جایگاه بهداشت و سلامت در اسلام (1)
فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَت اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَیَعْلَمُونَ؛ پس روی خود را با گرایش تمام به حقّ، به سوى این دین كن، با همان سرشتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خداى تغییرپذیر نیست. این است همان دین پایدار، ولى بیشتر مردم نمىدانند. (1)
فطرت یک ویژگی تکوینی و ذاتی بشر است. امور فطری اکتسابی نیست و در گوهر وجود انسان تعبیه شده است. آدمیان به صورت فطری حقیقت جو، زیبادوست و پاکیزهخواه هستند. اگر در جایی حقیقتی باشد انسانها به صورت ذاتی به دنبال کشف آن برمیآیند. همچنین همه انسانها دوست دارند نیکی کنند و به آنها نیکی شود.
مراعات نظافت و پاکیزگی و اجتناب از اموری که موجب بیماری میشود از امور فطری است. هر انسانی میخواهد بدنش و لباسش پاک و تمیز باشد و اگر آلودگی بر آن نشست دوست دارد آن را بزداید. نظام آفرینش بر پایه پاکی و نظافت بنا شده است و هرگونه آلودگی و عامل بیماریزا، نظم عالم را برهم زده قوانین طبیعی را متزلزل میسازد.
همه دیدهایم که اگر مدتی باران نبارد، هوا آلوده میشود، بیماریها توسعه مییابد و طراوت و شادابی از زمین رخت برمیبندد. اما آنگاه که خداوند باران رحمت خویش را نازل میکند، هوا طراوت و صفا مییابد، درختان جلا مییابند، گرد و غباری که در هوا پراکنده است با باران فرو میریزد و با جاری شدن آب بر روی زمین آلودگیها و کثافات جارو میشود و درون زمین فرو میروند و در نهایت به صورت چشمهای نقاب از رخ برداشته آنچنان ظاهر میشود که مردهها را زنده میکند.
خداوندی که عالم تکوین را آفرید، نظام تکوین را نیز پردازش کرد. مقررات شرعی با عالم تکوین و امور فطری هماهنگ و همراه است. آنچه سرشت آدمی اقتضا میکند به صورت قانون وضع شده است مثلاً اگر دست خلقت در آدمی نیروی جنسی قرار داده، از سوی دیگر شریعت با قانون ازدواج آن را همراه میکند. آدمیان به پاکیزگی علاقمندند و از آلودگی و بیماری پرهیز دارند. این امر به ما نشان میدهد که در شریعت باید قوانینی وضع شود که با این اصل فطری توافق کامل داشته باشد. پس سلامتی و بهداشت جزء طبیعت و فطرت بشر است و به عنوان یک قانون کلی میان همه موجودات زنده جریان دارد. امام صادق (علیه السلام) در حدیثی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین نقل میکند:
"رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد که مردم جمع شوند، هنگامی که جمع شدند به منبر بالا رفت و حمد و ثنای الهی را به جا آورد. سپس فرمود: این چه کاری است که گروهی، طیّبات [و چیزهای پاکیزه و حلال] را بر خود حرام میکنند! آگاه باشید که من در شب میخوابم و نکاح میکنم و روز غذا میخورم [چنین نیست که همیشه روزهدار باشم]. کسی که از سنّت من رویگردانی کند از من نیست. (2)"
یک) از نظر قرآن و حدیث
بیشک مفاهیمی که با بهداشت، سلامت و پاکیزگی در خلال آیات قرآن و نیز احادیث آمده است، تأمین کننده مصالح انسانها میباشد. خداوند هر آنچه برای رشد انسان لازم بود، در کتاب و سنت جای داد تا انسانها از آن بهره گیرند، از آلودگیها رها شوند و به طهارت و عافیت دست یابند.الف) طهارت
یکی از واژههای قرآنی که به وضوح پاکی و پاکیزگی را الهام میکند، طهارت است. در این کتاب آسمانی لفظ طهارت بیش از سی بار به صورت اسم و فعل آمده است. مرور آیات مزبور ما را به دو نکته رهنمون میشود.نکته اول: آیات مربوط به طهارت نشان میدهند که پاکی انواعی دارد. تنوع شامل طهارت نیز گشته آن را گونه گونه نموده است. انواع طهارت عبارتند از: طهارت، (3) طهارت روحی، (4) طهارت مالی، (5) طهارت مکانی، (6) طهارت خوردنیها و آشامیدنیها، (7) طهارت ایمانی، (8) طهارت کتاب، (9) طهارت لباس (10) و طهارت جنسی. (11) انواع وسیع طهارت یا پاکی نشان از آن دارد که گستره پاکی و پاکیزگی در نگاه قرآن بسیار گسترده است. آیات قرآن هم پاکیزگی ظاهری را مدّ نظر قرار میدهند و هم پاکی درون را، چنانکه مفهوم پاکی، غریزه جنسی را نیز دربرگرفته است. به عبارت دیگر انسان میتواند در امور جنسی پاک باشد یا ناپاک. چنانکه لوط (علیه السلام) اینگونه بیان کرد:
وَ جَاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ وَ مِنْ قَبْلُ کَانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ قَالَ یَا قَوْمِ هؤُلاَءِ بَنَاتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لاَ تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ؛ و قوم او شتابان به سویش آمدند، و پیش از آن كارهاى زشت مىكردند. [لوط] گفت: «اى قوم من، اینان دختران منند. آنان براى شما پاكیزهترند. پس از خدا بترسید و مرا در كار مهمانانم رسوا مكنید. آیا در میان شما آدمى عقلرس پیدا نمىشود؟» (12)
نکته دوم: طهارت احکامی دارد. پاکی و پاکیزگی را ویژگیهایی همراهی میکند که عبارتند از: خداوند پاک کننده دلهاست، (13) صدقه پاک کننده است، (14) آب آلودگیها را زدوده و پاکیزگی به ارمغان میآورد، (15) طهارت با رفتن آلودگیها محقق میشود، (16) پاکی رهآورد عمل به شریعت الهی است (17) و پاکان محبوب خدایند. (18)
کتب لغت (19) در معنای طهارت اینگونه اظهارنظر کردهاند؛ انسان پاک کسی است که از گناهان اجتناب کند و به عمل صالح اقدام نماید. طهارت دو گونه است؛ جسمی و قلبی. پاکی درون، زمانی به دست میآید که انسان از فساد دنیا و اخلاق رذیله دور باشد.
حضرت رضا (علیه السلام) درباره حکمت و فلسفه غسل جمعه و ارتباط آن با طهارت چنین فرمود:
عِلَّةُ غُسْلِ الْعِیدَیْنِ وَ الْجُمُعَةِ وَ غَیْرِ ذَلِكَ مِنَ الْأَغْسَالِ لِمَا فِیهِ مِنْ تَعْظِیمِ الْعَبْدِ رَبَّهُ وَ اسْتِقْبَالِهِ الْكَرِیمَ الْجَلِیلَ وَ طَلَبِهِ الْمَغْفِرَةَ لِذُنُوبِهِ وَ لِیَكُونَ لَهُمْ یَوْمَ عِیدٍ مَعْرُوفٍ یَجْتَمِعُونَ فِیهِ عَلَى ذِكْرِ اللَّهِ فَجَعَلَ فِیهِ الْغُسْلَ تَعْظِیماً لِذَلِكَ الْیَوْمِ وَ تَفْضِیلًا لَهُ عَلَى سَائِرِ الْأَیَّامِ وَ زِیَادَةًفِی النَّوَافِلِ وَ الْعِبَادَةِ وَ لِیَكُونَ ذَلِكَ طَهَارَةً لَهُ مِنَ الْجُمُعَةِ إِلَى الْجُمُعَةِ؛ علت غسل عید و جمعه و غسلهای غیر از این ایام بزرگداشتن پروردگار توسط بنده است و همچنین سبب پاکی و پاکیزگی بنده از جمعهای تا جمعه دیگر باشد. (20)
در عیون اخبار الرضا (علیه السلام) در حدیثی از امام رضا (علیه السلام) آمده است:
وَ عِلَّةُ المَیَّتِ غُسلِ أنَّهُ یُغَسَّلُ لِأنَّهُ یُطَهَّرُ وَ یُنَظَّفُ مِن أدنَاسِ أمرَاضِهِ وَ مَا أصَابَهُ مِن صُنُوفِ عِلَلِهِ؛ و علت غسل میت این است که او را غسل میدهند تا پاکیزه شده و از آلودگیها و امراضی که داشته پاک گردد. (21)
ب) سلامت
سلامت واژهای است قرآنی که در احادیث نیز کاربرد دارد. قرآن کریم در ارتباط با این کلمه نکاتی را بیان نموده است.نکته اول: سلامت انواعی دارد؛ سلامتی جسمی، (22) سلامت قلبی، (23) سلامت دین، (24) سلامت معنوی (25) و سلامت سرا. (26)
نکته دوم: توجه اسلام به ویژه روایات به سلامت جمسی چشمگیر است. اگر انسان تندرست نباشد طبعاً نمیتواند سودمند واقع شود و رشد دنیوی یا اخروی بدست آورد. البته منظور از توجه به جسم، تنپروری نیست؛ زیرا تنپروری مایه انحطاط و سقوط است. بسیاری از آموزههای دینی بر سلامت جسمی استوار است. اگر به روایت مربوط به فلسفه احکام نظر کنیم علت تحریم بسیاری از آشامیدنیها و خوردنیها این است که برای بدن و سلامت جسمی زیانآورند. به نمونهای میتوان توجه نمود. مفضّل بن عمر از امام صادق (علیه السلام) درباره علت حرمت شراب، مردار، خون و گوشت خوک پرسید. امام (علیه السلام) در پاسخ فرمود:
"خداوند تبارک و تعالی اینها را برای بندگانش حرام نکرده؛ زیرا میلی به محرّمات داشته [و بندگان را از آنها منع نموده تا خودش از آنها استفاده ببرد] و غیر محرّمات را برای بندگان حلال نکرده؛ چون به آنها رغبت نداشته [از این رو آنها را برای دیگران واگذار کرده] است؛ ولی خداوند آفریدگار انسان است و میداند که قوام بدن و مصلحت انسان به چه وابسته است؛ بر این پایه، آن را برایشان از راه لطف، حلال و مباح کرد و آن چه را که برای آنان ضرر دارد مورد نهی قرار داد و بر ایشان حرام نمود. سپس محرّمات را برای انسان ناچار، مباح گردانید و در هنگامی که تنها قوام بدنش به آن بستگی دارد، حلال کرد. هیچ کس به خوردن گوشت مردار، ادامه نمیدهد، مگر این که بدنش ضعیف و جسمش رنجور میشود. (27)"
امام باقر (علیه السلام) جایگاه ویژهای برای دانش سلامت قائل شد و در حدیثی کوتاه و زیبا فرمود:
أنَّهُ لَا عِلمَ کَطَلَبِ السَّلامَةِ؛ هیچ دانشی چون جستن دانش سلامت نیست. (28)
مسأله سلامت جسمی تا بدان پایه جایگاه و اهمیت دارد که در علم فقه به صورت قاعده کلی درآمده است. فقها معتقدند هر آنچه برای جسم مضّر است، قطعاً حرام است. دلیل آن قاعده «لاضرر» است. حتی در صورتی که انسان بیم ضرر هم داشته باشد میتواند معتقد به حرمت باشد. مثلاً اگر شخصی در باب روزه احتمال عقلایی زیان جسمی بدهد، روزه بر او حرام است.
از سوی دیگر روایات فراوانی به خوردن میوهجات و سبزیجات تشئویق میکنند در حالی که سبب این است که برای جسم و بهداشت بدن سودمند است. برای نمونه میتوان به حدیث ذیل از حضرت رضا (علیه السلام) اشاره کرد:
التَّینُ یَذهَبُ بِالبَخَرِ وَ یَشُدُّ العَظمَ وَ یَذهَبُ بِالدَّاءِ حَتَّی لا یُحتَاجَ مَعَهُ إلَی دَوَاءِ؛ انجیر، بوی بد دهان را برطرف مینماید و استخوان را محکم میکند و بیماری را از میان میبرد به گونهای که با خوردن آن به دوا نیاز پیدا نمیشود. (29)
نکته سوم: یکی از اموری که در احادیث رضوی برجسته شده است، مسأله سلامتی است. آن امام همام برای سلامتی انسانها اهمیتی ویژه قائل است. این اهمیت را میتوان در احادیث مربوط به حوزه طب هم مشاهده کرد. میتوان به نمونههایش اشاره کرد.
نمونه نخست: حضرت رضا (علیه السلام) در دعاهای گوناگون از خدا سلامتی طلب میکند. ایشان همچنین از خدا میخواهد روح جدّش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را در سلامتی نگه دارد. (30)
نمونه دوم: مأمون از حضرت رضا (علیه السلام) درباره طب و بهداشت سئوال میکند. اما در پاسخ نامه مأمون مباحثی عمیق، نغز و ظریف بیان میکند:
"ای امیر مؤمنان! که جسد همچون زمین پاک است. در صورتی که از حیث آباد کردن و آب دادن مراقبت شود به گونهای که نه آن اندازه آب دهند که غرق شود و نه آن اندازه کم آب باشد که [پژمرده] و خشک گردد، در این حالت آبادانی آن دوام مییابد و خیزش زیاد میشود و زراعتش نموّ [و برکت] پیدا میکند و اگر درباره آن غفلت ورزند، آن زمین، تباه و بیحاصل میگردد و گیاه در آن نمیروید. بدن آدمی نیز همین گونه است یعنی اگر در حدّ اعتدال به آن رسیدگی شود و نیازهایش مرتفع گردد، تندرست و از بیماریها در امان است.
اکنون آنچه را درباره برنامه [و تدبیر] فصول سال و ماههای رومی در هر فصل مقرّر است، جداگانه یادآوری میکنیم و آنچه را از غذاها و آشامیدنیهایی که بایسته مینماید از آنها دوری شود و [نیز] کیفیت حفظ سلامتی را از گفتار گذشتگان بیان مینمایم. (31)
نکته چهارم: از نکات جالب این که واژه سلامتی، هم خانوادهای با عنوان سلام دارد. مناسب است قبل از پرداختن به نگاه قرآن نظری به مفهومشناسی این واژه داشته باشیم.
در کتابهای لغت در ارتباط با لفظ سلام اینگونه بیان شده که سلامت جدا بودن از آفتهای ظاهری و باطنی است. (32) سلامت حقیقی در بهشت حاصل میشود؛ زیرا در بهشت فنا و فقر نیست و در آنجا بقا، صحّت و عافیت است. دارالسلام به محلی میگویند که انواع سلامت در آنجا حاصل باشد. اگر سلام از سوی خدا باشد بدین معناست که او سلامتی عطا میکند، چه در دنیا و چه در بهشت. از این جهت به دین اسلام، اسلام گفتهاند؛ زیرا هر کس اسلام آورد به حریم سلامت وارد شده است.
اگر در انسان آفتهای ظاهری و باطنی وجود نداشته باشد میتوان او را موجودی سالم دانست. ملاک سلامت، رهایی از پلیدیها و آفتهای پیدا و پنهان است. دین اسلام برای انسان سلامتهای جسمی، روانی، اجتماعی و معنوی را به ارمغان میآورد. پس سلام سرآغاز سلامت است.
قرآن کریم حاوی دهها آیه است که در آنها سلام و تحیّت به کار رفته است. مروری نسبت به این دسته از آیات حقایق را بر ما مکشوف مینماید؛ خدا سلامتی میدهد، (33) اگر بنا باشد دایه یا فرد دیگری به فرزند شما شیر بدهد از سلامتیاش مطمئن باشید؛ (34) هنگام ورود به خانه سلام بکنید؛ (35) مؤمنین به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سلام کنند، (36) پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مؤمنین سلام کند، (37) سلام اعراف به بهشتیان، (38) تحیّت خوبان در بهشت سلام است، (39) خداوند به دارالسلام دعوت میکند، (40) کشتی نوح (علیه السلام) با سلامتی و برکت فرو نشست، (41) فرشتگان به ابراهیم (علیه السلام) به آنها سلام داد، (42) به خاطر صبرتان و به هنگام ورود بهشت بر شما سلام باد، (43) فرشتگان به بهشتیان سلام میدهند، (44) فرشتگان به پاکان در بهشت سلام میدهند، (45) خداوند به عیسی بن مریم (علیهما السلام) سلام داد، (46) ابراهیم (علیه السلام) به پدر کافرش سلام کرد، (47) سلام بر کسی که راه هدایت پیشه کند، (48) بهشتیان به اهل لغو سلام میدهند، (49) ربّ رحیم به اهل بهشت سلام میدهد، (50) سلام خدا بر نوح (علیه السلام)، (51) سلام خدا بر ابراهیم (علیه السلام)، موسی (علیه السلام)، هارون (علیه السلام) و آل یاسین چون که اهل احسانند، (52) نگهبانان بهشت به اهل آن با سلام خوشآمد میگویند، (53) پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از نامؤمنان گذشت و سلام داد، (54) اصحاب یمین به اصحاب یمین در قیامت سلام میدهند، (55) سلام یکی از نامهای زیبای خداست، (56) شب قدر سلام است، (57) آتش به امر خدا سالم شد، (58) عباد الرحمان به هنگام مواجهه با جاهلان سلام میگویند، (59) کسی به بهشت وارد میشود که دارای قلب سلیم باشد (60) و هرگاه تحیّتی دریافت کردی زیباتر از آن را پاسخ گویید. (61)
آیهای از آیات قرآن به صورت انحصاری به یکی از نامهای زیبای خدا اشاره میکند، این نام، اسم السلام است:
هُوَ اللَّهُ الَّذِی لاَ إِللهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلاَمُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ؛ اوست خدایى كه جز او معبودى نیست؛ همان فرمانرواى پاك سلامت [بخش، و] مؤمن [به حقیقت حقّه خود كه] نگهبان، عزیز، جبّار [و] متكبّر [است]. پاك است خدا از آنچه [با او] شریك مىگردانند. (62)
هرگاه فردی به شخص دیگری سلام میدهد در واقع، برای وی آرزو میکند که تحت پوشش اسم سلام خدا درآید چنانکه از خدا میخواهد به او سلامتی دنیا، آخرت و نیز سلامتی روح و جسم عطا کند. سلام دادن بدین معناست: در اولین رویارویی با دیگران نام خدا را بر زبان جاری و برای همدیگر از خداوند سلامتی درخواست میکنیم.
ج) عافیت
مناسب است در ابتدا به معنای عافیت توجه کنیم. ریشه کلمه عافیت «عفو» میباشد. کتب لغت اینگونه تحلیل نمودهاند؛ (63) عفو در اصل به معنای قصد گرفتن چیزی است. سپس این کلمه در معنای محو خطا یا گذشت به کار رفت. همچنین معنای دیگری هم پدید آمد که آن محو بیماری است که در این صورت از کلمه عافیت استفاده میشود. از اینرو، واژه عافیت به معنای از بین رفتن اسقام، آلودگیها و بیماریهاست.کاربرد واژه مزبور در قرآن به گونههای مختلف است؛ خداوند از خطای انسان میگذرد، (64) عفو کردن برای انسان بهترین عمل است، (65) بهترین انفاق عفو است، (66) از نشانههای ایمان عفو خطاکاران است (67) و نام زیبای خدا. نمونهای از مورد اخیر در قرآن کریم چنین است:
فَأُولئِکَ عَسَى اللَّهُ أَنْ یَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ کَانَ اللَّهُ عَفُوّاً غَفُوراً؛ پس آنان [كه فىالجمله عذرى دارند] باشد كه خدا از ایشان درگذرد، كه خدا همواره خطابخش و آمرزنده است. (68)
امیرمؤمنان (علیه السلام) در حدیثی عافیت را با لذت در زندگی پیوند داده است:
بِالعَافِیَةِ تُوجَدُ لَذَّةُ الحَیَاةِ؛ لذت زندگی با عافیت و سلامت بدست میآید. (69)
حضرت رضا (علیه السلام) به نقل از پدر بزرگوارشان در دعا به هنگام خروج از منزل چنین نقل میفرماید:
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ خَرَجتُ بِحَولِ اللهِ وَ قُوَّتِهِ لَابِحَولِ مِنِّی وَ لَا قُوَّتی بَل بِحَولِکَ وَ قُوَّتِکَ یَا رَبَّ مُتَعَرِّضاً لِرِزقِکَ فَأتِنِی بِهِ فِی عَافِیَةٍ؛ به نام خداوند بخشنده مهربان بیرون آمدم به حول و قوه الهی نه به حول و قوه خود بلکه به حول و قوه تو ای پروردگار من در حالتی که در معرض نصیب و قسمت تو باشم پس عافیت و سلامت روزی من گردان. (70)
د) شفا
آیاتی از قرآن کریم به مسأله شفا و شفادهی پرداخته است. در این رابطه به نکاتی میتوان اشاره کرد.نکته اول: این واژه در قرآن به دو صورت بکار رفته است؛ (71) شَفا و شِفا. شَفا به معنی چاه آمده و در قرآن کنایه از کسی است که در آستانه سقوط و هلاکت است. (72) شِفا در ارتباط با بیماری بکار رفته به معنای رهایی از رنجهای بیماری و به دست آوردن سلامتی میباشد.
نکته دوم: شفا در قرآن انواعی دارد که شامل موارد ذیل میباشد؛ شفای صدر (73) و شفای جسمی. (74) از اینرو هم بدن انسان میتواند شفا یابد و هم روح و قلب آدمی. گستره شفا همه ابعاد وجود انسان را دربرمیگیرد.
نکته سوم: قرآن کریم شفادهندگان را سه امر بیان میکند؛ نخست خداوند، (75) دیگری قرآن (76) و سوم عسل. (77) ناگفته پیداست که شفادهنده واقعی خداست و اگر قرآن یا عسل به عنوان عامل مؤثر در شفابخشی مطرح شدهاند به عنوان وسیله میتوانند در شفا دادن نقش داشته باشند.
قرآن کریم از ابراهیم خلیل (علیه السلام) نقل میکند:
وَ إذَا مَرِضتُ فَهُوَ یَشفِین؛ و چون بیمار شوم او [خداوند] شفایم میدهد. (78)
حدیث زیبا چنین روایت کرده است:
موسی کلیم الله (علیه السلام) گفت: پروردگارا درد از کیست؟ [خداوند فرمود]: «از من». پرسید: پس درمان از کیست؟ فرمود: «از من»، پرسید: پس طبیب چه کاره است؟ فرمود: مردی است که دارو به دست او فرستاده شده است. (79)
شفابخشی و طبابت کار خداوند متعال است، طبیب واقعی اوست و این خداوند بزرگ است که دردها را میشناسد، از حال بشر خبر دارد، خواص داروها را میداند و در نظام آفرینش برای هر دردی دوایی قرار داده است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
إنَّ لِکُلَّ دَاءٍ دَوَاءً فَإذَا أُصِیبَ دَوَاءُ الدَّاءِ بَرَأ بِإذنِ اللهِ تَعَالی؛ هر دردی را درمانی است پس چون دوای درد برسد، به اذن خداوند بهبود یابد. (80)
حضرت علی (علیه السلام) در وصف رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز فرمود:
"طبیبی بود که طبابت را بر بالین بیماران میبرد، مرهم را درست در جایی که باید مینهاد و آنجا که بایسته بود داغ مینشاند، او این همه که نیاز بود در دلهای بیفروغ، گوشهای ناشنوا و زبانهای ناگویا میرساند. (81)"
یکی از ویژگیهای ائمه معصومین (علیهم السلام) این است که آنان علاوه بر داشتن علم دین، علم طب و دانش بدن نیز داشتهاند. از اینرو به هنگام نیاز، به طبابت پرداخته نسخه تجویز مینمودند. از امام رضا (علیه السلام) نسخههای فراوانی به جای مانده است که یکی از آنها به شرح ذیل است.
وَ مَن أرَادَ رَدعَ الزُّکامِ مُدَّةَ أیَّامِ الشَّتَاءِ فَلیَأکُل کُلَّ یَومٍ ثَلاثَ لُقَمٍ مِنَ الشَّهدِ؛ هر کس مایل باشد در زمستان گرفتار زکام نشود هر روز سه لقمه از عسل صاف شده همراه با غذا میل کند. (82)
هـ) نظافت
دین اسلام به نظافت و پاکیزگی اهمیت ویژهای داده است. این امر را میتوان از دستورات شرعی که در غالب آیات و احادیث آمده است به وضوح دید. میتوان به نمونهای بسنده کرد. قرآن کریم خطاب به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داده است که لباسش را پاکیزه کند و آن را پاک نگه دارد:وَ ثِیابَکَ فَطَهِّر؛ و لباس خویشتن را پاک کن. (83)
ذیل آیه حدیثی از حضرت علی (علیه السلام) نقل شده است:
جامهات را کوتاه کن که آن به پرهیزکاری نزدیکتر و جامهات پاکتر و بادوامتر میشود. (84)
در این آیه و حدیث به مسلمانان فرمان داده شده است که از استفاده از جامههای بلند که بر روی زمین کشیده میشود، اجتناب کند؛ زیرا لباسهایی که با زمین تماس پیدا میکند، احتمال آلودگی آنها زیاد است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
همانا خداوند عبادت کننده نظیف را دوست دارد. (85)
حضرت رضا (علیه السلام) نیز فرمود:
مِن أخلَاقِ الأنبیَاءِ التَّنَظُفُ؛ نظافت از اخلاق انبیاء است. (86)
دستورات دینی موجب شد که مسلمانان خود را موظف به مراعات بهداشت بدانند. هنگامی که بیشتر مردم دنیا در تاریکی جهل به سر میبردند و از بهداشت آگاهی نداشتند، مسلمانان اصول پاکی و پاکیزگی را رعایت مینمودند به گونهای که اگر کسی پاکیزه و معطر بود میدانستند که او مسلمان است. مثلاً مسلمانان بر اثر توصیههای اولیای دین (علیهم السلام) در هر شهری به ایجاد حمام همّت میگماشتند. تاریخ شهادت میدهد که در یکی از شهرهای جهان اسلام (قرطبه) نهصد حمام وجود داشت. (87) حضرت رضا (علیه السلام) زمانی که به نیشابور رسید در محلهای به نام فوزا فرود آمد. آن بزرگوار در آنجا توصیه نمود تا حمامی بنا کنند و قناتی حفر نمایند. سپس آن حضرت در آب حوض حمام غسل نمود و در مسجد نماز گزارد و سپس این امر سنّت شد و آن حمام معروف به حمام رضا (علیه السلام) گشت. (88)
و) قوّت
از دیگر واژههایی که در قرآن به کار رفته و بیش از چهل بار تکرار شده است، کلمه قوّت است. خداوند خود قوی است و طرفدار نیرومندان. اما ملاکهایی را که معمولاً آدمیان به عنوان معیار قدرت مطرح میکنند، در گفتههای خدا و کلام وحی معتبر تلقّی نشده است.نکته اول: آیههای قرآن کریم به ما نشان میدهد که قوّت یا نیرومندی انواعی دارد؛ داشتن امکاناتی نظیر عدّه و عُدّه، (89) توانایی مالی، (90) تسلط یا چیرگی (91) و توانمندی جسمی. (92) به بیان دیگر ثروت، نیروی انسانی، توانمندی جسمی و تمام امکاناتی که درون و بیرون انسان قرار دارد، میتواند قدرت و توان به حساب آیند.
نکته دوم: آیات قرآن الهامبخش ویژگیهای جالبی پیرامون مسأله قوّت و نیرومندی است:
* انسان باید از تمام امکانات و توانمندیهایش بهره برد و نباید حتی بخشی از تواناییهایش را معطّل گذارد. (93)
* داشتن عدّه و عُدّه و نیز بهرهمندی از ثروت، ملاک قطعی در قوّت و توانمندی نیست؛ زیرا تاریخ افراد و امتهایی را نشان میدهد که با وجود داشتن امکانات بیشمار، هلاک و نابود شدهاند. (94)
* کسی که اهل تقوا، ایمان و عمل صالح باشد، خداوند به تدریج توانمندیهایش را میافزاید. از آنجا که دنیا، جهان تدریج است، افزایش تواناییهای بشر نیز آهسته آهسته و با مرور زمان حاصل میشود. (95)
* مدعیان قدرت در این جهان زیادند و تمام آنان با ادعای دروغین خویش با قدرت خدا معارضه و منازعه میکنند. آنها سرانجامی جز شکست و هلاکت نخواهند داشت. (96)
* تواناییهای جسمی ثابت نیست و در انسان گاهی نیرومند است و گاهی ضعیف. ناگفته پیداست که زمان کهولت و پیری، دوره ضعف بعد از نیرومندی است. (97)
* یکی از نامهای زیبای خدا «قوّی» یا «ذی قوّه» است. این اسم با اموری قرین است؛ رزق رسانی، (98) نزول وحی، (99) ایمان بندگان، (100) عقاب ستمکاران، (101) نصرت مؤمنان (102) و چیرگی بر آدمیان. (103)
دین اسلام به تندرستی بدن اهمیت داده است. اگر جسم انسان بیمار یا ضعیف باشد، روح و فکر آدمی نیز به سستی میگراید، امور ضروری معطل مانده همبستگی اجتماعی کاهش مییابد. در این صورت، انسان به انزوا میرود و اضطراب و افسردگی او را فرا خواهد گرفت. نیروی بدنی و سلامت جسمی با بهداشت روانی ارتباطی وثیق و تنگاتنگ دارد.
جای جای قرآن به ما یادآوری میکند که انسان مؤمن و متّکی به قدرت خداوند، فردی نیرومند و سالم است. خالق جهان پیامبران خویش را با قدرت همراهی نمود و از آنها انتظار قوّت و قاطعیت دارد. مؤمن کسی است که با اتکا به نیروی لایزال الهی، در مسیر درست محکم و نیرومند ظاهر گردد و هرگز ضعف یا سستی به خود راه ندهد. قرآن کریم فرمود:
ذِی قُوَّةٍ عِنْدَ ذِی الْعَرْشِ مَكِینٍ؛ نیرومند [که] پیش خداوند عرش، بلند پایگاه است. (104)
اسلام برای تقویت بنیه جسمی انسانها به ورزش و سرگرمیهای سالم نظیر اسب سواری و شنا دستور داده است. طبق نقل روایات، امامان معصومین (علیهم السلام) در مسابقات ورزشی حاضر میشدند و حتی گاهی در شرط بندی مشارکت مینمودند. چناکه در حدیثی آمده است که امام صادق (علیه السلام) شخصاً در مسابقه تیراندازی حاضر شد و در شرط بندی مشارکت فرمود. (105)
ز) مرض
واژه مرض در قرآن به دو صورت اسم و فعل بیست و چهار بار آمده است. تأملی در موارد کاربرد کلمه یاد شده نشان میدهد که قرآن کریم دو نوع بیماری را مطرح میسازد؛ بیماری جسمی و بیماری قلبی. شایان گفتن است که کاربرد این دو نوع بیماری در قرآن به یک اندازه است.آیههای قرآن کریم مصادیق بیماریهای قلبی و روحی را اینگونه برمیشمارد؛ نفاق، (106) آلودگیهای روحی، (107) شک نسبت به حقیقت، (108) خود بزرگ بینی، (109) شهوت، (110) ترس نابجا، (111) کفر (112) و تمسخر کردن. (113)
کمتر آدمی را میتوان یافت که در طول عمرش به بیماری مبتلا نشده باشد. تو گویی تحمّل رنج بیماری از سنّتهای خداوند برای انسانهاست. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حکمت بیماری را در این میداند که آدمی از غرورش کاسته شود و کمتر گستاخی و تمرّد کند:
لَولاَ ثَلاثٌ فِی ابن آدَمَ مَا طَأطَأ رَأسَهُ شَیءٌ المَرَضُ وَ الفَقرُ وَ المَوتُ کُلُّهُم فِیهِ وَ إنَّهُ مَعَهُنَّ لَوَثَّابٌ؛ اگر سه چیز در آدمیزاد نبود، هیچ چیز سر او را فرود نمیآورد: بیماری، تهیدستی و مرگ اینها همه در انسان هست و با این حال، انسان همچنان گستاخ است. (114)
امام رضا (علیه السلام) در باب حکمت بیماری اینگونه فرمود:
المَرضُ لِلمُؤمِنِ تَطهِیرُ وَ رَحمَةٌ وَ لِلکافِرِ تَعذِیبٌ وَ لَعنَةٌ وَ إنَّ المَرَضَ لا یَزَالُ بِالمُؤمِنِ حَتِّی لایَکُونَ عَلَیهِ ذَنبٌ؛ بیماری مؤمن موجب پاک شدن او از گناهان و لغزشها است، و نیز رحمت خداوند بر اوست، و برای کافر موجب عذاب و لعنت و بیماری دست از گریبان مؤمن برندارد تا او را از گناهان پاک سازد. (115)
پینوشتها:
1- روم/30.
2- مجلسی، بحارالانوار، ج 67، ص116؛ بحرانی، تفسیر برهان، ج 2، ص 374.
3- بقره/222؛ انفال/11؛ مائده/6.
4- آل عمران/42؛ مائده/41؛ توبه/108؛ اعراف/82؛ احزاب/33.
5- توبه/9؛ مجادله/12.
6- حج/26؛ بقره/125.
7- انسان/21.
8- آل عمران/55.
9- بیّنه/2.
10- مدثّر/4.
11- هود/78؛ بقره/25؛ آل عمران/15؛ نساء/57.
12- هود/78.
13- آل عمران/42.
14- توبه/103.
15- انفال/11؛ فرقان/48.
16- احزاب/33.
17- بقره/232.
18- توبه/108؛ بقره/222.
19- راغب اصفهانی، المفردات، ج1، ص 525؛ طریحی، مجمع البحرین، ج3، ص 378؛ مصطفوی، التحقیق، ج7، ص127.
20- حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج3، ص 316.
21- صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج2، ص 89؛ مجلسی، بحارالانوار، ج6، ص95.
22- بقره/233.
23- بقره/112؛ آل عمران/20.
24- انبیاء/125؛ حجرات/14؛ آل عمران/19.
25- بقره/131؛ غافر/66؛ انعام/71.
26- انعام/127؛ یونس/25.
27- حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج24، ص 100-99.
28- حرّانی، تحف العقول، ص 286؛ مجلسی، بحارالانوار، ج75، ص 164.
29- برقی، المحاسن، ج2، ص 554؛ طبرسی، مکارم الاخلاق، ص 173؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 63، ص 185.
30- طوسی، تهذیب الاحکام، ج3، ص 86.
31- مجلسی، بحارالانوار، ج 62، ص 310.
32- فراهیدی، العین، ج7، ص 265، راغب، المفردات، ص 241-239؛ طریحی، مجمع البحرین، ج6، ص 84، قرشی، قاموس قرآن، ج 3، ص 296؛ ابن منظور، لسان العرب، ج12، ص 289.
33- انفال/43.
34- بقره/233.
35- نور/27و 26.
36- احزاب/56.
37- انعام/54.
38- اعراف/46.
39- یونس/10؛ ابراهیم/23؛ احزاب/44.
40- یونس/25.
41- هود/48.
42- هود/69؛ ذاریات/25؛ حجر/52.
43- رعد/24.
44- حجر/46.
45- نحل/32.
46- مریم/15و 33.
47- مریم/47.
48- طه/47.
49- قصص/55.
50- ص/58.
51- صافات/79.
52- صافات/109و 120و 130.
53- زمر/73.
54- زخرف/89.
55- واقعه/19.
56- حشر/23.
57- قدر/5.
58- انبیاء/69.
59- فرقان/69.
60- شعراء/89.
61- نساء/86.
62- حشر/23.
63- فراهیدی، العین، ج2، ص 258؛ راغب، المفردات، ج1، ص 547؛ قرشی، قاموس قرآن، ج5، ص 19؛ طریحی، مجمع البحرین، ج1، ص299؛ مصطفوی، التحقیق، ج8، ص181.
64- مائده/15.
65- بقره/237.
66- بقره/219.
67- آل عمران/134.
68- نساء/99.
69- آمدی، غررالحکم، ص 297.
70- صدوق، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج2، ص6.
71- فراهیدی، العین، ج 6، ص290؛ راغب اصفهانی، المفردات، ص 459؛ قرشی، قاموس قرآن، ج4، ص58؛ مصطفوی، التحقیق، ج6، ص 90.
72- آل عمران/103؛ توبه/109.
73- توبه/14؛ یونس/57؛ اسراء/82؛ فصّلت/44.
74- شعراء/80؛ نحل/69.
75- توبه/14؛ شعراء/80.
76- یونس/57؛ اسراء/82؛ فصّلت/44.
77- نحل/ 69.
78- شعراء/80.
79- کلینی، الکافی، ج 8، ص 88.
80- مجلسی، بحارالانوار، ج 59، ص 76.
81- نهج البلاغه، خطبه 108.
82- مجلسی، بحارالانوار، ج 59، ص 324؛ نوری، المستدرک الوسائل، ج16، ص369.
83- مدثر/4.
84- حقی بروسوی، روح البیان، ج10، ص 226.
85- متقی هندی، کنزالعمال، ج 9، ص 276.
86- کلینی، الکافی، ج 5، ص 567؛ حرّانی، تحف العقول، ص 442؛ مجلسی، بحارالانوار، ج75، ص335.
87- زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ج 5، ص106.
88- ابن شهر آشوب، مناقب، ج4، ص348؛ مجلسی، بحارالانوار، ج49، ص60.
89- انفال/60.
90- توبه/69؛ قصص/76.
91- هود/80.
92- فاطر/44؛ غافر/21؛ فصّلت/15؛ محمد/13.
93- انفال/60.
94- توبه/69؛ غافر/21؛ فصّلت/15؛ محمد/13.
95- هود/52.
96- نمل/33؛ قصص/76.
97- روم/54.
98- ذاریات/58.
99- تکویر/20؛ نجم/5.
100- هود/52.
101- انفال/52.
102- حج/40؛ حدید/25.
103- مجادله/21.
104- تکویر/20.
105- کلینی، الکافی، ج5، ص50؛ مجلسی، مرآة العقول، ج18، ص391.
106- انفال/49.
107- توبه/125.
108- نور/50.
109- احزاب/12.
110- احزاب/33.
111- محمد/20.
112- مدثر/31.
113- مدثر/31.
114- صدوق، الخصال، ج1، ص113؛ راوندی، الدعوات، ص171؛ مجلسی، بحارالانوار، ج78، ص 188.
115- صدوق، ثواب الاعمال، ص 193؛ طبرسی، مکارم الاخلاق، ص343؛ شعیری، جامع الاخبار، ص 163؛ دیلمی، اعلام الدین، ص 398؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 78، ص 183؛ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج2، ص401؛ حرّ عاملی، الفصول المهمة، ج3، ص295.
فعالی، محمد تقی، (1394) سبک زندگی رضوی (4) - بهداشت غذا و تغذیه، مشهد: بنیاد فرهنگی هنری امام رضا (علیه السلام)، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}