مفهوم برص در قرآن و ارتباط آن با مسايل پزشكى

نويسنده:دكتر محمود فرهودى
(اذ قال اللّه يا عيسى ابن مريم اذكر نعمتى عليك وعلى والدتك إذ أيّدتك بروح القدس تكلّم الناس فى المهد و كهلاً وإذ علّمتك الكتاب والحكمة والتوراة والإنجيل وإذ تخلق من الطين كهيئة الطير بإذنى فتنفخ فيها فتكون طيراً بإذنى وتبرئ الأكمه والأبرص باذنى وإذ تخرج الموتى باذنى وإذ كففت بنى إسرائيل عنك إذ جئتهم بالبيّنات فقال الذين كفروا منهم إن هذا إلاّ سحر مبين) مائده/ 110
چنين بود كه خداوند گفت اى عيسى بن مريم، نعمتم را بر تو و برمادرت ياد آر، كه تو را به روح القدس يارى دادم تا در گهواره (به اعجاز) و درميانسالى (به وحى) با مردم سخن گفتى، وياد كن كه به تو كتاب وحكمت و تورات وانجيل آموختم، وياد كن كه به اذن من از گِل، چيزى به هيئت پرنده مى ساختى ودرآن مى دميدى، پس به اذن من پرنده اى (جاندار) مى شد و به اذن من، نابيناى مادرزاد وابرص را بهبود مى بخشيدى، وياد كن كه مردگان را به اذن من زنده ازگور بيرون مى آوردى، وياد كن كه چون براى بنى اسرائيل معجزاتى آوردى (آسيب وآزار) آنان را از تو باز داشتم، آن گاه كفرپيشگان ايشان مى گفتند، اين جز جادوى آشكار نيست.
كلمه (الأبرص) در دو سوره قرآن مجيد آيات 49 آل عمران و 110 مائده آمده است و هر دو آيه درمورد معجزات حضرت عيسى(ع) واز دلايل اثبات حقانيت و پيامبرى او مى باشد كه آن حضرت به اذن پروردگار متعال، كور مادرزاد را درمان مى كرد وبه زنده كردن مردگان مى پرداخت واز گِل، شكل پرنده اى مى ساخت و درآن مى دميد كه به صورت موجود زنده اى در مى آمد و(برص) را نيز درمان مى كرد.كلمه (برص) پذيرفته شده كه نوعى بيمارى پوستى است كه از جمله عوارض آن بروز تغيير رنگ پوست و سفيد شدن موضعى آن مى باشد. اهميت بررسى و درك صحيح آن در فرهنگ اسلامى، بدان جهت است كه اين عارضه در احكام فقهى وقانون ازدواج و طلاق مورد نظر قرار گرفته است وهنگامى كه پس از عقد ازدواج، مشخص شود كه زن مبتلا به (برص) بوده ومرد از آن اطلاعى نداشته است واحساس غبن نمايد، يكى از عواملى است كه مى تواند موجب فسخ عقد ازدواج زن و مرد گردد.1اين كلمه در فارسى به پيسى يا سفيد شدن موضعى پوست درنقاط مختلف بدن، تعبير شده است، ولى در پزشكى عارضه تغيير رنگ، بر اثر اختلال در رنگ دانه هاى پوست (چه افزايش وچه كاهش و ازبين رفتن سلولهاى حاوى رنگدانه) به دو گونه ايجاد مى شود.
1. به صورت ثانويه كه شايع تر است و بيش تر در اثر بيماريهاى مزمن كبدى، اختلالات غددى بويژه غده فوق كليوى، بيماريهاى خود ايمنى مانند بيمارى لوپوس (SLE)، كمبودهاى ويتامينى، مصرف داروهاى خاص و يا تماس با آنها، مانند داروهاى ضد سرطان ايجاد مى شود. مواردى از اين دست درجريان جنگ تحميلى رژيم بعث عراق، عليه ايران اسلامى در اثر بمبهاى شيميايى نيز ديده شده است كه در اين موارد با درمان نهايى و يا بهتر شدن بيمارى زمينه اى و يا قطع تماس با ماده شيميايى، اين اختلال نيز بهتر شده و يا كاملاً خوب مى شود.2. تغيير رنگ به شكل اوليه بوده كه دراين صورت يا بواسطه بيمارى مادرزادى و ارثى ايجاد مى گردد. بدين گونه نوزاد از آغاز تولد مبتلا به كمبود فعاليت سلولهاى رنگ دانه اى است و علاوه بر سفيد شدن پوست، عموماً با تغيير رنگ و سفيد شدن موها و نيز تغيير رنگ مردمك چشم و ضايعات ديگر چشمى همراه است، و آن را دراصطلاح پزشكى (ALBINISM) مى نامند. ويا در طول زندگى بروز نموده كه ممكن است توأم با بيماريهاى ديگر بوده و يا علامت بروز يكى از آنها باشد، كه درصد نسبتاً كمى را شامل مى شود و يا به تنهايى بروز نموده وممكن است هيچ گونه علت واضحى نداشته باشد كه بيش تر موارد چنين است و آن را در اصطلاح پزشكى (VITILIGO) مى نامند وظاهراً كلمه (پيسى) در فارسى به اين نوع اختلال پوستى گفته مى شود.در نوع البينيسم (ALBINISM) اختلال، درمان نهايى ندارد، ولى در نوعى كه با از بين رفتن بدون علتِ رنگدانه و سفيد شدن موضعى پوست ايجاد مى شود (VITILIGO) در بررسيهاى آمارى مشخص شده كه تا حدود يك سوم موارد ممكن است خود به خود به تدريج خوب شود و رنگدانه هاى پوست، به حالت طبيعى بازگشت نمايد.3، 4، 5
اكنون بايد ارزيابى نمود كه آيا كنار هم نهادن كارهايى همانند شفا دادن كور مادرزاد كه اگر با اختلالات عصبى چشمى همراه باشد، در پزشكى قابل درمان نيست، وزنده كردن مردگان ـ كه فقط در قدرت بى پايان خداوند متعال مى باشد، و درمواردى اولياى الهى (پيامبران) به اذن پروردگار هستى در مقطعى از زمان مى توانند آن را انجام دهند ـ وهمچنين از گِلى بى جان، پرنده اى جاندار ساختن، با بيمارى پوستى از نوع اوليه سفيد شدن موضعى پوست (VITILIGO) درمواردى كه با اختلال ديگرى همراه نباشد ـ كه خود به خود نيز قابل خوب شدن است و به طور عموم زيان و آسيب مشخصى به سلامتى فرد نمى رساند وقابل سرايت به ديگران نيز نمى باشد و تنها يك تغيير رنگ پوستى در بعضى قسمتهاى بدن است ـ با سنگينى و صلابت و استوارى آيات الهى درمورد سه امرى كه انجام آن براى بشر محال است، تناسبى دارد؟!درپاسخ، چنين ارزيابى مى شود كه كلمه (برص) به معناى درست آن، جزو بيماريهايى باشد كه درمان آن دست كم در زمان عيسى(ع) ناممكن يا بسيار دشوار بوده است. مانند بيمارى عفونى مزمن جذام (LEPROSY) كه ميكروب آن در انسان، بيش تر به بافتهاى سطحى بويژه پوست و اعصاب محيطى حمله مى كند، كه با اختلالات عصبى و حسى و تغيير رنگ پوست و گاه سفيد شدن آن در قسمتهاى مختلف بدن ونامنظم شدن سطح پوست درصورت و پيشانى درمراحل پيشرفته يكى از انواع آن، همراه است. واختلال عصبى حسى، يكى از علائم اوليه اين بيمارى است كه به ضعف و لاغرى و انقباض عضلانى واختلال عروقى و عفونت ثانويه آن دراثر ضربه مى انجامد، و موجب تخريب نسجى و حتى خوردگى استخوان بويژه در انگشتان دست و پا مى گردد كه سرانجام سبب ازبين رفتن آنها مى شود. بروز دردهاى احشائى نيز از نشانه هاى اين بيمارى است كه انتشار ضايعه پوستى صورت به پلك چشم، سبب اختلال در باز و بسته شدن آن گرديده وممكن است به خشكى قرنيه، ضايعات ديگر چشمى و سرانجام كورى بيمار بيانجامد.
انتشار ميكروب جذام به دستگاه تناسلى مردان بالغ در مراحل پيشرفته، سبب عقيم شدن آنها مى گردد. 3، 4، 5، 6فرق ضايعه پوستى در جذام با (VITILIGO) دراين است كه تغيير پوست درجذام، همواره با اختلال حسى موضعى نيز همراه است، اما در (VITILIGO) درناحيه از بين رفتن رنگ پوستى هرگز اختلال حسى به وجود نمى آيد.
تا قبل از كشف عامل ميكروبى آن Mycobacterium Leprus و درمان مربوطه در قرن جديد، جذام كه از بيماريهاى مزمن ومسرى است، بسيار آزاردهنده و صعب العلاج و درمواردى كشنده بوده است.
(البرص هو ابيضاض الجلد من فقد خضابه و يحدث على شكل بقع مختلفة الحجوم وهو عرض من أعراض الجذام المتعددة والابرص هو المصاب بذلك الداء.)2
برص عبارت است از سفيد شدن پوست در اثر از بين رفتن رنگ طبيعى آن و به صورت لكه هايى در اندازه هاى مختلف پديدار مى گردد واين نوعى از انواع چندگانه جذام است و (ابرص) به چنين بيمارى گفته مى شود.
شناخت بيمارى (برص) به عنوان يكى از انواع جذام، مطابق شرحى كه دراين لغت نامه الفاظ قرآن كريم نيز ذكر شده است، واقعى تر و صحيح تر مى نمايد، كه به استناد گزاره هاى تاريخى در زمان حضرت عيسى(ع) در سرزمين فلسطين نسبتاً شايع بوده است.
همچنين بايد توجه داشت كه درقرآن كريم كلمه (جذام) و يا (مجذوم) ذكر نشده است، تا بتوان آن را مدلولى جدا از كلمه (برص) در قرآن دانست.
جالب توجه است كه در بعضى كتب كلاسيك پزشكى موجود (3، 6) بيمارى جذام را علاوه بر نامهاى ويژه با عنوان ((BIBLICAL DISEASE بيمارى كه دركتاب مقدس انجيل از آن ياد شده، نيز ناميده اند ومطابق يك ارزيابى آمارى 10 تا 20 ميليون نفر در دنياى امروزه نيز به اين بيمارى مبتلا هستند.
براساس اين نكته هاى علمى وقرائن موجود در آيات چنين مى نمايد كه (برص) بايد نوعى بيمارى صعب العلاج باشد ونه تنها تغيير رنگ پوست.
اينك انتظار مى رود كه اسلام شناسان و فقيهان در زمينه احكامى كه بر بيمارى (برص) مترتب شده، بيش تر دقت به عمل آورند وموضوع را با ژرفكاوى بيش ترى مشخص سازند.
اين دقت باعث مى شود كه تفسير درستى از (برص) به عمل آيد و به عنوان يكى از بيماريهاى صعب العلاج از نوع جذام شناخته شود كه احتياج به تشخيص درست و تخصصى پزشكى و درمانى درازمدت دارد. بايد تلاش كرد تا آيات الهى مورد سوء استفاده آنها كه ضعف ايمانى دارند و يا (حدود الهى) را دراين مورد بدرستى نمى شناسند ويا تنها به دنبال هوى و هوس فردى هستند، قرار نگيرند.از سوى ديگر احكام اسلام همراه با حكمت و رحمت است. واگر بپذيريم كه فقط با تغيير در رنگدانه هاى پوست و تفاوت نماى ظاهرى آن، آن هم اختلالى كه اگر با بيماريهاى ديگر همراه نباشد، در حدود يك سوم موارد آن، خود به خود قابل برگشت بوده و بهبود مى يابد، عقد ازدواج خدشه دار شده و قابل قطع كامل باشد، بايد ديد چگونه احكام صادره از سوى اسلام در زمينه ياد شده با حكمت، سازگار است.گذشته ازاين، اگر بنا باشد كه با تغيير رنگ سطحى پوست، عقد ازدواج، قابل فسخ باشد پس بيماريهاى بسيار بد عاقبت تر، مانند بيماريهاى پيشرفته كبد، بيماريهاى روماتيسمال ومزمن قلبى، بيماريهاى مزمن كليوى، بيماريهاى ديابت قندى وابسته به انسولين (مخصوصاً از نوع جوانان) و بعضى از انواع بيماريهاى خونى مانند نوع شديد (تالاسمى) ـ كه با از بين رفتن مداوم گلبول قرمز بواسطه اختلال در تركيب ساختمانى آن همراه است و موجب كم خونى شديد وضايعات ديگر جسمى مى گردد و بيمارى ارثى بوده و درنسل هاى بعدى نيز بيمارى زا مى باشد ـ نيز بايد مجوز فسخ باشد.
اميد است با تجديد نظر كارشناسانه وعميق، اين برداشت ازيكى از كلمات قرآن مجيد، تصحيح شده و بدين ترتيب، عوارض اجتماعى آن در قانون ازدواج و طلاق نيز رفع گردد.

پی نوشتها:

1. مجموع كامل قوانين مقررات (اساسى مدنى) صفحه 284، انتشارات دانشور، 1374.
2. معجم الفاظ القرآن الكريم، مصر 1290ق، 1970م، 1/95.
3. GILLA KAPLAN AND ZANVILA COHN
LEPROSY(HANSEN،S DISEASE)
20TH EDITION VOLUME 2
CECILE TEXTBOOK OF MEDICINE-W-B SAUNDERS COMPANY
CHAPTER 313- PAGE 1691-1700
HYPER AND HYPOPIGMENTAION OF THE SKIN PAGE 2212-2217. 1996
4. D.G.WEATHERALL M-F WATERS
LEPROSY(HANSEN،S DISEASE)
OXFORD TEXT BOOK OF MEDICINE THIRD EDITION
OXFORD MEDICAL PUBLICATION
VOLUME 1- PAGE -667-678.
PIGNENTATION(VITILIGO)- VOLUME3- PAGE 3754-3760. 1996
5. RICHARD AMILLER
14 TH EDITION HARRISON،S-PRINCIPLES OF INTERNAL MEDICONE
VOLUME 1 PAGE 1015-1019-
SKIN MANIFESTATION OF INTERNAL DISEASE-PAGE 310-328-1998
6. ROBERTH-GELBER-MANDELL،DOVGLAS BENNETT،S
LEPROSY(HANSEN،S DISEASE)
FOURTH EDITION INFEC TIOUS DISASES
CHAPTER،231 PAGE 2243-2249. 1995

منبع: فصل نامه پژوهش های قرآنی