از نيروهاي ذهني خود استفاده کنيد

نويسنده:برايان تريسي
توانمنديهاي بالقوه اشخاص معمولي چونان اقيانوس عظيمي است که در آن کسي دريانوردي نکرده است، قاره جديدي است که هنوز کشف نشده است، دنياي پر از امکاناتي است که انتظار مي کشد تا از آن براي رسيدن به عظمت استفاده شود.
-برايان تريسي
هر تغييري در زندگي شما در نتيجه برخوردار شدن از ايده هاي جديد امکان پذير مي شود. ايده ها کليد آينده هستند. ايده ها در برگيرنده پاسخهاي حل مسائل و راههاي دستيابي به هدف هستند. بايد يک خالق ايده شويد تا بتوانيد پيوسته براي رو به رور شدن با تغييرات پيوسته و فرصتهايي که در پيرامون شما به وجود مي آيد، ايده هاي نو داشته باشيد.

به آينده نظر کنيد و به عقب بياييد

براي اينکه انديشه خود را تغيير بدهيد و به نقطه نظرهاي جديد برسيد، بايد تصويرسازي کنيد که مي خواهيد چه کسي بشويد، چه کاري را بکنيد و به کجا برسيد. هر کسي که مي تواند کار ارزشمندي در جهان بکند بايد رؤيا يا پنداره اي در سر داشته باشد.افراد موفق بر فراز آنچه در پيرامونشان وجود دارد به پرواز درمي آيند، به فراسوي محدوديتها و مسائل موجود مي روند و خود را در آينده مي بينند که به آن زندگي مورد علاقه خود دست يافته اند. شما هم بايد اين نوع
فکر کردن را تمرين کنيد.
براي رسيدن به پنداره ايده آل بايد پنج سال آينده خود را در نظر بگيريد و تصور کنيد که به همه خواسته هاي خود رسيده ايد.اگر به ايده آلهاي خود برسيد، زندگي تان از چه ويژگيهايي برخوردار خواهد بود؟ در کجا خواهيد بود؟ چه کسي با شما خواهد بود؟ چه کاري را انجام مي دهيد؟ درآمدتان چقدر است؟ و غيره و غيره.
آن گاه به امروز و شرايط جاري بازمي گرديد. به اقداماتي فکر مي کنيد که براي استفاده از فرصتهاي مطلوب مي توانيد انجام بدهيد تا بر موانع و مشکلات غلبه کنيد.اين طرز استفاده از انديشه خلاق است. اين گونه است که مي توانيد مسائل خود را حل کنيد، موانع ذهني را از ميان بر داريد و سريع تر به خواسته هاي خود برسيد.

استفاده از سه ذهن

شما با سه ذهن متفاوت به زندگي خود مي انديشيد و به آن شکل مي دهيد. اولين ذهن، ذهن هشيار يا خودآگاه شماست. از اين ذهن براي دريافت اطلاعات جديد استفاده مي کنيد. اين اطلاعات را با دانش فعلي خود مي سنجيد، با توجه به ارزشهاي آن، آن را تجزيه و تحليل مي کنيد و بعد تصميم مي گيريد که اقدامي صورت بدهيد يا ندهيد. اين ذهني است که با آن زندگي خود را هدايت مي کنيد. اين را اغلب ذهن عيني يا منطقي مي نامند.
ذهن دومي که از آن استفاده مي کنيد ذهن نيمه هشيار است. اين ذهن يک بانک عظيم آماري و اطلاعاتي است. اين را ذهن ذهني مي ناميم. نقش اين ذهن اين است که اعمال و رفتارتان را با خودانگاره ها و نيز نگرشها، باورها، هراسها و تعصبات شما تطبيق بدهد. ذهن نيمه هشيار دليل نمي آورد و منطق آرايي نمي کند، بلکه دستورات شما را اجرا مي نمايد.
ذهن نيمه هشيار هم چنين مسئول عملکرد کارهاي بدني شماست. اين ذهن
دستگاه عصبي خودمختار، ضربان قلب، سرعت تنفس، گوارش غذا، حافظه و چيزهايي از اين قبيل را کنترل مي کند. اين ذهن بسان يک کامپيوتر عظيم است، به قدري قدرتمند و دقيق است که مي تواند در هر ثانيه يک صد ميليون فرمان را پردازش کند.اين ذهن ميان صدها ماده شيميايي، در تمام مدت بيست و چهار ساعت، در ميلياردها سلول شما تعادلي به وجود مي آورد.
ذهن سوم، ذهن فراهشيار است.اين ذهن ارتباط شما با فراست لايتناهي را برقرار مي کند. اين ذهن در برگيرنده همه دانشهاي شماست و تمام جوابهاي مورد نيازتان را در اختيار شما قرار مي دهد. اين ذهن منبع همه الهامات، تصورات، شمها و شهودات است.در تمام مدت بيست و چهار ساعت فعال است و به شما جواب دقيق سؤالات يا مسائل موجود را مي دهد.داشتن هدفهاي واضح، تصاوير ذهني شفاف و تأييدهاي مثبت اين ذهن را فعال مي سازد.

سه آزاد کننده خلاقيت

سه عامل مهم براي آزاد کردن خلاقيت وجود دارد. مي توانيد در هر کاري که مي کنيد از آنها استفاده نماييد.اينها عبارت اند از:اول، هدفهاي کاملاً مطلوب؛ دوم، مسائل فشارآورنده؛و سوم، سؤالات دقيق و جهت دار. وقتي از همه اينها استفاده کنيد، به نقطه نظرهايي مي رسيد که شما را حيرت زده مي کند.
با استفاده از اين سه محرک ذهني ـ هدفها، مسائل و پرسشها ـ هر سه ذهن خود را به طور هم زمان فعال مي کنيد و در سطحي به مراتب بالاتر از اشخاص عادي ظاهر مي شويد.

هدفهاي کاملاً مطلوب

اولين عامل، هدفهاي کاملاً مطلوب است.دقيقاً بايد بدانيد که چه مي خواهيد، زماني را براي رسيدن به هدف خود مشخص سازيد. هدف بايد قابل اندازه گيري باشد و بعد برنامه اي براي دسترسي به آن مشخص سازيد. رابطه اي
ميان شدت داشتن علم و اطلاع از هدف و شمار ايده هايي که براي دستيابي به آن فراهم مي آوريد وجود دارد.
يکي از روشهاي قدرتمند هماهنگي بخشيدن به فعاليتهاي سه ذهن و فعال کردن نيروهاي خلاق اين است که هدفهاي خود را همه روزه صبحها به زمان حال ساده بنويسيد. بايد دقيقاً وانمود کنيد که به هدفهاي خود دست يافته ايد. بعد از نوشتن هر هدف، لحظاتي وقت بگذاريد و آن را طوري نگاه کنيد که انگار پيشاپيش به آن دست يافته ايد.هر هدف را در ذهن خود به گونه اي ببينيد که انگار وجود خارجي پيدا کرده است.بعد لبخندي بزنيد، آرام بگيريد و رها سازيد.
روش بازنويسي هدف در هر روز صبح، تصور کردن آنها، انگار که به تحقق پيوسته اند، و بعد رهاسازي آن به شکلي مطمئن و خاطر جمع، بخش مهمي از ايجاد تعادل ذهني آن چيزي است که مي خواهيد.
با استفاده از اين روش، به هدفهاي خود کمک مي کنيد تا به شکلي که آمادگي لازم براي آنها را داريد صورت تحقق پيدا کنند. با نوشتن و بازنويسي هدفهايتان، آنها را عميق و عميق تر به ذهن نيمه هشيار خود مي دهيد. و در نقطه اي ذهن فراهشيارتان را فعال مي سازيد. در اين زمان، مي توانيد اشخاص و موقعيتهايي را که شما را در رسيدن به خواسته هايتان کمک مي کنند، به خود جلب نماييد.

احساس آن را داشته باشيد

احساسات و عواظف حرف اول را مي زنند. هر چه با شدت بيشتري هدفي را جست و جو کنيد، به راحتي بيشتري تحقق پيدا مي کند. ترکيب کردن ايده هدف با احساس شديد يا هيجان شبيه به قدم گذاشتن روي پدال گاز توانمندي بالقوه شماست. ذهنتان سرعت پيدا مي کند تا نقطه نظرهايي براي رسيدن به هدفتان در اختيار شما قرار بدهد. هر چه براي رسيدن به خواسته خود مثبت تر، هيجان زده تر و مشتاق تر باشيد، ذهنتان به سرعت بيشتري آن را در زندگي شما تحقق مي بخشد.
به اين فکر کنيد که اگر به هدفتان برسيد، چه احساسي پيدا مي کنيد. آيا احساس افتخار، شادي، آسودگي خيال يا نشاط مي کنيد؟ اين احساس هر چه باشد، سعي کنيد حالا هم آن را احساس کنيد، انگار که به هدف خود دست يافته ايد.
اگر مي خواهيد پول بيشتري به دست آوريد و به سطح زندگي بالاتري برسيد، تصور کنيد که به اين خواسته خود دست يافته ايد. تصور کنيد چه احساسي خواهيد داشت. چشمان خود را ببنديد و اين احساس را تصور کنيد.
وقتي بتوانيد تصوير ذهني روشن هدفتان را با همان احساسي که در صورت دست يافتن به هدف پيدا مي کنيد ترکيب نماييد، نيروهاي متعالي تر ذهن خود را فعال مي کنيد. نيروهاي خلاقه ذهن را به کار مي اندازيد، به بينش و بصيرتي دست پيدا مي کنيد تا از آن براي رسيدن به هدفتان با سرعتي به مراتب بيشتر استفاده کنيد.

مسائل در حکم فرصتهاي مناسب

عامل دومي که خلاقيت شما را آزاد مي کند و ذهن مثبت شما را فعال مي سازد، مسائل فشارآورنده هستند.تنها وقتي فشار مسائل را تجربه کنيد، انگيزه اي پيدا مي کنيد که از ذهن خود به بهترين شکل استفاده نماييد.
اغلب اشخاص ماهيت مسائل را درک نمي کنند. مسائل بخش طبيعي و نرمال از زندگي هستند. اينها امر ناچار و اجتناب ناپذير هستند.حتي وقتي بيشترين و بهترين تلاش خود را مي کنيد، باز هم با مسائلي رو به رو مي گرديد.
در برخورد با مسئله به تنها بخشي از آن که کنترل داريد، پاسخ و واکنش خودتان به مسئله است. اشخاص مؤثر و موفق با مسائل برخورد مثبت و سازنده مي کنند.
مسائل در انواع و اقسام خود بهترين کيفيات شما را به ميان مي کشند. به شما قدرت مي بخشند. هر چه مسائل شما جدي تر باشد، و هر چه احساسات بيشتري
را براي حل اين مسائل به کار بگيريد، خلاق تر مي شويد.هر بار که مسئله اي را به شکل سازنده حل و فصل مي کنيد، با فراست تر و مؤثرتر مي شويد و در نتيجه براي حل مسائل پيچيده تر آماده مي گرديد.

روي کاغذ فکر کنيد

راهي براي افزايش توانمندي حل مسائل و آزاد کردن خلاقيت اين است که روي کاغذ فکر کنيد. لحظاتي وقت بگذاريد و از خود بپرسيد: «مسئله اصلي کدام است؟»بعد جواب را روي کاغذ به شکلي که مسئله را به خوبي بيان کند، بنويسيد.
بعد بپرسيد:«ديگر چه مسئله اي وجود دارد؟»مراقب مسئله اي که تنها يک تعريف داشته باشد، باشيد.بدترين کاري که مي توانيد بکنيد اين است که مسئله اشتباهي را حل کنيد.هر چه يک مسئله را در ابعاد وسيع تري توضيح بدهيد، بيشتر امکان حل آن مسئله فراهم مي آيد.
همه مشکلات، موانع، چالشها يا عواملي که مانع از آن مي شوند به خواسته تان برسيد، بايد تعريف شوند و به شکل مکتوب درآيند.همان طور که در علم پزشکي مي گويند، تشخيص درست، نيمي از درمان است.
گاه وقتي مي خواهيد مسئله اي را تعريف کنيد، به اين نتيجه مي رسيد که يک مسئله نيست، بلکه خوشه اي از مسائل است. يعني يک مسئله ي بزرگ است که اطراف آن را مسائل کوچک تري احاطه کرده است. اغلب مسائل، از مجموعه مسائل کوچک تري تشکيل مي شوند. در اغلب موارد، قبل از اينکه مسائل کوچک تر حل شوند بايد مسئله اصلي حل شود.

هدفها صرفاً مسئله هستند

هدفي که هنوز به آن دست نيافته ايد، صرفاً يک مسئله است که هنوز آن را حل نکرده ايد.به همين دليل است که مي گويند موفقيت توانايي حل مسائل است.اگر
به آن اندازه اي که مي خواهيد درآمد نداريد، اين يک مسئله هنوز حل نشده است.اگر از سلامتي جسماني مورد نظرتان فاصله داريد، اين هم مسئله اي است که بايد آن را حل کنيد. مانعي که ميان شما و هدفتان وجود دارد، صرفاً مسئله اي است که دنبال راه حل مي گردد. هر محدوديت که ميان شما و موفقيت شما حايل است، مسئله اي است که دنبال راه حل مي گردد.

شرح شغل شما

اگر از شما بپرسم براي امرار معاش چه مي کنيد، شما نام سمت جاري خود و يا شرح شغلتان را به من مي گوييد. اما عنوان شغلي شما هر چه باشد، شما مسئله حل کن هستيد. اين کاري است که در تمام مدت روز انجام مي دهيد. اين توانمندي اي است که از شما شخصي ارزشمند مي سازد. شما يک حلال مسئله حرفه اي هستيد. موفقيت شما در شغلتان بستگي به اين دارد که با چه درجه اي از اثربخشي مسائل و مشکلات را حل مي کنيد.
هرگز از مسائل کاري تان شکايت نکنيد. شما بايد سپاسگزار اين مسائل باشيد.اگر در کارتان هيچ مسئله اي نمي داشتيد، شغلي هم نداشتيد. وقتي اشخاص نمي توانند مسائل کاري خود را حل کنند، به سرعت جاي خود را به کساني مي دهند که بتوانند اين مسائل را حل و فصل کنند. وقتي شما يک حلال مسئله عالي شويد، به سرعت ارتقاي رتبه پيدا مي کنيد تا مسائل بيشتري را حل و فصل کنيد.
از حالا به بعد خود را يک مسئله حل کن بدانيد. تنها سؤالي که در اينجا مطرح مي شود اين است:تا چه اندازه در حل مسئله تبحر داريد؟ هدف شما بايد اين باشد که در حل کردن مسائل، در سطح عالي قرار بگيريد.

سؤالات دقيق بپرسيد

سومين روش براي فعال کردن خلاقيت طرح سؤالات دقيق و جهت دار
است.سؤالات بجا با کلمات و جملات عالي، ذهن شما را فعال مي سازد.
براي اينکه از نيروي خلاق خود استفاده کنيد، بايد از خود سؤالات جدي بپرسيد، و بعد جوابهايتان را مورد سؤال قرار بدهيد.
آيا مبحث انديشيدن از مبدأ صفر را به خاطر داريد؟ از خود بپرسيد: «اگر حالا اين کار را نمي کردم، آيا با توجه به علم و اطلاعي که امروز دارم اين کار را انجام مي دادم؟»
گاه پاسخ شما به بزرگ ترين مسئله اي که داريد اين است که به آن برنامه ادامه ندهيد.اگر اقدام مفيدي صورت نمي گيرد، گاه هوشمندانه ترين کاري که مي توانيد بکنيد اين است که اقدام بخصوصي را متوقف سازيد. هميشه از خود سؤال کنيد:«ساده ترين و مستقيم ترين راه حل اين مسئله کدام است؟»

شفافيت و وضوح در حکم همه چيز است

سؤالات ديگري هم براي کمک به آزاد کردن نيروهاي خلاق وجود دارند و از جمله آنها اينکه:«قرار است چه کار کنم؟» به جوابي که به اين سؤال مي دهيد کاملاً توجه داشته باشيد.
هرگاه احساس مي کنيد براي رسيدن به هدفي با مقاومت رو به رو هستيد، از خود بپرسيد: «چگونه مي خواهم اين کار را بکنم؟» و «آيا ممکن است راه بهتري وجود داشته باشد؟» بي جهت شيفته و شيداي روشهاي جاري خود نشويد.
فرضيه هاي شما کدام هستند؟ فرضيه هاي مسلم و ناهشيار شما کدام هستند؟ الکس مکنزي مي گويد:«فرضيه هاي اشتباه ريشه تمامي شکستها و ناکاميهاست.»

مسئله واقعي

من اغلب با شرکتهايي کار مي کنم که مي خواهند کالا يا خدمت جديدي را روانه بازار کنند و در بازار با مشکلاتي مواجه هستند.وقتي مسائل کاري آنها را
بررسي مي کنيم، فهرست مطلوبي در زمينه هاي تبليغات، کارکنان، فروش، توزيع، تحويل و خدمات ارائه مي دهند. اما در اغلب موارد، مسئله اصلي آنها اين است که فروش به اندازه کافي ندارند.
بعد از آنها سه سؤال مي کنم. شما هم وقتي مي خواهيد کالا يا خدمتي را در بازار بفروشيد، بايد اين سؤالات را از خود بپرسيد.
سؤال اول اين است:«آيا بازاري وجود دارد؟» آيا کساني هستند که بخواهند و در ضمن بتوانند در شرايط رقابت با کالاهاي مشابه، کالاي مرا خريداري کنند؟ بسياري از اشخاص کارشان را بدون توجه به اين نکته شروع مي کنند که جلب و جذب کردن مشتري تا چه اندازه دشوار است.
اگر جواب شما آري است، اگر فکر مي کنيد کساني هستند که مايل به خريد کالاي شما باشند، اين سؤال مطرح مي شود:«آيا بازار به اندازه کافي بزرگ است؟»بسياري از کالاها و خدمات خوب و ارزشمند هستند، اما برايشان بازار به اندازه کافي بزرگ وجود ندارد. اگر اين طور باشد، موارد بهتر و مفيدتري براي استفاده از پولتان وجود دارد.

چرا شرکتها شکست مي خورند

خيلي ها ورشکست مي شوند زيرا بازار به اندازه کافي وسيع و بزرگ نيست که تلاش و زحمت توليد را جوابگو باشد.هر سرمايه گذاري با سرمايه گذاريهاي احتمالي ديگر بايد مقايسه شود. شايد راه بهتري براي سرمايه گذاري پولتان وجود داشته باشد.
اين اصل درمورد شخص شما هم کاربرد دارد.کار شما اين است که خودتان را سرمايه گذاري کنيد، به طوري که بيشترين بازدهي را در قبال انرژي خود به دست آوريد.شما زندگي و زمان خود را به هزاران شکل مختلف مي توانيد صرف کنيد. شما ارزشمندترين منبع خود هستيد. و هميشه بايد اين منبع را جايي سرمايه گذاري کنيد که بيشترين بازدهي را به شما بدهد.
سومين سؤالي که مي پرسم اين است:«اگر بازاري وجود دارد و اين بازار به اندازه کافي بزرگ است، آيا اين بازار به قدر کافي از تمرکزي برخوردار است که بتوانيد در آن اقدام به تبليغات فروش کنيد؟»
ممکن است براي شما بازاري وجود داشته باشد، اين بازار به اندازه کافي بزرگ باشد، اما بازار به قدري پراکنده باشد که نتوانيد به طرز مطلوب کالاي خود را به فروش برسانيد.

محدوديتها را در نظر بگيريد

روش مناسبي براي آزاد کردن نيروهاي خلاق براي رسيدن به راه حل مسئله استفاده از «نظريه محدوديتها»است.براساس اين قانون، در هر فرايند يا فعاليتي عامل محدود کننده اي وجود دارد. تنگناها و محدوديتهايي وجود دارند که سرعت کار شما را مشخص مي سازند. شناسايي اين محدوديتها در محيط اغلب به شما کمک مي کند تا براي از ميان برداشتن آنها اقدام کنيد.
براي مثال، فرض کنيم که مي خواهيد درآمد خود رادر سه تا پنج سال آينده دو برابر کنيد. براي اطلاع از محدوديتهايي که در اين خصوص وجود دارد از خود بپرسيد:«چرا همين حالا درآمد من دو برابر نيست؟»
با خود صادق باشيد.چرا شما پيشاپيش دو برابر درآمد امروز را به دست نمي آوريد؟ چه عاملي مانع اين کار است؟ از جمع همه مشکلات و محدوديتها، کدام محدوديت از همه مهم تر است و مانع از آن مي شود که به هدف خود برسيد؟

از قانون 80 به 20 استفاده کنيد

به نظر مي رسد بتوانيد از قانون 80 به 20 در مورد محدوديتها هم به طرزي استفاده کنيد.در اين مفهوم، اين قانون مي گويد 80 درصد محدوديتهايي که مانع از پيشرفت شما مي شوند، در درون شما قرار دارند. اين محدوديتها مربوط به شما هستند و کاري به شرايط و محيط ندارند.
تنها 20 درصد عواملي که شما را به عقب نگه مي دارند در دنياي بيرون از شما وجود دارند. اغلب اشخاص فکر مي کنند موانع و مشکلاتي که با آن رو به رو هستند جنبه بيروني و محيطي دارند. اما اغلب اين طور نيست. اغلب دلايلي که مانع از آن مي شوند نتوانيد به سرعت حرکت کنيد، نداشتن مهارت، توانمندي و کيفيات مطلوب است.

درآمد خود را دو برابر کنيد

فرض کنيم که در کار فروش هستيد.مي خواهيد در فاصله سه تا پنج سال آينده درآمد خود را به دو برابر افزايش بدهيد. اولين مانع و محدوديتي که بايد به آن توجه کنيد ميزان کالا يا خدماتي است که مي توانيد بفروشيد. اگر بتوانيد در اينجا کاري صورت دهيد، مي توانيد به هدف خود برسيد.
پس از شناسايي اين محدوديت عمده، از خودتان سؤال کنيد:«چه محدوديتي در اين زمينه وجود دارد؟» مسئله بعدي ممکن است تعداد مشترياني باشد که مي توانيد پيدا کنيد. اگر بتوانيد به تعداد کافي با مشتريان صحبت کنيد، امکان اينکه به هدف برسيد وجود دارد.
آن گاه از خود بپرسيد که چه عواملي اين محدوديت را به وجود مي آورند؟ در اينجا ممکن است به اين نتيجه برسيد که بازار با کمبود مشتري رو به رو نيست، بلکه اين شما هستيد که نمي توانيد به اندازه کافي مشتري پيدا کنيد.

به اطراف خود نگاه کنيد

راهي براي اطلاع از اين مطلب که آيا محدوديت دروني يا بيروني است اين است که به پيرامون خود نگاه کنيد و ببينيد آيا اشخاص ديگري هم وجود دارند که کار شما را مي کنند.آيا کساني وجود دارند که در ازاي کار مشابه شما، دو برابر شما عايد خود مي سازند؟ اگر کساني وجود دارند که دو برابر شما درآمد دارند، بدانيد که مشکل بيروني نيست، بلکه دروني است.

موانع را آزاد کنيد

وقتي به طور منظم موانع را از ميان برمي داريد، تواناييهاي خلاق خود را متوجه ذهنتان مي کنيد. انگار که در اتاق تاريکي چراغي روشن کرده ايد.
وقتي براي خود هدفهاي واضحي در نظر مي گيريد و با اشتياق براي دستيابي به آنها اقدام مي کنيد، ذهن خلاق خود را فعال مي سازيد. وقتي هدفها و مسائل را با هم ترکيب مي کنيد، به نقطه نظرهاي جديد مي رسيد. وقتي ازخود سؤالات جهت دار مي پرسيد و اين گونه انديشه خود را فعال مي سازيد، در هر موقعيتي به شرايط بهتري برمي خوريد. و وقتي مانع اساسي بر سر کارتان را شناسايي نموديد، مانند يک نابغه عمل مي کنيد و خود را در مسير موفقيتهاي بزرگ قرار مي دهيد.

از همه هوش و فراست خود استفاده کنيد

دست کم با 10 نوع هوش رو به رو هستيد. اين مطلبي است که هووارد گارنر در دانشگاه هاروارد، و چارلز هندي در انگليس به آن اشاره کرده اند.در تمام مدتي که درس مي خوانديد، صرفاً براساس توانمنديهاي کلامي و هوش رياضي آزمون مي شديد.اما بررسيهاي صورت گرفته در چند سال گذشته نشان مي دهند که شما داراي انواع هوش هستيد که مي توانند از شما يک نابغه بسازند.قبل از هر کار بايد هوش غالب خود را پيدا کنيد و بعد از اين هوش در زمينه هاي مختلف استفاده نماييد.

هوش کلامي

اولين هوش شما هوش کلامي است. اين توانايي صحبت کردن و احاطه شما بر زبان را مي رساند. توانايي استفاده درست از زبان رابطه نزديکي با موفقيت در همه زمينه هايي دارد که بايد با ديگران ارتباط برقرار سازيد. در هر جامعه اي،
رابطه مستقيمي ميان سليس صحبت کردن و درآمد وجود دارد. با يادگيري بهتر صبحت کردن، مي توانيد بر شمار مشتريان خود بيفزاييد.
هر کلمه در واقع ابزاري براي ابراز انديشه است. هر چه کلمات بيشتري بدانيد، و هر چه کلام بيشتري را درک کنيد، ايده ها و انديشه هاي پيچيده بيشتري را شکل مي دهيد. هر چه فرهنگ لغات شما بهتر باشد، ديگران برايتان ارج و قرب بيشتري قائل مي شوند. به همين دليل است که مهارتهاي کلامي شما معيار اصلي هوش و فراست شماست.

هوش رياضي

دومين معيار اندازه گيري بهره هوشي، هوش رياضي است. اين توانايي شما را براي استفاده از اعداد، جمع و تفريق و ضرب و تقسيم نشان مي دهد. در کار تجارت، اين ميزان توانايي شما را در خواندن صورتحسابهاي مالي مشخص مي سازد. هر چه درباره قيمتها، هزينه ها، مخارج و نسبتهاي مالي علم و اطلاع بيشتري داشته باشيد، تصميمات بهتري مي توانيد بگيريد و ارزشمندتر مي شويد.
خيلي ها فکر مي کنند که توانمندي رياضي ندارند و به همين جهت سعي مي کنند در هر جا که پاي آمار و ارقام به ميان مي آيد، از آنجا فاصله بگيرند. اگر قرار باشد هدف شما رسيدن به استقلال مالي باشد، اين کمبود مي تواند به شما لطمه جبران ناپذير بزند.

هوش فيزيکي

سومين زمينه تأثيرگذار براي رسيدن به نبوغ، هوش فيزيکي است. اين هوش و فراستي است که قهرمانان بزرگ ورزشي از آن بهره فراوان دارند. ممکن است دانش آموزي در مدرسه در زمينه هوش رياضي و کلامي با کمبود رو به رو گردد، اما يک ورزشکار عالي بشود. هر چند اين توانمندي روي برگه گزارش کارکرد
دانش آموز در مدرسه نشان داده نمي شود.
خيلي ها با تصور اينکه در ورزش يا برخي از فعاليتهاي جسماني استعداد ندارند، خودشان را ارزان مي فروشند. خبر خوش اين است که با تعليم مؤثر و تمرين کافي مي توانيد در انواعي از ورزشها به خوبي ظاهر شويد. همه چيز بستگي به ميل و خواسته شما دارد. شما از توانمندي جسماني به مراتب بيشتر از حدي که تصور مي کنيد، برخورداريد.

هوش موسيقي

چهارمين هوش شما مي تواند هوش موسيقي باشد. ممکن است موزارت يا بتهوون در ورزش يا درس مدرسه ضعيف ظاهر شوند و با اين حال بتوانند بهترين آهنگهاي ممکن را بسرايند. بسياري از موسيقيدانها و آوازخوانان در مدرسه موفق نبودند، اما در موسيقي به موفقيت رسيدند.

هوش ديداري ـ فضايي

پنجمين هوش، هوش ديداري ـ فضايي است. اين توانايي شما را در ديدن و خلق اشکال، حالتها و انگاره ها نشان مي دهد. يک آرشيتکت، يک مهندس، يک نقاش، اغلب از هوش ديداري ـ فضايي قابل توجه برخوردارند.
براي مثال، يک آرشيتکت ممکن است نقشه را ابتدا در ذهن خود ببيند و بعد آن را روي کاغذ ترسيم کند.
از اين هوش مي توانيد براي مجسم کردن و ديدن هدفها در ذهن استفاده نماييد. اين هوش را مي توانيد با تمرين افزايش دهيد.

هوش ميان فردي

ششمين هوش، هوش ميان فردي است. اين هوشي است که در اغلب جوامع مترقي طالب و خريدار فراوان دارد. اين هوش توانمندي برقراري ارتباط،
مذاکره، نفوذ کردن و متقاعد نمودن ديگران را نشان مي دهد. نشانه هاي اين هوش داشتن حساسيت فراوان براي انديشه ها، احساسات، انگيزه ها و اميال ديگران است. مديران موفق، رهبران گروهها و حتي افسران ارتشي اغلب از هوش ميان فردي زياد برخوردارند.
کساني که بتوانند ديگران را به خريد تشويق و متقاعد کنند اغلب از هوش ميان فردي فراوان بهره دارند و بدين لحاظ طالب فراوان دارند.

هوش درون شخصي

هفتمين نوع هوش، هوش درون شخصي است. اين هوش ميزان توانمندي شما را براي آگاه شدن از خود، اينکه چه کسي هستيد و چه کسي نيستيد، مشخص مي سازد.با اين هوش دقيقاً مي دانيد که چه مي خواهيد و چه نمي خواهيد. مي توانيد براي خود هدفهايي در نظر بگيريد و براي تحقق آنها برنامه ريزي کنيد. هر چه ميزان خودآگاهي شما بيشتر باشد، بيشتر مي توانيد خودتان را درک کنيد. هر چه بهتر خودتان را درک کنيد، خودپذيري بيشتري به دست مي آوريد.هر چه خود پذيري بيشتري به دست آوريد، بيشتر خودتان را دوست مي داريد و به خود احترام مي گذاريد. هوش درون شخصي براي داشتن زندگي موفق بسيار مهم است. اين هوش را مي توانيد با تمرين تقويت کنيد.

هوش کارفرمايي

هشتمين نوع هوش، هوش کارفرمايي است. اين توانايي شما را در ديدن فرصتهاي بازاري و آن گاه استفاده از منابع مختلف براي توليد کالاها و خدماتي که بتواند در بازار به فروش رود را مشخص مي سازد.
اغلب ميليونرهاي خودساخته و بسياري از ميلياردرهاي خودساخته از صفر شروع کردند و با استفاده از هوش کارفرمايي توانستند به موفقيتهاي عظيم دست پيدا کنند.

هوش شهودي

نهمين نوع هوش، هوش شهودي است.اين توانايي حس کردن درست بودن يا نبودن يک موقعيت است. به کمک اين هوش مي توانيد ديگران را به سرعت و دقت داوري کنيد
خيلي ها به راحتي شخصيتها و منشهاي ديگران را ارزيابي مي کنند و در عرض چند ثانيه ملاقات با اشخاص، علم و اطلاع فراواني از آنها به دست مي آورند.
شم زنان بيش از شم مردان مورد توجه قرار مي گيرد. اما وقتي مردان و زنان در آزمون اندازه گيري هوش شهودي شرکت مي کنند، هر دو در يک حد ظاهر مي شوند.اما چرا و چگونه است که به شم زنان تا اين حد توجه مي شود؟ علتش اين است که زنان بيش از مردان به شم و شهود خود گوش فرا مي دهند و براي آنها ارزش قائل مي شوند.
خوشبختانه، هوش شهودي مادرزادي است، اما مي توان آن را با تمرين بهتر کرد. هر چه بيشتر به شم خود گوش بدهيد و از آن استفاده کنيد، دقيق تر مي شود.هر چه به شم خود بيشتر توجه کنيد، بهتر مي توانيد از آن بهره بگيريد.جين پاندر، نويسنده مي گويد:«زن و مرد زماني شروع به عالي شدن مي کنند که به نداي درون خود توجه مي نمايند.»

هوش انتزاعي

دهمين هوش شما، هوش انتزاعي و مجرد است.اين نوع هوشي بود که اينشتين از آن بهره فراوان داشت. اينشتين توانست خود را سوار بر يک شعاع نور ببيند و در نتيجه آن نظريه نسبيت را بيان کند، و اين قانون علم فيزيک را متحول ساخت.
اغلب اتفاق مي افتد که در زندگي به يک ايده يا تصوير ناگهاني پي مي بريد که عوامل متعددي را به شکل جديدي ارائه مي دهند. اين کار مي تواند ايده جديدي
در فعاليت اقتصادي به دست دهد. به عنوان مثال، مي توان به رِي کراک اشاره کرد که به بررسي روشهاي توليد انبوه همبرگر و سيب زميني سرخ کرده توجه کرد و نتيجه آن شکل گيري همبرگر مک دونالد بود. اين گونه بود که شرکت 30,000 واحدي مک دونالد صورت خارجي پيدا کرد.

هوشهاي شما از شما انساني منحصر به فرد مي سازند

ترکيب هوشهاي شما از شما يک نابغه بالقوه مي سازند و سبب مي شوند با تمام اشخاصي که تاکنون زندگي کرده اند متفاوت باشيد. درباره خود اين گونه فکر کنيد:تصور کنيد که اين ده هوش يک رقم ده عددي از صفر تا نُه را به وجود مي آورند.اگرهرشهر بزرگ را در نظر بگيريد، مي بينيد که صدها هزار نفر از مردم با شماره تلفنهاي مختلف در آن زندگي مي کنند. همه تلفنها از يک کد منطقه اي و بعد يک عدد هفت رقمي تشکيل مي شوند.
اگر به هر يک از هوشهاي ده گانه خود امتيازي ميان صفر و نُه بدهيد، به يک عدد 10 رقمي مي رسيد که فراست شما را اندازه مي گيرد. اين درواقع شماره تلفن هوشي شماست. عددي که هوش شما را بيان مي کند با عدد ساير انسانها متفاوت است. مانند دي ان اِي، احتمال اينکه شخص ديگري از عدد هوشي شما برخوردار باشد ميلياردها به يک است.

استفاده از ذهن خارق العاده

با رشد و بسط دادن ترکيبات منحصر به فرد هوشي خود، مي توانيد به سطحي عالي برسيد.ابتدا بايد هوشهاي خود را ارزيابي کنيد و بعد در هر کدام به خود امتيازي بدهيد.بعد بايد ببينيد در چه زمينه اي بيشترين امتياز را داريد. بايد ببينيد از کدام يک از اينها در گذشته با موفقيت بيشتر استفاده کرده ايد. بعد بايد به پيرامون خود نگاه کنيد و ببينيد با توجه به ترکيب هوشي خود چه مي توانيد بکنيد که بيشترين موفقيت را به دست آوريد.

سه روش يادگيري

سه طريق براي يادگيري در اختيار داريد: شنيداري، ديداري و لمسي. به عبارت ديگر، مي توانيد با گوش دادن، ديدن و يا احساس کردن مطالب را بياموزيد. همه ي اشخاص از ترکيبي از اين سه براي يادگيري استفاده مي کنند، اما در ضمن هر کس يک روش را بيشتر ترجيح مي دهد.

يادگيرنده ديداري

ديداريها دوست دارند که اشيا را پيش روي خود تماشا کنند. آنها با چشمان خود اطلاعات را پردازش مي کنند.قدرت ديد عالي دارند. اگر به اين اشخاص اطلاعات کلامي درباره وضع بازرگاني شرکت بدهيد، از شما مي پرسند:«آيا اينها را به شکل مکتوب نداريد؟»
اين اشخاص در خواندن مهارت دارند. وقتي با آنها مطلبي را که در يک نشريه چاپ شده است در ميان مي گذاريد، مي خواهند آن نشريه را به آنها بدهيد تا آن را بخوانند. اين اشخاص در ضمن از گرفتن عکس خوششان مي آيد.ترجيح مي دهند به جاي حرف زدن درباره اشيا، آنها را ببينند.ديداريها 50 درصد مردم را تشکيل مي دهند.

ياد گيرنده شنيداري

يادگيرنده شنيداري دوست دارد به صحبت ديگران گوش بدهد. از گوش دادن به نوارهاي آموزشي لذت مي برد. موسيقي و سخنرانيها را دوست دارد، و از شکت در همايشها استقبال مي کند. اين اشخاص دوست دارند که مطالب برايشان توضيح داده شود. اگر به آنها گزارش کتبي بدهيد، نگاهي به آن مي اندازند و مي پرسند:«خوب، در اين گزارش چه نوشته شده است؟» شنيداريها 40 درصد جامعه را تشکيل مي دهند.

يادگيري با انجام دادن

سومين سبک ترجيحي يادگيري از نوع لمسي است. به عبارت ديگر، با انجام دادن و لمس کردن مطالب را مي آموزيد. براي لمسيها نشستن در يک گوشه دشوار است. آنها دوست دارند که فعال باشند، مي خواهند چيزها را امتحان کنند.اغلب به نوشته ها و دستورالعملهاي شنيداري کاري ندارند.
اين اشخاص را در زمينه هايي که به مهارت دستي احتياج دارند، مي بينيد، به عنوان مثال، مي توان به نجاري، مکانيکي، ساختمان سازي و يا حتي راندن اتومبيل و کاميون اشاره کرد.

شما به واقع منحصر به فرد هستيد

ترجيح شما براي يادگيري و رو به رو شدن با جهان کدام است؟ مهم اين است کاري که در بيرون مي کنيد با آنچه در دورن شما وجود دارد هماهنگ باشد. وقتي هوش غالب خود را با روش ترجيحي يادگيري خود همراه مي کنيد، در شرايطي قرار مي گيريد که مي توانيد در زندگي به موفقيتهاي بزرگ برسيد.

موانع ذهني خود را بر طرف سازيد

به دو روش مي توانيد قدرت ذهن خود را آزاد کنيد و به ايده هاي ذهني بيشتري براي دستيابي به هدفهاي خود برسيد. اين روشها را «سيال سازي ذهن شخصي»و «سيال سازي ذهن گروهي» نام داده ايم. اولي شما را به طور شخصي ثروتمند و غني مي کند، و دومي به شما امکان مي دهد که از ايده ها و نقطه نظرهاي ديگران برخوردار گرديد.بسياري از ميليونرهاي خودساخته از اين روشها استفاده مي کنند.

سيال سازي ذهن شخصي به منظور به دست آوردن ايده

فرايند سيال سازي ذهن شخصي اغلب «روش 20 ايده اي» ناميده مي شود. اين روش به قدري قدرتمند است که وقتي از آن استفاده مي کنيد، زندگي تان متحول مي شود. من اين را به دهها هزار نفر آموزش داده ام. هر کس از آن استفاده مي کند سود سرشار مي برد.
روش بسيار ساده است و به همين دليل تا اين حد قدرتمند مي باشد. به تنها چيزي که احتياج داريد يک قلم و کاغذ است. در بالاي صفحه، مسئله موجود و يا هدف خود را به شکل سؤالي بنويسيد.
فرض کنيم مي خواهيد در مدت دو سال بعدي درآمد خود را به دو برابر افزايش دهيد. اين خواسته را به شکل سؤال مشخصي بنويسيد. هر چه سؤال خاص تر باشد، ذهن شما بيشتر مي تواند روي آن دقيق شود و جوابهاي بهتري به دست آوريد.
بنابراين به جاي اينکه بنويسيد:«چگونه مي توانم پول بيشتري به دست آورم؟»، بايد بنويسيد:«چه مي توانم بکنم که درمدت 24 ماه آينده درآمدم را به دو برابر افزايش بدهم؟» به خاطر داشته باشيد که اين سؤال را بر بالاي صفحه مي نويسيد.

20 جواب ايجاد کنيد

حالا براي رسيدن به راه و روشي که بايد انتخاب کنيد به اين سؤال به 20 طريق متفاوت جواب بدهيد.به 20 طريق راهي پيدا کنيد که بتوانيد به اين خواسته خود برسيد.مي توانيد در صورت تمايل بيش از 20 جواب بنويسيد، اما نوشتن کمتر از 20جواب قابل قبول نيست.
جوابهاي اوليه شما احتمالاً ساده و مسلم خواهند بود. مي توانيد بنويسيد کار بيشتر، مدت زمان کار طولاني تر، بالا بردن مدارج تحصيلي، بالا بردن مهارتهاي شخصي در بعضي از موارد و غيره، اما 5 تا 10 جواب بعدي دشوارتر هستند.

به فراسوي محدوديتها برويد

براي مثال، ممکن است بنويسيد:«در کار فعلي ام بيشتر تلاش کنم.» جواب بعدي شما مي تواند اين باشد:«در کار فعلي ام کمتر تلاش کنم.» يا «در کار ديگري بيشتر تلاش کنم.» و يا اينکه ممکن است جوابتان اين باشد که براي خودتان کار کنيد، يا شغل دومي هم بگيريد و يا به طور نيمه وقت در کار ديگري هم فعال شويد.
اگر درآمد شما ناشي از فروش و پيداکردن مشتريان بالقوه باشد، جوابتان مي تواند اين باشد که طي هفته تعداد اشخاصي را که با آنها براي فروش کالايتان ملاقات مي کنيد، به دو برابر افزايش بدهيد. و يا اينکه به سر وقت مشتريان بالقوه اي برويد که امکان خريد بيشتري دارند. و يا اينکه ممکن است به ذهنتان برسد محصول ديگري را با حق العمل بيشتري به فروش برسانيد.
در هر صورت، جوابهاي بالقوه صرفاً با توجه به محدوديتي که در تصور ذهنتان شکل مي گيرد و محدود مي شود. توانايي ذهن شما در تصور کردن نامحدود است.

اهميت عمل

در اينجا تمرين ارائه داده ايم که مي توانيد با استفاده از آن اثربخشي روش 20 ايده اي را دو يا سه برابر کنيد. پس از آنکه 20 ايده ايجاد کرديد و از جمع آنها يک مورد را انتخاب نموديد، مي توانيد روي آن ايده بخصوص کار کنيد و حالا براي اجراي آن ايده 20 روش در نظر بگيريد.

اولين کار صبح

اگر صبح اول وقت 20 روش براي اجراي ايده اي که برگزيديد توليد کرديد، در تمام مدت روز احساس خلاقيت مي کنيد. ذهنتان تيزتر مي شود. به محض
آنکه مشکلي بروز کند، مي توانيد راه حلي براي آن پيدا کنيد. مي توانيد قانون جذابيت را فعال کنيد و اشخاص و منابعي را به خود جلب کنيد که شما را در رسيدن به هدفتان ياري بدهند.
اگر اين تمرين را پنج روز متوالي انجام بدهيد، به 100 ايده جديد مي رسيد تا در هفته بعد به موفقيت دست پيدا کنيد. بعد اگر هر روز يک ايده را انتخاب کنيد، هفته اي پنج ايده خواهيد داشت. اين بيش از همه ايده هايي است که اشخاص معمولي طي يک ماه و يک سال ايجاد مي کنند.
اگر روزي 20 ايده، در 5 روز هفته، و 50 هفته در سال ايجاد کنيد، به 5,000 ايده جديد مي رسيد تا زندگي خود را بهبود ببخشيد. اگر هر روز تنها يک ايده را به کار بگيريد، و در 5 روز هفته و 50 هفته در سال اين کار را بکنيد، 250 ايده را مورد استفاده قرار داده ايد تا مسائلتان را حل کنيد و به هدفهايتان برسيد.

سيال سازي ذهن گروهي

در بخش قبل از سيال سازي ذهن در مورد خودتان استفاده کرديد. اما حالا مي توانيد از سيال سازي ذهن در ارتباط با ديگران استفاده کنيد. در واقع، همان فعاليت قبلي را به صورت گروهي انجام مي دهيد، اما قوانين و مقرارت آن کمي تفاوت دارد.
سيال سازي ذهن گروهي براي اولين بار از سوي الکس آزبورن اعلام شد و در سال 1946 در کتاب تصور کاربردي مورد استفاده قرار گرفت. تا آن زمان به بعد از اين روش در سرتاسر جهان استفاده شده است. روش ساده و مؤثري است که شما هم مي توانيد از آن استفاده کنيد.

شش مرحله سيال سازي ذهن گروهي

مرحله يک:گروه را تشکيل بدهيد. بهتر است اين گروه از چهار يا هفت نفر تشکيل شود. کمتر از چهار نفر ايده به اندازه کافي توليد نمي شود. اما با بيش از
هفت نفر هم، شمار افراد زيادتر از آن مي شود که بتوانند فرصت کافي براي بيان ايده شان به دست آورند.
مرحله دو: اجازه ندهيد کسي انتقاد يا مسخره کند. نکته مهم اين است که در جلسه سيال سازي ذهن هيچ ارزيابي اي صورت خارجي پيدا نمي کند. همه هدف توليد و خلق ايده هاي جديد است.
نبايد شرکت کنندگان در مقام انتقاد از ايده هاي ديگران حرف بزنند. به محض آنکه ايده کسي مورد انتقاد قرار بگيرد، جلسه سيال سازي ذهن به بن بست مي رسد. به همين دليل بايد به کميت ايده ها توجه داشته باشيد و از تجزيه و تحليل آن خودداري ورزيد.
مرحله سه:زمان معيني را در نظر بگيريد. جلسه ايده آل سيال سازي ذهني 15 تا 45 دقيقه طول مي کشد.براي تشکيل جلسه از همه افراد دعوت کنيد و بگوييد که مثلاً مي خواهيد به مدت 15 دقيقه درباره موضوعي اقدام به سيال سازي ذهني کنيد. از نتايجي که به دست مي آوريد شگفت زده خواهيد شد.
مرحله چهار: براي گروه يک رهبر انتخاب کنيد. وظيفه اين رهبر اين است که شرکت کنندگان را متقاعد سازد که ايده هر چه بيشتري ارائه بدهند. يکي از بهترين روشهاي هدايت جلسه اين است که به نوبت از فرد فرد کساني که در جلسه حضور دارند بخواهيد ايده اي بدهند. پس از آنکه ميز را چند بار دور زديد، سرعت ارائه ايده ها بيشتر مي شود.
مرحله پنج: کسي را انتخاب کنيد که ايده هاي به دست آمده را ثبت يا ضبط کند.
مرحله شش: وقت شناس باشيد. برنامه سيال سازي ذهن گروهي را سر وقت شروع کنيد و آن را در رأس زمان تعيين شده پايان بدهيد.

ايده ها را روي کارتهاي اندکس بنويسيد

در نوع ديگري از سيال سازي ذهني که شمار بيشتري مي توانند در آن شرکت کنند افراد را به زيرگروههايي تقسيم مي کنيم و بعد به هر زيرگروه کارتهاي اندکسي مي دهيم تا نظرات خود را روي آن بنويسند. بعد کارتها را جمع آوري مي کنيم. کارتها را در هم بُر مي زنيم و آنها را دوباره ميان زيرگروهها تقسيم مي کنيم.
در بخش دوم تمرين، از هر زيرگروه خواسته مي شود که ايده هاي ثبت شده روي کارتها را تجزيه و تحليل کند.
در جلسه اي با حضور 20 يا 30 نفر در مدت 30 دقيقه، 200 يا 300 ايده جمع آوري مي شود. تحليل کردن اين ايده ها نتايج حيرت انگيزي به دست مي دهد.

گروه خانگي

اگر با کسي در رابطه خوبي باشيد، مي توانيد به اتفاق او تيم سيال سازي ذهني جالبي ايجاد کنيد. توجه داشته باشيد که به هنگام طرح ايده ها آنها را ارزيابي نکنيد.

ايده ها به شما انرژي مي دهند

براي آزاد کردن نيروهاي بالقوه ذهن خود، دو کار بايد بکنيد.اول، بدانيد شما به شدت هوشمند هستيد .مانند عضله که با تمرين رشد مي کند و قوي مي شود، ذهن شما هم در هر جلسه تمرين رشد مي کند و قدرت پيدا مي کند.
جالب اينجاست که هر چه ايده بيشتري ارائه دهيد، انرژي و اشتياق شما براي ارائه ايده افزايش پيدا مي کند و سرانجام به موقعيتي مي رسيد که توقف ناپذير مي گرديد.

تمرينات عملي

01 مهم ترين هدف يا مسئله خود را به شکل يک سؤال در بالاي صفحه بنويسيد.و بعد دست کم 20 جواب براي آن در نظر بگيريد.
02 فهرستي از مهم ترين مسائل و موانع دستيابي به هدف تهيه کنيد. ساده ترين و مستقيم ترين راه حل کدام است؟
03 به مهم ترين هدف خود فکر کنيد و بپرسيد:«چرا تاکنون به اين هدفم نرسيده ام؟»
04 عوامل محدود کننده را در نظر بگيريد.چه کاري مي توانيد انجام بدهيد که اين محدوديتها را از ميان برداريد؟
05 در چه هوشهايي قوي تر هستيد؟ چگونه مي توانيد زندگي و کارتان را به شکلي سازماندهي کنيد که از اين هوش بيشتر استفاده کنيد؟
06 در گذشته در چه زمينه اي قوي بوده ايد؟ کدام فعاليت بيشتر به شما احساس مهم بودن مي دهد؟
07 کدام بخش از فعاليتهاي شما بيشترين بازدهي روي انرژي را ايجاد مي کند.چگونه مي توانيد زندگي و کارتان را به نحوي قوام بخشيد که در اين زمينه ها وقت بيشتري صرف کنيد؟
منبع:کتاب فکرتان را عوض کنيد تا زندگيتان تغيير کند