نویسنده: محمدهادی محمدی، شکوه حاجی نصرالله

 

گسترش آیین مانوی

دین مانوی در زمان زندگی او از باختر امپراتوری روم تا هند و از مرزهای چین تا عربستان منتشر شد. پس از مرگ مانی، اختلاف‌هایی در میان رهبران آیین مانوی، پدید آمد. فشار بر مانویان نیز بسیار بود. موبدان زردشتی با مانویان سختگیری می‌کردند و این آیین، کم و بیش پنهانی بود. سرانجام گروه‌های بزرگی از مانویان ایران را ترک کردند. آنان به آسیای میانه پناه بردند. مرکز دین مانویان تا سده‌ی دهم میلادی، بابل باقی ماند.
در سده‌ی ششم میلادی، مانویانِ فرارود، استقلال خود را اعلام داشتند. آنان فرقه‌ی مستقلی را تشکیل دادند. این فرقه از پیروی نهاد مرکزی آیین مانی، یعنی خلیفه‌ی بابِل، سرپیچی کردند. برخی از ساکنان بومی منطقه فرارود نیز پیرو دین مانی شدند. در سده‌ی هفتم میلادی، با پیروزی اسلام در ایران، آزار و اذّیت مانویان به طور موقّت کاهش یافت و گروه‌هایی از مانویان به ایران بازگشتند. امّا در دوران خلافت عبّاسیان، دوباره کشتار مانویان آغاز شد.

جامعه‌ی مانوی

جامعه‌ی مانوی به دو گروه گُزیدگان و نیوشاگان (شنوندگان) تقسیم می‌شد؛ همان‌طور که پیروان بودا به راهب و غیر راهب تقسیم می‌شوند. به بیانی دین مانوی و آیین بودایی از نظر سازمانی همسان‌اند.
گُزیدگان و نیوشاگان، هر کدام شیوه‌ی زندگی ویژه‌ی خود را داشتند و انتظاراتی که از آنان می‌رفت، یکسان نبود. گُزیدگان در دیرها زندگی می‌کردند. آنان فقط به امور دین می‌پرداختند و به سفر می‌رفتند تا دین را در چهار سوی جهان نشر دهند. آنان پیاده راه می‌رفتند و روزی یک بار، پس از فرا رسیدن شب، غذای گیاهی می‌خوردند.
در این آیین، فقط گُزیدگان، پس از مرگ امکان رفتن به بهشت نو را داشتند. نیوشاگان، توده‌ی پیروان آیین مانوی بودند. آنان برای گذران زندگی به کشاورزی می‌پرداختند و تنها اجازه‌ی یک بار ازدواج داشتند. آنان موظف به تأمین زندگی گُزیدگان نیز بودند؛ زیرا کار کردن و تأمین زندگی برای گُریدگان ناروا بود.
هر نیوشا امید داشت پس از هر بار مردن و تکرار زندگیش به شکل‌های گوناگون، سرانجام کمال آگاهی را به دست آورد و در گروه گُزیدگان قرار گیرد و به بهشت نو راه یابد.
در بالای جامعه‌ی مانوی، رهبر جای داشت. رهبر، جانشین مانی بود. پس از رهبر، پنج گروه بودند:
- دوازده آموزگار.
- هفتاد و دو اسقف (موبد).
- سیصد و شصت ارشد که زنان نیز به جمع آنان راه داشتند.
- نیوشاگان که توده‌ی عادی پیروان مانی بودند.
- گُزیدگان.
در میان گُزیدگان، گروه‌هایی چون دبیران و خروش خوانان (روضه خوانان) نیز وجود داشتند.
مانی بر این باور بود که آمیزش زن و مرد، سبب فزونی بی‌رویه‌ی نسل خواهد شد. فزونی نسل، با تحریک دیوان همراه است، زیرا با ادامه و افزایش نسل، اسارت نور در زندان تن ابدی می‌شود. بدین‌سان، گُزیدگان مانوی ازدواج نمی‌کردند. امّا این بدان معنا نبود که زن نمی‌توانست در حلقه‌ی مانویان درآید.

جهان روشنی در آیین مانی

در آغاز، بهشت روشنی در بالا و به هر سو گسترده بود، مگر از سوی پایین. در زیر جهان روشنی، دوزخ یا تاریکی جای داشت. پیش از آفرینش، دو نیروی نور و تاریکی بودند. آن‌ها همواره بوده‌اند و هستند و خواهند بود.
بهشت روشنی را کسی نیافریده است و از آغاز بوده و تا ابد نیز وجود خواهد داشت. پنج عنصری که گوهر بهشت روشنی را شکل می‌دهند، این عناصرند:
- فَروَهر
- باد (هوا)
- روشنی
- آب
- آتش
بر بهشت روشنی، پدربزرگی (زُروان) فرمان می‌راند. او خدا - پدری است که بر فراز همه‌ی ایزدان جای داشت. موجودات جاودانه یا ذرات نور در جهان روشنی، اُن‌هایند. این ذرات نور، نماد وجود پدربزرگی به شمار می‌آیند. ذرات نور، واسطه‌ی میان زُروان و جهان‌اند. علاوه بر آنان، ایزد بانویی به نام روح‌القدس نیز وجود دارد. به نظر می‌آید این ایزدبانو، همسر زُروان است.

جهان تاریکی در آیین مانی

جهان تاریکی یا دوزخ به پنج منطقه تقسیم شده است. هر یک از این پنج عنصر، تاریکی یکی از منطقه‌های دوزخ را ساخته است. جهان تاریکی، از عناصر ماده، هوای تاریک، تاریکی، زهر یا شوری و دود ساخته شده است. در پنج منطقه‌ی دوزخی، پنج گونه دیو، دیو دوپا، دیو چهارپا، دیو بالدار، دیو شنا کننده و دیو خزنده زندگی می‌کنند. از این دیوان، دو گونه وجود دارد: نر و ماده. دیوان نر و ماده به صورت ابدی با هوس و ستیزه‌گری زندگی می‌کنند. اهریمن یا شاهزاده‌ی تاریکی، فرمانروای جهان تاریکی است. اهریمن ویژگی‌های پنجگانه‌ی دیو، دیو (دو پا)، شیر (چهار پا)، عقاب (بال‌دار)، ماهی (شنا کننده) و اژدها (خزنده) را در خویش گِردآورده است. گاهی اهریمن نماد ماده شمرده می‌شود.
آن‌گاه اهریمن به طور اتّفاقی به مرز میان جهان تاریکی و روشنی (دوزخ و بهشت) رسید، جهان روشنی را دید، آرزوی داشتنش را کرد و بدان هجوم آورد. زُروان برای نگهداری جهان روشنی و برقرار داشتن آرامش ابدی آن در برابر هجوم اهریمن چه کرد؟ او جلوه‌های خویش - یعنی ایزدان مانوی - را به یاری کلام فراز آورد تا با نیروهای اهریمن در نبرد شوند.

ستیز نور و تاریکی

مانی بر این باور بود که از ستیز نور و ظلمت، جهان پدید می‌آید. روان نورانی است و تن ظلمانی. بدین‌سان، ارواح در کالبد ظلمانی زندانی‌اند و تنها پس از مرگ، از این قفس زمینی رها می‌شوند و به سوی خورشید می‌روند. با آن که سرانجام حکومت جاودانی نور برقرار می‌شود امّا در حال حاضر، تاریکی بر جهان چیره است. آری، جهان میدانگاه رنج و بیداد است.

آفرینش انسان

به گمان مانی، انسان در بنیاد، زاده‌ی تاریکی و ابزاری در چنگ نیروهای تاریکی برای ادامه ستیز با ایزدان نور است. نخستین مرد، گِهمُرد، زاده‌ی دیوی بود. نخستین زن نیز مُردیانه نام داشت که نور کم‌تری در او بود.
شهریار تاریکی (اهریمن) می‌خواست نور تا ابد در چنگ او باشد و دوران آمیختگی نور و تاریکی ادامه یابد. ایزدان نور هم بیکار ننشستند و در پی آگاهی و هدایت انسان برآمدند. نبرد نور و تاریکی بر سر انسان آغاز شد. انسان که زاده‌ی تاریکی بود، بسی رنج کشید. در تن او تنها پاره‌ای نور زندانی بود.
پاره نورِ زندانی تنِ انسانی، چون مروارید درون صدف خاکی می‌درخشید. این گوهر نورانی بایستی از این جهان مادی که همان تن انسان است، بیرون می‌آمد و به سرزمین روشنی رهسپار می‌شد. یکی از ایزدان به نام عیسای درخشان، ایزد رهایی بخش و آگاه کننده‌ی انسان، روی به انسان کرد و چگونگی بهشت روشنی، ایزدان، دوزخ، اهریمن و دیوان را باز گفت. او انسان نخستین را از مُردیانه ترساند و از او خواست که از مُردیانه (نخستین زن) دوری گزیند. امّا مُردیانه به تحریک و یاری دیوان، گِهمُرد (نخستین مرد) را فریب داد و گِهمُرد با مُردیانه هم آغوش شد. آن‌گاه مُردیانه پسری زایید. نام این پسر شیث بود. شیث بیش‌تر به پدر ماننده بود. مُردیانه از آمیزش با دیوان، فرزندانی گونه‌گون زایید تا اسارت نور را ابدی کند.
آن گاه گِهمُرد به توصیه‌ی عیسای روشنی، از درخت زندگی خورد. چه رخ داد؟ گِهمُرد آگاه شد. سپس گِهمُرد و فرزندانش به خاور، به سوی نور و حکمت ایزدی روانه شدند. آنان از این جهان خاکی دور شدند. نور درونشان پس از مرگ به ماه و خورشید و بهشت نو رفت.

انسان در آیین مانی

در آیین مانی، انسان‌ها از نسل همین گُهمرد و مُردیانه و فرزندان آنان به شماره می‌آیند. در برخی از انسان‌ها نور بیش‌تری هست. رسالت انسان در دوران آمیختگی نور و تاریکی چیست؟ وظیفه‌ی انسان رهاسازی نور زندانی از کالبد مادی است.

راه رستگاری فرد در آیین مانوی

نوری که روح انسان را می‌سازد، به روش مادی نجات‌پذیر نیست. نجات انسان، تنها از راه کوشش آگاهانه‌ی هر فرد برای پرهیزگاری ممکن است.
ایزد بهمن یا اندیشه‌ی بزرگ که اندامش پنج قدرت مغز است، پیامبرانی را می‌فرستد که شناخت را برای فرزندان انسان اَرمَغان می‌آورند. شناخت و اراده‌ی رهایی در فرد پدید می‌آید. امّا ماده (تاریکی) پیوسته می‌کوشید تا روح (نور) را در فراموشی نگاه دارد که آن را خواب مستانه خوانند. مانی این روح خفته را انسان کهن می‌خواند و روح بیدار را انسان نو نام می‌دهد. روح، روشنی است؛ روح خوب است. روح تنها بر اثر فراموشی و غفلت گناه می‌ورزد. آن‌گاه قدرت مقاومت در برابر روح تاریک را از دست می‌دهد. کفاره‌ی گناه، پشیمانی است. گناه تنها از راه بازیافتن آگاهی و تصمیم نیرومند جبران‌پذیر است. سرنوشت روح پس از مرگ، وابسته به زندگی فرد است. روح ممکن است بارها و بارها به این جهان بازگردد تا سرانجام شایستگی نجات یابد. چه هنگام روح نجات می‌یابد؟ نجات روح فقط بر اثر پرهیزگاری مطلق ممکن است. روح پس از مرگ به دیدار داور دادگر می‌رود. داور دادگر کردار روح را در دنیا می‌سنجد. پس از داوری، روح به کجا می‌رود؟ روح یا به بهشت نو می‌رود، یا به زندگی آمیخته از روشنی و تاریکی گذشته باز می‌آید، یا به دوزخ رهسپار می‌شود.

زنان در آیین مانی

زنان می‌توانستند در جامعه‌ی مانوی از مقامی بالا برخوردار باشند. در این آیین، هر کس که از شهوات دوری می‌جست، می‌توانست در شمار بلند پایگان مانوی درآید. بسیار زنان بودند که پارسایی گزیدند و در جمع گزیدگان قرار گرفتند.

پایان جهان در آیین مانوی

نشان پایان جهان چیست؟ نشان پایان جهان، نبرد بزرگ است. در نبرد بزرگ، همه با هم در ستیزند و ایمان برخاسته است. زیرا در آن زمان، روشنی و نور در جهان مادی بسیار ناچیز است.
در آن زمان، عیسی دوباره پدیدار می‌شود. آن‌گاه او کرسی داد را بر پا کرده، نیکوکار را از بدکار جدا می‌کند.
سرانجام، ایزدانی که زمین و آسمان‌ها را در سامان کنونی نگه داشته‌اند، بار سنگین خود را رها خواهند کرد.
بدین‌سان، هشت زمین پاره پاره و ده آسمان نیز گسیخته و متلاشی شود. همه ذراتِ کیهان به جوش و خروش درآید و زمانِ رستاخیز فرا رسد. امّا این پایان هستی نیست، بلکه پایان دوران آمیختگی است. در آن هنگام، دَد و درخت، آفرینده‌ی بالدار و آبزی و جانوران موذی از میان روند.
آتش بزرگ زبانه خواهد کشید. این آتش بیش از هزار سال دوام خواهد یافت. آن‌گاه همه‌ی پلیدی‌ها در آن بسوزند و نابود شوند و واپسین پاره‌های نور، آزاد خواهد شد و به بهشت نو خواهند رفت که خود واپسین ایزد نام دارد.
بهشت نو به بهشت روشنی پیوندد و همه نور یکپارچه شود. اهریمن به مغاک تاریکی خویش فرو شده، و در ته چاهی زندانی شود که روی آن سنگی به اندازه‌ی دنیا گذراند تا نتواند بیرون آید.
بار دیگر دوران زرّین جدایی، نور و تاریکی فرا رسد. در آن زمان، همه‌ی رستگاران با جامه‌ی نورانی و تاج روشنی بر سر، به دیدار پدر بزرگی یا زُروان بی‌کرانه درآیند. آن‌گاه رستگاران غرقه در نور، غرقه تماشای زُروان گردند.

عیسی در دین مانی

مانی به سه عیسی باور داشت:
1. عیسای درخشان، که همان خدای نجات بخش است.
2. عیسای رنجبر، که در آیین مانوی باختری به روح درد کشنده در ماده گفته می‌شود؛ روحی که چونان عیسای بردار کشیده شده است.
3. عیسی مسیح، پیامبر و پسر خدا.
مانی عیسی مسیح را پیامبر پیش از خود می‌دانست و خود را پیامبری می‌دانست که عیسی مسیح آمدنش را پیش‌بینی کرده بود.

آیین نیایش دین مانوی

مهم‌ترین آیین‌های مانوی برگزاری نماز، خواندن نیایش، روزه گرفتن و اقرار به گناهان و توبه بود. گُزیدگان هفت بار و نیوشاگان چهار بار در روز نماز می‌گزاردند. برای نماز در روز، روی به خورشید و در شب رو به ماه می‌ایستادند. در طی نماز، افزون بر یاد کردن هر یک از ایزدان، اتحاد چهارگانه‌ی ایزد روشنی، قدرت و خِرَد را نیز ستایش می‌کردند. در طی سال، پنج گونه روزه‌ی دو روزه داشتند. برگُزیده بایستی دو روز هفته روزهای مقدّس یکشنبه و دوشنبه روزه می‌گرفت.

آیین جشن بما یا تخت

در سی ام ماه روزه‌ی مانوی، جشن بما یا تخت برگزار می‌شد. این جشن، مهم‌ترین رویداد جامعه‌ی مانوی در طی سال بود. در جشن، کرسی بلندی در برابر آمدگان می‌گذاشتند. آن گاه تصویری از مانی پیامبر بر فراز کرسی بلند می‌نهادند که نشانه‌ی عُروج روح مانی پیامبر به بهشت نو بود.
هدف اصلی از برگزاری این جشن، یادآوری مرگ مانی بود. گمان بر این بود که مانی به شکل نامرئی در جشن حاضر می‌شد. ایام پیش از جشن بما، دوران روزه بود.

آیین عشای ربانی و مانویان

به نظر می‌آید یک گونه مراسم تعمید در آیین مانوی وجود داشته است. وجود آیین عشای ربانی در میان مانویان، امری حتمی است. این مراسم را برگُزیدگان اجرا می‌کردند. نیوشاگان فقط مسئول تهیه‌ی غذای روزانه‌ی برگزیدگان بودند که آن هم چیزی شبیه عشای ربانی مسیحیان بود. برگُزیده، غذا را پس از رفتن نیوشا می‌خورد و سپس نیایش می‌کرد. آن گاه چند قطره روغن زیتون بر سر خود می‌افشاند و اسامی چندی را می‌خواند. گمان بر این بود که با اجرای این آداب پس از خوردن غذا، ارواح پلید دفع می‌شوند.
بدین‌سان، ذرّات نور که در نباتات (نان) بودند، رها می‌شدند. با رهایی ذرات نور، عمل عشای ربانی مانوی‌ها صورت می‌پذیرفت.

اقرار بر گناهان در آیین مانی

نهاد توبه و اعتراف، یکی از مشخص‌ترین ویژگی‌های زندگی مذهبی مانوی بود. توبه در نگهداری دین مانوی، تأثیر جدی داشت.

هنر مانوی

استعدادهای هنری و ادبی مانی، به طرز شگفت‌آوری گوناگون بود. او در همه‌ی رشته‌های ادبیات خاور چیرگی داشت.
یکی از ویژگی‌های آیین مانوی، پرستش واقعی کتاب بود. مانی بر این باور بود که ادیان زمان او در بیش‌تر موارد به دلیل تفسیرهای گوناگون و تحریف‌ها، دچار نیستی شده‌اند. او برای این که آیین مانوی دچار این گونه فروپاشی نشود، تصمیم به ثبت آن گرفت. او هفت کتاب نوشت.
هفت اثر او به زبان آرامی خاوری زبان مادری مانی نوشته شده بود:
1. انجیل زنده
2. گنج زندگی
3. رسالات
4. رازان (اسرار)
5. غولان
6. نامه‌ها
7. نیایش‌ها
این کتاب‌ها با خط ظریف و زیبا نوشته و با تذهیب و تصاویر نیز تزیین شده بودند. هر هفت اثر را شخص مانی خطاطی و تصویرگری کرده بود. مانی در خطاطی و نقّاشی، مهارت فوق‌العاده‌ای داشت. کتاب دیگر مانی، یعنی شاپورگان، به زبان فارسی است. در این کتاب، مانی چکیده‌ای از باورهایش را برای شاپور ساسانی شرح داده است. کتاب دیگر مانی، کفالایا یا سخنرانی‌ها، مجموعه‌ی گفتارهای مانی است. در این کتاب پیشگویی‌هایی هم دیده می‌شود.

نگارگری مانی

مانی، نگارگر ماهری بود. او در مقام نگارگری زبردست، آموزه‌های عرفانی را بر پرده‌های شگفت‌انگیز نقش می‌زد. از قلم موی سحر‌آمیزش برای توصیف جهان روشنی و قلمرو تاریکی سود می‌برد. او کتابی به نام آردهنگ داشت که در فارسی ارتنگ و ارژنگ خوانده می‌شود. ارژنگ مانی، شرح نگارین اسطوره‌ی نور و تاریکی است. مانی برای آفریدن ارژنگ، یک سال در غاری مسکن گزید. سرانجام در پایان سال، از شکاف کوه بیرون آمد. در دستش طومارهای تصویری بود که همه را شگفت‌زده کرد.
نگارگری مانی برای چه بود؟ نگارگری ابزاری بود که مانی با آن به توجیه و تشریح اسطوره‌ی آفرینش می‌پرداخت. زیرا اسطوره‌ی آفرینش، پیچیده و نمادین بود. هدف مانی از نگارگری کتاب‌هایش این بود که درک پیام‌ها را برای دیگران ساده‌تر کند. بدین‌سان مانی برای گسترش آموزه‌های خود، راه قابل فهم و آسانِ کاربرد تصویر را برگزید تا نشانه‌ی برتری دینش بر دیگر دین‌ها باشد. در کتاب‌های مانی، پیوند بسیار نزدیکی بین نوشته و تصویر وجود دارد. کتاب‌های مانوی نه تنها با دقت نوشته و به زیبایی مصوّر می‌شدند، بلکه در دیگر موارد نیز به شکلی ممتاز فراهم می‌آمدند.
مکتب هنری‌ای که زمانی وابسته به آن بود، همان شیوه‌ی پارتی، یعنی نقّاشی دیواری دوره‌ی اشکانی است.
آثار باقی مانده‌ی مانوی، مربوط به دوران تبارنشین قبیله‌ی ترک ایغور است. زیرا آیین مانی، دین رسمی تبار ایغوری‌ها بود. بنابراین، کتاب‌های مانوی و نقّاشی‌های آن، هنر ویژه‌ی دربار ایغوری‌ها بوده که در آن دربار از اهمیّت ویژه برخوردار بوده است. هوای خشک آسیای مرکزی سبب سالم ماندن این آثار شد.
هیچ اثر دست نوشته‌ای از مانی باقی نمانده است. کتاب‌های باقی مانده مانوی را می‌توان از آنِ سده ششم یا هفتم میلادی یا پس از آن دانست.
در یکی از تصاویر بر جای مانده از هنرمندان مانوی، تصویر از برگزیدگان است که در غاری آن را یافته‌اند. در این تصویر، گرداگِرد سرِ کاهن بزرگ، هاله‌ای از قرص خورشیدو دور آن هلال ماه قرار دارد. بدون شک این تصویرِ مانی است. زیرا مانی در نزد ایغوری‌ها به عنوان خورشید - ماه - خدا پرستش می‌شد. چهره‌ی مانی در این تصویر، شبیه مردمان آسیای خاوری نشان داده شده است. بقیه‌ی شکل‌های این نقاشی، بسیار کوچک‌اند که نشان دهنده‌ی مقام پایین‌تر دیگران نسبت به تصویر مانی است. تصویر دیگری از برگُزیده‌ها در غاری دیگر به دست آمده که در آن چهره‌ی مانی شبیه مردمان آسیای باختری است.
بدن‌سان، در هر منطقه‌ی جغرافیایی، پیروان آیین مانوی، مانی را به شکل خود تصویر می‌کردند.

نفوذ بعدی هنری مانوی

هنر نقّاشی مانوی به نگارگری اسلامی راه یافته و بر آن تأثیر گذاشته است. زمینه‌های نگارگری‌ها اسلامی برخوردار از زمینه‌های توراتی یا انجیلی را باید خارج از هنر مسیحی جست و جو کرد. زیرا روش ارائه‌ی موضوع، چنان با سنّت‌های مسیحی بیگانه است که باید آن را نوعی انتقال از طریق آیین مانوی فرض کرد.
بدن تردید، هنر مانوی در ادامه‌ی بقای سنّت‌های هنری اشکانی - ساسانی در هنر اسلامی، نقش بسزایی داشته است.
منبع مقاله :
محمدی، محمد هادی و حاجی نصرالله، شکوه؛ (1390)، فراز و فرود از حمله‌ی اسکندر مقدونی تا پایان شاهنشاهی ساسانی ازمجموعه‌ی داستان فکر ایرانی (2)، تهران: نشر افق، چاپ چهارم