیه السلام)در حدیثی فرمودند: "ان لله مائدة [مأدبة] بقرقیسیاء یطلع مطلع من السماء فینادی: یا طیر السماء و یا سباع الارض، هلموا الی الشبع من لحوم الجبارین"؛"برای خداوند ودر قرقیسا سفرهای(غذایی) است. از آسمان ندا دهندهای آشکار می شود و آواز می دهد: ای پرندگان آسمان و ای درندگان زمین، بشتابید برای سیر شدن از گوشت ستمگران!"(نعمانی، الغیبه، ص389، ح63).
روایتی دو گروه درگیر این جنگ را فرزندان عباس و مروانی خوانده است، اما چهار حدیث دیگر سفیانی را یکی از طرفهای درگیری می دانند، از جمله حضرت علی(علیه السلام)فرموده است:
"یظهر السفیانی علی الشام ثم یکون بینهم وقعة بقرقیسیا حتی تشبع طیر السماء و سباع الارض من جیفهم..."؛"سفیانی بر شام غلبه میکند. سپس میان آنها در منطقه قرقیسیا جنگی در خواهد گرفت در آن جنگ، آن قدر کشته می شوند که پرندگان آسمان و درندگان زمین از مردارشان سیر می شوند".(عقد الدرر، ص87، باب 4، فصل2).
از میان روایات یاد شده، تنها این حدیث امام باقر(علیه السلام)از سند معتبری برخوردار است:
"... و یمر جیشه بقرقیسیا فیقتلون بها فیقتل من الجبارین مأة الف ... ؛ ... سپاه سفیانی به قرقیسیا می رسند و در آنجانبردی در می گیرد و از ستم گران صد هزار نفر کشته می شوند..."(نعمانی، الغیبه،ص392، باب 14، ح67).
از میان این روایات، به حدیثی که طرفهای درگیر جنگ قرقیسیا فرزندان عباس و مروانی برمی شمرد، به لحاظ خبر واحد بودن و ضعف سند و مخالفت با دیگر روایات، نمی توان اعتماد کرد. اما بر اساس روایت معتبر پیش گفته و سایر روایاتی که مؤید این حدیث اند، چند مطلب را می توان بیان کرد:
1. نبرد قرقیسیا واقع خواهد؛
2. یکی از متخاصمین، سفیانی است؛
3. دو طرف درگیری اهل باطلاند؛
4. این نبرد، تلفات انسانی فراوانی بر جای خواهد گذاشت؛
5. سپاه سفیانی، علی رغم تلفات سنگین، پیروز این نبرد است.
روایات به انگیزه این نبرد اشاره نکرده اند؛ اما این احتمال وجود دارد که نبرد یاد شده به دلیل مقاومت حاکمان آن سرزمین، در برابر زیاده خواهی های سفیانی باشد؛ چرا که سفیانی برای رسیدن به کوفه، تمام مسیر شام تا کوفه را تصرف خواهد کرد.
در روایات درباره طرف دیگری که در نبرد قرقیسیا می رزمد، چیزی نیامده است. همچنان که گذشت از روایات یاد شده تنها بر حق نبودن دو گروه متخاصم را می توان فهمید. در روایت معتبر دیگری امام باقر(علیه السلام)فرموده است:
"... کفی بالسفیانی نقمة لکم من عدوکم و هو من العلامات لکم، مع ان الفاسق لو قد خرج لمکثتم شهرین بعد خروجه لم یکن علیکم بأس حتی یقتل خلقا کثیرا دونکم ..."؛"... سفیانی برای عذاب دشمنان شما بس است و او برای شما یکی از علامات است. وقتی این مرد فاسق قیام کرد، باکی بر شما نیست که یک یا دو ماه درنگ کنید تا این که او تعداد زیادی از غیر شما را بکشد ..." (همان، ص417، باب 18، ح3).
این روایت هر چند به نبرد قرقیسیا تصریح نکرده، اما به قرینه سایر روایات، به احتمال فراوان درباره جنگ یاد شده خواهد بود، و بر این اساس، از این روایت فهمیده می شود که: طرف دیگر این نبرد نیز از دشمنان شیعه است.
به نظر می آید آن چه قابل پذیرش است، اصل وقوع درگیری ها است. اما در رابطه با جزئیات نمی توان سخن دقیقی گفت. باید توجه داشت که انسان بر اساس قدرت اختیار خود، می تواند امور را تغییر دهد، و قرآن و روایات به این نکته تصریح دارند.

پاسخ:
ارث می‌برند»(انبیاء، 105) و در جای دیگر می‌گوید: «وعده داده است خدا به کسانی از شما که ایمان آورده‌اند، و عمل صالح انجام داده‌اند، این که خلافت زمین را به آنان واگذارد...»(نور، 55) شرط تحقق انقلاب مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)این است که ایمان و عمل صالح در پرونده‌ی افراد باشد تا انقلاب رخ دهد.
پیامبر فرمود: «کونوا دعاة الناس بغیر بألسنتکم؛ دعوت کننده مردم باشید به غیر زبان‌تان». امام صادق(علیه السلام)فرمود: «زینت برای ما باشید نه مایه آبروریزی». آیا گناه و ظلم، دعوت به مهدی است و مایه زینت و افتخار ائمه؟
هـ . وظیفه انسان حرکت به طرف کمال و کسب آن از طریق عبودیت و بندگی است. عبودیت و بندگی نیز جز در پرتو عمل به تکالیف الهی که وظایف فردی و اجتماعی انسان را در بر دارد، امکان پذیر نیست. خداوند در سوره عصر می‌فرماید: « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ* وَ الْعَصْرِ ...؛ تنها کسانی که ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند و هم دیگر را سفارش به حق و راستی بکنند از خسران و ضرر به دورند». خداوند از انسان می‌خواهد در گناه نماند و به سوی او رجوع کند: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً ؛ ای کسانی که ایمان آوردید! توبه کنید، همگی، توبه‌ای خالص». (تحریم، 8).
کوتاه سخن آن که خداوند انسان را در تعیین سرنوشت خود و جامعه، دارای تأثیر می‌داند و از او می‌خواهد برای اصلاح گام بردارد و خسته نشود و در چنین نگرشی، وعده ظهور را مطرح می‌کند. بنابراین انتظار منجی، به معنای صحیح آن، نه سکوت و تن دادن به ظلم است و نه کمک به فراگیر شدن ظلم، بلکه باید خواستار ظهور باشد و در این راه، تمام تلاش خود را به کار گیرد و اگر در این مسیر، نیاز به تشکیلات و حکومتی است که حرکت برای زمینه سازی را سامان دهد، برای تشکیل آن اقدام کند. طبیعی است که ظالمان و مفسدان نیز بیکار نخواهند نشست و به مقابله برمی‌خیزند. لذا جبهه ظلم، در نهایت درجه ظلم حرکت می‌کند و جبهه حق به اوج تلاش می‌رسد و در این زمان است که خداوند به مدد انسان‌های حق طلب می‌آید و با ظهور مهدی عزیز(عجل الله تعالی فرجه الشریف)کار ظالمان را یک سره می‌کند.

پاسخ: درباره وضع جهان در آخر الزمان ـ به خصوص قبل از ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)ـ روایات بسیاری وارد شده است. بعضی از آن خصوصیات چنین است:
1. وضع حکومت‌ها؛ حکومت استبدادی و افراد ظالم‌اند و حکومت‌های ضعیف و زودگذر و متزلزل در رأس امور قرار دارند.
2. وضع دین؛ از اسلام و قرآن، فقط اسمی می‌ماند و مساجد، زیبا، اما بدون جمعیت (نمازگزار واقعی) است.
3. وضع اخلاق؛ عواطف انسانی ضعیف شمرده می‌شود و ترحم به هم وجود ندارد و انواع فساد‌های اخلاقی، به طور علنی در جامعه انجام می‌شود(بدون نهی و جلوگیری).
4. وضع امنیت؛ ترس و اضطراب فراگیر و راه‌ها نا امن است و جنایت‌های هولناک صورت می‌گیرد. مردم، آرزوی مرگ می‌کنند و مرگ‌های ناگهانی و زلزله و جنگ و فتنه و بیماری و مرگ زیاد می‌شود.
5. وضع اقتصاد؛ باران و محصولات کشاورزی کم می‌گردد و رود‌ها و چشمه‌ها خشک می‌شوند و گرانی و فقر و گرسنگی و عدم رونق تجارت و بازار، غوغا می‌کند.
البته در کنار همه این مشکلات، عده‌ای به وظیفه شرعی خود عمل می‌کنند و علم اسلام و انسانیت را بر پا می‌دارند و زمینه ظهور را فراهم می‌کنند. در آن زمان، ایران ـ به خصوص شهر مقدس قم ـ‌ پایگاه شیعیان و محل امید مردم خواهد بود. بنابراین، چنین نیست که همه، در ظلم و فساد فرو رفته باشند، بلکه عده‌ای، با زحمات فراوان، خود را حفظ می‌کنند و فروغ امید را در دل مردم روشن نگه می‌دارند.
بنابراین چون دوران غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)در روایات، آخر الزمان نامیده شده است، می‌توان گفت: ما در آخر الزمان هستیم؛ مخصوصاً که بعضی از علایم یاد شده، در زمان ما وجود دارد. اما اگر منظور از آخر الزمان فقط چند سال قبل از ظهور حضرت باشد، چون وقت ظهور مشخص نیست، نمی‌توان گفت، که ما ، در آخر الزمان هستیم یا نه.

پاسخ: الف. ترسیم کامل و درست دوران ظهور، چندان امکان پذیر نیست، اما به صورت خلاصه، میتوان گفت، پس از آنکه شرایط و زمینه های ظهور، مانند تعداد مناسب یاران و آمادگی مردم برای پذیرش حضرت فراهم گشت امام(علیه السلام)در مکه ظاهر میشود و با معرفی خود ظهور منجی را اعلام می دارد. این در زمانی است که قدرت طلبان و سودجویان، به خاطر منافع مادی خود به ظلم و فساد دامن زدهاند و جنگها و خونریزیهای متعددی را ایجاد می کنند که نتیجه آن چیزی جز عقب ماندگی و شیوع بیماریها و فقر اکثریت و کم رنگ شدن حقایق و مظاهر دین نیست.
البته باید توجه داشت که در چنین وضع اسفباری، انسانهای پاک و وارستهای پیدا می شوند که با تمام تلاش و کوشش خود، سعی در آگاهی دادن به مردم و زمینه سازی برای ظهور دارند. در روایات از زمینه سازی مردم ایران اشاره به میان آمده است و این که علم و معارف دین، در قم ظاهر می شود و از آنجا به دنیا پخش می شود.
با ظهور حضرت در مکه و تجمع یاران سیصد و سیزده نفری بر گرد او و بیعت با آن بزرگوار، همه نگاه ها، چه دوستان و چه دشمنان، به سمت مکه دوخته می شود. لشکری از سفیانی که برای مقابله با حضرت به سمت مکه به راه افتاده در سرزمین بیداء به زمین فرو می رود. در همین حال یاران امام نیز به سمت مکه حرکت می کنند تا جمعیتی بالغ بر ده هزار نفر شکل می گیرد و در این هنگام، خروج صورت می گیرد. امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)با یاران خود چه از افراد بشر و چه از ملائکه پس از تسلط بر مکه و اصلاحات در آن، از جمله کوتاه کردن دست افرادی که به بیت المال تجاوز کرده اند، به طرف مدینه و سپس عراق حرکت می کند و در این سیر، یاران و دوستان دیگری نیز به جمع لشکر حضرت اضافه می شوند.
در عراق، با دو مشکل روبه رو می شود: 1. گروهی به ظاهر دیندار مقابل ایشان قرار می گیرند. وقتی نصایح حضرت و موعظه ی ایشان در دل آنان اثر نمی گذارد، کار به جنگ می کشد و همه آنان کشته می شوند.2. با لشکر سفیانی مقابله می کند. این در زمانی است که حضرت کوفه را نیز به تصرف خود در آورده است. گفت و گوها و اندرزهای حضرت، در دل چون سنگ آنان نیز اثر نمی گذارد و جنگ شعله ور می شود که منجر به هلاکت سفیانی و یاران او می شود.
نا گفته نماند سفیانی فردی از تبار بنی امیه است که حدود یک سال قبل در حدود سوریه سر به طغیان میگذارد و بخش هایی از سرزمین اسلامی، مانند سوریه و اردن و عراق را تحت حکومت خود در می آورد.
پس از تسلط بر عراق، دو برنامه دیگر در دستور کار حضرت قرار می گیرد: 1. اعزام یاران به نقاط مختلف جهان برای گسترش حاکمیت عدل الهی؛ 2. برخورد با مسیحیان و یهودیان. نزول حضرت عیسی(علیه السلام)و نماز خواندن ایشان پشت سر امام مهدی(علیه السلام)را در این باره، باید ارزیابی کرد. در مورد چگونگی برخورد حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)با مسیحیان و یهودیان، به صورت شفاف و روشن روایات معتبری نداریم، ولی از مجموع روایات استفاده می شود که در طی مدت نه چندان طولانی، آنان تسلیم می شوند و دین اسلام سراسر عالم را فرا می گیرد.
ب. هر چند اصل رجعت مورد پذیرش شیعه می‌باشد و اعتقاد به آن بر اساس آیات و روایات است؛ ولی جزئیات این مسأله چندان شفاف و روشن نیست. از جمله آنها رجعت ائمه معصومین(علیهم السلام)است. در روایات تصریح روشنی به رجعت امام حسین(علیه السلام)شده است، اما در مورد رجعت سایر ائمه و ویژگی‌های آن، مطلب به طور دقیق و روشن نیست.
ج. مناسب است سیمای دوران ظهور را به صورت خلاصه مرور می کنیم:
مقدمه: هدف از آفرینش مجموعه بزرگ هستی، کمال و نزدیکی هر چه بیشتر انسان‌ به منبع همه کمالات یعنی خداوند می‌باشد و نیل به این آرمان بزرگ نیازمند ابزار و وسایلی است که حکومت جهانی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در پی فراهم آوردن اسباب تقرب به سوی خداوند متعال و برداشتن موانع از این مسیر است.
و با توجه به اینکه انسان موجودی است ترکیب یافته از جسم و جان، بنابراین رسیدن به کمال لازمه، همان عدالت است که ضامن سلامت رشد انسان در سیر مادی و معنوی است و اهداف حکومت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)نیز در دو محور رشد معنوی و اجرای عدالت و گسترش آن قابل طرح است.
امام حسین(علیه السلام)می‌فرمایند: اگر از دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را طولانی کند تا مردی از فرزندان من قیام کند و زمین را از عدل و داد پر کند پس از آنکه از ستم آکنده شده باشد. این چنین از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)شنیدم.
امام کاظم(علیه السلام)در تفسیر آیه شریفه: " اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ"(حدید/17) فرموده‌اند: مقصود این نیست که زمین را از باران زنده می‌کند بلکه خداوند مردانی را بر می‌انگیزد که عدالت را زنده می‌کنند پس به سبب جان گرفتن عدل در جامعه، زمین زنده می‌شود.
اما با توجه به روایات فراوانی که درباره دوران حکومت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)موجود است، برنامه‌های حکومتی حضرت را در سه محور می‌توان خلاصه کرد:
1. برنامه فرهنگی 2. برنامه اقتصادی؛ 3. برنامه‌های اجتماعی.

1. برنامه فرهنگی:

در انجام برنامه فرهنگی، مهمترین محوری این برنامه عبارتند از:
الف. احیای کتاب و سنت:
امام علی(علیه السلام)می‌فرمایند: در روزگاری که هوای نفس حکومت می‌کند(امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)ظهور می‌کند) و هدایت و رستگاری را جایگزین هوای نفس می‌سازد و در عصری که نظر اشخاص بر قرآن مقدم شده، افکار را متوجه قرآن می‌گرداند و آن را حاکم بر جامعه می‌سازد.
ب. گسترش معرفت و اخلاق:
امام باقر(علیه السلام)می‌فرماید: زمانی که قائم ما قیام می‌کند دست خود را بر سر بندگان خواهد نهاد و عقل‌های ایشان را جمع کرده و اخلاق آنها را به کمال خواهد رساند.
ج. رشد دانش بشر به طور چشمگیر و بی سابقه:
امام باقر(علیه السلام)فرموده‌اند: در زمان امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)به شما حکمت و دانش داده می‌شود تا آن جا که زن در درون خانه‌اش مطابق کتاب خدا و سنت پیامبر قضاوت(رفتار) می‌کند.
می‌دانیم که رفتار صحیح ریشه در علم و دانش گسترده دارد که این روایت شریف حکایت از آگاهی و شناخت عمیق از آیات قرآن و روایات اهلبیت(علیهم السلام)دارد.
د. مبارزه با بدعت‌ها:
بدعت به معنای داخل کردن اندیشه و آرای شخصی در دین و دینداری است. آن چه از تمایلات شخصی و هواهای نفسانی وارد دین شده، حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)با آن مبارزه می‌کنند.
امام باقر(ع) می‌فرمایند: هیچ بدعتی را وا نگذارد مگر اینکه آن را از ریشه برکند و از هیچ سنتی (پیامبر) نمی‌گذرد مگر این که آن را برپا خواهد داشت.

2. برنامه‌های اقتصادی:

برنامه‌های اقتصادی در حکومت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)به صورت مطلوبی تدوین شده تا اولا امر تولید سامان یابد و از منابع طبیعی بهره بردای شود و ثانیا ثروت بدست آمده به شکل عادلانه بین همه طبقات توزیع گردد.
موارد اقتصادی دوران حاکمیت حضرت:
الف. بهره‌وری از منابع طبیعی:
در زمان حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)و به برکت حکومت ایشان آسمان سخاوتمندانه می‌بارد و زمین بی دریغ ثمر می‌دهد.
امام علی(علیه السلام)فرمودند: و چون قائم ما قیام کند آسمان باران می‌ریزد و زمین گیاه بیرون می‌آورد.
امام باقر(علیه السلام)فرمودند: تمام گنج‌های زمین برای او آشکار می‌گردد.
ب. توزیع عادلانه ثروت:
از عوامل اقتصاد بیمار، انباشته شدن ثروت در نزد گروه خاصی است. در دوران حکومت عدل مهدوی اموال و ثروت بیت المال به طور مساوی بین مردم تقسیم می‌شود. امام باقر(علیه السلام)می‌فرمایند: وقتی قائم خاندان پیامبر قیام کند،(اموال را) به طور مساوی تقسیم می‌کند و در میان خلق به عدالت رفتار می‌کند.
و هم چنین فرمودند: امام مهدی(علیه السلام)میان مردم به مساوات رفتار می‌کند به گونه‌ای که کسی پیدا نشود که نیازمند زکات باشد.
ج. عمران و آبادی:
در حکومت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)تولید و توزیع به گونه‌ای ساماندهی می‌شود که همه جا به نعمت و آبادانی می‌رسد.
امام باقر(علیه السلام)می‌فرمایند: در تمام زمین هیچ ویرانه‌ای نمی‌ماند جز این که آباد می‌گردد.

3. برنامه‌های اجتماعی:

در حکومت عدالت گستر حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)برنامه‌هایی بر اساس تعالیم قرآن و عترت(علیه السلام)اجرا می‌شود که به سبب اجرای آنها محیط زندگی زمینه‌ای برای رشد و تعالی افراد خواهد بود. در این زمینه روایات فراوانی رسیده است. که به پاره‌ای از آنها اشاره می‌کنیم.
الف. احیاء و گسترش امر به معروف و نهی از منکر:
در حکومت جهانی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)فریضه بزرگ امر به معروف و نهی از منکر به صورت گسترده به اجرا گذاشته خواهد شد.
امام باقر(علیه السلام)می‌فرمایند: مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)و یاران او، امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند.
ب. مبارزه با فساد و رذائل اخلاقی:
حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)در عمل به مبارزه با فساد و تباهی و زشتی می‌پردازد، چنان چه در دعای شریف ندبه می‌خوانیم: "این قاطع حبائل الکذب و الافتراء این طامس آثار الزیغ و الاهواء ...؛ کجاست آن که ریسمان‌های دروغ و افتراء را ریشه کن خواهد کرد. کجاست آن که آثار گمراهی و هوای و هوس را نابود خواهد ساخت".
ج. عدالت قضایی:
اوست که قسط و عدل را در سطح جامعه حاکم می‌کند و همه عالم را پر از عدالت و دادگری می‌کند.
امام رضا(علیه السلام)فرمودند: وقتی او قیام کند زمین به نور پروردگارش روشن گردد و آن حضرت ترازوی عدالت را در میان خلق نهد. پس (چنان عدالت را جاری کند که) هیچ کس بر دیگری ظلم و ستم روا ندارد.
مناسب است در پایان به یکی از تحولات چشمگیر زمان حضرت مهدی(علیه السلام)که همانا بهداشت طبیعت و بهداشت روان است اشاره‌ای گذرا داشته باشیم. زیرا یکی از مشکلات جامعه بیش از ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)وضع تأسف بار بهداشت طبیعت و روان است که در نتیجه بیماری‌های واگیر و مشکلات روانی زیادی جامعه بشریت را فرا می‌گیرد. بیماری‌‌هایی مانند جذام، طاعون، وبا، فلج، سکته، سرطان و صدها بیماری خطرناک دیگر. این اوضاع دلخراش و دردناک در اثر آلودگی محیط زیست و در نتیجه به کارگیری سلاح‌های شیمیایی. اتمی و میکربی پدید می‌آید.
امام سجاد(علیه السلام)در این باره می‌فرمایند: هنگامی که قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)ما قیام کند خداوند عزوجل بیماری و بلا را از شیعیان ما دور می‌سازد...
امام صادق(علیه السلام)می‌فرمایند: هنگامی که حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)قیام کند خداوند بیماری‌ها را از مؤمنان دور می‌سازد و تندرستی را به آنان باز می‌گرداند.
به امید روزی که بتوانیم آن دوران نورانی و سراسر معنوی را درک کنیم.
د. اصطلاح "آخر الزمان" در گفتار‌های ادیان آسمانی مطرح شده است و مراد از آن روز پایانی عمر دنیا (معنای لغوی) نیست؛ بلکه مراد از آن دوره زمانی خاص است که به نحوی معنای آخر بودن را دارد. اصطلاح آخر الزمان به سه دوره اطلاق شده است:
1. دوره پیامبر خاتم(صلی الله علیه وآله)که دوران پیامبر اسلام تا قیامت را شامل می‌شود. در این صورت آخر الزمان، یعنی، بعد از آن بزرگوار پیامبر و شریعت دیگری نخواهد آمد و دوره آخرین شریعت است.
2. دوره غیبت و سال‌های قبل از ظهور؛ آخر الزمان طبق این معنا پایان دوره ظلم‌ها و فساد‌ها و حکومت‌های غیر الهی است و با ظهور، همه مظاهر شرک و ظلم و فساد از بین می‌رود.
3.دوران ظهور؛ یعنی زمان تشکیل دولت عدل الهی و این حاکمیت تا آخر عمر دنیا برقرار می‌ماند و دیگر از بین نمی‌رود.

پاسخ: به صورت فهرست وار به برخی از موارد اشاره می‌شود:
ـ جهل و عدم شناخت مناسب نسبت به: وجود مقدس امام و نقش او، آموزه‌های دین(که باعث کم رنگ شدن دین در زندگی مردم می‌شود)، وضعیت نا بهنجار کنونی، آموزه‌های مهدویت(همچون مفهوم انتظار)؛
ـ تحجر و مقدس گرایی خشک و بدون توجه به عمق و روح دین؛
ـ تجاوز به جوامع اسلامی و شیعی و کشتار آنان ؛
ـ گسترش فساد و تباهی از یک طرف، و ایجاد شک و تردید نسبت به ظهور امام موعود از طرف دیگر، و به تمسخر گرفتن انتظار و ظهور از طرف آخر؛
بر عاشقان امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)و منتظران ظهورش لازم است در چند زمینه فعالیت داشته باشند:
الف. بالابردن فهم و شناخت نسبت به امام و امامت، مفاهیم و آموزه‌های دین، مباحث مهدویت و مفاهیمی که در رابطه با این موضوع است؛
ب. وحدت کلمه در سایه رهبری ولی فقیه که طبق بیان پیشوایان دین ـ از جمله امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)ـ همه وظیفه دارند به او رجوع کنند.
ج. عمل به وظایف دین، کسب تقوا، دوری از فساد و جلوگیری از آن، امر به معروف و نهی از منکر؛
د. حضور فعال و آگاهانه تحت مدیریت ولی فقیه در صحنه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی؛
هـ‌. ایجاد روحیه نشاط و تلاش در خود و جامعه و حرکت به سوی سازندگی و زمینه سازی برای ظهور.

پاسخ: دجال، از ریشه «دجل» به معنای «دروغگو و حیله‌گر» است. اصل داستان دجال، در کتاب‌های مقدس مسیحیان آمده است(رساله یوحنا، باب2، آیه 18 و 22). در انجیل این واژه بارها به کار رفته و از کسانی که منکر حضرت مسیح بوده و یا « پدر و پسر» را انکار کنند، به عنوان دجال یاد شده است. به همین جهت، در ترجمه‌ی انگلیسی کتاب‌های مقدس مسیحی، واژه آنتی کریست(Antik Chirst) یعنی ضد مسیح به کار رفته است.
در روایات زیادی از اهل سنت خروج دجال از نشانه‌های برپایی قیامت دانسته شده است(سنن ترمذی، ج4، ص507 تا 519؛ سنن ابی داوود، ج4، ص115؛ صحیح مسلم، ج 18، ص46 تا 81).
روایات اسلامی درباره دجال و توصیفات آن، همین روایات اهل سنت است اما در کتب روایی شیعه تنها دو روایت درباره خروج دجال، به عنوان یکی از علائم ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)آمده است(کمال الدین، صدوق، ص525، 526) که هیچ کدام از این دو روایت، از نظر سند معتبر و قابل قبول نیست. بنابراین، از نظر منابع شیعی، دلیل معتبری بر این که خروج دجال یکی از علائم ظهور باشد، وجود ندارد، اما در عین حال، با توجه به روایات زیادی که در منابع اهل سنت آمده است، احتمال این که اصل قضیه دجال به طور اجمال، صحت داشته باشد، وجود دارد و امر ممکنی است. لکن به فرض این که اصل قضیه‌ی دجال صحت داشته باشد اما بدون تردید بسیاری از ویژگی‌هایی که برای آن بیان شده است، به نظر می‌رسد افسانه‌هایی بیش نیست. بنابراین اصل قضیه دجال را به عنوان امری محتمل و ممکن بعید نیست بپذیریم. حال به فرض پذیرش این سؤال مطرح است که مقصود از دجال چیست؟

1. با توجه به معانی لغوی دجال، مقصود از آن نام شخصی معین نباشد، بلکه هر کسی که با ادعاهای پوچ و بی اساس و با تمسک به انواع اسباب حیله‌گری و نیرنگ، در صدد فریب مردم باشد، دجال است. بر این اساس، دجال‌ها متعدد خواهند بود. وجود روایاتی که در آن سخن از دجال‌های متعدد رفته است، این احتمال را تقویت می‌کند. مانند «قال رسول الله: یکون قبل خروج الدجال نیف علی سبعین دجالا؛ پیش از خروج دجال، بیش از هفتاد دجال، خروج خواهند کرد.» (کنز العمال، ج14، ص200) بنابراین احتمال، در حقیقت و قضیه دجال نشانه‌ی این مطلب است که در آستانه انقلاب امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)افراد فریب کار و حیله‌گری برای نگه داشتن فرهنگ و نظام جاهلی همه تلاش خود را به کار می‌گیرند و با تزویر و حیله‌گری، مردم را نسبت به اصالت تحقق انقلاب جهانی منجی، دل سرد و یا دو دل می‌کنند.
این که در همین روایات تأکید شده است: «هر پیامبری، امت خویش را از خطر دجال بر حذر داشته است». خود تأییدی دیگر بر همین احتمال است که مقصود از دجال، هر شخص حیله‌گر و دروغگویی است که قبل از خروج حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)در صدد فریب مردم است.
2. دجال، کنایه از کفر جهانی و سیطره‌ی فرهنگ مادی بر همه جهان باشد. استکبار، با ظاهری فریبنده و با قدرت مادی و صنعتی و فنی عظیمی که در اختیار دارد، سعی می‌کند مردم را فریب دهد و مرعوب قدرت و ظاهر فریبنده خود کند. بر این اساس، این که پیامبران امت‌های خود را از فتنه دجال بیم داده‌اند «ما بعث الله نبیا الا و قد انذر قومه الدجال... ؛ هیچ پیامبری مبعوث نشد، مگر آن که قوم‌اش را از فتنه دجال بر حذر داشت(بحار الانوار، ج52، ص205) به این معنا است که آنان را از افتادن به دام مادیت و ورطه‌ی حاکمیت طاغوت و استکبار جهانی بر حذر داشته‌اند. پس احتمال می‌رود، منظور از دجال با آن شرایط و اوصافی که در این روایات برای او شمرده شده، همان استکبار جهانی باشد. در اوصاف دجال گفته شده «کوهی از طعام و شهری از آب، به همراه دارد». این کنایه از امکانات عظیم و گسترده‌ای است که استکبار در اختیار دارد.
برای آگاهی بیشتر به کتاب چشم به راه مهدی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات قم، جمعی از نویسندگان ص289 و دادگستر جهان، ابراهیم امینی، مراجعه شود.
منبع: www.imammahdi-s.com