20 اسفند 1387 / 12 ربیع الاول 1430 / 10 مارس 2009

دكترعبدالحميد عرفاني شاعرومعاصرپاكستاني دارفاني را وداع گفت. اين شاعرمسلمان همواره درانديشه احياي فرهنگ اسلامي و مقابله با هجوم فرهنگ غرب به سرزمين خويش بود. ازدكترعرفاني بيش از40كتاب درزمينه‎هاي مختلف ادبي باقيست و دركشورمان ايران چند اثراو به زبان فارسي ترجمه و چاپ شده است. دكترعرفاني ازاقبال شناسان برجسته بشمارمي‎رفت و ازنزديكان همفكرو هم اعتقاد علامه اقبال لاهوري بود. دكترعبدالحميد عرفاني به هنگام مرگ 81 سال داشت.
تولد نوذر پرنگ شاعر و ترانه‌سرا : نوذر پرنگ ۲۰ اسفند ۱۳۱۶ در تهران متولد شد. در دبیرستان دارالفنون و سالی به اجبار در دبیرستان ابوریحان تحصیل کرد. بسیاری از شعرهای خوب نوذر که باعث شهرت و محبوبیت او شد، نخستین بار در صفحه «ترانه های بهشتی» هفته نامه روشنفکر که فریدون مشیری متصدی آن بود، چاپ شد. در جوانی از دوستداران صائب تبریزی بود و تاثیر او بر اشعارش کاملا هویداست. اما بعد ها کوشید به سبک حافظ غزل بگوید. از همان دوران دبیرستان به خانه سینما می رفت و شعرهایی که به سبک او سروده بود، تشویق نیما را برمی انگیخت. در شعرهای پرنگ نگاه نیمایی به ویژه همان تیز بینی و گرایش نهیلیستی به چشم می خورد. در شعر او همه چیز صمیمی و بی تصنع است. در سال ۱۳۴۹ به دعوت برادرش راهی آمریکا شد و در آنجا به تحصیل در زمینه ادبیات پرداخت و سپس در دانشگاه رایس در حوزه ادبیات تطبیقی و زبان شناسی باستان تدریس کرد. سال های ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۷ سال های موفقیت پرنگ بود. بهترین و زیباترین شعرهایش را در این سال ها سرود و در هفته نامه های روشنفکر، سپید و سیاه، امید ایران، فردوسی و ماهنامه سخن منتشر کرد. افزون بر این، سرودن ترانه هایی ماندگار مانند «بارون بارونه» و «تفنگ دسته نقره» جایگاه او را نزد عامه مردم نیز تثبیت کرد. نخستین مجموعه شعرش با نام «فرصت درویشان» در سال ۱۳۶۵ منتشر شد و در سال ۱۳۸۲ انتشارات سنایی مجموعه ای از سروده های او را با نام «آن سوی باد» به چاپ رساند که شامل غزل ها، شعرهای نیمایی، شعر سپید، مثنوی و چهار پاره های به هم پیوسته اوست. نوذر پرنگ که سال ها از آسم و سیروز کبدی رنج می برد سرانجام ۲۲ مرداد ۱۳۸۵ دارفانی را وداع گفت.
رونویسی از کتیبه‌های فُرس میانه در نقش رستم و نقش رجب حاجی‌آباد شیراز از سوي هنینگ از دانشگاه لندن
احمد بن‏حنبل بن‏هلال در ربيع الاول سال 164 ه . ق در بغداد متولد شد. وي از اصحاب امام شافعي بود و هزاران حديث مي‏دانست. عده‏اي از جمله محمد بن اسماعيل بخاري و مسلم بن حجاج نيشابوري از وي اخذ حديث كردند. از جمله آثار احمد بن حنبل مي‏توان كتاب العلل، كتاب التفسير، كتاب الزهد و كتاب الايمان را نام برد. وي بنيان‏گذار مذهب حنبليه از مذاهب چهارگانه‏ي اهل سنت است. احمد بن حنبل در صبح روز جمعه 12 ربيع‏الاول سال 241 ق در 77 سالگي در بغداد درگذشت. گويند: اُبُهت تشييع جنازه‏ي وي چنان بود كه در آن روز، 20 هزار تن از نصاري، يهود و مجوس به دين اسلام گرويدند.
ملافتح اللَّه بن محمدجواد اصفهاني، معروف به شيخ الشريعه‏ي اصفهاني فقيه، اصولي، رجالي، جامع معقول و منقول، حكيم و متكلم بود. او در ابتدا در حوزه‏ي علميه‏ي اصفهان به تحصيل مشغول شد و پس از مدتي اقامت در حوزه‏ي مشهد، در سال 1295 ق، راهي حوزه‏ي عظيم نجف اشرف گرديد و در درس حضرات آيات عظام: نصراللَّه مدرس، ملااحمد سبزواري، شيخ محمدتقي هِرَوي، شيخ محمد حسين كاظميني و ميرزا حبيب‏اللَّه رشتي شركت جُست. از آن پس حلقه‏ي درس خود را تشكيل داد و صدها نفر از طلاب علوم ديني در جلسات درس ايشان شركت مي‏كردند كه بعدها هر كدام، پشتوانه‏اي عظيم براي فرهنگ اسلامي و شيعي شدند. شيخ الشريعه‏ي اصفهاني از اساتيدِ آيات عظام: صدر، سيدمحمدتقي خوانساري، سيدابوالقاسم خويى، شيخ عبدالكريم حائري، سيدمحمدحسين بروجردي، آقا ضياءالدين عراقي، سيدشهاب الدين مرعشي نجفي، سيدمحسن طباطبايي حكيم، محمدعلي شاه آبادي، سيدمحمد حجت كوه كمره‏اي و سيدعبدالهادي شيرازي و بسياري ديگر از علماء و نيز همرزم ميرزاي شيرازي بود. شيخ الشريعه‏ي اصفهاني داراي آثار متعددي مي‏باشد كه اِصالةُ الصِّحَه و قاعده‏ي لاضَرَر از آن جمله است.
آيت‏اللّه سيد مهدي بن‏سيدحسن قزويني در محضر شيخ مرتضي انصاري و ميرزاي شيرازي به فراگيري علوم ديني پرداخت و در 20 سالگي به اجتهاد رسيد. سيدمهدي علاوه بر تبحُّري كه در فقه، اصول، كلام، تفسير و حديث داشت در كمالات نفساني نيز كم نظير بود. اين عالم بزرگوار علاوه بر تدريس و تأليف، مردمان بسياري از اهالي حِلّه را به مذهب شيعه دعوت كرد و به هدايت و ارشاد آنان همت گماشت. همچنين كُتبِ آياتُ المُتِوَسِّمين و المُهَذَّب از جمله آثار اوست. سيد مهدي قزويني پس از فوت، در نجف اشرف مدفون گرديد.
وحدت و يكپارچگى مسلمانان و لزوم اتحاد و اتفاق كلمه ميان ايشان بلكه ضرورت توحيد كلمه بر محور كلمه توحيد براى همه موحدان و خداپرستان روى زمين، از تعاليم و آموزشهاى اساسى آيين اسلام و از اصول فرهنگ قرآنى است. و بر همين اساس، قرآن كريم يكى از عمده ‏ترين و سازنده ‏ترين اهداف رسالت رسول اكرم صلى الله عليه و آله را تاليف قلوب و ايجاد انس و تفاهم به جاى خصومت و دشمنى بيان مى‏دارد و اگر كسى در تاريخ، به ديده عبرت بنگرد اين معنى را از شاهكارهاى رسالت محمدى‏ صلى الله عليه و آله مى‏يابد. «واعتصموا بحبل الله جميعا ولاتفرقوا»همگى به حبل و رشته خداوندى چنگ بزنيد و پراكنده نگرديد.
دهم مارس 1862 به تصميم دولت فدرال آمريكا براي نخستين بار در اين كشور دلار كاغذي رايج شد. در آن زمان آمريكا داراي دو دولت بود كه با هم در جنگ و ستيز بودند. دلارهاي كاغذي كه به صورت اسكناسهاي 5، 10، 20، 50، 100، 500 و 1000 دلاري انتشار يافته بود در ايالات شمالي (فدراسيون آمريكا) در اختيار مردم قرارگرفت و چون جنگ داخلي در جريان و حالت فوق العاده برقرار بود؛ مخالفت زيادي در برابر اين اقدام دولت كه براي تامين هزينه جنگ نياز به پول فراوان داشت و طلاي كافي موجود نبود ابراز نشد. ايالات جنوبي (كنفدراسيون آمريكا) هم براي خود به انتشار دلار كاغذي دست زدند كه از 50 دلاري شروع مي شد. دلار كاغذي پس از جنگ داخلي امريكا كه در 1965 پايان يافت اعتبار خود را از دست نداد و ادامه يافت كه با پايه محاسبات مالي قرار گرفتن آن پس از جنگ جهاني دوم، عامل قدرت آمريكا شده است. دولت آمريكا بعدا طلا را از پشتوانه دلار حذف كرد. دلار آمريكا در چند سال اخير (سالهاي منتهي به 2008) كه هزينه هاي دولتي درنتيجه عمليات نظامي درعراق و افغانستان افزايش يافته و دولت را مقروض ساخته ارزش برابري خود را در برابر پولهاي ديگر از دست داده و در سراشيبي قرارگرفته است و .... مداخله نظامي شوروي در افغانستان در دهه 1980، اين اتحاديه را هم به همين وضعيت افكنده بود.
نخستين بار پس ازجنگ جهاني دوم يك هواپيماي متعلق به شركت هواپيمايي آلمان غربي «لوفت هانزا» بطورمستقيم به آلمان شرقي پروازكرد. تا قبل ازاين تاريخ هواپيماهاي آلمان غربي مجبوربودند براي پروازبه آلمان شرقي ازآسمان چك و اسلواكي استفاده كنند؛ و پرواز ازخط مستقيم بين دو آلمان درانحصارشركتهاي هواپيمايي اِمريكا، فرانسه و انگلستان بوده؛ اين پروازمستقيم ازشهرفرانكفورت به لايپزيك انجام گرفت.
بيسمارك معروف به صدراعظم آهنين آلمان بدنيا آمد. بيسمارك درخانواده‎اي آشنا به امورسياسي بزرگ شد و درزمان ويلهلم اول به نخست وزيري آلمان رسيد. او با تسلط برامورداخلي و جنگهاي متعدد با اتريش، فرانسه و انگلستان؛ آلمان را بااتريش و سپس ايتاليا متحد كرد. بيسمارك بدين ترتيب دراروپا نقش داوري را پيش گرفت و آلماني قوي و مقتدررا بنيان گذاشت. بيسمارك با اقدامات اقتصادي مؤثرنفوذ تجارت آلمان را درمستعمرات سرعت بخشيد.
پيِر كورني، نخستين شاعر دراماتيك و داستاني قرن هفدهم، در 10 مارس 1606م در شهر روان فرانسه به دنيا آمد. وي پس از پايان تحصيلات خود، ابتدا به شغل وكالت دعاوي پرداخت و پس از چندي به نمايش‏نامه‏نويسي روي آورد. كورني بعدها ساكن پاريس شد و زندگي خود را با سختي ادامه داد؛ با اين حال از كار دست نكشيد و به نوشتن ادامه داد. پيِر كورني به نمايش‏نامه‏نويسي علاقه بسيار داشت و در اين كار تا آنجا پيشرفت كرد كه بعدها پدر نمايش‏نامه نويسي فرانسه و بنيان‏گذار تئاتر كلاسيك در اين كشور لقب گرفت. كورني در اشعارش زباني ساده وروان را به كار مي‏گرفت و به همين دليل بسياري از اشعار او به صورت پند در ميان مردم فرانسه رواج يافته است. كورني در نمايش‏نامه‏هاي خود در پي توصيف روح بشر بود و نمايش روح بشر را جاي‏گزين نمايش ظواهر و افعال و حركات نمود. وي موضوع نمايش‏نامه‏هاي خود را از اساطير و تاريخ مي‏گرفت. قهرمانان آثار او از معيار عادي زندگي فراتر رفته، انسان‏هايى شجاع و بشر دوست هستند و قدرت اراده و غرور و عقل را تا حد فوق بشر ارائه مي‏دهند. اين صفات اخلاقي در آثار كورني، با غريزه، احساس و سرشت آدمي به كشمكش مي‏پردازند. كورني در نمايش‏نامه‏هايش به جاي اظهار ناتواني و سستي در برابر سرنوشت، آزادي بشر و قدرت اراده او را ترسيم مي‏كرد و انسان برتر و دستيابي به اعتلاي بشري را مي‏ستود. كورني يك شاعر دراماتيك است گرچه چند نمايش‏نامه كمدي نيزنوشته است ولي شهرت او بيشتر در تراژدي مي‏باشد. او در حقيقت، تراژدي و حتي تئاتر كلاسيك جديد را خلق كرد و خود او آن را به جايى رساند كه برخي از آثارش در رأس اشعار دراماتيك زبان فرانسه قرار گرفته‏اند. كورني به سبب خلق شخصيت‏هاي بزرگ و خصوصيت‏هاي عالي تراژدي و به سبب عظمت سبك انشاء، شخصيتي برجسته و ممتاز به شمار مي‏آيد. هم‏چنين تراژدي‏هاي كورني كه غالباً شهرت جهاني دارند از عالي‏ترين نمونه‏هاي ادبيات كلاسيك جهان محسوب مي‏شدند. با اين حال، كورني در اواخر عمر در تهي‏دستي و گمنامي در 26 ژوئيه 1686م در هشتاد سالگي درگذشت. اما بعدها با ساخت فيلم و تئاتر از آثار او، شهرت كورني فراگير شد. هوراس، سيدْ و پوليوكت از آثار مشهور اوست.
ژرژ سورا نقاش معروف فرانسوي در دهم ماه مارس سال 1859م در خانواده متوسطي در فرانسه به دنيا آمد. او از 17 سالگي به آموختن هنر نقاشي پرداخت و طي مدت كوتاهي، در شمار نقاشان معروف عصر خود درآمد. سورا در 19 سالگي در مدرسه هنرهاي زيباي پاريس نام نويسي كرد و در همين سال به مطالعات عميق در رشته ادبيات و هم‏چنين تحقيق علمي درباره رنگ و خط و نور پرداخت. پس از چندي، سورا و جمع ديگري از نقاشان جوان كه از روش نمايشگاه رسمي فرانسه ناراحت بودند و نظرات داوران آن را مردود مي‏دانستند گروه نقاشان مستقل را بنياد نهادند. هرچند اين گروه در ابتداي كار با استقبال مواجه نگرديد ولي به تدريج طبقه هنردوست جوان به آن پيوستند. در اين زمان، سبك‏هاي گوناگوني در نقاشي وجود داشت و كشاكش زيادي برسر شيوه نقاشي و هنر، بين مردم جاري بود. با اين حال، سورا مكتب و اصول جديدي را بنا نهاد كه تا جنگ جهاني اول ادامه يافت و در سير نقاشي تأثير شگرفي برجاي گذاشت. سورا مكتب خود را پوانتيليسم يا نقطه‏پردازي ناميد و آثار متعددي خلق كرد كه يكشنبه تابستاني در تفريح‏گاه، بيشه و مدل‏هاي نقاشي از آن جمله‏اند. سورا، در سال 1891م عقايد خود درباره نقاشي را در قالب يك كتاب تنظيم و منتشر نمود اما پس از چند ماه در هشتم دسامبر 1891م در 32 سالگي درگذشت. باوجود كوتاهي عمر و معدود بودن آثار، سورا در جهان نقاشي اثري عميق به جا گذاشت. در حقيقت ژرژ سورا از بانيان و پيشوايان مكتب‏هاي نوين نقاشي از جمله پست امپرسيونيسم بوده است.
الكساندر گراهام بل مخترع امريكايى، در آغاز استاد ناشنوايان و افراد لال بود. او فكر اختراعِ وسيله‏اي را در سر مي‏پروراند كه به وسيله آن بتوان بين دو نفر از راه دور، ارتباط برقرار نمود. گراهام بل به چگونگي تركيب و تغيير اصوات كنجكاو بود و راهي براي نوشتن اصوات پيدا كرد كه هر كس آنها را بر صفحه كاغذ مي‏ديد، نوشته را به آساني درمي‏يافت. او در حين آزمايش پي برد اصواتي كه به صورت علائم نوشته مي‏شوند، چندان اختلافي با خط مورْسْ ندارند، از اين رو به جستجوي وسيله‏اي برآمد كه اصوات را با جريان برق از جايى به جاي ديگر بفرستد. او در همين موقع دستگاه ضبط صوتي را ابداع كرد كه به وسيله آن، طرز ادا كردن كلمات را به كرها مي‏آموخت. هنگامي كه فرد كري سخن مي‏گفت، اصوات به صورت خطوط بر صفحه‏اي نقش مي‏بست، آن‏گاه شخص سالمي همان كلمات را به درستي ادا مي‏كرد. سپس فرد ناشنوا، هر دو خط را مقايسه مي‏كرد و اشتباه خود را مي‏يافت. بل پس از اين كار تصميم گرفت اصوات را به محرك‏هاي برقي تبديل كند. او در انديشه ساختن دستگاهي بود كه به وسيله آن، اصوات اشخاص به صورت امواج، در سيمْ جريان پيدا كرده و شنيده شوند. فكر اصلي اختراع تلفن از اين‏جا شروع شد كه بل دستگاه ساده‏اي را ديد كه دو جعبه از يك باتري برق گرفته و هنگامي كه كسي در يكي از جعبه‏ها حرف مي‏زد در جعبه ديگر ارتعاشاتي برمي‏خاست كه به وسيله سوزن منعكس مي‏شد. بل تشخيص داد كه اگر تعداد سوزن‏ها زياد شود، ارتعاشات صوتي به صورتي واضح‏تر انعكاس خواهند يافت. سرانجام بر اثر تلاش بسيار، نخستين مكالمه آزمايشي تلفني بين الكسانْدْر گراهام‏بل و دستيارش واتسون در دهم مارس 1876م با موفقيت انجام شد و تحولي بزرگ در وسايل ارتباطي به وجود آمد. بل براي اختراع اين وسيله ارتباط سريع، از تجارب و آزمايش‏هاي ساير مخترعين و محققين، استفاده كرد. البته دستگاه تلفن، پس از تكميل اختراع گراهام‏بل، توسط دانشمندان ديگر، به شكل پيشرفته كنوني درآمده است. (ر.ك: 3 مارس)
سپاهيان ايتاليايى كه به قصد تصرف حبشه، اتيوپي كنوني، به اين سرزمين حمله كرده بودند، در دهم مارس 1896م در ناحيه‏اي به نام آدوا شكست خوردند. هدف قواي ايتاليا از اين نبرد، تسخير حبشه و برقراري ارتباط ميان دو مستعمره ديگر ايتاليا در شمال شرقي افريقا، يعني اريتره و سومالي بود. در اين جنگ، علي‏رغم تجهيزات مدرن جنگي ارتش ايتاليا، قواي حبشه، پيروزي را نصيب خود كردند و نيروهاي ايتاليايي با تحمل خسارات جاني و مالي بسيار، مجبور به عقب‏نشيني شدند.
در جريان جنگ جهاني دوم، صدها فروند بمب‏افكن غول‏پيكر امريكايى، به دفعات، بمب‏هاي خود را بر شهر توكيو فرو ريختند. در ادامه جنگ، در اثر بمباران شديد توكيو در روز دهم مارس 1945م، نزديك به هزاران تن از غير نظاميان ژاپني كشته شدند. اين حمله هوايي امريكا، از سري حملات ايالات متحده به مناطق غير نظامي ژاپن بود، تا اين كشور را وادار به تسليم كند. بااين‏حال، ژاپن تا ماه اوت سال 1945م كه امريكا با بمب هسته‏اي، شهرهاي هيروشيما و ناكازاكي را هدف قرار داد و صدها هزار انسان بي‏گناه را نابود كرد، تسليم نشد.
فولخنْسيوْ باتيستا، ديكتاتور پيشين كوبا در سال 1901م به دنيا آمد. وي در 32 سالگي حزبي از طبقات متوسط كوبا را تشكيل داد و در سال 1933م در مقام رهبري حزب خود توانست به نوعي حكومت را در اختيار بگيرد و به طور غيرمستقيم قدرت را در دست داشته باشد. در نهايت، وي در سال 1940م به طور رسمي رياست جمهوري كوبا را برعهده گرفت و به مدت 4 سال در اين سمت قرار داشت. گرچه پس از آن قدرت و مسئوليت ظاهري در اختيار ديگران بود. اما باتيستا نفوذ و تسلط خود را در كشور حفظ كرد تا اينكه در نهايت، پس از مدتي در دهم مارس 1952م با انجام كودتايى موفق شد قدرت را به طور مطلق در دست بگيرد و حكومت ديكتاتوري خود راتا 7 سال ديگر ادامه دهد. دوره دوم حكومت باتيستا از يك طرف با مبارزات گروه‏ها و احزاب گوناگون انقلابي همراه بود و از سوي ديگر با حمايت‏هاي مالي و نظامي امريكا از رژيم حاكم بر كوبا ادامه يافت. در اين سال‏ها، باتيستا همچنان در مقابل مردم مقاومت مي‏نمود. از اين رو تلاش انقلابيون در سال 1958م به اوج خود رسيد. در اين سال حملات باتيستا عليه مبارزان با هواپيما، تانك و بمب‏هاي آتش‏زا توام بود. امريكا نيز قوايي را براي كمك به دولت رو به زوال كوبا فرستاد و پليس مخفي باتيستا نيز بر شدت عمل خود افزود. با اوج‏گيري مبارزات چريكي در كوبا سرانجام باتيستا مجبور شد در اول ژانويه 1959م از كشور خارج شود و قدرت را به مردم بسپارد.
كنستانتين چرنينكو رهبر پيشين اتحاد جماهير شوروي سابق در 24 سپتامبر 1911م در خانواده‏اي بي‏بضاعت در روستايى در سيبري به دنيا آمد. وي پس از طي تحصيلات خود، در 18 سالگي مسئول سازمان جوانان حزب كمونيست شوروي سابق شد و دو سال بعد به عضويت اين حزب درآمد. وي مدت 20 سال از اعضاي برجسته دفتر سياسي حزب كمونيست شوروي بود و بعدها به دبير كلي آن رسيد. از چرنينْكو به عنوان مردي اسرارآميز و خجول كه به افكار و عقايد بِرِژْنِف سخت پاي‏بند بود، ياد مي‏شود. وي هم‏چنين ميخائيل گورباچف كه مسئوليت نظارت بر امور كشاورزي شوروي را برعهده داشت تا رتبه دومين مقام اين كشور ارتقاء داد و دست‏يابي وي را به عالي‏ترين مقام در اتحاد جماهير شوروي را ممكن نمود. چرنينكو در تمام طول دوران زمام‏داري بِرژنِف در تمامي كنفرانس‏هاي بين‏المللي نزديك‏ترين همراه او بود و به همين سببْ محافل غرب وي سايه بِرژنِف ناميده بودند. چرنينكو پس از مرگ بِرِژْنِف و آندروپُوف به رياست شوراي عالي اتحاد جماهير شوروي منصوب گرديد و پس از 13 ماه زمام‏داري در 10 مارس 1985م در 74 سالگي درگذشت. پس از مرگ چرنينكو، ميخائيل گورباچف آخرين رهبر اتحاد جماهير شوروي سابق به جانشيني او انتخاب شد.